انتخاب کردن یک جاذبه گردشگری عجیب آنقدر مهیج است که هزینه ها و مشکلات احتمالی را کمرنگ کند.
به گزارش آلامتو و به نقل از الی گشت؛ غارها، یک گورستان عجیب، یک برق ماندگار در آسمان، و یک ارگ عجیب. با ما همراه باشید تا در ادامه، چند مورد از عجایب جهان را می بینیم:
برای عبور از رودخانه ها و جریان های آبی در جنگل Cherrapunji در ایالت Meghalaya واقع در قسمت شمال شرقی هند، باید به یک درخت اعتماد کنید. جالب اینکه هیچ گذرگاه دیگری پیدا نخواهید کرد؛ در عوض، ریشه های هوایی و درهم تنیده درخت لاستیک در امتداد سواحل رودخانه، یک پل جاندار و در حال رشد پدید آورده اند. این پل های زنده و ارگانیک، نتیجه کمی راهنمایی انسانی و صبر زیاد هستند. اعضاء قبله محلی خاسی (Khasi)، با قرار دادن درخت بامبو یا فوفل رشد در عرض رودخانه، رشد آنها را کنترل می کنند و سپس به انتظار می نشینند تا ریشه های درخت های لاستیک در امتداد آن به پیش روند. همزمان با رشد ریشه ها، قبیله خاسی هم ریل های دستی ساخته شده از چوب درخت انگور را به آن می افزایند و با استفاده از گل و سنگ، شکاف ها را پر می کنند و بدینترتیب گذرگاه محکمی می سازند. البته ۲۰ سال طول می کشد تا یک پل از استحکام کافی برای عبور برخوردار شود.
گورستان مری (Cimitirul Vesel)، میزبان بیش از ۶۰۰ صلیب چوبی، داستان های زندگی افراد، جزئیات کثیف و آخرین لحظات اجسادی است که در زیر آن دفن شده اند. در میان این صلیب ها، نشانی سربازان Săpânța نیز دیده می شوند که سرشان بریده شده است. این اپیگراف ها با زبان رک و اغلب خنده دار صحبت می کنند: «در زیر این صلیب سنگین، مادر زن من خفته است… لطفاً او را بیدار نکنید. اگر به خانه برگردد، کله من را می کند!» این گورستان در طی دهه ۳۰ میلادی و توسط Stan Ioan Pătraş طراحی و ایجاد شد. او تلاش کرد اشعار جالب و هوشمندانه ای در مورد اجساد سوزانده شده بسراید و پرتره های آنان را نیز روی صلیب ها رسم کند. Pătraş در سال ۱۹۷۷ از دنیا رفت و پیش تر صلیب خودش را کندهکاری کرده بود. او پیش از مرگ، خانه و کارش را به با استعداد ترین شاگردش یعنی Dumitru Pop سپرد. علیرغم لحن این صلیب ها که کمدی سیاه است، پاپ می گوید تابحال هیچ کسی در این مورد شکایتی نکرده است.
در طی توسعه برنامه فضایی شوروی، یکی از کارخانجات تجهیزات مخفی نیروی هوایی در قسمت شمال شرقی مسکو آنچنان متحول شده که امروزه به شهر ستاره معروف است. این ناحیه در قسمت مرکزی مؤسسه آموزشی فضانوردی یوری گاگارین واقع است و دانشجویان در آنجا با یادگیری امور فیزیکی، فنی و روانشناسی برای پرواز فضایی آماده می شوند. پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، پرده اختفاء کنار زده شد و این مرکز درهای خود را به سوی عموم مردم گشود.
امروز، تعدادی از شرکت ها به برگزاری تور برای بازدید از این مکان می پردازند که در طی آن، بازدیدکنندگان می توانند لباس فضایی بپوشند، سوار سانتریفیوژ شوند، یا یک پرواز با گرانش صفر را تجربه کنند که در واقع از طریق یک مسیر سهموی، به شبیه سازی شرایط بی وزنی پرداخته می شود. یک موزه سفر و گردش فضایی نیز وجود دارد که شامل مجموعه جالبی از لباس های فضایی قدیمی و کپسول هایی است و در اثر عبور مجدد از جو، سوخته شده اند.
درست مثل رمان های فانتزی، غار فینگال در Inner Hebrides واقع در اسکاتلند (۸۲ در ۲۲ متر)، یک غار بزرگ دریایی است با دیوارهایی از ستون های شش وجهی ساخته شده از مرمر سیاه. افسانه های باستانی حکایت از آن دارند که این غار، زمانی بخشی از یک پل دریایی بود که توسط غول ها و برای نبرد با یکدیگر ساخته شده بود. اما علم و دانش به ما می گوید این غار توسط مواد آتشفشانی شکل گرفته و آنچنان به آهستگی خنک شده اند که به شکل ستون های شش وجهی بلند در آمده اند؛ همچون گل که زیر نور شدید آفتاب ترک بر می دارد. در سال ۱۷۷۲، ژوزف بانکس (یک طبیعت شناس بود)، این غار را دوباره کشف کرد و الهام بخش مردم، هنرمندان، نویسندگان و موسیقیدانان شد. فلیکس مندلسون (Felix Mendelssohn) نیز در سال ۱۸۳۰ در مورد این غار یک قطعه موسیقی نوشت و در همان سال هم JMW Turner که یک نقاش بود، این غار را روی کرباس ترسیم کرد. بنابراین، برای این مکان، عصری رمانتیک شروع شد که هنوز هم ادامه دارد.
در پایین قسمت کوهستانی دامانهور، یک بنای اکوسوسیالیسم دیده می شود که دارای پنج سطح از معابد زیر زمینی است و در عصر جدید خود نمایی می کنند. دامانهور که در فاصله ۵۰ کیلومتری از شمال تورین واقع است، در پرتو پنگانیسم مدرن و اعتقادات عصر جدید و با تأکید بر بیان مبتکرانه، آرام سازی روحی، و شفای معنوی بنا شده است. از سال ۱۹۷۸ تا سال ۱۹۹۲، شهروندان آن برای تخلیه ۸۵۰۰ متر مکعب از زمین، شبانه روز کار می کردند. هر سالن و راهرو با اشکال مختلفی از دیوارها، پنجره هایی با شیشه های نقشینه، آیینه و نیز موزاییک تزئین شده بود. این اثر هنری که از حال و هوای دهه ۷۰ میلادی برخوردار است، خیلی چیزها را در خود دارد؛ از تاریخچه کائنات گرفته تا جنگلی از حیوانات به خطر افتاده، تا ایستگاه فضایی بین المللی. با توجه به قانون این منطقه مبنی بر اینکه هریک از اعضای آن باید بنا به سلیقه خودش، مجسمه ای بتراشد، محیط اطراف یکی از اتاق های دایره ای در آنجا، مملو از مجسمه است.
ماهی مرکب، گونه ای از سرپایان است که در اعماق تاریک آب ژاپن، با رنگ آبی می درخشد. اما هر سال از ماه مارس تا مه، میلیون ها عدد از آنها روی سطح آب پدیدار می شوند. این وقت از سال، زمان مناسبی برای ماهیگیری است. تورهای ماهیگیری پیش از طلوع آفتاب به آب می افتند و توده هایی از این ماهی ها که در خود می پیچند و می درخشند، به تور می افتند. سواحل نیز مملو هستند از درخشش آبی رنگ ماهی های مرکب بالغ که عمرشان یک سال است و آماده تخم گذاری و سپس مرگ می شوند. دولت ژاپن به این نمایش سالیانه بهعنوان یک «اثر ملی خاص» نگاه می کند. علاوه بر اینکه ماهی های مرکب نمای بصری جادویی و اسرارآمیزی به نمایش می گذارند، طعم خوبی هم دارند. پس از غنودن در آفتاب ساحل، با یک سوشی و ماهی مرکب سرخ شده یا تمپورا، از روز خود لذت ببرید.
دفن معلم در یک روان نویس، یک خواننده داخل یک میکروفن، و یک کارگر درون یک چکش! این «تابوت های جالب و فانتزی» با شکل و شمایل حرفه، احساسات یا آرزوهای شخص متوفی، توسط استادان نجار در کارگاه نجاری Kane Kwei ایجاد شده اند. این استودیو در دهه ۵۰ میلادی و توسط Seth Kane Kwei، یکی از اعضای گروه اخلاقی Ga در غنا تأسیس شد. این گروه معتقد است هنگامی که کسی می میرد، به یک جهان و زندگی دیگر می رود و بر نیاکان خود نفوذ و تأثیر خواهد داشت. بنابراین، اعضای خانواده اطمینان حاصل می کنند که فرد متوفی از افتخارات خود برخوردار است و در مراسم تدفین وی که صدها نفر حضور به هم می رساندند، به وصیتنامه او عمل کنند.