ادله خداشناسی و نقد شبهات منکران
این برهان به دلیل سادگی از براهین مردمپسند و مورد توجه پیامبران است. پیشینه آن به افلاطون و ارسطو میرسد. (1) پیش از تقریر و اثبات وجود خدا از طریق برهان نظم نخست به تعریف نظم میپردازیم.
تعریف و تقریرات برهان نظم
نظم عبارت است از: هماهنگی اجزاء یک مجموعه جهت نیل به یک هدف مشترک. از دیدگاه فلسفی نظم جزو معقولات ثانی فلسفی قرار دارد که مطابق قول مشهور فلاسفه «عروض در ذهن و اتصاف آن در خارج است»، قدر متیقن از این تعریف آن است که نظم امر صرف ذهنی و اعتباری محض نیست بلکه منشأ خارجی دارد که ذهن انسان با تصور مجموعه اجزاء هماهنگ یک مجموعه نظم را از آن انتزاع میکند. درباره چگونگی وجود نظم بلکه معقولات ثانیه فلسفی در خارج بین فلاسفه اختلافنظر وجود دارد که در حوصله این مجال نیست. (2)
ماهیت نظم از دو مؤلفه یعنی اصل هماهنگی اجزاء یک مجموعه و غایت مشترک تشکیل یافته است. با استفاده از نظم و هماهنگی موجود در جهان آفرینش متألهان با تقریرات مختلف درصدد اثبات وجود خدا برآمدهاند که در اینجا به سه تقریر مهم آن اشاره میشود.
1. نظم هدفمندانه (3)
در این قسم از نظم، اجزاء یک مجموعه با قرارگرفتن در موضع مناسب خود همگی در حصول غایت و هدف مجموعه سهیم هستند. مثال بارز آن اجزاء و عناصر تشکیل دهنده گیاهان و حیوانات است که در پرتو رابطه ارگانیکی اجزاء آن، رشد و نمو گیاه و زنده ماندن حیوان به دست میآید. خود این تقریر به دو تقریر فرعی دیگر منشعب میشود که اشاره خواهد شد.
2. نظم استحسانی و زیباشناختی
انسان با مشاهدهی یک مجموعهی بسیار منظم و زیبا متعجب و متحیر شده و به تحسین آفریننده آن میپردازد، مانند یک تابلو بسیار قشنگ نقاشی و تماشای ستارگان. انسان از این نظم به وجود ناظم آن پی میبرد.
3. نظم علّی و معلولی
در این برهان عقل با مشاهده اجزا و معلومات یک مجموعه منظم مانند منظومه شمسی که در تقوم و نظم خود نیازمند غیر است، به ضرورت وجود ناظم و علت آفریننده این مجموعه و اجزاء منظم و معلول آن، حکم میکند.
قسم اول (نظم هدفمندانه)میان متفکران از شهرت بیشتری برخوردار است، با تأمل روشن میشود که نظم استحسانی نیز به قسم اول برمیگردد، چرا که مجموعه منظم و زیبا از هماهنگی و ترابط اجزاء و عناصر آن حکایت میکند که در پرتو آن استحسان و اعجاب هر بینندهای را وامیدارد، و در صورت عدم هماهنگی، حقیقت نظم و حصول مطلوب آن مورد مناقشه قرار میگیرد.
اما قسم سوم (علی و معلولی) بیشتر به برهان امکان و وجوب فلسفی شباهت و قرابت دارد تا به برهان نظم و به دلیل تکیه آن بر برهان فلسفی و تبیین آن در فلسفه و همچنین به دلیل رجوع نظم استحسانی به هدفمندانه ما در این مقال از تبیین و تقریر این دو قسم اجتناب میورزیم.
توضیح بیشتر نظم هدفمندانه و اقسام آن
نگاهی به عالم طبیعت- که در دسترس ماست- از وجود نظمهای دقیق و اعجاب آمیز در پدیدههای مادی حکایت میکند که خود آن از وجود یک کارگردان و ناظم توانا پشت این نظمها خبر میدهد، دلیل نظم هدفمندانه خود به دو تقریر ذیل منشعب میشود.
1. نظم هدفمند موردی
گاهی ما نظم موجود را در مورد و پدیده خاصی مورد مطالعه و سنجش قرار میدهیم تا از این طریق به ناظم پی ببریم. مثلاً ماهی، حشره یا مارماهی را مورد مطالعه قرار میدهیم. چنان که نوشتهاند:
آموفیل نوعی حشره است که نخست شکار خود یعنی کرم را نمیکشد بلکه آن را بیحس میکند. بعد روی شکارش تخم گذاشته، آنگاه میمیرد. نوزاد آموفیل از تخم سر درآورده غذای خویش یعنی کرم بیحس را آماده مییابد، روشن است که اگر آموفیل به جای بیحس کردن کرم آن را میکُشت، گوشت آن فاسد شده غذای نوزادش نیز فاسد میشد. نکته جالب در این داستان زندگی، تکرار عمل مادر توسط نوزاد است بدون آنکه مادر را مشاهده کرده باشد.
مورد دوم طی مسافت هزاران مایل توسط یک نوع مارماهی در اعماق اقیانوسها برای تخمگذاری در جزیره برمودا است. بعد از عمل تخمگذاری خود مارماهی مرده و نوزادان به موطن اصلی مادر برمیگردند و هنگام فرا رسیدن زمان تخمگذاری بدون اشتباه همان هزاران مایل را طی کرده به جزیره برمودا میرسند، بدون آنکه کسی این وقت و مقصد را به آنها یاد داده باشد. با مطالعه در هر مورد از پدیدههای طبیعی، ما در بطن آنها نظم خاصی را مشاهده میکنیم که این جا محل اشاره آن نیست.
حال این پرسش مطرح است، آیا این همه نظم هدفمند، ممکن است بدون ناظم و وجود یک کارگردان پشت پرده به وجود آمده باشد؟ آیا میتوان مدعی شد که این همه نظم و سامان در طبیعت معلول تصادف کور طبیعت است؟
قول به صدفه مانند آن است که بگوییم بچهای که سواد خواندن و نوشتن ندارد با کلیدهای تایپ و کامپیوتر، آن قدر بازی میکند که حاصل آن یک کتاب علمی یا شعر است، حروف به صورت صدفه کنار هم قرار گرفته و به کتاب گران سنگی منتهی شده است. یا یک شماره تلفن ده رقمی را در اختیار شخصی که سواد ندارد بگذاریم و از او بخواهیم از روی شانس و تصادف با زدن ده شماره، آن شماره تلفن خاص را پیدا کند. این که وی همان شماره را بگیرد احتمالش در حد صفر است یعنی یک در ده میلیارد (
) (4).
پس با مشاهده نظمهای لایتناهی در جهان، عقل به وجود خدای ناظم و عالم و قادر حکم میکند و اگر کسی در آن تردید کند، باید در فکر و قدرت تعقل وی تردید کرد. به قول سعدی:
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود *** هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
این جا ما به عنوان نمونه به نظر و اعتراف لکنت دنوئی شیمیدان معروف اشاره میکنیم که میگوید:
روابط پیچیدهای که در شیمی آلی راجع به ظهور و نشو موجودات زنده و تاریخ تطور نباتات و حیوانات یافته شده است، حاکی از طراح و نقشهای است که نمیتواند تصادفاً رخ داده باشد، بلکه باید جهت و مسیر معین داشته باشد که مبین نظم آن میباشد. (5)
2. نظم هدفمند کلی
تا این جا به تقریر صورت اول دلیل نظم هدفمند (موردی) پرداختیم که به تحلیل نظمهای تکتک پدیدههای منظم جهان میپرداخت، صورت دوم نظم به تبیین نظم در مجموعه جهان میپردازد که خود به دو تقریر منشعب میشود.
1. 2. ملازمه نظم جهان با وجود غایت
چنان که نظم هر مجموعه منظم خاص بر وجود طراح و ناظم آن دلالت میکند، نگاهی به جهان هستی از ستارگان کهکشانهای دیگر گرفته تا منظومه خورشیدی و بستر مناسب کره زمین برای حیات نباتی، حیوانی و انسانی، این نکته را میرساند که طراح این مجموعه عظیم منظم جهان از این طرح خود، لابد غایت و هدفی را تعقیب میکند.
برای توضیح بیشتر میتوان به وجود یک ساختمان مجلل با تمام امکانات رفاهی در جزیرهای دورافتاده مثال زد که وجود و ساخت آن بدون هدف و غایت نیست. جهان منظم و آماده بهرهبرداری برای انسان همانند ساختمان فوق در جزیره بدون هدف نیست و وجود غایت و هدف ملازم با ناظم هوشمند قادر و خیرخواه است که بستر رشد و تکامل انسان را فراهم کرده است.
2. 2. تأثیر متقابل اجزاء جهان
در این تقریر به جای توجه به نظم مجموعه جهان و غایت آن، به ارتباط و تأثیر متقابل و هماهنگ اجزاء جهان با یکدیگر پرداخته میشود، این هماهنگی و تأثیر متقابل موجب پیدایش حیات و بقای آن شده است. چنان که اجزاء و عناصر تشکیل دهنده یک ساعت یا موتور در پرتو ارتباط و تأثیر متقابل و هماهنگ با یکدیگر، غایت مشترکی را استحصال میکند، جهان نیز با تأثیر و هماهنگی عناصر و پدیدههای آن، بستر مناسبی برای رشد و تکامل انسان است. همچنان که مجموعه یک ساعت یا موتور ماشین، از طراح و غایت آن حکایت میکند، انجام و نظم و بستر مناسب جهان برای انسان، بر ضرورت یک طراح و ناظم هوشمند و خیرخواه دلالت میکند.
انطباقهای ششگانه جهان و انسان
اما این که جهان موجود چگونه بستر مناسب برای انسان است و وجه انطباق انسان با آن چگونه متصور است، تقریرات مختلفی ارائه شده است، ما در اینجا به شش انطباق جهان با انسان که تننت متفکر غربی تبیین نموده است (6) اشاره میکنیم:
1. انطباق جهان با ژرفکاویهای ذهن انسان:
آفرینش جهان به گونهای است که قابل شناخت، دسترسی و تصرف برای انسان است، همچنین آفرینش انسان به نوعی است که خود به شناخت طبیعت و تصرف آن راغب و متمایل است.
2 و3. انطباق جهان با پیدایش موجودات و بقای آنها:
آفرینش جهان خصوصاً کره زمین به گونهای است که شرایط پیدایش حیات انواع نباتات، حیوانات و انسان در آن مهیا است، علاوه این که موجودات صاحب حیات آن رو به تکامل هستند. به عنوان مثال تمام اشیاء موقع انجماد منقبض میشوند، تنها آب از این اصل مستثناست و حکمت آن این است که در صورت انقباض آب در حالت انجماد بیشتر حیوانات دریایی در فصل زمستان تلف میشدند. همچنین گاز دیاکسیدکربن که برای انسان خطرناک است، توسط نباتات استنشاق میشود و اکسیژن لازم برای حیات انسان را مهیا میکند.
4. انطباق جهان با فطرت زیبادوستی انسان:
سرشت انسان مملو از زیبادوستی است، جهان موجود این نیاز انسان را تأمین میکند. رنگ آبی آسمان، منظره ستارگان و مناظر طبیعی به صورت سهل و رایگان به انسان لذت و نشاط میبخشد.
5. انطباق جهان با اصول اخلاقی:
جهان به گونهای تعبیه شده است که هر کس در مسیر اخلاقی گام بردارد، مورد عشق، محبت و احترام همنوعان خود قرار میگیرد و جامعه از او به نیکی یاد میکند و این عکس العمل موجب استمرار التزام به اصول اخلاقی میشود. از سوی دیگر کسی که به اصول اخلاقی ملتزم نباشد، مثلاً مرتکب اعمال زشتی مانند دزدی، خیانت و دروغ گردد مورد بغض و کینه جامعه قرار میگیرد.
علاوه بر تحسین و تقبیح اشخاص اخلاقی و غیراخلاقی توسط جامعه، بین اعمال نیک و بد آدمی رابطه تکوینی وجود دارد. مثلاً خوردن شراب و ارتکاب ناهنجاری جنسی آثار سوئی برای بدن انسان مانند بیماری سرطان و ایدز به همراه دارد.
6. انطباق جهان با رشد صنعتی:
وجود عناصر مختلف در طبیعت و انواع معادن و همچنین قوه تفکر انسان، جهان را برای رشد صنعتی آماده کرده است. رهاورد تقریر دوم نظم هدفمند کلی این شد که جهان با این همه نظم و انسجام و انطباقهای ششگانه به وجود یک طراح و مدیر و ناظم هوشمند احتیاج دارد.
نکته قابل اشاره در دلالت انطباقهای ششگانهی فوق بر ناظم هوشمند این است که دلالت و حاصل مجموع مراحل ششگانه ملحوظ است، به این معنا که با نگاهی به کل انطباقهای ششگانه نه به هر یک از آنها وجود طراح و ناظم هوشمند استنتاج میشود، لذا ابهامات و برخی شبهات بر بعض انطباقهای فوق منافاتی با رهاورد آنها ندارد. خود تننت بر این نکته اذعان دارد:
هیچ یک از این صور انطباق، دلیل کافی به نفع فرضیه توحیدی نیست ولی بر آن است که اگر شیوههای جفت و جور درآمدن آنها را با یکدیگر ملاحظه کنیم خواهیم دید که قول به توحید معقولترین تعبیر و تفسیر است. (7)
اشکال ادواردز
بر این اساس اشکال پل ادواردز (8)بر بعضی انطباقها مانند وجود اشیاء خنثی که نه خیر است و نه شر، وجود پدیدههایی غیرقابل شناخت و انقراض بعضی نسلهای حیوانات، مخلّ رهاورد تقریر فوق دلیل نظم نیست، چرا که محتمل است خیریّت و قابل شناخت بودن بعض اشیاء خنثی به مرور زمان و پیشرفت تجربی کشف شود و انقراض بعض انواع حیوانات به علل ثانویه طبیعی یا انسانی وابسته است که قابل تبیین با مدعای فوق است.
در نهایت اگر بعض غیرانطباقها را بپذیریم، آن دلیل بر بینیازی انطباقهای بیشمار جهان به طراح و ناظم هوشمند نیست.
اشکال باربور
وی بر انطباقهای فوق سه اشکال ذیل را مطرح کرده است:
الف) انطباقهای فوق، خدای ادیان را ثابت نمیکند.
ب) لازمه انطباقهای فوق واگذاری امور به طبیعت و سلب فاعلیت خداوند است.
ج) لازمه تفویض امور به طبیعت، علیت و جبر است. (9)
از اشکالات فوق چنین برمیآید که باربور دلالت انطباقهای شش گانه بر ناظم هوشمند را پذیرفته منتهی شبهات دیگری طرح کرده است که موجّه نیستند، برای این که مدعا اثبات ناظم و طراح هوشمند از دلیل نظم است نه خدای ادیان با صفات خاص. باربور همچنین توهم کرده است که جریان علیت در طبیعت ناسازگار با قدرت و فاعلیت خداوند و با جبرانگاری مساوی است که بطلان آن در موضع خود مبرهن شده است. (10)
ارزش معرفتی دلیل نظم
درباره اعتبار و قلمرو برهان نظم در اثبات خداوند سه رهیافت ذیل مطرح است:
الف) برهان منطقی
برخی از متألهان بر این باورند که دلیل نظم خود به تنهایی یک برهان عقلی و منطقی برای اثبات وجود خداوند حکیم و خیرخواه است؛ به تعبیری دلیل نظم همچون سایر براهین خداشناسی و در عرض آنهاست.
این رویکرد در فلسفه غرب مانند افلاطون، ارسطو و کلام مسیحی مخصوصاً در قرون وسطی و جدید طرفداران بسیاری داشته است (11) که اینجا میتوان به قدیس آکویناس، نیوتن، جان ری و ویلیام پیلی اشاره کرد. (12) امروزه روایتهای نوگفتهای از این برهان غالباً در آثار متکلمان اعتدالی (لیبرال) پروتستان و آثار فلسفی محققان کاتولیک دیده میشود. (13)
برخی از معاصران مسلمان نیز با تقریرات مختلف به تبیین و تقریر دلیل فوق دست یازیدهاند. (14)
دلیل این نظریه
یکی از اندیشهوران معاصر در تقریر این نظریه آن را به برهان شبه لمّی ارجاع میدهد، به این معنی که: در برهان نظم استدلال از معلول به علت نیست تا ارزش معرفتی آن زیر سؤال برود بلکه استدلال از یکی از متلازمین به ملازم دیگر است، به این صورت که بین نظم و ناظم رابطه تلازم عقلی وجود دارد، چرا که نظم با علم و هوشمندی عجین شده است. رابطه نظم و ناظم از نوع رابطه معلول با علت نیست که به برهان «انّی» ملحق شود.
«براساس اصل علیت، احتمال تصادف در اصل پیدایش ذرات پراکنده جهان و نیز احتمال تصادف در نحوه برخورد آنها هر دو منتفی میباشد، زیرا نظم تکوینی با وجود خاص عینی همراه میباشد وهرگز وجود عینی بدون مبدأ فاعلی پدید نمیآید.
کیفیت تقریر استدلال آن است که بین نظم و ناظم داشتن تلازم عقلی است و در کبرای برهان نظم، احد المتلازمین برای ملازم دیگر ثابت میشود و نیز از علت پی به معلول برده میشود...
نتیجه آن که پی بردن از منظوم به ناظم نه همانگویانه است (توتولوژی) و نه صرف آن که چون نظم، معلول است، علتی دارد، خواه آن علت، آگاه باشد یا نباشد- زیرا نظم خصیصه علمی را به همراه دارد، ناظم آن حتماً باید عالم باشد- بلکه از علت پی به معلول برده میشود و برهان مزبور، لمی است. » (15)
دلیل دیگر برهان نظم- که از عبارت صدرالمتألهین استفاده میشود- فطری انگاری نیاز نظم به فاعل و ناظم ذیشعور است. صدرا با اشاره به وجود نظم فوق العاده در بدن فیزیکی انسان و سایر حیوانات درباره احتمال استناد آن به امر فاقد علم مینویسد:
«و الاول محال شهادة کل فطرة سلیمة علی ان فاعل هذا الترتیب العجیب و النظم المحکم یستحیل ان تکون قوة عدیمة الشعور» (16).
ب) دلیل راهنما و مؤید
دیدگاه دوم، این برهان را به تنهایی مثبت وجود خداوند توصیف نمیکند، بلکه معتقد است این دلیل حداکثر وجود یک نیروی قاهر، شاعر، مدیر و مدبر را نشان میدهد که آن به جهان نظم و سامان بخشیده است. به تعبیر دیگر دلیل نظم حداکثر مؤید ادله دیگر خداشناسی و منبّه انسان به شمار میآید، اما این که قاهر حکیم و مدبر، خداوند است یا نه، آیا واحد است یا متعدد؟ دلیل نظم آن را بیان نمیکند. از ظواهر عبارت فلاسفه این دیدگاه استظهار میشود، آن جا که در تبیین و شمارش براهین اثبات خدا هیچ اشارهای به این دلیل نکردهاند؛ چنان که ملاهادی سبزواری نظم آسمان و زمین را نه دلیل که شاهد خدا توصیف میکند:
«اتقانهما و انتظامهما شواهد معرفته و ربوبیته تعالی» (17).
برخی از اندیشوران غربی مانند ویلیام جیمز (18)و ایان باربور (19) از این رهیافت جانبداری کردهاند.
پل ادواردز در این باره میگوید:
برهان نظم نمیتواند تا آنجا پیش برود که وجود خدایی را که در اندیشه توحیدی است، ثابت کند، حداکثری که میتوان در نتیجهگیری از آن برهان تضمین کرد این است که هر مورد از طرح و تدبیر در جهان ناشی از فعالیت یک طراح یا مدبر هوشمند است. (20)
اکثر متفکران مسلمان نیز مانند جوادی آملی (21)، مصباح یزدی (22)، جعفر سبحانی (23) و اقبال لاهوری (24) موافق این دیدگاه هستند. استاد مطهری در این باره مینویسد:
این راه همچنین اثبات میکند که جهان با نیروی مدبر قادر مرید اداره میشود. اما خود آن قوه چه وضعی دارد؟ آیا واجب الوجود است و قایم به ذات یا او نیز خود مخلوق یک نیروی دیگر است؟ آیا آن نیرو نیروی واحد است یا متعدد؟ ازلی است یا ابدیست؟... اینها مطالب و مسایلی است که از راه مطالعه در مخلوقات و آثار قابل درک نیست. (25)
ج) انکار دلالت نظم
دو رهیافت پیشین اعتبار و دلالت نظم بر ناظم هوشمند را فی الجمله میپذیرفت، اما این رهیافت منکر دلالت هرگونه نظم بر وجود ناظم و مدیر است و آن را معلول صدفه میداند. از قایلان این رهیافت میتوان به هیوم، کانت و داروین اشاره کرد (26). برخی دیگر که مخالف برهان نظماند، منکر وجود اصل نظم در جهان هستند و آن را ساخته ذهن و نه وجود حقیقی توصیف میکنند (27). بعض روشنفکران مسلمان نیز مانند اقبال لاهوری از این رهیافت حمایت کردهاند (28) که اشاره خواهد شد.
تحلیل رهیافتهای سهگانه
از توضیحاتی که در تقریر دلیل عرضه شد، سستی رهیافت اخیر (انکار دلالت نظم بر ناظم) روشن میشود، چرا که دلالت نظم بر ناظم هوشمند دلالت حداقلی است که عقل آن را میپذیرد و نظریه رقیب آن، یعنی استناد نظم به صدفه، پیش عقل و عقلا غیرموجه است. با تأمل در دلالت نظم روشن میشود که نظم حداکثر بر وجود ناظم و طراح هوشمند و مدیر و حکیم دلالت میکند و با سامان بخشی به نظم غایت خاصی را لحاظ دارد. اما این که این ناظم و طراح هوشمند موجود ممکن یا واجب الوجود یا واحد یا متعدد است، خود نظم آن را مشخص نمیکند، چرا که فرضهای مذکور با وجود نظم معقول، موجّه و سازگار است. پس نمیتوان نظم را دلیل منطقی اثبات خدا با فرض اثبات صفات خاص آن مقام قدسی به شمار آورد و نهایت آن، اثبات ناظم هوشمند است که البته با ضمیمه کردن استدلالهای عقلی از جمله اصل علیت مثبت وجود خداوند خواهد بود.
پاسخ چند شبهه
بر برهان نظم اشکالات و شبهات مختلف و متکثری وارد شده است که اینک به گزارش و نقد آن میپردازیم.
شبهه اول: ابهام در تعریف نظم و دخالت غایت آن
نظم را میتوان به دو صورت تحلیل و تعریف کرد. یک مرتبه بدون لحاظ غایت آن و مرتبه دیگر با ملاحظه غایت آن، فرض تعریف نظم بدون لحاظ غایت نه تنها تعریف ناقص و غیرمعقولانهای است، بلکه حذف غایت نظم از تعریف و ماهیت نظم، اصل وجود نظم را زیر سؤال میبرد، و این با فرض ناظم ذیشعور منافات دارد.
اما تعریف نظم با در نظر گرفتن غایت آن خود مشکلاتی دارد. اول این که هدف یا اهداف نظم و ناظم چیست که در صورت اخلال در آن، اصل نظم نیز زیر سؤال برود؟
منتقدان میگویند ما برای هر شیء مرکب و بسیط میتوانیم اهدافی را لحاظ کنیم که با این اهداف آن شیء داخل تعریف نظم میشود، اما درواقع شیء منظم نیست، مثلاً هدف چشم دیدن است، اما اگر چشم قادر به بینایی نیز نبود، میتوانستیم آن را مجموعهای منظم بدانیم، چون به خوبی قادر است در جای خود باقی بماند و از هم نپاشد و سیستم رگهای آن به نحوی میتواند سلولهایش را تغذیه کند.
پس فرض اول یعنی حذف غایت از تعریف نظم، اصل نظم و ناظم هوشمند را زیر سؤال میبرد و فرض دوم یعنی لحاظ غایت نظم، هر شیء نامنظمی را داخل نظم قرار میدهد، چرا که برای هر شیء یا اشیایی میتوان فواید و اهداف دور و نزدیک در نظر گرفت. (29)
تحلیل و بررسی
در نقد این اشکال باید متذکر شد که ما هم، لحاظ غایت را در تعریف و حقیقت نظم و دلالت آن بر ناظم ذیشعور انتخاب میکنیم، با این فرض اشکال تعمیم نظم بر هر شیء بینظمی لازم نمیآید، برای این که نظم هر شیء و هدف و غایت آن به حسب و تناسب آن شیء است، مثلاً اگر مشاهده کنیم که دانشآموزان دبستان با کمی کجی و انحراف در صف ایستادهاند، حکم میکنیم که ناظمی وجود دارد و کجیهای جزئی قابل اغماض از بچههاست، اما وقتی اعضاء یک گارد تشریفات سلطنتی یا ریاست جمهوری را ملاحظه کنیم، انتظار نظم و نظام فوق العادهای از آنها را در نظر داریم.
پس انتظار ما از چشم، دیدن مطلوب و از گوش، شنیدن عادی است؛ اگر این غایت به دست نیاید، اخلالی در تعریف نظم آن شیء رخنه کرده است.
بنابراین وقتی ما به اجزاء کل جهان نگاهی میاندازیم، آنها را در مجموع نظاممند مییابیم که مجموعههای خاص آن نیز هرکدام به تناسبشان دارای نظام و هدفی خاصاند، که توضیح آن در تقریر برهان نظم و اقسام آن گذشت. باری ممکن است در بعضی مجموعههای منظم جهان با دخالتهای خاص اخلالی در نظم آنها به وجود آید، مثلاً به دلیل ژنتیکی یا نرسیدن ویتامینهای خاص بر قوه بینایی انسان آسیب وارد شود یا درخت و میوهای فاسد گردد، همهی این اخلالها خود به خود علل و زمینههای خاص مستندی است که از نگاه کلی و بالا میتوان با لحاظ مجموعه علل آن، آنها را در داخل یک نظم دیگر درآورد. مثلاً از دست رفتن قوهی بینایی انسان هر چند مخل غایت خاص چشم است، اما وجود حالت دیگر در آن یعنی تغذیه چشم از سلولهای خاص، یک نظم دیگری است، این کار موجب میشود ظاهر چشم در موضع خود باقی مانده و از فساد مصون ماند، فسادی که ممکن است در صورت عارض شدن آن، به دیگر اعضای بدن سرایت کند.
پس در این جهان هر چند ما حذف نظمی را مشاهده میکنیم، اما اگر با تأمل فلسفی بنگریم خواهیم دید که جایگزین آن، نه بینظمی، بلکه نظم دیگری است؛ به دیگر سخن ما از منتقدان برهان نظم، سؤال میکنیم که شما مجموعهی نامنظمی از طبیعت را به ما نشان دهید که با وجود بینظمی داخل تعریف نظم باشد، اما مسأله زلزله و دیگر بلایای طبیعی خود به علل طبیعی جهان مستند است که توضیح آن در ذیل شبهه آخر خواهد آمد.
شبهه دوم: نظم ایده ذهنی و امر نسبی
در برخی از سایتها سعی میکنند با اشکال در حقیقت نظم، آن را یک مفهوم ذهنی و اعتباری و نهایت امر نسبی تعریف کنند که تحقق آن با ملاحظه امور دیگر ممکن میشود، مانند شهروند خوب یا بد که تحقق و صدق آن به وجود یک اجتماع منوط است، منتقدان میگویند:
«نظم ایده ذهنی نه خارجی است که از تطابق با کل حکایت میکند که برای سنجش آن ما در ذهن خود اموری را در کنار هم مورد لحاظ قرار داده که به منظور غایتی جمع شدهاند.» (30)
آنان میکوشند وجود قوانین تکوینی بین اشیاء را انکار کنند و بر این باورند که:
«این قوانین نیستند که وجود ما را میسازند، قوانین برداشت ما از وجود اشیاء هستند». (31)
اشکال دیگر مستشکل این است که نظم امر نسبی است، به این معنا که ما برای لحاظ نظم اشیاء دیگری از جهان را لحاظ میکنیم، بر این اساس نظم تنها در افراد و موارد خاص و جزئی صدق میکند، اما در کل جهان صادق نیست، چون معیاری خارج از جهان برای سنجش نظم جهان در دسترس نداریم، مثلاً میتوان نظم و خوبی یا بدی افراد جامعه را تعریف و تحلیل کرد، اما خوبی یا منظم بودن کل جامعه به دلیل فقدان ملاک خارج از جامعه قابل تعریف نیست. نظم جهان نیز به مانند جامعه، چون معیاری در دسترس نیست قابل تعریف نیست، لذا نمیتوان نظم را به کل جهان نسبت داد تا از آن طریق ناظم هوشمند به نام خداوند را استنتاج کرد. در مورد جهان میتوانیم معیار را کل جهان قرار دهیم و در نتیجه آن را منظم بدانیم، لکن اشکال آن این است که منظم بودن آن به خاطر اعتبار و قرارداد ماست و در واقع ما آن را منظم فرض گرفتیم و نظم آن از خداوند نشأت نگرفته است. (32)
نقد و نظر
در نقد این اشکال نکات ذیل اندر تأمل است:
1. در تعریف نظم گفته شد که نظم نه صرف مفهوم ذهنی بلکه از وجود اجزاء و عناصر مرتبط و منسجم به منظور تحصیل غایتی انتزاع میشود، مثلاً وقتی ما به سیر رشد و نمو یک دانه انار نگاهی میاندازیم، مشاهده میکنیم که آن در شرایط مناسب چگونه از هسته شکافته و بارور شده و به درخت، گل و بالاخره به انار با دانههای سرخ شیرین منظم تبدیل میشود. پس نظم بیانگر یک واقعیت خارجی است، منتهی از آن مفهوم گیری میکنیم و آن را در ذهن خود مجسم میسازیم. به دیگر سخن نظم صرف از معقولات ثانیه فلسفی است که از واقعیت خارجی کشف و حکایت میکند.
2. از نکته پیشین سستی این ادعا- که قوانین برداشت ما از اشیاست- آشکار میشود، چرا که آنچه موجب تحقق نظم در جهان میشود مانند مثال تبدیل هسته انار به درخت انار، وجود رابطه تکوینی و علّی و معلولی در جهان آفرینش است که بستر لازم برای تحقق نظمهای کلان مانند منظومه خورشیدی و نظمهای جزئی مانند درخت انار را مهیا میسازد. پس قوانین نیز مانند خود نظم از واقعیتهای خارجی حکایت میکنند، منتها ذهن ما با مطالعه در طبیعت و تجزیه و تحلیل آن، آن قوانین را کشف میکند و به آن شکل و هیأت علمی میدهد.
3. دربارهی نظم کل جهان باید گفت از آنجا که جهان به عنوان کل همان اجزاء و عناصر تشکیل دهنده آن است و از سوی دیگر چون منظم بودن اجزاء جهان ثابت شده، از آن میتوان منظم بودن کل جهان را استنتاج کرد، مثلاً در صورت خوب و نیک بودن افراد یک جامعه، از آن میتوان خوبیت و کمال جامعه را ثابت کرد. پس جامعه و کل جهان به معیاری غیر از معیار افراد و عناصر آن نیازی ندارد. بر این اساس نسبت نظم به کل جهان صرف قرارداد ما انسانها نیست، بلکه امری واقعی است که از نظم اجزاء آن حکایت میکند و آن به وجود ناظم محتاج است. نهایت امر نظم مجموعههای خاص و جزئی به ناظمهای مشخص و فردی، اما ناظم کل جهان به ناظم فوق العاده نیازمند است، مانند نیاز قسمتهای مختلف یک باغ بزرگ به باغبانهای مختلف، که این باغبانها در هدایت و راهنمایی به یک سرباغبان نیازمند هستند.
4. نکته پیشین تقریباً بر این فرض استوار بود که ما مجموعه جهان را یک کل اعتباری بینگاریم، اما اگر کل جهان یک مرکب حقیقی باشد، در این صورت هر چند ما اجزاء تشکیل دهنده آن را منظم مییابیم، لکن علم به غایت کل مجموعه جهان هستی برای ما مشکل بل ناممکن است، لکن جهل به غایت، خللی در اصل وجود نظم و احتیاج آن به ناظم فراطبیعت وارد نمیکند، چرا که ما نظمهای جزئی را مییابیم، مانند مهیا شدن یک ساختمان یا سالن پذیرایی که از آن به وجود ناظم و میزبان حکم میکنیم، با این که به غایت و هدف آن علم نداریم، این که هدف آن پذیرایی از کدام قشر مهمانان است، مهمانی آن از نوع جشن است یا سوگواری و اقسام دیگر؟
لذا مشاهده مجموعه جهان با این همه نظم حیرتانگیز ما را به وجود ناظم فراطبیعی رهنمون میسازد، هر چند که به غایت و هدف آفرینش آن علم نداشته باشیم، چرا که جهل بر یک شیء دلیل بر عدم آن نیست.
پینوشتها:
1. رک: افلاطون، دوره آثار، ج3، کتاب تیمائورس؛ کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج1، ص281.
2. موضوع بحث درباره وجود محمول در خارج است. در صورتی که محمول از معقولات ثانیه فلسفی مثل علت، امکان، وجوب و نظم باشد، مشائین طرفدار وجود مستقل و رواقیین از جمله شیخ اشراق (المطارحات، ص25 و 346؛ اسفار، ج1، ص179، 273) طرفدار محمول هستند. صدرالمتألهین برای جمع آن دو نظریه «وجود رابط» را مطرح کرد، به این معنا که معقولات ثانیه صرف اعتبار و وجود ذهنی نیستند که در خارج هیچ اثری نداشته باشند، بلکه منشأ انتزاع دارند، یعنی وجود رابط و نه مستقل آن در خارج وجود دارد. پس مقصود منکران انکار وجود مستقل و مقصود قایلان پذیرفتن وجود رابطی است. (اسفار، ج1، ص332). علامه طباطبایی تعریف جدیدی از آن ارائه داد: «ان الامکان موجود بموجود موضوعه فی الاعیان و لیس اعتباراً عقلیا محضاً لاصورة له فی الاعیان- کما قال بعضهم- و لا انه موجود فی الخارج بوجود مستقل منحاز- کما قال به آخرون-»، (نهایة الحکمة، مرحله4، فصل اول، امر سوم).
استاد جوادی آملی نیز ضمن تشریح عبارت علامه اضافه میکند که اگر ظرف اتصاف معقولات عین ربط باشد ظرف عروض نیز عین خواهد بود نه ذهن. (ر.ک: تبیین براهین اثبات خدا، ص28 به بعد؛ شناخت شناسی در قرآن، ص14 و تفسیر موضوعی، ج13، ص80 به بعد). وی معقول ثانی فلسفی را چنین تعریف میکند: «معقول ثانی فلسفی آن نیست که ظرف عروض آن ذهن و ظرف اتصاف خارج باشد، چنان که معروف است»، (تبیین براهین اثبات خدا، ص28) همو در جایی دیگر در تبیین نحوه وجود معقولات ثانیه مینویسد: «اینگونه از معانی حتماً به نحوی در خارج وجود دارد لکن نه به طور وجود رایج مصطلح- که منحصر در وجود جوهر و عرض است- بلکه به نحو وجود انتزاعی که عین وجود منشأ انتزاع است» (تفسیر موضوعی، ج13، ص84).
3. در تقریر بعض اقسام دلیل نظم از جزوه براهین اثبات خدا، استاد مصطفی ملکیان (منتشر نشده) استفاده شده است.
4. ر.ک: کرسی موریسون، راز آفرینش، ص9 و10.
5. نقل از: کلیات فلسفه، ص210.
6. ر.ک: خدا در فلسفه، ص88.
7. خدا در فلسفه، ص89.
8. همان، ص91.
9. ر.ک: علم و دین، ص425.
10. برای توضیح بیشتر ر.ک. نگارنده، اصل علیت در فلسفه و کلام، ص99 و 151.
11. ر.ک: ژان وال، بحثی در مابعدالطبیعة، ص872.
12. ر.ک: علم و دین، ص417 و 104.
13. همان، 417.
14. ر.ک. مرتضی مطهری، علل گرایش به مادیگری، ص184؛ و نیز محسن غرویان، سیری در ادله اثبات وجود خدا، ص96؛ جعفر سبحانی، الالهیات، ناصر مکارم شیرازی، آفریدگار جهان، حسین نوری همدانی، جهان آفرینش؛ احمد دیلمی، طبیعت و حکمت، فصل5.
15. تبیین براهین اثبات خدا، ص39 و40.
16. اسفار، ج8، ص118.
17. تعلیقات اسفار، ج1، ص15.
18. ر.ک: دین و روان، ص130.
19. ر.ک: علم و دین، ص130.
20. ر.ک: خدا در فلسفه، ص85 و نیز: بحثی در مابعدالطبیعه، ص774.
21. اگرچه براهین فراوانی به عنوان اثبات واجب الوجود اقامه شده لکن بعضی از آنها اصلاً برای ذات واجب کافی نبوده نظیر برهان نظم. » (شرح اسفار، ج6، ص187-9).
22. دلایلی که از راه مشاهده آثار و آیات الاهی در جهان اقامه میشود، مانند دلیل نظم و عنایت، در واقع نقش بیدار کردن فطرت و به آگاهی درآوردن معرفت فطری را ایفا میکند»، (آموزش فلسفه، ج2، ص338).
23. ر.ک: مدخل مسایل جدید در علم کلام، ص79 و 82.
24. ر.ک: احیای فکر دینی در اسلام، ص36.
25. پاورقههای اصول فلسفه و روش رئالیسم، ص96 و 97.
26. ر.ک: علم و دین، ص47.
27. ر.ک: ویلیام جیمز، دین و روان، ص126 و 130.
28. ر.ک: احیای فکر دینی در اسلام، ص37.
29. www. kaafar. netfrims. com/baad/nazm. htm
30. Ibid,p. 2
31. Ibid
32. Ibid,p. 2
منبع مقاله : قدردان قراملکی، محمدحسن، (1393)، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر اول: خداشناسی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم