روزنامه دنیای اقتصاد - رویا مرسلی: چه عواملی باعث میشوند یک مدیر بزرگ بهوجود آید؟ با وجود اینکه اجزای اصلی رهبری سازمان در همه جا یکسان اسـت (قضاوت درست، حفظ یکپارچگی و مهارتهای انسانی) اما موفقیت کامل در رهبری سازمان نیازمند مولفههایی اسـت که خاص هر فرهنگ باشد.
بهعبارت دیگر، رهبری خوب در سازمان تا حد زیادی میتواند اینگونه تعبیر شود: «شخصیت مناسب در مکان مناسب»: تحقیقات نشان دادهاند که تصمیمگیری رهبران سازمانها، نحوه برقراری ارتباط در آنها و گرایشهای تاریک و مبهم در آنها تحتتاثیر منطقه جغرافیایی که در آن کار می کنند قرار میگیرد. در این قسمت به مرور 6 نوع رایج از مدیریت میپردازیم که برخی از این یافتهها را نشان میدهد.
کار را تا آخر دنبال کردن و آن را به سرانجام رساندن در منطقههایی مثل آسیای شمال شرقی (مثلا سرزمین اصلی چین، کره جنوبی و ژاپن)؛ اندونزی، تایلند، امارات متحده عربی و بخش بزرگی از آمریکای لاتین (مکزیک، برزیل، کلمبیا، شیلی) بهعنوان درونمایه اصلی رهبری سازمانی حائز اهمیت بسیار زیادی اسـت. چنین رهبرانی با هدف ارتقای جایگاه سازمان بهدنبال اجماع و اتفاقنظر در تصمیمگیریها هستند و دیگران را همواره در فرآیندی قرار میدهند که با اشتیاق کار کنند.
مدیر فرصتطلب
مدیر مستقیم – رو به جلو
در بعضی مناطق، کارمندان از مدیران خود انتظار دارند که با مسائل بهطور صریح و مستقیم روبهرو شوند. در آسیای شمال شرقی و کشورهایی مثل هلند، ایجاد ارتباط بیش از حد در رده مدیریت چندان خوشایند و جذاب نیست – افراد تمایل دارند که شما دقیقا به موضوع اشاره کنید.
مدیران دیپلماتیک
در بعضی کشورهای خاص، دقت در ارتباطات و ارائه پیام دقیق، نه فقط در جهت کنار آمدن با یکدیگر بلکه برای حرکت رو به جلو نیز بسیار مهم اسـت. در کشورهایی مثل نیوزیلند، سوئد، کانادا و بیشتر بخش های آمریکای لاتین کارمندان ترجیح میدهند با روسایی کار کنند که قادر باشند در حیطه کسبوکار بهطور خوشایند و دوستانه گفتوگو کنند.
مدیران «چاپلوس به بالادستیها / پشتپازن به پاییندستیها»
زمانی که تاکید و اولویت سازمان بر رتبه و درجه اسـت، مدیران نوظهور تمایل پیدا می کنند مهارتهای خاص مقابلهای را توسعه دهند. کار رهبران سازمان این اسـت که فرامین را از بالا دریافت کنند و آن را از طریق کارمندان رده پایینتر انجام دهند.
مدیران منفعل – تهاجمی
برخی از مدیران بهخصوص تحت استرس بدبین و بیاعتماد میشوند و سرانجام دست به مقاومت پنهان میزنند. این گونه عکسالعملها اغلب زمانی اتفاق میافتد که افراد مجبور میشوند هدفی را دنبال کنند یا کاری را انجام میدهند که در آن موفق نمیشوند یا آن کار یا هدف منطقی به نظر نمیرسد، هرچند همکاری کردن بهطور آشکار و در عین حال داشتن کمی تردید میتواند برای مناسبات گروه مفید باشد، اما چنین رفتارهایی میتواند گاه مانع انجام کار شود.
با این وجود، این کار نیاز به سعی و تلاش زیاد در جهت مقابله با گرایشهای طبیعی و استعدادهای ما و همچنین مقابله با عادتهایی که ترک آنها مشکل اسـت دارد.ضمنا مهم اسـت که فرهنگ سازمان مدنظر قرار گیرد که این امر نیز نیاز به تحلیلهای ریزبینانه در جهت شناخت ویژگیهایی دارد که باعث رسیدن به موفقیت یا مانع از رسیدن به آن میشوند.