کمک! من میخواهم از یک فرد خودشیفته طلاق بگیرم؛
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ تقاضاهای خودشیفته همـواره غیرواقعی اســت، به لحاظ احساسی هیچ گونه وابستگی به فرزندانش ندارد، ممکن اســت دیگران را از نظر عاطفی یا حتی بدتر مورد سوءاستفاده قرار دهد، اما این فرد تا آخر برای انتقامجویی و یا نزاع بر سر منافع و نیازهایش خواهد جنگید.
بگذارید بحث را با یک مثال شروع کنیم. مارک و مارسی سالهاست که ازدواج کردهاند. آنها دو فرزند دارند. مارک همیشه و در طول مهر و مومهای ازدواجشان مارسی و کودکانشان را مورد سوء استفاده قرار داده بود. او هیچ ارتباط عاطفیای با بچهها نداشت و بچهها نیز وابستگیای به او نداشتند. مارسی همواره نقش مادر و پدر را همزمان برای فرزندانش بازی کرده بود؛ اما سرانجام به این نتیجه رسیده بود که دیگر تحمل کردن فایدهای ندارد ،این بود که درخواست طلاق داد. مارک نمیتوانست موضوع طلاق را باور کند. او نمیتوانست تصور کند که چرا مارسی قصد دارد زندگی او را به ویرانی بکشد؛زیرا نسبت به رفتارهای بدش آگاهی نداشت.
مارک برای هر چیزی بهانهای دارد و دیگران را به خاطر رفتارهایش سرزنش میکند و مقصر میداند. او عادت دارد از دیگران برای پاسخگویی به نیازهایش استفاده کند، اما حالا وحشت زده اســت چون دیگر قدرت اعمال نفوذی نخواهد داشت. او دیگر نمیتواند قابلاعتماد باشد؛ پس بیشک مارک هرگز به مارسی اجازه نخواهد داد که او را به زمین بزند. راه نجات او برای بازیابی قدرتش ایجاد اختلال اساسی در فرآیند طلاق اســت و برای این کار از حضور بچهها و اهمیتی که آنها برای مارسی دارند سوءاستفاده میکند؛ بنابراین همهچیز در رابطه با طلاق به او تعلق دارد: «اینها فرزندان من هستند، این پول من اســت، من ساعتهای” پدری کردن”ام را میخواهم.» مادر و فرزندان میگویند … او هرگز درگیر مسائل ما نبوده اســت… او رفتار بدی نسبت به ما داشته … نسبت به ما بیتوجه بوده… او حتی ما را نمیشناسد. حالا تکلیف چیست؟
(توجه داشته باشید که این مثال میتواند برای هر یک از دو جنس اتفاق بیفتد)
و اما در مورد موضوع خودشیفتگی؛ باید بررسی کرد و دید که چه اتفاقی میافتد اگر با فردی خودشیفته ازدواج کرده باشید که بهجای در نظر گرفتن مصلحت کودکان ، تنها مسائل مربوط به خودش را مهم تلقی میکند؟ تقاضاهای خودشیفته همواره غیرواقعی اســت، به لحاظ احساسی هیچ گونه وابستگی به فرزندانش ندارد، ممکن اســت دیگران را از نظر عاطفی یا حتی بدتر مورد سوءاستفاده قرار دهد، اما این فرد تا آخر برای انتقامجویی و یا نزاع بر سر منافع و نیازهایش خواهد جنگید. این جنگیدن میتواند مبنای اقتصادی داشته باشد یا مربوط به آن چیزی باشد که زخم خودشیفتگی نامیده میشود. چنین فردی هیچگاه فراموش نمیکند که او را ترک کردهاند و همواره برای سختتر کردن زندگی همسر سابق و فرزندانش تلاش خواهد کرد. اگر شما با چنین فردی طرف باشید چه میکنید؟
در تجربۀ درمانی من، بیشتر آنهایی که با فردی خودشیفته ازدواج کرده و اکنون فرآیند طلاق را دنبال میکنند، خود را در شرایطی مییابند که برای حمایت از فرزندانشان باید اقدام قاطعانهای انجام دهند. آنها خود را در موقعیتی میبینند که باید در بررسیها و نزاعهای پس از طلاق شرکت کنند و ترس از این دارند که به این دلیل در گروه”همسران با درگیری بالا” طبقهبندی شوند. در چنین مواردی خطر این اســت که اگر تشخیص خودشیفتگی داده نشود، به احتمال زیاد، منافع کودکان در نظر گرفته نشود. این واقعیت دارد که یک بیمار خودشیفته قادر اســت بهطور یکجانبه باعث ایجاد درگیریهای جدی شود که فرد مقابل را به حالت دفاعی برای حمایت از خود و فرزندانش بکشاند. با توجه به اینکه اثبات سوءاستفادههای عاطفی بسیار دشوار اســت و بسیاری از دادگاهها در کشورهای مختلف به آن توجهی نمیکنند، جنگ میان همسرانی که یکی از آنها سعی در ایجاد آشوب دارد و دیگری برای دفاع و حمایت از فرزندان میکوشد، همچنان فرساینده ادامه خواهد داشت؛ اما آیا این بدین معناست که هردوی این والدین از لحاظ روانی دچار مشکل هستند؟ پاسخ این اســت که لزوماً همیشه اینگونه نیست.
درمجموع اگر با فردی خودشیفته ازدواج کردید و سپس از وی طلاق گرفتید، باید بدانید که خودشیفته نه میبخشد و نه فراموش میکند. آنها مدام تکرار میکنند که: «چطور توانستی مرا ترک کنی یا چنین کاری با من بکنی»؛ خشم خودشیفتهها برای دوران طولانی باقی خواهد ماند. تصور اینکه فردی میتواند از طریق طلاق دوستانه و توافقی با یک فرد خودشیفته، ناآرامیها را برطرف کند و بعد از طلاق به شیوهای عاقلانه، دوست ، پدر یا مادر باقی بمانند، چندان واقعگرایانه نیست.
افراد خودشیفته ممکن اســت دست به اقداماتی همچون بیاعتبار کردن دیگری، اتهام زنیهای ناعادلانه و خودداری از حمایت مالی کودکان بزنند ؛زیرا انها فکر میکنند این پول را نه برای فرزندانشان ، بلکه برای همسر سابقشان می پردازند. آنها نمیتوانند به منافع فرزندانشان فکر کنند. خودشیفتهها تنها میتوانند بهترین شرایط را در این بازی برد و باخت برای خودشان در نظر بگیرند. «این ساعت،زمان من اســت که از فرزندانم مراقبت کنم.» «مادرتان (پدرتان) پول مرا برای خودش میگیرد.»
اینکه چرا افراد تصمیم میگیرند با یک فرد خودشیفته ازدواج کنند، پاسخ پیچیدهای ندارد؛ خودشیفته میتواند جذاب، فریبنده و متعهد باشد و قادر اســت در آغاز یک رابطه،چهرۀ خوبی از خودش به نمایش بگذارد. شما تنها زمانی میتوانید آنها را بشناسید که با آنها زندگی کرده باشید و در خلال آن با واقعیت خودشیفتگی آنها آشنا شوید؛ اما اگر تصمیم به طلاق از چنین فردی دارید، حتماً برای کمک گرفتن از روان شناسان کارشناس اقدام کنید. مطمئن باشید که شما و فرزندانتان ارزشش را دارید.