به صاحب کارم گفتم زمستان هم هوا سرده هم تاریک. زیر پل هم شلوغه، اگر امکان داره نیم ساعت زودتر برم منزل.
گفت: نه خانوم ! همه جا امنه ! نمی تونی بیایی، نیا سر کار، باش خونه. یاد دفترچه های قسط و خستگی های همسرم افتادم و زمان سخت. سرم رو انداختم پایین و به کارم ادامه دادم.
همکارم که خواهر زاده اش بود گفت نیم ساعت زودتر می رم خونه هوا سرده. فقط نگاهش کردم ! دلم برای صاحب کارم سوخت ! از تمام نیم ساعت های دنیا بیزار شدم !
الهام مؤمنی
منبع :
مفیدستان
کپی بدون لینک به مفیدستان مجاز نمی باشد.
لینک منبع :
نیم ساعت (داستانک)داستانک؛ خودکار نیم ساعته! - Bartarinha.IR | برترین ها
https://www.bartarinha.ir/fa/news/68222/داستانک-خودکار-نیم-ساعته
23 سپتامبر 2013 ... برترین ها: میگن یه خودکارایی هست که وقتی باهاش می نویسی نیم ساعت بعدش خود به
خود پاک میشه, واای که چقد الان به یه همچین چیزی احتیاج دارم, ...
#داستانک جانی ساعت 2 از محل کارش خارج شد و چون نیم ساعت وقت داشت ...
dastanak.8tag.ir/.../
یکشنبه 17 اردیبهشت 1396 ساعت 09:49