کاسبی یا کار خیریه؟
ازآنجاییکه روند مسئولیت اجتماعی شرکتها در دنیای امروز روندی مهم و بااهمیت شناخته میشود، شرکتهای مختلف در هراندازه و ابعادی خواهان سهم داشتن شرکت خودشان در خدمت به جامعه هستند. برخی از آنها این کارها را برای ارضاء انگیزههای نوعدوستانه مالکان، رهبران، سهامداران یا حتی مشتریان خود انجام میدهند و برخی دیگر نیز با تبلیغ کردن طرحهای مسئولیت اجتماعی خودشان پا به پای محصولات و خدمات، خواهان قراردادن خودشان در جایگاه رهبر بازار هستند. به عبارتی خواهان انتقال این پیام به دیگران هستند که "ما کار خوب و خیر میکنیم، و ازاینرو شما باید از ما خرید کنید.”
درمجموع این استراتژی خوب و مورد تائید است، اما اینکه این روشها چه تأثیری بر روی کسبوکارهای کوچک میتواند داشته باشد، موجب شده تا این طرحها از طرحها و ابتکارات مالی شرکتها برای سودآوری بیشتری سبقت بگیرند. به عبارتی باید توجه داشت که رفتار کردن همانند یک موسسه خیریه که جیبهای بزرگ و گشادی دارد، درنهایت عوارض و تلفات خودش را خواهد داشت و در بلندمدت صدمات غیرقابل جبرانی را بر منابع آن کسبوکار وارد میآورد.
– صاحبان کسبوکار عموماً خیلی هیجانی دست به این اقدامات میزنند
این حالت زمانی اتفاق میافتد که این افراد بهطور شخصی تحت تأثیر یک حادثه با مسئله قرارگرفته باشند. مثلاً ممکن است مدیر مجموعه از بیماری سرطان نجاتیافته باشد و بخواهد به یک مجموعه تحقیقاتی یا خیریه در این رابطه کمک کند، بدون توجه به اینکه آیا این کار برای مخاطبین این مجموعه، برند یا حتی بودجه توجیه دارد یا خیر.
– این کار با روحیه یا طرز فکر جامعه و یا مخاطب همراه است، نه با ارزشهای پایدار سازمان
در این حالت مالک ممکن است تصمیم به کمک به مجموعهای بگیرد که در حال حاضر در جامعه توجه بسیار زیادی را به خود جلب کرده و ازنظر مردم مهم تلقی میشود. اما این کار باارزشهای سازمانی یا عملیاتی آن مجموعه منطبق نیست. مثلاً، زمانی شیوههای تولیدی موسوم به "سبز” خیلی باب بود و بسیاری از شرکتها هم اقداماتی را برای حمایت از محیطزیست انجام میدادند، درحالیکه محصول و خدمت آنها اساساً موجب آسیب به محیطزیست میشد، که به عبارتی در تضاد باارزش ها و عملیات شرکت بهحساب میآمد.
– مالکان کسب و کار اغلب تأثیرات مثبت این گونه را کارها بیش از حد دست بالا میگیرند
زمانی که مالکان یک کسبوکار عمیقاً به یک علت، سبب و یا انگیزه وفادار بوده و علاقهمند هستند، میخواهند برای آن ازخودگذشتگی کنند. فقط بهشرط اینکه شرکت آنها دارای سایز و اندازه بسیار بزرگ باشد و آنها قادر به سرمایهگذاری مبالغ هنگفت در آن سبب و علت باشند، میتوانند به نتیجه موردنظر خود دست یابند، در غیر این صورت تلاشهای آنها در اندازههای حداقلی باقی میماند. به علت همین محدودیتها ممکن است تصور کنند که هنوز تلاش و ازخودگذشتگی کافی به خرج ندادهاند و درنتیجه مجدداً در انجام آن دست بهافراط بزنند، چه ازنظر مالی یا زمانی.
– این مالکان و همچنین دریافت کنندگان این کمکها، هزینه این طرحها را بسیار اندک در نظر میگیرند
بسیاری از مؤسسات خیریه ممکن است در مراجعه به شرکتهای مختلف تقاضای هدیه مادی یا زمانی داشته باشند. زمانی که مسئله زمان مطرح میشود، این درخواستکنندگان ممکن است اینگونه تصور کنند که زمان برای این شرکتها و مدیران آن هزینهای در برنداشته و بدتر اینکه مدیران آن شرکتها هم ممکن است چنین تصور کنند؛ تا جایی که حتی انتظار داشته باشند این هدیههای بی هزینه تبدیل به بخشی از بودجه ثابت آنها شود. اینگونه میشود که دو طرف با عدم در نظر گرفتن هزینه برای این زمان، ارزش آن را در بودجه آن سازمان ناچیز دانسته و در بهرهمندی از آن انتظار بیشازحد داشته باشند.
رفتار کردن به مانند یک خیریه
وابسته بودن به بخشش، تهاتر یا خدمات رایگان دیگر مجموعهها برای کسبوکارهای کوچک خوب و مفید است. اما اگر شرکتی در بخشی حیاتی از عملیات یا . . . خود وابسته به بخشش یک مجموعه دیگر باشد چه مسئلهای پیش میآید؟ خصوصاً اگر آن مجموعه کمککننده بهیکباره غیب شود، آنگاه آن کسبوکار کوچک بهیکباره با هزینههای بسیار زیاد و گزافی روبرو میشود که حتی ممکن است ادامه مسیر برایش ناممکن شود.
دو دلیل عمده برای این مسئله شناختهشده است، 1- اینکه فرد کمککننده خودش هم دارای اهداف و خواستههایی است و تنها از روی خیرخواهی دست به کمک و … نمیزند. پس نباید روی ادامهدار بودن فعالیتهای آنها حساب خاصی باز کرد. 2- اگر مالک کسبوکار کوچک از بودجه کافی برای ادامه اداره کسبوکار برخوردار نباشد هم ممکن است خواسته یا ناخواسته وابسته به کمک، تهاتر و . . . شود.
اجتناب از این وابستگی مالی، عاطفی یا ذهنی نیازمند انضباط مدیریت است. در ادامه چند راهکار را در این رابطه مطرح میکنم:
1- ارزش هر کمک و … را ارزیابی کنید.
بررسی کنید و ببینید که هر کمک و هدیهای چه نفعی برای سازمان و کسبوکار دارد. اگر نتیجه آن با اهداف بلندمدت و یا ارزشهای شرکت منطبق نیست، حتماً و حتماً آن را بهصورت دقیقتر بررسی کرده و سپس در مورد آن تصمیم بگیرید.
2- هر توافقی را مورد مداقه قرار دهید.
زمانی که به شما یک پیشنهاد تهاتر ارائه میشود، قبول کردن آن در نگاه اول بر اساس ارزش رابطه و نه ارزشهای مبادله شده، شاید خیلی ساده باشد. اما باید توجه کرد که در چنین مواردی باید ارزشهای مبادله شده را مورد ارزیابی و سنجش قرارداد و همهچیز را مکتوب کرد.
3- تحلیل سود و زیان را فراموش نکنید.
همیشه در این موارد باید توافق را در برابر یک محاسبه فرضی سود و زیان قرار دهید. این کار جنبههایی از هزینههای آن را برای شما روشن میکند. هرچند که درمجموع ممکن است به سود شما تمام شود، اما باید تصور کنید که اگر این همکاری بهیکباره و در میان راه قطع شود، چه اتفاقی میافتد؟ هزینه پرداخت آنها برای ادامه مسیر بهصورت نقدی چقدر میشود؟ آیا برای شرکت ممکن است؟