[ad_1]
مفیدستان:
ساعت از نیمه های شب گذشته است. در حاشیه خیابان ، دست در جیب های کاپشنم ، ایستاده ام و به انتهای خیابان نگاه می کنم. انتهایی ندارد! خیابان خالی است و تنها تکه رنگ های زرد بی روح چراغ های کنار خیابان با فاصله روی زمین افتاده اند. پشت سرم روی جدول کنار خیابان نشسته است و او هم به انتهای خیابان نگاه می کند. ماشینی نزدیکمان می شود. دستم را جلویش می گیرم و تکان می دهم. به سرعت زوزه می کشد و رد می شود. پشت سرش ماشینی دیگر به سمتمان می آید. این بار کمی جلوتر می ایستم و دستم را جلوی ماشین تکان می دهم. او هم بی توجه رد می شود و می رود. دست در جیب های کاپشنش روی جدول قدم می زند. صدایی به ما نزدیک می شود. چشم و گوشم را تیز می کنم. ماشین عروسی از خیابان کنار جلویمان می پیچد و ترمز می کند. ماشین ها یک به یک بوق زنان پشت ماشین عروس می ایستند. صدای جیغ و هلهله خیابان را پر می کند. داماد پیاده می شود و در بین جمعیت می رقصد! عروس پشت تور سفیدش بدون لبخند جمعیت را نگاه می کند. پشت سرم را نگاه می کنم. تلوتلوخوران روی جدول قدم می زند و به سمت تاریکی پیاده رو می رود. برمی گردم و به دنبالش می روم. صدای موسیقی و جیغ جمعیت در گوشم است. از روی جوی آب می پرد و به پیاده رو می رود. اندک اندک وارد تاریکی پیاده رو می شود. پاهایش آخرین اعضای بدنش هستند که در تاریکی فرو می روند. قدم هایم را تندتر می کنم. در حالی که صدای جمعیت در گوشم خاموش می شود ، وارد تاریکی می شوم. نمی بینمش! تمام خیابان و پیاده رو تاریک است. خبری از نورهای بی روح چراغ ها هم نیست. ناگهان چهره ی پیرمردی در گوشه ی پیاده رو برایم روشن می شود. نزدیکش می شوم. کلاه پشمی ای روی سرش گذاشته است و روی پله ای نشسته است. بی رمق می گوید : (( ساعت چنده ؟ ))
به ساعتم نگاهی می اندازم. سعی می کنم بخوانمش اما نمی توانم. بدون هیچ حرفی از جلوی پیرمرد رد می شوم. نگاهم را به روبرویم می دوزم و آرام شروع به دویدن می کنم که ناگهان مردی قوی هیکل دوان دوان و با شدت از دل سیاهی بیرون می آید و با شدت به سینه ام می خورد و روی زمین پهنم می کند. بالای سرم مکثی می کند و بعد می دود و از آنجا دور می شود. سریع خودم را جمع می کنم و بلند می شوم و می دوم. بلند صدا می زنم : (( ترسا؟ ..... ترسا؟ ))
جوابی نمی شنوم. کم کم رنگ های زرد بی روحی بر روی زمین ظاهر می شوند. از روی جوی آب می پرم و وارد خیابان می شوم.
تنها ، در حاشیه ی خیابان دست در جیب های کاپشنم می کنم و می ایستم و به انتهای خیابان نگاه می کنم. دو چراغ روشن به سمتم می آیند.
پی نوشت:
به بهانه ی میلاد دوست دیروز و امروز و همیشه ام : مارتین! تقدیم به او که مرا می فهمد...
شکل قلم:F اندازه قلم: A A رنگ قلم: پس زمینه:
[ad_2]
لینک منبع
بازنشر:
مفیدستان
عبارات مرتبط با این موضوع داستانک داستان های کوتاه و آموزندهداستانک داستان های کوتاه و آموزنده برای دریافت دو وعده داستانکصبح و عصر در روز به داستانک،داستان کوتاه جالب داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک لبو و تزئینات آن برای شب یلداتزیین لبو برای شب یلدا قبل از پختن چغندرها می توانید پس از آنکه پوست نازکی از روی آنها داستان،داستان عاشقانه،داستان آموزنده،داستان کوتاه …داستانهای کوتاه و آموزنده بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت تصویر یک نمونه سند محضری ازدواج موقتمنبع وبلاگ من و متعهام ارتحال آیت الله هاشمی بیدار باش برای ما استیک فروند فارغ التحصیل شیشه،طریقه مصرف و …یک فروند فارغ التحصیل شیشه،طریقه مصرف و اثرت آن بررسی آسیبهای اجتماعی از دید من و تو داستان شبسلام دوست خوبم به پیشنهاد یه دوست خلاق قرار شد که من و تمام بچه های وبلاگ یه قرار داستان کوتاهاردشیر و بهمن پولشان را روی هم گذاشتند و بعد از چند روز کتاب حسینکُرد دوقلوهای افسانهای، خواهر و برادر نیستندبنا به یک پیشگویی جولز یک پسر چینی و جولی یک دختر انگلیسی از والدینی متفاوت در یک متن های عاشقانه دوستی تنهایی زیبابه نام به نام آنکه شما خدا میخوانیدش و من عشق سلام دوستان خوبم همه ی تلاشم برآورده داستانک داستان های کوتاه و آموزنده داستانک داستان های کوتاه و آموزنده برای دریافت دو وعده داستانکصبح و عصر در روز به داستانک،داستان کوتاه جالب داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک زیبا یک فروند فارغ التحصیل شیشه،طریقه مصرف و اثرت آن یک فروند فارغ التحصیل شیشه،طریقه مصرف و اثرت آن بررسی آسیبهای اجتماعی از دید من و تو داستان شب سلام ، از تمام دوستانی که هنوز مهربانانه به وبلاگ من میان کمال تشکر رو دارم و همینطور یک داستان،داستان عاشقانه،داستان آموزنده،داستان کوتاه عاشقانه داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنزداستانک لبو و تزئینات آن برای شب یلدا تزیین لبو برای شب یلدا قبل از پختن چغندرها می توانید پس از آنکه پوست نازکی از روی آنها متن های عاشقانه دوستی تنهایی زیبا به نام به نام آنکه شما خدا میخوانیدش و من عشق سلام دوستان خوبم همه ی تلاشم برآورده کردن تصویر یک نمونه سند محضری ازدواج موقت منبع وبلاگ «من و متعهام» ارتحال آیت الله هاشمی بیدار باش برای ما است دوقلوهای افسانهای، خواهر و برادر نیستند بنا به یک پیشگویی جولز یک پسر چینی و جولی یک دختر انگلیسی از والدینی متفاوت در یک ساعت و در داستان خنده دار از ملا نصرالدین ایران ناز شاید بسیاری از جوانان بگویند، ملانصرالدین دیگه چیه و این قصه ها دیگه قدیمی شده دانلود کتاب هزار و یک شب فیلم هزار و یک شب رستوران هزار و یک شب دانلود فیلم هزار و یک شب قصه های هزار و یک شب هزار و یک شب سریال ترکی هزار و یک شب کتاب هزار و یک شب
لینک منبع :هزار و یک شب (داستانک)
هزار و یک شب - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
https://fa.wikipedia.org/wiki/هزار_و_یک_شب - ذخیره شده - مشابه
شروع داستان هزار و یک شب به نقل از پادشاهی است ساسانی با عنوان شهریار (پادشاه) و
روایتگر آن شهرزاد (دختر وزیر) است. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد و ...
۱ پیشینه - ۲ شکل گیری داستانها - ۳ شخصیتها - ۴ در ادبیات معاصرداستان های هزار و یک شب
www.iiketab.com/ebook/hezarshab/hezarshab.htm - ذخیره شده - مشابه
سرگذشت کور · شب بیست و ششم · سرگذشت یک چشم · شب بیست و هفتم · حکایت
گوش بریده · شب بیست و هشتم · داستان لب بریده · شب بیست و نهم · شب سی ام.
دانلود رایگان کتاب داستانهای هزار و یک شب,دانلود ... - کتابخانه امید ایران
www.irebooks.com/.../دانلود-رایگان-کتاب-داستانهای-هزار-و-یک.html - ذخیره شده - مشابه
دانلود رایگان کتاب داستانهای هزار و یک شب زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با
ریش های بلند جلوی در دید.به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه
...
هزار و یک شب از جلد یک تا اخر...! | انجمن تاپ فروم
www.topforum.ir/threads/127026/ - ذخیره شده - مشابه
سلام می خوام براتون کتاب هزارو یک شب ( ترجمه : عبدالطیف تسوجی ) براتون بذارم .
داستان های جالبی از زبان شهرزاد دو جلده امیدوارم خوشتون بیاد .
دانلود Pdf داستان هزار و یک شب | کتابخانه اینترنتی بُرز
borz.ir/tag/دانلود-pdf-داستان-هزار-و-یک-شب/ - ذخیره شده - مشابه
اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد و داستانهای آن را از ریشه ی ایرانی دانستهاند،
که تحت تاثیر آثار هندی و عربی بودهاست. اینکه داستانهای هزار و یک شب مشخص و ...
هزارو یک شب
www.hezaro-yek-shab2.blogfa.com/ - ذخیره شده - مشابه
شب سی و دوم ( دستان دعا کننده ). این داستان به اواخر قرن 51بر می گردد. در یک دهکده
کوچک نزدیک نورنبرگ خانواده ای با81بچه زندگی می کردند. برای امرار معاش این خانواده ...
داستانهای هزار و یک شب - ویستا
vista.ir/node/440697/داستانهای-هزار-و-یک-شب - ذخیره شده
هزار و یک شب مجموعهای از داستانهای افسانهای قدیمی هندی، ایرانی و عربی است که به
زبانهای متعددی منتشر شدهاست. شروع داستان هزارو یک شب به نقل از پادشاهی است ...
داستان هزار و یک شب شهرزاد
shaharzad.persianblog.ir/ - ذخیره شده - مشابه
این بار شهرزاد ، قصه گوی هزار و یکشب به تالار فیلارمونیک می آید تا ارکستر
مجلسی را رهبری کرده و قصه ها را با نوای سازها بر یاد و خاطر ما بنشاند. هزار و یکشب ...
hezar o yek shab 1/18 کتاب صوتی داستان های هزار و یک شب - YouTube
► 211:20https://www.youtube.com/watch?v=5f3C1JuPlQ0
17 دسامبر 2013 - 211 دقیقه - بارگذاری توسطIranian Hopes
hezar o yek shab 3/18 کتاب صوتی داستان های هزار و یک شب - Duration: 1:30:52. Iranian Hopes 9,545 views · 1 ...
هزار و یک شب - کتاب هایی که می خوانیم
ketabamoon.blogsky.com/1391/01/13/post-278/ - ذخیره شده - مشابه
هزار و یک شب. نویسنده : عبدالطیف طسوجی تبریزی. ناشر: اشارات طلایی. ۱۰۰۰ صفحه
۲۲x29 cm. اسم داستانهای هزار و یک شب و شهرزاد قصه گو تقریبا نامی آشنا در ...
سهشنبه 19 اردیبهشت 1396 ساعت 18:52