اینترنت و در کل فضای مجازی یک شیفتگی ناشی از دانستن به کاربران میدهد... آیا واقعا درک و تفکر از مسیر فضای مجازی ارتقا یافته اسـت؟
به گزارش مشرق، تاثیرات فضای مجازی در حوزه تفکر و آسیبهای شایعی همچون اعتیاد اینترنتی سبب بروز اختلالاتی در شخصیت افراد شده اسـت. شبکههای اجتماعی به عنوان پرکاربردترین نوع بهرهمندی عمومی از فضای مجازی در کنار مزایای بسیار آن مخاطراتی نیز در حوزه تفکر و اندیشه جامعه داشته اسـت که لزوم آگاهسازی نسبت به آن بسیار احساس میشود. دکتر ساعی متخصص حوزه ارتباطات در این مسأله وارد شده اسـت و به تبیین آن پرداختهاند.
اینترنت و در کل فضای مجازی یک شیفتگی ناشی از دانستن به کاربران میدهد... آیا واقعا درک و تفکر از مسیر فضای مجازی ارتقا یافته اسـت؟
اگر بخواهیم پاسخ این را بدهیم دارای یک لایه تاریخی اسـت که مشابه این اتفاق بسیار تکرار شده و اگر این را در نظر بگیریم شاید بتوانیم درباره این بحث بهتری بپردازیم. هربار یک رسانه تکنولوژیک پر سر و صدایی در این چند صدسال اخیر ابداع شده تقریبا مشابه این صحبتها بین اندیشمندان زده شده اسـت. یعنی ما زمانی که کتاب داشتیم و موقعی که روزنامهها فراگیر شدن و چاپ شدن، درحالیکه مردم کمتر کتاب میخواندند، در همین کشور ما روزنامهها بلند بلند خوانده میشد و مردم در تیراژ وسیع استفاده میکردند، همان موقع هم سخن از به وجود آمدن نظام آگاهی جدید به میان آمد یا زمانیکه رادیو ابداع شد و نسلهای جدید آن به روستاها رفت، بحث درباره این بود که ما امروز دیگر به مدرسه نیازی نداریم و انواع و اقسام مباحث توسعه روستایی مطرح شد که حتی ریشه کنی بیسوادی با استفاده از رادیو نیز مطرح گردید و مباحثی از جمله تغییرات عمده در جامعه بشری مطرح شد که با استفاده از آن بتوان مشکلات اقتصادی و بیکاری و بیسوادی و... را از بین برد. این روال و بحثها نیز برای اینترنت و تلوزیون و امروز که شبکههای اجتماعی هم مطرح شده، همان بحثها در حال تکرار شدن اسـت.
امروز که هیجان نسبت به روزنامهها یا رادیو یا تلویزیون فرونشسته و خیلی پر رنگ نیست و این صحبتهایی که در گذشته برای رادیو زده میشد و برای آنها زده بشود مردم خیلی عادی نگاه میکنند و بدون نگاه عجیبی از کنار فرد رد میشوند. مشابه این نگاه برای شبکههای اجتماعی نیز به وجود آمده که این هم اگر به مرور عادی شود و برای مردم مشخص میشود که این حدی مشخصی داشته و به این شکل نبوده که همه بار حل مشکلات بشری روی دوش این تکنولوژیها گذاشت. کما اینکه در بسیاری از اعلامیههای رسمی مانند «اعلامیه توکیو» که در تعریف جامعه اطلاعاتی اسـت، نوع تعریف از جامعه اطلاعاتی یا شبکههای اجتماعی داده میشود. این نوع تعریف جنس اتوپیایی دارد. در خود تعریف شما مشاهده میکنید که وعده حل مشکلات اقتصادی و سیاسی و آگاهی با وجود آمدن رسانههای جدید حل خواهند شد. درحالیکه هر رسانهای ظرفیتی دارد و در کنار مجموعهای از رسانهها به علاوه نوعی از ارتباطات انسانی و در کنار و داخل و قلب نوعی فرهنگ انسانی اسـت که عمل میکند و اگر چیزی غیر این باشد خود رسانه امری خیلی مهمی در گسترش آگاهی و اطلاعات به نظر نمیآید، باشد.
فضای مجازی چه تنگناهایی در مسیر رشد عقلانی و شخصیتی افراد ایجاد میکند؟ راهکار عبور از این موانع چیست؟
رسانهها اگر بخواهیم از بعد روانشناختی و فیزیولوژیک بررسی کنیم بخشی از ظرفیت انسانها را فعال میکند. انسانها زمانی که با هنگامی که با افراد درحال گفتوگو چهره به چهره هستند دقیقا همان اتفاقات فیزیولوژیک رخ نمیدهد که شما در حال تماشای تلویزیون یا گوش دادن به رادیو یا بازی کامپیوتری هستید. اینها با توجه به بخشهای فیزیولوژیکی، حتی بخشهای متفاوتی از فیزیولوژیک بدن انسان را تحریک میکنند و در حوزه عصبی هم هورمونهای متفاوتی ترشح میشود. لذا هر یک از اینها تاثیرات متفاوتی دارند.
مک لوهان سالهای قبل از واژه رسانههای سرد و رسانههای گرم استفاده کرد که شاید آزمایشهای بعدی خیلی نشان داد که سردی و گرمی حتی به نوع پاسخی که نظام عصبی بدن انسانها به هر نوع رسانه میدهند هم قابل فهم میباشد. مک لوهان توصیفی بیرونی انجام داد و توصیف آن از لحاظ فیزیولوژیکی قابل توصیف اسـت همین محقق یکی از سردترین رسانهها را تلویزیون نام میبرد یا رسانههایی مثل رادیو و سینما جزء رسانههای گرم محسوب میشوند به همین دلیل اسـت که عموما هنگامی که در مواجهه با تلویزیون قرار میگیرید بحث اعتیاد رسانهای در رابطه با تلویزیون را مطرح میکنید درحالیکه اعتیاد به رادیو مطرح نمیشود همچنین نوع استفاده و تاثیرات روی بدن انسان میگذارد بهگونهای اسـت که انسان به رادیو معتاد نمیشود اما به تلویزیون معتاد میشود.
اگر میخواهیم به طور مثال بگوییم که ما سطحی میشویم یا ما از اطلاعات درست استفاده میکنیم باید خیلی روشن بیان کنیم که چه هدفی را در استفاده از رسانهها دنبال میکنیم به طور مثال گفته میشود که هدف ما آگاهی بخشی هست، پس اگر ما استفادههایی از رسانهها میکنیم که خیلی معطوف به سرگرمی و معطوف به یک نوع خلاص شدن از فضای واقعی اسـت و معطوف به یک نوع غفلت و منحرف شدن ذهن از آن چیزی اسـت که انسانها در زندگی روزمره با آن مواجه هستند، آن زمان دیگر به آن آگاهی و عمقی که در اطلاعات به دنبال آن هستید دست پیدا نمیکنید درحالیکه غرق شدن شما در یک لذت مداومی که از طریق یک رسانه ایجاد میکند به دلیل ترشح هورمونها و نظام پاسخگویی عصبی دارند بهگونهای که نوعی از اعتیاد رسانهای برای شما ایجاد میکند و در اینجا ما یکی از توصیههایی که میکنیم از جمله اینکه شما باید کمتر از آن رسانهها استفادهکنید چون هرچه بیشتر از آن رسانهها استفاده کنید در فضایی فرو میروید که حقیقت امر این اسـت که در این فضا امکان اینکه شما از طریق این رسانهها بتوانید به عمقی بیشتر برسید در شما بهوجود نمیآید، لذا راجع به این مسأله نمیتوان پاسخ یکسانی نمیشود داد. شما باید متناسب با روحیه خود و متناسب با این از مجموعهای رسانهها استفاده بکنید مثالی که برای این مسأله زده میشود مثال سبد غذایی اسـت همانطور که متخصصان تغذیه مواد غذایی را به پنج دسته تقسیم میکنند و در الگوی تغذیه زمانی شما دچار سوءتغذیه میشوید که ممکن اسـت شما کاملا غذا میخورید سیر میشوید اما چون از پنج دسته مواد غذایی بهره نبردهاید دچار سوءتغذیه شوید و برای جلوگیری از این سوءتغذیه نیازمند این اسـت که شما از تمام سبد غذایی استفاده کنید.
در حوزه نظام رسانهای ما شبیه همچنین موردی داریم که هرکسی متناسب با نیازی که دارد باید از عموم رسانهها ولی به اندازه مشخص و با شیوه مشخص استفاده کند تا برای آن آورده و استفاده مشخصی داشته باشد و اگر به این شکل استفاده نکند استفاده از رسانهها بلکه نه تنها برای شخص مفید نیست بلکه یک نوع سوءاستفاده از رسانهها برای این فرد ایجاد میشود
یکی از نکاتی که برای برنامهریزی زندگی و کار هر فرد مهم اسـت اولویتبندی اسـت. در فضای مجازی گهگاه جای اصلی و فرعی عوض میشود. چرا اینگونه میشود و چه تکنیکهایی برای غلبه بر این سردرگمی وجود دارد؟
ما عموما به افرادی که مشاوره میدهیم توصیهای خیلی سادهای که داریم و هرکسی به نظرم بتواند انجام دهد به نتیجه مناسب میرسد و توصیه این اسـت که میگوییم یک برگه بردارید و آن حوزههای اطلاعاتی که مورد نیاز شماست به ترتیب نوشته و علایق خودتان را در حوزههایی که هست بنویسید و حتی ممکن اسـت که 200 مورد شود اما همه آنها را بنویسید. زمانی که از رسانهها استفاده میکنید و با توجه به تصمیمی که از گذشته گرفتهاید که در هر روز میخواهید حداکثر یک ساعت از رسانهها استفاده بکنم شروع کنید از همان جدولی که درست کردید رسانهها را به ترتیب اولویت استفاده کنید و هنگامیکه زمان مشخص شده به پایان رسید این فعالیت را کنار بگذارید و دیگر از این رسانه استفاده نکنید پس از یک مدت خودتان به شأنی از مدیریت میرسید. این کار به مانند مراقبه و محاسبه و نهایت مجازات در حوزه اخلاق اسـت که شبیه به آن را در این حوزه داریم یعنی من جدولی تهیه میکنم و خارج از فضای استفاده از رسانه میبینم که من به چه حوزههای اطلاعاتی نیازمند هستم و براساس انتخابهایی که انجام دادم کاملا مشخص اسـت و از آن سمت همزمانی که استفاده میکنم با سه گانهای شبیه به حوزه اخلاق از همان حوزههایی که مدنظر داریم استفاده میشود و این روش بسیار عملیاتی و قابل فهم برای تمامی سنین اسـت و افراد میتوانند اطلاعات خود را مدیریت کنند و البته این نیازمند خودشناسی و اراده اولیه از طرف فرد اسـت و تلفیق اینها با یک فرایند اولویتبندی استفادهای مفید از این رسانهها را میتواند به همراه داشته باشد.
بمباران اطلاعات فرصت فکر بر روی چیستی و چرایی اطلاعات را از آدمی دریغ کرده اسـت. چه راهی برای مصونیت از کژدادهها در عین بهرهمندی از دادههای مفید وجود دارد؟
کسی که روشی که در سوال قبل بیان شد را درست انجام دهد تقریبا با کمترین کژداده مواجه میشود یعنی وقتی از زاویه استفاده درست از یک امر به آن ورود پیدا کردید اگر حواشی هم به وجود میآید این حواشی حداقلی خواهد بود لذا وقتی شما متناسب با آن اطلاعاتی که متناسب با زندگی و اولویت شما هست و همچنین با مراقبه و محاسبه پیش رفتید نوع استفاده شما خود به خود از استفاده بد باز میدارد و اجازه نمیدهد که به آن سمت بروید ولی اگر بخواهید شما برای یک زندگی شخصی مجموعه فضاهایی در نظر بگیرید، شاید تعریف پروژههای کوچکتر در زندگی به طور مشخص به ما کمک میکند که هنگامی که از فضای مجازی استفاده می کنیم با حداکثر بهرهوری همراه باشد.
فرمان در فضای مجازی به دست کیست؟ آیا ما اطلاعات را جستوجو میکنیم یا اطلاعات ما را راهبری میکنند؟ تئوری کسب اطلاع برای اطلاع، نه اطلاعات برای استفاده، ما را به کجا میبرد؟
قاعدتا اگر بخواهیم زندگی بکنیم ما باید زندگی را راهبری بکنیم یعنی افراد با میزان اتفاقات برخود میکنند که 80 درصد آنها به آن نیازمند نیستند و با نگاهی نزدیکتر باید گفته شود که در خانه هم اشیایی بسیاری داریم که باید مشخص کنیم از کدامیک میتوانیم استفاده کنیم و در داخل فضای مجازی و رسانههای مبتنی برآن باید براساس هدف به کسب اطلاعات بپردازیم.
منبع: پنجره