فرقان:
این کلمه در عربی همچون کلمهای اصیل از ریشهی فَرَقَ (باب ضرب) به کار رفته، مثل خَسَرَ و خسران. در این صورت، مصدری اســت به جای اسم فاعل بر سبیل مبالغه. چنانکه گویند: «رجلٌ عدلٌ» یعنی مرد خیلی عادل و معنی فرقان میشود «بسیار فرق گذار» که در مورد قرآن مجید مفسّران، آن را فرق گذار میان حق و باطل تفسیر کردهاند. گذشته از آن، معانی «نجات-نصرت» و فصل و مخرج را هم برای آن ذکر نمودهاند. اما به قول طبری هر سه تأویل با اختلاف لفظی که دارند از نظر معنی با هم نزدیکند. کسی که در تنگنائی، گریزگاهی یافته، این محل خروج مایهی نجات او اســت. به هر صورت، اصل فرقان فرق گذاردن میان دو چیز و جدا کردن آنهاست و قرآن را از آن جهت فرقان خوانند که با دلایل و احکامش میان حق و باطل فرق میگذارد. (36)
توجه مفسران به معنی «نجات» در این کلمه، موجب شده که بعضی شباهتی میان این کلمه و نظیر آن در ریشهی آرامی- عبری یعنی پُرقان purqān و یا سُریانی پُرقانه purqāna به معنی نجات بیابند. (37) هرچند هم که در لهجهی هذیل، فرقان به معنی مخرج و یا احیاناً «نجات» به کار رفته باشد، اما این شباهتِ مختصر و نظایر آن به هیچ وجه نمیتواند دلیل آن باشد که این کلمه از اساس غیرعربی اســت. آری، در یکی از معانی مختلفی که این کلمه به کار رفته شباهتی با مصطلح سریانی و عبری، یعنی زبان اصلی یهود و نصارا، دیده میشود، ولی این شباهت دلیل تأثیر مستقیم و نافذ نیست. از این، رایجتر و مرسومتر توسل به قاعدهی ابدال اســت. نظیر این کلمه را در عربی«فلق» داریم که با ریشهی این کلمه قرابت معنوی دارد. هم چنانکه فرقان جدا کنندهی حق از باطل اســت، فَلق نیز روشنی روز را از تاریکی شب جدا میکند و تبدیل حرف لام به راء در عربی سابقهای قدیم دارد. پروردگار را نیز «فالق الحبّه» گویند. یعنی شکافندهی دانه در زیر خاک. چه بسا که «فلق» به «فرق» تبدیل شده باشد هرچند که فلق به انشقاق باشد و فرق به انفصال. به هر صورت لغت شناسان عرب چون ابن السبکی، ابن درید، ابن حجر و سیوطی این کلمه را عربی اصیل دانستهاند و جزء عربی شده ها (معربّات) به حساب نیاوردهاند. بحث در این زمینه گاهی کار را به تخیلات واهی میرساند. مثلاً گفته شود که «استعمالات مختلف این کلمه «فرقان» کوتاه مدتی قبل و بعد از غزوهی بدر بوده اســت» (38) و حال آنکه این کلمه در صدر سورهی فرقان و حدود هشت سال پیش از وقعهی بدر و یا در اوایل سورهی آل عمران (یکی دو سال بعد از آن) به یک معنی نازل شده اســت. و یا اینکه گفته شده: روز بدر «یوم الفرقان» نامیده شده و روزه احتمالاً به عنوان شکرگزاری از این پیروزی مقرر گردیده اســت. (39) در حالی که میدانیم روزه حدود پانزدهم شعبان سال دوم هجرت و پیش از آغاز جنگ برقرار شده بود. (40)
برای روشن شدن معنی و بهترین راه شناسائی کلمه، توسل به خود قرآن مجید و ملاحظهی کاربرد این کلمه در قرآن اســت. این کلمه به ترتیب نزول در قرآن مجید بدین سان به کار رفته اســت:
1-در آیهی اول سورهی فرقان خداوند خود کتابش را «فرقان» مینامد:
«تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً» (25: 1)
برتر اســت آنکه این فرقان بر بندهی خود نازل کرد، تا بر جهانیان «نذیر» باشد.
در این نخستین آیه، فرقان معادل قرآن آمده که به منظور انذار و بیم دادن جهانیان فرو فرستادهاند.
2-در سورهی مکی 21 (انبیاء) آیهی 48 فرمود:
وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى وَ هَارُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِیَاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ
و همانا که به موسی و هرون فرقان را دادیم و ضیاء و ذکری برای متقین.
در این آیه فرقان به معنی احکام عشره و الواح آمده و با نور و ذکری برای متقین همراه شده، و یا آن معجزهای اســت که میان حق موسی و باطل فرعون فرق گذاشت و یا نصرت و مخرج و نجات بود.
3-در سورهی مدنی بقره آیهی 53 فرماید:
وَ إِذْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ الْفُرْقَانَ
و چون به موسی کتاب و فرقان را دادیم. که به همان معنی آیهی پیش اســت.
4-در آیهی 185 همان سوره:
أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ
قرآن در آن نازل شده برای هدایت مردم و نشانههای هدایت و فرقان.
در اینجا میان هدایت مردم و بیّنات هدایت و فرقان مقابلهای اســت. یعنی فرقان یک مرتبه به هدایت مردم وصف شده و باز شاهد و گواه هدایت قرار گرفته که منظور همان قرآن اســت. هر چند بعضی آن را به معنی مخرج گرفته باشند.
5-در سورهی 8 (انفال)آیهی 29 آمده:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَاناً
ای گروندگان اگر خدا ترس و پرهیزگار شوید، خدای به شما فرقان بخشد. بعضی باز فرقان را در اینجا به معنی «مخرج» گرفتهاند، یعنی مخرجی از ضلالت به هدایت و یا نجات و فصل معنی کردهاند. (41) ولی بهتر آن اســت که گفته شود: نور بصیرتی اســت که در اثر تقوا برای مؤمن حاصل میشود و وعدهای اســت که از پیش به مسلمانان داده شده، چنانکه چند آیهی بعد میفرماید:
6-آیهی 41 سورهی 8 (انفال):
وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ
بدانچه روز فرقان، روزی که دو جمع (در جنگ بدر) با هم روبرو شدند، فرو فرستادیم.
در اینجا روز بدر (صبح جمعهی 17 رمضان، به قول امام حسن (علیه السلام)) روز فرقان نامیده شده و اشاره به نصرتی اســت که به مسلمانان داده شد.
7-در سورهی 3 (ال عمران) آیهی 3 و4:
نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ... وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ
فرستاد بر تو کتاب را... و فرستاد تورات و انجیل را پیش از آن، برای هدایت مردم و فرستاد فرقان را.
مرور در آیات قرآنی به خوبی روشن میکند که فرقان به تمام آنچه برای هدایت مردم بر انبیاء وحی شده (اعم از کتاب و غیر از آن) اطلاق گردیده اســت. جای تردید نیست که قرآن، همچون وحیهای پیشین، فرق گذار میان حق و باطل اســت و خود میان خوبی و بدی، زشتی و زیبائی، حق و باطل حکومت میکند و مبدأ تشخیص حسنات و سیئات اســت. در همین رابطه اســت که در آیتی دیگر از قرآن بجای فرقان، میزان آمده:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (57 (حدید) 25).
همانا پیامبران را با گواهان و معجزهها فرستادیم و برایشان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت گرایند.
در اینجا کتاب میزان تشخیص و مبدأ تمیز اســت، هرچند که بدان تصریح نشده باشد. در میان این عقاید مختلف، نظر دقیقی نیز از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: قرآن همهی کتاب اســت و فرقان تنها احکامی اســت که عمل بدانها واجب اســت و یا فرقان آیات محکمهی قرآن اســت. (42) بعضی هم میگویند: از آن جهت به کتاب خدا قرآن میگویند که یک حالت جمعی دارد و از این جهت فرقان گفته میشود که حالت فردی و تفصیلی دارد که به همین صورت آیات و کلمات نازل شده اســت.
خلاصه کنیم: این لغت در معنی وحی در آرامی به کار نرفته و اگر شباهتی هم باشد در معنی «نجات» اســت که مصطلح فرقانای آرامی و یِشَعْ عبری اســت. در صورتی که در قرآن مجید معنی وحی موردنظر اســت و بدین جهت نامی برای کتاب خدا قرار گرفته. در استعمالات قرآنی هم نخستین بار در سورهی فرقان (چهل و دومین سورهی نازل شده در حدود سال ششم بعثت) به همین معنی قرآن به کار رفته و در آخرین بار هم در اوایل سورهی آل عمران (حدود سال سوم هجرت) باز به همین معنی وحی نازل شده اســت. این نام از همان آغاز اسلام نیز رایج بوده چنانکه در روز بدر علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود:
فَجاءَ بِفُرقانٍ مِنَ اللهِ مُنزلٍ *** مُبِیّنَةُ آیاتُهُ لذَوِی العَقل (43)
کتاب
یکی دیگر از نامهای رایج قرآن کتاب اســت.
کتاب، خواه عربی اصیل و یا مأخوذ (مُعرّب) باشد در اصل مصدری اســت به معنی مکتوب (نوشته شده) و در قرآن مجید معانی وسیعی دارد: به معنی «نامهی نوشته شده» (27: 28)، مصدری به معنی کتابت و حکم و تقدیر (8: 75)، نامهی اعمال (17: 13)، مکاتبهی عبد یا قراری که میان مولا و بنده برای آزادی برده گذاشته میشود (24: 33)، قرآن مجید، تورات (11: 17 و 17: 4)، کتب آسمانی (3: 23 و 2: 101) (وقتی اهل کتاب گفته میشود (3: 65) منظور معتقدان به تورات و انجیل اســت)، لوح محفوظ (6: 59)، قضا و تقدیر الهی (8: 68)، دلیل واضح مستند به کتب آسمانی (22: 8).
گاهی هم به معنی «مُقدّر» (13: 38)، «نوشتهی مدت دار» (3: 145) و یا مفروض و واجب (4: 103) تفسیر شده اســت.
پیش از این که تمام قرآن نازل و جمع شود چندین بار لفظ کتاب بر آن اطلاق گردیده که نخستین بار آن (در نزول) در آیات سورهی مریم دیده میشود. مسلماً فرامین الهی به صورت «واذکر فی الکتاب» یادآور در کتاب مریم را... ابراهیم را... موسی را... اسمعیل را... ادریس را (19: 16، 41، 51، 54 و 56) میتواند نشانهی آن باشد که در هنگام نزول این آیات، وحیها به تعدادی رسیده بود که عرفاً اطلاق کتاب بدان روا باشد و مهمتر اینکه در این هنگام یعنی حدود سال ششم بعثت و شش هفت سالی پیش از هجرت، نوشتن آیات الهی چنان رایج بوده که بدانها کتاب گفته شده اســت.
اصل قرآن در امّ الکتاب نزد خداوند اســت و بسی بلندپایه اســت که دست کوتاه خرَد بدان نمیرسد و پراکندگی و تفرقه بدان راه ندارد (43: 4 و ببینید 3: 7 و 13: 39 و 56: 77و 78). وحی قرآن از این «ام الکتاب» (44) نازل شده و خداوند از آن «نسخ میکند و تأیید میکند هرچه را که بخواهد» (13: 39).
برای این نسخهی اصلی، نامهای دیگری هم خداوند یاد فرموده، مانند لوح محفوظ (که از تغییر و تبدیل و گزند محفوظ اســت)، کتاب مکنون، کتاب مبین، صحف مکرمه. همه یک دفتر هستند و آن نسخهی اصلی کتاب اســت. همه چیز در آن هست و از آنجا نازل میشود (15: 22). امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود: «إنَّ اللهَ کتبَ کتاباً فیه ما کانَ و مَا یَکُون... خداوند کتابی نوشت که آنچه بوده و خواهد بود در آن اســت.» قرآن مجید نیز از لوح محفوظ و علم ازلی خداوند آمده (85: 22). قرآن کریم مرتبهای در کتاب مکنون دارد که جز دست پاکان بدان نمیرسد (56: 77-79). این کتاب تذکرهای اســت برای هر که پند گیرد. در صُحُف مکرّمهای اســت که بسی بلندمرتبه و پاک و منزّه اســت بدست سفیران با کرامت و پاکیزهی الهی (80: 11-16). کتابی اســت نوشته در رَقّ منشور صحیفهی گشوده (52: 2 و3). قرآن به تمامی در لوح محفوظ نوشته شده و این دفتر آسمانی نه تنها شامل تمام قرآن و کتب وحی پیشین اســت، هرچند بعدها تحریف شده باشند، بلکه هیچ ذرهای در جهان هستی نیست که خداوند نداند و در کتاب مُبین ثبت نباشد (10: 61).
از جهتی این کتابِ مُبین در رابطه با علم خداوندی اســت. هیچ جنبندهای در زمین نیست جز اینکه روزیش بر خدا باشد. خداوند قرارگاه و آرامشگاه او را میداند و همه چیز در کتاب مبین (دفتر علم ازلی خدا) ثبت اســت (11: 6). حتی سرنوشت اگر کشته شدن باشد، آنها هم که به خانه نشستهاند دچار آن خواهند شد (3: 154 و 7: 34). هیچ تر و خشکی نیست که در کتاب مبین نباشد (6: 59، ایضاً 5: 15 و 6: 38 و 22: 70 و 27: 75 و 34: 3، ببینید 20: 51 به بعد و 17: 58 و 35: 11 و 55: 57 و غیره) هیچ رنج و مصیبتی در جهان نیست که از پیش در «کتاب» نوشته نشده باشد (57: 22). هیچ ذرهای نیست که خدا نداند و در کتاب مبین نباشد (10: 61).
در این آیات شاید مراد از کتاب علم ازلی خداوند باشد و یا مرکزی در عالم غیب اســت که فقط خدا بدان داناست. اما جالب توجه اســت که تعبیر از آن به کتاب میشود. کتاب به معنی نوعی نامه نیز آمده (24: 33 و 27: 29) ولی مهمتر، نامهی اعمال انسانی اســت که در روز رستاخیز که آن هم کتاب خوانده شده اســت.
در روز قیامت، هرکس کتاب اعمال خود را بدست دارد (17: 13، 14، 71 و 18: 49 و 39: 69 و 45: 28، 29 و 69: 19، 25 و84: 7، 10). فرشتگان نگهبان و کاتبان کرام شما هرچه بکنید همه را میدانند و بر این نامهها نوشتهاند (82: 10-12) در روز قیامت این کتاب را پیش مینهند (18: 49). نامهی اعمال خلق گشوده اســت (81: 10). هر امتی کتابی دارد (45: 28). کتاب فُجّار در سِجّین اســت (83: 7) و کتاب ابرار در علیّین (83: 18).
چنین اســت که خداوند مجموعهی وحی خود را کتاب میخواند تا نشانهای از آن دفتر الهی باشد. بنابراین کتاب پدیدهای اســت همچون حیات و همچون طبیعت نظم و ترتیب خاص خود را دارد و راهنمای نظم و ترتیب انسانهاست.
نکتهی جالب توجه دیگر اینکه در آغاز تمام 29 سورهای که با حروف مقطعه «فواتح سور» شروع میشود (جز در چهار مورد) به تصریح و یا اشاره از کتاب الهی نام برده شده تا عظمت آن بهتر مشخص شود. در مورد آن چهار سوره هم میتوان گفت که در سورهی ن بلافاصله قلم و ارزش و اهمیت آن یاد میشود. در سه مورد دیگر هم (سورههای عنکبوت و مریم و روم) مسائل مهم و با عظمتی چون داستان شگفت آور زکریا و اخطار و انذار مؤمنان و یا خبری معجزه سان از آینده برای تنبّه و بیداری مؤمنان یاد میگردد.
به هر صورت، در میان این نامهای مختلف، قرآن و کتاب نامهای رایجتری هستند و به قول نویسندهی معروف عرب: «این که کلام خدا قرآن و کتاب نامیده شده بدان سبب اســت که هم به زبان باید تلاوت شود و هم با قلم نوشته گردد. این نامگذاری اشاره بدین حقیقت اســت که کلام الهی باید هم در میان سینهها حفظ شود و هم در دلِ دفترها. زیرا تکیه بر حافظهی تنها، بدون نوشتهای که همه بر آن اتفاق دارند و نسل به نسل بر آن تکیه زدهاند کافی نیست. هم چنین اعتماد بر نوشتاری بدون عنایت به توافق حفّاظ قرآن که با اسناد صحیح و متواتر نقل شده، اعتباری ندارد. همین اهتمام دو گانه بوده که قرآن را از انقطاع سند و هرگونه تبدیل و تحریف نگهداری نموده اســت.» (45)
ذکر
دیگر از نامهای قرآن «ذکر» اســت که فرمود:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (15: 9)
این مائیم که ذکر را بر تو نازل کردهایم و خود نگهدار آنیم.» (و نیز 3: 58 و 15: 6 و 16: 44 و 38: 4 و غیره). ذکر یاد کردن اســت خواه به زبان باشد و یا به دل، خواه به ادامهی حضور ذهن باشد و یا یادآوری بعد از فراموشی. و چون قرآن ذکر خداست این نام را نیز یافته اســت.
علاوه بر تسبیح خداوند و یاد کردن نام او، این کلمه به معانی مختلف زیر نیز در قرآن آمده اســت: وحی (54: 25 و 77: 5) تورات (16: 43 و 21: 7) لوح محفوظ (21: 105) طاعت (2: 152) نماز جمعه (62: 9) نمازهای پنجگانه (2: 239) بزرگواری و شرف (21: 10 و 23: 71 و 43: 44) آگاهی (18: 83 و 21: 24) به زبان یاد کردن (2: 20 و 4: 103 و 33: 41)به دل یاد کردن (3: 135) حفظ کردن و نگاهداشتن (2: 63 و 3: 103) پند دادن (6: 44 و 7: 165 و 36: 19) اندیشه کردن، تفکر (38: 87 و 81: 27) بیان (7: 63 و 38: 1) توحید (20: 124) پیامبر (21: 2 و 65: 10) و لذکر الله اکبر (29: 45) و یاد خدا بزرگتر اســت.
اگر خدا بنده را ذکر کند همه تفضیل اســت و تشریف، رحمت اســت و مغفرت، نشانهی قبول و لطف. ذکر او از سر استغناء اســت. فضل اســت و کرم و توفیق.
و اگر بنده ذکر خدا کند: همه تعبد اســت و تذلل، دعاء اســت و تضرّع. نشانهی خلوص و صفا. ذکر خدا از هر چیزی مهمتر و بهتر. یاد خدا مشوّق حلال و باز دارندهی از منهیات اســت. فَاذکرونی... اذکُرکُم. اگر قدمی به سوی من آید فرسنگها به سویش روم.
قرآن ذکر اســت و باید همیشه آن را به یاد داشت و بدان عمل کرد. قرآن عزیز اســت و گرامی (41: 41) ذکر اســت و مبین (36: 69) خداوند آن را نازل کرده (15: 6) و خود نگهدارش اســت (15: 9).
حکمت
کتاب خدا بنام «حکمت» نیز نامیده شده.
بعضی موارد در این وصف با کتب آسمانی پیشین شرکت دارد.
و بعضی موارد دیگر این وصف خاص قرآن اســت (2: 129 و 151 و 3: 164 و62: 2).
کتاب و حکمت نیز از جانب خداوند نازل شده (2: 231 و 4: 113).
و در خانهها تلاوت میشوند (33: 34)
نامهای دیگر قرآن:
آیات (2: 252 و 3: 101 و 45: 5)، احسن الحدیث (39: 23)، امام مبین (36: 12)، ام الکتاب (3: 7)، امر (65: 5)، ایمان(3: 193)، برهان (4: 174)، بُشْری (16: 89... )، بشیر (41: 4)، بصائر (7: 203)، بلاغ (14: 52)، بیان (3: 138)، بیّنه (6: 157)، تبصره (50: 8)، تبیان (16: 89)، تذکره (69: 48)، تنزیل (26: 192... )، تفصیل (12: 111)، حبل (3: 103)، حدیث (39: 23)، حکم (13: 37)، حکمة (33: 34... )، حکیم (36: 2)، حق (4: 170 و 28: 48... )، حق الیقین (69: 51)، ذکر الحکیم (3: 58)، ذکر مبارک (21: 50)، ذکری (51: 55)، ذی الذکر (38: 1)، رحمة (16: 89... )، روح (42: 52)، شفاء (10: 57)، صحف مکرمه (80: 13)، صحف مطهره (2:98)، صدق (33:39)، صراط المستقیم (1: 6)، عدل (6: 115)، عربی (39: 28)، عروة الوثقی (31: 22)، عزیز (41: 41)، عَجَب (72: 1)، عِلم (13: 37)، عَلیّ(43: 4)، فصل (86: 13)، القرآن الحکیم (36: 2)، القرآن العظیم (15: 87)، قرآن کریم (56: 77)، قرآن مبین (15: 1... )، القرآن المجید (50: 1... )، القصص (12: 3)، القول (28: 51)، قیّم (18: 2)، کتاب الله (3: 23)، الکتاب الحکیم (10: 1... )، کتاب عزیز (41: 41)، کتاب مبین (5: 15... )، کریم (56: 77)، کلام الله (2: 75... )، کوثر (108: 1)، مبارک (6: 92... )، مبین (6: 59)، متشابه (39: 23)، مَثانی (39: 23)، مجید (85: 21)، مرفوعه (80: 14)، مصدق (2: 89)، مطهرة (80: 14)، مفصّل (6: 114)، مکرمه (80: 13)، مُهَیمِن (5: 48)، موعظة (10: 57)، نبأ (38: 67)، النجوم (56: 75)، نذیر (41: 4)، نعمة (93: 11)، نور (4: 174)، هادی (17: 9)، الهدی (2:2)، وحی (53: 4).
پینوشتها:
36. تفسیر طبری1: 33 بولاق.
37. آرتور جفری: لغات بیگانهی قرآن. نولدکه: تاریخ قرآن1: 34. گیب: مختصر دائره المعارف اسلام: 109.
Bell "s Introduction,145.
Schwally,ZDMG,lii/p. 134sq
J. Horovits:Koranosche Untersuchungen,p. 76sq
38. Bell"s Intr. p. 145
39. K. Wagtendonk,Fasting in the Koran,143.
40. طبقات ابن سعد 1/ 2/ 6 و8. تاریخ یعقوبی1: 400.
مقریزی پس از اینکه آورده اســت که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از یکی دو روز که روزه گرفته بود به قصد جنگ «بدر» از مدینه بیرون رفت اضافه میکند: «ثم نادی منادیه: یا معشر العصاة انّی مفطر فافطروا...
41. طبری9: 148.
42. مجمع البیان و المیزان، ذیل آیهی 185 سورهی بقره.
43. ابن هشام 3: 11 قاهره حلبی: 518 گوتینگن.
44. عرفاء عقل اول را از جهت احاطهای که به اشیاء دارد به نحو اجمال «ام الکتاب» گویند (شرح فصوص قیصری 27).
45. النباء العظیم دکتر محمد عبدالله دراز: 12.
منبع مقاله : رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم