مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

اجزاء و عوامل خلاّقیت

[ad_1]

اجزای(1) خلاّقیت و عوامل مؤثّر در آن

قبل از بحث درباره‌ی اجزای خلاّقیت لازم اســت به فرضیاتی اشاره کنیم که براساس مشاهدات رسمی و غیررسمی از محصول خلاّق به وجود آمده و مورد توافق اغلب محققان واقع گشته اســت.
1- خلاّقیت گستره وسیعی از مسائل کوچک روزانه تا پیشرفتهای مهم تاریخی در علوم و ادبیات و هنر را در بر می‌گیرد و برخلاف نظر عمومی، هر فرد با توانائیها شناختی معمولی با مقداری تلاش می‌تواند از خود خلاّقیت به خرج دهد.
2- در هر کار خاص شخص، می‌توان درجه‌ای از خلاّقیت را یافت.
3- هر چند افراد از توانایی بالقوه متفاوتی در خلاّقیت برخوردارند، امّا می‌توان خلاّقیت را در همه افراد افزایش داد.
4- افراد خلاّق از ویژگیهای شخصیتی خاصی برخوردارند، امّا صرف داشتن این ویژگیها باعث نمی‌شود، این افراد در همه‌ی زمانها و در همه‌ی زمینه‌ها خلاّق باشند.
5- در کنار عوامل اساسی علاقه به کار و درگیری عمیق با کار انفرادی برای خلاّق بودن لازم اســت افراد خلاّق از محدودیتهای خارجی آزاد باشند.
آمابیل (1993 و 1983) چارچوبی برای خلاّقیت طراحی نموده اســت که شامل عناصر و عواملی اصلی خلاّقیت می‌باشد. مهارتهای مربوط به قلمرو، مهارتهای مربوط به خلاّقیت و انگیزه‌ی سه جزء اصلی در کار خلاّق محسوب می‌شوند که در نمودار 1-4 نشان داده شده اســت.

عوامل و موانع خلاّقیت

بررسی اجزای خلاّقیت روشن می‌کند که خلاّقیت یک ویژگی ثابت شخصیتی نیست که بدون هیچ تغییر و تحول در وجود انسان نهفته باشد. بلکه از جمله مواردی اســت که کاملاً تحت تأثیر عوامل و یا موانعی تقویت یا تضعیف و حتی نابود می‌شود. بعضی شرایط زمینه‌‌های ظهور و گسترش خلاّقیت را فراهم می‌آورند، در حالی که بعضی موقعیتها رشته‌‌های خلاّقیت را در وجود آدمی خشک می‌کنند.

انگیزه‌ی:

-نگرش به کار
-درک فرد از انگیزه‌ی
-خود برای انجام کار

مهارتهای مربوط به خلاّقیت:

-روشهای شناختی متناسب
-اطلاعات تلویحی (2) و تفریحی (3) از روش اکتشافی در ایجاد ایده‌‌های نوین
-روش کار سازنده

مهارتهای مربوط به موضوع

-شناخت به موضوع
-مهارتهای تکنیکی لازم برای انجام کار
-استعداد آن موضوع

وابسته اســت به:

-میزان اولیه انگیزه‌ی درونی برای کار
-وجود یا فقدان عوامل بیرونی مشخص در محیط اجتماعی
-توانایی هر فرد در کاهش دادن محدودیتهای محیطی

وابسته اســت به:

-تربیت
-تجربه در تولید ایده‌‌های نوین
-خصوصیت شخصیتی

وابسته اســت به:

-تواناییهای شناختی
-مهارتهای حرکتی، ادراکی ذاتی
-تعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی
نمودار 3-1: آمابیل 1990
بحثهای زیادی در مورد انواع موقعیتهایی که تسهیل کننده یا مانع بروز خلاّقیت اســت، مطرح می‌باشد و نظریات متفاوتی نیز وجود دارد. شاید بتوان این تفاوت آراء را با تفاوت افراد و شرایط توجیه کرد. مسلماً افراد روحیات متفاوتی دارند و همین عامل باعث می‌شود موقعیت واحد تأثیر متفاوتی روی افراد داشته باشد. آنچه برای یکی محرک مفیدی اســت برای دیگری سد راه و مشکل ساز بنابراین در این جا بر آن شدیم تا یک طبقه بندی کلی از مسأله داشته باشیم و مواردی که جنبه‌ی نسبتاً عامی دارد بپردازیم.
عوامل و موانع را می‌توان به دو دسته‌ی کلی فردی و محیطی (درونی و بیرونی) تقسیم کرد. منظور از عوامل و موانع فردی یا درونی آن دسته عوامل و موانعی اســت که ناشی از ویژگیهای فردی و شخصی اســت. و عوامل و موانع محیطی یا بیرونی مربوط به موقعیتهایی که فرد در رابطه با دیگران اســت.
آمابیل (1988) در نتایج پژوهش بسیار وسیعی که در مصاحبه از 120 دانشمند به عمل آورده اســت از همین تقسیم بندی استفاده می‌کند، بعضی از عوامل محیطی خلاّق که در نتیجه مصاحبه‌ها بدست آمده اســت عبارتند از: 1- آزادی، 2- منابع کافی، 3- وقت کافی، 4- جو مناسب، 5- طرح تحقیق مناسب، 6- فشار (بعضی از فشارها می‌تواند محرک خلاّقیت باشد، و موانعی محیطی نیز چنین طرح شده اســت:
1- جو نامساعد، 2- محدودیت‌ها، 3- ارزیابی و فشار، 4- رقابت، 5- منابع ناکافی، 6- طرح تحقیق ضعیف.
این تحقیقات نشان داده اســت جنبه‌های شخصی و فردی مطلوب در فرایند خلاّقیت از دیدگاه دانشمندان عبارتند از:
1- ویژگیهای شخصیتی متنوع، 2- خود انگیزی، 3- توانائیهای شناختی خاص 4- تمایل به خطر کردن، 5- تخصص در رشته، 6- تجارب متنوع.
موانع فردی از نظر این دانشمندان عبارت اســت از:
1- عدم انگیزه، 2- عدم مهارت یا عدم تجربه، 3- عدم انعطاف، 4- انگیزه‌ی خارجی، 5- عدم مهارت اجتماعی.
در این جا با نگاهی تازه، به عوامل و موانع خلاّقیت به طور زیربنایی و با توجّه به عناصر خلاّقیت بررسی می‌شود. از مهمترین عوامل فردی می‌توان به هوش، ویژگیهای شخصیتی و انگیزه‌ی درونی اشاره نمود.
اگر به عناصر خلاّقیت (نمودار 3-1) توجّه شود می‌توان دریافت که هوش در ارتباط با مهارتهای مربوط به موضوع و ویژگیهای شخصیتی در ارتباط با مهارتهای خلاّقیت اســت.
انگیزه‌ی درونی همچنین به عنوان یک عامل فردی که جزء دیگر خلاّقیت اســت مطرح می‌گردد.
از عوامل اجتماعی، خانواده و مدرسه به عنوان عامل اصلی در تعلیم و تربیت رسمی و غیررسمی مورد توجّه قرار می‌گیرند. این دو عامل مربوط به مهارتهای موضوع هستند.
تجربه و آموزش که با مهارتهای خلاّقیت در ارتباط اســت، نیز به عنوان یک عامل اجتماعی مطرح می‌گردد، همچنین انگیزه‌های بیرونی با توجّه به این که از طریق عوامل خارجی شکل می‌گیرند. نیز به عنوان یک عامل اجتماعی قلمداد می‌شود.
مهارت مربوط به موضوع یا مهارتهای مربوط به قلمرو، برای حل مسائل معین یا انجام کار خاص اســت. این عنصر شاملِ شناخت به موضوع و حقایق، اصول و نظریات و انگاره‌‌های نهفته در آن موضوع می‌باشد. مهارتهای مربوط به موضوع به منزله‌ی مواد اولیه استعداد، تجربه و آموزش در یک زمینه‌ی خاص می‌باشد. روشن اســت که تنها در صورتی ممکن اســت در فیزیک هسته‌ای خلاّق باشیم که اطلاعاتی درباره‌ی آن داشته باشیم، یا کودکی می‌تواند در نقاشی خلاّقیت داشته باشد که قبلاً چگونگی استفاده از قلم مو، و ترکیب رنگها را آموخته باشد، بنابراین انسانی قادر اســت در یک زمینه‌ی خلاّق باشد که مهارتهایی در رابطه با آن داشته باشد. البته توانایی در یک زمینه نمی‌تواند منجر به خلاّقیت در سایر زمینه‌ها گردد، بنابراین یک شخص نمی‌تواند به طور مطلق خلاّق باشد.
علی رغم اهمیت این عنصر، اگر فردی از بالاترین حد این مهارت برخوردار، امّا از مهارتهای مربوط به خلاّقیت بی‌بهره باشد هرگز قادر نخواهد بود به کار خلاّقی ارائه دهد. مهارتهای خلاّقیت، با شکستن قالبها، مهارتهای موضوعی را در راه جدیدی به کار می‌گیرد، یعنی از مهارتهای موضوعی به شکل جدید استفاده می‌کند.
مهارت خلاّقیت با ارزشهای فکری زیر توأم اســت:
1- شکستن عادت: کنار گذاشتن شیوه‌های قبلی فکری و عملی، استفاده از روشهای جدید.
2- تعویق قضاوت یا تأخیر ارزیابی در مورد ایده‌ها، برای جلوگیری از ضایع شدن ایده‌ای که در ابتدا ممکن اســت جالب به نظر نیاید.
3- درک پیچیدگی یا توجّه به مسائل پیچیده و درگیر شدن با آن.
4- درک توأم با خلاّقیت یا دیدن چیزها به طور متفاوت: مشاهده‌ی امور به شیوه‌ی تازه‌ای که قبلاً به آن، آنگونه توجّه نشده اســت.
5- تفکّر وسیع: ارتباط برقرار کردن میان ایده‌های متفاوت.
روش سازنده‌ی کار در مهارت خلاّق یا به عبارتی روش کار خلاّق نیز دارای این ویژگیهاست:
1- توانایی تمرکز تلاش و توجه به مسائل در مدّت طولانی.
2- مقاومت در برابر مشکلات.
3- نیروی زیاد و تمایل برای کار سخت.
4- تعهد به انجام صحیح کار.
آمابیل (1993) معتقد اســت بعضی از شخصیتها بیشتر مستعد تفکّر خلاّق می‌باشند. بعضی از صفات مهم افراد خلاّق عبارتست از:
الف - خود نظمی زیاد در کار
ب - پشتکار در مواجهه با شکست
ج - استقلال
د - تحمل ابهام
هـ- تمایل برای پذیرفتن خطر
اگر این ویژگیها به طور طبیعی در افراد وجود نداشته باشد می‌توان آن را در آنها پرورش داد.
اگر فردی دارای هر دو مهارت، مربوط به موضوع و خلاّقیت باشد آیا می‌تواند موفق به انجام کار خلاّق گردد؟ اکثر شواهد نشان می‌دهد جواب این سؤال منفی اســت. عامل انگیزه‌ی یکی از عناصر اساسی و شاید یکی از مهمترین اجزا در این مجموعه اســت. انسان بدون انگیزه‌های بیرونی و درونی نمی‌تواند به کار خود ادامه دهد. ولی تحقیقات تجربی نشان می‌دهد که انگیزه‌ی درونی می‌تواند نقش سازنده‌تری در تحقق خلاّقیت داشته باشد. اگر انگیزه‌ از درون بجوشد کار برای افراد جالب و لذتبخش اســت. انگیزه‌ی در حالی که انگیزه‌ی بیرونی که بر اساس عوامل خارجی اســت به طور مثال بردن جایزه، یا انجام دستورات، اغلب با رضایتمندی درونی توأم نیست. در هر حال انگیزه‌ی امری کاملاً فردی اســت یعنی یک کار معین ممکن اســت تنها برای یک فرد خاص در یک موقعیت زمانی خاص جالب باشد.
چگونه می‌توان فهمید برای کاری انگیزه‌ی درونی وجود دارد؟ فردی که دارای انگیزه‌ی درونی اســت چه می‌کند؟ چه می‌گوید؟ و چه احساس می‌کند؟ قسمت اعظم انگیزه‌ی درونی علاقه می‌باشد. که این علاقه منجر به تعهد به کار می‌گردد. چنان که فرد با نهایت پشتکار و دقت به آن کار می‌پردازد. کار برای او نشاط آور و شبیه سازی می‌گردد. انگیزه‌ی درونی باعث می‌شود فرد همه مسائل جنبی را رها کرده و بر فعالیّت اصلی متمرکز شود.
آمابیل (1989) معتقد اســت: برای پرورش خلاّقیت صرف آموزش مطالب مناسب و یا برنامه ریزی برای توسعه استعدادهای خلاّق کافی نیست، بلکه باید کمک کرد که افراد نقاطی که انگیزه و مهارتها با یکدیگر منطبق هستند یا محل تقاطع خلاّقیت را تشخیص دهند در نمودار 4-2 محل تقاطع نشان داده شده اســت. محل تقاطع ترکیب پر قدرتی اســت زیرا در این نقطه امکان خلاّقیت فراهم می‌گردد.
توضیح نمودار
نمودار3-2: محل تقاطع خلاّقیت
نمودار زیر، تقسیم بندی این رساله را در رابطه با عوامل و عناصر خلاّقیت نشان می‌دهد.

                          عوامل
اجزاء                 

فردی

اجتماعی

مهارتهای مربوط به موضوع

هوش

خانواده و مدرسه

مهارتهای مربوط به خلاّقیت

ویژگیهای شخصیتی

تجربه و آموزش

انگیزه‎‌ی

انگیزه‌ی درونی

انگیزه‌ی بیرونی


نمودار 3 – 3: عوامل و عناصر خلاّقیت

علی رغم آن که این عوامل با هم تعامل دارند و می‌توانند یکدیگر را تقویت یا تضعیف کنند و در نهایت باعث شکوفایی یا تضعیف خلاّقیت فرد شوند. در این جا به هر یک از عوامل و رابطه‌اش با خلاّقیت به طور جداگانه پرداخته می‌شود.
عامل محیط آموزشی یا مدرسه با توجه به این که فصلی مجزا را به خود اختصاص داده، دراین قسمت مطرح نمی‌شود.

هوش

درباره‌ی مسأله هوش و خلاّقیت و رابطه‌ی آنها مطالعات زیادی انجام گرفته و نظریات گوناگونی ارائه شده اســت. از معروفترین الگوها در این زمینه الگوی گیلفورد اســت که با وجود انتقاداتی که از آن به عمل آمده (باخر (4)(1973، هورن (5) 1977) هنوز هم در بحث هوش و خلاّقیت مطرح اســت.
این الگو شامل سه جنبه اساسی عملکردها، محصولات، محتواست، که ترکیبی از آنها 120 توانایی را مشخص می‌کند که در نمودار 4-4 نشان داده شده اســت.
1- عملکرد: اعمال فکری اســت که منجر به تولید می‌گردد و به عنوان فرایند اصلی ذهن تلقی می‌گردد و شامل پنج بعد اســت: شناخت و آگاهی، حافظه، تفکّر و واگرا، تفکّر همگرا، ارزیابی و قضاوت تصمیمات.
شناخت و حافظه به دریافت مطالب بدون هیچ گونه استدلالی مربوط می‌شود. طبیعتاً برای فرایندهای عالیتر فکر ما نیاز داریم اطلاعات کافی راجع به مسائل داشته باشیم. به عبارت دیگر جمع آوری و بازآفرینی مطالب نقش زیربنایی برای تفکّر در سطوح بالاتر را دارد.
تفکّر همگرا همان استدلال یا تفکّر منطقی اســت که تلاش می‌شود با استدلال راجع به حقایق به یک جواب صحیح برسد.
تفکّر واگرا تفکّر بسیار بازی اســت که تنها به یک جواب برای مسأله نمی‌اندیشد بلکه به راه حلهای متعدد و ابعاد مختلفی از مسأله توجّه می‌نماید.
در تفکّر ارزشیاب ملاکهایی برای ارزشیابی تعیین شده و مسائل با این ملاکها سنجیده می‌شود.
2- محتوا: انواع اطلاعاتی که روی آن عملیات انجام می‌گیرد، شامل محتوای شکلی که اطلاعات عینی را دربر می‌گیرد مثل تصاویر و مسائلی از قبیل شکل، رنگ، محتوای نمادی که اطلاعاتی قراردادی و یا علائمی مانند اعداد یا فرمولهای شیمیایی اســت. محتوای معنایی که اطلاعاتی اســت در برگیرنده‌ی معنای کلمات، محتوای رفتاری که شامل تعامل انسان و مهارتهای اجتماعی اســت.
3- محصولات: اجرای عملیات روی محتوا، محصولاتی را پدید می‌آورد که به شکلهای مختلف منفرد یا واحد طبقه بندی شده که نشانگر روابط ساده اســت. ارتباط پیچیده‌تر محصولات از طریق نظام‌ها، تبدیلات و استعارات نشان داده می‌شود. طبیعتاً برای استفاده از روابط پیچیده نیاز اســت ابتدا از واحدها، طبقات، روابط ساده مطلع بود.
تفکّر همگرا و واگرا در این الگو ارتباط مستقیم با هوش و خلاّقیت دارند.
الگوی گیلفورد نشان می‌دهد هوش یک ویژگی منفرد نیست بلکه مجموع عملیات متعدد اســت.
اگر این ساختار کلی، هوش را نشان دهد، خلاّقیت شامل برخی از این عوامل اســت. پس لزوماً هوش و خلاّقیت با هم ارتباط دارند ولی حدود این رابطه کاملاً متغیر اســت.
توضیح شکل
شکل3-4: مدل ساختار هوش گیلفورد
از معروفترین مطالعات در رابطه با هوش و خلاّقیت پژوهش گتزلزو جکسون (1962) اســت.
در این پژوهش دانش آموزان یک دبیرستان مورد بررسی قرار گرفتند، دیده شد دانش آموزان خلاّق حتماً جزء باهوش‌ترین شاگردان نبودند. بنابراین نتیجه گرفته شد بین خلاّقیت و هوش رابطه‌ی زیادی وجود ندارد.
والاک و کوگان(7) (1965) ولش(8) (77-1975) با الهام از کارهای گتزلز و جکسون ارتباط بین هوش بالا و پائین و خلاّقیت بالا و پائین را آزموده و چنین ترکیبی ارائه نمودند:

خلاّقیت بالا - هوش بالا:

این دانش آموزان هم آزادی وهم کنترل رفتار داشته و هم رفتار کودکانه و هم بزرگسالانه از خود نشان می‌دهند.

خلاّقیت بالا- هوش پائین:

این دانش آموزان تعارض درونی داشته، در مدرسه احساس ناکامی و بی لیاقتی دارند، امّا این افراد در یک محیط بدون فشار موفق هستند.

خلاّقیت پائین - هوش بالا:

این دانش آموزان را می‌توان به عنوان معتاد به مدرسه توصیف کرد. تلاش مداوم برای یافتن نمرات عالی دارند و مورد توجّه معلمان هستند.

خلاّقیت پایین - هوش پایین:

این بچه‌ها از مکانیزمهای دفاعی مانند فعالیت زیاد و فعالیت ورزشی استفاده می‌کنند.
مک کینون (1962) در پژوهشی که انجام داد دریافت آزمودنیهای خلاّق اغلب هوش بالاتر از متوسط وبعضی هوش بسیار بالایی داشته اند. امّا هوش آنها با خلاّقیتشان رابطه‌ی مشابهی نداشته اســت. مک کینون می‌گوید اگر در این مطالعه از یک حداقل بهره‌ی هوش بین 115 تا 120 بگذریم باهوشتر بودن مستلزم خلاّقتر بودن نیست. این درست نیست گفته شود فردی که هوش بالاتری دارد، لزوماً خلاّقیت بالاتری نیز دارد.
تورنس نظر مشابهی دارد. او معتقد اســت از یک نقطه‌ای از اهمیت هوش کم شده و تمایز تفکّر واگرا و همگرا زیاد می‌شود. این نقطه یا آستانه بهره‌ی هوشی 120 اســت از این سطح هوشی به بعد اگر فرد هوش و خلاّقیت داشته باشد، ظهور می‌یابد. پس نتیجه این اســت در بهره‌ی هوشی پایین‌تر از 120 هوش و خلاّقیت ممکن اســت همبستگی داشته باشد، امّا در بهره‌ی هوشی 120 به بالا با یکدیگر همبستگی ندارند.
بارون و هارینگتون (1981) هم نشان داده‌اند افراد خلاّقی که راههای متفاوتی برای حل مسائل ارائه می‌دهند از یک هوشبهار بالاتر از طبیعی برخوردارند.
میلگرام (1989) در الگوی خویش 4 سطح توانایی ذهنی را طرح می‌کند:
1- هوش عمومی: توانایی تفکّر انتزاعی و حل مسأله منطقی و منظم که همان نمره‌ی هوشی اســت که توسط آزمونها اندازه گیری می‌شود. (1Q)
2- هوش خاص: توانایی ذهنی خاص در یک زمینه مشخصی مانند ریاضیات، زبانهای خارجی، موزیک یا علوم.
3- تفکّر خلاّق عمومی: فرایندی که راه حلهای غیر معمول یا کیفیت بالا تولید می‌کند.
متفکّر خلاّق عقایدی تخیلی، هوشمندانه، ظریف یا عجیب ایجاد می‌کند. «گیلفورد 1967، مدنیک 1962» به مسائل متفاوت از دیگران می‌اندیشد و به چیزهایی توجه دارد که دیگران غافلند. (والاک 1970)
نتیجه‌ی این اختلاف اساسی اســت که آنها راه حلهای منحصر به فرد و تازه‌ای ارائه می‌دهند. به این توانایی عمومی بارون و هارینگتون (1981) توانایی خلاّق نام نهادند.
4- استعداد خلاّق خاص که توانایی خلاّق در زمینه‌ای خاص اســت مانند ریاضیات، علوم، هنر، موزیک، تجارت، سیاست و تمام فعالیتهای انسان. تحقق این استعداد بالقوه نیازمند زمان برای رشد اســت.
هوش عمومی و هوش خاص ارتباط بالایی با یکدیگر دارند (تانن بام (9) 1983) امّا با خلاّقیت عمومی و خاص ارتباط اساسی ندارد. شواهد قابل ملاحظه‌ای نشان داده‌اند که هیچ کدام از هوش عمومی و خاص با تفکّر خلاّق همبستگی ندارند. کوگان (1983) میلگرام (1983) میلگرام و آراد (10) (1981) والاک (1970) میلگرام او را بکین(11) (1980)
[نقل از میلگرام]
مشاهده شد دو طبقه سه و چهار، تفکّر خلاّق عمومی و استعداد خلاّق خاص همبستگی بالایی دارند. آمابیل (1983) میلگرام و میلگرام (1976)، والاک ووینگ (1969).
[نقل از میلگرام ]
از مجموع این تحقیقات گسترده می‌توان نتیجه گرفت هوش زیاد لزوماً خلاّقیت بالا را به همراه نمی‌آورد. امّا کم هوشی می‌تواند مانع خلاّقیت گردد.

خانواده

در تحقیقات متعددی ثابت شده اســت ظهور خلاّقیت با موقعیت خانوادگی ارتباط نزدیکی دارد. متخصصان معتقدند میزان خلاّقیت را می‌توان با ایجاد محیط مناسب خانوادگی افزایش داد. با توجّه به این که دوران کودکی حساسترین مرحله در رشد خلاّقیت اســت، خانواده به عنوان بنیادی‌ترین عنصر در شکل گیری خلاّقیت می‌باشد.
آلبرت(12) و رانکو (13) (1987) راجع به تأثیر خانواده بر خلاّقیت کودکان تحقیقات وسیعی کردند. آنها دریافتند بچه‌ها و بزرگسالانی که در ریاضیات و علوم سرآمد بوده و از نبوغ برخوردارند زمینه‌‌های خانوادگی متفاوتی نسبت به سایر افراد داشته‌اند.
مک کینون (1962) معتقد اســت رعایت این نکته‌ها از طرف والدین باعث می‌شود کودک در آینده فرد خلاّقی گردد:
- احترام زیاد
- آزادی عمل برای کشف جهان اطراف
- آزادی برای تصمیم گیری
- استقلال عمل
- عدم وابستگی زیاد بین کودک والدین
- عدم نگرانی والدین به خاطر کودک
- محیط فامیلی وسیع چنان که کودک ملزم نباشد تنها خود را با شخصیت پدر و مادر تطبیق دهد و همانند سازی کند.
دو جنبه اساسی در خانواده‌هایی که فرزندانی خلاّق دارند وجود یک ارتباط مثبت بدون وابستگی زیاد بین کودک و والدین و وجود یک جو آزاد و غیرمستبدانه اســت. طبیعی اســت که روشهای سلطه جویی والدین منجر به دنباله روی و هماهنگی در کودکان می‌شود که مانع هر گونه ابتکار و خلاّقیت اســت.
تحقیقات گتزلز و جکسون (1962) این نکته را تأیید کرده اســت نتیجه مطالعات دلالت بر این دارد که والدین کودکان خلاّق در روشهای تربیتی‌شان بندرت از استبداد و محدودیت انضباطی استفاده می‌کردند. این کودکان از آزادی بیشتری در رفتار و تصمیم گیری برخوردار بودند، در حالی که کودکان کمتر خلاّق دارای خانواده‌ی منظم و سنتی و بیش از حد تمیز بودند. مادرانی که از فرزندانشان بیشتر مراقبت می‌کردند فرزندان کمتر خلاّق داشتند. مراقبت زیاد والدین از کودک موجب می‌شود که او هرگز فرصت تجربه کردن و آموختن نداشته باشد، در حالی که خلاّقیت و ریسک کردن توأم با یکدیگرند زیرا اگر شخص همواره محتاطانه راه روشن را انتخاب کند، هرگز نمی‌تواند دست به کار تازه‌ای بزند.
دوینگ(14) (1970) نیز سه خصوصیات اساسی که با خلاّقیت در کودکان مرتبط اســت را چنین ذکر می‌کند: 1- تربیت آزاد منشانه، 2-گرایش قوی فکری گوناگون و وسیع والدین، 3- احساس جدایی عاطفی والدین نسبت به کودک.
[نقل از گالاگر]
کروپلی (15) (1962) در مقایسه والدین کودکان خلاّق با کودکان غیر خلاّق به این نتیجه رسید که: والدین کودکان خلاّق معتقد به دادن استقلال به کودکان هستند و اراده و خواست آنها را می‌پذیرند و به آنها حق می‌دهند با والدین خود موافق نباشند.
[نقل از گالاگر]
دادن استقلال به کودکان و آزادی فکر و عمل آنها موجب کم شدن اتکای آنها به دیگران می‌گردد و در نتیجه می‌توانند با فکر و تجربه و عمل خویش قوّه ابتکارشان را به کار بگیرند.
انسان‌گرایانی مانند راجرز و مزلو معتقدند استقلال درونی، عدم وابستگی مقاومت در برابر کنترل اجتماعی افراطی، برای فعالیت خلاّق ضروری اســت. بنابراین جو آزاد خانه بزرگسالانی که کار خلاّق انجام می‌دهند موجب تشویق بچه‌ها به کارهای مشابه می‌شود.
بنابراین نقش الگویی والدین نیز دارای اهمیت خاص اســت، والدینی که خود ابتکار عمل داشته باشند الگوی مناسبی برای برانگیختن کودکان در ابداع و خلاّقیتند. به عکس والدینی که در کارها دنباله رو هستند، طبق مُد لباس می‌پوشند، در کارهای مختلف مثلاً در کارهای فنی خانه یا آشپزی طبق دستورالعمل و کتاب پیش می‌روند و از خود ایده‌ای ندارند این ویژگیها را به کودک خویش منتقل می‌کنند.
جو عاطفی خانواده با رشد خلاّقیت کودکان ارتباط مستقیم دارد. روابط موّدت آمیز بین افراد خانواده موجب احساس امنیت عاطفی و روانی در کودکان می‌گردد. کودک و اعتماد به نفسی لازم برای ابداع و ابتکار و کار را خواهد داشت.
گوان(16) (1979) رابطه‌ی خلاّقیت را با رشد عاطفی مورد توجّه قرار داده اســت. او به این نتیجه رسیده اســت که کودکان در یک محیط امن روانی به راحتی خطرها را تجربه کرده و به آسانی قوه‌ی ابتکار خویش را به کار می‌گیرند. او می‌گوید: بچّه‌ها باید ابتدا محیطشان را بپذیرند، سپس خود و در نهایت دنیا را، رسیدن به اوج، عشق به آرمانها، عدالت، حقیقت و نیای دارای اهمیّت زیادی اســت. عشق به والدین نیز در خلاّقیت کودکان تأثیر بسزایی دارد. در جو امنیت و تأیید، بچه آزاد اســت آزمایش کند، ریسک کند و تخیلاتش را شرح دهد. اگر والدین بچه را محدود کنند، فرد منطبق و مطیعی بار می‌آید، بچه‌‌های قوی‌تر برای رسیدن به تجربه‌ی تازه مقاومت می‌کنند، در نتیجه گاهی با والدینشان دچار تضاد می‌شوند.
میلگرام (1990) موقعیت خانوادگی را از عوامل اساسی در تحقق تواناییهای بالقوه انسان می‌داند. او استناد به تحقیقاتی می‌نماید که نشان داده‌اند رفتار و نگرش والدین و کمیت و کیفیت علائق آنها و نحوه‌ی تعامل آنها با بچه‌هایشان در رشد تواناییهای فرزندانشان ض کاملاً مؤثر اســت. آلبرت و رانکو(17) (1987)، تولان(18) (1982).
بسیاری از افراد سرآمد و خلاّق متذکر شدند که تلاشهای والدین و دیگر مربیان عامل پرورش استعداد آنها بوده اســت. (آلبرت و رانکو (1987)، بلوم(19) (1985) کوکس(20) (1985)).
کارن لیست (21) و رنزولی (22) (1991) در مطالعه‌ای که بر روی زنان هنرمند داشتند به این نتیجه رسیدند همه‌ی آنها خانواده‌‌های حمایت کننده داشته‌اند. تمام زنها گزارش کردند که والدین آنها به کار آنها علاقه نشان داده‌اند و از آنها حمایت کرده‌اند.

شیوه‌های آموزش و تمرین خلاّقیت

با توجّه به این که درباره‌ی شیوه‌های آموزش و تمرین خلاّقیت در فصلی مجزا بحث خواهیم کرد در اینجا تنها به شیوه‌‌های دوبونو و تورنس اکتفا می‌گردد. دوبونو معتقد اســت: اگر بخواهیم از تفکّر جانبی یا خلاّق استفاده نمائیم. لازم اســت، مهارتهایی را تمرین نماییم. دوبونوبرای تمرین تفکّرجانبی، روشهایی را ارائه نموده اســت، بعضی از این روشها عبارتنداز:

1- تغییر

تفکّر جانبی به دنبال یافتن راه حلهای تازه از طریق تغییر ساخت و تنظیم مجدداطلاعات اســت.
برای تمرین این شیوه تعیین سهمیه روش خوبی اســت، یعنی در هر موضوع رسیدن به تعداد معینی جواب مشخص گردد. بدین ترتیب افراد تا تکمیل سهمیه به بررسی راههای مختلف می‌پردازند.

2- شک و تردید

برای تحقّق تفکّر جانبی لازم اســت به مفروضات شک نمود. زیرا هدف تفکّر جانبی تغییر یا تجدید ساخت هر الگویی اســت. استفاده از شیوه، چرا در انجام این روش موثر اســت. استفاده از این شیوه مربوط به زمانی نیست که فرد جواب را نداند بلکه ممکن اســت مطلب کاملاً آشنا باشد و باز فرد بپرسد چرا؟ هدف این روش ایجاد شکاکیت نیست. بلکه مهم این اســت که شخص بداند توسط فرضها زندانی نمی‌گردد. در این صورت با آزادی بیشتر می‌تواند از آنها استفاده کند.

3- تعویض قضاوت

در تفکّر جانبی، در نهایت صحیح بودن جواب، مطرح اســت. امّا در طول راه اشتباه مجاز اســت. اگر فرد بخواهد همواره در مسیر صحیح حرکت کند، فرصتهای خوبی را از دست می‌دهد. زیرا چه بسا فکر نادرستی که در نهایت به ایده‌ای مناسب و صحیح منجر شود، امّا اگر تلاش بر همیشه صحیح بودن باشد آن فکر هرگز اجازه‌ی بروز نخواهد یافت. زمانی که درست بودن ملاک اســت یک جواب یا نظم کفایت می‌کند و راجع به جواب و نظم بهتر فکر نمی‌شود. با تأخیر در قضاوت فرد هر اندیشه‌ای را فوراً بی ارزش نخوانده و مدت بیشتری آن را دنبال می‌کند که همین می‌تواند اندیشه‌‌های دیگری را بپروراند.
در اجرای عملی این روش می‌توان ایده‌‌های غلط را ارائه داد و به جای بررسی علت غلط بودن آن، به بررسی این نکته که چگونه می‌توان آن را مفید ساخت، پرداخت. یک ظرف سوراخ را می‌توان فوری به دورانداخت یا به کاربردهای دیگری برای آن فکر کرد.

4- ایده‌‌های حاکم

یافتن ایده‌‌های اصلی یک مطلب، نقش مهمی در اجتناب فرد از این که تحت تاثیر آنها واقع شود دارد، کسی که نتواند ایده‌ی حاکم را بیابد تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد. در اجرای عملی می‌توان از افراد خواست به مطالعه مقاله یا کتابی بپردازند و سپس ایده‌‌های حاکم آن را برگزینند.

5- تقسیم

تقسیم یک مطلب یا موضوع به بخشهای متعدد راهی مؤثر در جهت تغییر ساخت موضوع می‌باشد. منظور از این روش تجزیه یک موضوع به اجزاء نیست، بلکه مهم خلق اجزا اســت. تقسیم مصنوعی باعث می‌شود، اجزاء به شیوه‌‌های جدید بدهم پیوند بخورند.
هدف این روش برهم زدن یکپارچگی یک قالب ثابت اســت، بنابراین لزومی ندارد تقسیم تمام موضوع را فرا بگیرد. در اجرای عملی موضوع را انتخاب نموده، به طور مثال حمل و نقل با اتوبوس و سپس اجزا را در نظر می‌گیریم. به طور مثال اندازه اتوبوس، تعداد افراد، راحتی و اسایش، انتخاب مسیر... .

6- معکوس سازی

در این روش مطالب را ابتدا به شکل اولیه در نظر گرفته و سپس آن را معکوس ساخته و قلب می‌نمائیم. به طور مثال آب به جای جاری شدن از بالا به سوی بالا روانه می‌کنیم.
این روش برای رهایی از الزام در نگرش بر موضوع به شیوه‌ی رایج اســت. همچنین برای مقابله بر ترس از اشتباه کردن و انجام کاری که درست بودن آن مورد تردید اســت. می‌تواند مفید باشد. گاهی نیز ممکن اســت بر اساس وارانه سازی به نتایج مناسبی نیز رسید.
در اجرای عملی موضوعاتی ارائه می‌گردد و سعی می‌شود افراد تا آن جا که ممکن اســت به روشهای مختلف آن موضوع را وارانه سازند.
تورنس نیز مهارتهایی را برای خلاّقیت ضروری می‌داند و به والدین و مربیان پیشنهاد می‌کند این مهارتها را به کودکان و نوجوانان خویش بیاموزند.

1- بررسی راههای مختلف:

با بررسی راههای بیشتر در حل مسأله، امکان یافتن راه حلهای مناسب و بهتر بیشتر خواهد بود. به طور مثال معلمی که علی رغم تفاوتهای فردی دانش آموزان از روش تدریس معینی پیروی می‌کند، نمی‌تواند در کارش موفقیت چندانی به دست آورد. برای ارائه‌ی راه‌حلها هر چه بیشتر لازم اســت از قضاوت و داوری و انتقاد نسبت به ایده‌ها دوری جست و محدودیتی برای ارائه‌ی ایده‌ها اعمال ننمود. برای ایجاد این مهارت همچنین استفاده از سؤالاتی که مسأله را به طور عمیق بررسی می‌کند و فرد را به تفکّر وادارد مفید اســت. سؤالاتی که با پاسخ آری و نه تکمیل نگردد. علاوه بر اینها، توجّه به جنبه‌‌های مختلف مسأله نیز می‌تواند مفید واقع شود، زیرا توجّه به هر جنبه دستیابی به راه حلهای مختلف بیشتری را میسر می‌سازد.

2- ابتکار:

معمولاً با حذف تفکّر عادی و عادتی و با اندیشیدن به چیزهای غیرمعمولی، غیرعادی، امکان ابتکار فراهم می‌گردد. عوامل احساسی، فوق منطقی در داشتن ابتکار تأثیر دارد. فرد مبتکر از این که با دیگران متفاوت عمل کند، نباید مضطرب گردد. افراد مبتکر با ایدههای ابتکاری و راه حلهای غیرعادی و غیرمعمول که به فکر دیگران نمی‌رسد، مسائلی را که بقیه فکر می‌کنند، راه حلی ندارد، به طور جالبی حل می‌کنند.
بازی با پیچیدگی و ابهامات همراه با ترکیب ایده‌ها و خیال پردازی می‌تواند منجر به ابتکارگردد.
والدین و مربیان می‌توانند این جریان را تقویت کنند. به طور مثال از کودک یا نوجوان بخواهند پاسخ خویش را به یک مسأله توضیح داده ارزیابی کند و سپس مجدداً مسأله را تعریف کرده و به راه حلهای دیگری فکر کند.
توجّه به اهمیّت مسأله و تحریک عواطف برای حل مسأله راه دیگری برای برانگیختن ابتکار اســت. راه حلهای ابتکاری توأم با تلاشهای زیادی اســت، بنابراین برای تحریک افراد به پاسخ ابتکاری ، باید مسأله از نظر آنها اهمیّت کافی و ارزش کار داشته باشد.

3- درک اصل مطلب:

فرایند تفکّری که به تجزیه اطلاعات می‌پردازد و موارد غیر اساسی و بی مورد و غیرمفید را رها نموده و به اطلاعات اساسی و مهم در حل مسأله می‌پردازد، محور کار اســت. برای رشد این مهارت می‌توان از کودکان و نوجوانان خواست مطلب یا داستانی را بخوانند و اصل مطلب را نقاشی کرده یا به شکل شعار یا شعری در آورند. همچنین خلاصه نمودن مطالب نیز می‌تواند در این زمینه مؤثر واقع شود. برای خلاصه نمودن لازم اســت مطلب را روشن و ساده نمود و همین، عامل در یافتن اصل مطلب می‌گردد.

4- تعویض قضاوت:

جلوگیری از قضاوت فوری، یک مهارت اساسی در خلاّقیت اســت. زیرا داوری فوری درباره یک راه حل مانع راه حلهای ابتکاری می‌گردد. اسبورن همواره تاکید داشت، خلاّقیت و قضاوت نمی‌توانند همزمان عمل کنند زیرا قضاوت و تفکّر انتقادی مانع خلاّقیت می‌گردد.
برای جلوگیری از زود داوری فرد باید تمام عوامل را در نظر بگیرد به نتایج توجّه کند، به هدفهای مسأله بپردازد و راههای مختلفی را بررسی نماید.

5- توجّه به عواطف:

عواطف و عوامل غیرمنطقی نقش اوّل را در خلاّقیت بازی می‌کنند. عواطف می‌توانند در رابطه با خلاّقیت تسهیل کننده یا بازدارنده باشند. یعنی تفکّر خلاّق را حمایت کرده یا آن را پس بزنند، عواطف موجب می‌شود، فرد عمیقاً درگیر کار شده، چنان که با شور و اشتیاق آن را دنبال می‌کند و کارهای فوق العاده‌ای ارائه می‌دهد. برای درگیری عاطفی، اجرای نمایشهای خلاّق می‌تواند مفید باشد.

6- تجسم قوی:

یکی از موارد تعیین کننده در خلاّقیت توانایی تجسم اشیاء، مفاهیم و فرایندهاست. چگونگی این تصویرها نیز اهمیّت زیادی دارد. هر چه تصویرها روشن، قوی، زنده و متنوع باشد، امکان ابداع و ابتکار بیشتر اســت. نقاشی، دستکاری شکلها، تحریک کنجکاوی در مورد یک عکس یا سایر وسائل تجسمی، ترغیب تجسم آنچه خوانده یا بیان می‌شود و بسیاری از بازیها و روشهای مفیدی برای این مهارت هستند.

7- تخیل:

بسیاری از ابداعات، اختراعات، در نتیجه‌ی قدرت تخیّل اســت. بسیاری از داستانهای تخیّلی امروزه به واقعیت پیوسته اند. یکی از جنبه‌‌های روش تخیّلی این اســت که فرد خود را جای چیز دیگر قرار می‌دهد. روشهای پرورش تخیّل زیاد و متفاوت اســت، از جمله خواندن و نوشتن داستانهای علمی - تخیّلی. نمایش خلاّق نیز روش مناسبی در این زمینه اســت.

8- نگاهی دوباره:

نگرش متفاوت به مسائل جزء لاینفک خلاّقیت اســت. دانشمند خلاّق متوجه جنبه‌‌های تازه‌ای از پدیده هاست. نقاش خلاّق با دیدی متفاوت مسائل را دریافته و در یک نقّاشی آن را ترسیم می‌کند. بسیاری از روشهای حل خلاّق مسائل مانند روش اسبورن - پارنز یا سینکتیکز(23) به دنبال همین جنبه هستند.
شیوه‌ی تغییر نقش یکی از شیوه‌های مؤثر در این زمینه اســت به طور مثال جابجایی نقشها مانند والدین - کودک، معلم - دانش آموز.

9- درون کاوی:

اغلب افراد خلاّق در تجسم مسائل درونی توانایی بالایی دارند. توجّه و تمرکز بر مسائل درونی فرایند خلاّقیت را تسهیل می‌کند.
شیوه‌ی گفتگو با خود شامل مقدار زیادی احساسات و اطلاعات پنهانی اســت. گفتگو با خود احساسات سرکوب شده را آشکار کرده و این خود راهی اســت که منجر به یافتن راه حل می‌شود. علاوه بر آن شیوه‌ی حل خلاّق مسائل سینکتیکز نیز در این زمینه می‌تواند مفید باشند.

10- شوخ طبعی:

شوخ طبعی از ویژگیهای بارز افراد خلاّق اســت، از یک نظر می‌توان گفت: شوخ طبع کسی اســت که به خود و دیگران فراتر نگرد.
شوخ طبعی مربوط ساختن مسائل بی ارتباط و نامتناسب اســت که خلاف آداب معمول اســت. ترکیب کردن احساسات متضاد اســت. برای تقویت این مهارت باید خنده را مجاز دانسته و شوخ طبعی در بحث و نوشته‌ها را تأیید نمود.

ویژگیهای شخصیتی

پیرامون ویژگیهای شخصیتی افراد خلاّق تحقیقات زیادی به عمل آمده اســت. یکی از مهمترین مطالعات توسط مک کینون (24) (1962) انجام گرفته اســت. او در قسمتی از پژوهش خویش به بررسی نگرش افراد خلاّق به خود می‌پردازد.
افرادخلاّق درپاسخ به پرسشنامه صفات گوف (25) (1960) تصویر مثبتی از خویش داشته‌اند.
98% مهندسان معمار که خلاّقیت بسیار بالا داشتند گفته‌اند: آنها افرادی با قوه‌ی تخیل، قوی هستند، سایر صفاتی که در وصف خود ابراز داشته‌اند به ترتیب عبارتند از: فعال 92% درستکار، آرمانگرا مبتکر 90% هنرمند، متمدن، با وجدان، باهوش 88%، منطقی 85% سازگار، مصمم، با انصاف، مستقل، انسانگرا، پیشرفت گرا 82% قدرشناس، توانا، دارای روح تعاون، دارای شوق، دارای رفتار دوستانه، سالم، پرکار، دارای علائق زیاد جدّی 80%.
مدیران خلاّق ایرلند نیز صفاتی مطلوب را به عنوان وصف خودشان برگزیدند. فعال و تندرست 92% سازگار 89%، قابل اطمینان، با انصاف، یاری کننده، با هوش 86%، با ملاحظه، دارای روح همکاری، پرکار، دارای علائق گوناگون، عمل کننده، صمیمی، دارای رفع همدردی 84%، مهربان، با تدبیر، با درایت 81%.
از طرفی دیگر مهندسان معمار خلاّق در مقایسه با همکاران کمتر خلاّقشان صفات منفی خویش را بیشتر بیان می‌کردند از جمله: عجول، اهل مشاجره، خود محور، غمگین، منفی باف، زود رنج، خود خواه، انعطاف ناپذیر، تکرو، متعصب.
علاوه بر این تصویری که افراد خلاّق از خود دارند با افراد کمتر خلاّق تفاوتهای دیگری دارد: آنها خود را مبتکر مصمم، مستقل، انسانگرا و پرکار معرفی کردند. در حالی که افراد کمتر خلاّق با اختلاف زیادی خود را مسئول صمیمی، قابل اطمینان، روشنفکر، صبور، با درایت می‌دانند. این خود اعتقادی مثبت افراد خلاّق تا حدی ناشی از احساس تسلط بر وقایع اســت. همچنین اهمیتی که به کار خلاّق می‌دهد. در مقایسه افراد بسیار خلاّق با کمتر خلاّق یک ویژگی بارز افراد خلاّق جرئت اســت که منظور یک جرئت فکری اســت که فرد تلاش می‌کند کاملاً خودش باشد و تلاش می‌کند با پرورش توانائیهایش و تحقق نقش خویش به منتهای کمالی که برایش مقدور اســت برسد.
فرد خلاّق به تأثیر رفتارش روی دیگران فکر نمی‌کند. همچنین چندان نگران این نیست که دیگران راجع به او چه عقیده‌ای دارند. چون او می‌خواهد خودش باشد. رهائی فرد خلاّق از رسوم و قید و بندهای اجتماعی این طور تلقی می‌شود که او فرد غیرمسؤولی در جنبه‌‌های اجتماعی اســت. اگر با ملاکهای معمول در جامعه قضاوت شود این حرف تا حدودی درست اســت زیرا او بر اساس نظام ارزشی خودش عمل می‌کند که ممکن اســت با معیارهای سایر افراد یکسان نباشد.
آنها تابع گروه نمی‌گردند و مستقل عمل می‌کنند. البته منظور آنها سرکشی و عدم پذیرش معیارهای اجتماعی نیست، بلکه علت آن استقلال آنهاست. البته این نوع عملکرد بیشتر زمانی آشکار می‌گردد که آنها مشغول کار خلاّقانه‌ای هستند نه در مواقع عادی و فعالیتهای روزمره. نمود دیگر جرئت فرد خلاّق و میل به تجربه نمودن زندگی درونی و محیط بیرونی‌اش اســت.
گتزلز و جکسون(26) (1962) در مطالعه تجربی خویش دریافتند افراد خلاّق دارای انگیزه‌ی پذیرش بیشتر و قاطعیت کمتر از افراد غیراخلاّق هستند. استین (1974) در بررسی خویش از تحقیقاتی که پیرامون ویژگیهای افراد خلاّق به عمل آمده به این نتیجه رسید که افراد خلاّق دارای این ویژگیها هستند. انگیزه‌ی پیشرفت سطح بالا، کنجکاوی زیاد، علاقه‌ی زیاد به نظم و ترتیب در کارها، توانایی ابراز وجود و شخصیت خودکفا و غیرمعمول، غیررسمی و موفق، پشتکار و انضباط در کارها، استقلال، تفکّر انتقادی، انگیزه و دانش زیاد، شوق و احساس فراوان، زیبا دوستی و علاقه به آثار هنری، علاقه‌ی کم به روابط اجتماعی و حساسیت بالا نسبت به مسائل اجتماعی، تفکّر شهودی، توانایی تأثیرگذاری برافراد.
تورنس(27) (1980) بعد از مطالعه بیست و دو ساله خویش از کودکان و نوجوانان نتیجه گرفت اساس شخصیت افراد خلاّق عبارتست از استقلال اندیشه، شیفتگی فراوان نسبت به مسأله یا فعالیّت مورد علاقه‌شان. او شجاعت، صداقت، کنجکاوی، میل برای ریسک نمودن را نیز به عنوان صفت بارز افراد خلاّق ذکر کرد. (تورنس 1983).
استرنبرگ(28) (1985) افراد خلاّق را با بیان ویژگیها متمایز می‌داند:
1- علاقه به ریسک نمودن دارند.
2- محدودیتها و موانع را قبول نمی‌کنند و برای انجام کارهای ناممکن تلاش می‌نمایند.
3- به فعالیتهای هنری و موزیک علاقه دارند.
4- دارای توانایی بهره برداری از امکانات محیط پیرامون خویش برای ساختن چیزتازه و منحصر به فرد هستند .
5- سؤالات و فرضیات زیادی راجع به نرمهای اجتماعی دارند.
6- افرادی کنجکاو هستند.
7- آمادگی طرد شدن و عدم تایید از طرف دیگران را دارند.
بارون(29) و هارینگتون (1981) می‌گویند: بعضی از تحقیقات نشان می‌دهد که افراد خلاّق از نظر شخصیتی دارای صفات خاصی هستند، از جمله این که اکثر آنها می‌خواهند مستقل باشند، از خود پذیرش بالایی دارند و از انرژی زیاد و تفکّر شهودی وسیعی برخوردارند.
در مجموع از بسیاری از تحقیقاتی که در این زمینه به عمل آمده اســت می‌توان این صفات مشترک را اخذ کرد: علاقه مندی به تجربه و آزمایش، اعتماد به نفس، استقلال، انعطاف، میل به ریسک کردن، شجاعت و جرئت فردی، ابتکار، پشتکار، کنجکاوی، تحمل بی نظمی، تحمل ابهام، شوخ طبعی، گرایش به کارهای پیچیده، انگیزش، احساس امنیت، لذت از کار.
البته بعضی از متفکّران معتقدند نمی‌توان ویژگیهای شخصیتی خاصی را به افراد خلاّق انتساب داد. از جمله ویزبرگ که اعتقاد داشت دو دیدگاه در رابطه با خلاّقیت مطرح اســت، دیدگاه نبوغ که شواهد در تأیید آن ضعیف اســت و نظریه مقابل نظریه نبوغ که معتقد اســت: بعضی تولیدات خلاّق که حقیقة نادرند، پاسخ سؤالات بی پاسخ قرنها تلاش هستند.
دو پایه‌ی اصلی نظریه‌ی نبوغ عبارتست از:
1- تفکّر خلاّق جریان تفکّر غیرمعمول اســت.
2- افراد خلاّق ویژگیهای روانی خاص خودشان را دارند.
بنابراین از دید وایزبرگ برای انتساب ویژگیهای خاص به افراد هیچ گونه شاهدی نداریم. او استناد به مطالعات بارون و هارینگتون می‌کند که راجع به شخصیت خلاّق چیز تازه‌ای نیافتند. همچنین ریچارد منسفلید(30) و توماس باس(31) نیز مطالعاتی را که در زمینه ویژگیهای شخصیتی شده اســت را زیر سئوال بردند و آنها را از لحاظ آماری نادرست دانستند و اعتقاد داشتند ارتباط یافته‌ها در این مطالعات حاصل تصادف اســت. بنابراین اختلافات شخصیتی که از این دستورالعملهای آمار گرفته شده با خلاّقیت ارتباطی ندارد.
همچنین معتقد بودند در تعدادی از مطالعات اطلاعات لازم از گروه کنترل و خلاّق در شرایط یکسانی جمع آوری نمی‌شد مثلاً در یک مطالعه افراد خلاّق طی مصاحبه‌ای در چند روز پرسشنامه‌ای را پرکردند، درحالی که برای گروه کنترل پرسشنامه‌ها پست می‌شود و در خانه جواب می‌دادند، این اختلاف در کار پاسخهای متفاوتی را موجب می‌شد که ربطی به خلاّقیت ندارد.
وایزبرگ با استناد به تحقیقات مک کینون می‌گوید: مک کینون در تحقیقات وسیعی که انجام داده نتایج منفی در ارتباط با اختلاف بین افراد خلاّق و غیرخلاّق به دست آورده اســت.
البته در بررسی دقیق تحقیقات وسیع مک کینون نمی‌توان با برداشت وایزبرگ موافق نبود. شواهدی از این تحقیقات قبلاً مطرح شد، مک کینون خود در نتیجه گیری از تحقیقات خویش چنین می‌گوید: خوشبخت کسی اســت که از همان آغاز زندگی، نه در سالهای بعد آن صفات و ویژگیهایی که فهمیدیم تا حد زیادی به کوششهای خلاّق منجر شود در او پرورش یابد. از بین این صفات این ویژگیها را بیان می‌کنیم: ذهن کنجکاو و جستجوگر که موجب می‌شود فرد تلاش کند هر چه بیشتر درباره‌ی زندگی بداند، توانایی دیدن چیزهایی که دیگران نمی‌بینند و نبرد با آنها، یک نوع واهمه و احساس تعجب نسبت به مسائل، نگرش مبتنی بر درک تجربه‌ها نه قضاوت کردن راجع به آنها، یک نوعِ یک نیروی تخیل مولد و مفید، یک نوع برخورد عاطفی با محیط، یک وابستگی شوق انگیز و همراه با اعتماد به نفس به زندگی، انعطاف پذیری ذهنی، انرژی روحی بالا، هوش بالا، تحمل مسائل مبهم توأم با انگیزه‌ای برای روشن کردن آنها و دقیق شدن در آنها، جرئت برای خود بودن از جمع جدا بودن و در صورت لزوم مقابل جمع ایستادن، آگاهی به فرایند ذهن نیمه هشیار که مرز بین ذهن آگاه و ناخود آگاه اســت، ترجیح مسائل پیچیده غیرقرینه و غیرکامل، توانایی و ظرفیت درک مستقیم و تعمق و تأمل در مسائل، نوعی انگیزه‌ی قوی برای کامل شدن و سازگار نمودن تضادهای طبیعت خویش.

خلاّقیت و سلامت روانی

درگذشته نظریه‌ای مطرح بود که خلاّقیت و دیوانگی را یکی می‌دانست و افراد خلاّق را به سب

کلماتی برای این موضوع

کودک و خلاقیت مقاله سایت فکرنوخلاقیت میلی ذاتی است که در وجود انسان به ودیعه نهاده شده و انسان مظهر خلاقیت الهی استنظامهای بهره برداری در کشاورزی سازمان نظام مهندسی سومین کنفرانس بین المللی مهندسی ارزش ۱۲ و ۱۳ دی ماه برگزار می شود قابل توجه متقاضیان همه چیز درباره مغز و عوامل موثر بر آن آرشیو سایت …لوب حاشیه ای لوب حاشیهای از قدیمی ترین قسمتهای مغز بوده و وظیفه اش بیان غرایض جنسی و مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایرانآموزش …سمینار اهمیت فرایند ثبت ملی و بین المللی نشان تجاری دوره های آذرماه مرکز آموزش و کاروفناوری کَلالهپرسش نامه و تحقیق میدانی درس کاروفناوری با سلام و عرض ادب لطفا به نظرسنجی زیر با شرح حال علمی دکتر محمد علی شفیعا دانشگاه علم و …دانشگاه علم و صنعت ایران اقدام پژوهی محتوای آموزشیاقدام پژوهی محتوای آموزشی گرافیک پابه پا اقدام پژوهی محتوای آموزشیمیگنا بررسی عوامل مؤثر بر رضایت شغلی رضایت …بررسی عوامل مؤثر بر رضایت شغلی رضایت شغلی دانلود رایگان تحقیق و پروژه و پایان نامه های دانلود رایگان تحقیق و پروژه و پایان نامه های دانلود رایگان پایان نامهپایان ریشه های اعتماد و بی اعتمادی اجتماعی سماموسهنگامی که حضرت ابراهیم ع از خداوند می خواهد که به وی نشان دهد که چگونه رستاخیز مردگان



لینک منبع :اجزاء و عوامل خلاّقیت

اجزاء و عوامل خلاّقیت - راسخون rasekhoon.net/article/show/1180912/اجزاء-و-عوامل-خلاّقیت/‏ - ذخیره شده 17 ژوئن 2016 ... قبل از بحث درباره‌ی اجزای خلاّقیت لازم است به فرضیاتی اشاره کنیم که براساس مشاهدات رسمی و غیررسمی از محصول خلاّق به وجود آمده و مورد توافق اغلب ... [DOC] تعاریف متعددی راجع به خلاقیت ونوآوری ارائه شده است که در زیر به ... www.jobportal.ir/information/inc/9-678-1.doc‏ - ذخیره شده ... مدلی جهت ایجاد خلاقیت و نظام مند کردن آن بر طبق اجزاء و عوامل خلاقیت ارائه گردید . ... 3- با عوامل موثر بر خلاقیت، باور های غلط نسبت به این عوامل و ویژگی های افراد ... [DOC] دانلود فایل مقاله خلاقیت ( قسمت اول ) esfahan.ccoip.ir/portal/File/ShowFile.aspx?ID=11982ca9...‏ - ذخیره شده خلاقیت به عوامل متعدد درون فردی و میان فردی نیازمند است. ... سه عنصر مهارت‌های مربوط به قلمرو یا موضوع مهارت‌های مربوط به خلاقیت و انگیزه را اجزای اصلی خلاقیت می‌داند. ماهیّت خلاقیت و شیوه‌های پرورش آن www.pac.org.ir/fa/?c=content&a=&_hhp=1&id=119‏ - ذخیره شده از خلاقیت تعریفها و تعبیرهای مختلفی شده است، ولی رایجترین برداشتی که ... که عبارتند از: تفکر و تفکر خلاق، خلاقیت و ماهیت آن، فرایند و نظریه‌ها، اجزاء عوامل و ... خلاقیت در سازمان در بین کارکنان - The Official Seyed Ali Babaei ... afarshbaf.com/خلاقیت-در-سازمان-در-بین-کارکنان/‏ - ذخیره شده - مشابه 23 مارس 2015 ... ... در نهایت مدلی جهت ایجاد خلاقیت و نظام مند کردن آن بر طبق اجزاء و عوامل خلاقیت ارائه گردید . در قسمت ضمیمه کلیه تکنیک های پرکاربرد و مهم خلاقیت ... (علمی اجتماعی) - عوامل و موانع خلاقیت/ ایده چیست؟ tammol.blogfa.com/post-2.aspx‏ - ذخیره شده - مشابه از جملة عوامل فردی تاثیرگذار بر رشد و توسعة خلاقیت، هوش، خانواده ، ویژگیهای شخصیتی و غلبه بر موانع .... 1- اجزا را جا به جا کردن (اجزا را جا به جا کنیم، چه می شود؟ ارگونومی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد https://fa.wikipedia.org/wiki/ارگونومی‏ - ذخیره شده - مشابه معمولاً از اصطلاحات ارگونومی و عوامل انسانی (Human Factors) به طور مترادف بهره گرفته می‌شود. ... ۱ پیشینه; ۲ اجزای ارگونومی ... در فیزیولوژی محیط، اثرات شرایط و عوامل محیطی مانند صدا، روشنایی، گرما، سرما و رطوبت بر .... کارآموزی · کار فرعی · ارزیابی حرفه‌ای · مشاوره حرفه‌ای · توسعه حرفه‌ای · مربیگری · کلاس خلاقیت · آموزش و پرورش. [PDF] ﺑﺮرﺳﯽ ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﮔﺬار در اﯾﺠﺎد ﻧﻮآوری،ﺧﻼﻗﯿﺖ و ﮐﺎرآﻓﺮ - مرکز رشد و کارآفرینی roshd.yu.ac.ir/.../عوامل_تاثیر_گذار_در_ایجاد_نو_آوری_6072.pdf‏ - ذخیره شده ﯾﮑﯽ از ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻘﻮﯾﺖ و ﮔﺴﺘﺮش. ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﻮآوری ... ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﺑﺮای اﯾﺠﺎد ﻧﻮآوری ،ﺧﻼﻗﯿﺖ و ﮐﺎرآﻓﺮﯾﻨﯽ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ در ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺷﺮﮐﺖ. ﻓﺮاﻫﻢ .... از ﻋﻨﺎﺻﺮ اﺳﺎﺳﯽ وﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ اﺟﺰا در ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. : عوامل و موانع رشد خلاقیت - دانشنامه رشد daneshnameh.roshd.ir/.../mavara-index.php?...عوامل+و...خلاقیت...‏ - ذخیره شده تقسیم مصنوعی باعث می‌شود تا اجزاء یک کل به شیوه‌های جدیدی بهم پیوند بخورند. هدف از این روش ... برای ایجاد عواطف و عوامل غیرمنطقی نقش اول را در خلاقیت بازی می‌کند. خلاقیت www.asanegar.com/fa/Article58.aspx‏ 11 مه 2014 ... خلاقیت از جمله مسائلی است که درباره ماهیت و تعریف آن تاکنون بین محققان و روانشناسان توافقی به عمل نیامده است ... اجزای خلاقیت و عوامل موثر بر آن: