فرایند خلاّقیت
فرایند خلاّق چیست؟ طی چند فرایندی راه حلهای خلاّق برای مسائل شکل میگیرد؟ آیا فرایند خلاّقیت مراحل مختلفی را در بر دارد؟ در خلال فرایند خلاّق چه گامهایی برداشته میشود؟مراحل والاس:
1- آمادگی
یک دانشمند یا هنرمند، قبل از خلق اثر خویش باید از ابعاد مختلف با زمینهی کاری خویش آشنا باشد. مثلاً برای ارائهی یک نظریه تازه یا یک اثر هنری لازم اسـت بر مقدمات آن کار مسلط باشد و از یک نوع آمادگی کلی در زمینههای مختلف برخوردار باشد مثلاً در نقاشی، آشنایی با رنگها، ابعاد، چشم اندازها و غیره ضروری اسـت.2- نهفتگی
در این مرحله ظاهراً نوعی توقّف در کار دیده میشود و فرد هیچگونه تلاشی برای رسیدن به نتیجه انجام نمیدهد. در این مرحله ممکن اسـت حتی راجع به مساله فکر هم نشود. بعضی از روانشناسان معتقدند در این مرحله ذهن ناخودآگاه شروع به فعالیّت میکند، یعنی هر چند به ظاهر فاقد هرگونه پیشرفت آشکاری اسـت، در واقع مسأله رها نشده بلکه ذهن ناخودآگاه آن را دنبال میکند پوانکاره در این زمینه میگوید: در آغاز قابل توجهتر از همه، پیدایش یک اشراق ناگهانی اسـت که نشانهی روشنی از عمل طولانی و پیشین ناخودآگاه اسـت. من تأثیر فعالیت ناخودآگاه در ابداعات ریاضی را مسلم میدانم.3- اشراق
این مرحله در فرایند خلاّقیت جایگاه خاصی دارد، چون در این مرحله تفکّر شکل گرفته و حل مسأله روشن میشود. اغلب متفکّران ظهور این مرحله را ناگهانی میدانند. فرد خلاّق در طول کار طبیعت با موانعی برخورد میکند که کار را دچار وقفه میسازد و امکان هر گونه پیشرفت را از فرد سلب میکند ولی ناگهان موضوع روشن میگردد و فرد میتواند همه موانع را از سر راه بردارد.4- اثبات
در این مرحله فرد خلاّق آنچه را به دست آورده اسـت اعم از اختراع، اکتشاف یا نظریه تازهاش را مورد ارزیابی قرار میدهد، شواهد آنرا دوباره میسنجد و آن را از لحاظ منطقی آزمایش مینماید. او همینطور میتواند از دیدگاه و قضاوت دیگران بهره مند شود، تا اثر خویش را تکمیل کند. در واقع اهمیّت و ارزش کار تازه به وسیلهی بازبینی در این مرحله روشن میگردد. بسیاری از دانشمندان و متفکّران جهت اثبات اشراق خویش سالیان طولانی تلاش نمودهاند. بعضی مواقع در این مرحله ممکن اسـت اثر تازه کاملاً تغییر کند یا تصحیح گردد تا نتایج بهتری را در بر داشته باشد. بسیاری از محققان خلاّقیت این مراحل را پذیرفته و آن را به همین ترتیب در کارهای خویش ذکر مینمایند. امّا بعضی از آنها از جمله وایزبرگ (1993) این مراحل را مورد شک قرار میدهند. او معتقد اسـت: آنچه پوانکاره تحت عنوان ناخودآگاه مطرح میکند قابل سؤال اسـت و شاهدی ندارد. این مسائل همه ناشی از گزارشهای شخص اوست. این بدین معنی نیست که گزارشهای فردی ارزش ندارد، امّا برای ساختن نظریه خلاّق قابل سؤال اسـت. وایزبرگ معتقد اسـت مطالعات آزمایشی که خواستهاند شواهد عینی برای نهفتگی بیابند نیز موفق نبودهاند. از جمله کاترین پاتریک (7) تفکّر خلاّق را در هنرمندان، شاعران مطالعه نموده اسـت. آنها فرایند چهارگانهی والاس را در کارشان تأیید کردهاند. لکن پاتریک همچنین گزارش میکند که فکرهایی هم گاهی در دوره نهفتگی ظهور یافته اسـت. بنابراین نیازی نیست فرض کنیم ناخودآگاه اتفاق میافتدمراحل اسبورن:
1- حقیقت جویی
تعریف مسأله: منظور از تعریف مسأله این اسـت که بدانیم در جستجوی چه هستیم. تعریف مسأله ممکن اسـت با یک مسأله کلی آغاز گردد و به مسائل فرعی ختم گردد. مسائل گاهی برای فرد ایجاد میشود و گاهی او مسائل را به وجود میآورد.2- ایده جویی
دراین مرحله ایدههای مختلف و متعددی طرح میگردد و در آن تداعی معانی نقش خاصی ایفا میکند. بدین ترتیب یک فکر منجر به فکر دیگری میگردد که این امر با اتصال قوهی تصور با حافظه ممکن میشود. برای ایده یابی بهتر و بیشتر باید موانعی که فکر را بسته نگه میدارد کنار زد و عواملی که میتواند در یافتن ایدههای بهتر مؤثر باشد را تقویت نمود.3- حل مسأله جویی
این مرحله مستلزم ارزیابی و آزمایش ایدههای انتخاب شده در مرحلهی قبل و در نهایت انتخاب و گزینش راه حل نهایی اسـت. قابل ذکر اسـت که اغلب راه حل نهایی از ترکیب ایدههای مختلف به دست میآید. این مرحله همچنین با دو مرحله نهایی از پنج مرحله روش حل مسأله یعنی آزمون فرضیه و نتیجه گیری هماهنگی اسـت. پس میتوان نتیجه گرفت فرایند خلاّقیت از دیدگاه اسبورن همان فرایند حل مسأله اسـت که دیوئی مطرح میکند. با این تفاوت که در اینجا جهت حل مسأله برانگیختن خلاّقیت هر چه بیشتر اسـت.مراحل استین
1- فرضیه سازی
این مرحله بر مبنای هدفی که فرد در جهت خلاّقیت دنبال میکند انجام میگیرد. استین اعتقاد دارد برای فرضیه سازی بهتر، افراد خلاّق نیازمند شرایطی هستند که بهتر کار کنند. افراد خلاّق اغلب آگاهند که در چه موقعیتهایی بیشتر خلاّق هستند. گاهی این شرایط جزئی و شخصی میتواند تأثیر بسیار زیادی داشته باشد. مثلاً افرادی باید در سکوت و آرامش مطلق کار کنند، امّا عدهای نیز موزیک یا شلوغی را ترجیح میدهند. بعضی افراد نیز بیان میکنند که تنها بعد از نوشیدن چای یا قهوهی پررنگ میتوانند بهتر فکر کنند. این شیوههای متنوع براساس ویژگی شخصیتی افراد اغلب مفید واقع میشود. داشتن یک دوره آرامش در فرایند خلاّق نیز بخصوص دراین مرحله دارای اهمیت اسـت. در این دوره افراد ظاهراً کار را رها میکنند، امّا در سطح ناخود آگاه کار همچنان ادامه دارد.۲- آزمودن فرضیات
بررسی این که آیا فرضیه یا عقیده مورد نظر میتواند منجر به نتیجه خلاّقی گردد، تنها با آزمایش فرضیه ممکن اسـت طبیعتاً نوع آزمایش بر حسب رشتهی موردنظر فرق میکند.3- انتقال نتایج
در فرایند خلاّق، انتقال شخصی به تنهایی کفایت نمیکند بلکه باید آنچه به دست آمده یا محصول خلاّق را به دیگران انتقال داد.پینوشتها:
1. Poincare
2. Wallace
3. Preperation
4. incubation
5. ILLumination
6. rerification
7. Catllerine Patrick
8. Robert Olton
9. Eindnaven,J,E „Vinacke
10. Osborn
11. Findly
12. Lumsden
فصل چهارم
الف - روش تحریک مغزی(1)
یکی از شیوههای مهم و بحث انگیز در آموزش تفکّر خلاّق که به وسیلهی الکس اف اسبورن (2) طراحی شده روش «تحریک مغزی» یا به عبارتی «یورش فکری» اسـت. در لغت نامه و بستر واژه تحریک مغزی چنین تعریف شده اسـت:قوانین حاکم بر جلسات تحریک مغزی
برای این که بتوان از جلسات گروهی تحریک مغزی بهرهی کافی گرفت حتماً لازم اسـت چهار قانون مهم به دقت رعایت گردد.1- انتقاد ممنوع اسـت:
برای استفاده از این روش در پرورش تفکّر خلاّق لازم اسـت برای مدتی هرگونه قضاوت و انتقاد حذف گردد. زیرا در مواردی قضاوت و انتقاد میتواند مانعی در جهت ارائه اندیشههای نو و خلاّق باشد.2- کمّیت بیشتر، بهتر اسـت:
ارائهی هر چه بیشتر افکار موجب میگردد. راه حلها و ایدههای بیشتری طرح شود و دامنهی انتخاب وسیعتر گردد. به عبارتی کمیّت بیشتر، کیفیت را به دنبال خواهد داشت.3- ترکیب و اصلاح ایدهها مهم اسـت:
اغلب اوقات وقتی دو یا چند چیز با هم ترکیب شوند نتیجه حاصله چیزی بیش از هر کدام از اجزاء اسـت. در مورد افکار و ایدهها نیز این امر میتواند صادق باشد. یعنی میتوان از ترکیب افکار ایدههای جدیدی بوجود آورد. بنابراین شرکت کنندگان جلسه تحریک مغزی همراه با بیان ایدههای خویش میتوانند به ترکیب ایدهها بپردازند و راههای جدیدی پیشنهاد کنند.چگونگی استفاده از جلسه تحریک مغزی در کلاس
تحریک مغزی را میتوان به راحتی در کلاس اجرا کرد. اگر جمعیت کلاس زیاد باشد، بهتر اسـت در صورت امکان کلاس را گروه بندی نمود و برای هر گروه جلسات مجزا تشکیل داد. تحقیقات نشان داده گروههای کوچکتر نتایج بهتری به دست آوردهاند. تعداد 12 نفر بهترین میزان برای تشکیل جلسه اسـت.ب - فهرست خصوصیات (3)
در این روش به جای این که به موضوع به شکل کلّی بنگریم آن را به اجزاء کوچکتری تقسیم می کنیم و به هر جزء مستقلاً میپردازیم. در این روش فرد فهرستی از صفات مختلف یک شیء یا ایده را آماده میکند و سپس هر صفت را جداگانه بررسی مینماید.ج - فهرست سؤالات
در این روش فهرستی از سؤالات مختلف تهیه میشود تا موجب برانگیختن قدرت تفکّر و تصور فرد گردد سؤالات آن گونه تنظیم میشوند که ایده برانگیز باشند. این روش هم توسط اسبورن طراحی شده اسـت و میتواند به شکل فردی و گروهی مورد استفاده قرار گیرد. سؤالات عبارتنداز:د - ارتباط اجباری (5)
این روش که توسط چارلزاس وایتینگ(6) طراحی شده اسـت، نوعی رابطهی اجباری و تحمیل شده بین دو یا چند چیز یا فکر اسـت، دو امری که معمولاً هیچ ارتباطی با هم ندارند. با مربوط ساختن دو فکر یا دو شیء که هیچ گونه رابطهای با یکدیگر ندارند مفهوم تازهای به دست میآید که زمینهای برای ایده یابی و ایجاد تفکّر خلاّق میگردد.ر- سینکتیکز(7)
گوردون(8) و همکارانش شیوه جالب دیگری برای رشد خلاّقیت به نام سینکتیکز تدوین نمودند. سینکتیکز ترکیبی از دو لغت لاتینی به معنی اتصال و همراهی عناصر به ظاهر بی ربط اسـت. این شیوه زمانی که راه حلهای قدیمی برای انجام کار مناسب نباشد، مطرح میگردد. یعنی باید به افراد فرصت ابتکار راههای جدید برای اشیاء و ابزار خویشتن داد. گوردون آن را آشنایی زدایی مینامید یعنی که فرد تلاش مینماید با دید تازهای به چیزهای آشنا بنگرد.1- قیاس شخصی(9)
در این قیاس فرد احساس میکند خود قسمتی از موضوع مورد قیاس اسـت و با آن احساس همدلی دارد. این همانندسازی ممکن اسـت با شخص، حیوان یا اشیاء باشد. به طور مثال یک شیمی دان ممکن اسـت خود را به جای مولکولهای در حالت حرکت بگذارد یا مثلاً به دانش آموز گفته شود فرض کن کتاب مورد علاقهات هستی، خودت را وصف نما.2- قیاس مستقیم(10)
در این قیاس دو موجود یا مفهوم با یکدیگر مقایسه میشوند. لزومی به هماهنگی همهی ابعاد نیست. مهم این اسـت که بتوان نظریهی جدیدی از یک مسأله بیان نمود. به طور مثال به دانش آموز گفته میشود. پرتقال شبیه چه موجود زندهای اسـت؟ کدام نرمتر اسـت یک زمزمه یا پوست بچّه گربه؟3- تعارض متراکم(11)
تعارض فشرده توصیف از یک موضوع در دو کلمه ضد و نقیض اسـت. مانند زندگی بخش نابودکننده، دوست دشمن. گوردون معتقد اسـت با این شیوه ما میتوانیم نسبت به عمق موضوع تازه وارد شویم. دانش آموز راجع به یک فرد منفرد، دو چارچوب ذهنی را ترکیب میکند. هر چه فاصلهی چارچوبهای ذهنی زیادتر باشد، انعطاف پذیری ذهنی بیشتر اسـت.1- ارائهی موقعیت تازه:
دانش آموزان با یک موقعیت جدید رو به رو میشوند و آن را توصیف می نمایند.2- قیاس مستقیم:
دانش آموزان قیاسهای مستقیم ارائه میدهند و سپس یکی را انتخاب کرده، پیرامون آن بحث میکنند.3- قیاس شخصی:
دانش آموزان همان قیاسی میکردند که در مرحله قبل انتخاب کرده بودند.4- تعارض فشرده:
دانش آموزان بر اساس قیاس مستقیم و شخصی خویش تعارضهای متراکم پیشنهاد میکنند و یکی را انتخاب میکنند.5- قیاس مستقیم:
بر اساس تعارض فشرده بار دیگر قیاسهای مستقیمی ارائه داده و از بین آنها یکی را انتخاب میکند.6- بررسی مجدد مسأله اوّلیه:
دانش آموزان بار دیگر به موقعیت مسأله که در ابتدا مطرح بود، برگشته و از قیاس نهایی و همچنین سایر مراحل بهره میگیرند.پینوشتها:
1. brain storming
2. Osborn , Alex.F
3. attribute listing
4. Robert. Crawford
5. forced association
6. Charles S. Whiting
7. Synectics
8. Gordon
9. personal analogy
10. direct analogy
11. compressed confrict
الگوى رنزولى
رنزولی (1993) نظریه جالبی را در رابطه با عوامل مؤثّر در پرورش خلاّقیت در مدرسه ارائه میدهد. سه عنصر اصلی نظریه او عبارتند از: معلم، دانش آموز، برنامهی درسی.معلّم
شناخت نسبت به رشته
معلم باید به محتوای رشتهی خود تسلط داشته باشد. البته معلّمان ابتدایی که چند موضوع درسی را آموزش میدهند نه یک زمینهی خاص، نمیتوانند در همه زمینهها متخصص باشند، امّا میتوانند در موضوعات مورد نیاز شناخت بالائی داشته باشند تا بچّهها را هدایت کنند. امّا معلّمان سطوح بالاتر باید شایستگیشان را در رشتهی تخصصی توسعه ببخشند و این حداقل الزامی اسـت که برای آموزش جوانان مستعد وجود دارد. هر چند این مسأله تضمین کنندهی تدریس با کیفیت بالا نیست. چنان که بسیاری از افراد متخصص شایسته، هنوز بر اساس شیوههای مبتنی بر محفوظات آموزش میدهند.شیوههای آموزش
برای آموزش کودکان مستعد وجود یک مجموعهای از ویژگیها برای معلّمان ضروری اسـت، مانند انعطاف پذیری، استقبال از تجربه و ایدههای تازه، انرژی زیاد و شور شوق برای زندگی. این ویژگیها به عنوان اصل مقدماتی که معلّمان باید قبل از تربیت کودکان به آن توجه نمایند. امّا شیوههای آموزش نیز دارای اهمیّت زیادی اسـت. شیوههای متعددی برای تدریس وجود دارد که معلمان باید از آنها آگاه بوده و از آنها بهره گیرند.علاقه به رشته
تمایز اساسی معلّمانی که دارای قدرت شهودی و خلاّقیت هستند عشق آنها به رشتهای که تدریس مینمایند. آنها خودشان را جزئی از رشته میدانند تا این که شخصی باشند که فقط دربارهی آن مطالعه کنند و به دیگران آموزش دهند. معلمانی که ارتباط عاشقانهای با رشته دارند اغلب دانش آموزان توانا و خلاّقی را پرورش میدهند.چگونگی نگرش معلّم
یکی از عوامل اساسی در پرورش خلاّقیت دانش آموزان نوع نگرش معلّمان آنها به خلاّقیت و دانش آموزان خلاّق اسـت. با توجه به این که اغلب دانش آموزان خلاّق کمتر مطیع و هماهنگ با جمع هستند و رفتارشان قابل پیش بینی نیست، بعضی از معلّمان فکر میکنند آنها دانش آموزان دردسرآفرینی هستند. سؤالات متعدد و غیرمنتظره راه حلی ابداعی برای مسائل، قوهی تخیل قوی باعث میشود دانش آموزان خلاّق کمتر مورد استقبال معلّمان واقع میشود. معلّمان معمولاً شاگردان باهوش و کمتر خلاّق را دوست دارند. تحقیقات گتزلز و جکسون (1962) و تورنس (1965) این نکته را نشان میدهد.نقش الگویی معلّم
نقش الگویی معلّم نیز در بالا بودن قدرت خلاّقیت دانش آموزان دارای اهمیّت بسزایی اسـت. تحقیقات نشان دادهاند افراد خلاّق خیلی بیشتر از افراد غیرخلاّق در پرورش خلاّقیت موفقترند. معلّمی که از انگیزه خلاّق برخوردار اسـت هم خود الگویی برای خلاّق بودن اسـت و هم فرایند خلاّقیت را تقویت میکند. آنها به واسطه نگرشی که دارند از دانش آموزان اطلاعات و پیروی محض نمیخواهند، بلکه به آنها آزادی لازم را خواهند داد تا بتوانند خود کشف و ابداع کنند. از سؤالات غیرمنتظره و حتی به ظاهر نامعقول و عجیب آنها استقبال میکنند و به بحث و گفتگو پیرامون آن میپردازند و با فراهم آوردن محیط مناسب به دانش آموزان فرصت میدهند، توانائی بالقوهی خویش را محقق سازند و در نهایت تلاش میکنند آنچه موجب توسعهی خلاّقیت هم در دانش آموزان و هم خودشان میگردد را بشناسند و به کار بگیرند. آمابیل (1989) معتقد اسـت معلمان با بیان آزاد احساس خود مانند عشق و شادی، کنجکاوی به امور میتوانند الگوی مناسبی برای کودکان باشند.روابط عاطفی معلم و شاگرد
ایجاد شرایط مساعد برای رشد خلاّقیت مستلزم وجود جوّی صمیمی و مطمئن در کلاس درس اسـت. دانش آموز باید بتواند با آسودگی در کلاس به اظهارنظر بپردازد و بدون نگرانی هر سؤالی را که در ذهن دارد، مطرح نماید.روابط آموزشی معلم و شاگرد
شیوههای آموزشی و یاددهی با رشد خلاّقیت دانش آموزان ارتباط مستقیم دارد. معلم میتواند با ایجاد موقعیتهای پویا و برانگیزاننده در یادگیری دانش آموزان را یاری کند تا با توجّه به علایق و توانائیهای خویش دست به تجربه و یادگیری بزنند و بدین ترتیب زمینهی لازمه برای ظهور خلاّقیت را در آنها فراهم آورد. یا با شیوههای سنتی آموزش که در آن دانش آموز نقش منفعل دارد، انگیزهی خلاّقیت دانش آموزان را از بین ببرد.
مراحل فرایند خلاّق |
قالب مورد انتظار |
عمل فکری اصلی |
عامل شخصیت یا نگرش |
آماده سازی |
مرتب، به خوبی سازمان یافته |
حافظه شناختی |
سخت کوشی، توجه مداوم |
نهفتگی و اشراق |
نامرتب، نامنسجم، مغشوش |
تفکّر واگرا |
آزادی فکر، ریسک کردن، تحمل شکت و ابهام |
اثبات تحقیقی |
مرتب، به خوبی سازمان یافته |
تفکّر همگرا ارزشیاب |
انضباط فکری |
پینوشتها:
1. Bloom
2. Ren Zulli
3. Bell Wallce
الگوی رشد خلاّقیت
خلاّقیت یک توانایی اسـت که تحت تأثیر عوامل مختلف فردی، اجتماعی اسـت. عوامل فردی مانند ویژگیهای فردی نیز تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی مانند خانواده و جو حاکم بر آن اسـت. پس میتوان گفت عوامل اجتماعی در خلاّقیت نقش کلیدی دارند. بنابراین پرورش خلاّقیت مستلزم وجود یک سیستم خلاّق اسـت.نقش معلّم در رشد خلاّقیت در کلاس
معلّمان چگونه میتوانند دانش آموزانی خلاّق بپرورانند؟ برای اینکه یادگیری منجر به بروز خلاّقیت گردد، باید چگونه عمل کنند؟ با استفاده از چه روشها و مهارتهایی میتوانند کلاسی فعّال، پویا، خلاّق داشته باشند؟ در پاسخ به این سؤالات در این جا الگویی ارائه میشود که نشان میدهد معلّمان چگونه میتوانند به رشد خلاّقیت در کلاس خویش بپردازند. نمودار (2-6)ساختار کلاس
یکی از عوامل مؤثر در کیفیت یادگیری دانش آموزان، ساختار کلاس درس اسـت. منظور از ساختار کلاس شرایط و جوّ حاکم برکلاس یا به عبارتی مجموع کیفیت محیطی داخل هر کلاس اسـت. هرچند معلّمان نقش تعیین کنندهای در تعیین ساختار کلاسی دارند اما طبیةً خود از آن تأثیر میپذیرند. ساختار کلاس از جنبههای مختلف فیزیکی، عاطفی، فکری و اجتماعی میتواند مورد توجّه قرار گیرد.ساختار فیزیکی کلاس
ساختار فیزیکی کلاس، هرچند ممکن اسـت چندان مورد توجّه و اهمیت قرار نگیرد امّا میتواند نقش مهمی در تسهیل فرایند یادگیری خلاّق ایفا کند. فضای کلاسها باید آنگونه ترتیب یابد که بتواند موجب برانگیختن قوای خلاّق دانش آموزان شود. قرار دادن محرکات بصری در کلاس، ترتیب چیدن میز و صندلیها، اختصاص فضای لازم برای فعالیت دانش آموزان از جمله مواردی اسـت که باید به آن توجّه نمود و براساس برنامههای درسی مختلف آن را تنظیم نمود. این کارها را معمولاً میتوان با حداقل وسایل و با کمترین هزینه انجام داد. به طور مثال برای ایجاد و محرکات بصری میتوان از یک تختهی ماهوتی برای نمایش آثار دانش آموزان استفاده کرد. ترتیب چیدن میز و نیمکتها برحسب موضوع درسی کلاس میتوان تغییر و آن را به شکل دایره وار برای بحثهای جمعی یا به شکلی که برای کارهای دو یا سه نفره مناسب باشد، تنظیم نمود.ساختار عاطفی - شناختی
یک ساختار عاطفی - شناختی مناسب در کلاس درس میتواند توانایی خلاّقیت را در همهی دانش آموزان شکوفا سازد. یکی از اساسیترین قدمها در این زمینه پرورش کنجکاوی اسـت از نمودهای اساسی کنجکاوی سؤال نمودن و یافتن پاسخ سؤال اسـت. برای اغلب کودکان سؤالات زیادی پیش میآید. کودکان از حدود دو سالگی از کلمات پرسشی مانند چه؟ که؟ چطور، چرا؟ استفاده میکنند؟ چگونگی برخورد با سؤالات کودکان اهمیّت بسیار زیادی در پرورش کنجکاوی آنها دارد، پس لازم اسـت معلّمان به این نکتهها توجّه نمایند.1- طرح سؤال
برای ایجاد کنجکاوی بیشتر بعضی از کودکان و نوجوانان نیاز به محّرکات مستقیم دارند. بعضی از کودکان و نوجوانان از خود کنجکاوی کمتری نشان میدهند که لازم اسـت با طرح سؤالات و معماهایی که با روحیه و ذوق و استعداد آنها منطبق باشد، آنها را تحریک نمود. گاهی هم لازم اسـت با سؤالات نسبتاً سادهای آغاز کرد و هنگامی که کودک آمادگی کافی یافت بتدریج از سادگی سؤالات کاست.2- اهمیّت دادن به سؤالات کودکان
توجّه نمودن به سؤالات، تشویق کودک و نوجوان به خاطر سؤال نمودن و دقّت در پاسخگویی موجب تقویت کودک در این امر میگردد.3- پاسخ سؤال با سؤال
بعضی مواقع لازم اسـت به سؤالات پاسخ صریحی نداد، بلکه با دادن سرنخهایی مسائل را به کشف پاسخ هدایت کنیم تا خود پاسخ سؤال خودش را بیابد. واضح اسـت استفاده از این روش ظرافت و دقت خاصی را میطلبد. که اولاً مربی تشخیص دهد آیا نوع سؤال و توانایی سؤال کننده آنگونه هست که بتواند با راهنمایی به جواب برسد. ثانیاً چگونه سؤال را با طرح سؤالاتی دیگر یا ارائه نشانه به سوی پاسخ هدایت کند.4- تقویت تعمّق در سؤال
مربی باید از متربی بخواهد از پاسخهای فوری حتی در مورد سؤالی که جواب را کاملاً میداند اجتناب کند. فاصلهی زمانی بین سؤال و پاسخ موجب میگردد تا کودک و نوجوان به بررسی ابعاد مختلف مسأله پرداخته و فعالیت و جستجوی بیشتری بنماید، که باعث میشود نظریات و ایدههای تازه یا پرسشهای دیگری به ذهنش برسد.ساختار محیطی - اجتماعی
ساختار محیطی - اجتماعی کلاس تأثیر زیادی در فرایند یادگیری دارد. اگر دانش آموزان در کلاس احساس امنیّت و آرامش و اعتماد بنمایند میتوانند بدون هیچگونه فشار به امر یادگیری بپردازند.ساختار فکری
بطور کلی ساختار فکری کلاس زمانی میتواند موجب رشد خلاّقیت دانش آموزان گردد که تفکّر و اندیشیدن را در آنها تقویت بنماید. برای تحقق این هدف معلّم باید مسائلی را در کلاس طرح کند که نیاز به تحقیق و تأمّل داشته باشد.ساختار آموزشی - تدریس
شاید بتوان گفت قلب عملکرد معلّم در رابطه با یادگیری خلاّق، شیوههای تدریس مناسب اوست. بطور کلی برای پرورش خلاّقیت لازم اسـت، روش تدریس اکتشافی و فعّال محور تدریس قرار گیرد تا براساس این روش که مبتنی بر فعالیّت دانش آموز اسـت بتوان به یادگیری خلاّقیتزا دست یافت.پینوشتها:
1. Gertael
2. Yelon
3. Weinstein
فرایند خلاّقیت
فرایند خلاّق چیست؟ طی چند فرایندی راه حلهای خلاّق برای مسائل شکل میگیرد؟ آیا فرایند خلاّقیت مراحل مختلفی را در بر دارد؟ در خلال فرایند خلاّق چه گامهایی برداشته میشود؟مراحل والاس:
1- آمادگی
یک دانشمند یا هنرمند، قبل از خلق اثر خویش باید از ابعاد مختلف با زمینهی کاری خویش آشنا باشد. مثلاً برای ارائهی یک نظریه تازه یا یک اثر هنری لازم اسـت بر مقدمات آن کار مسلط باشد و از یک نوع آمادگی کلی در زمینههای مختلف برخوردار باشد مثلاً در نقاشی، آشنایی با رنگها، ابعاد، چشم اندازها و غیره ضروری اسـت.2- نهفتگی
در این مرحله ظاهراً نوعی توقّف در کار دیده میشود و فرد هیچگونه تلاشی برای رسیدن به نتیجه انجام نمیدهد. در این مرحله ممکن اسـت حتی راجع به مساله فکر هم نشود. بعضی از روانشناسان معتقدند در این مرحله ذهن ناخودآگاه شروع به فعالیّت میکند، یعنی هر چند به ظاهر فاقد هرگونه پیشرفت آشکاری اسـت، در واقع مسأله رها نشده بلکه ذهن ناخودآگاه آن را دنبال میکند پوانکاره در این زمینه میگوید: در آغاز قابل توجهتر از همه، پیدایش یک اشراق ناگهانی اسـت که نشانهی روشنی از عمل طولانی و پیشین ناخودآگاه اسـت. من تأثیر فعالیت ناخودآگاه در ابداعات ریاضی را مسلم میدانم.3- اشراق
این مرحله در فرایند خلاّقیت جایگاه خاصی دارد، چون در این مرحله تفکّر شکل گرفته و حل مسأله روشن میشود. اغلب متفکّران ظهور این مرحله را ناگهانی میدانند. فرد خلاّق در طول کار طبیعت با موانعی برخورد میکند که کار را دچار وقفه میسازد و امکان هر گونه پیشرفت را از فرد سلب میکند ولی ناگهان موضوع روشن میگردد و فرد میتواند همه موانع را از سر راه بردارد.4- اثبات
در این مرحله فرد خلاّق آنچه را به دست آورده اسـت اعم از اختراع، اکتشاف یا نظریه تازهاش را مورد ارزیابی قرار میدهد، شواهد آنرا دوباره میسنجد و آن را از لحاظ منطقی آزمایش مینماید. او همینطور میتواند از دیدگاه و قضاوت دیگران بهره مند شود، تا اثر خویش را تکمیل کند. در واقع اهمیّت و ارزش کار تازه به وسیلهی بازبینی در این مرحله روشن میگردد. بسیاری از دانشمندان و متفکّران جهت اثبات اشراق خویش سالیان طولانی تلاش نمودهاند. بعضی مواقع در این مرحله ممکن اسـت اثر تازه کاملاً تغییر کند یا تصحیح گردد تا نتایج بهتری را در بر داشته باشد. بسیاری از محققان خلاّقیت این مراحل را پذیرفته و آن را به همین ترتیب در کارهای خویش ذکر مینمایند. امّا بعضی از آنها از جمله وایزبرگ (1993) این مراحل را مورد شک قرار میدهند. او معتقد اسـت: آنچه پوانکاره تحت عنوان ناخودآگاه مطرح میکند قابل سؤال اسـت و شاهدی ندارد. این مسائل همه ناشی از گزارشهای شخص اوست. این بدین معنی نیست که گزارشهای فردی ارزش ندارد، امّا برای ساختن نظریه خلاّق قابل سؤال اسـت. وایزبرگ معتقد اسـت مطالعات آزمایشی که خواستهاند شواهد عینی برای نهفتگی بیابند نیز موفق نبودهاند. از جمله کاترین پاتریک (7) تفکّر خلاّق را در هنرمندان، شاعران مطالعه نموده اسـت. آنها فرایند چهارگانهی والاس را در کارشان تأیید کردهاند. لکن پاتریک همچنین گزارش میکند که فکرهایی هم گاهی در دوره نهفتگی ظهور یافته اسـت. بنابراین نیازی نیست فرض کنیم ناخودآگاه اتفاق میافتدمراحل اسبورن:
1- حقیقت جویی
تعریف مسأله: منظور از تعریف مسأله این اسـت که بدانیم در جستجوی چه هستیم. تعریف مسأله ممکن اسـت با یک مسأله کلی آغاز گردد و به مسائل فرعی ختم گردد. مسائل گاهی برای فرد ایجاد میشود و گاهی او مسائل را به وجود میآورد.2- ایده جویی
دراین مرحله ایدههای مختلف و متعددی طرح میگردد و در آن تداعی معانی نقش خاصی ایفا میکند. بدین ترتیب یک فکر منجر به فکر دیگری میگردد که این امر با اتصال قوهی تصور با حافظه ممکن میشود. برای ایده یابی بهتر و بیشتر باید موانعی که فکر را بسته نگه میدارد کنار زد و عواملی که میتواند در یافتن ایدههای بهتر مؤثر باشد را تقویت نمود.3- حل مسأله جویی
این مرحله مستلزم ارزیابی و آزمایش ایدههای انتخاب شده در مرحلهی قبل و در نهایت انتخاب و گزینش راه حل نهایی اسـت. قابل ذکر اسـت که اغلب راه حل نهایی از ترکیب ایدههای مختلف به دست میآید. این مرحله همچنین با دو مرحله نهایی از پنج مرحله روش حل مسأله یعنی آزمون فرضیه و نتیجه گیری هماهنگی اسـت. پس میتوان نتیجه گرفت فرایند خلاّقیت از دیدگاه اسبورن همان فرایند حل مسأله اسـت که دیوئی مطرح میکند. با این تفاوت که در اینجا جهت حل مسأله برانگیختن خلاّقیت هر چه بیشتر اسـت.مراحل استین
1- فرضیه سازی
این مرحله بر مبنای هدفی که فرد در جهت خلاّقیت دنبال میکند انجام میگیرد. استین اعتقاد دارد برای فرضیه سازی بهتر، افراد خلاّق نیازمند شرایطی هستند که بهتر کار کنند. افراد خلاّق اغلب آگاهند که در چه موقعیتهایی بیشتر خلاّق هستند. گاهی این شرایط جزئی و شخصی میتواند تأثیر بسیار زیادی داشته باشد. مثلاً افرادی باید در سکوت و آرامش مطلق کار کنند، امّا عدهای نیز موزیک یا شلوغی را ترجیح میدهند. بعضی افراد نیز بیان میکنند که تنها بعد از نوشیدن چای یا قهوهی پررنگ میتوانند بهتر فکر کنند. این شیوههای متنوع براساس ویژگی شخصیتی افراد اغلب مفید واقع میشود. داشتن یک دوره آرامش در فرایند خلاّق نیز بخصوص دراین مرحله دارای اهمیت اسـت. در این دوره افراد ظاهراً کار را رها میکنند، امّا در سطح ناخود آگاه کار همچنان ادامه دارد.۲- آزمودن فرضیات
بررسی این که آیا فرضیه یا عقیده مورد نظر میتواند منجر به نتیجه خلاّقی گردد، تنها با آزمایش فرضیه ممکن اسـت طبیعتاً نوع آزمایش بر حسب رشتهی موردنظر فرق میکند.3- انتقال نتایج
در فرایند خلاّق، انتقال شخصی به تنهایی کفایت نمیکند بلکه باید آنچه به دست آمده یا محصول خلاّق را به دیگران انتقال داد.پینوشتها:
1. Poincare
2. Wallace
3. Preperation
4. incubation
5. ILLumination
6. rerification
7. Catllerine Patrick
8. Robert Olton
9. Eindnaven,J,E „Vinacke
10. Osborn
11. Findly
12. Lumsden
اجزای(1) خلاّقیت و عوامل مؤثّر در آن
قبل از بحث دربارهی اجزای خلاّقیت لازم اســت به فرضیاتی اشاره کنیم که براساس مشاهدات رسمی و غیررسمی از محصول خلاّق به وجود آمده و مورد توافق اغلب محققان واقع گشته اســت.عوامل و موانع خلاّقیت
بررسی اجزای خلاّقیت روشن میکند که خلاّقیت یک ویژگی ثابت شخصیتی نیست که بدون هیچ تغییر و تحول در وجود انسان نهفته باشد. بلکه از جمله مواردی اســت که کاملاً تحت تأثیر عوامل و یا موانعی تقویت یا تضعیف و حتی نابود میشود. بعضی شرایط زمینههای ظهور و گسترش خلاّقیت را فراهم میآورند، در حالی که بعضی موقعیتها رشتههای خلاّقیت را در وجود آدمی خشک میکنند.انگیزهی:
-نگرش به کارمهارتهای مربوط به خلاّقیت:
-روشهای شناختی متناسبمهارتهای مربوط به موضوع
-شناخت به موضوعوابسته اســت به:
-میزان اولیه انگیزهی درونی برای کاروابسته اســت به:
-تربیتوابسته اســت به:
-تواناییهای شناختی
عوامل |
فردی |
اجتماعی |
مهارتهای مربوط به موضوع |
هوش |
خانواده و مدرسه |
مهارتهای مربوط به خلاّقیت |
ویژگیهای شخصیتی |
تجربه و آموزش |
انگیزهی |
انگیزهی درونی |
انگیزهی بیرونی |
علی رغم آن که این عوامل با هم تعامل دارند و میتوانند یکدیگر را تقویت یا تضعیف کنند و در نهایت باعث شکوفایی یا تضعیف خلاّقیت فرد شوند. در این جا به هر یک از عوامل و رابطهاش با خلاّقیت به طور جداگانه پرداخته میشود.
عامل محیط آموزشی یا مدرسه با توجه به این که فصلی مجزا را به خود اختصاص داده، دراین قسمت مطرح نمیشود.
هوش
دربارهی مسأله هوش و خلاّقیت و رابطهی آنها مطالعات زیادی انجام گرفته و نظریات گوناگونی ارائه شده اســت. از معروفترین الگوها در این زمینه الگوی گیلفورد اســت که با وجود انتقاداتی که از آن به عمل آمده (باخر (4)(1973، هورن (5) 1977) هنوز هم در بحث هوش و خلاّقیت مطرح اســت.خلاّقیت بالا - هوش بالا:
این دانش آموزان هم آزادی وهم کنترل رفتار داشته و هم رفتار کودکانه و هم بزرگسالانه از خود نشان میدهند.خلاّقیت بالا- هوش پائین:
این دانش آموزان تعارض درونی داشته، در مدرسه احساس ناکامی و بی لیاقتی دارند، امّا این افراد در یک محیط بدون فشار موفق هستند.خلاّقیت پائین - هوش بالا:
این دانش آموزان را میتوان به عنوان معتاد به مدرسه توصیف کرد. تلاش مداوم برای یافتن نمرات عالی دارند و مورد توجّه معلمان هستند.خلاّقیت پایین - هوش پایین:
این بچهها از مکانیزمهای دفاعی مانند فعالیت زیاد و فعالیت ورزشی استفاده میکنند.خانواده
در تحقیقات متعددی ثابت شده اســت ظهور خلاّقیت با موقعیت خانوادگی ارتباط نزدیکی دارد. متخصصان معتقدند میزان خلاّقیت را میتوان با ایجاد محیط مناسب خانوادگی افزایش داد. با توجّه به این که دوران کودکی حساسترین مرحله در رشد خلاّقیت اســت، خانواده به عنوان بنیادیترین عنصر در شکل گیری خلاّقیت میباشد.شیوههای آموزش و تمرین خلاّقیت
با توجّه به این که دربارهی شیوههای آموزش و تمرین خلاّقیت در فصلی مجزا بحث خواهیم کرد در اینجا تنها به شیوههای دوبونو و تورنس اکتفا میگردد. دوبونو معتقد اســت: اگر بخواهیم از تفکّر جانبی یا خلاّق استفاده نمائیم. لازم اســت، مهارتهایی را تمرین نماییم. دوبونوبرای تمرین تفکّرجانبی، روشهایی را ارائه نموده اســت، بعضی از این روشها عبارتنداز:1- تغییر
تفکّر جانبی به دنبال یافتن راه حلهای تازه از طریق تغییر ساخت و تنظیم مجدداطلاعات اســت.2- شک و تردید
برای تحقّق تفکّر جانبی لازم اســت به مفروضات شک نمود. زیرا هدف تفکّر جانبی تغییر یا تجدید ساخت هر الگویی اســت. استفاده از شیوه، چرا در انجام این روش موثر اســت. استفاده از این شیوه مربوط به زمانی نیست که فرد جواب را نداند بلکه ممکن اســت مطلب کاملاً آشنا باشد و باز فرد بپرسد چرا؟ هدف این روش ایجاد شکاکیت نیست. بلکه مهم این اســت که شخص بداند توسط فرضها زندانی نمیگردد. در این صورت با آزادی بیشتر میتواند از آنها استفاده کند.3- تعویض قضاوت
در تفکّر جانبی، در نهایت صحیح بودن جواب، مطرح اســت. امّا در طول راه اشتباه مجاز اســت. اگر فرد بخواهد همواره در مسیر صحیح حرکت کند، فرصتهای خوبی را از دست میدهد. زیرا چه بسا فکر نادرستی که در نهایت به ایدهای مناسب و صحیح منجر شود، امّا اگر تلاش بر همیشه صحیح بودن باشد آن فکر هرگز اجازهی بروز نخواهد یافت. زمانی که درست بودن ملاک اســت یک جواب یا نظم کفایت میکند و راجع به جواب و نظم بهتر فکر نمیشود. با تأخیر در قضاوت فرد هر اندیشهای را فوراً بی ارزش نخوانده و مدت بیشتری آن را دنبال میکند که همین میتواند اندیشههای دیگری را بپروراند.4- ایدههای حاکم
یافتن ایدههای اصلی یک مطلب، نقش مهمی در اجتناب فرد از این که تحت تاثیر آنها واقع شود دارد، کسی که نتواند ایدهی حاکم را بیابد تحت تأثیر آن قرار میگیرد. در اجرای عملی میتوان از افراد خواست به مطالعه مقاله یا کتابی بپردازند و سپس ایدههای حاکم آن را برگزینند.5- تقسیم
تقسیم یک مطلب یا موضوع به بخشهای متعدد راهی مؤثر در جهت تغییر ساخت موضوع میباشد. منظور از این روش تجزیه یک موضوع به اجزاء نیست، بلکه مهم خلق اجزا اســت. تقسیم مصنوعی باعث میشود، اجزاء به شیوههای جدید بدهم پیوند بخورند.6- معکوس سازی
در این روش مطالب را ابتدا به شکل اولیه در نظر گرفته و سپس آن را معکوس ساخته و قلب مینمائیم. به طور مثال آب به جای جاری شدن از بالا به سوی بالا روانه میکنیم.1- بررسی راههای مختلف:
با بررسی راههای بیشتر در حل مسأله، امکان یافتن راه حلهای مناسب و بهتر بیشتر خواهد بود. به طور مثال معلمی که علی رغم تفاوتهای فردی دانش آموزان از روش تدریس معینی پیروی میکند، نمیتواند در کارش موفقیت چندانی به دست آورد. برای ارائهی راهحلها هر چه بیشتر لازم اســت از قضاوت و داوری و انتقاد نسبت به ایدهها دوری جست و محدودیتی برای ارائهی ایدهها اعمال ننمود. برای ایجاد این مهارت همچنین استفاده از سؤالاتی که مسأله را به طور عمیق بررسی میکند و فرد را به تفکّر وادارد مفید اســت. سؤالاتی که با پاسخ آری و نه تکمیل نگردد. علاوه بر اینها، توجّه به جنبههای مختلف مسأله نیز میتواند مفید واقع شود، زیرا توجّه به هر جنبه دستیابی به راه حلهای مختلف بیشتری را میسر میسازد.2- ابتکار:
معمولاً با حذف تفکّر عادی و عادتی و با اندیشیدن به چیزهای غیرمعمولی، غیرعادی، امکان ابتکار فراهم میگردد. عوامل احساسی، فوق منطقی در داشتن ابتکار تأثیر دارد. فرد مبتکر از این که با دیگران متفاوت عمل کند، نباید مضطرب گردد. افراد مبتکر با ایدههای ابتکاری و راه حلهای غیرعادی و غیرمعمول که به فکر دیگران نمیرسد، مسائلی را که بقیه فکر میکنند، راه حلی ندارد، به طور جالبی حل میکنند.3- درک اصل مطلب:
فرایند تفکّری که به تجزیه اطلاعات میپردازد و موارد غیر اساسی و بی مورد و غیرمفید را رها نموده و به اطلاعات اساسی و مهم در حل مسأله میپردازد، محور کار اســت. برای رشد این مهارت میتوان از کودکان و نوجوانان خواست مطلب یا داستانی را بخوانند و اصل مطلب را نقاشی کرده یا به شکل شعار یا شعری در آورند. همچنین خلاصه نمودن مطالب نیز میتواند در این زمینه مؤثر واقع شود. برای خلاصه نمودن لازم اســت مطلب را روشن و ساده نمود و همین، عامل در یافتن اصل مطلب میگردد.4- تعویض قضاوت:
جلوگیری از قضاوت فوری، یک مهارت اساسی در خلاّقیت اســت. زیرا داوری فوری درباره یک راه حل مانع راه حلهای ابتکاری میگردد. اسبورن همواره تاکید داشت، خلاّقیت و قضاوت نمیتوانند همزمان عمل کنند زیرا قضاوت و تفکّر انتقادی مانع خلاّقیت میگردد.5- توجّه به عواطف:
عواطف و عوامل غیرمنطقی نقش اوّل را در خلاّقیت بازی میکنند. عواطف میتوانند در رابطه با خلاّقیت تسهیل کننده یا بازدارنده باشند. یعنی تفکّر خلاّق را حمایت کرده یا آن را پس بزنند، عواطف موجب میشود، فرد عمیقاً درگیر کار شده، چنان که با شور و اشتیاق آن را دنبال میکند و کارهای فوق العادهای ارائه میدهد. برای درگیری عاطفی، اجرای نمایشهای خلاّق میتواند مفید باشد.6- تجسم قوی:
یکی از موارد تعیین کننده در خلاّقیت توانایی تجسم اشیاء، مفاهیم و فرایندهاست. چگونگی این تصویرها نیز اهمیّت زیادی دارد. هر چه تصویرها روشن، قوی، زنده و متنوع باشد، امکان ابداع و ابتکار بیشتر اســت. نقاشی، دستکاری شکلها، تحریک کنجکاوی در مورد یک عکس یا سایر وسائل تجسمی، ترغیب تجسم آنچه خوانده یا بیان میشود و بسیاری از بازیها و روشهای مفیدی برای این مهارت هستند.7- تخیل:
بسیاری از ابداعات، اختراعات، در نتیجهی قدرت تخیّل اســت. بسیاری از داستانهای تخیّلی امروزه به واقعیت پیوسته اند. یکی از جنبههای روش تخیّلی این اســت که فرد خود را جای چیز دیگر قرار میدهد. روشهای پرورش تخیّل زیاد و متفاوت اســت، از جمله خواندن و نوشتن داستانهای علمی - تخیّلی. نمایش خلاّق نیز روش مناسبی در این زمینه اســت.8- نگاهی دوباره:
نگرش متفاوت به مسائل جزء لاینفک خلاّقیت اســت. دانشمند خلاّق متوجه جنبههای تازهای از پدیده هاست. نقاش خلاّق با دیدی متفاوت مسائل را دریافته و در یک نقّاشی آن را ترسیم میکند. بسیاری از روشهای حل خلاّق مسائل مانند روش اسبورن - پارنز یا سینکتیکز(23) به دنبال همین جنبه هستند.9- درون کاوی:
اغلب افراد خلاّق در تجسم مسائل درونی توانایی بالایی دارند. توجّه و تمرکز بر مسائل درونی فرایند خلاّقیت را تسهیل میکند.10- شوخ طبعی:
شوخ طبعی از ویژگیهای بارز افراد خلاّق اســت، از یک نظر میتوان گفت: شوخ طبع کسی اســت که به خود و دیگران فراتر نگرد.ویژگیهای شخصیتی
پیرامون ویژگیهای شخصیتی افراد خلاّق تحقیقات زیادی به عمل آمده اســت. یکی از مهمترین مطالعات توسط مک کینون (24) (1962) انجام گرفته اســت. او در قسمتی از پژوهش خویش به بررسی نگرش افراد خلاّق به خود میپردازد.خلاّقیت و سلامت روانی
درگذشته نظریهای مطرح بود که خلاّقیت و دیوانگی را یکی میدانست و افراد خلاّق را به سبالگوى رنزولى
رنزولی (1993) نظریه جالبی را در رابطه با عوامل مؤثّر در پرورش خلاّقیت در مدرسه ارائه میدهد. سه عنصر اصلی نظریه او عبارتند از: معلم، دانش آموز، برنامهی درسی.معلّم
شناخت نسبت به رشته
معلم باید به محتوای رشتهی خود تسلط داشته باشد. البته معلّمان ابتدایی که چند موضوع درسی را آموزش میدهند نه یک زمینهی خاص، نمیتوانند در همه زمینهها متخصص باشند، امّا میتوانند در موضوعات مورد نیاز شناخت بالائی داشته باشند تا بچّهها را هدایت کنند. امّا معلّمان سطوح بالاتر باید شایستگیشان را در رشتهی تخصصی توسعه ببخشند و این حداقل الزامی اسـت که برای آموزش جوانان مستعد وجود دارد. هر چند این مسأله تضمین کنندهی تدریس با کیفیت بالا نیست. چنان که بسیاری از افراد متخصص شایسته، هنوز بر اساس شیوههای مبتنی بر محفوظات آموزش میدهند.شیوههای آموزش
برای آموزش کودکان مستعد وجود یک مجموعهای از ویژگیها برای معلّمان ضروری اسـت، مانند انعطاف پذیری، استقبال از تجربه و ایدههای تازه، انرژی زیاد و شور شوق برای زندگی. این ویژگیها به عنوان اصل مقدماتی که معلّمان باید قبل از تربیت کودکان به آن توجه نمایند. امّا شیوههای آموزش نیز دارای اهمیّت زیادی اسـت. شیوههای متعددی برای تدریس وجود دارد که معلمان باید از آنها آگاه بوده و از آنها بهره گیرند.علاقه به رشته
تمایز اساسی معلّمانی که دارای قدرت شهودی و خلاّقیت هستند عشق آنها به رشتهای که تدریس مینمایند. آنها خودشان را جزئی از رشته میدانند تا این که شخصی باشند که فقط دربارهی آن مطالعه کنند و به دیگران آموزش دهند. معلمانی که ارتباط عاشقانهای با رشته دارند اغلب دانش آموزان توانا و خلاّقی را پرورش میدهند.چگونگی نگرش معلّم
یکی از عوامل اساسی در پرورش خلاّقیت دانش آموزان نوع نگرش معلّمان آنها به خلاّقیت و دانش آموزان خلاّق اسـت. با توجه به این که اغلب دانش آموزان خلاّق کمتر مطیع و هماهنگ با جمع هستند و رفتارشان قابل پیش بینی نیست، بعضی از معلّمان فکر میکنند آنها دانش آموزان دردسرآفرینی هستند. سؤالات متعدد و غیرمنتظره راه حلی ابداعی برای مسائل، قوهی تخیل قوی باعث میشود دانش آموزان خلاّق کمتر مورد استقبال معلّمان واقع میشود. معلّمان معمولاً شاگردان باهوش و کمتر خلاّق را دوست دارند. تحقیقات گتزلز و جکسون (1962) و تورنس (1965) این نکته را نشان میدهد.نقش الگویی معلّم
نقش الگویی معلّم نیز در بالا بودن قدرت خلاّقیت دانش آموزان دارای اهمیّت بسزایی اسـت. تحقیقات نشان دادهاند افراد خلاّق خیلی بیشتر از افراد غیرخلاّق در پرورش خلاّقیت موفقترند. معلّمی که از انگیزه خلاّق برخوردار اسـت هم خود الگویی برای خلاّق بودن اسـت و هم فرایند خلاّقیت را تقویت میکند. آنها به واسطه نگرشی که دارند از دانش آموزان اطلاعات و پیروی محض نمیخواهند، بلکه به آنها آزادی لازم را خواهند داد تا بتوانند خود کشف و ابداع کنند. از سؤالات غیرمنتظره و حتی به ظاهر نامعقول و عجیب آنها استقبال میکنند و به بحث و گفتگو پیرامون آن میپردازند و با فراهم آوردن محیط مناسب به دانش آموزان فرصت میدهند، توانائی بالقوهی خویش را محقق سازند و در نهایت تلاش میکنند آنچه موجب توسعهی خلاّقیت هم در دانش آموزان و هم خودشان میگردد را بشناسند و به کار بگیرند. آمابیل (1989) معتقد اسـت معلمان با بیان آزاد احساس خود مانند عشق و شادی، کنجکاوی به امور میتوانند الگوی مناسبی برای کودکان باشند.روابط عاطفی معلم و شاگرد
ایجاد شرایط مساعد برای رشد خلاّقیت مستلزم وجود جوّی صمیمی و مطمئن در کلاس درس اسـت. دانش آموز باید بتواند با آسودگی در کلاس به اظهارنظر بپردازد و بدون نگرانی هر سؤالی را که در ذهن دارد، مطرح نماید.روابط آموزشی معلم و شاگرد
شیوههای آموزشی و یاددهی با رشد خلاّقیت دانش آموزان ارتباط مستقیم دارد. معلم میتواند با ایجاد موقعیتهای پویا و برانگیزاننده در یادگیری دانش آموزان را یاری کند تا با توجّه به علایق و توانائیهای خویش دست به تجربه و یادگیری بزنند و بدین ترتیب زمینهی لازمه برای ظهور خلاّقیت را در آنها فراهم آورد. یا با شیوههای سنتی آموزش که در آن دانش آموز نقش منفعل دارد، انگیزهی خلاّقیت دانش آموزان را از بین ببرد.
مراحل فرایند خلاّق |
قالب مورد انتظار |
عمل فکری اصلی |
عامل شخصیت یا نگرش |
آماده سازی |
مرتب، به خوبی سازمان یافته |
حافظه شناختی |
سخت کوشی، توجه مداوم |
نهفتگی و اشراق |
نامرتب، نامنسجم، مغشوش |
تفکّر واگرا |
آزادی فکر، ریسک کردن، تحمل شکت و ابهام |
اثبات تحقیقی |
مرتب، به خوبی سازمان یافته |
تفکّر همگرا ارزشیاب |
انضباط فکری |
پینوشتها:
1. Bloom
2. Ren Zulli
3. Bell Wallce
الگوی رشد خلاّقیت
خلاّقیت یک توانایی اسـت که تحت تأثیر عوامل مختلف فردی، اجتماعی اسـت. عوامل فردی مانند ویژگیهای فردی نیز تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی مانند خانواده و جو حاکم بر آن اسـت. پس میتوان گفت عوامل اجتماعی در خلاّقیت نقش کلیدی دارند. بنابراین پرورش خلاّقیت مستلزم وجود یک سیستم خلاّق اسـت.نقش معلّم در رشد خلاّقیت در کلاس
معلّمان چگونه میتوانند دانش آموزانی خلاّق بپرورانند؟ برای اینکه یادگیری منجر به بروز خلاّقیت گردد، باید چگونه عمل کنند؟ با استفاده از چه روشها و مهارتهایی میتوانند کلاسی فعّال، پویا، خلاّق داشته باشند؟ در پاسخ به این سؤالات در این جا الگویی ارائه میشود که نشان میدهد معلّمان چگونه میتوانند به رشد خلاّقیت در کلاس خویش بپردازند. نمودار (2-6)ساختار کلاس
یکی از عوامل مؤثر در کیفیت یادگیری دانش آموزان، ساختار کلاس درس اسـت. منظور از ساختار کلاس شرایط و جوّ حاکم برکلاس یا به عبارتی مجموع کیفیت محیطی داخل هر کلاس اسـت. هرچند معلّمان نقش تعیین کنندهای در تعیین ساختار کلاسی دارند اما طبیةً خود از آن تأثیر میپذیرند. ساختار کلاس از جنبههای مختلف فیزیکی، عاطفی، فکری و اجتماعی میتواند مورد توجّه قرار گیرد.ساختار فیزیکی کلاس
ساختار فیزیکی کلاس، هرچند ممکن اسـت چندان مورد توجّه و اهمیت قرار نگیرد امّا میتواند نقش مهمی در تسهیل فرایند یادگیری خلاّق ایفا کند. فضای کلاسها باید آنگونه ترتیب یابد که بتواند موجب برانگیختن قوای خلاّق دانش آموزان شود. قرار دادن محرکات بصری در کلاس، ترتیب چیدن میز و صندلیها، اختصاص فضای لازم برای فعالیت دانش آموزان از جمله مواردی اسـت که باید به آن توجّه نمود و براساس برنامههای درسی مختلف آن را تنظیم نمود. این کارها را معمولاً میتوان با حداقل وسایل و با کمترین هزینه انجام داد. به طور مثال برای ایجاد و محرکات بصری میتوان از یک تختهی ماهوتی برای نمایش آثار دانش آموزان استفاده کرد. ترتیب چیدن میز و نیمکتها برحسب موضوع درسی کلاس میتوان تغییر و آن را به شکل دایره وار برای بحثهای جمعی یا به شکلی که برای کارهای دو یا سه نفره مناسب باشد، تنظیم نمود.ساختار عاطفی - شناختی
یک ساختار عاطفی - شناختی مناسب در کلاس درس میتواند توانایی خلاّقیت را در همهی دانش آموزان شکوفا سازد. یکی از اساسیترین قدمها در این زمینه پرورش کنجکاوی اسـت از نمودهای اساسی کنجکاوی سؤال نمودن و یافتن پاسخ سؤال اسـت. برای اغلب کودکان سؤالات زیادی پیش میآید. کودکان از حدود دو سالگی از کلمات پرسشی مانند چه؟ که؟ چطور، چرا؟ استفاده میکنند؟ چگونگی برخورد با سؤالات کودکان اهمیّت بسیار زیادی در پرورش کنجکاوی آنها دارد، پس لازم اسـت معلّمان به این نکتهها توجّه نمایند.1- طرح سؤال
برای ایجاد کنجکاوی بیشتر بعضی از کودکان و نوجوانان نیاز به محّرکات مستقیم دارند. بعضی از کودکان و نوجوانان از خود کنجکاوی کمتری نشان میدهند که لازم اسـت با طرح سؤالات و معماهایی که با روحیه و ذوق و استعداد آنها منطبق باشد، آنها را تحریک نمود. گاهی هم لازم اسـت با سؤالات نسبتاً سادهای آغاز کرد و هنگامی که کودک آمادگی کافی یافت بتدریج از سادگی سؤالات کاست.2- اهمیّت دادن به سؤالات کودکان
توجّه نمودن به سؤالات، تشویق کودک و نوجوان به خاطر سؤال نمودن و دقّت در پاسخگویی موجب تقویت کودک در این امر میگردد.3- پاسخ سؤال با سؤال
بعضی مواقع لازم اسـت به سؤالات پاسخ صریحی نداد، بلکه با دادن سرنخهایی مسائل را به کشف پاسخ هدایت کنیم تا خود پاسخ سؤال خودش را بیابد. واضح اسـت استفاده از این روش ظرافت و دقت خاصی را میطلبد. که اولاً مربی تشخیص دهد آیا نوع سؤال و توانایی سؤال کننده آنگونه هست که بتواند با راهنمایی به جواب برسد. ثانیاً چگونه سؤال را با طرح سؤالاتی دیگر یا ارائه نشانه به سوی پاسخ هدایت کند.4- تقویت تعمّق در سؤال
مربی باید از متربی بخواهد از پاسخهای فوری حتی در مورد سؤالی که جواب را کاملاً میداند اجتناب کند. فاصلهی زمانی بین سؤال و پاسخ موجب میگردد تا کودک و نوجوان به بررسی ابعاد مختلف مسأله پرداخته و فعالیت و جستجوی بیشتری بنماید، که باعث میشود نظریات و ایدههای تازه یا پرسشهای دیگری به ذهنش برسد.ساختار محیطی - اجتماعی
ساختار محیطی - اجتماعی کلاس تأثیر زیادی در فرایند یادگیری دارد. اگر دانش آموزان در کلاس احساس امنیّت و آرامش و اعتماد بنمایند میتوانند بدون هیچگونه فشار به امر یادگیری بپردازند.ساختار فکری
بطور کلی ساختار فکری کلاس زمانی میتواند موجب رشد خلاّقیت دانش آموزان گردد که تفکّر و اندیشیدن را در آنها تقویت بنماید. برای تحقق این هدف معلّم باید مسائلی را در کلاس طرح کند که نیاز به تحقیق و تأمّل داشته باشد.ساختار آموزشی - تدریس
شاید بتوان گفت قلب عملکرد معلّم در رابطه با یادگیری خلاّق، شیوههای تدریس مناسب اوست. بطور کلی برای پرورش خلاّقیت لازم اسـت، روش تدریس اکتشافی و فعّال محور تدریس قرار گیرد تا براساس این روش که مبتنی بر فعالیّت دانش آموز اسـت بتوان به یادگیری خلاّقیتزا دست یافت.پینوشتها:
1. Gertael
2. Yelon
3. Weinstein