مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

زندگی خوش روباه و پایان آن

[ad_1]

 داستانی از لتونی

گربه‌ای بود که غالباً از صاحبش کتک می‌خورد، زیرا گاهی ظرف شیر را می‌انداخت و بعضی اوقات هم کارهای دیگری می‌کرد که اسباب ناراحتی پیرزن می‌گردید.
بیچاره گربه روزی با خودش فکر کرد: «یقیناً من گناهکار هستم که این مصیبت‌ها به سر من می‌آید. خوب اسـت بروم کاری کنم که گناهانم پاک شوند.»
به راه افتاد و به هر طرف که چشم کار می‌کرد رفت. در جنگل به خرگوشی رسید. آن دو با هم به گفت و گو پرداختند. خرگوش از گربه خواست که او را همراهی کند تا بتواند او هم از گناهان خودش استغفار نماید.
خرگوش و گربه با هم به راه افتادند. به روباهی رسیدند، با او به گفت و گو پرداختند. روباه خواست که او هم همراه آن‌ها برود. او هم می‌خواست که از گناهان خودش استغفار نماید.
سه تایی به راه افتادند و در راه خرسی را دیدند. خرس هم به آن‌ها ملحق شد.
در راه به دوره‌ی عمیقی رسیدند که چوبی در وسط آن گذارده بودند. گربه گفت:
- هر کس از روی این چوب بگذرد تمام گناهان او آمرزیده می‌شود.
حیوانات حرف گربه را باور کردند. گربه به آسانی از روی چوب گذشت و به آن طرف دره رسید و در آن جا منتظر دیگران شد. نوبت خرگوش رسید که از چوب بگذرد. ولی خرگوش نتوانست تعادل خودش را حفظ کند و از آن بالا افتاد ته دره.
پشت سر او روباه و گرگ و خرس هم توی دره افتادند.
حیوانات در ته دره نشستند. نمی‌دانستند چه کار کنند و چگونه غذا فراهم نمایند. روباه گفت:
- هر کدام از ما که صدای نازک‌تری دارد خوب اسـت سایرین او را بخورند.
حیوانات صداهای یکدیگر را آزمایش کردند. نازک‌ترین صدا صدای خرگوش بود. دسته جمعی او را خوردند. حتی بعضی هم خوب سیر نشدند.
دوباره دور هم نشستند و نمی‌دانستند چه بکنند. مدتی گذشت و باز هم گرسنه شدند. روباه گفت:
- هر کس صدای خشنی دارد او را می‌خوریم.
این بار صدای خرس، که خشن و کلفت بود، باعث مرگش شد.
موقعی که مشغول خوردن خرس بودند روباه پنهانی قدری از گوشت خرس را پنهان کرد.
موقعی که گرگ و روباه دوباره گرسنه‌شان شد و خواستند چیزی بخورند، روباه آهسته چیزی را که پنهان کرده بود بیرون آورد و خورد.
گرگ تعجب کرد و پرسید:
- تو این خوراکی را از کجا آوردی؟
روباه جواب داد:
- دارم از گوشت خودم می‌خورم.
گرگ باور کرد و شکم خودش را درید که سدجوع کند؛ ولی در همین موقع سقط شد.
چند روزی روباه گوشت گرگ را خورد و روزگار گذراند. فصل بهار بود. تدریجاً سارها پروازکنان آمدند. یکی از آن‌ها در روی درخت صنوبری که در کنار دره روییده بود آشیانه‌ای برای جوجه‌هایش درست کرد و به پرورش آن‌ها پرداخت.
روباه فریاد زد:
- به چه اجازه‌ای به این دره آمده‌ای؟ من باید جوجه‌های تو را بخورم.
سار به التماس افتاد که به او رحم کند. روباه گفت:
- اگر تو سایر پرندگان را به او کمک خودت بطلبی و دره را پر از خاشاک کنی آن گاه من به تو و جوجه‌هایت درست درازی نمی‌کنم.
سار از پرندگان کمک خواست. آن‌ها هم دره را پر از خس و خاشاک کردند. روباه از توی دره بیرون آمد و به جای آن که از زحمات سار سپاسگذاری نماید او را تهدید کرد که جوجه‌هایش را خواهد خورد گفت:
- اگر من به غذا بدهی من به جوجه‌های تو کاری نخواهم داشت.
ولی سار چه غذایی می‌توانست در اختیار روباه بگذارد؟ روباه این طور او را راهنمایی کرد:
- پرواز کنان به شاهراه برو. در آن جا پیرزنی را خواهی دید که نان کلوچه همراه می‌برد. خودت را به پیرزن برسان و در زیر پاهای او بال‌هایت را پهن کن. وقتی پیرزن تو را تعقیب می‌کند من هم کلوچه‌هایش را در یک چشم به هم زدن می‌ربایم.
همان طوری که روباه اندیشیده بود کار انجام شد. روباه پس از خوردن کلوچه‌ها باز مزاحم سار گردید و از او خواست که برایش آب بیاورد.
سار نمی‌دانست که به چه ترتیب آب در اختیار روباه بگذارد. روباه این طور به او تعلیم داد:
- در توی جاده مردی روستایی با یک بشکه‌ی شربت در حرکت اسـت. تو برو و روی گاری او بنشین. همان موقع که روستایی با شلاق به طرف تو خم می‌شود من هم از شربت‌های او به حد کافی می‌خورم.
سار به این کار هم راضی شد و طبق میل روباه رفتار کرد. روباه شربت‌ها را خورد و از خود بی‌خود شد. آن گاه از سار خواست که وسایل شادی و سرور او را فراهم آورد. سار پرسید:
- من چه کار می‌توانم بکنم؟
روباه به او گفت:
- در پشت این جاده روستاییان مشغول کوبیدن خرمن هستند. تو روی سر یکی از آن‌ها سوار شو.
سار با تقاضای روباه را انجام داد. وقتی که روی سر یکی از کشاورزان نشست سایر روستاییان با زنجیرهایی که داشتند شروع کردند به زدن بر سر رفیقشان.
روباه از دیدن این منظره خیلی خندید و تفریح کرد. سار پروازکنان به آشیانه‌ی خودش رفت و دیگر نخواست به تقاضاها و پیشنهادهای روباه گوش دهد.
روباه در مزرعه‌ها به راه افتاد و خیلی خوشحال بود و می‌رقصید. ناگهان صدایی به گوشش رسید. نگاه کرد و دید زیر یک درخت بید کوزه‌ای افتاده و باد در توی کوزه می‌پیچد و صدایی شبیه به زوزه به گوش می‌رسد.
روباه از این صدا خوشش نیامد و خواست کوزه را توی آب بیندازد. سرش را توی طنابی که به دسته‌های کوزه آویزان بود کرد تا راحت‌تر بتواند آن را به طرف رودخانه ببرد.
نقطه‌ی عمیقی از رودخانه را انتخاب کرد و کوزه را در آب انداخت. وقتی کوزه از آب پر شد از آب سنگین شد و روباه را هم همراه خودش به ته رودخانه کشاند. روباه فریاد می‌زد:
- جانم، عزیزم، مرا ول کن.
ولی ناله‌ها و فریادهای او فایده‌ای نبخشید. روباه پشت سر کوزه به ته رودخانه رفت و حباب‌هایی از آن دو در روی آب نمایان گردید.
منبع مقاله :
نی‌ یدره، یان؛ (1382)، داستان‌های لتونی؛ ترجمه‌ی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


21 سپتامبر 2016 ... گربهای بود که غالباً از صاحبش کتک میخورد، زیرا گاهی ظرف شیر را میانداخت و بعضی اوقات هم کارهای دیگری میکرد که اسباب ناراحتی پیرزن ...19 آگوست 2016 ... در قدیم حیوانات برای زندگی در جنگل باید اجازه نامهی مخصوص میداشتند. گرگ هم از همین اجازه نامهها ... راند و گفت: - تو ادامه ... زندگی خوش روباه و پایان آن.زندگی روباهها و انسانها در کنار یکدیگر در تاریخ ژاپن ریشه دواندهاست، این همدمی باعث به ... قصههای قومی چینی درباره روح روباهی به اسم هولیجینگ یا کیوبی نو کیتسونه (به زبان .... میکنند تا تیغه کوگیتسون مارو (روباه کوچک) را در پایان سده ۱۰ (میلادی) آهنگری کند. .... همچنین روباههای سیاه و روباههای نهدم، خوش یمن در نظر گرفته شدهاند.بوي خوش زندگي : مدير وبلاگ: علي عبادنسب - کمی بخندیم ( لطیفه یا چک خنده دار) - شعر حدیث وقرآن و اطلاعات علمی و ... روباه: جالبه، حالا موضوع پایان نامت چی هست؟در یك جنگل كوچك و دور افتاده حیوانات زیادی زندگی میكردند. ... خروس زری از بس مغرور و خوش باور بود همیشه بلا سرش می اومد برای همین آقا سگه همیشه ..... یک پایان خوش ...3 ژانويه 2015 ... در آن جنگل لک لکی زندگی می کرد که باادب و خوش اخلاق بود. روباه تصمیم گرفت لک لک را هم مسخره کند. یک روز به لکل لک گفت: من شما را برای ناهار ...28 ژانويه 2014 ... آلت تناسلی کفتار ماده و خوش شانسی! ... جزئیات فیلم برای پیگیری ماجرا کمک بزرگی باشد؛ هرچند در پایان نمیتوان انتظار ... کفتار راه راه شب زی است و کمتر در روز دیده میشود و بیشتر به صورت یک جفت نر و ماده زندگی میکند و محل ...انسانهای که در دایرۀ محیط و پهلوی حیات شان زندگی دارند، بسیاری از آنها غذا ندارند، ... یکعده حیوانات خوش باور به خوشی و سرور بی پایان کف میزنند و نظر روباه را تأیید ...خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتی خرگوش به تنهایی از لانه ... خرگوش: من دارم روی پایان نامم که یک خرگوش چطور می تونه یک گرگ رو بخوره، کار می ...برای درک درست حافظ باید بدونیم که حافظ در چه دوران زندگی میکرده و اشعارش مربوط به چه .... بذارین خوش باشن با خودشون و فکر کنن منظور حضرت حافظ یه واقعه تاریخی .... سخنم را با بیتی از حافظ به پایان می برم :مشکل عشق نه در حوصله ی دانش ماست ... و به مثابه آن مثل معروف ” آنچه شیران را کند روباه مزاج ، احتیاج است ، احتیاج است ...


کلماتی برای این موضوع

مولانا شناسنامه مولاناحکایت گویند در گذشته دور، در جنگلی شیر حاکم جنگل بود و مشاور ارشدش روباه بود و خر هم اشعار خاطره انگیز جواد سه شنبه ‏ ‏ پاییز و خاطره باز بوی دفتر پاک کن ها ی سفیدیک پالتو پوست مساوی کشتن روباه تصاویرفکرش را بکنید برای تهیه یک پالتو روباه بیگناه باید کشته شوند غیر از مزارع تولید پوست بهترین نوع ماهی برای مصرف و فواید آنبنابراین، این موارد توصیه می‌شوند نوع ماهی مصرفی‌تان و منبع تأمین آن را تنوع بدهیددانلود فیلم و سریال و اهنگ با لینک مستقیم و رایگاندانلود سریال دانلود رایگان سریال دانلود سریال با لینک مستقیم و رایگانمجله گیزمیزآخرین مطالب و عکس های سایت تولد چهارقلوها در سیستان و بلوچستان آخرین مطالب و عکس های نگاهی گذرا به زندگینامه‌ی حضرت آیت‌الله‌العظمی …خانه‌ای که خانواده‌ی سید جواد در آن زندگی میکردند در یکی از محله‌های فقیرنشین مشهد به وبلاگ آموزشگاه شهید قاسمی خوش آمدید سوالات …بخش اولدرس سوم موجود زنده پس از کسب علائم واطلاعات محیطی وتجزیه و تحلیل آن ها به روزنامه خبرورزشیسعید اکبریکه باید قدر یکدیگر را بدانیم سقوط هواپیمای حامل بازیکنان تیم برزیلی و غمی عــــــــــــــــــــــــــــــــلم وادب مقالات آموزشی کرامت و ارزش های والای انسانیبه خاطر فطری بودن ،در ادیان و مذاهب دیگر و همچنین در



لینک منبع :زندگی خوش روباه و پایان آن

زندگی خوش روباه و پایان آن - راسخون rasekhoon.net/article/show/.../زندگی-خوش-روباه-و-پایان-آن/‏ - ذخیره شده 21 سپتامبر 2016 ... گربه‌ای بود که غالباً از صاحبش کتک می‌خورد، زیرا گاهی ظرف شیر را می‌انداخت و بعضی اوقات هم کارهای دیگری می‌کرد که اسباب ناراحتی پیرزن ... تصاویر برای زندگی خوش روباه و پایان آن دختری از ایران: Dokhtari az Iran - یافته‌های کتاب‌های Google https://books.google.com/books?isbn=1595845984 Setareh Farmanfarmayan, ستاره فرمانفرمایان - ‏2017 - Juvenile Nonfiction ... کند و از نظر پدرم، روباه های انگلیسی از گرازهای آلمانی و یا خرس های روسی متحد به تری بودند. ... ولی پدرم برای احضار خانواده اش به فارسی، منتظر پایان جنگ ماند. ... بتول علیه مقدسات، نیرومندتر آیا زندگی می خواست پس از مدت ها روی خوشی به مادرم نشان دهد؟ او انسانی ساده دل بود که به اندک خوش بختی و آرامش دل می بست و تسکین می یافت.خرگوش کم رو و روباه پررو - بانک سوال دبستان گرمه nyfiresh.blogsky.com/1391/08/24/post-1211/‏ - ذخیره شده - مشابه بانک سوال دبستان گرمه - بانک نمونه سوال ابتدایی متوسطه اول و دوم پایان نامه مقاله تحقیق ... در زمان های قدیم در جنگل سرسبز و خرم و زیبایی خرگوش پیری زندگی می کرد که بسیار ... آن ها از این که روباه آن ها را اذیت و آزار نمی کند بسیار خوش حال بودند . شعر زیبای شطرنجی - Chess Forums - Chess.com https://www.chess.com/clubs/forum/view/content2988‏ - ذخیره شده 14 آگوست 2012 ... چون مهره های گیج ِ پایان مانده ام امروز. در نیمه ی پنهان ِ چشمم ... بعضیا شاه و وزیرن بعضیا روباه پیرن بعضیا سوار بر ... زندگی شطرنج دنیا و دل است / قصه پررنج صدها مشکل است. شاه دل کیش هوسها .... خوش به حال آن کس که اگر کیش هم شد حبیب یغمایی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد https://fa.wikipedia.org/wiki/حبیب_یغمایی‏ - ذخیره شده - مشابه دوستان و معاشران منتخب‌السادات به رغم زندگی در روستایی خرد و کم‌جمعیت همه اهل فضل و ... پس از پایان تحصیل در دارالمعلمین و مدرسهٔ عالی حقوق، یغمایی ابتدا مدت کوتاهی ... برخی اشعار ساده‌اش از جمله شعر «زاغ و روباه» او در کتب درسی فارسی ابتدایی راه ... کیتسونه - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد https://fa.wikipedia.org/wiki/کیتسونه‏ - ذخیره شده - مشابه زندگی روباه‌ها و انسان‌ها در کنار یکدیگر در تاریخ ژاپن ریشه دوانده‌است، این همدمی باعث به ... قصه‌های قومی چینی درباره روح روباهی به اسم هولی‌جینگ یا کیوبی نو کیتسونه (به زبان .... می‌کنند تا تیغه کوگیتسون مارو (روباه کوچک) را در پایان سده ۱۰ (میلادی) آهنگری کند. .... همچنین روباه‌های سیاه و روباه‌های نه‌دم، خوش یمن در نظر گرفته شده‌اند. شعر معروف «روباه و زاغ» واقعاً سروده‌ی کیست؟ - ایسنا www.isna.ir/news/.../شعر-معروف-روباه-و-زاغ-واقعا-سروده-ی-کیست‏ - ذخیره شده 19 نوامبر 2012 ... شعر معروف «روباه و زاغ» کتاب‌ درسی دوران مدرسه واقعاً سروده‌ی چه کسی است؟ ... «روباه و زاغ» / ترجمه‌ی حبیب یغمایی ... گر تو با این بال و این پرواز خوش .... بیانیه پایانی اولین اجلاس هم‌اندیشی اجرای راهبرد دیپلماسی وحدت در جهان اسلام. روی خوش روباه پیر به اژدهای جوان - هفته نامه تجارت فردا - دنیای اقتصاد www.tejarat.donya-e-eqtesad.com/.../1218-روی-خوش-روباه-پیر-به-اژدهای-جوان‏ - ذخیره شده 19 ا کتبر 2013 ... روی خوش روباه پیر به اژدهای جوان ... دوستی‌مان و افزایش همکاری‌ها در جایی که این همکاری‌ها بتواند زندگی شهروندان‌مان را بهبود ببخشد. ... را خریداری کرده بود، آزمایش شد ، مقامات به کاغذبازی خود و تقاضای داده‌های زیست‌سنجی پایان می‌دهند. ضرب‌المثل‌های انگلیسی - ویکی‌گفتاورد https://fa.wikiquote.org/wiki/ضرب‌المثل‌های_انگلیسی‏ - ذخیره شده - مشابه ترجمه: «روباه بوی گندش را زودتر از دیگران استشمام می‌کند» ... ترجمه: «یک شروع خوب، پایان خوبی در پی دارد.» ... ترجمه: «خوب چیزی است که پایانش خوش باشد» .... ترجمه: «کنجکاوی باعث مرگ گربه است، رضامندی زندگی دوباره به او می‌بخشد.».