احتمالاً برای شما هم پیش آمده که صدایی در سرتان حرف هایی از این دست بزند: «باز هم خراب کردم. من به هیچ دردی نمی خورم»، «از پس این کار بر نمی آیم، هیچ گاه نتوانسته ام این کار را انجام دهم. الان هم نمی توانم»، «من در مقایسه با آنها هیچ ام».
گفتگوی درونی فرایندی طبیعی است که همه ی انسان ها آن را تجربه می کنند. با این حال، وقتی این گفتگوی درونی به گفتگویی منفی بدل می شود و در جهت تأیید افکار غیر منطقی به کار گرفته می شود، مشکلی در کار هست.
هر بار که اجازه می دهید گفتگوی درونی شما نقش جمله ی بالا را ایفا کند، در واقع به آن مجال قوی تر شدن، افزایش اضطراب و محدود کردن تفکر و پتانسیل خود را داده اید. با این حساب راه حل این مشکل چیست؟ کسی که مدام درگیر گفتگو های درونی منفی است چه کار باید بکند؟ پاسخ این پرسش یک تکنیک بسیار مفید و ساده ی روانشناسی است با عنوان «قالب بندی مجدد».
۱- با شناسایی آگاهانه ی نوع گفتگو های درونی خودتان در طول روز و لحن آنها شروع کنید. همه ی ما برای گفتگو های درونی خودمان زبان و لحن خاصی داریم. سعی کنید زبان و لحن گفتگو های درونی خود را بشناسید.
۲- در پایان هر روز از کلمات یا اصطلاحات منفی که در گفتگو های درونی خود به کار می گیرید فهرست بردارید. کلمات و عباراتی مثل: نمی توانم، بلد نیستم، نمی شود، همیشه در انجام این کار اشتباه می کنم، و غیره.
۳- حال حواس خود را کاملاً روی لحظاتی متمرکز کنید که دوباره از این کلمات و عبارات استفاده می کنید. چه عواملی باعث می شود این کار را بکنید؟ آیا خواسته های دیگران در محیط کار زیاد می شود؟ آیا اوضاع خانه باعث این موضوع می شود؟
۴- به این توجه کنید که کجا هستید، چه کسی همراه شماست، چه وقت روز است و در آن لحظه چه احساسی دارید.
۵- به محض آنکه متوجه شدید در ذهن خود حرفی منفی زده اید، با گفتن این کلمات در ذهن خود می توانید جلوی این جریان ذهنی را بگیرید: «بس است». بلند گفتن آن نیز، هم قدرتمند تر است و هم شما را نسبت به تعداد دفعات و محل هایی که در طول روز باید جلوی جریان ذهنی منفی خود را بگیرید آگاه تر می کند.
۶- حالا، سعی کنید به عمق افکار خود بروید و در پیش فرض های خود بازنگری کنید. آیا فرض خود را بر منفی بودن چیزی گذاشته اید که لزوماً اینطور نیست؟ همینجا جلوی آن را بگیرید، دوباره به موضوع مورد نظر فکر کنید، و ببنید آیا می توانید جایگزینی مثبت یا خنثی برای آن پیدا کنید؟
برای نمونه، به تفاوت این دو خوب فکر کنید: اینکه به خودتان بگویید از پس انجام کاری بر نمی آیید، یا اینکه از خودتان بپرسید چگونه فلان کار را انجام خواهید داد. آیا شیوه ی دوم امیدوارانه تر نیست و به خلاقیت بیشتری منجر نمی شود؟
شما با استفاده از قالب بندی مجدد، بر اساس مثال های بالا افکار و تعمیم های غیر منطقی خود را به چالش خواهید کشید؛ این ها ریشه ی همان صدا هایی هستند که به شما می گویند هیچ امیدی به خودتان نداشته باشید، خود را بی عرضه خطاب کنید و فکر کنید هیچگاه از عهده ی انجام کاری بر نمی آیید.
باور داشته باشید یا خیر، تغییر دادن شیوه ی تفکر آنقدر قدرتمند است که حتی می تواند به افزایش درآمد شما نیز منجر شود.
اگر مراحل بالا را مدام با خودتان تکرار و تمرین کنید، با گذر زمان خوش بینی را به افکار ذهنی تان وارد خواهید کرد و اعتماد به نفستان را بالا خواهید برد. هر دوی این مهارت ها نیز به شما کمک خواهند کرد نسبت به خود و دنیای اطرافتان دید متفاوتی پیدا کنید.
توصیه می شود در انتخاب کلماتی که برای گفتگو های درونی خود مورد استفاده قرار می دهید دقت کنید. وقتی «دشوار» یا «ناعادلانه» بودن موضوعی را مدام به خودتان یادآور شوید، ناخودآگاه خود را برای پذیرفتن شرایط مذکور و اتخاذ موضع انفعال در قبال آن آماده می سازید. در عوض بهتر است آن را در قالب یک «چالش» یا «آزمون» در نظر بگیرید.
آلبرت اینشتین می گوید: «مشکلات را نمی توان با همان سطح تفکری که باعث به وجود آمدنشان شده حل کرد».