مشکلی که وجود ندارد
زمانی که مسالهای ما را دچار اضطراب و نگرانی میکند، دنبال چیزهایی میگردیم که اوضاع را بدتر میکند و بالاخره چیزی را بهانه میکنیم که اضطراب را تائید کند حتی اگر این دلیل واقعاً وجود نداشته باشد مثل راننده مضطربی که همیشه فکر میکند ماشین خراب است و به هر بهانهای ماشین را به تعمیرگاه میبرد و هر صدایی که از ماشین در میآید را دلیل خرابی آن میداند.در رابطه ناامن مرتبا از خودتان میپرسید: منظورش چه بود؟ او به چه کسی اشاره کرد؟ آیا این تهدید نبود؟ چرا وقتی گفتم یکدیگر را ببینیم او کمی مکث کرد؟ چرا او به من نمیگوید که زیبا هستم؟… پرسشهایی که میتوانند هیچ حقیقتی نداشته باشند.
چیزی که در همین ابتدا باید برای خودتان روشن کنید این است که احساس ناامنی همیشه و در همه جا، دلایل و نشانههای درست و واضحی ندارد. خیلی وقتها مشکلی در حرف و عمل طرف مقابل وجود ندارد بلکه اینها ناشی از تصورات خودتان است. بسیاری از دلایل ترس و عدم اطمینان شما ساخته ذهن خودتان است و هیچ مابه ازای بیرونیای ندارد. دفعه دیگری که احساس ناامنی به سراغتان آمد از خود بپرسید این تصورات چه هستند؟ آنها را بنویسید و با واقعیتهای موجود در رابطه خود مقایسه کنید. مشخص کنید که چه چیزهایی تصور هستند و چه چیزهایی واقعیت دارند.
دور ماندن از تله
یکی از راههای غلبه بر احساس ناامنی این است که از کنترل کردن و به دست گرفتن همه امور دست بردارید. این احساس و فکر که «رابطه من و همسرم باید همان چیزی باشد که من فکر میکنم» یک شکل کنترل و به دست گرفتن اموراست. یکی از دلایل احساس ناامنی همین مساله است. چون نمیتوانید همه چیز را کنترل کنید پس نگران میشوید.
تلاش زیاد برای دانستن اینکه همسر شما چقدر دوستتان دارد، چه قدر برایتان تلاش میکند و چقدر شما برای او مهم هستید فشار و تنشی غیرضروری و ناسالم را به رابطه وارد میکند. برای آدمی که احساس ناامنی میکند هیچ مقدار اطمینان از دوست داشتن کافی نیست. او چیز غیر ممکنی را میخواهد چون هر تلاش برای جلب اعتماد و یقین میتواند با تلاش بیشتری مقایسه شود.
برای احساس امنیت گاهی لازم است که از تلاش برای کنترل همه امور دست بردارید و چیزها را رها کنید و سعی کنید از زندگی عاشقانه تان لذت ببرید.
اتاقی برای تنفس
برای رشد یک دانه شما باید مکان، نور و آب و هوای کافی فراهم کنید. رابطه شما هم نیاز به فضایی برای نفس کشیدن دارد. اما آدمهایی که احساس ناامنی میکنند مانع ایجاد چنین فضایی میشوند. باورهایتان را نسبت به مفهوم رابطه، همسر بودن و دوست داشتن تغییر بدهید. اگر میخواهید این رابطه رشد کند اتاقی برای تنفس فراهم کنید.
ذهن خوانی موقوف
نگرانی درباره اینکه دیگران به ویژه همسرتان چه فکری میکند باعث ایجاد اضطراب و نگرانی میشود. توقع دارید او چه چیزی به شما درباره افکارش بگوید؟ اگر واقعیت را بیان کند شما از آن یک داستان و ماجرای تازه میسازید اگر سکوت کند هم همینطور. در هر صورت او در مقابل شما و احساساتتان ناتوان و لنگ است.
اگر یاد بگیرید که به حریم فکر آدمها تجاوز نکنید، به آنها احترام ویژهای گذاشتهاید. افکار آنها هر چه که میخواهد باشد، چه خوب و چه بد این چیزی نیست که شما بتوانید ان را متوقف کنید یا تغییرش بدهید. اگر قبول دارید که او میتواند حقیقت را پنهان کند و افکارش را وارونه جلوه بدهد پس این را هم میدانید که اینکار هیچ تاثیری در ایجاد امنیت ندارد. اینکه او به چه فکر میکند مهم نیست، برای آرامش رابطه و حفظ موقعیت خوب خود راههای بهتری پیدا کنید.
از مقایسه دست بردارید
یکی از دلایل احساس ناامنی، مقایسه دائمی خود با دیگران یا تجربههای گذشته است. تجربههای گذشته شما در رابطههای قبلی یا ازدواج قبلی تان، تجربههایی که از دیگران میشنوید، لزوما تعمیم پذیر نیستند. شما یا طرف مقابلتان در گذشته ممکن است در روابط اشتباهی قرار گرفته باشید. اینکه یک بار ترکتان کردهاند، مورد آزار و خشونت قرار گرفتهاید و یا احساساتتان به شکلهای مختلفی جریحه دار شده است به معنای آن نیست که در همه روابط همین نوع تجربهها را خواهید داشت.
البته تجربههای دردناک گذشته به سختی فراموش میشوند. ممکن است با هر اتفاق یا تلنگری دوباره آن ضربه قدیمی را احساس کنید، خود را مقایسه کنید و به شدت احساس ناامنی کنید. در مواردی که ترسهای شما بزرگ و تجربههایتان دردناک است برای حل مشکل باید به فکر درمانهای ویژهای باشید. به طور قطع شما به روان درمانی و مشاوره احتیاج دارید. این نوع ترسها با رفتار درمانی و تمرینهایی ویژه قابل حل و رفع هستند. تنها چیزی که باید بدانید این است که خیلی وقتها احساس ناامنی شما ناشی از رفتار طرف مقابل نیست و این یک مساله درونی یا حاصل تجربههای فردی است.
خودباوری و اعتماد به نفس راهی برای غلبه بر ترسها
برای احساس امنیت همیشه دنبال این نباشید که همسرتان کاری انجام بدهد. بدون شک او میتواند در ایجاد اطمینان بسیار موثر باشد. اما تلاشهای او تا زمانی که شما اعتماد به نفس و خودباوری نداشته باشید بیفایده خواهند بود.
ترسهایتان را بشناسید. چرا میترسید؟ چطور این اتفاق افتاده و چه میتوانید بکنید؟ علاوه بر این خوب است که روی باورهایتان کار کنید. بپذیرید که هیچ چیز در این دنیا قطعی و یقینی نیست.
زندگی همیشه دستخوش حوادث است، آدمها تغییر میکنند و شما همواره روی موجی از رخدادهای خوب یا بد سوار هستید. با این وجود این زندگی ارزشمند است و قابل پیشروی است. ترسها وجود دارند اما همه سعی میکنند با آن کنار بیایند. به همان اندازه که برای احساس ناامنی دلیل وجود دارد برای احساس امنیت و اعتماد هم دلایلی وجود دارد. شاید اگر جهت افکارتان را تغییر بدهید از زندگی و رابطه عاطفیتان بیشتر لذت ببرید.