آنچه در این نوشتار قصد پرداختن به آن را داریم، برخی رفتارهای ناشایستی اســت که بعضی از دوستان فروشنده در اثر بی توجهی و شاید بی اطلاعی مرتکب می شوند و رنجش خاطر مشتریان یا مراجعین را فراهم می سازند.
تفاوتی ندارد که ما تنها فروشنده یک فروشگاه هستیم یا یکی از چند فروشنده آن، همین طور فرقی ندارد که ما نماینده عرصه محصولات یک برند هستیم و نمایندگان برندهای دیگر در کنار ما مشغول هستند یا فروشنده تمام برندهای فروشگاه هستیم. حتی مهم نیست که فروشنده محصول خودمان هستیم یا دیگران، ما فروشنده ایم و این یعنی وقتی در باز می شود و مشتری قدم به داخل فروشگاه می گذارد، ما باید با انرژی و با روی گشاده و با آمادگی کامل به استقبال او برویم.
2. بی توجهی به حضور مشتری
دوست دارم این اشتباه رفتاری را در بندی جداگانه مطرح کنم زیرا گرچه یکی از انواع استقبال نکردن اســت ولی خودش هم به شکل یک رفتار نامناسب خیلی آزاردهنده بروز پیدا می کند؛ سر فرو بردن به داخل گوشی همراه.
بنده بارها این تجربه ناخوشایند را به عنوان یک مشتری داشته ام که وقتی مشغول گفتگو با فروشنده هستم یا منتظرم که ادامه توضیحاتش را بشنوم، ناگهان کلام او قطع می شود. وقتی دقت کرده ام، متوجه شده ام که او در میانه صحبت ناگهان سر به داخل گوشی همراهش برده و مشغول خواندن یک فایل یا پست دریافتی اســت میا در زمانی که من مشغول تجزیه و تحلیل چند لحظه ای گفته های چند دقیقه پیش او شده ام، در عوض اینکه منتظر باشد تا در زمان مناسب ادامه توضیحات را ارائه کند، مشغول چک کردن گوشی همراه خود شده اســت و گاهی حتی دیده شده که فایل های دریافتی اش را به دیگر فروشندگان نشان می دهد یا برای آنها ارسال می کند.
3. غفلت از ارتباط شناسی مشتری
اینکه ما چه اندازه آماده هستیم و چه اندازه تمایل به ارتباط با مشتری داریم، حتی میزان دانش و شناخت ما از فضای کار و کسب و محصول مان نکته ای اســت که مشتری در اولین لحظات برخورد با ما متوجه آن خواهد شد.
این یعنی اینکه ما باید آن اندازه به خودمان و رفتارهای مان تسلط داشته باشیم که حتی اگر از پس شبی خسته کننده به فروشگاه آمده ایم یا در میانه روزی ناخوشایند با مشتری مواجه شده ایم، بتوانیم بر مشکلات شخصی مان غلبه کنیم و از سوی مشتری به عنوان یک فروشنده پرتوان و پر انرژی و علاقه مند به فروش شناخته شویم؛ هم در ظاهر و هم در باطن. یعنی هم برازندگی ظاهری ما و هم نوع رفتار مشتری مدارانه مان باید این پیغام را به مشتری منتقل کند که اینجا همان جایی اســت که با دست پر از آن باز خواهد گشت.
چند روز قبل همراه خانواده برای خرید بخشی از اسباب منزل به یک مجتمع تخصصی رفته بودیم. به تعداد زیادی از فروشگاه های مجتمع سر زدیم ولی فقط از دو فروشگاه اطلاعات خواستیم.
فروشنده یکی از آن دو فروشگاه با حوصله فراوان به توضیح در مورد برندهای مختلف محصولش پرداخت و به دفعات این توضیحات را تکرار کرد و زمان کافی صرف رابطه با ما کرد؛ ولی فروشنده فروشگاه دوم توضیحات مختصری درباره یکی دو برند داد و بعد بدون توجه به میزان تمایل ما به کسب اطلاعات و میزان علاقه ما به خرید، جمله ای عجیب گفت؛ او گفت که اگر قصد خرید دارید، بفرمایید تا توضیحات بیشتری بدهم.
4. بی توجهی به اهمیت نوع رابطه با همکاران در تصمیم گیری مشتری
وقتی مشتریان داخل فروشگاه هستند به موارد متعددی توجه دارند. موردی که توضیح خواهم داد، احتمالا تا حد زیادی بسته به فرهنگ جوامع مختلف متفاوت خواهد بود؛ ولی قطعا در هیچ فرهنگی بی اهمیت نیست.
گاهی دیده شده که در فاصله زمانی بین رفتن یک مشتری و رسیدن مشتری دیگر و گاه در حین مدت حضور مشتریان در فروشگاه، فرخی از فروشندگان سرگرم شوخی ها و گفتگوهای خصوصی با یکدیگر می شوند. این رفتار، ضمن اینکه فرصت جذب مشتری را از فروشنده می گیرد، در قضاوت مشتری در خصوص شخصیت فروشنده هم تاثیرگذار اســت.
در هر فرهنگی، این فروشنده اســت که باید خودش را با فرهنگ مشتری تطبیق دهد و رفتار و گفتارش را مناسب پسند اکثریت افراد آن جامعه تنظیم کند. باید دقت کنیم که جدای از اینکه فروشگاه اصلا محل مناسبی برای شوخی نیست، شوخی های بعضی از فروشندگان با فروشندگان هم جنس و گاه جنس مخالف، امری اســت که در فرهنگ کشور ما پذیرفته شده و مناسب نیست.