آزار و خشونت پدر ومادر که پیش از بلوغ کودک آغاز میشود یک رفتار درگیرکننده اسـت که معمولا بیشتر از چندین بار در هفته تکرار میشود. خشونت فرزند میتواند آزارهای کلامی باشد یا تحقیر و تهدید والدین یا حتی کتک و انواع آزارهای جسمی دیگر. اگر شما هدف چنین خشونتی قرار بگیرید دائما ترس و نگرانی دارید که فرزندتان چه خواهد کرد.
آیا فرزندم یک آزارگر اسـت؟
بله، اگر او شما را تهدید میکند، کتک میزند و به اشیای خانه آسیب وارد میکند او یک آزارگر اسـت. اما بسیاری از والدینی که در چنین موقعیتی قرار دارند نمیتوانند این حقیقت را بپذیرند. از خودتان بپرسید آیا اگر هر کس دیگری جز فرزندتان چنین رفتاری با شما داشت او را خشن، آزارگر و بیمار نمیخواندید؟ پاسخ صادقانه شما به همین پرسش ساده مشخص میکند که در چه شرایطی قرار دارید.
نشانههای هشدار دهنده
این نشانههای هشدار دهنده به والدی که نمیداند فرزند آزارگر دقیقاً یعنی چه کمک میکند. طبیعی اسـت که فرزندتان بخواهد برخی از محدودیتهای ایجاد شده را کنار بزند. بچهها برای رسیدن به خواستهای که محدود کردهاید بارها و بارها از شما درخواست میکنند. اما در نهایت در برابر انکار و ممانعت شما تسلیم میشوند. اما کودک یا نوجوانی که برای رسیدن به خواسته اش تهدید میکند و والدش را نگران میکند که اگر تسلیم نشود اوضاع بهم میریزد او یک آزارگر اسـت.
آیا همیشه جنگ و دعوایی به پا اسـت؟
هر بچهای ممکن اسـت گاهی اعتراض کند و دعوایی راه بیندازد. اما کودکان باید به قدرت و اراده والدین احترام بگذارند. کسی که به راحتی مرزهای خانواده را رد میکند و نگران عواقب آن نیست و در برابر اعتراض دیگران جنگ و دعوا به راه میاندازد رفتاری طبیعی ندارد.
آیا او نمونهای از خشونت اسـت؟
بچهها عصبانی میشوند، دری را به هم میکوبند و چیزی را به زمین پرت میکنند. شما میتوانید کودکی خودتان را به یاد بیاورید که چطور بخاطر خشم همه چیز را بهم میریختید و در اتاقتان را میکوبیدید. اما در روند رشد هر کودکی میفهمد این راه رسیدن به خواستهها یا اعتراض به چیزی نیست و خیلی زود تسلیم میشود. یک کودک خشونت طلب اینطور فکر نمیکند. او برای رسیدن به خواستهاش و یا صرفاً برای نشان دادن خشم درونیاش هر کاری میکند.
چرا او یک آزارگر اسـت؟
پدرومادرها در برابر فرزند آزارگر احساس گناه میکنند و مسئولیت این رفتارها را به عهده خود میگذراند: «اگر من پدررمادر خوبی بودم او اینطور نبود». اما برای رفتارهای پرخاشگرانه و آزارهای فرزندتان دلایل زیادی وجود دارد: محدودیتهای رفتاری کم، مصرف مواد، مهارتهای سازگاری ضعیف، شرایط روانی مثل اختلال تمرکز، بیش فعالی و اختلال ارتباط و مهارتهای رفتاری همگی عوامل موثر در ایجاد چنین خشونتی هستند.
واکنش به آزار والدین
خشونتطلبی و آزارگری بخشی از روند رشد در کودکی و نوجوانی نیستند. این یک مرحله از رشد فرزندتان نیست که بخواهید آن را انکار کنید. شما ممکن اسـت بخاطر ضعف و ناتوانی خودتان (نمیگوییم علاقه به فرزند چون تحمل این شرایط نشانه علاقه نیست) با این وضعیت کنار بیایید، اما او هرگز رفتارهایش را محدود به پدرومادرش نخواهد کرد و با دیگران نیز چنین خواهد کرد. اما چیزی که باید بدانید این اسـت که او همه چیز را در همین خانه میآموزد؛ او یاد میگیرد چه چیزی مجاز و چه چیزی غیرمجاز اسـت. به همین دلیل بسیار مهم اسـت که شما به چنین رفتارهایی واکنش نشان بدهید.
محدودیتهای جدیتری ایجاد کنید
فرزند شما باید حد و حدود هرچیزی را بداند. شما نباید از روی ترس اجازه بدهید او با قلدری و پرخاش از این مرزها عبور کند. اجازه بدهید او نتیجه شکستن قوانین تعیین شده را ببیند نه اینکه شما بخاطر پایبندی خود به این قوانین و تسلیم نشدن،از او بترسید. تا زمانی که حد و حدود تعیین نکردهاید، زود تسلیم میشوید چون میترسید، او به رفتارهای افسارگسیختهاش ادامه خواهد داد.
حرف زدن درباره خشونت
با فرزندتان درباره مصادیق خشونت حرف بزنید و برایش مشخص کنید که چرا زدن، فحاشی و توهین خشونت هستند. حتی لازم اسـت بگویید که از نظر قانونی چنین رفتارهایی چه تبعاتی دارد. در عین حال اگر شما والدی هستید که هرگز به پلیس زنگ نخواهید زد، او را از خود دور نخواهید کرد و جدیت دیگری نیز ندارید از این نوع تهدیدها برای کنترل خشم فرزندتان استفاده نکنید. چون وقتی چنین رفتاری از شما سر نمیزند او همه حرفهای دیگرتان را نیز جدی نمیگیرد.
خشونتهای فرزندتان در اغلب موارد وابسته به نوعی اختلال روانی یا رفتاری هستند. به همین دلیل ضروری اسـت که برای کنترل و حل این مشکل ابتدا مشکلات روحی و روانی فرزندتان را حل کنید. برای تشخیص شما نیاز به روانپزشک و روان درمان دارید. تا زمانی که ریشه مشکلات فرزندتان را پیدا نکنید عملا نمیتوانید آن را از بین ببرید.
علاوه براین شما باید همه چیز را از نو بررسی کنید، اشتباهات تربیتی گذشته، مشکلات رفتاری خودتان، رابطه شما با والد دیگر و کودک و همچنین تجربهها یا ترومایی که کودک در گذشته داشته اسـت همگی مهم هستند.
مراقب خودتان باشید
زندگی با یک کودک آزارگر به اندازه زندگی با هر فرد آزارگر دیگری ترسناک، ناامیدکننده و دشوار اسـت. کسی که در معرض خشونت اسـت دچار یک ترس دائمی اسـت، اعتماد به نفس کافی ندارد، در معرض ابتلا به افسردگی و اختلال اضطراب اسـت و تقریبا هر روز وضعیت دشوار و متفاوتی را تجربه میکند. برای حل مشکلات فرزندتان باید آدمی قوی و توانمند باشید، نترسید و مثل بازندهها رفتار نکنید. این یعنی شما نیاز به حمایتهای عاطفی دارید، درست اسـت که توضیح این شرایط و درخواست کمک از دیگران برایتان بسیار سخت، شرمآور و ناراحت کننده اسـت اما کسانی به جز دوست و اعضای فامیل میتوانند به شما در این وضعیت کمک کنند؛ همسـر، مــشاور، روان درمان، گروههــای روان درمانی، گروههای دوستی مجازی و انجمنهای حمایتی مجازی در توانمند سازی شما موثر خواهند بود، از این حمایتها دورنمانید چون راه اصلاح فرزندتان نیاز به زمان، صبر و حوصله دارد.