بازیگر پیشکسوت عرصه تلویزیون وسینما با بیان ناگفتههایی از روزهای بیماری خود ، گفت: حضور در رادیو به من انرژی و سلامتی میدهد.
صدیقه کیانفر بازیگر پیشکسوت عرصه تلویزیون و سینما گفت: مدتی بیمار بودم و استخوانهایم درد میکردند و در واقع این درد شدید از ناحیه کتف به سایر نقاط بدنم منتقل شده بود.
وی ادامه داد: مشکل مفصلی در کتفم از زمان سریال ” امیر و غول چراغ جادو” اثر امیر حسین قهرایی ایجاد شد.
کیانفر توضیح داد: درآن فیلم مرا به عنوان یک مجرم به درختی بستند و حدود ۴ ساعت به درخت بسته شده بودم والان نتیجه این اتفاق را میبینم که تاندونها در ناحیه کتف مشکل پیدا کرده است.
وی یادآور شد: سر مشکل استخوانها به پزشک مراجعه کردم و خدا را شکر این دکتر به من کمک کرد که با لطف پروردگار هم اکنون حال خوبی دارم و مشغول فعالیت هستم.
بازیگر سریال پرمخاطب “پهلوانان نمیمیرند” تصریح کرد: این اتفاق مربوط به سال ۷۹ بود که به یاد دارم از نظر مالی هیچ چیزی به هیچ فردی داده نشد البته این بخش از موضوع برای من چندان اهمیتی ندارد.
وی اظهار کرد: وقتی سر کار میروم، حال بسیار خوبی دارم و باورم نمیشود که بیمار بودم.
کیانفر همچنین افزود: هم اکنون بعد از ظهرها به رادیو میروم وسر کار محمدعمرانی هستم. این فعالیت در شبکه رادیویی نمایش انجام میشود که ۲۴ ساعته است وهمیشه نمایش پخش میکند.
وی در ادامه صحبتهای خود گفت: خدا را شکر رادیو مرا فراموش نکرده وبرای نمایشها همیشه ازمن دعوت به عمل میآورد و این موضوع باعث خوشحالی من است.
این بازیگر پیشکسوت عرصه تلویزیون و سینما تصریح کرد: به عنوان نمونه بخشی از این هفته را با محمدعمرانی کار کردهام و از سه شنبه به بعد با آقای پیشگر به فعالیت میپردازم و حضوردر محیط کار به من انرژی وسلامتی قابل ملاحظهای میدهد.
وی خاطر نشان کرد: من همان صدیقه کیانفری هستم که در مجموعه “پهلوانان نمیمیرند” به ایفای نقش پرداختم و هیچ تفاوتی با آن زمان ندارم تنها کمی سنم افزایش پیدا کرده اما نمیدانم که چرا برای حضور در آثار نمایشی از من دعوتی نمیشود.
* خانم کیانفر از اولش بگویید؛ از آن زمانی که به عرصهی هنر وارد شدید.
– سال ۱۳۳۶ وارد هنر شدم. آن زمان در آبادان بودم و برای گرفتن دیپلم، شبانه درس میخواندم. استادی داشتم که هم در شرکت نفت کار میکرد و هم هنر تدریس میکرد، صدای من را که شنید گفت صدای خوبی داری، دوست داری بیایی رادیو؟ گفتم مگر میشود؟ گفت چرا نمیشود و از آنجا بود که به رادیو رفتم و همراه با استادم یک نمایشنامهی زنده، «سه قطره خون» صداق هدایت را کار کردیم. رادیو «نفت ملی» تازه راهاندازی شده بود. بعد از آن گفتند چون صدای خوبی دارم قرار شد برنامه ادبیات را هم دوشنبهها من اجرا کنم و این شد که من شروع به کار هنری کردم. چون استادم استاد تئاتر هم بود، من در کنار ایشان تئاتر را یاد گرفتم و سال ۳۹ بود که به تهران آمدم، آن زمان کارمند شرکت نفت بودم و خودم را به تهران منتقل کردم. استادم اگر هست، یادش بخیر باشد و اگر هم خدای نکرده از دنیا رفته است، روحش شاد باشد.
* در تمام این سالها آیا از مسؤولان و مدیران کسی به دیدن شما آمده است؟
– (با یک خنده تلخ)، چقدر این حرف خندهدار است، من همان زمان که «میوه ممنوعه» را کار میکردم بیمار شدم و ۱۲ روز در بیمارستان بستری بودم اما هیچکس به سراغم نیامد جز رضا بنفشهخواه، مجتبی اسدیپور و حمید شهیری. از کل جمعیت هنر، بازیگر، کارگردان و تهیهکننده هیچکس نگفت این بازیگر بیمارستان بستری شده برویم سراغش، ولی از رادیو آمدند. حتی خانوادههایشان آمدند. وقتی بمیریم های و هوی میکنند.
*به عنوان یک هنرمند پیشکسوت انتظارتان از مسوولان و مدیران چیست؟
– انتظار؟! من سالها در یک ساختمان بودم که ۴۷ پله داشت، فریادم به آسمان بود که من نمیتوانم این پلهها را بالا بروم اما هیچکس کمکم نکرد، همه میدانستند که من این پلهها را با بدبختی چهار دست و پا بالا میروم . یکبار آقای رامبد جوان زمانی که در «گمگشته» بازی میکردم آخر شب من را که آوردند به خانهام برسانند گفتند “کول کنم ببرمتان بالا؟” گفتم نه خودم میروم، همین آقا کمک کرد بروم بالا ولی آقای رامبد جوان دیگر من را کجا دید؟ مدیران از کجا میدانند من کجا هستم؟
اما روی لوحهای من امضای همه مدیران هست، برای بازیهای مختلف به من کلی لوح دادند اما پس چرا الان من بیکارم و کسی به یاد من نیست؟؛ حمایت، حمایت است، من وقتی میگویم چرا من را به کار نمیگیرند، این یک نوع حمایت است. وقتی من را به کار بگیرند یعنی از من حمایت کردهاند. هم از خانه بیرون آمدهام و افسرده نمیشوم و هم تا حدودی کمک مالی میکنند. من آدمی نیستم که بخواهم تجارت کنم. مردم مرا دوست دارند و همیشه میگویند چرا بازی نمیکنی؟ به من میگویند توروخدا خانم کیانفر بازی کنید، میگویم چرا به من میگویید؟ به مسوولان بگویید. پول تنها حمایت نیست، من الان دلم میخواهد یک ماشین داشته باشم این سر بالایی خیابان را که نمیتوانم بروم یک شیر بخرم، راحت بروم، آیا به من میگویند بیا فلان مقدار را بگیر برو ماشین بخر؟ نه من این را نمیخواهم ولی شاید اگر کار کنم میتوانم یک ماشین بخرم، از دستمزدم میخواهم نه اینکه بیاورند به من پول بدهند، از بازو و توان خودم میخواهم.
*دیگر زیاد وقتتان را نمیگیریم اگر دوست دارید کمی هم دربارهی زندگیتان بگویید.
– من متولد ۲۰ بهمن ۱۳۱۱ هستم. یک پسر دارم که مهندس مخابرات است، یک نوهی ۱۶ ساله به اسم شهرزاد هم دارم، نوه و عروسم را کم میبینیم ولی پسرم همیشه حالم را تلفنی میپرسد ولی دوستان هنری من بیشتر سراغم را میگیرند. از عروسم گله نمیکنم شاید گرفتار است، عروسم اگر بداند نیاز دارم حتما سراغم را میگیرد، شاید همینطوری نمیرسد. البته این پسر من پسر خواندهی من است و در واقع پسرخالهی من است. پدرش که فوت کرد، یک و نیم سالش بود، چون خالهی من از یک پا علیل بود، مادرم گفت همهمان یک جا زندگی کنیم، چون خالهام نمیتواند بچهاش را به تنهایی نگه دارد. من سرپرستی آنها را داشتم و بزرگش کردم.
صدیقه کیانفر در سال ۱۳۱۱ در شهر آبادان متولد شد. فعالیت در رادیو را از سال ۱۳۳۶ با گویندگی و اجرای نمایش در رادیو نفت آبادان تجربه کرد.
وی بازی در سینما را با «بحران» کاری از «علیاصغر شادروان» آغاز کرد.
فیلم های صدیقه کیانفر
سینمایی
- بحران (۱۳۶۶)
- هامون (۱۳۶۸)
- مجنون (۱۳۶۹)
- آپارتمان شماره ۱۳ (۱۳۶۹)
- پرنده آهنین (۱۳۷۰)
- یک مرد یک خرس (۱۳۷۱)
- مستأجر (۱۳۷۱)
- مأموریت آقای شادی (۱۳۷۱)
- دلاوران کوچه دلگشا (۱۳۷۱)
- همسر (۱۳۷۲)
- من زمین را دوست دارم (۱۳۷۲)
- سه مرد عامی (۱۳۷۲)
- زیر سایه کنار (۱۳۷۲)
- دره هزار فانوس (۱۳۷۲)
- جای امن (۱۳۷۲)
- پنجاه روز التهاب (۱۳۷۲)
- انتهای قدرت (۱۳۷۳)
- آن سوی آینه (۱۳۷۶)
- جوانی (۱۳۷۷)
- خاک و آتش (۱۳۸۹)
- دنیای پرامید (۱۳۹۱)
- کوچولوی خوششانس (۱۳۸۳ حضور افتخاری)
تلویزیونی
سال | نام | سمت | کارگردان | توضیحات |
---|---|---|---|---|
۱۳۹۴ | کیمیا | بازیگر | جواد افشار | شبکه ۲ |
۱۳۹۴ | تلهفیلم «گاهی میشود» | بازیگر | هادی رحیمی خواص | شبکه ۳ |
۱۳۹۲–۱۳۹۳ | خوب، بد، زشت | بازیگر | منوچهر هادی | در نوروز ۱۳۹۳ از شبکه ۲ پخش شد. |
۱۳۹۲–۱۳۹۳ | ما فرشته نیستیم | بازیگر | فلورا سام | در نوروز ۱۳۹۳ از شبکه ۵ پخش شد. |
۱۳۹۱ | تلهفیلم «شوق خواندن» | بازیگر | داود موثقی | شبکه قرآن و معارف |
۱۳۹۱ | تلهفیلم «آخرین روز سال» | بازیگر | منوچهر هادی | شبکه ۱ |
۱۳۹۱ | تهران پلاک یک | بازیگر | مهدی مظلومی | شبکه تهران |
۱۳۹۰ | تلهفیلم «فاصلهٔ کانونی» | بازیگر | بهمن گودرزی | |
۱۳۹۰ | تلهفیلم «دعوت» | بازیگر | سیدمجتبی اسدیپور | صدا و سیمای مرکز قم |
۱۳۸۹ | تلهفیلم «روستای مرزی» | بازیگر | منوچهر هادی | |
۱۳۸۸ | تلهفیلم «رها» | بازیگر | بشیر آزادپور | |
۱۳۸۸ | بچههای کوچهٔ دوستی | بازیگر | هنگامه مفید | گروه کودک و نوجوان شبکه قرآن |
۱۳۸۸ | همهٔ بچههای من | بازیگر | مرضیه برومند | شبکه ۱ |
۱۳۸۷ | آواز در باران | بازیگر | صدرالدین شجره | شبکه ۴ |
۱۳۸۶–۱۳۸۷ | بیگناهان | بازیگر | احمد امینی | |
۱۳۸۶ | میوه ممنوعه | بازیگر | حسن فتحی | شبکه ۲ |
۱۳۸۶ | تلهفیلم «یک کوچه گل» | بازیگر | صادق پروین آشتیانی | شبکه ۱ |
۱۳۸۶ | تلهفیلم «ابر میبارد، باران نه» | بازیگر | محمدرضا آهنج | شبکه ۲ |
۱۳۸۴ | و خداوند عشق را آفرید | بازیگر | مسعود شاهمحمدی | شبکه ۳ |
۱۳۸۳ | سایهٔ آفتاب | بازیگر | محمدرضا آهنج | |
۱۳۸۲ | شهر باران | بازیگر | سید جواد هاشمی | |
۱۳۸۲ | تنهایی من | بازیگر مهمان | محمدرضا آهنج | بخشی از مجموعه تلویزیونی «معما» |
۱۳۸۲ | سایه سکوت | بازیگر | جواد افشار | از تولیدات سیمای مرکز مهاباد، که در ابتدا «راز نرگس» نام داشت. |
۱۳۸۱ | عسلها و مثلها | بازیگر | سید مجتبی یاسینی | برنامه کودک و نوجوان شبکه ۱ |
۱۳۸۰–۱۳۸۱ | سیب ترش | بازیگر | خسرو معصومی | شبکه ۲ |
۱۳۷۸–۱۳۸۱ | روشنتر از خاموشی | بازیگر | حسن فتحی | شبکه ۱ |
۱۳۸۰ | شب دهم | بازیگر | حسن فتحی | شبکه ۱ |
۱۳۸۰ | گمگشته | بازیگر | رامبد جوان | در رمضان ۱۳۸۰ از شبکه ۳ پخش شد. |
۱۳۷۹–۱۳۸۰ | بازی پنهان | بازیگر | شاپور قریب | |
۱۳۷۹ | امیر و غول چراغ جادو | بازیگر | امیرحسین قهرایی | شبکه تهران |
۱۳۷۹ | داستان یک شهر ۲ | بازیگر مهمان | اصغر فرهادی | شبکه تهران |
۱۳۷۹ | مسافر | بازیگر | سیروس مقدم | شبکه تهران |
۱۳۷۹ | ماجراهای خانواده تمدن ۲ | بازیگر | غلامعباس قنبری سپهر محمدی | شبکه ۱ |
۱۳۷۹ | دختران | بازیگر مهمان | اصغر توسلی | بازی در اپیزود «بچه را کجا بگذاریم؟» |
؟ | عروسک مادر بزرگ | بازیگر | سید مجتبی یاسینی | اواخر دهه هفتاد از برنامه کودک شبکه ۲ پخش میشد. |
۱۳۷۷ | ماجراهای خانواده تمدن | بازیگر | غلامعباس قنبری سپهر محمدی | شبکه ۱ |
۱۳۷۷ | آوای بیصدا | بازیگر | سیدمجتبی یاسینی | شبکه ۲ |
۱۳۷۶ | زیر یک سقف | بازیگر | عبدالله صادقی | شبکه ۱ |
۱۳۷۶ | راهی | بازیگر | رامین حیدری فاروقی | شبکه ۱ |
۱۳۷۶ | تلهتئاتر «جان گابریل بورکمن» | بازیگر | حسن فتحی | نویسنده: «هنریک ایبسن» |
۱۳۷۴–۱۳۷۶ | پهلوانان نمیمیرند | بازیگر | حسن فتحی | |
؟ | راز تنهایی | بازیگر | محمود رضایی | اواسط دهه هفتاد از برنامه سیمای خانواده پخش میشد. |
؟ | بازی تلخ | بازیگر | ؟ | اواسط دهه هفتاد از برنامه سیمای خانواده پخش میشد. |
۱۳۷۵ | صدای صنوبر | بازیگر | شاپور قریب | برنامه کودک و نوجوان شبکه ۲ |
۱۳۷۵ | تلهتئاتر «کسب و کار آقای فابریزی» | بازیگر | محمدرضا خاکی | کارگردان تلویزیونی: «مسعود فروتن» |
۱۳۷۵–۱۳۷۴ | وکلای جوان | بازیگر | بهرام کاظمی | شبکه ۲ |
۱۳۷۴ | ترور | بازیگر | حسین حکمتجو | شبکه ۱ |
۱۳۷۳–۱۳۷۲ | فاصله | بازیگر | سیدمجتبی یاسینی | شبکه ۲ |
۱۳۷۲ | هفتهٔ پُرماجرا | بازیگر | عباس زارعیان فریدون فکوری | شبکه ۱ |
۱۳۷۲ | سنگ و شیشه | بازیگر | جمشید حیدری | شبکه ۲ |
۱۳۷۲ | شیطان در خانه | بازیگر | محمدرضا زهتابی | شبکه ۱ |
۱۳۷۲ | مغازهٔ آقای ساعتچی | بازیگر | کاظم بلوچی | برنامه کودک و نوجوان شبکه ۱ |
۱۳۷۱ | تلهفیلم «پیراهن یوسف»[۳] | بازیگر | احمدرضا مؤید | |
۱۳۶۹–۱۳۷۰ | پاپیچ | بازیگر | رسول نجفیان | شبکه ۲ |
۱۳۶۹ | کالی | بازیگر | حسن کاربخش | شبکه ۲ نسخهٔ سینمایی آن با نام «عروس حلبچه» در سینماها به نمایش درآمد. |
۱۳۶۹ | تلکس | بازیگر | کامران نوابصفوی | |
۱۳۶۸ | رفتار با کودک | بازیگر | علی پویان | شبکه ۲ |
۱۳۶۶ | آئینه (سری سوم) | بازیگر | فریدون فرهودی | شبکه ۱ |
۱۳۵۳–۱۳۵۷ | آقای مربوطه | بازیگر | بهزاد اشتیاقی | |
۱۳۵۶ | طلاق | بازیگر | مسعود اسداللهی | |
۱۳۵۳ | تلخ و شیرین | بازیگر | منصور پورمند | |
؟ | کلبهٔ شوم | بازیگر | ؟ |