جمشید هاشم پور Jamshid Hashempour با نام هنری جمشید آریا در سال ۱۳۲۳ از پدر و مادری اردبیلی در خیابان سلسبیل تهران متولد شد و تحصیلات خود را تا دیپلم ریاضی ادامه داد. وی قبل از انقلاب اولین فیلم سینمایی خود را با معرفی یکی از دوستانش به ساموئل خاچیکیان، کارگردان ایرانیِ ارمنیتبار، در سال ۱۳۴۷ و با بازی در نقش کوتاهی در فیلم جهنم سفید آغاز کرد.
سپس در فیلمهای جنجال پول ساختهٔ پرویز خطیبی و ایوالله به کارگردانی منوچهر نوذری، خوشگلترین زن عالم (بههمراه منوچهر وثوق)، قسمت (کارگردان امیر شروان)، عشقیها (کارگردان جمشید شیبانی) بازی کرد. آخرین فیلمش در قبل از انقلاب خوشگلترین زن عالم به کارگردانی قدرتالله احسانی و بازیگری منوچهر وثوق، جمیله بود. بعد از آن برای مدتی سینما را رها کرد تا سال ۱۳۶۱ که به دعوت مسعود کیمیایی برای بازی در فیلم خط قرمز دوباره به سینما بازگشت.او ستاره سینمای ایران در دهه هفتاد بود
پس از انقلاب
بازی او در نقش «زینال بندری» در فیلم تاراج ساختهٔ ایرج قادری بود که جمشید هاشمپور (آریا) را با سرِ تراشیده میان مردم مطرح کرد؛ تا جایی که تیپ قهرمان سرتراشیده تا سالها مخاطبان بسیاری را روانهٔ سینماها میکرد. فیلمهای بعدی او عبارتند از: فرمان، بازداشتگاه، نقطه ضعف، بالاش، پایگاه جهنمی، عقابها، یوزپلنگ، تیغ و ابریشم، عشق و مرگ، پرده آخر، تماس شیطانی، دادستان، قرق، مادر، طعمه، افعی، یاران، آخرین خون، نیش، پرواز از اردوگاه، آخرین بندر، ضربه طوفان، یاغی، رنجر، زخمی، مجازات، گروگان، عقرب، آواز قو، گشت ارشاد، مسافر ری و چندین فیلم دیگر تا به امروز.
جمشید هاشمپور از معدود هنرپیشگان موفق سینمای ایران است که فعالیت تئاتری نداشت و بنا به گفته خودش در یکی از مصاحبههایش سینما را از سینما شروع کردهاست و تنها فعالیت تئاتری وی صحنههایی از فیلم تماس شیطانی بود که صحنههای تئاتر را با راهنمایی مجید مظفری اجرا کرد. وی با بازی در نقشهای متفاوت تواناییهای خود را به اثبات رساندهاست. او در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد در کنار بازی در فیلمهای اکشن و حادثهای گه گداری بازی در نقشهای دیگر را نیز امتحان کردهاست: روز باشکوه (کیانوش عیاری، ۱۳۶۷) – مادر (علی حاتمی، ۱۳۶۸) – پردهٔ آخر (واروژ کریممسیحی، ۱۳۶۹) – عشق و مرگ (محمدرضا اعلامی، ۱۳۶۹) و دلشدگان (علی حاتمی، ۱۳۷۰).
هاشمپور پس از دریافت دیپلم افتخار از هفدهمین دوره جشنواره فیلم فجر (۱۳۷۷) برای بازی در فیلم هیوا (رسول ملاقلی پور) گزیدهکار شد و سعی کرد در فیلمهای خوب و متفاوت بازی کند. بازی بسیار خوب او در فیلمهای آواز قو (سعید اسدی، ۱۳۷۹)، سفر به فردا (محمدحسین حقیقی، ۱۳۸۰)، قارچ سمی (رسول ملاقلی پور، ۱۳۸۰)، واکنش پنجم (تهمینه میلانی، ۱۳۸۱) نشان از رویکرد سختگیرانهٔ هاشمپور دارد. او در این سالها یک بازی تحسینبرانگیز در فیلم مسافر ری (داود میر باقری، ۱۳۷۹) از خود به نمایش گذاشت.
جمشید هاشمپور در سال ۱۳۸۲ دو فیلم بر پرده سینماهای تهران داشت: «واکنش پنجم و سفر به فردا». بازی خوب او در فیلم «سفر به فردا» که نامزدی بیستمین دوره جشنواره فیلم فجر را برایش به ارمغان آورد به دلیل اکران نامناسب و نوع فیلم آنچنان که باید دیده نشد. نقش کوتاه او در فیلم کیفر بسیار گیرا و تأثیر گذار بود به گونهای که برای تیزر تبلیغاتی عکس این بازیگر بر پردههای تبلیغات بود. هاشمپور در سال ۱۳۸۶ از پس نقش سنگینی در فیلم استشهادی برای خدا بهخوبی برآمد و نامزد دریافت سیمرغ بلورین از جشنوارهٔ فجر شد.
جمشید هاشم پور ازدواج کرده و دارای دو فرزند دختر است.
هاشم پور با ایفای نقش در فیلمهای مختلف توانایی خود را به اثبات رسانده است و موفق شد که در سال ۷۷ برای فیلم «هیوا» به کارگردانی رسول ملاقلیپور، دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد را از هفدهمین جشنواره فیلم فجر کسب کند.
این بازیگر این روز ها فیلم «نفس» به کارگردانی نرگس آبیار را بر پرده سینما دارد که در این فیلم نقشی کوتاه و خاص را بازی کرده است، گفت و گوی خبرنگار ما را به این بهانه با وی در ادامه میخوانید:
دلیل انتخاب این نقش و بازی شما در فیلم «نفس» چه بود؟
این نقش برایم خیلی خاص و ویژه بود و حتی قبول کردم که این نقش را با حجم کم نیز کار کنم.
حجم نقشی که قرار است ایفا کنید، در انتخاب شما تاثیر میگذارد؟
حجم نقش به کم و زیاد بودن آن نیست، چیزی که اهمیت دارد تاثیرگذاری آن نقش بر بیننده است، من چند فیلم کار کردم که در آن ها نقش کوتاه ایفا میکنم، اما بازی در این فیلمها و در قالب این نقشها به انتخاب خودم بوده است.
بزرگ ترین دغدغه شما در دنیا بازیگری چیست؟
دغدغهها و ناراحتیهای خانوادگی؛ چون ما هم مثل مردم هستیم و این اتفاقات متوجه ما هم میشود، اما در دنیای سینما و فیلم، فعلا دغدغه خاصی ندارم ولی به طور کلی رقابتها سنگین و سخت است، البته این اتفاق در ایران نسبت به کشور هایی که سینما پیشرفتهتری دارند، کم تر و ملایم تر است.
اگر به گذشته بازگردید باز هم حرفه بازیگری را انتخاب خواهید کرد؟
بله چرا که نه. حتما باز هم بازیگری را انتخاب میکردم.
چه جور نقشی را دوست دارید، بازی کنید؟
من فیلمی به نام «استشهادی برای خدا» را بازی کردم، که نقشم در این فیلم یکی از نقشهایی است که خودم خیلی دوست داشتم آن را بازی میکردم.
ملاکهای شما برای انتخاب نقش هایتان چیست؟
اول تهیه کنندهای است که فیلم را تهیه میکند و بعد فیلم نامه و کارگردانی، سه عاملی هستند که در تاثیرگذاری یک پروژه نقش دارند.
در سینما به دنبال چه هستید و از هنر چه میخواهید؟
هنر به قدری بیاندازه و گسترده است که نمیشود تشخیص داد و پیش بینی کرد. هر کاری که انجام میدهم ممکن است آخرین کارم در این عرصه باشد و نمیتوان تشخیص داد که در چه موقعیتی قرار داری و کجا هستی و یا این که اصلا چه فیلمی تو را ارضا میکند و چه فیلمی را دوست نداری.
با توجه به این که شما ستاره سینمای ایران بودید، فکر میکنید که چطور میتوان به این جایگاه رسید؟
در سینمای ما دو دو تا برابر با چهار نیست و این کار هیچ معیاری ندارد. نمیدانم شاید به زمان، مکان، خود بازیگر، جامعه، خانواده و یا حتی ورزش کردن مربوط شود و همه این عوامل در مجموع دست به دست هم میدهند تا شخصی ستاره شود.
برای افرادی که میخواهند بازیگر شوند، چه توصیهای دارید؟
توصیه خاصی که نمیشود کرد به جز آن که تحصیلات این راه را پیش بگیرند و از طریق دانشگاه و به شکل خیلی اصولی و کامل ریزه کاریهای این حرفه را یاد بگیرند و درست وارد این راه شوند، چون بدون برنامه مطمئنا به جایی نخواهند رسید.
فیلم های جمشید هاشم پور
- شهرزاد (۱۳۹۴)
- من دیه گو مارادونا هستم (۱۳۹۳)
- هاری (۱۳۹۳)
- روزگاری عشق و خیانت (۱۳۹۲)
- کلاشینکف (۱۳۹۲)
- هیس! دخترها فریاد نمیزنند (۱۳۹۲)
- گامهای شیدایی (۱۳۹۱)
- گشت ارشاد (۱۳۹۰)
- زنها شگفت انگیزند (۱۳۸۹)
- گلوگاه شیطان (۱۳۸۹)
- پایاننامه (۱۳۸۹)
- ازدواج در وقت اضافه (۱۳۸۸)
- کیفر (۱۳۸۸)
- چهره به چهره (۱۳۸۷)
- فرود در غربت (۱۳۸۷)
- خیابان بیست و چهارم (۱۳۸۷)
- کلبه (۱۳۸۷)
- نفوذی (۱۳۸۷)
- استشهادی برای خدا (۱۳۸۶)
- آن مرد آمد (۱۳۸۶)
- محافظ (۱۳۸۶)
- چهار انگشتی (۱۳۸۵)
- میم مثل مادر (۱۳۸۵)
- سنگ، کاغذ، قیچی (۱۳۸۵)
- قاعده بازی (۱۳۸۵)
- از دوردست (۱۳۸۴)
- قتل آنلاین (۱۳۸۴)
- یک بوس کوچولو (۱۳۸۴)
- جنایت (۱۳۸۲)
- مزرعه پدری (۱۳۸۲)
- واکنش پنجم (۱۳۸۱)
- سفر به فردا (۱۳۸۰)
- قارچ سمی (۱۳۸۰)
- آواز قو (۱۳۷۹)
- ابر و خورشید (۱۳۷۹)
- مسافر ری (۱۳۷۹)
- رنجر (۱۳۷۸)
- سهراب (۱۳۷۸)
- روبان قرمز (۱۳۷۷)
- باشگاه سری (۱۳۷۷)
- چشم عقاب (۱۳۷۷)
- هیوا (۱۳۷۷)
- زخمی (۱۳۷۶)
- شبیخون (۱۳۷۶)
- یاغی (۱۳۷۶)
- یورش (۱۳۷۶)
- جوانمرد (۱۳۷۵)
- عقرب (۱۳۷۵)
- لاک پشت (۱۳۷۵)
- دشمن (۱۳۷۴)
- فاتح (۱۳۷۴)
- گروگان (۱۳۷۴)
- ویرانگر (۱۳۷۴)
- آخرین بندر (۱۳۷۳)
- دیوانه وار (۱۳۷۳)
- روز دیدنی (۱۳۷۳)
- سربلند (۱۳۷۳)
- مجازات (۱۳۷۳)
- نیش (۱۳۷۳)
- آخرین خون (۱۳۷۲)
- پادزهر (۱۳۷۲)
- پرواز از اردوگاه (۱۳۷۲)
- ضربه طوفان (۱۳۷۲)
- یاران (۱۳۷۲)
- افعی (۱۳۷۱)
- تماس شیطانی (۱۳۷۱)
- راز گل سرخ (۱۳۷۱)
- طعمه (۱۳۷۱)
- قافله (۱۳۷۱)
- آخرین تلاش (۱۳۷۰)
- دادستان (۱۳۷۰)
- دلشدگان (۱۳۷۰)
- قرق (۱۳۷۰)
- گلها و گلولهها (۱۳۷۰)
- پرده آخر (۱۳۶۹)
- عشق و مرگ (۱۳۶۹)
- مادر (۱۳۶۸)
- روز باشکوه (۱۳۶۷)
- تیغ و ابریشم (۱۳۶۴)
- یوزپلنگ (۱۳۶۴)
- پایگاه جهنمی (۱۳۶۳)
- تاراج (۱۳۶۳)
- عقابها (۱۳۶۳)
- بازداشتگاه (۱۳۶۲)
- بالاش (۱۳۶۲)
- دادشاه (۱۳۶۲)
- نقطه ضعف (۱۳۶۲)
- خط قرمز (۱۳۶۰)
- فرمان (۱۳۶۰)
- بیعت (۱۳۶۰)-فیلم کوتاه
- ایوالله (۱۳۵۰)
- خوشگلترین زن عالم (۱۳۵۰)
- عشقیها (۱۳۵۰)
- قسمت (۱۳۴۹)
- جنجال پول (۱۳۴۷)
- جهنم سفید (۱۳۴۷)
- فراری (۱۳۴۶) – (نقش سیاهی لشکر)