به گزارش جام جم آنلاین ، وارد که میشویم، با یک لیوان آب هویج از ما پذیرایی میشود. فضای رستوران خام گیاهخواری، یک ساختمان نقلی در غرب تهران است که پاتوق خام گیاهخوارها هم به حساب میآید. اینجا تقریبا همه همدیگر را میشناسند و اغلب مشتریان با همدیگر دوست شدهاند. وارد رستوران که میشویم، انتظار داریم جماعتی با تیپ روشنفکری روی صندلیها نشسته و مشغول خوردن غذاهای خام باشند، اما از این خبرها نیست. از راننده تاکسی و زن خانهدار بگیرید تا ورزشکار و بازنشسته و معلم، مشتری پر و پا قرص این رستوران هستند. تقریبا از هر طیف و گروه اجتماعی که در نظر بگیرید، در این رستوران نشستهاند.
همکلامشان که میشویم، میفهمیم این دور هم جمع شدنها در رستوران خام گیاهخواری، فقط برای خوردن غذا نیست. آنها با دورهمیهایشان به همدیگر روحیه و انرژی میدهند تا کسی رژیم خام گیاهخواریاش را کنار نگذارد.
میشود گفت، تنها محصول غیرگیاهی که در این رستوران عرضه میشود، عسل طبیعی است که در مرام خام گیاهخوارها، خوردنش آزاد و مایه قوت است. به قول یکی از مسئولان رستوران، گاهی عسل را از این رستوران 30 هزار تومان میخرند، اما در بازار آزاد، سه تا چهار برابر قیمت میفروشند. غذاهای این رستوران، به شکلی تزئین شدهاند که بسیار شبیه غذاهای گوشتی و پختهای است که هر روز میخوریم. غذاها شبیه املت، آش و حتی کباب درست شدهاند تا فروشنده همان حس خوردن غذاهای پخته را داشته باشد، اما مزه غذاهای خام گیاهخواری با مزه غذاهای پخته و گوشتی، زمین تا آسمان فرق دارد.
با خام گیاهخواری به آرامش رسیدم
خام گیاهخوارها حتی از خوردن میوههای پخته دوری میکنند، چون معتقدند فرآیند پختن، ارزش غذایی محصولات خوراکی را نابود میکند، اما روایت آدمهایی که پا به دنیای خام گیاهخواری گذاشتهاند، جالبتر از سبک تغذیهای است که دنبال میکنند.
اکبر بهروز، 58 سال دارد و بعد از اتفاق تلخی که برای پسرش میافتد، دچار انواع و اقسام بیماریها میشود. پسر اکبر در 26 سالگی پس از یک سانحه دریایی، گم میشود و حالا بعد از گذشت پنج سال، هنوز ردی از پسرش پیدا نشده است، اگرچه اکبر قبول ندارد پسرش فوت شده و میگوید حتما روزی خبر زنده بودنش را به من میدهند.
بعد از این سانحه، اکبر دچار حملات قلبی، فشار خون و اختلال هراس میشود، اما حالا به قول خودش، بعد از گذشت هفت ماه از خام گیاهخواری، بسیار احساس آرامش دارد و فکر میکند دیگر نیازی به این قرصها ندارد.
غذای پخته ما را وسوسه نمیکند
مرتضی شاکری را میشود پیرمرد خام گیاهخوارها به حساب آورد. او 71 سال دارد و سال 90، دچار سرطان بدخیم روده شده است. حالا پنج سال است خام گیاهخواری مطلق را انتخاب کرده و به قول خودش، خام گیاهخواری کاری کرده که دیگر هیچ نشانی از بیماری قدیمی در بدنش دیده نمیشود.
مرتضی میگوید: وقتی به پشت سرم نگاه میکنم که مملو از بیماری و تنش بودم، اصلا دوست ندارم به پخته خواری برگردم، چون آرامش و سلامت را با خام گیاهخواری تجربه کردهام.
مهیار کهنسال، 56 ساله هم سر همان میزی نشسته که مرتضی مشغول خوردن غذاهای خام است. مهیار راننده است و با مسافرکشی، روزگار میگذراند. او روی مطلق بودن خام گیاهخواری تاکید دارد: خام گیاهخواری باید مطلق باشد، نه اینکه امروز خام گیاهخوار باشیم و فردا به صورت تفننی گوشت و مواد پخته بخوریم.
به قول خودش، قبلا کلکسیون بیماریها بوده، اما حالا بیماریهای قدیمی، بیخیال او شدهاند. مهیار عقیده دارد خام گیاهخواری، به معده آماده نیاز ندارد، بلکه یک ذهن آماده میخواهد که در مقابل وسوسه خوردن غذاهای پخته بایستد و تسلیم هوس خوردن گوشت نشود.
از مهیار درباره رژیم غذایی روزانهاش میپرسم و این که در طول روز چه غذاهایی میخورد. میگوید صبح را با خوردن آبمیوه شروع میکنم، آبمیوههای تازه و بدون افزودنی تا 10 صبح هم میوههای فصل را میخورم، هر میوهای که میل داشته باشم. در طول روز هم با خوردن آجیل خام و خرما سرگرم هستم.
یک چشمه از غذاهای خام گیاهخواری
در این رستوران خام گیاهخواری، همه چیز ساده و خودمانی است. از میزهای پرزرق و برق با کارمندان کراوات زده هم خبری نیست. در اغلب غذاهای این رستوران، جوانه گندم وجود دارد که پای ثابت اغلب غذاهاست. اسامی غذاها هم تقریبا همان اسامی غذاهایی است که همه شنیدهایم و فقط باید آخرش یک خام گیاهخواری اضافه کنید. مثلا رولت را با خرما، کنجد خام و نارگیل ترکیب میکنند و رولت خام گیاهخواری آماده میشود یا جوانه گندم، مغز گردو، زرشک و سبزی را به شکل هنرمندانهای با یکدیگر ترکیب میکنند و کوفته خام گیاهخواری به مشتری ارائه میدهند. املت و بستنی خام گیاهخواری با ماست و خیار هم در این رستوران مشتریان زیادی دارد.
قاعده کار هم معمولا این است که جوانه گندم به جای گوشت استفاده میشود تا قوام غذاها حفظ شود. البته غذاهایی که در این رستوران عرضه میشود، به این معنی نیست که همه خام گیاهخوارها فقط این غذاها را بخورند.
در سیستم خام گیاهخواری، خوردن زیاد مواد گیاهی خام هم مشکلی ندارد، برخلاف مواد پخته که خوردن زیادش میتواند عوارضی مثل چاقی، دیابت، کمتحرکی و فشار خون را به همراه داشته باشد. آن طور که از خام گیاهخوارهای این رستوران فهمیدیم، این طور نیست که یک فرد خام گیاهخوار موظف باشد روزی دو سیب، سه نارنگی و چند پرتقال بخورد، بلکه میتواند در طول شبانهروز، هرچقدر دلش خواست از میوههای مختلف بخورد. هیچ وعده غذایی هم به اسم صبحانه، ناهار و شام وجود ندارد. اگر هم فردی در طول چند ماه خام گیاهخواری، حتی یک وعده غذای پخته بخورد، آن وقت خام گیاهخواری مطلق را از دست میدهد و به قول خودشان، باید دوره پاکی را از اول شروع کند.
40 کیلو وزن کم کردم
عکس سه سال پیش را نشانم میدهد. چاقی از سر و رویش میبارد. حسین محمدی 108 کیلو وزن داشته، اما از اردیبهشت 92 تصمیم میگیرد خام گیاهخوار شود. حالا وزنش به 68 کیلو رسیده است. پروستات حاد، چربی خون و معده درد، بیماریهایی است که به عقیده حسین، از همه چیزخواری و چاقی در بدنش لانه کرده بود، اما حالا با خام گیاهخواری هیچ کدام از درد و مرضهای قدیمی را ندارد.
از حسین میپرسم، خرید گوشت هم دارید؟ میگوید اگر مهمان داشته باشیم، چون در خانه ما کسی اهل خوردن گوشت نیست و سماور هم همیشه خاموش است.
حسین بر این باور است که اگر آدم به لذت خوردن غذای پخته فکر کند، وسوسه رها کردن خام گیاهخواری به سرش میزند، ولی اگر به لذت غذا فکر نکند، تا ابد میتواند خام گیاهخوار مطلق باشد.
اکبر بهروز، رفیق حسین هم میگوید هفت ماه است که خام گیاهخوار مطلق شده و در این مدت، وزنش از 91 کیلو به 73 کیلو رسیده است.
دلمان به حال پختهخوارها میسوزد
این که خودت خام گیاهخوار باشی ولی برای بچههایت غذا بپزی، فقط از یک مادر عاشق برمیآید. معصومه نصر میگوید هیچ وقت پای گاز، وسوسه غذا خوردن به او دست نمیدهد، چون تا حدود دو سال پیش، روزی 40 قرص میخوردم، اما حالا دیگر قرصی نمیخورم و با خام گیاهخواری به آرامش و سلامت رسیدهام.
معصومه اعتقاد دارد بدن انسان، خودش هوشمند است و اگر سم، غذای پخته، گوشت و دارو وارد بدن نشود، بدن میتواند مشکلش را حل کند.
علی مجیدی هم نظرات خانم نصر را تایید میکند و میگوید: خودمان با این سبک تغذیه راحتیم، اما گاهی برخی اطرافیان، مدام انرژی منفی میدهند و میگویند وقتی غذای پخته نمیخورید، چه لذتی از دنیا میبرید. آنها از حال خوب روحی ما خبر ندارند: باور کنید، دلم برای حال آنهایی که پخته خوار هستند، میسوزد، چون نمیدانند چه ضربهای به سلامت خودشان میزنند.
پخته خواری در مرام ما اعتیاد است
در گوشهای از رستوران خام گیاهخواری، آشپزخانهای است که هیچ نشانی از گاز و فر و شعله در آن نمیبینید. مظفر محمدی را در گوشهای از آشپزخانه میبینیم و همکلام میشویم.
میگوید یک سال و سه ماه و 20 روز است که لب به گوشت و غذای پخته نزده است. به شوخی میگویم حتما خیلی سخت گذشته که حساب روزهایش را هم دارید. میخندد و میگوید: نه، اتفاقا کاش زودتر با خام گیاهخواری آشنا میشدم. سال 92 سرطان خون داشتم و سه سال شیمیدرمانی شدم، اما بعد از خام گیاهخواری، قرص و داروهایم را کنار گذاشتم و الان هم به گفته پزشکان، حالم کاملا خوب است.
مسعود فراهانی را هم به عنوان ورزشکار خام گیاهخوارها میشناسند. او مربی حرفهای است و کوهنوردی و ورزش باستانی را دنبال میکند. او اعتقاد دارد، خوردن مواد پخته و گوشتی، نوعی اعتیاد است و میشود با کمی همت، این اعتیاد را کنار گذاشت. همسر مسعود هم اوایل به خاطر همراهی با همسرش به خام گیاهخواری روی آورده، اما حالا حدود چهار سال است که این زن و شوهر، آشپزخانه را تعطیل کردهاند و هر دویشان خام گیاهخوار شدهاند.