با همان لپتاپ با دوستانش حرف میزد و آنها را میدید و جوک میگفت و میخندید و میخوابید و بیدار میشد و انگار اصلا نه او در این خانه بود و نه ما.
همسرم هم دیگر آن زری خانم دوست داشتنی 30 سال پیش نبود. زری خانمی که ظریف و صبور بود و تا دم در آدم را بدرقه میکرد و تا بیایی دلتنگ میشد، امروز از اینکه صبح تا شب قیافهام را ببیند خسته میشد و گاه و بیگاه از کمر درد و پادرد ناله میکرد. اگر به پسر بیکارش تشر میزدم که پاشو برو برای خودت یک کاری پیدا کن، ناراحت میشد و میگفت: پسرم میخواهد درس بخواند و دکتری بگیرد.
اگر با او بحث میکردم که چرا حمایتش میکنی، باز ناراحت میشد و تیر آخر ترکش را رها میکرد و میگفت: وقتی که سر کار میرفتی از دستت راحت بودیم. حالا 24 ساعته عین آینه دق مینشینی اینجا و سر دل ما را میجوی!
ای داد یعنی توی این 30 سال که صبح تا شب کار میکردم داشتم به خانواده لطف میکردم که قیافهام را نبینند و از شر من آسوده باشند؟!
یعنی در این 30 سال چه اتفاقی افتاده که دیگر کسی دلش برایم تنگ نمیشود؟
چه اتفاقی افتاده که دیگر حضورم در خانه سنگینی میکند و یک مزاحم به شمار میروم؟ این حرفها را که میشنوم دلم میگیرد و به جای پسرم که ساعت 2 نیمه شب میخوابد و ساعت 12 بیدار میشود و تازه صبحانه میخواهد، من پیرمرد بازنشسته میروم دنبال کار میگردم. شاید هم بالاخره حاضر شوم یک جایی بروم بنشینم و بگویم سر کار میروم که فقط خانه نباشم.
احساس آوارگی میکنم. خیلی تلخ است که بعد از 30 سال کار طاقتفرسا به خانه برگردی و ببینی هیچکس تو را نمیخواهد.
درد دل خیلی از ما
این صحبتها حرف دل خیلی از بازنشستههاست. پدرهایی که از خانه دور بودهاند و فقط به فضای کاری خود فکر میکردهاند. کسانی که تنها محل اطلاعاتشان همسرشان بوده است و گزارشهایاو از خانواده تصویر خانواده را برایش شکل میداده است.
اما وقتی خیلی ازاین افراد هنگام بازنشستگی متوجه میشوند تصویر گزارشها برای اینکه او آزرده نشود، تلطیف و سانسور میشده است و گاه نه فرزندان چندان به فرمان هستند و نه زندگی چندان به سامان و حتی همسری که سالهای سال کنارشان بوده، حالا آنقدر سرد شده است که گاه حتی همدیگر را نمیشناسند، اما هر چیز چارهای دارد. پس بیایید این هفت قدم را بردارید تا بعد از بازنشستگی زندگی شیرینتری را با خانواده خود تجربه کنید.
گام اول؛ ارزیابی
سعی کنید مدتی قبل از بازنشستگی همه چیز را بیسروصدا ارزیابی کنید: وضع تحصیل و ازدواج فرزندان، نیازهای خانواده، وضع سلامت خود و همسرتان، نیازهای مبرم خانواده مثل بازسازی خانه، خرید و تهیه وسایل، خودرو و خیلی چیزهای دیگر که ممکن است به خاطر دست تنگی یا مشغله تاکنون به آن رسیدگی نکرده باشید.
وضع اقتصادی خانواده را نیز ارزیابی کنید و اگر نیاز است که پس از بازنشستگی شغل دیگری در نظر بگیرید پیش از بازنشستگی در این خصوص اقدام کنید.
گام دوم؛ برنامهریزی مالی
پس از بررسی وضع، برای این موقعیت برنامهریزی کنید.
قبل از همه به نیازهای خانواده رسیدگی کنید. آن هم نیازهای ضروری و مهم و اساسی نه هوسهای زودگذر. مثلا اگر دندانهای فرزندتان نیاز به درمان دارد پولش را بدهید ولی برایش تبلت یا موتور نخرید. پولی که بعد از بازنشستگی به یکباره به دستتان میرسد یک بار و برای همیشه به دست میآید و میتوانید با آن برای یک کار جدید سرمایهگذاری کنید یا به قول معروف چالههای موجود در خانواده را پر کنید. تعمیر خانه، تغییر وسایل قدیمی و فرسوده، تعمیر وسایل برقی و سرو سامان دادن به وضع خانه و زندگی در اولویت امور است. همه باید بدانند شما هنوز مرد خانهاید.
اگر چیزی باقی ماند میتوانید با سنجیدن موقعیت آن را به بهترین نحو سرمایهگذاری کنید.
گام سوم؛ برنامهریزی رفاهی
شما مرد تاریکی بودهاید و یک عمر صبح زود رفته اید و شب هنگام برگشته اید. پس طبیعی است که یک جا نشستن در خانه، هم شما را خسته میکند و هم استقلال را از همسر و فرزندانتان به یکباره میگیرد. برای خود یک برنامهریزی رفاهی کنید تا همه بدانند چه نعمتی به خانه برگشته است. مثلا برای خانواده سفرهای دستجمعی و دور همی با دوستان و آشنایان ترتیب دهید.
از خانواده دوستان فرزندتان نیز میتوانید دعوت کنید که به شما ملحق شوند. این کار رابطه شما و فرزندانتان را بهتر میکند. برای زمانی که در خانه هستید بازیهای خانوادگی ترتیب دهید و سعی کنید به جای اینکه دیگران را بپایید و ایراد بگیرید در کارهایشان مشارکت و همدلی کنید نه نظارت.
برای ترتیب دادن برنامههای رفاهی رای اکثریت را در نظر بگیرید و تا حد امکان سعی کنید کاری کنید که هر نوبت نظر کسی که قبلا اقلیت بوده تامین شود. فراموش نکنید قرار است دوباره خود را در دلهای همه جا کنید.
گام چهارم؛ برنامهریزی عاطفی
وقتی یک عمر در خانه نبودید رفتهرفته همسرتان خود را عادت داده که کمتر به محبت شما نیاز داشته باشد، اما این کم محبتی، او را نسبت به شما سردتر کرده است، پس باید سعی کنید تنور عاطفه را دوباره شعلهور سازید. سعی کنید به خاطر آورید که روزهای اول ازدواجتان چگونه بودهاید. برای همسرتان هدیه بگیرید، با محبت حرف بزنید و به همسر و فرزندانتان نشان دهید که با نبودتان در خانه، از احوال خانواده غفلت نکرده بودید و هرچه بوده از سر ناچاری بوده است و آنان را از چشمه محبت خود سیراب کنید.بزودی متوجه خواهید شد که نه تنها با خانواده درگیر نمیشوید، بلکه دل آنها برایتان زود به زود تنگ میشود.
گام پنجم؛ زمانی برای خودتان
همیشه هم وضع به همین خوبی پیش نمیرود. گاهی خانواده دوست دارند فاصله خود را با شما حفظ کنند و خیلی زود تغییر وضع نمیدهند تا وقتی که آنها به وضعیت جدید عادت کنند، شما هم برای خود برنامهریزی شخصی داشته باشید و گروه دوستان و شبکه ارتباطی جدیدی شکل دهید.
اگر نیاز مالی ندارید، در فعالیتهای بشر دوستانه شرکت کنید و به امور عامالمنفعه بپردازید، با گروه دوستانتان ورزشهایی چون پیادهروی، طبیعتگردی و کوهنوردی ترتیب دهید و سعی کنید زمانهایی را خارج از خانه بگذرانید.
اگر فرزندی دارید که میتواند همپای شما باشد به او هم پیشنهاد همراهی بدهید ولی اصرار نکنید. گاهی نیز برنامههای ورزشی بگذارید که همسرتان بتواند با شما بیاید اما به او نیز برای این کار پافشاری نکنید. بدانید که اینها برنامههای خاص خودتان است نه برنامههایی که باید با خانواده هماهنگ کنید.
گام ششم؛ بازگشت به خویشتن
همانطور که زمانی را برای تفریح، خانواده، دوستان و برنامهریزیهای اقتصادی اختصاص دادهاید، فرصتی را نیز باید برای بازگشت به خویشتن و مراقبه قرار دهید.
در این زمان به خودتان، کارهای درست و نادرست خود و زمانی که باقی مانده است تا انسان بهتری باشید فکر کنید، سعی کنید خودتان را به منبع لایزال الهی وصل کنید و برای سایر روزهای زندگیتان از او کمک و انرژی بگیرید.
خدا را فرا بخوانید و سعی کنید چنان که در اسلام توصیه شده است به همراه مومنان در مسجد نماز بجا آورید. این زمان یعنی زمان بازنشستگی، بیش از هر وقت دیگر به آرامش و مراقبت و انرژی مثبت و هدایت شده نمازگزاران و انسانهای مومن که همراه با نماز اول وقت به سراغ شما میآید، نیاز دارید.
در زمانهای مقرر دل را جلا دهید و سبک و پر از سر زندگی به سراغ زندگی بیایید. دانشمندان ثابت کردهاند سالمندانی که روزانه عبادت میکنند دیرتر احساس پیری میکنند و سلامت خود را به مدت طولانیتری حفظ میکنند.
سعی کنید بهترینهای زندگی خود را مرور کنید و به خاطر آن از خداوند سپاسگزار باشید و از خود تشکر کنید که به مسیر درستی رفتهاید. بیشتر ناامیدی سالمندان از این است که فکر میکنند راههایی را که به خطا رفتهاند آنها را آنقدر از هدف دور کرده است که هرگز به آن نخواهند رسید و وقت بازگشتی نیز ندارند. پس روی چیزهایی که دارید و کارهای مثبتی که کردهاید متمرکز شوید و به خود بگویید همیشه برای کارهای بهتر وقتی هست.
گام هفتم؛ محاسبه
بعد از اینکه زندگی بعد از بازنشستگی خود را روی حساب و کتاب بنا کردید سعی کنید در پایان هر ماه هر یک از قدمهایی را که باید بر میداشتید محاسبه کنید. این کار را حتی در پایان هر روز نیز میتوانید انجام دهید. بزودی میبینید که هدفهای سخت و دور از دسترستان به هدفهای زیبا و دست یافتنی تبدیل شده است که رسیدن به آنها زیاد هم دور نیست. زندگی دوست داشتنی، خانوادهای گرم، فرزندانی علاقهمند و مشارکتجو و کارهایی که آرزوی انجام دادنش را داشتهاید، همه چیزهای خوب بعد از بازنشستگی در انتظار شما هستند. پس قدمهای بعد از بازنشستگی را محکم و مطمئن بردارید.
زهره زیارتی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)