zoomit.ir - بر اساس اعلام شرکت سونی، گوشیهوشمند محبوب و پرطرفدار سونی اکسپریا زد ۳، بروزرسانی اندروید ۷ نوقا را دریافت نخواهد کرد. این غول فناوری ژاپنی در این مورد توضیحات کاملی را ارائه کرده و دلیل این امر را به وضوح بیان داشته است.
در لحظهی معرفی لیست محصولاتی که اندروید ۷ را دریافت خواهند کرد، کمپانی سونی نامی از گوشیهوشمند اکسپریا زد ۳ نبرد، اما این شرکت نیاز دانسته تا توضیحاتی را در مورد این تصمیمگیری اعلام کند.
بنا به اعلام Ola Olsson که از توسعهدهندگان شرکت سونی است، دو دلیل برای اینکه گوشیهوشمند اکسپریا زد ۳ به طور رسمی اندروید ۷ نوقا را دریافت نخواهد کرد وجود دارد. دلیل اول به مسائل فنی بر میگردد چراکه محدودیتهای پیشبینی نشدهی پلفترم باعث شده تا سونی امکان عرضهی آپدیت پنجمین نسخهی پیشنمایش مخصوص توسعهدهندگان را برای اکسپریا زد ۳ نداشته باشد.
ظاهرا از آنجا که سونی نتوانسته بروزرسانی نهایی را برای گوشیهوشمند یاد شده منتشر کرد، حتی اگر خود این شرکت هم بخواهند نمیتواند آپدین اندروید ۷ نوقا را برای این محصول منتشر کند.
درست پیش از اینکه سونی بتواند نسخهی پنچم پیشنمایش مخصوص توسعهدهندگان را برای اکسپریا زد ۳ منتشر کند، شرکت گوگل پیشنیازهای مخصوص تست خود را بروزرسانی کرد. این غول دنیای جستجوگرها پیشنیازهایی را معرفی کرد که باعث شد بسیاری از گوشیهایهوشمند برای ارتقا به اندروید ۷ سازگاری لازم را نداشته باشند. از جمله این پیشنیازهای بروزرسانی شده میتوان به پشتیبانی از Vulkan یا OpenGL ES 3.1 اشاره کرد.
گوشیهوشمند سونی اکسپریا زد ۳ از پردازندهی اسنپدراگون ۸۰۱ بهره میبرد و چیپ گرافیکی آن نیز آدرنو ۳۳۰ است که فقط میتواند از Open GL 3.0 ES پشتیبانی کند. همین عامل باعث شده تا گوشی یاد شده پیشنیازهای لازم را برای عرضه بروزرسانی مورد بحث نداشته باشد. این دلیل میتواند یک دلیل کاملا قانعکننده از جانب سونی باشد تا افرادی که اکسپریا زد ۳ دارند و مدتها است انتظار اندروید ۷ را میکشند دیگر برای این مورد صبر نکنند و خیالشان آسوده باشد که اندروید نوقا برای گوشیهوشمند آنها منتشر نخواهد شد.
طبیعتا، گوشیهوشمند Xperia Z3 سونی تنها محصولی نیست که به دلیل محدودیتهای فنی نمیتواند بروزرسانی اندروید ۷ نوقا را دریافت کند. بسیاری از دستگاههای دیگر مجهز به پردازندهی اسنپدراگون ۸۰۰ و اسنپدراگون ۸۰۱ نیز با شرایط جدیدی که گوگل وضع کرده، قادر به دریافت بروزرسانی اندروید نوقا نخواهند بود.
اگر گزارشهای منتشر شده در این مورد را قبلا نخواندهاید، در ادامه میتوانید لیستی از محصولات سونی که آپدیت اندروید ۷ نوقا را دریافت خواهند کرد را مشاهده کنید. از جمله محصولات سونی که آپدیت مورد بحث را دریافت خواهند کرد میتوان به اکسپریا زد ۳ پلاس، تبلت اکسپریا زد ۴، اکسپریا زد ۵، اکسپریا زد ۵ کامپکت، اکسپریا زد ۵ پریمیوم، اکسپریا ایکس، اکسپریا ایکسای، اکسپریا ایکسای الترا و اکسپریا ایکس پرفرومنس اشاره کرد.
نوجوانبودن حس خوبیه. نوجوانی یعنی شور و هیجان برای انجام کارهای تازه. نوجوانی مثل آببازی توی هوای گرمه یا خوندن یه کتاب که خیلی دوستش داری.
نوجوانی خیلی خوشمزه است؛ گاهی شیرین مثل آبنبات چوبی و کیک شکلاتی، گاهی هم ترش، مثل لواشک سیب و آلو.
پس نوجوان باش و نوجوانی کن. کفش کتانی به پا کن و کولهات را پر کن از کتابهای تازه و خوراکیهای خوشمزه و سوار بر دوچرخه سفر کن و از این روزهای نوجوانی که بو و مزه و حس و حال دیگری دارند، لذت ببر.
پریسا سادات مناجاتی، 14 ساله
خبرنگار افتخاری از کرج
اسمش دوچرخه است، دوچرخهای که با رکابهایش حرف میزند و همه میتوانند سوارش شوند و رکاب بزنند. جالب است نه؟!
صدای این دوچرخه شاید در صدای بوق ماشینها گم شود، اما رنگهای نقشبسته بر بدنهاش آن را در برابر چشمهایمان آشکار میکند!
خیلی هم خوب همدست نور خورشید میشود! میدانی چگونه؟ پنجشنبههایی که خورشید در حال خودنمایی است و گرمایش را گُله به گُله روی سرمان خالی میکند، میرویم یک بطری آب بخریم، اما ناگهان دوچرخه جلو میآید و میگوید: کافی است چشمهایت را باز کنی تا سوارت کنم و تو را از این دنیای خستهکننده بیرون ببرم.
سعی میکنیم قلپی آب بنوشیم. فکر میکنیم بر اثر گرماست که این چیزها را میبینیم. غافل از آنکه این دوچرخه تا مقدار کمی پول به مغازهدار ندهی و آن را نخری، بیخیالت نمیشود!
میرسی خانه و میبینی که یک مجلهی خوشآبورنگ در میان خبرهای تصادف و ساخت و ساز و... خودنمایی میکند.
آنقدر میخوانی که احساس میکنی که پاهایت روی دوچرخه رکاب نمیزنند، بلکه خود دوچرخه دارد تو را به عمق دنیایش میبرد؛ دنیایی که در آن همیشه کسی هست که به حرفهایت گوش کند و تو کلی حرف داری، برای غصههای بزرگ و کوچک نوجوانیات...
آتنا شیدایی، 15 ساله
خبرنگار افتخاری از تهران
قدیمترها این فکر توی سرم میچرخید که یک روز (حالا هرچهقدر هم که دور باشد) باید باغی داشته باشم تا وقتی در آن قدم میزنم از عطر سبزهها و گلها سرمست شوم و چرت کوتاهی زیر درختانش با لالایی پرندهها همراه باشد! بزرگتر که شدم فهمیدم عملیکردن رؤیایی که در سر دارم آنقدرها هم ساده نیست.
اینروزها که در شهرهای خاکستری و آپارتمانهایی کوچک محصور شدهایم، داشتن یک باغ شیشهای کوچک هم نعمت است. آستینهایم را بالا زدم و دست به کار شدم.
چند روز پیش رؤیای کودکیام در قابی کوچک جوانه زد...! با باغ واقعی از زمین تا آسمان فرق دارد و صدای روح نواز پرندهها را نمیتوان در آن جا داد، اما همین که در شهری بدون اکسیژن نفس بکشد، کافی است!
صدای لودرها در باغهای شهر میپیچد و من فکر میکنم شاید روزی پرندگان شهر به باغ شیشهایام کوچ کنند!
عکس و متن: صبا عدالتی مغرور، 13ساله
خبرنگار افتخاری از تهران
اگر لطف و مهربانی درختها نبود و برگهایشان را به پاییز قرض نمیدادند، پاییز توی دستهای سردش چه داشت؟ اگر مهربانیِ کلاه و شالگردن و عشقِ کاپشن نبود، چه میکرد تا به دل شاعرها بنشیند؟
دریا اخلاقی، 16 ساله
خبرنگار افتخاری از تهران
پاییز قشنگ و آذر زیبایم، ممنون که با آمدنت دل آسمان را آب کردی و صورت خاکستری رنگش را با دانههای مرواریدت صیقل دادی!
دانهدانه برف که میبارد، غبار دلتنگیهایم هم زیر همین مرواریدها دفن میشود و من هم به امید رفع دلتنگیهایم لحظهلحظه برای باریدنت روزی هزاربار دست به دعا میشوم!
دانههای کوچک من، ببارید تا دلتنگیهایم زیر این سقف کوچک زیبا نپوسد!
حدیث بابایی، 15 ساله
خبرنگار افتخاری از تهران
عکس: زهرا امیربیک، خبرنگار جوان از شهرری
وزیر بهداشت، شیرین ترین روز کاری خود را زمانی عنوان کرد که طرح تحول نظام سلامت تصویب شد.
وی گفت: بیشترین وقت ما به حاشیه ها گذشت و گرفتار قول هایی بودیم که عمل نشد
وزیر بهداشت تاکید کرد: کمتر اجازه دادند به کار اصلی بپردازیم.
به گفته هاشمی، شیرین ترین روز کاری او زمانی بود که طرح تحول نظام سلامت تصویب شد.
وی افزود: روزهای تلخ همیشه هستند.
وزیر بهداشت در پاسخ به این سئوال که چه نمره ای به عملکرد خود می دهید، گفت: کارنامه را مردم باید نمره بدهند و مهم قضاوت مردم است.
با دلگرم همراه باشید تا با فواید شیرین بیان بیشتر آشنا شوید.
شیرین بیان از جمله گیاهان دارویی خودرو است و کمتر مورد کشت قرار میگیرد. برگ های آن مرکب است و از 4 تا 7 زوج برگ به اضافه یک برگچه انتهایی تشکیل یافته است که به سبب ترشح شیره، چسبندهاند. گل های این گیاه به رنگ های ارغوانی، زرد یا بنفش یا آبی مایل به سفید هستند و میوهاش شامل 5 تا 6 دانه مایل به قهوهای است. ریشه و ساقه زیرزمینی آن مصرف دارویی دارد.
قسمت مورد استفاده شیرین بیان، ساقههای زیرزمینی و ریشههای گیاه است که دارای ترکیبات مختلفی است. مهمترین ماده ای که موجب شیرینی شیرین بیان می شود، ترکیب موجود در ریشههای گیاه به نام اسید گلیسریزیک است که 50 برابر شکر شیرینی دارد. اسید گلیسریزیک با افزایش سن گیاه افزایش مییابد.
ترکیبات موجود در ریشه شیرین بیان برای مقابله با پوسیدگی دندان مفید هستند. همچنین خاصیت ضدمیکروبی داند، بنابراین میتوان از شیره این گیاه به عنوان ماده ضدپوسیدگی در محلولهای شستشوی دهان و نیز خمیر دندانها استفاده کرد.
نامهای دیگر آن: مهک، بیخ مهک، متکی، میجو، مژو، سوس، اصلالسوس، مجو، مگ و مخ میباشد.
1. طبع آن گرم و خشک است.
2. برای آنژین 10 گرم شیرینبیان را در 250 سیسی آب سرد ریخته حرارت میدهیم تا به جوش آید سپس 5 دقیقه بجوشد 12 ساعت بگذارید بماند سپس صاف نموده طی چند نوبت تا شب به مدت یک هفته بنوشید.
3. برای گرفتگی حنجره و صدا از روش شماره 2 استفاده شود.
4. برای عفونت گلو و برونشیت از روش شماره 2 استفاده شود.
5. برای یبوست مانند شماره 2 تهیه گردد یک استکان آخر شب و یک استکان صبح ناشتا بنوشید.
6. برای دل دردی که در اثر سوءهاضمه باشد یک فنجان از جوشانده ریشه شیرینبیان میل شود. طرز تهیه جوشانده ماننده شماره 2 میباشد.
7. جهت برطرف کردن سنگینی معده و هضم غذا بعد از غذا یک فنجان از جوشانده شیرینبیان میل شود.
8. مصرف شیرینبیان باعث طول عمر میشود.
9. برای خونریزی لثهها روزی 2 بار با جوشانده شیرینبیان دهانشویه شود و برای تهیه این محلول 20 گرم در200 سیسی آب سرد مخلوط کرده بجوشد 15 دقیقه دمکرده صاف نموده میل شود.
10. برای زکام از روش آنژین استفاده گردد.
11. برای درد مثانه از جوشانده شیرینبیان که شرح آن در روش شماره 2 آمده است استفاده کنند.
12. حبسالبول از روش شماره 2 استفاده گردد.
13. برای ورم و قرمزی چشم 50 گرم شیرینبیان در یک لیتر آب سرد جوشانده 12 ساعت بماند سپس صاف نموده چشم را بشوئید.
14. ریشه شیرینبیان 4 گرم در 250 سیسی آب سرد جوشانده سپس دمکرده هر 6 ساعت یک فنجان بنوشند خلطآور میباشد.
15. جهت زخم معده 3 گرم در 150 سیسی آب جوشانده دمکرده به مدت 12 ساعت بماند سپس روزی 3 فنجان بنوشید.
16. کسانی که فشار خون دارند از خوردن شیرینبیان خودداری کنند.
17. برای بیماران دیابتی شیرینبیان ممنوع میباشد.
18. کسانی که بحرانهای کبدی دارند منجمله صفرا و سیروز کبدی نباید استفاده کنند.
19. مدت استفاده شیرینبیان نباید بیش از 3 هفته باشد.
20. شیرینبیان تقویتکننده غدههای فوق کلیوی میباشد.
21. کسانی که میخواهند ترک دخانیات کنند هر زمان که میخواهند سیگار بکشند به جای آن ریشه شیرینبیان را بمکند.
22. خوردن شیرینبیان ضد سرطان است.
23. برای درمان زخم معده روزی 2 گرم شیرینبیان را با عسل مخلوط نموده میل کنند.
24. سعی کنید پوست ریشه شیرینبیان را جدا نموده از مغز آن استفاده کنید زیرا ممکن است پوست آن سمی باشد چون مار ریشه این گیاه را زیاد دوست دارد و خودش را به آن میمالد.
25. کسانی که فشار خون آنها بالا است بعد از خوردن شیرینبیان آب هندوانه بنوشند.
26. برای درمان لکههای سفید و زردی چشم برگ شیرینبیان را سائیده پودر آن را به چشم بکشند.
27. برای رفع بوی بد بدن، زیر بغل و بین انگشتان پا برگ شیرینبیان را به صورت ضماد بگذارید.
28. برای درمان سوختگیهای شدید برگ خشک شیرینبیان را سائیده با روغن زیتون مخلوط نموده به صورت مرهم بمالند.
29. برای درمان زخمها و بریدگی پودر برگ خشک شیرینبیان را بپاشید.
30. برای تقویت اعصاب ابتدا ریشه شیرینبیان را در آب سرد خیسانده سپس میجوشانیم 12 ساعت بماند صاف نموده و از این جوشانده روزی 3 فنجان بنوشند.
31. برای تقویت نیروی جنسی 40 گرم پودر شیرینبیان را با 150 گرم عسل مخلوط نموده روزی یک قاشق چایخوری میل شود.
32. برای جلای صورت 2 گرم ریشه شیرینبیان، یک گرم شکر، یک گرم رازیانه را در 200 سیسی آب خیسانده سپس حرارت داده صاف نموده روزی 3 فنجان بنوشند.
33. جهت افزایش ترشحات عادتماهانه ازجوشانده شیرینبیان بنوشند.
34. ربالسوس از عصاره شیرینبیان بدست میآید به این صورت که 80 گرم ریشه شیرینبیان را خرد نموده سپس در 800 گرم آب مقطر به مدت 12 ساعت خیسانده و باز مجدداً میگذاریم بماند تا تهنشین شود آنگاه آب صاف شده را با حرارت غیر مستقیم (بنماری) حرارت داده تا غلیظ شود این عصاره برای تمام مواردی که گفته شد مفید میباشد روزی 3 قاشق مرباخوری میل شود.
35. کسانی که تصلب شرائین دارند به مدت یک هفته از جوشانده شیرین بیان که در دستورهای قبلی آمده است میل کنند.
36. کسانی که فشارخون آنها پائین است از جوشانده شیرینبیان استفاده کنند.
37. برای تنگینفس از جوشانده شیرینبیان روزی 3 فنجان بنوشند.
38. برای جلوگیری از ریزش مو با جوشانده شیرین بیان موها را ماساژ دهید.
39. برای تبهای مزمن 2 گرم ریشه شیرین بیان را در 150 سیسی آب جوشانده 12 ساعت بماند سپس صاف نموده با 2 گرم ترنجبین مخلوط نموده در 2 نوبت میل شود.
40. ریشه شیرینبیان برای سرطان پوست، معده و خون مفید میباشد.
41. برای درمان انگل 50 گرم ریشه شیرینبیان و 50 گرم رازیانه را مخلوط نموده روزی 5 گرم به مدت 5 روز میل شود.
42. برای رفع بیماری بلغم شیرینبیان مفید میباشد.
43. جهت بواسیر از جوشانده شیرینبیان میل شود.
44. برای اسید اوریک از جوشانده شیرینبیان استفاده شود.
45. جهت سوزش مجاری ادرار 10 گرم شیرینبیان را در 250 سیسی آب سرد خیس نموده سپس با حرارت ملایم جوشانده 12 ساعت بماند صاف کرده با کمی عسل شیرین نموده میل شود.
46. برای ورم پروستات از روش شماره 45 استفاده شود.
مورد احتیاط مصرف عرق شیرین بیان
عرق شیرین بیان در زنان باردار , کودکان زیر۷سال, افراد با فشار خون بالا و اختلالات غده تیروئید مصرف نشود.
نسخه تکمیلی درطب سنتی به تو صیه سایت بوعلی باب سلامتی برای درمان زخم معده:
جهت درمان زخم معده و ورم معده پرهیز شود:
حبوبات – لبنیات – چای پررنگ – اسفناج – گوجه فرنگی – بادمجان – غذاهای سرخ کرده و پرچرب – ادویه های تند- غذاهای آبدار.
گردآوری شده ی مجله ی اینترنتی دلگرم
مرجان امینی
جام جم سرا:
درختان پر سایهای که از آب و هوای خوشِ گذشتههای این پایتخت 200 ساله حکایت میکنند، زمانی که تهران، این شهر پرهیاهو و شلوغ امروزی، باغی بزرگ بود و خانههایش هم به پیروی از الگوی شهر، خانهباغ بودند، روزهایی که سراسر شهر کوهپایهنشین البرز، توتستان بود و مردمانش به نیت نذر، درخت توت میکاشتند.
درختان فراوان توت تهران خاطرههای زیادی را به یاد میآورند. روزهای بهار در کوچهباغهای قدیمی تهران و توتستانهای طرشت و کن و فرحزاد... مردمان آن روزگاران، کاشت درخت توت را آیینی نیکو میپنداشتند و فکر میکردند هدیه توت به رهگذران، گناهانشان را خواهد شست و رحمت درگذشتگانشان را در پی خواهد داشت. تاریخ را که وامیکاوی، به درخت توت روستای آدینه لواسان میرسی که دستکم 500 سال پیشینه دارد و سرانجام، تصویر جذاب شهروندانی که به یاد میآوری با شروع اردیبهشت ماه در جایجای این شهر بزرگ، زیر درختان توت، روی نوک پا بلند میشوند و دانهدانه توتهای شیرین را پیش از افتادن روی زمین، میچینند.
تهران؛ توتستان، چنارستان، انارستان
تهران در کنار چنارها و انارهایش، در گذشته به توتستانهایش هم شهره بود؛ توتستانهایی که با آغاز فصل بهار، رونق و شادابی را به محلهها و مناطقی مانند طرشت، کن، فرحزاد، دهونک و باغ فیض هدیه میداد و حال مردمانشان را خوب میکرد.
قدیمیترهای تهران هنوز اردیبهشتها و خردادهایی را به یاد دارند که روزهای تعطیل دستهجمعی به توتستانهای این مناطق میرفتند، چادر زیر درختان بزرگ توت پهن میکردند، درختان را میتکاندند و خوش میگذراندند. از اینها امروز تنها تصویر جوانانی به یاد مانده که کنار بزرگراه همت، آنجا که به نزدیکی منطقه کن میرسی، توتهای چیده شده را در ظرفهایی گذاشته و سرنشینان خودروهای گذری را به خریدن دعوت میکنند.
محلهها و مناطقی مانند طرشت، کن، فرحزاد و باغ فیض، توتستانهای فراوانی را در خود جای میدادند. باغهای بزرگی در این مناطق بود که توت، بخش زیادی از درختانشان را دربرمیگرفت. بخشی زیاد از این توتستانها در فرآیند توسعه ناموزون شهری در دهههای گذشته، ناگهان جای خود را به خیابانها، بزرگراهها و ساختمانهای کوچک و بزرگ دادند؛ تک درختان توتی از آن توتستانها به جای ماند، سرگشته و غریب در این شهر بزرگ. اینها ماندند تا شاید امروز گواهی بدهند که تهران، زمانی توتستان بوده است.
دکتر ناصر تکمیلهمایون تاریخنگار و تهرانشناس درباره درختان تهران در سدهها و دهههای گذشته میگوید: «تهران در دورههای گوناگون تاریخی حتی پیش از پایتختی باغهایی بسیار، پوشیده از درخت داشته است. طبیعت تهران مشخصاً با سه درخت چنار، انار و توت پیوندی تاریخی دارد. از این سه درخت، انار متأسفانه دیگر نیست. اگر از پدربزرگها و مادربزرگهای تهرانی بپرسید، هنوز به یاد دارند که تهران انار داشت».
وی میافزاید: «تهران در دورههایی به اندازهای خوش آب و هوا بود که درختان میوه به آسانی در اینجا رشد میکردند. توت از جمله درختان محبوب در این شهر به شمار میآمد. حتی در دورههای پیش از قاجار و صفویه، در بسیاری از مسیرهای کاروانروی تهران، مردم درخت توت میکاشتند و نذر میکردند. اگر امروز میبینیم که در منطقه کن و سولقان، توتستانهایی فراوان وجود دارد، به همان دلیل است زیرا این منطقه بر سر راه یکی از مسیرهای قدیمی ری به طبرستان و دیلمان قرار داشت و کاروانهای زیادی از اینجا میگذشتند».
برخی از تهرانیهای قدیم از فروش توتهای توتستانها، زندگی میگذراندند. توتفروشهایی بودند که در بهار و تابستان، در محلهها و کوچهباغها دوره میگشتند و توت تازه یا توت خشک میفروختند.
به گفته این تهرانشناس، وجود درختان چنار، انار و توت در کنار دیگر درختان میوه در باغهای گوناگون تهران در سدههای پیدرپی بویژه در دوره پایتختی قاجار، نقشی چشمگیر در لطافت آب و هوای تهران تا همین چند دهه پیش داشت.
هوس چیدن توت در توتستانهای فرحزاد و کن
اینجا که محله مسکونی نیست، یک باغ بزرگ است. باغی که در آن میتوان همه گونه میوهای دید؛ گیلاس، سیب، هلو، آلو، آلبالو، توت فرنگی، شاه توت، خرمالو، گردو و توت... به میوه توت که میرسی باید با دقت بیشتری به کوچهباغهای اینجا نگاه کنی. مگر نه این که اینجا زمانی یک توتستان بزرگ بوده و هنوز هم میتوان باقیماندههایشان را اینسو و آنسو دید. درختان بلند توت این منطقه میتوانند با رهگذران سخن بگویند. هنوز از درختان بلند اینجا میتوان دریافت که توتستانهای منطقه چه روزگاری برای خود داشتهاند. یک منطقه ییلاقی با توتستانهای بزرگ که سرسبزی درختان توت را میشد از جنوبیترین نقطه پایتخت عصر ناصری هم دید. چه کاروانهایی از اینجا گذشته و از میوه شیرین توت بهره گرفتهاند.
سفر به کن و سولقان و فرحزاد، این روزها میتواند تجربهای لذتبخش با عطر و طعم توت را به همراه داشته باشد. هنوز کوچهباغهایی به جای ماندهاند که در آنها و در کنار خانههای قدیمی و خشتی، درختان توت و بازماندههای توتستانهای قدیمی را دید.
درختان کهنسال زیبایی که سر به آسمان ساییدهاند و بزرگیشان به بلندیهای برجهای بیخبر این شهر، تنه میزند. محلههای محدوده بازار و بافت تاریخی منطقه 12 شهرداری هم از این حال و هوا بهرهای بردهاند. در کوچهپسکوچههای امامزاده یحیی، پامنار و خیابان تاریخی ایران، درختان توت، رهگذران را دعوت میکنند تا لحظهای را سرخوشانه زیر سایه درخت بایستند و کامشان را با توتهای رنگارنگ شیرین کنند.
دکتر سودابه کروری متخصص تکنولوژی طبیعت و محیط زیست، توت را یکی از درختان کهن تهران میداند و معتقد است که توتستانهای تهران، زمانی در زمره ویژگیها و جاذبههای پایتخت به شمار میآمدهاند: «ما در بررسیهای خود دریافتهایم که پایههای فراوان کهنسال درختان توت در ایران و تهران وجود دارد.
مردمان بسیاری از جاهای مختلف ایران بویژه تهران، در گذشته به پیروی از یک آیین پسندیده، درخت توت نذر میکردند. اساس آن نذر اینگونه بود که درختان توت را در راه رفتوآمد مسافران و در نزدیکی مسیر کاروانسراها میکاشتند تا هنگامی که مسافران و کاروانها در فصلهای بهار و تابستان از آن مسیرها میگذرند برای رفع گرسنگی و تشنگی از میوه تازه توت روی درخت یا توتهایی که زیر درختان ریخته و خشک شدهاند، بهره بگیرند».
وی میافزاید: « هنوز در باغهای قدیم تهران، پایههای کهنسال توتهایی وجود دارد که باید در زمینه تاریخچه آنها مطالعه شود».
این پایتختنشین کمتوقع
توت، درختی مقاوم و کمنیاز است، در مناطق خوش آب و هوا رشد میکند و میزید، همه چیزش به کار میآید از میوه گرفته تا برگ و چوبش، شیرینی میوهاش زیانآور نیست و همچون بسیاری از شیرینیهای دیگر، دل را نمیزند. درخت توت و میوه آن در گذشتههای دور، حرمت داشت. روایت شده که حتی بریدن چوب درخت توت، در نگاه بسیاری، گناه به شمار میآمد و اگر شاخهای از درخت توت خشک میشد یا بر زمین میافتاد آن را پس از تکهتکه کردن به مسجد محل میبردند و هنگام پختن غذای نذری، زیر دیگ غذا میسوزاندند.
دکتر سودابه کروری تأکید میکند: «درخت توت به روایت برخی منابع، در گذشتههای دور از چین به ایران آمده است. بر این اساس، گویا توت به اندازهای با اقلیم ایران بویژه مناطقی همچون تهران سازگاری یافته که مرغوبیت توتهای ایران از توتهای چینی هم بیشتر شده است. با وجود این میتوان بر این روایت خدشه وارد کرد به این دلیل که درباره درخت گردو هم پیش از این چنین ادعایی شده بود.
بررسیهای ما بویژه روی درختان منطقه یزد نشان میدهد، پایههای درختان چند هزار ساله گردو در آنجا وجود دارد که نشان میدهد این درخت از هزاران سال پیش بومی ایران بوده است. بنابراین ممکن است درباره توتها هم همین گونه باشد یعنی درخت توت نیز مانند درخت گردو در ایران وجود داشته و فقط میوه توت در دورهای نیز از چین به ایران آمده است».
به گفته این متخصص جنگل و طبیعت، مرغوبیت توتهای ایران به اندازهای بوده که فرانسویها در دورهای درختان توت ایران را برای مناطق جنوبی آن کشور که هوای گرمی دارد، بردند و از آنها برای تولید پارچههای ابریشم طبیعی بهره گرفتند.
سودابه کروری تأکید میکند: «درخت و میوه توت در فرهنگ ایرانی بسیار محترم و مبارک بوده است. نگاه گذشتگان ما به درخت توت و میوه آن، آیینی به شمار میآمده است. پیشنهاد میکنم همچون گذشته که مردم، خود درخت توت میکاشتند، امروز هم آنها را تشویق کنیم که در حیاط یا جلوی خانهشان درخت توت بکارند».
بهار پایتخت، طعم توت دارد
تهران اردیبهشت و خرداد، شهری است که طعم توت میدهد. هم در میانه این همه شلوغی، اگر به محلههای قدیمیتر شهر سربزنی، هنوز هم میتوانی عطر توت را حس کنی؛ گویی با شامهات بازی میکند و مینوازدش! درختانی که سایهشان را در روزهای آفتابی بهار به رهگذران هدیه میدهند و با میوه شیرینشان، آنها را لحظههایی سرخوش میکنند.
توتهای تهران البته امروز با بیتوجهی روبهرو شدهاند. توتهایی را میبینی که پای درختان بر زمین افتادهاند و کسی نگاهی هم نمیکند؛ انگار نه انگار که این میوه پیش از این محبوب دل رهگذران و مسافران بود و دل میربود. گزارشهایی هم در سالهای اخیر از قطعی درختان توت در مناطقی مانند بزرگراههای بابایی، همت و صدر منتشر شده است. پیش از این ساکنان محلهها به درختان توت محله آب میدادند؛ امروز دیگر کمتر کسی را میتوان یافت که اینگونه باشد. شاید از یاد بردهایم که درخت توت هم یکی از ساکنان نجیب و دوستداشتنی و البته کمتوقع این شهر بزرگ است.(مهدی یساولی/ایران)
جام جم سرا:
درختان پر سایهای که از آب و هوای خوشِ گذشتههای این پایتخت 200 ساله حکایت میکنند، زمانی که تهران، این شهر پرهیاهو و شلوغ امروزی، باغی بزرگ بود و خانههایش هم به پیروی از الگوی شهر، خانهباغ بودند، روزهایی که سراسر شهر کوهپایهنشین البرز، توتستان بود و مردمانش به نیت نذر، درخت توت میکاشتند.
درختان فراوان توت تهران خاطرههای زیادی را به یاد میآورند. روزهای بهار در کوچهباغهای قدیمی تهران و توتستانهای طرشت و کن و فرحزاد... مردمان آن روزگاران، کاشت درخت توت را آیینی نیکو میپنداشتند و فکر میکردند هدیه توت به رهگذران، گناهانشان را خواهد شست و رحمت درگذشتگانشان را در پی خواهد داشت. تاریخ را که وامیکاوی، به درخت توت روستای آدینه لواسان میرسی که دستکم 500 سال پیشینه دارد و سرانجام، تصویر جذاب شهروندانی که به یاد میآوری با شروع اردیبهشت ماه در جایجای این شهر بزرگ، زیر درختان توت، روی نوک پا بلند میشوند و دانهدانه توتهای شیرین را پیش از افتادن روی زمین، میچینند.
تهران؛ توتستان، چنارستان، انارستان
تهران در کنار چنارها و انارهایش، در گذشته به توتستانهایش هم شهره بود؛ توتستانهایی که با آغاز فصل بهار، رونق و شادابی را به محلهها و مناطقی مانند طرشت، کن، فرحزاد، دهونک و باغ فیض هدیه میداد و حال مردمانشان را خوب میکرد.
قدیمیترهای تهران هنوز اردیبهشتها و خردادهایی را به یاد دارند که روزهای تعطیل دستهجمعی به توتستانهای این مناطق میرفتند، چادر زیر درختان بزرگ توت پهن میکردند، درختان را میتکاندند و خوش میگذراندند. از اینها امروز تنها تصویر جوانانی به یاد مانده که کنار بزرگراه همت، آنجا که به نزدیکی منطقه کن میرسی، توتهای چیده شده را در ظرفهایی گذاشته و سرنشینان خودروهای گذری را به خریدن دعوت میکنند.
محلهها و مناطقی مانند طرشت، کن، فرحزاد و باغ فیض، توتستانهای فراوانی را در خود جای میدادند. باغهای بزرگی در این مناطق بود که توت، بخش زیادی از درختانشان را دربرمیگرفت. بخشی زیاد از این توتستانها در فرآیند توسعه ناموزون شهری در دهههای گذشته، ناگهان جای خود را به خیابانها، بزرگراهها و ساختمانهای کوچک و بزرگ دادند؛ تک درختان توتی از آن توتستانها به جای ماند، سرگشته و غریب در این شهر بزرگ. اینها ماندند تا شاید امروز گواهی بدهند که تهران، زمانی توتستان بوده است.
دکتر ناصر تکمیلهمایون تاریخنگار و تهرانشناس درباره درختان تهران در سدهها و دهههای گذشته میگوید: «تهران در دورههای گوناگون تاریخی حتی پیش از پایتختی باغهایی بسیار، پوشیده از درخت داشته است. طبیعت تهران مشخصاً با سه درخت چنار، انار و توت پیوندی تاریخی دارد. از این سه درخت، انار متأسفانه دیگر نیست. اگر از پدربزرگها و مادربزرگهای تهرانی بپرسید، هنوز به یاد دارند که تهران انار داشت».
وی میافزاید: «تهران در دورههایی به اندازهای خوش آب و هوا بود که درختان میوه به آسانی در اینجا رشد میکردند. توت از جمله درختان محبوب در این شهر به شمار میآمد. حتی در دورههای پیش از قاجار و صفویه، در بسیاری از مسیرهای کاروانروی تهران، مردم درخت توت میکاشتند و نذر میکردند. اگر امروز میبینیم که در منطقه کن و سولقان، توتستانهایی فراوان وجود دارد، به همان دلیل است زیرا این منطقه بر سر راه یکی از مسیرهای قدیمی ری به طبرستان و دیلمان قرار داشت و کاروانهای زیادی از اینجا میگذشتند».
برخی از تهرانیهای قدیم از فروش توتهای توتستانها، زندگی میگذراندند. توتفروشهایی بودند که در بهار و تابستان، در محلهها و کوچهباغها دوره میگشتند و توت تازه یا توت خشک میفروختند.
به گفته این تهرانشناس، وجود درختان چنار، انار و توت در کنار دیگر درختان میوه در باغهای گوناگون تهران در سدههای پیدرپی بویژه در دوره پایتختی قاجار، نقشی چشمگیر در لطافت آب و هوای تهران تا همین چند دهه پیش داشت.
هوس چیدن توت در توتستانهای فرحزاد و کن
اینجا که محله مسکونی نیست، یک باغ بزرگ است. باغی که در آن میتوان همه گونه میوهای دید؛ گیلاس، سیب، هلو، آلو، آلبالو، توت فرنگی، شاه توت، خرمالو، گردو و توت... به میوه توت که میرسی باید با دقت بیشتری به کوچهباغهای اینجا نگاه کنی. مگر نه این که اینجا زمانی یک توتستان بزرگ بوده و هنوز هم میتوان باقیماندههایشان را اینسو و آنسو دید. درختان بلند توت این منطقه میتوانند با رهگذران سخن بگویند. هنوز از درختان بلند اینجا میتوان دریافت که توتستانهای منطقه چه روزگاری برای خود داشتهاند. یک منطقه ییلاقی با توتستانهای بزرگ که سرسبزی درختان توت را میشد از جنوبیترین نقطه پایتخت عصر ناصری هم دید. چه کاروانهایی از اینجا گذشته و از میوه شیرین توت بهره گرفتهاند.
سفر به کن و سولقان و فرحزاد، این روزها میتواند تجربهای لذتبخش با عطر و طعم توت را به همراه داشته باشد. هنوز کوچهباغهایی به جای ماندهاند که در آنها و در کنار خانههای قدیمی و خشتی، درختان توت و بازماندههای توتستانهای قدیمی را دید.
درختان کهنسال زیبایی که سر به آسمان ساییدهاند و بزرگیشان به بلندیهای برجهای بیخبر این شهر، تنه میزند. محلههای محدوده بازار و بافت تاریخی منطقه 12 شهرداری هم از این حال و هوا بهرهای بردهاند. در کوچهپسکوچههای امامزاده یحیی، پامنار و خیابان تاریخی ایران، درختان توت، رهگذران را دعوت میکنند تا لحظهای را سرخوشانه زیر سایه درخت بایستند و کامشان را با توتهای رنگارنگ شیرین کنند.
دکتر سودابه کروری متخصص تکنولوژی طبیعت و محیط زیست، توت را یکی از درختان کهن تهران میداند و معتقد است که توتستانهای تهران، زمانی در زمره ویژگیها و جاذبههای پایتخت به شمار میآمدهاند: «ما در بررسیهای خود دریافتهایم که پایههای فراوان کهنسال درختان توت در ایران و تهران وجود دارد.
مردمان بسیاری از جاهای مختلف ایران بویژه تهران، در گذشته به پیروی از یک آیین پسندیده، درخت توت نذر میکردند. اساس آن نذر اینگونه بود که درختان توت را در راه رفتوآمد مسافران و در نزدیکی مسیر کاروانسراها میکاشتند تا هنگامی که مسافران و کاروانها در فصلهای بهار و تابستان از آن مسیرها میگذرند برای رفع گرسنگی و تشنگی از میوه تازه توت روی درخت یا توتهایی که زیر درختان ریخته و خشک شدهاند، بهره بگیرند».
وی میافزاید: « هنوز در باغهای قدیم تهران، پایههای کهنسال توتهایی وجود دارد که باید در زمینه تاریخچه آنها مطالعه شود».
این پایتختنشین کمتوقع
توت، درختی مقاوم و کمنیاز است، در مناطق خوش آب و هوا رشد میکند و میزید، همه چیزش به کار میآید از میوه گرفته تا برگ و چوبش، شیرینی میوهاش زیانآور نیست و همچون بسیاری از شیرینیهای دیگر، دل را نمیزند. درخت توت و میوه آن در گذشتههای دور، حرمت داشت. روایت شده که حتی بریدن چوب درخت توت، در نگاه بسیاری، گناه به شمار میآمد و اگر شاخهای از درخت توت خشک میشد یا بر زمین میافتاد آن را پس از تکهتکه کردن به مسجد محل میبردند و هنگام پختن غذای نذری، زیر دیگ غذا میسوزاندند.
دکتر سودابه کروری تأکید میکند: «درخت توت به روایت برخی منابع، در گذشتههای دور از چین به ایران آمده است. بر این اساس، گویا توت به اندازهای با اقلیم ایران بویژه مناطقی همچون تهران سازگاری یافته که مرغوبیت توتهای ایران از توتهای چینی هم بیشتر شده است. با وجود این میتوان بر این روایت خدشه وارد کرد به این دلیل که درباره درخت گردو هم پیش از این چنین ادعایی شده بود.
بررسیهای ما بویژه روی درختان منطقه یزد نشان میدهد، پایههای درختان چند هزار ساله گردو در آنجا وجود دارد که نشان میدهد این درخت از هزاران سال پیش بومی ایران بوده است. بنابراین ممکن است درباره توتها هم همین گونه باشد یعنی درخت توت نیز مانند درخت گردو در ایران وجود داشته و فقط میوه توت در دورهای نیز از چین به ایران آمده است».
به گفته این متخصص جنگل و طبیعت، مرغوبیت توتهای ایران به اندازهای بوده که فرانسویها در دورهای درختان توت ایران را برای مناطق جنوبی آن کشور که هوای گرمی دارد، بردند و از آنها برای تولید پارچههای ابریشم طبیعی بهره گرفتند.
سودابه کروری تأکید میکند: «درخت و میوه توت در فرهنگ ایرانی بسیار محترم و مبارک بوده است. نگاه گذشتگان ما به درخت توت و میوه آن، آیینی به شمار میآمده است. پیشنهاد میکنم همچون گذشته که مردم، خود درخت توت میکاشتند، امروز هم آنها را تشویق کنیم که در حیاط یا جلوی خانهشان درخت توت بکارند».
بهار پایتخت، طعم توت دارد
تهران اردیبهشت و خرداد، شهری است که طعم توت میدهد. هم در میانه این همه شلوغی، اگر به محلههای قدیمیتر شهر سربزنی، هنوز هم میتوانی عطر توت را حس کنی؛ گویی با شامهات بازی میکند و مینوازدش! درختانی که سایهشان را در روزهای آفتابی بهار به رهگذران هدیه میدهند و با میوه شیرینشان، آنها را لحظههایی سرخوش میکنند.
توتهای تهران البته امروز با بیتوجهی روبهرو شدهاند. توتهایی را میبینی که پای درختان بر زمین افتادهاند و کسی نگاهی هم نمیکند؛ انگار نه انگار که این میوه پیش از این محبوب دل رهگذران و مسافران بود و دل میربود. گزارشهایی هم در سالهای اخیر از قطعی درختان توت در مناطقی مانند بزرگراههای بابایی، همت و صدر منتشر شده است. پیش از این ساکنان محلهها به درختان توت محله آب میدادند؛ امروز دیگر کمتر کسی را میتوان یافت که اینگونه باشد. شاید از یاد بردهایم که درخت توت هم یکی از ساکنان نجیب و دوستداشتنی و البته کمتوقع این شهر بزرگ است.(مهدی یساولی/ایران)
جام جم سرا: باتوجه به اینکه سی روز، روزهداری انتظارمان را میکشد و هر روز باید نزدیک هفده هجده ساعت ناشتا بمانیم، مهمانتان میکنیم به این خانه، تا ضمن انتظار کشیدن برای لحظات شیرین افطار، کمی برنامهریزی کنید، بیگدار به آب نزنید و کار و بارتان را عقب نیندازید. فراموش نکنید، هر چیزی راه و رسمی دارد حتی روزه گرفتن در تابستان.
کمی قبل از سحر: با صدای مادرتان از خواب بیدار میشوید، جدا شدن از پتو و متکا آن هم در این ساعات خیلی سخت است، اما وقتی به بلندی روز و داغی آفتاب فکر میکنید، دیگر تردیدتان برای بیدار شدن تبدیل به یقین میشود. قرار است یک سحری کامل بخورید، اما منظور من از سحری کامل، کباب و جوجه و ماهی نیست، حتی غذاهای سبکتری مثل کوکو و کتلت هم برای سحری مناسب نیستند، چراکه خشکی این غذاها سبب میشود از همان ساعات ابتدای روز احساس عطش کنید، بهترین انتخاب برای سحریها میوه، سبزیجات آبدار، کاهو، هندوانه و خربزه است و غذاهای دیرهضمی که تا 8 ساعت در دستگاه گوارشتان باقی میماند؛ مثل چی؟ مثل عدس، غلات، خرما، ذرت. حالا راز آن صفهای بلند جلوی در حلیمفروشیها را فهمیدید، بیعلت نیست که حلیم در ماه مبارک این همه خریدار دارد؟!
کمی بعد از سحر: اگر خواب نمانده باشید، حالا دیگر وعده سحری را نوش جان کردهاید و حسابی انرژی دارید، البته اگر چشمک زدنهای متکا و پتو بگذارند! کلی دلیل علمی وجود دارد برای اینکه بگوید نخوابیدن در این زمان بهتر است، اما فعلا وقت گفتنشان نیست، پس همین نصیحت پدرانه را گوش کنید و فکر خوابیدن دوباره را از سر بیرون کنید، که بیشتر شما را کسل و بیحوصله میکند، در عوض در همین ساعات ابتدایی روز کمی قرآن بخوانید و مناجات کنید، و روزی پر از خیر و برکت و آرامش را آغاز کنید، در ماهی که نفس کشیدنش هم تسبیح پروردگار است.
اول صبح: فعلا پر از انرژی هستید، چراکه غذای سحری کار خودش را کرده است، میتوانید در این زمان به کارهایی رسیدگی کنید که نیازمند فسفر سوزاندن یا چربی سوزاندن است؛ یعنی کارهای ذهنی و عملی. پس اگر میخواهید درس بخوانید همین ساعات صبح را غنیمت بشمرید، اگر هم شغلتان نیازمند فعالیت فیزیکی است، بخش اصلی کار را در همین ساعات انجام دهید، چراکه چند ساعت دیگر نای انجام دادن فعالیتهای فکری و جسمی را نخواهید داشت، ضمنا به خودتان رحم کنید و همه انرژیتان را در این زمان مصرف نکنید کمی هم برای ساعات بعدی ذخیره نگه دارید. نکته دیگر اینکه در این ساعات کمتر حرف بزنید، چراکه زیاد حرف زدن، علاوه بر سوزاندن انرژی، شما را زودتر از موعد تشنه میکند.
سر ظهر: آن غذاهای دیرهضم سحری را که به یاد دارید، دیگر همهشان سوختهاند و چیزی برای این ساعات به بعد باقی نمانده است، باتوجه به اینکه معده انسان همیشه در این ساعات میزبان یک غذای سنگین بوده، پس تحمل گرسنگی در این ساعات شاید از بعدازظهر هم کمی سختتر باشد، چراکه مغزتان پیغام گرسنگیتان را مدام تکرار میکند و در انتظار غذاست. در این زمان دور کارهای مهمی که نیازمند فسفر سوزاندن است را خط بکشید، به جای آن کمکم آماده نماز ظهر شوید، دعای ماه رمضان را بخوانید و با خدا مناجات کنید، معدهتان کمکم خودش را با شرایط وفق میدهد.
اوایل بعدازظهر: دیگر 12 ساعت از روز گذشته و احتمالا ساعت کار اداریتان هم به پایان رسیده است، امیدوارم قبل از ماه مبارک دقت کرده باشید و برای این ساعات کلاس، باشگاه، اضافهکاری و خلاصه اموری از این دست ثبتنام نکرده باشید. به خاطر بسپارید که تاکسی نسبت به مترو، مترو نسبت به اتوبوس و اتوبوس نسبت به پای پیاده اولویت دارد، از خیر خریدهای غیرضروری بگذرید و سعی کنید هر چه زودتر خود را به خانه برسانید. ضمن اینکه خودتان را برای مواجه با یک ترافیک عصرگاهی آماده و سعی کنید با زبان روزه به جان زمین و زمان غر نزنید. اگر کارهای مهمتان را برای این ساعت تلمبار نکرده باشید، وقت خوابیدن زیر باد کولر است.
اواخر بعدازظهر: چیزی به اذان مغرب نمانده است. تلویزیون را که روشن کنید، یک عالمه برنامه ویژه رمضان است که پخش میشود، اگر آقا پسر خانه هستید، بدون غر زدن بروید و نان بربری افطاری را بخرید، اگر هم دختر خانم خانه هستید تنبلی نکنید، دست به کار شوید و کمی به مادرتان کمک کنید. فراموش نکنید که ماه رمضان است و تمام این کارها وقتی برای خدا باشد، عبادت محسوب میشود، ضمن اینکه سرگرم شدن با این کارها، سبب میشود زمان راحتتر بگذرد. برای افطار شیر یا چای گرم درست کنید. سوپ و آش هم مناسب است، خرما و کشمش هم قند خونتان را کمی بالا میآورد، صبور باشید و برای افطاری غذای سنگین نخورید، به فکر معدهای باشید که ساعتهاست رنگ غذا ندیده است. کمی نان، پنیر، سبزی، گوجه و خیار آماده کنید، این افطاری خیلی سالمتر از غذاهای سرخ شده و سنگین است، بد نیست وعده شام را هم کمی دیرتر صرف کنید.
وقت افطار: صدای اللهاکبر اذان را که میشنوی، برای چند لحظه انگار از آن تشنگی و گرسنگی شدیدی که تمام وجودت را فرا گرفته بود خبری نیست، انگار حالا تو هستی و پروردگارت و یک خلوت چند ثانیهای. وقت افطار شده، قبول باشد، ما را هم از دعای خیرتان بینصیب نکنید.
یک مهمانی استثنایی
راستش را بخواهی برای حساب و کتاب روز اولت نیازی نیست به تقویم نگاه کنم یا از دیگران بپرسم چقدر تا رمضان مانده است؟ به حال و هوای درونم که بنگرم میبینم دیگر وقت آمدنت است، وقت آن است که درهای آسمان گشوده شود و دعاهای من راهی برای بالا رفتن پیدا کند. نمیدانم ایراد از این دوران است یا از جوانی ما که مهلت یک ساعت خلوت به دلمان نمیدهد. پروردگارا! رمضانت از راه رسیده است ماهی که بلندی و کوتاهی روزهایش، رحمت تو را کم و زیاد نمیکند.
ماهی که از پس یازده ماه انتظار دیر میآید و زود میرود. آغاز که میشود با خودم قرار میگذارم قرآن ختم کنم، دعا بخوانم، شب قدر را شبزندهداری کنم و پایانش که میرسد دستم خالی و دلم پر از حسرت است. در مهمانی توست که تنهاییام بیاعتبار میشود و بیهمزبانیام رنگ میبازد امید در وجودم جوانه میزند و تازه باور میکنم که در تمام لحظههای عمرم با منی، نزدیکتر از رگ گردن و این منم که یازده ماه غفلت میکنم و با شروع ماه رمضان باز هم به رحمتت امید میبندم. راستی خودت بگو من بنده، به جز امید به مهربانیات، چیز دیگری هم دارم؟
حالا این منم در آغاز یک مهمانی بزرگ، گذشتهام را نگاه نکن، پر است از کاشهای پر از حسرت، نبایدهای تاریخ گذشته، توبههای شکسته و عهدهای فراموش شده. اکنونم را ببین که از پشیمانی لبریزم. ترس دوریات را با امید نزدیکیات همراه کردهام. من در میانه این خوف و رجا به ماه رمضانت چنگ زدهام، به انتظار شب قدرت نشستهام. من تو را وکیل خودم کردهام، که رحم کنی و ببخشی و آزادم کنی از آتش. (شیما نادری/ضمیمه چاردیواری)
جام جم سرا: البته با اینکه حرف زدن و شروع کردن به صحبت، بخشی طبیعی از مراحل رشد و پیشرفت بچهها به حساب میآید، اما اگر از همان روزهای اول پس از تولد با فرزندتان صحبت کنید، نهتنها به او کمک کردهاید بهتر و راحتتر حرف بزند که حتی واژگان زیادی را هم در اختیارش قرار دادهاید تا هنگامی که نیاز دارد بتواند از آنها استفاده کند.
کسب مهارت برای پردازش کلمات و استفاده صحیح از آنها درست مانند یادگیری سایر مهارتهای زندگی است. یعنی کودک هرچه بیشتر تمرین کند، موفقتر هم خواهد بود. بنابراین کودکی که بیشتر کلمات را میشنود و آنها را با معنیشان تطابق میدهد، بهتر هم میتواند صحبت کند. در حقیقت باید این نکته را در نظر داشته باشیم که براساس نظر محققان، هرچه بیشتر با فرزندان صحبت شود، آنها هم راحتتر حرفزدن را شروع خواهند کرد. اما اگر شما هم میخواهید با فرزندتان بیشتر صحبت کنید تا او هم راحتتر شروع به حرف زدن کند، بد نیست این موارد را هم در نظر داشته باشید:
1 ـ شاید فکر کنید حرف زدن با یک نوزاد چند روزه کاری بیفایده و حتی غیرعاقلانه است، اما اگر بدانید گوش نوزاد و بخشی از مغز او که به صداها پاسخ میدهد، در همان بدو تولد بخوبی رشد کرده و پرورش یافته است، چطور؟ نظرتان عوض نمیشود؟ برهمین اساس هم متخصصان میگویند تا جایی که میتوانید و فرصتش را دارید با فرزندتان حرف بزنید و مطمئن باشید او خیلی بیشتر از آنچه شما تصور میکنید، از این حرفها استفاده میکند.
2 ـ درباره چه موضوعی با هم حرف میزنید؟ اگر برنامه زندگی شما و فرزند شیرخوارتان ثابت و بدون تغییر باشد، حرفهای شما هم معمولا پیرامون همان موضوعات ساده و پیشپاافتاده خواهد بود. با اینکه چنین صحبتهایی هم میتواند مفید باشد، اما اگر موضوعات بیشتری را برای حرف زدن انتخاب کنید، بهتر است. پس ببینید فرزندتان به چه اجسامی خیره میشود و آنها را با نگاهش تعقیب میکند. همین میتواند موضوع خوبی برای صحبتکردن و دادن اطلاعات مورد نیاز او باشد.
3 ـ در همان ماههای اول تولد، کتابی مناسب سن و سال کودک تهیه کنید و با هم آن را ورق بزنید. به هر صفحهای که میرسید، درباره عکسها با فرزندتان صحبت کنید و قصهای را برایش بگویید. البته در سنین پایین لازم نیست حتما کتابهای داستانی برایش بخوانید، کتابهایی که فقط تصویر دارد یا کودک میتواند با لمس آن موضوعات تازهای را یاد بگیرد هم برای شیرخواران بسیار مناسب است. کتاب خواندن به کودک کمک میکند لغات بیشتری را بیاموزد و بهتر بتواند از آنها استفاده کند.
4 ـ وقتی کودکان یاد میگیرند حرف بزنند، ممکن است مدتی در همین مرحله باقی بمانند. پس بهتر است شما به عنوان پدر یا مادر فرصتی در اختیارشان قرار دهید که بتوانند با شما مکالمه داشته باشند. با این کار آنها پاسخ دادن را هم یاد میگیرند. البته باید به طرف مقابل مکالمهها هم توجه داشته باشید.
5 ـ تلویزیون را خاموش کنید. گاهی والدین به اشتباه فکر میکنند فرزندانشان از برنامههای تلویزیونی هم میتوانند نکات زیادی را بیاموزند. در صورتی که محققان میگویند، شخصیت برنامههای تلویزیونی هیچ ارتباط مستقیمی با کودک ندارند و در نتیجه کودک هم نمیتواند هنگام دیدن برنامهها نقش فعالی داشته باشد. به همین دلیل هم بهتر است به جای اینکه از برنامهها و شخصیتهای تلویزیونی برای آموزش لغات استفاده کنید، خودتان دست به کار شوید و با او بیشتر حرف بزنید. (parents. com/ضمیمه چاردیواری)
جام جم سرا: البته بهنظر نگارندگان، این دو وضعیت هیچ کدام رجحان واضحی بر آن یکی ندارد، منتها دلیلی ندارد که شما هم با ما همعقیده باشید. بنابراین اگر فکر میکنید ابوریحان بیرونی خیلی دانشمند بزرگی بوده و کارش هم درست است، پس به تحقیق درباره انتخاب همسر هم باید اهمیت بدهید و تا میتوانید و میشود و جان در بدن دارید، درباره طرفتان اطلاعات جمع بکنید. ازدواج، گاهی وقتها، خیلی با وضعیت آقای ابوریحان در آن قصه فرق معناداری ندارد. بنابراین الان نگاه نکنید حرفهایی به شوخی و جدی اینجا میگوییم ولی باور کنید همهچیزهایی که نوشتهایم همهشان ریشه علمی دارند و باید موبه مو آنها را عملی کنید تا به نتیجه دلخواهتان برسید.
چرا بپرسیم؟
درست است که شما در زمینه کشف استعدادهای دیگران صاحب سبک هستید و با دستگاه اشعه ایکسِ قلبتان نیات واقعی هر کسی را میفهمید و اصلا نتیجه نگرفتن منچستریونایتد در فصل پیش هم بهخاطر عدماستفاده از شما در مقام استعدادیاب باشگاه بوده اما ممکن است همان کسی که شما در نگاه اول فکر میکنید دقیقا همسر ایدهآلتان است در نگاه دوم اینطوری بهنظر نرسد.
نظر به اینکه در زمینه ازدواج، تمام مردها ادعای علامگی دهر دارند، بهتر است بعد از دیدن و پسندیدن و یک دل نه صد دل عاشق شدن، یک مهلتی هم به خانواده بدهید تا بهتان بگویند این کفشی که شما با خودتان برداشتهاید آوردهاید خانه، اصلا مال سیندرلاست یا مال خواهرهای حسودش. فوقش بعدا که تحقیق کردند و نظرشان با نتیجه مطلوب شما یکی از آب درنیامد، میتوانید با گیر دادن به نحوه محاسبات و شاخصهای آماری که هیچکس درست ازشان سردرنمیآورد، نتیجه پژوهششان را زیر سؤال ببرید و یک تیم تحقیقاتی جدید به محل اعزام کنید. بعد این چرخه استخدام پژوهشگر، انتشار گزارش تحقیقاتی و زیر سؤال بردن آمارهای بهدست آمده را آنقدر ادامه دهید تا بالاخره یک تیم تحقیقاتی مناسب به پستتان بخورد. اینکه دیگر اینقدر عصبانیت و خشونت و بربریت و سنگکیت ندارد!
از کجا بپرسیم؟
قدیمترها موقع تحقیق میرفتند سراغ 7 همسایه این طرف و 7همسایه آن طرف و بعد با 40-30 زونکن پر از اطلاعات بومی برمیگشتند که همانها چندماهی سرگرمشان میکرد.
الان با وجود اینکه امکان اضافه کردن 7همسایه در جهت عمودی هم بهدست آمده است، مشکلی که در قبال این افزایش امکانات تحقیقی عارض شده، نداشتن دیتای مناسب توسط همسایههاست. این است که برای تحقیق، محل کار و گروه دوستان را پیشنهاد میدهند که طبیعتا هر دوی این موارد به شنیدن محاسن و مزایای کیس مورد نظر ختم میشود.
پیشنهاد این است که با یک جور جیمزباند بازی و مثلا از روی اکانت طرف در شبکههای اجتماعی، روزی را که با دوستانش قرار نمایشگاه کتاب گذاشته بفهمید و آنجا در یک محیط صد درصد فرهنگی از طریق یک آدم مطمئن ایشان را تعقیب و تفحص کنید. از محاسن این کار یکی این است که هم از محیط، بخارات فرهنگی متصاعد میشود که چانه آدم را گرم میکند و هم اینکه به نسبت 10ساعت فرصتی که برای نیل به عمقیترین لایههای شخصیتی او دارید، خیلی ارزان است.
ضمنا اینقدر توی پروفایل طرف نگردید. آن عکسها همگی فوتوشاپی است.
از کی بپرسیم؟
استادان فن گفتهاند که 7 منبع برای تحقیق قبل از ازدواج وجود دارد، 2منبع بستگان سببی و نسبی هستند که باید بعد از جلسه خواستگاری بروید سراغشان و اگر قبل خواستگاری بروید، خیلی ضایع است و مجبور میشوید بحث را به آب و هوای استرالیا و گرمای بیسابقه زمین و سرعت آب شدن یخهای قطبی و «حالا خرسها چه کار کنند» بکشانید که طبیعتا خیلی بهکار ازدواج نمیخورند.
این است که باید بروید سراغ 5منبع دیگر که میشود قبل از خواستگاری هم رفت سراغشان. جز یک گروه که شامل بقال محل به تنهایی است، در مورد اینکه 4منبع دیگر دقیقا چه منابعی هستند و گنجایششان چند لیتر است، بین دانشمندان اختلاف است. منتها یادتان باشد که حرفهای هر کسی را بهعنوان حقیقت غیرقابل تغییر نباید بپذیرید.
الان نیم قرنی میشود که آلبرت اینشتین نظریه نسبیت را اختراع کرده است. پس زحمت بکشید و هرچه که شنیدید را نه از بیخ و بن لایک بدهید، نه منفی کامل حساب کنید. یادتان باشد هر کسی دوستی دارد که تعریفش را میکند و دشمنی که دوست دارد روی تن طرف به جای سر، یک کیلو سبزی پاکنشده قرار گرفته باشد.
اول سعی کنید دوستان و دشمنان را از هم تشخیص بدهید، بعد بنشینید درست و حسابی و از سر دل سبزی پاک کنید.
چطوری بپرسیم؟
طبیعتا یکی از بهترین و مفرحترین و البته کمخرجترین سرگرمیهای عالم، سر درآوردن از احساسات دیگران بدون بروز دادن احساسات خودمان است. منتها حواستان باشد که بقیه هم این بازی را دوست دارند و تا جایی که میتوانند، سعی میکنند چیزی بروز ندهند. پس خیلی با طمانینه و آرامش و صبر و حوصله، مثل این کارآگاه بیعرضههای فیلمها که تا آخر فیلم بیننده همهاش دارد از دستشان حرص میخورد که «این بابا چقدر دست و پا چلفتی است!»، اما آخر فیلم معلوم میشود طرف از آن جیزقولبلاها بوده و در تمام مدت داشته سرنخ جمع میکرده عمل کنید.
سیاست گام به گام جز در جنگ ویتنام همهجا جواب داده است. سؤالی نپرسید که جوابش یک کلمهای (بله/خیر) باشد. با طرف تحقیق 20سؤالی بازی نکنید. اگر طرف بقال محل است، ضمن اطلاعات گرفتن در مورد کیس موردنظر، قیمت چندتا چیز خیلی گران را هم طوری بپرسید که طرف فکر کند همهشان را با هم میخواهید بخرید. البته وقتی که هیچ کدامشان را نخریدید، دیگر فردا به همان بقالی نروید و یک سوپری دیگر را امتحان کنید.
چی بپرسیم؟
حالا لازم نیست همان دم حجله از بقال محل زهرچشم بگیرید که «دختره از این آدمها که زودی میزنند زیر گریه که نیست؟!» بهجایش یک سؤالهایی بکنید که هم ملت جوابش را بدانند، هم اینکه دوزار اطلاعات از تویش بتوانید دربیاورید؛ مثلا اینکه طرف ماشین دارد یا ندارد، دقیقا بهمعنای این نیست که سرکار خانم مدیر و مدبر و کدبانو باشد. نه، ممکن است ماشینش را لیزینگی خریده باشد و قسطهایش بماند برای شما.
در تمام مکتبها، تشخص، مهربانی و صداقت برگهای برنده هستند و در مقابل، جیغ جیغو بودن و حسابگری مدل اسکروچی نقاط ضعف به شمار میآیند. ضرر ندارد که طرف همانقدر که پول را خوب میفهمد، شریک زندگیاش را هم درک کند. البته لازم نیست حتما آدمها را هم مثل سکه، از طریق فشردن زیر دندانها امتحان کنند.
توجه به قانون جهانی آشغالگذاشتن راس ساعت 9جلوی در هم از نکاتی است که از اتاق فرمان اشاره میکنند حتما باید در این قسمت پرسیده شود. با تشکر از همکاران محترم، توجه شما را به ادامه برنامهها جلب میکنم.
چی نپرسیم؟
این چه لذتی است که شما از گولزدن دیگران، ازجمله خودتان میبرید؟ شما که مهمترین سرگرمیهای زندگیتان فکر کردن و حرف زدن است و همهاش دوست دارید توی خودتان باشید، دیگر چرا دختر مردم را (که اسمش داد میزند من مخفف 4 کلمه درآمد و خرید و تفریح و رفاه هستم) میخواهید بدبخت کنید؟
شما اگر حال میکنید صبح تا شب فقط توی خانه بنشینید، چرا موقع تحقیق میپرسید «دختره که از اینها نیست که از فعالیتهای اجتماعی بدش بیاید، ایشششش»؟ اصلا چرا راجع به سوابق عضویت ایشان در گروههای مردمنهاد (NGO سابق) تحقیق میکنید؟ شمایی که خودتان دیپلمتان را هم به زور گرفتهاید و بهنظرتان درسخواندن خیلی هم کار لوس و بیمزهای است، چرا توی فرم تحقیقاتیتان جلوی مقاطع مختلف تحصیلی جای تیک گذاشتهاید؟ شما که صبح تا شب توی «ساندویچیها» غوطه میزنید و از مزه دیزی بدتان میآید، چرا درباره میزان روغنی که طرف در قورمهسبزی مورد استفاده قرار میدهد تحقیق میکنید؟ هر سؤالی که به ذهنتان میرسد را که حتما نباید بپرسید. رسم نمودار هم یک قاعده و اصولی برای خودش دارد.
کجا حتما برویم؟
هنوز هم در محلههای سنتی و مرکزی شهر خانوادهها را از مساجد و معتمدین پرسوجو میکنند و اطلاعات دختر و پسر فلانی و فلان شخص با جزئیات شرایط اجتماعی و خانوادگیاش طوری در اختیار محققین قرار میگیرد که ارزش و شخصیت خانواده عروس یا داماد محفوظ بماند. پس اگر برای تحقیق به چنین محلههایی میروید حتما سراغ افراد قدیمی یا روحانی یا خادم مسجد بروید تا ببینید آن فرد یا خانواده اهل منبر و حسینیه و اعتقادات مذهبی هستند یا نه.
ضمن اینکه فکر کنید گروهی برای تحقیق درباره خواهر و برادر خودتان آمدهاند؛ دوست دارید آنها چگونه پرسوجو بکند؟ طبیعتا تحقیق با پیکان جوانان مدل 60 با لباس جاهلهای دستمال بهدست در منطقه نیاوران و یا مازراتی مدل 2015 در منطقه کمتر توسعه یافته کمی حساسیتبرانگیز است. برای همین سعی کنید براساس محلهای که به تحقیق میروید خودتان را وفق بدهید و آداب و شئون تحقیق را رعایت کنید.
همچنین این موضوع گوشه ذهنتان باشد که هر چقدر برای شما و خانوادهتان آبرو و این چیزها مهم است برای دختر یا پسر مورد تحقیق و خانوادهاش هم این موضوعها اهمیت دارند.
چهکسی هندوانه مرا سوراخ کرد؟!
خب بله، ممکن است طرف مقابل هپاتیت داشته باشد، ایدز داشته باشد، جذام داشته باشد، سرطان داشته باشد، هزار جور مریضی داشته باشد. خب او که مریض است، شما هم که عاشقی هلاکتان کرده، خانم والده هم که فقط به بیرون کردن شما فکر میکنند؛ نتیجه این میشود که شما بعد از خوردن یک قاشق عسلِ روی زندگی کمکم به قسمتهای زیرین ظرف میرسید و میبینید شدهاید پرستار سر خانه و آن چندماهِ «یک لحظه غفلت» حسابی کار دستتان داده، مگر اینکه واقعاً عشقولانهتان همچنان پایدار بماند.
متأسفانه یا خوشبختانه جز آن تست اعتیاد و آزمایش خونی که عموهای محضری به زور میفرستندتان سراغش، روش دیگری برای جلوگیری از فریب جوانان سادهلوح وجود ندارد. البته با همان 2تا تست هم خیلی چیزها معلوم میشود اما چیزهای دیگری هم هست که باید از زیر ابر دربیایند و مثل خورشید بر آینده روابط شما پرتوافشانی کنند.
یک روش خوب برای این کار، خوندادن است. خوبیاش در این است که مجانی درمیآید. شما میتوانید با یک کم زبان ریختن، طرف مقابلتان را متوجه مزایای انسانی و خداپسندانه امر شریف اهدای خون کنید و بعد پس از نوشجانکردن آبمیوه اهدایی، منتظر بمانید تا معلوم بشود سرکار آقا (یا خانم) بیماری خاصی دارند یا نه.
راه برای کشف سایر بیماریها، به این کمخرجی نیست. شما باید یک مهمانی ترتیب بدهید و طرف را دعوت کنید خانه خودتان. از اینجا به بعد ساده است. 8-7 ساعت پیاپی شاهداماد یا خانمعروس را نگه میدارید ورِ دل خودتان و بلاانقطاع از قد و بالایش تعریف میکنید. مطمئن باشید که دیگر خودش مُقُر خواهد آمد. مخفی نگهداشتن علائم بیماری یا اعتیاد برای چند ساعت یکنفس کار هر کسی نیست. فقط اگر طرف خواست به بهانه دستشویی، به شما رکب بزند، اول خوب بگردیدش قرصی، اسپریای، سوزنی، چیزی با خودش نبرد آن تو.
اما از آنجا که ممکن است طرف قبل از آن جلسه رمانتیک کذایی، قرصهای اعصابش را خورده باشد، دوتایی رفتن پیش یک روانپزشک هم بد چیزی نیست. اسمش را هم میگذارید «مشاوره ازدواج» و تازه کلاس هم دارد. فقط حواستان باشد که یکوقت آقای دکتر بهخودتان گیر ندهد، دکترند دیگر (از دیگر اخلاقهای بد دکترها یکی هم این است که مریضی طرف مقابل را به شما نمیگویند حواسشان هست که یک قسمی هم خوردهاند).
تا اینجای قصه اگر جلو رفتهاید، دیگر میتوانید کمی به طرف مقابل اعتماد کنید و اگر او بعد از اینهمه بلایی که سرش آوردهاید راضی باشد با شما ازدواج کند، میشود به سایر مراحل هم فکر کرد. اما اگر در این قسمت از برنامه تازه با هم فامیل از آب درآمدید، دیگر لازم است یک تست و مشاوره ژنتیک هم بدهید تا حداقل بچهتان به این باهوشی نباشد.(یاسر مالی + احسان رضایی/شفا)
گرچه حالا خانم رئیسی و همسرش را که سالهاست زنبورداری میکنند خیلیها میشناسند. او هماکنون مدیرعامل اتحادیه زنبور داران است. ما اما اورا پیش از آنکه زنبور دار باشد، آن هم یک زنبور دار موفق، یک مادر نمونه و مهربان و همسری دلسوز یافتیم که از حرفهایش بخوبی عشق به ایران و وطن و تلاش و آرزو برای بهبود اوضاع به چشم میخورد.
خانم سرحدی علاقه عجیبی به کارش دارد. در گفتوگو با ما مدام از آینده حرف میزند و علاقهاش را برای بهبود صنعت زنبورداری بخوبی آشکار میکند.
میگوید حتی اگر سالی یک نفر هم بر اثر کار ما و آموزشهای ما علاقهمند به این کار شود، یعنی یک قدم به احیای طبیعت و به اقتصاد کشور کمک کردهام.
او از زمانهایی میگوید که خودش و فرزندانش که به نیش زنبور حساسند، مورد هجوم نیش زنبورها قرار میگیرند و او با دست در میان کوهها و مناطق بکر طبیعی که خبری از دارو و درمانگاه نیست، خودش برای رفع و دفع اثرات نیش زنبورها اقدام کرده است.
رئیس اتحادیه زنبورداران از مشکلات زنبورداری هم میگوید و البته تاکید خاصی دارد که ما حتما جدای از موضوع عسل و خواص آن یا شرایط تولید عسل و یا آشنایی با زندگی زنبورها از فرآیند «گرده افشانی» بنویسیم. او یکی در میان در جملاتش از گرده افشانی سخن میگوید. گرده افشانی زنبورهای عسل به عقیده او نقش بسیار مهمیدر چرخه حیات طبیعی و زیست محیطی بشر دارد.
در طول گفتوگویی که با وی انجام دادیم، جدای از گرده افشانی او از متولی نداشتن امور مربوط به زنبورداری گلایه میکند و از ما میخواهد حتما خطاب به مسئولان بنویسیم که در لابهلای رسیدگی به تمام مشکلات درشت و ریز داخلی و بینالمللی به زنبور عسل هم اهمیت دهند. و در واقع اهمیت آن را درک کنند. او پیشنهاد کرد که سالی را به نام سال زنبور عسل از سوی مجلس یا هر نهاد متولی دیگری نامگذاری کنند. او البته از قابلیتها و جذابیتهای زنبورداری و فواید اقتصادی آن برای قشرهای مختلف از جمله جوانان و حتی بازنشستگان و زنان گفت. نخستین سوال ما از او درباره خودش و شرایط کارش بود:
در میان این همه شغل چرا سراغ زنبورداری رفتید. خانمها معمولا از حشره از هر نوع آن فراریاند.
(خنده خانم رئیسی) بله. همسر من زنبوردار بود و من هم بعد از مدتی به کارش علاقهمند شدم، چون یک کار بکر و طبیعی بود و البته برای اینکه خودم هم علاقهمند به کار بودم کم کم شروع به همکاری کردم تا هم خودم مشغول باشم و هم کمکی به اقتصاد خانواده بکنم. چون معتقدم که خانمها باید استقلال داشته باشند و در اقتصاد و تولید و کسب و کار کمک حال همسرشان باشند. همسرم هم فرد بسیار خوبی است که کاملا مرا باور دارد و با کمک او توانستم وارد بازار کار شوم.
تعریف شما از زنبور بویژه از نوع عسلش چیست؟
زنبور عسل، خیلی موجود خوب و عسلی است. یک موجود بیادعا و پر تلاش که در طول عمر کوتاهش خیلی بیشتر از توان و جثهاش کار میکند. کارش هم با احتساب عمرش روز و شب ندارد و این اصلیترین دلیل جذب من و خیلی از ما به زنبور است. موجودی که به انسان درس انگیزه و تلاش و مهمتر از همه کار جمعی میدهد.
مهمترین خاصیت زنبور عسل را چه میدانید؟
در کشور ما از زنبور فقط نیش زدنش را میشناسیم و بعد هم عسل زنبور عسل را میشناسیم، در حالی که شاید کمتر کسی از اصلیترین کارکرد طبیعی زنبورها بویژه زنبور عسل که همان گرده افشانی است، خبر دارد. گرده افشانی کار بس بزرگی است که باعث رشد و توسعه گلها و گیاهان میشود و چه چیزی بالاتر از این که ما بتوانیم از طریق گسترش صنعت زنبورداری به از بین بردن بیابانها کمک کنیم .
شاید یکی از دلایل آفرینش زنبور عسل بهعنوان یک حشره مفید، گردهافشانی در باغها روی گلها و در نهایت حفظ محیطزیست باشد.
حدود یکسوم از کل غذای انسان مستقیم یا غیرمستقیم از گیاهانی بهدست میآید که بهوسیله حشرات گردهافشانی میشود. تقریبا 80 درصد عمل گردهافشانی (توسط حشرات) بهوسیله زنبورعسل انجام میشود. بسیاری از سبزی و صیفیها مانند هویج، کرفس، پیاز، تربچه و شلغم فقط هنگامیبذر تولید میکنند که گل آنها به مقدار کافی گردهافشانی شده باشد.
همچنین تولید بذر در گیاهان علوفهای مانند یونجه، انواع شبدر و ماشک نیاز به ملاقات زنبور دارد. اکثر درختان میوه نیز بدون گردهافشانی زنبور عسل به مقدار تولید مناسب و کیفیت مطلوب میوه نخواهند رسید.
براساس شواهد موجود و بهطورمتوسط، ارزش افزوده محصولات زراعی و باغی که در نتیجه گردهافشانی زنبور عسل ایجاد میشود، حدود 143 بار بیشتر از ارزش عسل و دیگر تولیدات کندو است.
آیا در کشور ما به موضوع گرده افشانی توجه میشود؟
متاسفانه در کشور ما نه تنها به موضوع گرده افشانی توجه نمیشود که به اصل آن یعنی زنبور و زنبورداری هم توجه زیادی نمیشود. اگر توجه خوبی به این صنعت بشود قابلیتهای فراوانی در تولید، اشتغال و کمک به محیطزیست دارد. اما مسولان و حتی مردم توجهی به آن ندارند. الان از نظر اداری و سازمانی امور زنبورداری زیر پای امور دام و طیور له شده است که اگر فایده شگرف زنبورداری برای مسئولان و مردم آشکار شود، اوضاع بهتر خواهد شد.
متاسفانه کشورهای همسایه در این زمینه خیلی بهتر عمل کردهاند و حتی برندهای تجاری آنها در حال گسترش است. در حالی که عسل طبیعی ایران قابلیت رقابت بسیار خوبی دارد. اما در ایران هنوز تبلیغ و برنامهریزی خوبی برای گسترش صنعت زنبورداری نشده است و از امثال ما که بیش از 30 سال است تجربه داریم استفادهای برای توسعه این صنعت نشده و اگر شده هم بسیار محدود بوده است.
یکی از مشکلات اصلی زنبورداران مقررات دست و پاگیر و چندگانه بودن متولیان این صنعت است. متاسفانه با ادغام وزارت تعاون توجه به بخش تعاونی هم کمتر شده و اکنون تعاونیهای زنبورداری هم مشکلات زیادی دارند. در حالی که اگر کارگاههای کوچک تولید عسل حمایت شوند، موتور محرکهای برای بهبود اوضاع خواهد بود.
برای مثال مدت پنج سال یا حتی بیشتر برای اجازه احداث یا توسعه کارگاه زنبورداری در مناطقی که فعالیت داریم باید از این ارگان به آن ارگان برویم و دست آخر هم شهرداری جلوی کار ما را بگیرد، اما درست بالاتر یا پایینتر از همان محلها انواع و اقسام ویلاها مجوز ساخت میگیرند. شیرینی این کار درست مثل شیرینی و حلاوت عسل است. کاری که شاید بشود گفت طبیعیترین و بکرترین کار است که به دست طبیعت انجام میشود و نیاز به تخریب طبیعت و دستاندازی به آن هم ندارد. زنبورداری صنعتی پاک است که عاری از آلودگی است. اما متاسفانه گویا گوش شنوایی برای شنیدن مزایای این کار دلنشین وجود ندارد.
البته در سالهای اخیر سازمان حفاظت محیطزیست کمکهای خوبی کرده است و این همکاریها ادامه دارد اما کافی نیست. یک نگاه ملی باید به این صنعت بشود.
اکنون مهمترین مشکل زنبورداران چیست؟
سال گذشته ما از هر کندو پنج کیلو عسل برداشت کردیم. در صورتی که سالهای قبل این میزان به 15 تا 20 کیلو میرسید. تغییرات اقلیمی باعث بروز مشکلات میشوند و این تغییرات زنبورداران واقعی را مجبور به کوچ میکند. آن هم سالی بین چهار تا هشت کوچ که این مساله نیازمند حمایت است. در بسیاری از کشورهای دنیا از جمله چین، آمریکا و ترکیه برای جابهجایی زنبورها و کمک به گردهافشانی آنها یارانه میدهند. اما در اینجا از این خبرها نیست. حتی در مناطق تحت حفاظت هم ما را راه نمیدهند. صاحبان مراتع و باغها حتی اجازه نمیدهند که زنبورها وارد مناطق آنها شوند، در حالی که اگر میدانستند زنبور عسل چه کمکی به باروری درختها میکند خودشان از این کار استقبال میکردند.
مشکل دیگر هم این است که وضع بیمهای زنبورداران مشخص نیست. از حدود 75 هزار زنبوردار فقط حدود 6000 نفر بیمهاند که بیشترشان هم البته زنبورداران جوان و جدید هستند. ما از سازمان تامین اجتماعی که به فکر بیمه همه اقشار است میخواهیم به فکر بیمه ما هم باشند.
موضوع دیگر اینکه مسئولان مربوط باید بدانند ما براساس شرایط کاریمان به همه مناطق سر میزنیم. جاهایی که حتی محیطبانها هم آنجا پا نمیگذارند. پس ما میتوانیم کمکهای زیادی انجام دهیم اگر ما را درک کنند. زنبورداران همیشه از ما میخواهند که مشکلاتشان را به گوش مسئولان و بویژه مسئولان سازمان تامین اجتماعی برسانیم.
با این حساب وضع عسلهای بازار چطور است؟آیا همه عسلها حاصل کوچ زنبورداران و حضور آنها در مناطق بکر طبیعی است؟
نه، واقعا اینطور نیست. امروزه بیشتر عسلها متاسفانه عسل بکر و طبیعی نیستند؛ اما یک نکته خیلی مهم هم این است که اگر ما بنا را بر این بگذاریم که تمام تولیدکنندهها محصول طبیعی تولید میکنند، آیا بازار ظرفیت و کشش جذب آن را دارد.
دلیلش این است که عسل طبیعی به هرحال گرانتر است و حتی کارخانهها هم به سمت تولید و بستهبندی و عرضه عسل غیر درجه یک به بازار میروند و برندهای تولیدکننده عسل بکر و طبیعی هماکنون فقط 10 درصد بازار را در اختیار دارند.
به هرحال باید عسل خوب را از کجا و چطور تهیه کرد؟
عسل خوب و طبیعی مطمئنا کیلویی 2000 و 5000 و حتی ده هزار تومان نیست. عسل خوب را باید از فروشندهها و برندهای مطمئن خریداری کرد و سراغ شناخت عسل خوب رفت و با شناخت نسبت به خرید اقدام کرد.
آیا با این اوصاف صنعت زنبورداری در ایران قابل گسترش است؟
بله. قطعا با حمایت مادی و بویژه معنوی دولت و رویکرد مثبت مردم به عسل این صنعت رو به گسترش خواهد رفت. البته صنایع مربوط به ساخت کندو و لوازم جانبی آن هم قابلیت خوبی برای توسعه و درآمدزایی در کشور دارد که قابل رقابت با کشورهای خارجی هم هست.
برخی تولیدات زنبور عسل هم هست که ارزش غذایی و دارویی بسیار بالاتری دارد که از نظر اقتصادی هم بسیار مقرون به صرفه و درآمدزاست و البته شناخته شده نیست. بهعنوان مثال ژل رویال یا شاه انگبین ماده غذایی بسیار مغذی است که در درمان بسیاری از ناتوانیها از جمله کاهش چربی خون و تنظیم هورمونها، باروری و رفع ناتوانی جنسی، رشد استخوانها و.... موثر است و البته ماده غذایی بسیار گرانی است.