مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

طعم شیرین توت درکوچه‌باغ‌های دیروز پایتخت

جام جم سرا:
درختان پر سایه‌ای که از آب و هوای خوشِ گذشته‌های این پایتخت 200 ساله حکایت می‌کنند، زمانی که تهران، این شهر پرهیاهو و شلوغ امروزی، باغی بزرگ بود و خانه‌هایش هم به پیروی از الگوی شهر، خانه‌باغ بودند، روزهایی که سراسر شهر کوه‌پایه‌نشین البرز، توتستان بود و مردمانش به نیت نذر، درخت توت می‌کاشتند.
درختان فراوان توت تهران خاطره‌های زیادی را به یاد می‌آورند. روزهای بهار در کوچه‌باغ‌های قدیمی تهران و توتستان‌های طرشت و کن و فرحزاد... مردمان آن روزگاران، کاشت درخت توت را آیینی نیکو می‌پنداشتند و فکر می‌کردند هدیه توت به رهگذران، گناهان‌شان را خواهد شست و رحمت درگذشتگان‌شان را در پی خواهد داشت. تاریخ را که وامی‌کاوی، به درخت توت روستای آدینه لواسان می‌رسی که دست‌کم 500 سال پیشینه دارد و سرانجام، تصویر جذاب شهروندانی که به یاد می‌آوری با شروع اردیبهشت ماه در جای‌جای این شهر بزرگ، زیر درختان توت، روی نوک پا بلند می‌شوند و دانه‌دانه توت‌های شیرین را پیش از افتادن روی زمین، می‌چینند.


تهران؛ توتستان، چنارستان، انارستان
تهران در کنار چنارها و انارهایش، در گذشته به توتستان‌هایش هم شهره بود؛ توتستان‌هایی که با آغاز فصل بهار، رونق و شادابی را به محله‌ها و مناطقی مانند طرشت، کن، فرحزاد، ده‌ونک و باغ فیض هدیه می‌داد و حال مردمان‌شان را خوب می‌کرد.
قدیمی‌ترهای تهران هنوز اردیبهشت‌ها و خردادهایی را به یاد دارند که روزهای تعطیل دسته‌جمعی به توتستان‌های این مناطق می‌رفتند، چادر زیر درختان بزرگ توت پهن می‌کردند، درختان را می‌تکاندند و خوش می‌گذراندند. از این‌ها امروز تنها تصویر جوانانی به یاد مانده که کنار بزرگراه همت، آنجا که به نزدیکی منطقه کن می‌رسی، توت‌های چیده شده را در ظرف‌هایی گذاشته و سرنشینان خودروهای گذری را به خریدن دعوت می‌کنند.
محله‌ها و مناطقی مانند طرشت، کن، فرحزاد و باغ فیض، توتستان‌های فراوانی را در خود جای می‌دادند. باغ‌های بزرگی در این مناطق بود که توت، بخش زیادی از درختان‌شان را دربرمی‌گرفت. بخشی زیاد از این توتستان‌ها در فرآیند توسعه ناموزون شهری در دهه‌های گذشته، ناگهان جای خود را به خیابان‌ها، بزرگراه‌ها و ساختمان‌های کوچک و بزرگ دادند؛ تک درختان توتی از آن توتستان‌ها به جای ماند، سرگشته و غریب در این شهر بزرگ. این‌ها ماندند تا شاید امروز گواهی بدهند که تهران، زمانی توتستان بوده است.
دکتر ناصر تکمیل‌همایون تاریخ‌نگار و تهران‌شناس درباره درختان تهران در سده‌ها و دهه‌های گذشته می‌گوید: «تهران در دوره‌های گوناگون تاریخی حتی پیش از پایتختی باغ‌هایی بسیار، پوشیده از درخت داشته است. طبیعت تهران مشخصاً با سه درخت چنار، انار و توت پیوندی تاریخی دارد. از این سه درخت، انار متأسفانه دیگر نیست. اگر از پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های تهرانی بپرسید، هنوز به یاد دارند که تهران انار داشت».
وی می‌افزاید: «تهران در دوره‌هایی به اندازه‌ای خوش آب و هوا بود که درختان میوه به آسانی در اینجا رشد می‌کردند. توت از جمله درختان محبوب در این شهر به شمار می‌آمد. حتی در دوره‌های پیش از قاجار و صفویه، در بسیاری از مسیرهای کاروان‌روی تهران، مردم درخت توت می‌کاشتند و نذر می‌کردند. اگر امروز می‌بینیم که در منطقه کن و سولقان، توتستان‌هایی فراوان وجود دارد، به همان دلیل است زیرا این منطقه بر سر راه یکی از مسیرهای قدیمی ری به طبرستان و دیلمان قرار داشت و کاروان‌های زیادی از اینجا می‌گذشتند».
برخی از تهرانی‌های قدیم از فروش توت‌های توتستان‌ها، زندگی می‌گذراندند. توت‌فروش‌هایی بودند که در بهار و تابستان، در محله‌ها و کوچه‌باغ‌ها دوره می‌گشتند و توت تازه یا توت خشک می‌فروختند.
به گفته این تهران‌شناس، وجود درختان چنار، انار و توت در کنار دیگر درختان میوه در باغ‌های گوناگون تهران در سده‌های پی‌درپی بویژه در دوره پایتختی قاجار، نقشی چشمگیر در لطافت آب و هوای تهران تا همین چند دهه پیش داشت.


هوس چیدن توت در توتستان‌های فرحزاد و کن
اینجا که محله مسکونی نیست، یک باغ بزرگ است. باغی که در آن می‌توان همه گونه میوه‌ای دید؛ گیلاس، سیب، هلو، آلو، آلبالو، توت فرنگی، شاه توت، خرمالو، گردو و توت... به میوه توت که می‌رسی باید با دقت بیشتری به کوچه‌باغ‌های اینجا نگاه کنی. مگر نه این که اینجا زمانی یک توتستان بزرگ بوده و هنوز هم می‌توان باقی‌مانده‌هایشان را این‌سو و آن‌سو دید. درختان بلند توت این منطقه می‌توانند با رهگذران سخن بگویند. هنوز از درختان بلند اینجا می‌توان دریافت که توتستان‌های منطقه چه روزگاری برای خود داشته‌اند. یک منطقه ییلاقی با توتستان‌های بزرگ که سرسبزی درختان توت را می‌شد از جنوبی‌ترین نقطه پایتخت عصر ناصری هم دید. چه کاروان‌هایی از اینجا گذشته و از میوه شیرین توت بهره گرفته‌اند.
سفر به کن و سولقان و فرحزاد، این روزها می‌تواند تجربه‌ای لذت‌بخش با عطر و طعم توت را به همراه داشته باشد. هنوز کوچه‌باغ‌‌هایی به جای مانده‌اند که در آن‌ها و در کنار خانه‌های قدیمی و خشتی، درختان توت و بازمانده‌های توتستان‌های قدیمی را دید.
درختان کهنسال زیبایی که سر به آسمان ساییده‌اند و بزرگی‌شان به بلندی‌های برج‌های بی‌خبر این شهر، تنه می‌زند. محله‌های محدوده بازار و بافت تاریخی منطقه 12 شهرداری هم از این حال و هوا بهره‌ای برده‌اند. در کوچه‌پس‌کوچه‌های امامزاده یحیی، پامنار و خیابان تاریخی ایران، درختان توت، رهگذران را دعوت می‌کنند تا لحظه‌ای را سرخوشانه زیر سایه درخت بایستند و کامشان را با توت‌های رنگارنگ شیرین کنند.
دکتر سودابه کروری متخصص تکنولوژی طبیعت و محیط زیست، توت را یکی از درختان کهن تهران می‌داند و معتقد است که توتستان‌های تهران، زمانی در زمره ویژگی‌ها و جاذبه‌های پایتخت به شمار می‌آمده‌اند: «ما در بررسی‌های خود دریافته‌ایم که پایه‌های فراوان کهنسال درختان توت در ایران و تهران وجود دارد.
مردمان بسیاری از جاهای مختلف ایران بویژه تهران، در گذشته به پیروی از یک آیین پسندیده، درخت توت نذر می‌کردند. اساس آن نذر این‌گونه بود که درختان توت را در راه رفت‌وآمد مسافران و در نزدیکی مسیر کاروانسراها می‌کاشتند تا هنگامی که مسافران و کاروان‌ها در فصل‌های بهار و تابستان از آن مسیرها می‌گذرند برای رفع گرسنگی و تشنگی‌ از میوه تازه توت روی درخت یا توت‌هایی که زیر درختان ریخته و خشک شده‌اند، بهره بگیرند».
وی می‌افزاید: « هنوز در باغ‌های قدیم تهران، پایه‌های کهنسال توت‌هایی وجود دارد که باید در زمینه تاریخچه آن‌ها مطالعه شود».


این پایتخت‌نشین کم‌توقع
توت، درختی مقاوم و کم‌نیاز است، در مناطق خوش آب و هوا رشد می‌کند و می‌زید، همه چیزش به کار می‌آید از میوه گرفته تا برگ و چوبش، شیرینی میوه‌اش زیان‌آور نیست و همچون بسیاری از شیرینی‌های دیگر، دل را نمی‌زند. درخت توت و میوه آن در گذشته‌های دور، حرمت داشت. روایت شده که حتی بریدن چوب درخت توت، در نگاه بسیاری، گناه به شمار می‌آمد و اگر شاخه‌ای از درخت توت خشک می‌شد یا بر زمین می‌افتاد آن را پس از تکه‌تکه کردن به مسجد محل می‌بردند و هنگام پختن غذای نذری، زیر دیگ غذا می‌سوزاندند.
دکتر سودابه کروری تأکید می‌کند: «درخت توت به روایت برخی منابع، در گذشته‌های دور از چین به ایران آمده است. بر این اساس، گویا توت به اندازه‌ای با اقلیم ایران بویژه مناطقی همچون تهران سازگاری یافته که مرغوبیت توت‌های ایران از توت‌های چینی هم بیشتر شده است. با وجود این می‌توان بر این روایت خدشه وارد کرد به این دلیل که درباره درخت گردو هم پیش از این چنین ادعایی شده بود.
بررسی‌های ما بویژه روی درختان منطقه یزد نشان می‌دهد، پایه‌های درختان چند هزار ساله گردو در آنجا وجود دارد که نشان می‌دهد این درخت از هزاران سال پیش بومی ایران بوده است. بنابراین ممکن است درباره توت‌ها هم همین گونه باشد یعنی درخت توت نیز مانند درخت گردو در ایران وجود داشته و فقط میوه توت در دوره‌ای نیز از چین به ایران آمده است».
به گفته این متخصص جنگل و طبیعت، مرغوبیت توت‌های ایران به اندازه‌ای بوده که فرانسوی‌ها در دوره‌ای درختان توت ایران را برای مناطق جنوبی آن کشور که هوای گرمی دارد، بردند و از آن‌ها برای تولید پارچه‌های ابریشم طبیعی بهره گرفتند.
سودابه کروری تأکید می‌کند: «درخت و میوه توت در فرهنگ ایرانی بسیار محترم و مبارک بوده است. نگاه گذشتگان ما به درخت توت و میوه آن، آیینی به شمار می‌آمده است. پیشنهاد می‌کنم همچون گذشته که مردم، خود درخت توت می‌کاشتند، امروز هم آن‌ها را تشویق کنیم که در حیاط یا جلوی خانه‌شان درخت توت بکارند».


بهار پایتخت، طعم توت دارد
تهران اردیبهشت و خرداد، شهری است که طعم توت می‌دهد. هم در میانه این همه شلوغی، اگر به محله‌های قدیمی‌تر شهر سربزنی، هنوز هم می‌توانی عطر توت را حس کنی؛ گویی با شامه‌ات بازی می‌کند و می‌نوازدش! درختانی که سایه‌شان را در روزهای آفتابی بهار به رهگذران هدیه می‌دهند و با میوه شیرین‌شان، آن‌ها را لحظه‌هایی سرخوش می‌کنند.
توت‌های تهران البته امروز با بی‌توجهی روبه‌رو شده‌اند. توت‌هایی را می‌بینی که پای درختان بر زمین افتاده‌اند و کسی نگاهی هم نمی‌کند؛ انگار نه انگار که این میوه پیش از این محبوب دل رهگذران و مسافران بود و دل می‌ربود. گزارش‌هایی هم در سال‌های اخیر از قطعی درختان توت در مناطقی مانند بزرگراه‌های بابایی، همت و صدر منتشر شده است. پیش از این ساکنان محله‌ها به درختان توت محله آب می‌دادند؛ امروز دیگر کمتر کسی را می‌توان یافت که این‌گونه باشد. شاید از یاد برده‌ایم که درخت توت هم یکی از ساکنان نجیب و دوست‌داشتنی و البته کم‌توقع این شهر بزرگ است.(مهدی یساولی/ایران)


ادامه مطلب ...

طعم شیرین توت درکوچه‌باغ‌های دیروز پایتخت

جام جم سرا:
درختان پر سایه‌ای که از آب و هوای خوشِ گذشته‌های این پایتخت 200 ساله حکایت می‌کنند، زمانی که تهران، این شهر پرهیاهو و شلوغ امروزی، باغی بزرگ بود و خانه‌هایش هم به پیروی از الگوی شهر، خانه‌باغ بودند، روزهایی که سراسر شهر کوه‌پایه‌نشین البرز، توتستان بود و مردمانش به نیت نذر، درخت توت می‌کاشتند.
درختان فراوان توت تهران خاطره‌های زیادی را به یاد می‌آورند. روزهای بهار در کوچه‌باغ‌های قدیمی تهران و توتستان‌های طرشت و کن و فرحزاد... مردمان آن روزگاران، کاشت درخت توت را آیینی نیکو می‌پنداشتند و فکر می‌کردند هدیه توت به رهگذران، گناهان‌شان را خواهد شست و رحمت درگذشتگان‌شان را در پی خواهد داشت. تاریخ را که وامی‌کاوی، به درخت توت روستای آدینه لواسان می‌رسی که دست‌کم 500 سال پیشینه دارد و سرانجام، تصویر جذاب شهروندانی که به یاد می‌آوری با شروع اردیبهشت ماه در جای‌جای این شهر بزرگ، زیر درختان توت، روی نوک پا بلند می‌شوند و دانه‌دانه توت‌های شیرین را پیش از افتادن روی زمین، می‌چینند.


تهران؛ توتستان، چنارستان، انارستان
تهران در کنار چنارها و انارهایش، در گذشته به توتستان‌هایش هم شهره بود؛ توتستان‌هایی که با آغاز فصل بهار، رونق و شادابی را به محله‌ها و مناطقی مانند طرشت، کن، فرحزاد، ده‌ونک و باغ فیض هدیه می‌داد و حال مردمان‌شان را خوب می‌کرد.
قدیمی‌ترهای تهران هنوز اردیبهشت‌ها و خردادهایی را به یاد دارند که روزهای تعطیل دسته‌جمعی به توتستان‌های این مناطق می‌رفتند، چادر زیر درختان بزرگ توت پهن می‌کردند، درختان را می‌تکاندند و خوش می‌گذراندند. از این‌ها امروز تنها تصویر جوانانی به یاد مانده که کنار بزرگراه همت، آنجا که به نزدیکی منطقه کن می‌رسی، توت‌های چیده شده را در ظرف‌هایی گذاشته و سرنشینان خودروهای گذری را به خریدن دعوت می‌کنند.
محله‌ها و مناطقی مانند طرشت، کن، فرحزاد و باغ فیض، توتستان‌های فراوانی را در خود جای می‌دادند. باغ‌های بزرگی در این مناطق بود که توت، بخش زیادی از درختان‌شان را دربرمی‌گرفت. بخشی زیاد از این توتستان‌ها در فرآیند توسعه ناموزون شهری در دهه‌های گذشته، ناگهان جای خود را به خیابان‌ها، بزرگراه‌ها و ساختمان‌های کوچک و بزرگ دادند؛ تک درختان توتی از آن توتستان‌ها به جای ماند، سرگشته و غریب در این شهر بزرگ. این‌ها ماندند تا شاید امروز گواهی بدهند که تهران، زمانی توتستان بوده است.
دکتر ناصر تکمیل‌همایون تاریخ‌نگار و تهران‌شناس درباره درختان تهران در سده‌ها و دهه‌های گذشته می‌گوید: «تهران در دوره‌های گوناگون تاریخی حتی پیش از پایتختی باغ‌هایی بسیار، پوشیده از درخت داشته است. طبیعت تهران مشخصاً با سه درخت چنار، انار و توت پیوندی تاریخی دارد. از این سه درخت، انار متأسفانه دیگر نیست. اگر از پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های تهرانی بپرسید، هنوز به یاد دارند که تهران انار داشت».
وی می‌افزاید: «تهران در دوره‌هایی به اندازه‌ای خوش آب و هوا بود که درختان میوه به آسانی در اینجا رشد می‌کردند. توت از جمله درختان محبوب در این شهر به شمار می‌آمد. حتی در دوره‌های پیش از قاجار و صفویه، در بسیاری از مسیرهای کاروان‌روی تهران، مردم درخت توت می‌کاشتند و نذر می‌کردند. اگر امروز می‌بینیم که در منطقه کن و سولقان، توتستان‌هایی فراوان وجود دارد، به همان دلیل است زیرا این منطقه بر سر راه یکی از مسیرهای قدیمی ری به طبرستان و دیلمان قرار داشت و کاروان‌های زیادی از اینجا می‌گذشتند».
برخی از تهرانی‌های قدیم از فروش توت‌های توتستان‌ها، زندگی می‌گذراندند. توت‌فروش‌هایی بودند که در بهار و تابستان، در محله‌ها و کوچه‌باغ‌ها دوره می‌گشتند و توت تازه یا توت خشک می‌فروختند.
به گفته این تهران‌شناس، وجود درختان چنار، انار و توت در کنار دیگر درختان میوه در باغ‌های گوناگون تهران در سده‌های پی‌درپی بویژه در دوره پایتختی قاجار، نقشی چشمگیر در لطافت آب و هوای تهران تا همین چند دهه پیش داشت.


هوس چیدن توت در توتستان‌های فرحزاد و کن
اینجا که محله مسکونی نیست، یک باغ بزرگ است. باغی که در آن می‌توان همه گونه میوه‌ای دید؛ گیلاس، سیب، هلو، آلو، آلبالو، توت فرنگی، شاه توت، خرمالو، گردو و توت... به میوه توت که می‌رسی باید با دقت بیشتری به کوچه‌باغ‌های اینجا نگاه کنی. مگر نه این که اینجا زمانی یک توتستان بزرگ بوده و هنوز هم می‌توان باقی‌مانده‌هایشان را این‌سو و آن‌سو دید. درختان بلند توت این منطقه می‌توانند با رهگذران سخن بگویند. هنوز از درختان بلند اینجا می‌توان دریافت که توتستان‌های منطقه چه روزگاری برای خود داشته‌اند. یک منطقه ییلاقی با توتستان‌های بزرگ که سرسبزی درختان توت را می‌شد از جنوبی‌ترین نقطه پایتخت عصر ناصری هم دید. چه کاروان‌هایی از اینجا گذشته و از میوه شیرین توت بهره گرفته‌اند.
سفر به کن و سولقان و فرحزاد، این روزها می‌تواند تجربه‌ای لذت‌بخش با عطر و طعم توت را به همراه داشته باشد. هنوز کوچه‌باغ‌‌هایی به جای مانده‌اند که در آن‌ها و در کنار خانه‌های قدیمی و خشتی، درختان توت و بازمانده‌های توتستان‌های قدیمی را دید.
درختان کهنسال زیبایی که سر به آسمان ساییده‌اند و بزرگی‌شان به بلندی‌های برج‌های بی‌خبر این شهر، تنه می‌زند. محله‌های محدوده بازار و بافت تاریخی منطقه 12 شهرداری هم از این حال و هوا بهره‌ای برده‌اند. در کوچه‌پس‌کوچه‌های امامزاده یحیی، پامنار و خیابان تاریخی ایران، درختان توت، رهگذران را دعوت می‌کنند تا لحظه‌ای را سرخوشانه زیر سایه درخت بایستند و کامشان را با توت‌های رنگارنگ شیرین کنند.
دکتر سودابه کروری متخصص تکنولوژی طبیعت و محیط زیست، توت را یکی از درختان کهن تهران می‌داند و معتقد است که توتستان‌های تهران، زمانی در زمره ویژگی‌ها و جاذبه‌های پایتخت به شمار می‌آمده‌اند: «ما در بررسی‌های خود دریافته‌ایم که پایه‌های فراوان کهنسال درختان توت در ایران و تهران وجود دارد.
مردمان بسیاری از جاهای مختلف ایران بویژه تهران، در گذشته به پیروی از یک آیین پسندیده، درخت توت نذر می‌کردند. اساس آن نذر این‌گونه بود که درختان توت را در راه رفت‌وآمد مسافران و در نزدیکی مسیر کاروانسراها می‌کاشتند تا هنگامی که مسافران و کاروان‌ها در فصل‌های بهار و تابستان از آن مسیرها می‌گذرند برای رفع گرسنگی و تشنگی‌ از میوه تازه توت روی درخت یا توت‌هایی که زیر درختان ریخته و خشک شده‌اند، بهره بگیرند».
وی می‌افزاید: « هنوز در باغ‌های قدیم تهران، پایه‌های کهنسال توت‌هایی وجود دارد که باید در زمینه تاریخچه آن‌ها مطالعه شود».


این پایتخت‌نشین کم‌توقع
توت، درختی مقاوم و کم‌نیاز است، در مناطق خوش آب و هوا رشد می‌کند و می‌زید، همه چیزش به کار می‌آید از میوه گرفته تا برگ و چوبش، شیرینی میوه‌اش زیان‌آور نیست و همچون بسیاری از شیرینی‌های دیگر، دل را نمی‌زند. درخت توت و میوه آن در گذشته‌های دور، حرمت داشت. روایت شده که حتی بریدن چوب درخت توت، در نگاه بسیاری، گناه به شمار می‌آمد و اگر شاخه‌ای از درخت توت خشک می‌شد یا بر زمین می‌افتاد آن را پس از تکه‌تکه کردن به مسجد محل می‌بردند و هنگام پختن غذای نذری، زیر دیگ غذا می‌سوزاندند.
دکتر سودابه کروری تأکید می‌کند: «درخت توت به روایت برخی منابع، در گذشته‌های دور از چین به ایران آمده است. بر این اساس، گویا توت به اندازه‌ای با اقلیم ایران بویژه مناطقی همچون تهران سازگاری یافته که مرغوبیت توت‌های ایران از توت‌های چینی هم بیشتر شده است. با وجود این می‌توان بر این روایت خدشه وارد کرد به این دلیل که درباره درخت گردو هم پیش از این چنین ادعایی شده بود.
بررسی‌های ما بویژه روی درختان منطقه یزد نشان می‌دهد، پایه‌های درختان چند هزار ساله گردو در آنجا وجود دارد که نشان می‌دهد این درخت از هزاران سال پیش بومی ایران بوده است. بنابراین ممکن است درباره توت‌ها هم همین گونه باشد یعنی درخت توت نیز مانند درخت گردو در ایران وجود داشته و فقط میوه توت در دوره‌ای نیز از چین به ایران آمده است».
به گفته این متخصص جنگل و طبیعت، مرغوبیت توت‌های ایران به اندازه‌ای بوده که فرانسوی‌ها در دوره‌ای درختان توت ایران را برای مناطق جنوبی آن کشور که هوای گرمی دارد، بردند و از آن‌ها برای تولید پارچه‌های ابریشم طبیعی بهره گرفتند.
سودابه کروری تأکید می‌کند: «درخت و میوه توت در فرهنگ ایرانی بسیار محترم و مبارک بوده است. نگاه گذشتگان ما به درخت توت و میوه آن، آیینی به شمار می‌آمده است. پیشنهاد می‌کنم همچون گذشته که مردم، خود درخت توت می‌کاشتند، امروز هم آن‌ها را تشویق کنیم که در حیاط یا جلوی خانه‌شان درخت توت بکارند».


بهار پایتخت، طعم توت دارد
تهران اردیبهشت و خرداد، شهری است که طعم توت می‌دهد. هم در میانه این همه شلوغی، اگر به محله‌های قدیمی‌تر شهر سربزنی، هنوز هم می‌توانی عطر توت را حس کنی؛ گویی با شامه‌ات بازی می‌کند و می‌نوازدش! درختانی که سایه‌شان را در روزهای آفتابی بهار به رهگذران هدیه می‌دهند و با میوه شیرین‌شان، آن‌ها را لحظه‌هایی سرخوش می‌کنند.
توت‌های تهران البته امروز با بی‌توجهی روبه‌رو شده‌اند. توت‌هایی را می‌بینی که پای درختان بر زمین افتاده‌اند و کسی نگاهی هم نمی‌کند؛ انگار نه انگار که این میوه پیش از این محبوب دل رهگذران و مسافران بود و دل می‌ربود. گزارش‌هایی هم در سال‌های اخیر از قطعی درختان توت در مناطقی مانند بزرگراه‌های بابایی، همت و صدر منتشر شده است. پیش از این ساکنان محله‌ها به درختان توت محله آب می‌دادند؛ امروز دیگر کمتر کسی را می‌توان یافت که این‌گونه باشد. شاید از یاد برده‌ایم که درخت توت هم یکی از ساکنان نجیب و دوست‌داشتنی و البته کم‌توقع این شهر بزرگ است.(مهدی یساولی/ایران)


ادامه مطلب ...

گفتگو با «زندانی بدهکار» دیروز و «کارآفرین میلیاردر» امروز!

جام جم سرا: شاید شنیدن سرگذشت زندگی پرفراز و نشیب انسانی که بارها زمین خورده و دوباره برخاسته است برای کسانی که با یک شکست متوقف می‌شوند، عبرت آموز باشد بویژه زمانی که بدانند وی شکست را همواره به تجربه طلایی زندگی اش تعبیر می‌کند و از آن پلی می‌سازد برای رسیدن به موفقیت.

برای دیدن کارآفرینی که با کسب و کار ساده‌ای که راه انداخته، بیش از 5 هزار نفر منتفع شده‌اند به محله‌ای در شمال تهران می‌روم؛ منطقه‌ای در بام تهران و همجوار رشته کوه البرز. او را دراتاقی ملاقات می‌کنم که همچون خودش بی‌آلایش است. نه از تقدیرنامه‌های قاب گرفته خبری است و نه از لوح‌های افتخاری که بعد از آزادی از زندان به عنوان کارآفرین برتر و ... دریافت کرده است.
بابک بختیاری در تابستان 1357زمانی که ایران آبستن یک انقلاب بزرگ بود، در تهران به دنیا آمد. او نیز مثل بسیاری دیگر کارآفرینان از کودکی به استقلال مالی و کسب درآمد علاقه مند بوده، به طوری که در 7 سالگی گاهی دور از چشم پدر و مادر پول توجیبی‌اش را کیک و آدامس و شکلات می‌خرید و جلوی استخر محله‌شان بساط می‌کرد. وقتی هم که در 14 سالگی پدرش ورشکست می‌شود و به خانه مادربزرگ پناه می‌برند، صبح‌ها با خریدن چند ساندویچ سرد و فروختن آنها در زنگ تفریح به همکلاسی‌ها، پول توجیبی‌اش را تأمین می‌کرد.

از مسافرکشی تا نمایشگاه داری

بابک نخستین کسب و کارش را زمانی آغاز می‌کند که پول فروش تمام لوازم خانه در اختیارش قرار می‌گیرد: «در سال 76 با سرمایه 2 میلیون تومانی که مادرم از فروش تمام لوازم خانه مان در اختیارم قرار داد، پیکانی خریدم که هم وسیله رفت و آمدم به دانشگاه بود و هم با آن در خیابان‌های تهران مسافرکشی می‌کردم. هر چند از این کار روزی 10 هزار تومان هم درآمد داشتم اما شغلی نبود که با روحیات من سازگار باشد. ماشین را فروختم و با یکی از دوستان با سرمایه 4 میلیون تومانی رستورانی شراکتی راه اندازی کردیم. نداشتن پشتوانه مالی و سرمایه در گردش و محاسبه نکردن دوران به اصطلاح خاک خوردن کار، باعث شد در کمتر از یکسال تمام سرمایه مان را از دست بدهیم.
بعد از مدتی بوفه مدرسه‌ای را اجاره کردم و به فروش ساندویچ پرداختم. تجربه شکست در رستوران در اینجا که نیاز به سرمایه بالا و دکور نبود به کمکم آمد و سود بالای روز 50 هزار تومانی را برایم رقم زد. با این موفقیت، بوفه 2 مدرسه دیگر را نیز اجاره کردم و بدین شکل نخستین فروش زنجیره‌ای را تجربه کردم. تا اینکه فصل تعطیلی مدارس شروع شد.
دنبال کاری بودم که روزی پدرم لوازم مستعمل دفتر کارش را گوشه حیاط خانه آورد. از فرصت به وجود آمده استفاده کردم و با تعمیر و رنگ آمیزی آنها و سپس چاپ آگهی فروش در روزنامه ، توانستم تمام لوازم را به قیمت خوبی بفروشم. این سود 400 هزار تومانی عاملی شد تا توقع‌ام از بوفه‌داری بالاتر برود و با چاپ آگهی به خرید و فروش لوازم اداری دست دوم بپردازم. کم کم چند کارگاه تولید لوازم اداری راه‌اندازی کردم و چند فروشگاه زنجیره‌ای برای فروش آنها زدم. در اوایل کسب و کارمان رونق خوبی داشت و از تولید و فروش بالایی برخوردار بودیم. اما به دلیل محاسبه نکردن دقیق حساب و کتاب‌ها، ورشکست شدم و نه تنها تمام سرمایه ام را از دست دادم بلکه با 300 میلیون تومان چک برگشتی، جایی جز پشت میله‌های زندان برایم باقی نماند.»
می‌گویند عقربه‌های ساعت در زندان کندتر از هرجای دیگری می‌چرخد. آنقدر کند که هر ساعتش به اندازه یک سال طول می‌کشد. اما زندان نیز مانند هر چیز دیگر برای بابک فرصتی بود تا فارغ از محیط پرهیاهوی بیرون به زندگی و آرزوهایش فکر کند؛ آرزو‌هایی که هر چند برخی شکست‌ها آنها را به تأخیر انداخت اما نمی‌توانست متوقفشان کند.

ایده‌ای از صندوقچه خاطرات

کسب و کارها عموماً به رفع نیاز مشتریان می‌پردازند. اما برخی کسب و کارها با طراحی یک نوآوری به ارائه خدمت یا محصولی جدید می‌پردازند که قبل از آن، نیاز به وجودش احساس نمی‌شد. بختیاری نیز برای رسیدن به رؤیاهای بلندپروازانه‌اش در پی خلق محصولی جدید بود:« در وجودم توان و انرژی زیادی احساس می‌کردم. بعد از رضایت شاکیان و آزادی از زندان چند کار دیگر را امتحان کردم که چندان موفق نبود و بر بدهی‌هایم افزود. تا اینکه در سفری همراه با یکی از دوستان به چین، آبمیوه‌ای در رستورانی خوردیم که ذهن مرا خیلی به خود مشغول کرد. البته نه مزه و رنگ آبمیوه بلکه سرو آن در لیوانی دردار که از وسط آن یک نی برای نوشیدن خارج شده بود. آن موقع چنین لیوانی در ایران وجود نداشت.
دوستم دستگاهِ ساختِ آن را خرید و به ایران بازگشتیم. ذهنم تا مدتها به این فکر مشغول بود که چه محصول دیگری می‌توان با این لیوان ارائه کرد تا اینکه به یاد خاطره‌ای از دوران کودکی ام افتادم. یادم آمد که هر وقت مادرم بستنی می‌خرید، ابتدا آن را در ظرفی هم می‌زدم تا رقیق شود، سپس چند اسمارتیز به آن اضافه می‌کردم و تا ته سر می‌کشیدم و می‌خوردم که خیلی مزه می‌داد. از یادآوری این خاطره آنچنان خوشحال شدم که از جایم پریدم و دائم می‌گفتم «یافتم یافتم» به گونه ای که اطرافیان‌هاج و واج مرا می‌نگریستند.
در واقع ایده تولید و فروش بستنی شل در لیوانی که در دارد و با یک نی مصرف می‌شود از یادآوری خاطره کودکی آغاز شد.
با قرض و وام مغازه ای در شمال تهران بین دو بستنی فروشی بزرگ و معروف اجاره کردم و روی تابلوی آن نوشتم شعبه مرکزی آیس پک ( بستنی بسته بندی). از دید برخی‌ها محاصره بین دو رقیب بزرگ یک ریسک بود اما به نظر خودم این یک فرصت بی نظیر برای دیده شدن بود. در واقع آن محل بازاری بود برای خریدن و خوردن بستنی و ما هم عرضه کننده نوع جدیدی از بستنی بودیم.
تبلیغات ما دهان به دهان بود. یعنی مشتریان‌مان با رضایتی که از نحوه سرو و مزه بستنی ما داشتند به دیگر دوستان خود نیز اطلاع‌رسانی می‌کردند. یکی از تبلیغات ما در ابتدا دادن بستنی رایگان به راننده خودروهایی بود که برای خوردن بستنی در آن محل توقف می‌کردند. آنها و همراهانشان با دیدن این مدل بستنی، لوگوی آن و نام خاصش که خارجی بود، کنجکاو می‌شدند تا بیایند داخل مغازه و بستنی با نی که تا آن زمان با قاشق خورده می‌شد را امتحان کنند. در واقع نوآوری در بسته بندی بستنی، نوع لوگو، طراحی دکوراسیون داخلی که حاصل تجربیات پیشینم بود و تبلیغات شفاهی باعث استقبال فراوان مردم از این محصول و موفقیت سریع ما شد. به طوری که شعبه دوم را نیز خیلی زود افتتاح کردیم. حتی طلبکارانم نیز به مشتریان پر و پا قرص مان تبدیل شده بودند.
کم‌کم افراد زیادی مراجعه می‌کردند و درخواست گرفتن نمایندگی داشتند. من نیز به شرطی با واگذاری امتیاز موافقت می‌کردم که نحوه مدیریت شعبه‌ها مطابق شعبه مرکزی و نظارت ما صورت بگیرد. همچنین خدماتی مانند دکوراسیون و مبلمان داخلی مغازه‌ها، مجهز کردن آشپزخانه، تهیه لیوان‌های مخصوص و دادن مواد اولیه بستنی در انحصار شرکت مرکزی و با مدیریت من انجام بگیرد. بدین گونه سیستم فروش زنجیره‌ای ما وسعت گرفت به طوری که در مدت 6 ماه تعداد شعبه‌هایمان به 106عدد رسید که در دنیا یک رکورد محسوب می‌شود و تعداد افرادی که به طور مستقیم و غیرمستقیم از این کسب و کار منتفع می‌شدند به 5 هزار نفر افزایش یافت. در این مدت نه تنها توانستم بدهی 300 میلیون تومانی‌ام را بپردازم بلکه حدود پنج میلیارد تومان نیز سود عایدم شد.»
در سال86 او به عنوان کارآفرین برتر ملی معرفی می‌شود و سال 88 کسب و کارش در لیست صد برند برتر ایرانی جا خوش می‌کند. البته کسب و کارهای شکست خورده پیشین‌اش را با درایت بیشتر احیا می‌کند و در زمینه فروش مبلمان و رستوران داری به موفقیت‌های خوبی دست می‌یابد. ضمن آنکه روی محصولات دیگری همچون آبمیوه و ماست و بستنی نوآوری‌هایی انجام می‌دهد.

هر شکست یک تجربه طلایی

بختیاری در پاسخ به این سؤال که از این همه زمین خوردن چه درس‌هایی گرفته‌ است، می‌گوید:«زمین خوردن را بازی‌ای می‌دانم برای افزایش تجربیاتم. هر موقع که زمین خوردم قوی تر شدم و با اتکا به توانایی‌های خودم بلند شدم و با قدرت بیشتری به حرکت ادامه دادم. کسی که زمین نخورد، نمی‌تواند به انسانی قوی تبدیل ‌شود. افراد موفق و ثروتمند دنیا بعد از بار‌ها شکست و زمین خوردن به پیروزی رسیده‌اند. کسانی که زمین خورده‌اند بدانند که بحران‌های زندگی آنها را قوی تر می‌سازد همچون آهنی که با حرارت به فولادی سخت بدل می‌شود.»
این کارآفرین شانس و خوش بیاری را برای همه یکسان می‌داند و می‌گوید: « نداشتن خوش بیاری و شانس بهانه آدم‌های ضعیفی است که نمی‌توانند از فرصت‌های موجود به خوبی استفاده کنند. همه چیز به توانمندی‌های خود افراد بستگی دارد. برخی بی توجه و به سادگی از کنار موقعیت‌ها می‌گذرند و برخی با برقراری ارتباط صحیح از موقعیت‌های پیش آمده هر فرصتی را به ثروت تبدیل می‌کنند.»
شنیدم که جایی گفته عشق به کتاب خواندن دارد؛ از او می‌پرسم با وجود این هم مشغله و گرفتاری، وقتی هم برای مطالعه دارید؟
می‌گوید:« اگر از من بپرسند که علم بهتر است یا ثروت به طور قطع خواهم گفت علم. اگرچه تحصیلات آکادمیکم را در رشته مهندسی عمران نیمه تمام رها کردم ولی هرگز خواندن کتاب را کنار نگذاشته ام. در هر فرصتی اطلاعات تجاری ام را افزایش می‌دهم. خواندن کتاب برای من یک عشق است. از دوران نوجوانی داخل تاکسی، اتوبوس، مطب دکتر، صف انتظار بانک و ... به خواندن کتاب‌های مورد علاقه ام در زمینه تجارت و موفقیت، می‌پرداختم و هیچ وقت به بهانه کار و گرفتاری فرصت یادگیری را از خودم دریغ نمی‌کنم. در مورد اهمیت برنامه‌ریزی هم به قانون بیست، هشتاد آقای «پاره تو» اشاره کنم که می‌گوید بیست درصد از همه فعالیت‌ها و کارهایی که انجام می‌دهیم، هشتاد درصد از نتایج مهم و معنادار را برایمان به ارمغان می‌آورد.
در واقع انجام این 20 درصد در زندگی ما تفاوت ایجاد خواهد کرد و ما را در مسیری که آرزوی آن را داریم، قرار خواهد داد. پس برنامه ریزی زندگیمان را باید به گونه ای طراحی کنیم که در کمترین زمان بیشتری نتایج عایدمان شود. من اعتقاد دارم با برنامه‌ریزی و نظم دادن به کارها می‌توان فرصت‌های زیادی را آزاد کرد تا اوقات بیشتری را در کنار خانواده گذراند.
برخی‌ها را می‌بینیم که در تمام عمر از صبح تا شب وقتشان را درگیر یک مغازه می‌کنند اما برخی دیگر با بهره‌‌گیری از یک سیستم، نه تنها آن مغازه را از دور کنترل می‌کنند بلکه می‌توانند ده‌ها مغازه دیگر هم راه‌اندازی کنند. باید اعتراف کنم هر چقدر کارهایم بیشتر می‌شود، به دلیل بهره مندی از سیستمی ‌که به حضور فیزیکی من نیازی ندارد، وقتم نیز آزادتر می‌شود و می‌توانم اوقات بیشتری را با خانواده‌ام باشم و به ورزش رزمی‌ که مورد علاقه‌ام است بپردازم و مسافرت‌های طولانی مدتی در برنامه ام داشته باشم بدون آنکه کمترین مشکلی در اداره کسب و کارم ایجاد شود.»
از کارآفرینی که در سنی کمتر از 30 سالگی بزرگترین فروش زنجیره ای در ایران را راه اندازی کرد و به اوج ثروت و موفقیت رسید، رموز موفقیتش را می‌پرسم، می‌گوید:« به عنوان یک کارآفرین خودم را در ابتدای راه می‌بینم و اگر امروز پیشرفتی در کارم دارم به این دلیل است که به انگیزه‌هایم بها داده ام. در کار به پنج اصل تخیل، باور، برنامه‌ریزی، تلاش و هدف اعتقاد دارم. تخیل به ما این امکان را می‌دهد تا به هر ایده ای که می‌خواهیم فکر کنیم. باورداشتن به توانایی‌هایمان و رشد کسب و کارمان دومین رمز مهم موفقیت است.
در مرحله بعد برای عملی کردن رؤیایمان باید برنامه ریزی کنیم. در واقع برنامه ریزی سناریویی است که حتی بدون داشتن پول و پارتی می‌تواند کسب و کارمان را رو به جلو هدایت کند و بدون وجود آن مقصد را نمی‌بینیم. مرحله آخر تلاش است که بدون مراحل قبلی این عامل هیچ تأثیری در موفقیت شما نخواهد داشت. البته یک نکته بسیار مهم برای رسیدن به موفقیت و شکل دادن رؤیاهایمان، دور کردن افکار منفی و سیاه از ذهن و قلبمان است که آنها مخل و مزاحمی‌ هستند برای زایش اندیشه‌های نو و ایده‌های بکر در ذهنمان.»

لذت موفقیت در پیمودن مسیر است

بابک بختیاری در اختیار گذاشتن تمام امکانات به فرزندان را نادرست می‌داند و می‌گوید:« اگر بدون زحمت همه چیز برای بچه‌ها مهیا شود، زندگی برایشان بی معنا می‌شود. آنها باید با تلاش و زحمت در مسیر موفقیت حرکت کنند تا مزه آن را بچشند و قدرش را بدانند. باید در این راه بارها زمین بخورند و بلند شوند تا موانع را پشت سر بگذارند. آنگاه که همچون فولاد محکم شدند هر چه در اختیارشان قرار گیرد به بهترین شکل از آن استفاده می‌کنند.»
بختیاری همچنین موفقیت در هر کسب و کاری را آموختنی می‌داند و نه ذاتی و ادامه می‌دهد:‌« افراد زیادی با حضور در کلاس‌های مختلف راه‌های موفقیت را پیدا می‌کنند. از شکست‌هایشان درس می‌گیرند و روحیه‌شان را قوی نگه می‌دارند، باوری قوی دارند و به آینده کارشان امیدوارند. انسان‌ها اگر در جهت رسیدن به آرزو‌هایشان تلاش کنند قطعاً رشد بهتری را در دنیا شاهد خواهیم بود. اما متأسفانه بسیاری از افراد به دلیل سستی و تنبلی و نداشتن باور از پیگیری آرزو‌هایشان می‌گذرند که نتیجه‌ای جز حسرت برایشان باقی نمی‌ماند.»وی انتهایی برای آرزو‌هایش متصور نیست و حضور در عرصه‌های جهانی را حداقل آرزویش می‌داند که مسیری از این راه را با افتتاح شعبی در مالزی، کویت، عراق و امارات متحده پیموده است. همچنین به رعایت شعار«همیشه حق با مشتری است» تأکید می‌کند و معتقد است «رضایت مشتری برکت هر کسب و کاری است».
او ارتباطات را عاملی تأثیرگذار در رشد کسب و کار‌ها می‌داند و می‌گوید:« با هر کسی که دوست شدم و ارتباط برقرار کردم یک روزی به کمکم آمد؛ چرا که هر کس اطلاعاتی دارد، محصولاتی را می‌شناسد و ارتباطاتی دارد که می‌تواند در پیشبرد کسب و کارمان مؤثر باشد. حتی رقابت سالم نیز می‌تواند انگیزه‌ای بالا برای رشد کسب و کارمان ایجاد کند.»
وقتی با این کارآفرین خوشفکر خداحافظی می‌کنم در این فکرم که چند نفر مانند او پیدا می‌شود که در اندیشه ساختن برندی برتر هستند، اما شانس دریافت رضایت و فرصتی از طرف طلبکارانشان را نیافته‌اند. آیا هستند کسانی که می‌توانند در صورت آزادی، برای چند هزار نفر اشتغال آفرینی کنند؟

این کارآفرین انتقادی هم به بانک‌ها دارد و می‌گوید:« خیابان‌های تهران روزگاری شب‌های روشنی داشت. چراغ بسیاری از مغازه‌ها همچون رستوران‌ها، گلفروشی‌ها، ساندویچی‌ها، آرایشگاه‌ها و... روشن بود اما چند سالی است که بانک‌ها بهترین نبش‌ها را خریده‌اند و یک تجارت پرسود و بی دردسر برای خود ایجاد کرده‌اند. این شده تاریکی خیابان‌ها و کوچ مردم به خانه‌ها. شاید اگر بانک‌ها شعبه‌های خود را در داخل پاساژها و خیابان‌های فرعی می‌زدند، شهرمان شب‌های روشن‌تری داشت.» (مهرداد افشار/ ایران)


ادامه مطلب ...

امروز 7 مهر، جمعیت دیروز ایران: 77,777,777 نفر +جدول

دوشنبه 7 مهر 1393 ساعت 08:32

امروز هفتم مهر است و نکته جالب این‌که ابزار جمیت‌شمار سایت مرکز آمار ایران در ساعت 21:42 روز گذشته، جمعیت ایران را 77,777,777 نفر نشان داد. جدولی که در ادامه مطلب منتشر شده، جمعیت کشور و نرخ رشد آن طی 133سال گذشته را نشان می‌دهد.


ادامه مطلب ...

نمک، بی​گناه امروز​، گناهکار دیروز

جام جم سرا: مطابق نتایج این مطالعه باوجود باور عمومی متخصصان، نمک ممکن است چندان هم برای سلامت قلب ضرر نداشته باشد. طبعا اولین چیزی که به ذهن خطور می‌کند این است که چقدر می‌توانیم به نتایج این پژوهش جدید اعتماد کنیم و باور قبلی خود را دور بریزیم؟

نتایج این مطالعه جدید، که در نشریه هایپرتنشن آمریکا منتشر شده، شامل اطلاعاتی است که از حدود 8000 زن و مرد فرانسوی به دست آمده و نشان می‌دهد که BMI (شاخص توده بدنی)، سن، و عواملی از رژیم غذایی مانند میزان مصرف الکل نسبت به میزان دریافت سدیم نقش بسیار مهم‌تری در افزایش فشار خون افراد بازی می‌کند. در واقع، محققان حتی به این نتیجه نیز رسیده اند که دریافت نمک در افرادی که به فشار خون بالا مبتلا نیستند «اهمیت آماری چندانی» در ابتلا به فشار خون بالا ندارد.

دکتر استیون نیسن، رئیس بخش قلب و عروق کلینیک کلیولند، می‌گوید: ​«کاملا درست است که شواهد متعدد گوناگونی در هر دو سوی بحث بر سر نمک وجود دارد، اما قواعدی هم هست که ما به آنها کاملا اطمینان داریم.

یکی این که اگر شما در مرحله پرفشاری خون یا در مرحله پیش از پرفشاری خون قرار داشته باشید، هرچه نمک بیشتری مصرف کنید، طبعا فشار خون‌تان بالاتر خواهد رفت. به همین دلیل مطمئن‌ترین کاری که افراد مبتلا به این عوارض باید انجام دهند آن است که مصرف نمک را تا آنجا که می‌توانند کم کنند.»

اما تکلیف افرادی که نه به فشار خون بالا مبتلا هستند و نه در مرحله پیش از فشار خون بالا قرار دارند چیست؟ دکتر نیسن می‌گوید: «تصور نمی‌کنم سدیم آن هیولای بدنهادی باشد که پیش از این تصور می‌کرده‌ایم.» مطالعاتی هم که میزان سدیم را در ادرار افراد اندازه‌گیری کرده‌اند عموما ارتباطی میان افزایش دریافت نمک و بروز عوارض سوء در افراد سالم نشان نمی‌دهد. لازم به ذکر است اندازه‌گیری سدیم موجود در ادرار روش دقیق‌تری از اندازه‌گیری نمک مصرفی در برنامه غذایی روزانه افراد است. با وجود ​این شواهد، دکتر نیسن می‌گوید: «با همه این تفاصیل باز هم نمی‌توانیم بگوییم که مصرف بی‌حد و حساب نمک برای افراد سالم بی‌ضرر و بدون خطر است.»

در واقع نتیجه‌ای که از این بحث می‌توان گرفت آن است که​ مطالعه فرانسوی از این حیث حائز اهمیت است که برای پیشگیری از ابتلا به فشار خون بالا صرفا نباید حواس‌مان را بر میزان مصرف نمک متمرکز کنیم؛ بلکه چند عامل دیگر را نیز باید کاملا مد نظر قرار دهیم. دکتر نیسن توضیح می‌دهد: «در این کارزار فقط نمک دشمن ما محسوب نمی‌شود. ​چاقی، رایج‌ترین عامل بروز پرفشاری خون در ایالات متحده به شمار می‌رود. به همین دلیل شاخص توده بدنی بیش از 25 حتما تهدید به حساب خواهد آمد. به‌علاوه مصرف الکل نیز ممکن است در ابتلا به فشار خون بالا ​موثر باشد.»

در همین زمینه توصیه می​شود:

ـ نخست این که برنامه‌ریزی برای محدود کردن میزان نمک روزانه کار بسیار دشوار و تقریبا ناممکنی است. هیچ فرد یا خانواده‌ای نمی‌تواند برای خود هدف دقیقی تعیین کند و مثلا بگوید من در طول روز صرفا فلان مقدار میلی گرم نمک مصرف خواهم کرد و نه بیشتر. این کاری نشدنی است.​ به​جای آن بکوشید به تقریب و تخمین از میزان نمک مصرفی روزانه خود بکاهید. بخصوص از قرار دادن نمکدان ​سر میز یا سفره جدا خودداری کنید. توجه داشته باشید که پرفشاری خون در بسیاری از موارد عارضه‌ای خاموش است و فرد مبتلا از مشکل خود بی‌اطلاع است.

ـ تا می‌توانید ورزش و تحرک را در برنامه روزانه خود بگنجانید.

ـ از برنامه غذایی سالمی پیروی کنید. بویژه میوه و سبزی فراوان مصرف کنید، گوشت و پروتئین کم چرب بخورید و تا می‌توانید از ماهی‌های سالم استفاده کنید و در کنار همه اینها و شاید مهم‌تر از همه از غذاهای بسته‌بندی‌شده، فرآوری‌شده و در یک کلام خوراکی‌های صنعتی تا می‌توانید اجتناب کنید؛ زیرا این دسته از خوراکی‌ها نمک فراوانی در خود جای داده‌اند. (ضمیمه سیب)

مسعود ایثاری


ادامه مطلب ...

رابطه نامشروع نوعروس امروز با خواستگار دیروز

جام جم سرا به نقل از باشگاه خبرنگاران :حمید جوانی است 27 ساله با ظاهری مرتب و آراسته . لیسانس مترجمی زبان انگلیسی دارد و از اینکه کلانتری دارای واحد مشاوره و مددکاری است شگفت زده شده و به قول خودش حالا که همه چیز لو رفته،دوست دارد تحلیل روانشناختی اش را بنویسند تا عبرتی برای دیگران شود.داستان زندگیزاش را به نقل از خودش بخوانید:

دانشجوی ترم سوم مترجمی زبان انگلیسی بودم،عاشق رشته ام بودم و دوست داشتم در رشته ام پیشرفت کنم. سرم گرم مطالعه و یادگیری بودم و از حوادث جاری و رایج در دانشگاه بی خبر بودم . فقط متوجه شده بودم که یکی از همکلاسی های دخترم به بهانه های مختلف می خواهد به من نزدیک شود.

وقت تلف کردن نداشتم و او را بدون رو دربایسی جواب می کردم.اما او انگار دست بردار نبود.وقت آزمون پایان ترم بود و خودم را برای آزمون اماده می کردم.گوشی تلفنم زنگ خورد .شماره برایم ناشناس بود آن را بدون جواب گذاشتم اما او دست بردار نبود .وقتی جواب دادم خودش بود و با التماس از من جزوه خواست.

نمی دانم چرا ولی شاید برای اینکه از دستش خلاص شوم قول دادم جزوه را به وی برسانم . با هم قرار گذاشتیم؛ وقتی دیدمش سوار بر خودروی بسیار گرانی بود و سر وضعش با وقتی که دانشگاه می آمد کلی فرق داشت.جزوه را که به وی دادم کلی تشکر کرد و اصرار کرد که باید مرا تا خوابگاه برساند. از سر کنجکاوی قبول کردم ، برای کسی مثل من که تا به حال با هیچ دختری هم کلام نشده بودم خیلی سخت بود .

در طول مسیر فقط او صحبت می کرد و من با حرکات سر تایید می کردم. بعد از آن روز هرازگاهی به من پیامک می داد. یک روز که خانواده ام برای دیدنم آمده بودند از استاد معذرت خواهی کردم که زودتر بروم. وقتی از کلاس بیرون آمد پیام داد که می تواند خانواده ام را به خانه خواهرش ببرد که مسافرت هستند.حسابی وسوسه شدم اما خجالت کشیدم و قبول نکردم.اما او به دنبالم آمده بود و خودش را به خانواده ام معرفی کرد و ضمن تعریف زیاد از من از آنها خواست به خانه خواهرش بروند.خانواده من هم بدتر از خودم خجالتی بودند.

بالاخره قبول کردند. راستش دیگر حسابی درگیرش شده بودم فقط نمی توانستم ارتباط برقرار کنم. کم کم ارتباطمان زیاد شد تا حدی که برای دیدنش لحظه شماری می کردم...

ترم آخر بودیم و خودم را برای آزمون ارشد آماده می کردم. اما راستش حواسم زیاد به درس نبود .دوست داشتم از او خواستگاری کنم و قال قضیه را بکنم. ولی نمی توانستم تا اینکه خودش زنگ زد و با گریه گفت که برایش خواستگار آمده وخانواده اش اصرار دارند وی جواب مثبت بدهد.

حالم خیلی بد شد. دلم را به دریا زدم و گفتم تکلیف دل من چه می شود؟ همین یک جمله راکه گفتم تلفن را قطع کردم ،می ترسیدم . اما او دوباره زنگ زد و گفت حالا که از تو مطمئن شده ام به جنگ خانواده ام می روم.

بعد از مدتی به خواستگاری اش رفتم . پدرش می گفت که تو در حال حاضر هیچی نداری اما من دخترم را به امید آینده درخشان تو می دهم.

عقد ساده ای گرفتیم و لحظه های شیرین زندگی مان شکل گرفت...او خیلی دختر خوبی بود و من در کنارش احساس خوشبختی می کردم تا آن شب لعنتی ...نیمه های شب بود و من مشغول ترجمه بودم تا اینکه پیام برایم آمد. شماره ناشناس بود و برایم ویدیویی فرستاده بود..بازش کردم.خداااای من باورم نمی شد ...

دوباره سه باره صدبار نگاه کردم ..فیلمی بود مبتذل از کسی که همه چیزم بود...مانده بودم.شماره اش را گرفتم قبل از اینکه زنگ بخورد قطع کردم. رفتم سراغ یخچال و هر چه قرص بود همه را خوردم، خودم را به اتاق رساندم .گوشیم را قفل کردم و دراز کشیدم و منتظر مرگ شدم.

وقتی به هوش آمدم در بیمارستان بودم . او بالای سرم بود..هر چه گریه کرد هیچ حرفی نزدم . فقط از دوستم خواستم گوشی تلفنم را به بیمارستان بیاورد. گوشی را به او دادم . گفتم رمزش را که میدانی کلیپی داخل آن است نگاه کن. گوشی هم برای خودت... با تعجب گوشی را گرفت و برایم توضیح داد که همان خواستگارش بوده که به خاطر من جوابش کرده ..قبل از دانشگاه با او ارتباط داشته و...

برایم بی معنا بود. گفتم این راز بین من و تو می ماند فقط به این شرط که بی سرو صدا از هم جدا شویم. قبول کرد. طلاق گرفتیم.

من ماندم و کوهی از سوال : چرا؟ کم کم سیگاری شدم..قلیان می کشیدم و روز و شبم به بطالت می گذشت.
بی خیال دانشگاه شدم . اتاقی اجاره کردم و مشغول کار ترجمه شدم ...بعضی وقتها به شدت حوصله ام سر می رفت، احساس تنهایی می کردم ..تا اینکه یکبار که برای دانشجویی دختر که کار ترجمه می کردم پیامک اشتباهی فرستادم او که شماره مرا نداشت انگار بدش نمی‌آمد با من ناشناس کل کل کند.

چند پیامک که دادم به نظرم کار جالبی آمد..ادامه دادم . بعد از آن شماره‌های دیگری را هم گرفتم ...این قضیه ادامه داشت وقتی به خودم آمدم دیدم یک مزاحم تلفنی شده‌ام که به راحتی در دل قربانیانم جا می گرفتم و آنها چنان وابسته ام می شدند که برایم کارت شارژ ، پول و . . . می‌فرستادند، حتی عده‌ای از آنان را می‌توانستم برای ایجاد رابطه فریب دهم، آن هم تنها با شگرد خواستگاری کردن. می‌خواستم انتقام دوران زندگی‌ام را بگیرم ولی قبلش با شکایت 5 تن از کسانی که از آنان در قالب خواستگار کلاهبرداری کرده بودم دستگیر شدم.

زیاد طول نکشید که پسر خجالتی دیروز، کلاهبردار حرفه‌ای شده بود،‌کسی که دیروز در جواب دختران را فقط با سر تکان دادن می‌داد،‌ امروز با چرب زبانی دل آنان را به دست می‌آورد و دست به کلاهبرداری می‌زد، البته حمید می‌گفت؛ دخترانی که به راحتی با پسران صحبت می‌کنند، خیانتکارند و حقشان است که از آنان کلاهبرداری شود.


ادامه مطلب ...

برزخی بین کودک دیروز و امروز

جام جم سرا: در هر جامعه‌ای شاخصه‌های توسعه توسط وضعیت زنان و کودکان ارزیابی می‌شود و این‌که ما چه تعریفی از کودکان داشته باشیم در همه عرصه‌ها خود را نشان می‌دهد، در حالی‌که ما هنوز تعریف درستی از کودکی به مفهوم امروز نداریم. این موضوع در ادبیات ما هم اثر می‌گذارد.
کودک امروز ما متشکل از نیازها و اندیشه‌هایی است که ما هنوز نتوانسته‌ایم آن‌ها را بشناسیم و در آثارمان نشان دهیم. در واقع ما در برزخی بین کودک دیروز که متشکل از مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها و فرامین اخلاقی بود و کودک امروز که مطالبات جدیدتری دارد قرار داریم.
نیازهای کودک امروز با کودک دیروز کاملاً متفاوت است. ما به تعریف درستی از کودک نرسیده‌ایم و بین تعریف سنتی و مدرن سرگردانیم و همین سرگردانی متأسفانه باعث شده است تا نتوانیم به تعریف واحد و یکپارچه‌ای دسترسی داشته باشیم؛ اگرچه ممکن است به صورت فردی به نتایجی رسیده باشیم.
هرچه تعریف ما از کودک و مفهوم کودکی دقیق‌تر باشد این موضوع در ادبیات، خانواده، آموزش و پرورش و اجتماع ما جلوه می‌کند. ارائه تعریفی درست از کودک متناسب با تحولات جهانی و واقعی نه‌تنها باعث می‌شود ادبیات ما در عرصه داخلی نمایندگانی داشته باشد تا به معرفی بهترین‌های ادبیات‌مان بپردازند در عرصه جهانی نیز فرصتی برای ظهور پیدا می‌کند؛ ولی تا زمانی که در این برزخ دست‌و‌پا می‌زنیم وضعیت‌مان همانی است که هست، یعنی نه‌تنها آثارمان مورد پذیرش کودکان و نوجوانان ما نیستند بلکه در عرصه جهانی نیز میلی به خرید کتاب‌های این گروه سنی دیده نمی‌شود. (پریسا برازنده - نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان/ایسنا)


ادامه مطلب ...

از خانه‌دار دیروز تا کدبانوی امروز

جام جم سرا: اگر پنج دهه قبل، ساختار اغلب خانواده‌های ایرانی در هم تنیده و وابسته به یکدیگر بود، اما حالا دیگر در بسیاری از خانواده‌ها از آن روابط خیلی نزدیک و پیوستگی قدیم، خبری نیست.

به موازات همین تغییرات، نقش والدین و فرزندان هم در داخل حریم خانه دچار دگردیسی شده است.

یکی از عمده این تغییرات، دگرگونی‌هایی است که در ماهیت و کارکرد نقش خانه‌داری در بین زنان به‌وجود آمده است.

مثلا با گذشت چند دهه، نقش زنان خانه‌دار روستایی کشور نیز دچار تغییرات مهمی شده است.

زن روستایی را تصور کنید که در گذشته باید علاوه بر پذیرش نقش مادری و خانه‌داری، پا به پای همسرش هم در زمین‌های زراعی کار می‌کرد، ولی نقش فعلی زن خانه‌دار در روستاها با تغییرات محسوسی مواجه شده است.

گرچه هنوز هم در بسیاری از روستاهای کشور، زنان خانه‌دار همین نقش‌های گذشته را حفظ کرده‌اند، اما به‌دلیل کاهش جمعیت روستایی کشور به نسبت چند دهه قبل و افزایش میل به شهرنشینی، تعداد زنان خانه‌داری که در بیرون از منزل هم در کار زراعت و دامپروری فعال باشند، کاهش پیدا کرده است.

حتی در برخی روستاها هم میزان مشارکت زنان خانه‌دار در کارهای زراعی کمتر از قبل شده است، زیرا به دلیل دسترسی بیشتر به امکانات نوین کشاورزی، ماشین جایگزین انسان شده و دیگر کمتر نیاز است زن خانه‌دار روستا، به مشقت دهه‌های قبل در کارهای کشاورزی حضور داشته باشد.

برای زنان خانه‌دار شهری هم اوضاع به نسبت قبل متحول شده است. این روزها تعداد زنان خانه‌داری که دارای مدرک تحصیلی از دانشگاه‌ها باشند، بیشتر از گذشته شده است.

همچنین افزایش سطح سواد زنان خانه‌دار، محیط خانواده و نحوه تربیت فرزندان را هم تحت تاثیر قرار داده است و دیگر آن شیوه تربیت سنتی فرزندان در بین بسیاری از زنان خانه‌دار و تحصیلکرده منسوخ شده است.

جهان‌بینی‌ها عوض شده است

یکی از عمده تفاوت‌های نسل قدیم و جدید زنان خانه‌دار را باید در نوع مهارت‌آموزی زنان خانه‌دار شهری جستجو کرد. یعنی اگر تا چند دهه قبل، فعالیت‌هایی مثل گلیم‌بافی، جاجیم‌بافی و امثال این هنرها در بین زنان خانه‌دار شهری رواج داشت، اما حالا در کمتر خانه‌ای، دار قالی وجود دارد و بسیاری از زنان خانه‌دار شهری برای عقب نماندن از معلومات فرزندانشان هم که شده، تمایل دارند مهارت‌های امروزی‌تری مثل نرم‌افزار را فرابگیرند.

اشتیاق به ادامه تحصیل و حضور بیشتر در فعالیت‌های اجتماعی، مشخصه دیگر زنان خانه‌دار امروزی است. بسیاری از زنان خانه‌دار در عصر فعلی به حضور در انجمن‌های غیردولتی مختلف، گردهمایی‌های فرهنگی، فعالیت‌های خیریه و حضور در کلاس‌های هنری مثل آموزش موسیقی رغبت پیدا کرده‌اند.

زن خانه‌دار امروزی نسبت به مادر خانه‌دارش، انتظارات نسبتا متفاوتی از زندگی دارد. در نگاه زن خانه‌دار دیروز، رضایت همسر و اداره کارهای خانه در اولویت فعالیت‌ها قرار داشت و بیشترین وقت او هم صرف همین امور می‌شد، اما زن خانه‌دار امروزی علاوه بر این‌که دوست دارد خانواده‌اش او را مایه آرامش خود بدانند، در عین حال دوست دارد آموزش‌های جدید ببینید، با هنرها و مهارت‌های جدید آشنا شوید و از زمان و فناوری عقب نیفتد.

شاید بشود در یک جمله گفت که جهان‌بینی و نوع نگاه به زندگی در بین زنان خانه‌دار امروزی عوض شده است.

اغلب مادران جوانی که امروز خانه‌داری می‌کنند، نمی‌خواهند همه وقت و انرژی‌شان در محیط خانه بگذرد یا صددرصد توجه‌شان فقط به همسر یا فرزندانشان معطوف شود. البته این حرف اصلا به این معنی نیست که زن خانه‌دار امروز نسبت به اعضای خانواده کم‌مسئولیت‌تر شده است، بلکه اتفاقا همچنان زن ایرانی، اسوه‌ای است که بی‌چشمداشت، به همسر و فرزندش محبت می‌کند و نسبت به آنها حس مسئولیت‌پذیری دارد.

اما حرف اصلی این است که این روزها زنان جوان خانه‌دار نمی‌خواهند کاملا وقف خانه‌داری شوند و تمایل دارند لحظاتی را هم فقط مختص خودشان داشته باشند که البته حق طبیعی و بدیهی آنهاست.

زن خانه‌دار امروز، آگاهی بیشتری نسبت به حقوقش دارد و از قوانین مدنی بیشتر آگاه است.

یک حقیقت دیگر هم که در بین زنان خانه‌دار عصر حاضر وجود دارد و شاید خلاصه‌ای برای مباحث مطرح شده باشد این است که دیگر اغلب آنها نمی‌خواهند فقط زن خانه‌دار باشند، بلکه می‌خواهند در کنار پذیرش این نقش مهم، نقش‌های مکمل دیگری هم در جامعه داشته باشند.

خانه‌داری راحت‌تر شده است

شاید بعضی زنان امروزی موافق این حرف نباشند، ولی حقیقت این است که در مقایسه با مشقت‌هایی که زنان خانه‌دار در دهه‌های قبل متحمل می‌شدند، خانه‌داری در عصر امروز راحت‌تر از قبل شده است.

زن خانه‌دار دیروز مجبور بود آب را از چاه بکشد، لباس‌ها را با دست بشوید و با جاروی دستی، خانه و حیاط را تمیز نگه دارد. آن موقع‌ها خبری از ماشین لباسشویی، ماشین ظرفشویی، بخارشوی، مایکروفر و ده‌ها نوع وسیله جدید امروزی نبود.

طبیعی است در چنین وضعی، نظافت خانه، غذا درست کردن و در کل اداره محیط خانه، سخت‌تر از زمان حال باشد.

اما نکته‌ای که نباید ذکر آن در این گزارش فراموش شود، وضعیت زنان خانه‌داری است که در بیرون از منزل هم کار می‌کنند: یعنی همزمان هم نقش خانه‌داری، هم نقش مادری و هم نقش زنان شاغل را بازی می‌کنند.

فرسایش جسمی و روحی و هماهنگی دشوار بین تنظیم نقش‌ها و وظایف مختلف باعث می‌شود با جرات بیشتری بگوییم فعالیت زنان خانه‌دار و شاغل در عصر حاضر، سخت‌تر از فعالیت بسیاری از زنان خانه‌دار در عصر دیروز و امروز است.

امین جلالوند ‌/ ‌گروه جامعه


ادامه مطلب ...

از دیروز تا امروز: پخت و توزیع آش نذری ۸۰ تنی در شیراز [مجموعه عکس]

یکشنبه 30 آذر 1393 ساعت 12:59

کار تدارک، تهیه، طبخ و توزیع آش ۸۰ تنی که پخت آن از صبح روز گذشته در شیراز آغاز شده بود، بامداد امروز (یکشنبه) همزمان با سالروز وفات پیامبر اسلام (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) به پایان رسید و مردمی که پیش از توزیع آن در صفی دراز به انتظار ایستاده بودند، با قابلمه‌هایی پر از آش داغ نذری به خانه‌هایشان بازگشتند. تصاویری از آن را در ادامه ببینید.


ادامه مطلب ...

عاشقان دیروز و همسرآزاران امروز!

عاشقان دیروز و همسرآزاران امروز!

همسرآزاری از آسیب‌های اجتماعی پنهان است که معمولاً در محیط بسته خانه صورت گرفته و سبب عدم اطمینان و از هم‌گسیختگی کانون خانواده می‌شود.

قربانیان اصلی خشونت در محیط خانواده، در مرحله نخست زنان و پس از آن کودکان و سالمندان و سرانجام مردان هستند.

پدیده‌ای با عنوان آزار همسر و فرزندان، مقوله‌ای است که به طور طبیعی در هر جامعه‌ای به صورت‌های گوناگون وجود دارد.

خشونت فیزیکی و بدنی، مانند صدمه زدن به اشیای منزل و ضرب و شتم همسر، یا خشونت روانی و کلامی مانند تحقیر، بهانه‌جویی نسبت به چهره و شرایط جسمانی زن و ابراز تنفر نسبت به بستگان وی، هم‌چنین خشونت اجتماعی شامل منع اشتغال و تحصیل، ممنوعیت ارتباط با بستگان حتی به صورت تلفنی از جمله انواع آزار همسر است.

خشونت اقتصادی مانند نپرداختن خرجی و در نهایت صدمات و آزارهای جنسی از طریق تحمیل نسبت به همسر و در معرض فحشا و فساد قراردادن وی به خاطر اعتیاد و … مهم‌ترین و شایع‌ترین انواع همسرآزاری مردان نسبت به زنان است.

موضوع همسرآزاری از جمله اخبار داغی است که همیشه توجه مخاطبان را به خود جلب می‌کند اما در نهایت باید راهی برای جلوگیری از بروز این آسیب اجتماعی باشد که همه این راهکارها باید قبل از ازدواج و تشکیل زندگی وجود داشته باشد و دختران و پسران قبل از ازدواج دیده خود را باز کرده و گوش‌های خود را شنواتر کنند و بدون تحقیق دل به دریا نزنند و احساسات خود را بر تعقل غالب نکنند.

۹۸۰ مشاوره تلفنی در خصوص همسرآزاری دریافت کردند

مدیرکل بهزیستی استان همدان از تماس ۹۸۰ نفر در سال گذشته برای دریافت خدمات مشاوره همسرآزاری خبر داد.

اکبر سوری در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: در مرکز مداخله با بحران، آسیب‌های اجتماعی از جمله همسرآزاری مورد بررسی قرار می‌گیرد و افرادی که با خط ۱۲۳ تماس بگیرند می‌توانند به صورت تلفنی مشاوره‌های لازم را دریافت کنند.

وی افزود: برخی افراد که از سوی همسر خود مورد آزار قرار می‌گیرند اگر شدت جراحت آنها بسیار شدید باشد و از سوی اطرافیان و همسایگان با خط ۱۲۳ تماس حاصل شده باشد اطلاعات محل زندگی و شماره تلفن آنها از سوی اورژانس اجتماعی گرفته و تیم مورد نظر به محل زندگی آنها اعزام می‌شود که در این راستا علت درگیری و آزار آنها مورد بررسی قرار می‌گیرد به‌طوری که سال گذشته این نوع تماس که از سوی اطرافیان حاصل شده باشد، ۱۶۷ مورد بوده است.

مراجعه ۱۰۵ نفر به صورت خود معرف به مرکز مداخله با بحران

سوری تصریح کرد: برخی افرادی که از سوی همسران‌شان مورد آزار قرار می‌گیرند به صورت خود معرف به مرکز مداخله با بحران مراجعه می‌کنند که سال گذشته ۱۰۵ نفر در این قالب به مرکز مداخله با بحران مراجعه کردند.

مدیرکل بهزیستی همدان تاکید کرد: افراد خودمعرف توسط بهزیستی راهنمایی می‌شوند و در صورت نیاز برای دریافت گواهی لازم به پزشکی قانونی و سپس به مراجع قضایی ارجاع داده می‌شوند.

سوری خاطرنشان کرد: تعداد آقایان مراجعه‌کننده که مورد آزار قرار گرفته باشند به تعداد انگشتان دست است.

بیشتر همسرآزاری‌ها از سوی مصرف‌کنندگان موادمخدر اتفاق می‌افتد

مددکار اجتماعی اورژانس اجتماعی اداره‌کل بهزیستی استان همدان نیز گفت: بیشتر همسرآزاری‌ها توسط مصرف‌کنندگان موادمخدر صورت می‌گیرد به‌گونه‌ای که فرد مصرف‌کننده در شرایط روحی و روانی مناسبی قرار نداشته و همسر یا فرزندش را مورد آزار قرار می‌دهد.

“فاطمه بهنام‌جو” اظهار کرد: با مداخلات تلفنی و یک جلسه مشاوره مشکل همسرآزاری افراد رفع نمی‌شود، چراکه در مورد همسرآزاری‌ها همیشه یک طرف همکاری لازم را نداشته و افراد مراجعه‌کننده و تماس‌گیرنده افرادی هستند که مورد آزار قرار گرفته‌اند، بنابراین در شرایطی انجام مشاوره پاسخگو و نتیجه‌بخش است که زوجین مشاوره‌های لازم را دریافت کنند و همکاری لازم را داشته باشند.

وی با بیان این‌که مشاوره‌های تلفنی و حضوری با یک جلسه کارساز نیست، گفت: مجموعه بهزیستی سعی بر این دارد که افراد مورد آزار قرار گرفته به خانواده‌های خود بازگردند و مشکلات آنها رفع شود، بنابراین این موضوع با یک‌بار تماس تلفنی و یا یک جلسه حضوری حل و فصل نمی‌شود.

این مددکار اجتماعی تاکید کرد: در برخی موارد افراد آزاردیده به صورت حضوری در مراکز مداخله با بحران حضور می‌یابند و مشکلات خانوادگی خود را در میان می‌گذارند و خواستار رفع این مشکلات هستند.

وی ادامه داد: در مواردی که همسر بی‌سرپناه شده و از منزل رانده شده باشد توسط مجموعه بهزیستی در مراکز اسکان پذیرش می‌شود و افراد پناه‌جو می‌توانند به مدت چهارماه در این مکان حضور داشته باشند، و در صورتی‌که در این مدت مشکل آنها رفع نشود می‌توانند چهار ماه دیگر نیز در این مرکز بمانند.

همسرآزاری‌ها در زوجین در حال طلاق بیشتر است

این مددکار اجتماعی گفت: بیشتر همسرآزاری‌ها در افرادی دیده می‌شود که در حال طلاق بوده و پرونده طلاق آنها در حال رسیدگی است که در این شرایط آنها در مراکز مورد نظر اسکان داده می‌شوند.

همسرآزاری عاطفی و روانی بیشتر است

بهنام‌جو یادآور شد: بیشتر آزارها از نوع روانی و عاطفی بوده که شرایط برای همسر سخت شده و ادامه زندگی برای او غیرقابل تحمل می‌شود، که این موضوع غفلت و عدم‌تعهد به همسر را به دنبال دارد و این نوع همسرآزاری‌ها بیشتر در مصرف‌کنندگان موادمخدر دیده می‌شود.

وی با بیان این‌که در برخی موارد شاهد آزار آقا از سوی خانم هستیم، گفت: همسرآزاری از سوی خانم‌ها انگشت‌شمار بوده و بیشتر خانم‌ها مورد آزار قرار می‌گیرند.

بیشتر همسرآزاری‌ها جسمی هستند

مدیرکل پزشکی قانونی استان همدان بیشترین نوع همسرآزاری‌ها ‌را جسمانی اعلام کرد و گفت: بیشتر همسرآزاری‌ها از نوع کبودی، خراشیدگی و شکستگی بینی است.

دکتر “علی‌احسان صالح” اظهار کرد: وظیفه پزشکی قانونی معاینه فرد آزار دیده بوده که در نهایت جواز لازم مطابق با لایحه مورد نظر و آسیبی که به فرد وارد شده، صادر می‌شود.

در چه شرایطی پزشکی قانونی رایگان معاینه می‌کند؟

وی افزود: در صورتی‌که فردی از سوی همسرش مورد آزار قرار گرفته باشد و به پزشکی قانونی مراجعه کند و توانایی پرداخت هزینه معاینه را نداشته باشد، به صورت رایگان مورد معاینه قرار می‌گیرد.

صالح با بیان این‌که بیشترین نوع همسرآزاری‌ها جسمی است، تصریح کرد: بیشتر آزارها به صورت کتک‌کاری از سوی همسر است.

بیشتر مراجعه‌کنندگان همسرآزاری خانم‌ها هستند

وی با بیان این‌که بیشتر مراجعه‌کنندگان به پزشکی قانونی در مورد موضوع همسرآزاری خانم‌ها هستند، خاطرنشان کرد: در مورد بحران همسرآزاری بیشتر خانم‌ها هستند که مورد آزار و شکنجه قرار می‌گیرند، اما در مواردی مراجعه‌کننده آقا هم داشته‌ایم که توسط خانم‌هایشان مورد آزار قرار گرفته‌اند.

هنگامی که پسر و دختر تصمیم به تشکیل زندگی مشترک می‌گیرند باید قبل از هرچیزی ابتدا تحقیقات لازم از افراد معتبر را داشته باشند و با چشم و گوشی باز همسر ایده‌آل خود را انتخاب کنند تا هیچ‌گاه با بحران اجتماعی همسرآزاری مواجه نشوند، حال مجردها خود تصمیم بگیرند ازدواج به هر قیمتی را ترجیح می‌دهند یا تحقیق و برنخوردن با این گونه بحران‌ها را …؟

ازدواج عاشقانه زندگی عاشقانه مشاوره خانواده همسر آزاری


ادامه مطلب ...