جام جم سرا: اما واقعیت این است که نگاه ما به امور، قضاوتها و نتیجهگیریها و به دنبال آن ناراحتیها و بدخلقیهایی که در ما به وجود میآید همه به افکار، باورها و طرز تلقیهای ما برمیگردد و ما همیشه از نقشی که افکارمان در زندگی دارند، غافلیم و زمانی هم که متوجه این تاثیر میشویم، حاضر نیستیم افکار غلطمان را که شاید به جرأت بتوان گفت عامل بسیاری از مشکلات ما در زندگی شخصی است، تغییر دهیم و در صورت لزوم آنها را کاملا ریشهکن کنیم.
البته با این حقیقت مخالف نیستیم که تغییر کردن بخصوص در حیطه افکار و نگرشها سخت است و به تلاش و استمرار احتیاج دارد، اما غیرممکن نیست. ما میتوانیم با افکار غلط خود مقابله کنیم، افکار مخرب را زیر سوال ببریم و باورهای بیفایده را دور بریزیم و همه این تلاشها برای این است که بتوانیم روابط بهتری داشته باشیم و زندگیمان را به شکل موثرتری اداره کنیم. پس باید تلاش کنیم باورهایمان را سر و سامان دهیم.
برای تغییر در افکار یکی از مهمترین گامها این است که فیلترهای مهم را بشناسیم که در ادامه به بخشی از این فیلترها اشاره میکنیم.
فیلتر حذف: اولین فیلتر اطلاعاتی مغز، فیلتر حذف است. به این معنا که اطلاعات از طریق حواس پنجگانه و حس ششم وارد مغز میشوند و مغز بنا به تمایل و صلاحدید خود بسیاری از آنها را حذف و از حافظه پاک میکند. مغز با عملکرد خود و با استفاده از این فیلتر هر آنچه را مهم تلقی میشود، ماندگار کرده و موارد بیاهمیت را از حافظه صاحب خود حذف میکند. نبود فیلتر حذف در مغز باعث آشفتگی ذهنی فرد شده و حتی میتواند فرد را به اختلالات روانی مبتلا کند.
فیلتر تعمیم: دومین فیلتر، فیلتر تعمیم است. این شکل از عملکرد مغز همانطور که از نامش پیداست به عمومیت دادن یک مورد مانند یک فکر، یک باور، یک پدیده به تمام موارد مرتبط به آن است. شاید شما بارها جملاتی از این قبیل را به کار برده باشید: «من همیشه بدشانسم» و «او برای من هیچ کاری انجام نداده است». این جملات که همه از عمومیت دادن جزء به کل به وجود آمده است، میتوانند شما را در قضاوت کردن دچار اشتباه کند. بنابراین با آگاهی از این قضیه و در مواردی با تغییر دادن زاویه دید میتوانید بر عملکرد این فیلتر مسلط شوید و از کلیگوییهای افراطی و غیرمنطقی دور باشید.
فیلتر تحریف: کار این فیلتر همانطور که از نام آن پیداست، تحریف و تغییر شکل دادن اطلاعات وارد شده به مغز است. این تغییر شکل اطلاعات ممکن است تا جایی باشد که ماهیت اطلاعات به کلی عوض شود. فیلتر تحریف میتواند هم مفید واقع شود و باعث شکوفایی، خلاقیت و نوآوری شود، سبب گسترش پیشرفتهای هنرهای مختلف شود و روابط دوستانه ایجاد کند و هم میتواند مضر و خطرناک باشد. مثلا باعث از هم پاشیدن یک رابطه شود و حتی باعث کجفکری، زودرنجی، بدبینی و حساسیت شود. مطمئنا در صورت شناخت این فیلتر و آگاهی از نحوه عملکرد آن میتوانید براحتی بر آن مسلط شوید و در راستای تغییر افکار و عقاید خود استفاده کنید.
فیلتر توجیه: یکی از کاراییهای مغز که مغز انسان بسیار هم بر انجام آن پافشاری و تعصب دارد، این است که به خودش ثابت کند هر عملی که انجام میدهد کاملا درست، منطقی، قابل استدلال و بحق است. این به آن معناست که مغز بخشی از اطلاعات وارد شده را توجیه میکند. تا به حال چقدر پیش آمده که بین شما و یکی از نزدیکانتان کدورتی پیش آمده باشد و رابطهتان قطع شود و شما واقعا خودتان را مقصر دانسته باشید؟ علت جوابی که شما میدهید و خود را حقدار تلقی میکنید، وجود فیلتر توجیه در مغزتان است. با آگاهی از عملکرد چنین فیلتری شما میتوانید از مواردی که شما را دچار توجیه بیش از اندازه میکند، دوری کنید.
فیلتر بزرگنمایی: کارایی این فیلتر بزرگ جلوه دادن اطلاعات است، یعنی مغز اطلاعات دریافتی را بزرگتر و مهمتر از اندازه واقعی خودشان جلوه میدهد. شاید تا به حال به این مساله توجه کردهاید که فردی نسبت به یک موضوع معمولی بیش از اندازه اهمیت قائل است و آن را بزرگ و تاثیرگذار تلقی میکند، علت این امر مربوط به فیلتر بزرگنمایی در مغز است. در بسیاری از موارد به دلیل وجود همین فیلتر است که یک موضوع واحد برای یک نفر بسیار مهم تلقی میشود و برای فرد دیگری معمولی و کماهمیت است.
فیلتر کوچکنمایی: این فیلتر درست نقطه مقابل فیلتر بزرگنمایی است و وظیفه دارد اطلاعات وارد شده به مغز را کوچکتر از حد و اندازه واقعیشان نشان دهد. طبیعی است این مساله تاثیر زیادی بر افکار شما داشته و متعاقبا هم بر رفتار شما تاثیرگذار است، مثلا اگر شما به دوست خود تلفن کردید و او به سردی جواب شما را داد با استفاده از این سیستم شما بیتفاوتتر عمل میکنید یا رفتار وی را به حساب موارد دیگری غیر از خودتان میگذارید. شما با اطلاع از وجود فیلترهایی چون بزرگنمایی یا کوچکنمایی مغز میتوانید عملکرد مناسبتری داشته باشید.
تغییر باورهای قدیمی
دانشمندان پس از سالها تحقیق به پنج اصل تغییر باورهای قدیمی پی بردهاند. این پنج اصل عبارت است از:
تمایل: نگاه جدید، جرأت و تهور میخواهد. اگر با جزماندیشی و تعصب بر باورهای قدیمی خود پافشاری کنیم، مغز مجالی برای نگرش جدید نخواهد داشت. اگر یقین داشته باشیم که حق با ماست و ذرهای جا برای اینکه شاید اشتباه کرده باشیم نگذاریم، طرز فکر ما ذرهای تغییر نخواهد کرد. مثلا فردی که خود را ضعیف، ترسو و منفعل میداند و بهدنبال آن برای لاپوشانی سعی میکند کارهای سخت و سطح پایین انجام دهد یا پرکاری میکند، که به آن سندرم آدمهای کوتاه قد میگویند، تا زمانی که خودش نخواهد دیدگاهش را در مورد خودش عوض کند، هیچگاه تغییری نخواهد کرد پس باید تمایلی در فرد وجود داشته باشد تا تغییر حاصل شود.
راهنمایی: دومین اصل راهنمایی است. اگر میخواهید باور جدیدی داشته باشید و افکار جدیدی را به ذهن خود راه دهید، بهتر است کسی راهنمای شما باشد. میتوان گفت اگر خواهان تغییر باورهایتان هستید بهترین مربی شما کسی است که خودش اینگونه باشد، چراکه او دقیقا میداند به دنبال چیست و شما را راهنمایی میکند تا به مقصد برسید. درواقع کسی که قبول دارد تغییر برخی باورهای به درد نخور لازم و مفید است میتواند در عوض کردن افکار و باورها به ما کمک کند (مانند گروههای خودیاری افراد معتاد).
انعطافپذیری: سومین اصل انعطافپذیری است که درباره تغییر افکار کاربرد زیادی دارد. برای تغییر افکار باید به شکلهای مختلف به باورهایمان نگاه کنیم تا تغییر اتفاق بیفتد. با انعطافپذیری نگرش قدیمی را ضعیف و نگرش جدید را در خود تقویت میکنیم. برای این کار میتوانیم باور جدید را تمرین کنیم یا زمانی که تمایل داریم به باور قدیمیمان بچسبیم، خود را تنبیه کنیم. مهم این است که در جریان تغییر افکار و باورها دائما روشهای جدید را آزمایش کنیم.
زمان: تغییر در افکار، باورها و نگرشها زمان میبرد. مهم آن است که روی ایجاد تغییر کار کنیم و مداومت نشان دهیم تا یک روز متوجه شویم تغییری که مدتها به خاطرش وقت گذاشتهایم به وقوع پیوسته است.
برگشت: یکی از جنبههای ناگوار در تغییر افکار و باورها این است که حتی پس از تغییر هم ممکن است به حالت اول برگردیم، پس برای آنکه دیدگاه جدید را حفظ کنیم باید تمرین، تمرین و تمرین کنیم.
افکار سمی را دور بریزید
به منظور تغییر در افکار و باورهایمان لازم است برخی از افکار زاید و سمی را کاملا دور بریزیم. در ادامه به برخی از مهمترین افکار سمی اشاره میشود.
هر طور رفتار کنی، خانواده و دوستانت باید دوستت داشته باشند: برخی اشخاص بر این عقیدهاند که نزدیکان باید آنها را همانطور که هستند دوست داشته باشند و اهمیتی ندهند که آنها چه رفتارهای ناجوری دارند، در حالی که در اغلب ارتباطات این رفتار شماست که باعث میشود کسی دوستتان داشته باشد، از شما متنفر باشد، در جستجوی شما باشد یا از شما دوری کند.
همیشه سعی کن دیگران را کنترل کنی: عبارت «زندگی کن و بگذار دیگران هم زندگی کنند» توصیهای قدیمی است که به ما پیشنهاد میکند تا حد امکان کمتر در کار دیگران دخالت کنیم. زن یا مردی که برای همسرش نقش رئیس را بازی میکند، بدون تردید باعث خصومت و آزردگی او میشود. کارفرمایان خودرای کارمندان خوبشان را از دست میدهند. اگر میخواهید با دیگران همراه شوید و دوستداشتنی و قابل پذیرش باشید تلاش برای کنترل دیگران را کنار بگذارید.
احساساتت را بروز نده: بهطور طبیعی موقعیتهایی وجود دارد که در آن عاقلانه است عمیقترین احساساتتان را از دیگران پنهان کنید، اما اگر این پنهانکاری احساسات روش زندگیتان شود از نظر هیجانی و روحی فردی خشک و بیروح میشوید و تنها و منزوی خواهید شد. درست آن است که انتخابی عمل کنید، یعنی احساساتتان را به افرادی که قابل اعتمادند بیان کنید.
موفقیت و پول خوشبختی میآورد: این باور نادرستی است که تصور کنید هر کس پول دارد یا موفقیتهایی را کسب کرده است، آدم خوشبختی است. سعی کنید کار و پول را بهعنوان وسیلهای برای زندگی بدانید، نه اینکه خودتان را هلاک آنها کنید. تلاش کنید روی مفاهیم انسانی هم در زندگیتان کار کنید.
متواضع باش و از خودت تعریف نکن: روشی که خودتان را معرفی میکنید، تاثیر زیادی در اینکه دیگران چطور شما را ارزیابی میکنند، دارد. افراط در تواضع بیشتر اوقات تاثیر مخربی دارد، اگر با تواضع نا بجا خودتان را دستکم گرفتید از اینکه دیگران هم شما را نادیده بگیرند تعجب نکنید. نشان دادن تواناییها و قابلیتها به صورت معقول لافزدن نیست، بلکه آشکار سازی مهارتهایتان است. پس هیچگاه خودتان را دستکم نگیرید. این افتخار نیست.
صداقت مطلق داشته باش: در این که صداقت یک فضیلت است شکی نیست، اما ایراد در مطلق بودن آن است اگر در صداقت داشتن هم افراط شود، پیامدهای ناگواری به همراه خواهد داشت. ارتباطات کمی وجود دارد که در آن بتوان شرایطی را که در آن فرد هیچ چیز را مخفی نگه ندارد و همه چیز را مطرح کند، تحمل کرد.
سختیها شخصیت را میسازند: توقع کار سخت یا رنج و عذاب به نام شخصیتسازی ممکن است باعث ایجاد رنجش و لجاجت و سنگدلی شود. شخصی که بیجهت رنج و عذاب میبینند یا سختی غیرضروری میکشد بیشتر احتمال دارد سخت دل و خشن شود. آنچه شخصیت خوب را میسازد داشتن الگوهای مناسب است که خصوصیات مناسب را تقویت میکند و درصدد اصلاح رفتار نامطلوب برمیآید.
زندگی با افکار آیندهساز
ـ افکاری که برای اندیشیدن انتخاب میکنید و هماکنون به آن اعتقاد دارید، آینده شما را میسازد.
ـ فقط چیزهایی را که مناسباند بر زبان جاری کنید. از به کار بردن کلامی بر ضد خودتان یا سخنچینی درباره دیگران اجتناب کنید.
ـ نگرشتان را خودتان انتخاب کنید. مجبور نیستید اجازه دهید گفتههای دیگران بر شما تاثیر منفی بگذارد.
ـ وقتی زندگی بیش از توانتان شما را به مبارزه و چالش میکشد، خود را به خدا بسپارید، چرا که او نه فقط پاسخ را در اختیار دارد بلکه پاسخ خود اوست.
ـ خود را با افراد و شرایط مثبت محصور کنید و از منفینگریها دوری کنید.
ـ شما کلامتان هستید. هرگز گفتههایتان را با دروغ و حیله یا تحریف، همراه نکنید. با حرمت داشتن کلامتان اعتبار و صداقت ایجاد کنید.
ـ درد دیگران را احساس کنید و کشمکشها، ناراحتیها، گرفتاریها و ضعفهایشان را درک کنید.
ـ هر رابطهای که تاکنون داشتهاید را قدر بدانید. خوب یا بد، رابطهها بهترین آموزگاران شما هستند.
ـ جرات و جسارت داشته باشید. باورهای درستتان را حفظ کنید حتی اگر دنیای پیرامونتان انتخاب میکند که باوری دیگر داشته باشید.
ـ درخواست کردن آغاز ستاندن است. با دعایی ساده و اعتقادی، شما میتوانید آیندهتان را تغییر دهید.
ـ نسبت به شایستگیهایتان مطمئن و متواضع باشید و کاستیهایتان را درک کنید.
ـ خود و زندگیتان را جدی بگیرید. برای ابراز وجودتان وقت بگذارید و منضبط باشید. این شیوه رشد و پروراندن موهبتها و استعدادهای بیهمتایتان است.
ـ مطمئن باشید خداوند کاری درست و در زمانی مناسب انجام خواهد داد. از آنجا که میدانید پیشبینی او بموقع است میتوانید از حال لذت ببرید.
ـ بدانید هر کاری که انجام میدهید، به خودتان بازمیگردد. به بیرون از خود گام بردارید و پیش از هر حرکتی شاهد نتیجه آن باشید.
ـ اگر شما کار درست انجام میدهید، اگر به خود و دیگران آزار نمیرسانید، لازم نیست نگران آن باشید که دیگران چه فکر ی میکنند، شما آزادید.
معصومه اسدی / جامجم