جام جم سرا:اسیدپاشی اخیر در اصفهان حالا بهانهای خوب برای مردم شهرهای دورتر از نصف جهان شده که همچون خیلی از تهرانیها شیشههای ماشین را بالا بکشند و از وحشت مصدوم شدن با اسید در خانه بمانند. مردم میترسند از بیم برخورد اسید با صورت، سوختن، کور شدن، زشت شدن و جدال با یک زندگی صدبار عذابآورتر از مرگ، در حالی که اسیدپاشها در حاشیهای امن برای طعمههای بعدی نقشه میکشند و میخندند به دستپاچگیهای مردم.
اما این نگرانیها و این بیخیالیها در حالی وجود دارد که در لابهلای قوانین ایران، ماده واحدهای به نام قانون مجازات اسیدپاشی وجود دارد که متعلق به سال 37 خورشیدی است و با در نظر گرفتن مجازات اعدام و حبسهای از دو تا 10 سال این قوت قلب را به مردم میدهد که براحتی قربانی اسیدپاشها نخواهند شد.
این تنها قانون شفاف ایران در حوزه مقابله با اسیدپاشهاست، بهطوریکه پس از این تاریخ دیگر هیچ قانونی که بصراحت از اسیدپاشی و مجازاتهای آن سخن بگوید، نوشته نشده مگر قانون جدید مجازات اسلامی که گرچه بهطور مستقیم برای اسیدپاشی مجازات تعیین نکرده، اما استنباط حقوقدانان این است که از مواد 381 به بعد این قانون میشود مجازات اسیدپاشها را هم استخراج کرد. قانونگذار در این مواد از جنایت بر عضو سخن گفته که عبارت است از هر آسیب کمتر از قتل مانند قطع عضو، جرح و صدمههای وارده بر منافع که کاملا منطبق بر جرم اسیدپاشی است.
همین است که مهدی دواتگری، قاضی سابق دادگستری و عضو فعلی کمیسیون قضایی مجلس به جامجم میگوید برای برخورد با جرم اسیدپاشی مشکل قانونی وجود ندارد و فیروز محمودی، استاد حقوق دانشگاه تهران به خبرگزاری میزان میگوید قوانین موجود برای رسیدگی به جرم اسیدپاشی کافی است.
اما اینکه چرا با وجود قانون و تعیین مجازات برای این جرم باز هم عدهای از اسید برای انتقام، ایجاد رعب و وحشت یا زهر چشم گرفتن از گروهی خاص استفاده میکنند، پرسشی است که عدهای پاسخش را در قاطعانه نبودن اجرای احکام و تساهل با مجرمان و عدهای در ضعف فرهنگسازی، فقدان برنامههای صحیح تربیتی و جدی نگرفتن پیشگیری از وقوع جرم میجویند.
اسیدپاشی و قصاصی که اجرا نشد
آمنه بهرامی، مشهورترین قربانی اسیدپاشی در تاریخ ایران است، دختری که در دهه 80 خورشیدی از سوی پسری که مدعی محبت به او بود، با اسید سوخت.
دو چشم این دختر در اثر برخورد اسید نابینا شد، پوست لطیف صورتش نیز آنچنان مچاله شد که بعد از دهها عمل جراحی شباهتی به اولش پیدا نکرد اما مجید ـ پسر اسیدپاش ـ قسر در رفت، چند سال زندانی شد و بعد هم با اینکه حکم قصاص عضو برایش صادر شد تحتفشار برخی افراد و هنرمندان و... از سوی آمنه بخشیده شد.
حالا آمنه مانده با این صورت یادگار روزهای سخت، آن همه دوندگی در دستگاه قضایی و آن همه رفت و آمد به مراکز درمانی که ثمرهاش تقریبا هیچ بود.
این دختر قربانی، نمادی است از برخوردبا مجرمان اسیدپاش که چون جزای سنگینی نمیبینند، الگویی میشوند برای دیگر مجرمان که نطفه اسیدپاشی را در ذهن میپرورند.
آرش دولتشاهی، وکیل دادگستری در گفتوگو با جامجم از این چرخه حرف میزند که باعث شده در محاکم دادگستری بویژه در دادگاههای خانواده برخی از مردان، همسران شاکی خود حتی وکیل همسر خود را به اسیدپاشی تهدید کنند.
این حرفها یعنی زشتی اسیدپاشی و وحشت از انجام آن ریخته است، آن هم به علت آسانگیری در برخورد با مجرمان اسیدپاش.
این افراد یک زندگی را نابود میکنند، اما به اندازه این نابودی، جزا نمیبینند و به گفته دولتشاهی، چون حکم قصاص در مورد اسیدپاشها اجرا نشده آنها در بهترین حالت پنج سال حبس میکشند و دیه میپردازند و آزاد میشوند.
اینکه چرا حکم قصاص برای مجرمان اسیدپاش اجرا نمیشود نیز جای بحث دارد. طبق قانون اگر اسیدپاشی به مرگ قربانی منجر شود، قصاص نفس جاری میشود، اما چون اغلب این کار به مرگ منجر نمیشود و قطع عضو و لطمه به اعضا را سبب میشود، اعدام منتفی است.
پس فقط میماند این قاعده شرعی که چشم در برابر چشم، گوش در برابر گوش و بینی در برابر بینی که البته این حکم نیز اجرا نمیشود.
علت نیز تاکید قانون مجازات اسلامی است، آنجا که در قصاص عضو رعایت چند شرط را ضروری دانسته است.
طبق ماده 393 این قانون، محل عضو مورد قصاص باید با مورد جنایت یکی باشد یعنی اگر چشم صدمه دیده چشم اسیدپاش قصاص شود.
همچنین قصاص باید با مقدار جنایت مساوی باشد به طوری که اگر اسید نوک بینی فرد را از بین برده یا به درصدی از بینایی او آسیب زده، اجرای حکم قصاص باعث صدمه بیشتر اسیدپاش نشود.
اسیدپاش حین اجرای حکم قصاص نیز نباید بمیرد یا به اعضای دیگر او لطمه بخورد، ضمن اینکه اگر مثلا با اسید به چشم راست قربانی صدمه زده در حالی که چشم راست خودش معیوب است، حکم قصاص چشم برای مجرم اجرا نخواهد شد چون قانون حکم قصاص را بر عضو سالم، جاری میداند.
اینها مهمترین دلایل اجرا نشدن حکم قصاص در ایران است، چون همواره بیم آن رفته تا مجرم صدمهای بیش از آنچه به قربانی وارد کرده، متحمل شود، آن هم در حالی که همه زجرهای قربانی نادیده گرفته میشود و اسیدپاش در حاشیهای امن قرار میگیرد.
نگران واکنش بینالمللی نباشیم
این که حکم قصاص برای اسیدپاشها اجرا نمیشود علتی بجز اینها نیز دارد. آرش دولتشاهی، وکیل دادگستری معتقد است ممکن است اجرای این حکم برای کشور تبعات بینالمللی داشته باشد و منطقی است اگر مسئولان برای حفظ وجهه کشور این ملاحظه را در نظر بگیرند البته او موافق تساهل با مجرمان نیست، بلکه معتقد است به جای اعدام یا قصاص باید حبسهای سنگین برای مجرمان تعیین شود تا اگر اسیدپاش با اسید، زندگی یک انسان را تباه کرد عمر او نیز مثلا با حبسهای بیش از 30 سال در زندان تباه شود.
البته مهدی دواتگری، قاضی سابق دادگستری و عضو فعلی کمیسیون قضایی مجلس معتقد به اجرای حکم قصاص است و نگرانی از واکنشهای بینالمللی را توجیه خوبی برای اجرا نکردن احکام نمیداند.
او به جامجم توضیح میدهد که علت تکرار اسیدپاشیها در کشور نبود برخورد قاطع با مجرمان است چون میبینند که با ارتکاب خشنترین جرایم نیز مجازاتی جدی انتظارشان را نمیکشد.
این استدلال درست است چون اگر بجز این بود در سال 91 جمشید خواستگار ناامید شیرین، او را به بهانه دیدار از خانه بیرون نمیکشید و موذیانه، بطری اسید را روی صورت دختر خالی نمیکرد یا اگر بجز این بود سال گذشته پدر تهمینه پس از جر و بحث بر سر فروش فرش جهیزیه او، صورت دخترش را در دستهایش نمیفشرد و از پسرش نمیخواست بر چهره خواهرش اسید بریزد.
این حوادث موید وجود حاشیهای امن برای مجرمان است که تعداد دفعات ارتکاب این جرم را در کشور افزایش داده و هر چه میگذرد اخبار بیشتری از وقوع اسیدپاشی منتشر میشود.
هر چند آمار رسمی در دست نیست که این افزایش را نشان دهد، اما روشنعلی شکاری که در دهه 70 ریاست دادگاه کیفری را برعهده داشته به ایسنا اذعان میکند در ده سالی که در دادگستری فعالیت داشته فقط شاهد یک پرونده اسیدپاشی در کشور بوده که علتش نیز ترس از قصاص بوده است.
ولی آنطور که سایت خبری تحلیلی فرارو گزارش میدهد از سال 83 تا 90، همزمان با باز بودن پرونده آمنه بهرامی و تلاش برای قصاص اسیدپاش و ترس افکار عمومی از قصاص، موارد اسیدپاشی کاهش داشته و پس از بخشیده شدن مجید یعنی از فروردین 90 تا پایان سال 92، موارد اسیدپاشی افزایش یافته و این جرم به یکباره در سال 93 با جهشی قابل توجه آن هم فقط در شش ماه نخست سال، به سه مورد رسیده است.
اینها همه از شرایطی ویژه خبر میدهد که نیاز به مداخله قانونی و امنیتی و قضایی دارد، ضمن اینکه به رسانهها و شخصیتهایی که در موارد اجرای قصاص سعی در پادرمیانی برای نجات مجرم دارند، هشدار میدهد که این بخششهای غیرمنطقی فقط مجرمان را جری میکند و بس.
آیا فرهنگسازی موثر است؟
باید روی صورت و بدن اسیدپاش، اسید پاشید و او را بهسزای عملش رساند یا قبل از اینکه او به یک اسیدپاش مجرم تبدیل شود، باید بدرستی تربیتش کرد و شیوههای رفتار درست و بهنجار را یادش داد؟ خیلیها بر سر دو راهی ماندهاند که کدامیک از این شیوهها درست است و در کاهش تکرار موارد اسیدپاشی، موثرتر.
موسی قربانی، معاون قضایی دیوان عدالت اداری طرفدار روش دوم است. او به میزان توضیح میدهد که با سختترین مجازاتها هم نمیشود اسیدپاشی را به صفر رساند همانطور که در جرایم موادمخدر سختترین مجازاتها اعمال میشود، ولی تاثیری در کاهش تعداد جرم ندارد.
در واقع او مدافع فرهنگسازی است چون باور دارد مجازات گرچه تاثیرگذار است؛ ولی همیشه حرف آخر را نمیزند. قربانی میگوید برای کاهش موارد اسیدپاشی باید زمینههای ارتکاب جرم از بین برود و فرهنگ جامعه به سمت و سویی حرکت کند که افراد مرتکب جرم نشوند، اما این حرف گرچه از یک منظر درست است، ولی باید شهادت داد رسیدن به چنین شرایطی که افراد خود، خوب و بد را تشخیص دهند و به سمت بدی نروند، لااقل برای ما که در حوزه تربیت کمکاری داشته و داریم، خواستهای آرمانی است.
طبق قانون، صدمه زدن به افراد در هر حد و اندازهای جرم است که اگر از نوع خشن آن همچون اسیدپاشی باشد، مجازاتی شدید را میطلبد، اما آسانگیریهایی که تاکنون در برخورد با مجرمان اسیدپاش رخ داده، جمعیتی جری و جسور را تولید کرده که برای تسویهحسابهای شخصی، گوشمالی دادن آدمها یا نشاندن حرف خویش بر کرسی به اسید که در همهجا در دسترس است، متوسل میشوند، بیآنکه از عقوبت این کار بیم داشته باشند. اینکه اسید به عنوان یک آلت جرم در دسترس است نیز نقصی دیگر است چون فقط کافی است فکری پلید در سر داشته باشی و سری به ریختهگریها، باتریسازیها یا فروشگاههای لوازم بهداشتی بزنی و قدری اسید یا محصولات حاوی اسید تهیه کنی و بر سر و روی قربانی بریزی.
اما چه در دسترس بودن اسید، چه پادرمیانیهای مخرب شخصیتها برای گرفتن بخشش و چه فشار رسانهها برای توقف اجرای حکم قصاص عامل تشدید وقوع جرم اسیدپاشی باشد، اینکه قربانی اسیدپاشی بیش از مجرم اسیدپاش متحمل زجر شود یک نقص آشکار است چون در حاشیه امنی که برای اسیدپاشها ایجاد شده، هر کسی با دل پر، با دلیل و بیدلیل میتواند به آدمها آسیب بزند و بعد هم با تحمل کمترین تاوان از این مهلکه سر به سلامت ببرد.
شستوشو با آب؛ اولین اقدام بعد از اسیدپاشی
شاید خیلیها ندانند مردم و اطرافیانی که در صحنه اسیدپاشی حضور دارند، میتوانند نقش موثری در کاهش آسیبهای این حادثه داشته باشند. در واقع، اقدامات موثر اولیه از سوی اطرافیان در ترمیم و کاهش عوارض ناشی از سوختگیهای عمیق در بافتهای فرد موثر است.
اما موثرترین اقدامات اولیه اطرافیان هنگام مواجهه با موردی از اسیدپاشی چه میتواند باشد؟
دکتر علی ابراهیمی، جراح پلاستیک در گفتوگو با جامجم میگوید: اگر به طور ناگهانی در خیابان یا یک مکان عمومی با صحنهای از اسیدپاشی مواجه شدید، بسرعت محل آسیبدیده را با آب معمولی بشویید. اگر عامل سوختگی اسیدی باشد به حداقل نیم ساعت شستوشوی اولیه با آب نیاز است و اگر عامل سوختگی قلیایی (مانند مواد شوینده) باشد باید به مدت دو ساعت محل زخم ناشی از آن را با آب شستوشو داد. به بیان دیگر، سرد کردن ناحیه سوختگی با آب سرد از جمله اقدامات مشترک موثر، هنگام مواجهه با تمام سوختگیها قبل از مراجعه به پزشک محسوب میشود.(مریم خباز/گروه جامعه)