جام جم سرا: در گفتوگویی که در ادامه میخوانید، برای اولین بار پای صحبتهای ماه چهره خلیلی و همسر هنرمندش، «ابراهیم اشرفی» نشستیم و آنها هم داستان آشنایی و ازدواج و برخی گوشههای دیگر زندگیشان را بیان کردهاند:
یکی دو هفته پیش خبر ازدواج شما در فضای مجازی منتشر شد و سروصدای زیادی هم به پا کرد، چرا اینقدر بیسروصدا؟
- ابراهیم: خیلی هم بیسروصدا نبود. حدود سه ماه برای برگزاری مراسم برنامه ریزی کرده بودیم و اینطور نبود که امروز تصمیم بگیریم و فردا ازدواج کنیم.
- ماه چهره: البته به نسبت ازدواجهای معمول، دوران نامزدی کمتری داشتیم. رابطه ما از ابتدا با قصد ازدواج شکل گرفت و میدانستیم از رابطه چه میخواهیم. ما سه ماه نامزد بودیم و در این مدت بیشتر با هم آشنا شدیم، برنامه ریزی و بعد هم ازدواج کردیم.
گفتید از ابتدا با قصد ازدواج وارد رابطه شدید. این، یعنی حس کردید آدم مورد نظرتان را پیدا کردهاید؟
- ابراهیم: یک مثلی وجود دارد که میگوید «وقتی حس کردی یک نفر هست که به حرفهایت گوش میکند، وقت ازدواجت فرا رسیده»؛ این حس سراغ من هم آمده بود و حس کردم ماه چهره همان آدمی است که میتواند حرفهایم را بشنود و در کنارم باشد.
- ماه چهره: راستش خیلی درگیر کار بودم و تمرکز زیادی روی زندگی شخصیام نداشتم و در روزهایی که اصلا انتظار ازدواج را نمیکشیدم و به آن فکر نمیکردم، این موضوع اتفاق افتاد. در این سالها یا مدام درگیر کار بودم یا برای دیدار خانوادهام به لندن میرفتم و واقعا وقتی برای فکر کردن به ازدواج نداشتم اما همانطور که گفتم درست لحظهای که به ازدواج فکر نمیکردم، اتفاق افتاد.
همه ما تصویر مبهمی از همسر آیندهمان در ذهنمان ترسیم میکنیم، انتخابی که داشتهاید چقدر به تصویر ذهنیتان نزدیک است؟
- ماه چهره: هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که شوهرم باید چه تیپ و قیافهای داشته باشد بلکه یکسری ویژگی اخلاقی بود که برای انتخاب همسر آیندهام مد نظر داشتم. مهمترین موضوع این بود کسی را انتخاب کنم که بتواند مرا درک کند. من گاهی حتی برای خودم هم پیچیده میشوم و خودم هم نمیتوانم به راحتی خودم را درک کنم. به همین دلیل دنبال آدمی بودم که بتواند درکم کند و به خواستههایم احترام گذارد. یک بار که با پدرم در مورد همسر آیندهام صحبت میکردم و ایده آلهایم را در مورد ازدواج میگفتم، پدرم میگفت آدمی را که تو میخواهی باید سفارش بدهیم تا بسازند! (خنده) اما امروز خوشحالم که ابراهیم در کنارم است و با حضورش مرا به آرامش کامل رسانده است.
- ابراهیم: به دلیل مشغله کاری که داشتم هیچ وقت فکر نمیکردم روزی برسد که بخواهم ازدواج کنم. البته این به معنای فرار از مسئولیت نبود و با توجه به شرایط کاری پدرم و سفرهای متعددی که داشت، در قبال خانوادهام مسئولیت داشتم و با این مقوله بیگانه نبودم. با خودم میگفتم حالا برای ازدواج وقت هست و نباید عجلهای برای آن داشته باشم اما وقتی ماه چهره را دیدم و با هم آشنا شدیم نگرشم در مورد ازدواج عوض شد.
چطور با هم آشنا شدید؟
- ماه چهره: سر یکی از پروژهها که با هم همکاری داشتیم، آشنا شدیم. آن کار خیلی سخت و طولانی بود و من و ابراهیم خیلی زود با هم وارد تعامل شدیم و سر صحنه راجع به کار صحبت میکردیم و به یکدیگر ایده میدادیم. به نظر من در شرایط کار خیلی بهتر میتوان یک نفر را شناخت. در همان چند ماه اگرچه هنوز بحث ازدواج مطرح نبود اما تا حد قابل توجهی با خصوصیات اخلاقی ابراهیم آشنا شدم. فکر میکنم اگر یک نفر پیدا شود که بتواند اینقدر دوست خوبی برای تو باشد، قطعا میتواند به عنوان همسر هم در کنارت قرار بگیرد.
زندگی شما یک اتفاق عاشقانه است یا این عشق قرار است در طول زندگی به وجود بیاید؟
- ماه چهره: رابطه ما اگرچه قبل از ازدواج عمر بلندی نداشت اما به جایی رسیدیم که حس کردیم نمیتوانیم بدون هم ادامه دهیم و باید وارد زندگی مشترک شویم. آنقدر نقاط و اهداف مشترک بین ما وجود داشت که از یک جایی به بعد حس نمیکردم ابراهیم یک اتنسان غریبه است بلکه او را جزوی از وجود خودم میدانستم. بیشک بدون عشق این زندگی شکل نمیگرفت.
چه کسی برای اولین بار حرف ازدواج را پیش کشید؟
- ابراهیم: به رسم معمول پیشنهاد از طرف من مطرح شد. مدتها بود که تصمیم خودم را گرفته بودم و میخواستم موضوع ازدواج را مطرح کنم. ماه چهره تهران نبود و در شهرستان مشغول فیلمبرداری بود که حلقه نامزدی سفارش دادم و منتظر فرصت خوبی بودم تا به شکلی خاص از او خواستگاری کنم.
- ماه چهره: ابراهیم خیلی سنتی جلو رفت، من در جریان سفارش حلقه نبودم. از طرف دیگر، جالب است بدانید که ابراهیم پیش از سفارش حلقه، بدون اینکه من مطلع شوم با پدر و مادرم صحبت کرده بود و از آنها اجازه خواسته بود تا از من خواستگاری کند.
- ابراهیم: ماه چهره از شهرستان برگشت و من هم دنبال فرصتی بودم که بتوانم خواستگاری خاصی از ماه چهره داشته باشم. حتی یک بار که به همراه ماه چهره، خواهرش (گلچهره) و باجناقم (بهنام) به کیش رفتیم، تصمیم گرفتم زیر آب و با لباس غواصی حلقه را به ماه چهره بدهم و از او خواستگاری کنم که البته خوب شد این اتفاق نیفتاد... (خنده)
- ماه چهره: بعدها که فهمیدم ابراهیم قصد داشته به این شکل موضوع خواستگاری را مطرح کند، گفتم خدا را شکر که این کار را نکردی، چون لباس غواصی خیلی دست و پای آدم را میگیرد. (خنده)
پس در نهایت ماجرای این خواستگاری خاص به کجا ختم شد؟
- ابراهیم: در فرصتهای مختلف قصد داشتم موضوع را با ماه چهره در میان بگذارم و صحبت ازدواج را پیش بکشم اما هر بار اتفاقی میافتاد و نمیتوانستم این کار را انجام بدهم تا اینکه بدون مقدمه گفتم، من دیگر نمیتوانم صبر کنم، همسر من میشوی؟ (خنده)
واکنش ماه چهره بعد از گرفتن حلقه چی بود؟
- ابراهیم: برای چند لحظه شوکه شده بود و نفس نمیکشید. بعد هم اشک شوق در چشمانش حلقه زد...
- ماه چهره: آره گریهام گرفت چون واقعا فکر نمیکردم اینقدر زود به جایی برسیم که هر دو نفرمان مایل به ازدواج با هم باشیم. گریهام به این دلیل بود که خیلی دوست داشتم بگویم آره! ابراهیم از من پرسید با من ازدواج میکنی؟ من هم در پاسخ گفتم هیچ چیز در دنیا برایم خوشحال کنندهتر از این نیست که همسر تو باشم!
از مراسم ازدواجتان برایمان بگویید.
- ماه چهره: بین خواستگاری تا روز عروسی فقط سه ماه فاصله بود و به دلیل اینکه قراردادهای کاری داشتیم تصمیم گرفتیم زودتر مراسم ازدواج را برپا کنیم تا این جشن با کارمان تداخل پیدا نکند. مراسم ازدواج ما به دلیل اینکه اقوام و خانوادهام خارج از کشور زندگی میکنند، در ایران برگزار نشد و این جشن را همراه با ۵۰ نفر از همسفرهایمان در خارج از کشور برگزار کردیم.
پس هم عروسی بود و هم ماه عسل؟
- ابراهیم: نه، ماه عسل نبود. بیشتر یک دید و بازدید بود. در واقع هم فال بود و هم تماشا! این مراسم بهانهای شد تا اعضای فامیل که سالها بود یکدیگر را ندیده بودند، دور هم جمع شوند. خوشحالم که شور و شوق این دید و بازدید با شادی مراسم عروسی ما توأم شد.
با توجه به اینکه خانواده ماه چهره در ایران زندگی نمیکنند، مراسم خواستگاری رسمی به چه شکل انجام شد؟
- ابراهیم: جالب است بدانید خواستگاری ما از طریق نرم افزار OOVOO برگزار شد. یک لپ تاپ در خانه آقای خلیلی و یک لپ تاپ در خانه ما روشن بود و خانوادهها از این طریق یکدیگر را میدیدند.
- ماه چهره: صحبتها به صورت تلفنی انجام شده بود. برای تولد پدر و برادرم به لندن رفته بودم که موضوع خواستگاری ابراهیم را خانوادهام با من در میان گذاشتند و قرار شد خواستگاری به شکل سنتی از طریق اینترنت انجام شود. خانواده ابراهیم میوه و شیرینی و گل گرفته بودند و جلوی لپ تاپ قرار داده بودند. ما هم دقیقا این کار را انجام داده بودیم و خانوادهها از طریق اینترنت دقیقا به همان شکل سنتی مراسم خواستگاری را انجام دادند. در نهایت هم خانواده ابراهیم نقل پاشیدند و من هم رفتم و چایی آوردم. (خنده)
اگرچه شب عروسی یکی از خاطره انگیزترین شبهای عمر هر انسانی است اما به دلیل خستگیهایی که در پی دارد به خیلی از عروس و دامادها خوش نمیگذرد. برای شما هم همین موضوع مصداق داشت؟
- ابراهیم: به من که خیلی خوش گذشت و آن شب حس میکردم روی ابرها هستم. اکثر مهمانها میگفتند تا به حال در هیچ عروسی اینقدر به آنها خوش نگذشته بود. ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم و آنقدر به ما خوش گذشت که هنوز هم مدام راجع به آن صحبت میکنیم.
- ماه چهره: به ما واقعا خوش گذشت. ما برای این مراسم سه ماه برنامه ریزی کرده بودیم و تمام تلاشمان را به کار بستیم تا همه چیز به بهترین شکل ممکن اجرا شود اما با اینحال با هم قرار گذاشته بودیم که اگر هر اتفاق بدی هم افتاد باز ما از لحظاتمان لذت ببریم. البته خدا را شکر همه چیز عالی و حتی فراتر از حد تصورمان پیش رفت و همه چیز رویایی بود. خواهرها و برادرهای من و ابراهیم هم در این مراسم به عنوان ساقدوش در کنارمان بودند و خیلی به ما کمک کردند تا خیالمان راحت باشد و شب خوبی را پشت سر بگذاریم.
و مهریه چطور تعیین شد؟
- ماه چهره: شاید باور کردنش سخت باشد اما ما تا لحظهای که سر سفره عقد نشستیم و عاقد از ما در مورد میزان مهریه سوال کرد، حرفی در این مورد نزده بودیم.
ولی اکثر دخترها دوست دارند مهریهشان بالا باشد...
- ماه چهره: من به مهریه زیاد اعتقادی ندارم. در دوران نامزدی هیچ وقت راجع به مهریه صحبت نکرده بودیم و وقتی عاقد در این مورد از ما سوال کرد، من و ابراهیم با تعجب به هم نگاه میکردیم.
- ابراهیم: واقعا این موضوع برایمان اهمیت نداشت...
- ماه چهره: آدمها خودشان انتخاب میکنند که یک زندگی مشترک را آغاز کنند و اگر خدایی نکرده روزی با هم تعامل خوبی نداشتند، باز هم باید به اتفاق هم به این نتیجه برسند که نمیتوانند با هم ادامه دهند! این درست نیست که از مهریه به عنوان یک عنصر فشار استفاده شود. فکر میکنم ارزش زن خیلی بالاتر از مبالغی است که برای مهریه در نظر گرفته میشود.
ماه عسل کجا رفتید؟
- ماه چهره: چون جشن عروسیمان خارج از کشور بود و یکسری از مهمانها بعد از ۲۰، ۳۰ سال با یکدیگر دیدار میکردند، هیجان زیادی به ما منتقل شده بود و واقعا نیاز داشتیم کمی استراحت کنیم. از طرف دیگر باید خیلی زود به پروژههایی که قرارداد داشتیم ملحق میشدیم و به همین دلیل هم فرصتی برای ماه عسل نداشتیم.
اگر مادر شوید باید شاهد کمرنگتر شدن حضورتان در عرصه بازیگری باشیم؟
- ماه چهره: تا الان زمان زیادی از زندگیام را به سینما و کار اختصاص دادهام. بنابراین بدون شک اگر عضو جدیدی وارد زندگی ما شود بخش بزرگی از وقتم را به او اختصاص خواهم داد.
و از الان برای فرزندتان اسم انتخاب کردهاید؟
- ماه چهره: پدر و مادرهایمان قبلا این کار را انجام دادهاند. فامیلی ابراهیم، اشرفی است و نام خانوادگی من هم خلیلی است که از تلفیق این دو کلمه اسم «اشلی» را برای پسرمان انتخاب کردهاند. (خنده)
- ابراهیم: اگر فرزندمان دختر شود نامش را «ماهیما» خواهیم گذاشت که تلفیقی است از نام ابراهیم و ماه چهره که البته به زبان هندی به معنای شکوه و عظمت پروردگار است.
به دلیل نگرشی که به عرصه بازیگری وجود دارد، خیلی از خانوادهها حاضر نمیشوند پسرشان با یک بازیگر ازدواج کند؛ وقتی موضوع ازدواجتان را با خانواده در میان گذاشتید، چه واکنشی نشان دادند؟
- ابراهیم: اول باید بگویم که من نگرشهای موجود در جامعه را در مورد بازیگران قبول ندارم. روزی که موضوع را با خانوادهام در میان گذاشتم و گفتم وارد رابطهای شدهام که خیلی دوستش دارم، از من پرسیدند چه کسی را انتخاب کردهای؟ من هم گفتم غریبه نیست، از همکارانم است که قطعا او را میشناسید. مادرم هم وقتی اسم ماه چهره را شنید، گفت که آهان همان خوشگله؟ (خنده). خانوادهام خیلی مشتاق بودند زودتر ماه چهره و خانوادهاش را ببینند و به این ترتیب بود که همه چیز خیلی زود پیش رفت.
اصلا به ازدواج سینمایی فکر میکردید؟
- ماه چهره: راستش هیچ وقت به سینمایی بودن یا نبودن همسرم فکر نکرده بودم اما واقعیت این است که برای کسانی که سینمایی نیستند، شرایط کاری این حرفه یک مقدار سخت است؛ پس قاعدتا وقتی دو نفر آدم سینمایی با هم وصلت میکنند، درک بهتری از شرایط کاری هم دارند و میتوانند راحتتر با هم تعامل داشته باشند.
با این تفاسیر چرا آمار طلاقهای سینمایی بالاست؟
- ماه چهره: خیلی از آدمهایی که در سینما فعالیت دارند، به دلیل فشار بالایی که در این حرفه وجود دارد، ترجیح میدهند با کسی ازدواج کنند که در این حوزه فعالیت نداشته باشد تا از این طریق زمان بیشتری را در کنار هم سپری کنند. شاید یکی از دلایلی که باعث میشود طلاقهای سینمایی افزایش پیدا کند این است که به دلیل فشار کاری، آدمها برای مدتی طولانی از هم دور هستند و از یک جایی به بعد ترجیح میدهند برای همیشه از هم جدا زندگی کنند.
- ابراهیم: به نظرم طلاق چیزی نیست که به سینما ارتباطی داشته باشد و فکر میکنم در همه صنوف وجود دارد اما چون اهالی سینما بیشتر زیر ذره بین قرار دارند، اتفاقات زندگی مشترکشان هم بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. من و ماه چهره به تعامل و درک خوبی از کار یکدیگر رسیدهایم.
اگر یک روز ابراهیم بگوید دیگر نیازی نیست بازیگری را ادامه دهی، چه واکنشی نشان میدهی؟
- ماه چهره: با توجه بهشناختی که از ابراهیم دارم مطمئنم چنین چیزی از من نمیخواهد. در دوران نامزدی هیچ وقت از هم نخواستیم که کارمان را کم یا آن را به طور کامل کنار بگذاریم، ضمن اینکه همان طور که من به شغل ابراهیم احترام میگذارم، او هم به کار من احترام میگذارد و شغلم را دوست دارد. در تمام این مدت فقط در مورد این صحبت کردیم که در چه مسیری باید حرکت کنیم که با هم پیشرفت کنیم و به آرزوهایمان برسیم.
و آرزوهایتان چیست؟
- ماه چهره: یکی از نقاط مشترک بین ما این است که خیلی بلندپرواز، با جدیت و مصمم هستیم تا به کمک هم تا آنجا که میتوانیم پیشرفت کنیم و به اهدافمان برسیم.
- ابراهیم: ما هم مثل همه دوستان سینمایی علاقه داریم به جایی برسیم که کارمان به بهترین شکل دیده شود. مثلا من دوست دارم بابت فیلمبرداری که انجام میدهم مورد تقدیر قرار بگیرم. ماه چهره هم دوست دارد طوری کار کند که کارش به نحو احسن دیده شود.
کنار هم قرار گرفتن شما، سرعت رسیدن به این اهداف را بیشتر میکند، درست است؟
- ابراهیم: بدون شک. فیلمنامههایی را که به من پیشنهاد میشود، ماه چهره میخواند و من هم فیلمنامههایی که به ماه چهره پیشنهاد میشود را مطالعه میکنم و راجع به آنها صحبت میکنیم تا بهترین تصمیم گرفته شود... قطعا وقتی دو عقل سینمایی در کنار هم قرار میگیرد، طرفین میتوانند به نتیجه بهتری دست پیدا کنند.
- ماه چهره: من سالها به دلیل عشقی که به سینما داشتم از خانواده دور بودم و به ازدواج هم فکر نمیکردم، چون تصورم این بود که اگر عشق دیگری وارد زندگیام شود، عشق و علاقهام به کار کمرنگ میشود و نمیخواستم این اتفاق بیفتد اما الان که ابراهیم در کنارم قرار گرفته میبینم نه تنها علاقهام به کار کمتر نشده بلکه من و ابراهیم مدام با هم در مورد کار صحبت میکنیم و در واقع زندگی حرفهای و زندگی مشترکم در یک مسیر قرار دارد و فکر نمیکنم هیچ اتفاقی شیرینتر از این باشد.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
- ماه چهره: من از سال پیش، مشغول حضور در سریال «گذر از رنجها» به کارگردانی آقای فریدون حسنپور هستم که بیشتر آن در شمال کشور تصویربرداری میشود.
- ابراهیم: من هم چند روزی هست که به عنوان مدیر فیلمبرداری فیلم جدید آقای کاهانی (استراحت مطلق) در خدمت ایشان هستم. (خانواده سبز)