حکایتی تلخ اما واقعی از معابر پایتخت

جام جم سرا: میدان هفت تیر تهران، یکی از میدانهای شلوغ که هم محل گذر کارمندان دولتی و خصوصی است و هم مرکز خریدی برای خانمها. یکی از منظره های این میدان، کودکانی هستند که تابستان و زمستان مشغول دستفروشی هستند. کودکانی که همه ما عابرین آنها را جزیی از این میدان می پنداریم مانند بانکها و مغازه ها. گویی اصلا اتفاقی نیافتاده است.

دخترک شش یا هفت ساله است و برگه هایی از فال حافظ را در دست دارد. به انتخاب خودش یکی خرید می کنم، باران می بارد و هوا البته مطبوع است، هوای زیبای بهاری. التماس می کند که دو خرید دیگر هم از او داشته باشم چون ساعت نزدیکی های نه شب است و باید به خانه برود و اگر روزی بیست هزار تومان نفروشد حق ورود به خانه را ندارد.

سر و وضعش و شاید این حرفش برای برانگیختن حس ترحم باشد ولی آنچه مهم است این است که این کودکان از ساعت ده صبح تا ده شب در این میدان دیده می شوند. کافی است رهگذر هر روز این میدان باشید و بیشتر دقت کنید. قلمرو هر کودک مشخص است و شگردهای آنها نیز کاملا آموزش داده شده هستند، اگر حوصله بیشتر داشته باشید حتی می توانید به سرنخ ماجرا نیز برسید یعنی آنهایی که این کودکان را هر روز اینجا پیاده می کنند و سپس آنها را به استراحتگاههایی که وضعیت آنها معلوم نیست می برند.

به دخترک نگاه می کنم و دو فال دیگر از او خرید می کنم. مهم نیست راست می گوید یا دروغ. به آینده اش می اندیشم آینده مبهمی که در انتظارش است و ناکجا آبادی که ممکن است از آن سر درآورد. یادم می افتد از این میدان تا خیابان مطهری که معروف به تخت طاووس است راهی نیست. من هم مثل سایر عابرین می گذرم و شاید تا چند متر آنطرف تر به یاد دخترک هستم. جلوتر فروشگاه بزرگ زنجیره ای است که توجه من را به خود جلب می کند و افرادی که برای خرید در آن لول می خورند، حتی قیافه دخترک هم در ذهنم نیست تا تکراری دوباره.

روز جمعه پارکینگ پروانه خیابان جمهوری، جمعه بازار است، جمعه بازاری که در آن هر چیزی یافت می شود و جمعیتی از مردم که بیشتر برای دیدن می آیند و شاید خریدی هم کردند. من هم به قصد تغییر از یک هفته کسل کننده آمده ام ولی جلوی در پارکینگ صدای زیبای دخترکی مرا میخکوب می کند. دو دختر کوچک شاید هشت یا نه ساله، یکی آهنگهای قدیمی را می خواند و دیگری بر تنبکی که در دست دارد ضرب می گیرد. صدای دخترک حقیقتا دلنشین است و جماعتی را به خود فرا می خواند. همه تحسین می کنند.

یک زن حدودا 50 ساله توجه مرا جلب می کند، این زن اولین ده هزار تومانی را در جعبه دخترک می گذارد و به کناری می رود، کنجکاو می شوم که رابطه این زن با این دختران را بدانم، مردم سرازیر می شوند و اسکناسهای ده، پنج و دو تومانی را به دخترک تقدیم می کنند، بعد از پانزده دقیقه دختران این نمایش را به اتمام می رسانند همه می روند، هنوز آن زن را در نظر دارم، پس از چند دقیقه جلو می آید و در گوشی چیزی به دختر خواننده می گوید، آنها نیز جابجا می شوند و مقابل پاساژ کناری مجددا نمایش خود را شروع می کنند، از پول ها خبری نیست چون در کیف آن زن قرار گرفته است.

به همین سادگی، زنی میانسال مسئول نگهداری این دو دختر است و خدا داند آینده آنان را چگونه رقم خواهد زد. من نیز راه خود را در پیش می گیرم ولی یک سوال ته ذهنم مرا آزار می دهد: آیا مسئولین ما از کشف این گونه موارد که عملا رسوم «بردگی» را در کشور تداعی می کند عاجزند؟ آن هم مواردی که باندهایی گسترده در پشت آنها مشهود است و پیامدهای اجتماعی ناگوار امروز و فردا را در پیش دارد؟ پاسخی برای سوالم ندارم، من نیز در جمعیت گم می شوم و دخترکان و آن زن و سرنوشت آنها را فراموش می کنم، سرنوشتی که روزی پیامدهای آن گریبان جامعه را خواهد گرفت.(عطا افشاریان/بهار)

لینک منبع :حکایتی تلخ اما واقعی از معابر پایتخت

Images for حکایتی تلخ اما واقعی از معابر پایتخت حکایتی تلخ اما واقعی از معابر پایتخت - جام جم آنلاین jamejamonline.ir/sara/.../حکایتی-تلخ-اما-واقعی-از-معابر-پایتخت‎Cached7 ژوئن 2014 ... تصویر حکایتی تلخ اما واقعی از معابر پایتخت. جام جم سرا: میدان هفت تیر تهران، یکی از میدانهای شلوغ که هم محل گذر کارمندان دولتی و خصوصی است ... حکایتی تلخ اما واقعی از معابر پایتخت - آفتاب www.aftabir.com/.../حکایتی-تلخ-اما-واقعی-از-معابر-پایتخت‎Cached8 ژوئن 2014 ... یکی از ویژگی های بشری فراموشی است فراموشی مشاهدات روزانه یا بهتر بگوییم عادت به آنچه در اطرافش می گذرد. داستانی تلخ اما واقعی:شبکه های اجتماعی قربانی گرفت - سایت خبری ... www.yazdfarda.com/news/1394/02/103962.html‎Cached2 مه 2015 ... تا اینکه قرار شد در یک شب به منزل ما بیاید و من هم چون به حرف های او اطمینان کرده بودم آدرس منزل را دادم و همچنین طوری برنامه ریزی شد که همسرم در منزل ... گزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح امروز ایران - خبرگزاری فارس www.farsnews.com/newstext.php?nn=8504250033 16 جولای 2006 ... بخشى از 500 کیلومتر شبکه معابر لازم پایتخت که باید ساخته مى شد تا .... اما واقعیت این است که با انداختن همه مسئولیت ها به گردن ایران و احیانا تحت ... خود بروند، محمد خود را بر گور آمنه انداخته بوده و به تلخی گریسته بود. ... همه نام‌ها و نمادهایی که در کعبه و پیرامون آن است حکایت از نقش کهن‌الگوی مادر در میان امیین دارد. شغلی تازه برای کودکان کار - جام جم آنلاین 188.75.89.4/sara/.../شغلی-تازه-برای-کودکان-کار‎Cached15 نوامبر 2014 ... روال کار را می‌دانند اما تا خانم یوسفی بهشان نگوید که بروید سبد کالایتان را بگیرید و لباس‌ها را .... تصویر حکایتی تلخ اما واقعی از معابر پایتخت ... کولبر تحصیلکرده مریوانی در مرکز توجه رسانه های پایتخت - زریان www.ziryan.ir/NewsDetail.aspx?itemid=18857‎Cached25 ژوئن 2017 ... کولبر تحصیلکرده مریوانی در مرکز توجه رسانه های پایتخت ... ورود اجناس قاچاق از مرز حکایت تلخی است که هرچند وقت یک بار نیز با سقوط .... شود اما این موضوع برای من اهمیتی ندارد زیرا کولبری واقعیت تلخی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. ... علت چند روزه تعطیلی معابر مرزی سردشت اعلام شد · پاسخ ایران به ادعای ... جذر و مد های اوایل حکومت قاجار از نگاه عبداله مستوفی «مولف شرح ... bamdadelorestan.ir/?p=1762‎Cached«مولف شرح زندگانی من»بخش دوم( تهران پایتخت ایران می شود) ... همین کاررا کردند و اما مطلب بیخ پیدا کرد چرا که یکی ازروسای ایل افشار که نام او نصراله ... ترین شکل انتقام جویی از سر راه برداشت که حکایتی است بس تلخ و ناگوار. ... انسان ناقص ازنظر واقعی و عقلانی چطورمی شود برگروه هایی ازمردم که هیچ اشکالی ازنظرروحی وجسمی و… تصوری غلط درباره کودکان کار،با خانواده یا بی خانواده؟ - انجمن حمایت از ... apcl.org.ir/?p=3487‎Cached23 مه 2016 ... ... عنوان افراد یا گروه های بی خانواده یاد شود،اما واقعیت امر بر این امر استوار است ... سه هزار کودک کار در پایتخت شناسایی و بانک اطلاعاتی آنها تکمیل شده است. ... کودکان کار بصورت علنی در معابر و خیابان های عمومی به همراه دارد اما این شیوه ... برخی از کوره های آجرپزی است که در واقع این رخداد تلخ حکایت از آسیب پذیری ... مرگ تلخ درسا قبل از جراحی توسط پروفسور | رکنا www.shahrekhabar.com/social/150288186019029‎Cached2 روز پیش ... این فیلم تا آلمان هم رسید و پروفسور مجید سمیعی جراح معروف ایرانی، بعد از مطالعه پرونده پزشکی درسا برای عمل این دختر ٩ساله اعلام آمادگی کرد اما به ...