جام جم سرا:
رسیدگی به این پرونده اوایل تیر سال ۱۳۸۶ هنگامی در دستور کار پلیس آگاهی کلاردشت استان مازندران قرار گرفت که مردی با حضور در پلیس آگاهی، از گم شدن مادر پیرش به نام معصومه خبرداد.
با تشکیل پرونده، تحقیقات برای یافتن زن گمشده آغاز شد تا اینکه روز بعد ماموران در یکی از کوچههای اطراف زمین فوتبال این شهر، جسد زن گمشده را پیدا و آن را با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل کردند و پس از معاینات اولیه مشخص شد وی به قتل رسیده است.
با گزارش موضوع به بازپرس ویژه قتل دادسرا، تحقیقات از خانواده مقتول آغاز و معلوم شد عروس خانواده به نام فرشته با مادر شوهرش اختلاف داشته است که در ادامه عروس خانواده به اتهام قتل بازداشت شد.
به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، متهم با انتقال به پلیس آگاهی به قتل مادر شوهرش اعتراف کرد و گفت: مادرشوهرم به من تهمت دزدی زده بود. او به خاطر گم شدن ۴۰۰ هزار تومان مدام مرا سرزنش میکرد، به همین دلیل با او درگیر شده و با سنگ چند ضربه به سرش زدم. سپس مادرشوهرم را خفه کردم. بعد ماجرای قتل او را به پدر و مادرم اطلاع دادم و همراه آنها جسد را در خارج از شهر رها کردیم.
در پی اظهارات متهم، پدر و مادرزن متهم نیز به اتهام معاونت در قتل و مشارکت در انتقال جسد بازداشت شدند. متهمان پس از بازسازی صحنه جنایت روانه زندان شدند و با صدور کیفرخواست و ارسال پرونده به دادگاه، هر سه محاکمه و همدستان متهم به حبس محکوم شدند و فرشته ـ عامل جنایت ـ به قصاص محکوم شد.
با صدور این رای و تائید آن از سوی قضات دیوان عالی کشور، پرونده به واحد اجرای احکام دادگستری شهرستان نوشهر ارســال شد. هفت سال پس از وقوع حادثه، روز بیست و هشتم اردیبهشت امسال فرشته به اتهام قتل باید مجازات میشد. ساعت ۴ بامداد دیروز متهم به محل اجرای حکم منتقل شد. پاهایش قدرت حرکت نداشت. از آن سوی دیوار زندان، صدای شیون اعضای خانوادهاش را میشنید که از اولیایدم طلببخشش میکردند. وقتی به پای چوبه دار رسید و طناب دار بر گردنش حلقه زد، تمام امیدهایش برای بخشش رنگ باخت. یکی از دختران مقتول به او نزدیک شد و ضربهای به چهار پایه چوبی زد و یکباره طناب کشیده شد. در حالی که فرشته با مرگ در جدال بود، ده ثانیه بعد خانواده مقتول او را بخشیدند.
در پی این درخواست، ماموران زندان طناب دار را از گردن زن اعدامی باز و وی را به بهداری زندان منتقل کردند. فرشته، محکوم بخشیده شده در این باره به مهر گفته است: هنوز زنده ماندنم را باور ندارم. انگار برای یک لحظه به آن دنیا رفتم و بازگشتم. لحظهای که طناب دور گردنم انداخته شد، از هوش رفتم و چیزی یادم نمیآید. از شوهرم و خانوادهاش بابت لطفی که در حق من کردند، سپاسگزارم. آنها زندگی دوباره به من بخشیدند.
حرفهای دختر مقتول
حلیمه یکی از دختران مقتول در این باره گفت: تا پیش از مراسم اجرای حکم اعدام، من و دیگر اعضای خانوادهام به هیچ وجه قصد رضایت دادن و بخشیدن فرشته را نداشتیم. حتی پای چوبه دار وقتی به چهارپایه ضربه زدم، احساس کردم همه چیز تمام شده است. یک لحظه از کاری که کردم، پشیمان شدم و دلم برای او سوخت. قاتل مادرم بالای چوبه دار میان مرگ و زندگی معلق بود که پاهایش را گرفتم و او را بخشیدم. پس از این تصمیم، دیگر اعضای خانوادهام با من هم عقیده شدند و آنها نیز عروسمان را بخشیدند. امیدوارم روح مادرمان با کاری که کردیم در آرامش باشد.