شباهت عجیب شهاب حسینی و برادرش + عکس
شهاب حسینی عکسی از خود و برادرش را منتشر کرده است که نشان از شباهت شهاب حسینی و برادرش دارد. پورتال وهاران در این مقاله عکس شهاب حسینی و برادرش را برای شما عزیزان منتشر می کند.
سیدرضا سلامتی، بخشدار مرکزی نهاوند، که در هنگام بخشش برای جلب رضایت خانواده مقتول در زندان حضور داشت، درباره موضوع مذکور گفت: «پیش از این، دو بار اجرای حکم قصاص این قاتل به تعویق افتاده بود اما ساعت ١٠ شب قبل از اجرای حکم، به من اطلاع دادند که ساعت پنج صبح قرار است حکم اجرا شود، بههمیندلیل، من همراه چند نفر دیگر به زندان رفتم. مادر مقتول برای اجرای حکم اصرار داشت، اما درنهایت، لحظاتی قبل از اجرای قصاص، قاتل را بخشید. خانواده قاتل هم خودشان داوطلب شدند به یاد آن مرحوم، سالن ورزشی بسازند که بخشی از پول را هم به حساب خیرین مدرسهساز ریختهاند تا سالن ورزشی کنار یکی از دبیرستانهای نهاوند ساخته شود».
این محکوم که در نهاوند مرتکب قتل شده و در زندان سنندج بهسر میبرد، قرار بود در آنجا بهدار آویخته شود.
عزیز حیدری، رئیس زندان سنندج، درباره این پرونده توضیح داد: «تا پیش از اجرای حکم، به توصیه مددکاران، دو مرحله در سنندج و نهاوند جلسات صلحوسازش برگزار کردیم که نتیجه مثبتی حاصل نشد. در آخرین لحظات قبل از اجرای حکم هم در اتاق بنده جلسهای برگزار شد که هیأتی هم از نهاوند در آن حضور داشت. در آنجا تأکید کردم قاتل سه جزء از قرآن را در دوران تحمل حبس حفظ کرده و در زندان هم برای اهلبیت مداحی میکرده. شاید از آنجایی که مادر مقتول در نهاوند هیأت دارد، این نکته در بخشش قاتل تأثیرگذار بود. همزمان با این بخشش، گذشت دیگری اتفاق افتاد و اولیایدم آن پرونده با دریافت پول، راضی به بخشیدن قاتل شدند».
عباس مظفری، برادر جوان به قتلرسیده نهاوندی جزئیات واقعه و اعلام گذشت را شرح داده است:
*قتل چگونه اتفاق افتاد؟
قتل هشت سال پیش اتفاق افتاد. برادرم بهمن با رضا که او را کشت، در یک سوپرمارکت با هم شریک بودند. خانواده رضا خانواده اصیل، محترم و متشخصی هستند، اما بنا بر دلایل خانوادگی، با رضا اختلاف داشتند و او را از خانه بیرون کرده بودند. رضا مدتها بود که در خانه ما زندگی میکرد و مادرم او را مثل پسر خودش میدانست. شب قتل، برادرم خانه پدرزنش مهمان بود. قاتل دنبال بهمن رفت و گفت باید با هم صحبت کنند. برای همین، سوار موتور برادرم شد. ظاهرا در مسیر، وقتی برادرم سرعت کمی داشت، رضا از پشت ضربه اول را زد و بعد ١۴ ضربه دیگر به کتف برادرم وارد و فرار کرد. بهمن آن زمان حدود یک سال میشد که عقد کرده بود و یکماهی به جشن عروسیاش مانده بود.
*نامزد برادرت چه کرد؟
یکی، دو سال بعد از ماجرای قتل برادرم، ازدواج کرد و سر زندگی جدیدش رفت.
*چطور از ماجرای قتل برادرت مطلع شدید؟
وقتی ما بالای سر برادرم رسیدیم، او هنوز زنده بود و خودمان او را به بیمارستان رساندیم. وقتی فهمیدم رضا این کار را با بهمن کرده، شوکه شدم.
*قاتل چطور دستگیر شد؟
سه، چهار روز بعد خودش را معرفی کرد.
*انگیزه قتل چه بود؟
قاتل توضیحی نداد، فقط گفت ضربه اول را از ترس و ضربات بعدی را هم برای اینکه بلند نشود، زدم.
*روند رسیدگی به پرونده چطور بود؟
ابتدا قاتل در دادگاه شهرستان محاکمه شد و بعد پرونده به استان همدان رفت. رضا به رأی صادره که حکم قصاص قاتل بود، اعتراض کرد و حکم نقض شد. بههمیندلیل، پرونده باید در دادگاه همعرض رسیدگی میشد، بنابراین به استان همجوار که کردستان بود، ارسال شد و در آنجا نیز پس از رسیدگی مجدد، حکم قصاص صادر و ایندفعه تأیید شد.
*قاتل در روز اجرای حکم هم چیزی در مورد انگیزهاش از قتل نگفت؟
اصلا چیزی نگفت. فقط گفت نمیدانستم چه میکنم، اما در این هشت سال، هم نماز قضا و مستحب برادر شما و هم نمازهای خودم را خواندم.
*آیا قبل از فرارسیدن زمان اجرای حکم، در خانواده حرفی از بخشش میشد؟
نه، اصلا حرفی از بخشش نبود، حتی تا پای چوبهدار هم خانواده ما تصمیم بر اجرای قصاص داشت و اینکه قاتل نمیگفت چرا مرتکب قتل شده و نمیدانستیم چرا بهمن کشته شده است، ما را برای اجرای قصاص مصممتر میکرد.
*آیا خانواده قاتل برای درخواست بخشش نزد شما آمدند؟
پدر قاتل تا وقتی زنده بود، چند بار رقمهای میلیاردی به ما پیشنهاد داد، ولی قبول نکردیم. اگرچه قاتل مثل خودمان و انگار یکی از بچههای خانواده ما بود، اما بههرحال برادر ما را کشته بود.
*چه شد که تصمیم به بخشش قاتل گرفتید؟
شب قبل از اجرای حکم، به مادرم گفتم رضا خونش اندازه داداش ما نیست بههرحال، من خودم مدیر یک مرکز ترک اعتیاد هستم و کارم نجات انسانهاست و نمیتوانستم شاهد این اتفاق باشم، اما تصمیم با مادرم بود. من خودم اعتیاد داشتم و هشت سال پاکی دارم که همین روزها وارد ٩ سال شدم.
*چند برادر و خواهر هستید؟
سه برادر و سه خواهر هستیم. همه خواهرانم معلم و برادرانم هم در کارهای فرهنگی هستند و فقط بهمن بود که سوپرمارکت داشت. پدرم دو سال پیش فوت شد و از آن به بعد، ما خواهر و برادران هم ولیدم شدیم.
* روز اجرای حکم در زندان چه گذشت؟
طنابدار را بر گردن قاتل انداختند و قرآن خواندند و قاتل هم در حالی که لکنت زبان گرفته بود، شهادتین خواند، اما قبل از اینکه بخواهند اهرم را بکشند، مادرم قاتل را بخشید و بعد هم به دفتر رئیس زندان رفتیم و صورتجلسه نوشتند.
*چه شد که مادرت تصمیم به بخشش گرفت؟
مادرم در نهاوند مجری کلاسهای قرآن است. بعد از اینکه طناب را گردن قاتل انداختند، قبل از کشیدن اهرم گفت قاتل را بخشیدم و با خدا معامله کردم. او بدون هیچ چشمداشتی این کار را کرد. مادرم بعد به من گفت حق با تو است، خون رضا اندازه خون بهمن نیست.
*ماجرای ساخت سالن ورزشی چیست؟
بعد از اینکه مادرم قاتل را بخشید، خانواده او گفتند برای یادبود بهمن حاضر هستند یک سالن ورزشی بسازند مادرم گفت لازم نیست این کار را بکنید و من راضی نیستم برای فراهمشدن پول ساخت این سالن، زندگی خانوادهای از هم بپاشد، اما آنها خودشان اصرار کردند برای یادبود برادرم یک سالن ورزشی بسازند و قرار شد این سالن، کنار یکی از دبیرستانهای نهاوند ساخته شود تا دانشآموزان از آن استفاده کنند.
*اما شما یک شرط برای برادران قاتل گذاشتهاید.
مادرم برای اینکه اگر خانوادهها چهرهبهچهره شوند خدای ناکرده اتفاقی نیفتد، شرط گذاشت که خانواده قاتل از شهر نهاوند بروند. هنگام صورتجلسه، رئیس دادگستری پرسید همه خانواده قاتل که شامل خواهران و برادران میشوند، باید شهر را ترک کنند، مادرم گفت نه دختران خانواده زن افراد دیگری هستند و ممکن است آنها راضی نباشند. نمیخواهم زندگی آنها از هم بپاشد. استدلال مادرم این بود که برادران قاتل با من و برادرانم چشمدرچشم نشوند، چون نگران بود ماجرای جدیدی بهوجود بیاید.
*توصیهات به خانوادههایی که در شرایط شما هستند، چیست؟
اینچیزها نصیحت و ارشاد برنمیدارد. تا قبل از اینکه مادرم یکدفعه تصمیم به بخشش بگیرد، مقامات حقیقی و حقوقی و رجال سیاسی برای درخواست بخشش قاتل پیش ما آمدند، اما تأثیری نداشت تا اینکه ناگهان مادرم دل به خدا داد و با موضوع کنار آمد. در خانواده ما ارتباط معنوی حاکم است و من خودم به ٧٠ تا ٨٠ معتاد کمک میکنم که مواد را ترک کنند و از آنجایی که گرفتن جان انسان کار هر کسی نیست، فکر نمیکنم اگر بهخاطر خدا ببخشند، جای دوری برود، ما هم بخشیدیم.
*الان که بخشیدهاید، چه حسی دارید؟
انتقام حس قشنگی است، اما عواقب ذهنی زیادی دارد. من و مادرم هشت سال را با خیال انتقام، سپری کردیم و مادرم بینایی یکی از چشمانش را بهخاطر گریه بهطورکامل از دست داد، اما خودش فردای صبحی که قاتل را بخشیدیم، به من گفت دیشب راحت خوابیدم. بعد از کشتهشدن بهمن این اولین شبی بود که راحت خوابیده بود. خدا نکند کسی شرایطی شبیه شرایط ما را تجربه کند. ما بخشیدیم و آرام شدیم در حالی که اگر اهرم را فشار میدادم، بهراحتی میتوانستیم انتقام برادرم را بگیریم. به داشتن چنین مادری افتخار میکنم که بعد از هشت سال توانست قاتل جگرگوشهاش را به خاطر خدا ببخشد.
*گفتی اعتیاد داشتی و درمان شدی. اعتیادت به خاطر کشتهشدن برادرت بود؟
زمانی که برادرم به قتل رسید، سه ماه بود که پاک بودم، شاید اگر کس دیگری جای من بود، بهخاطر فشار روحی، دوباره سراغ مواد میرفت، اما خودم را کنترل کردم و الان با افتخار وارد نهمین سال پاکی شدهام. (شاهد حلاجنیشابوری/ شرق)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
شهاب حسینی عکسی از خود و برادرش را منتشر کرده است که نشان از شباهت شهاب حسینی و برادرش دارد. پورتال وهاران در این مقاله عکس شهاب حسینی و برادرش را برای شما عزیزان منتشر می کند.
ثریا اسفندیاری فرزندی نداشت و برادرش، بیژن اسفندیاری که در کلن زندگی میکرد تنها میراثدار او شد. بیژن نیز در جریان تدارک خاکسپاری ثریا دچار عارضه قلبی شد و جان سپرد.
بیژن قبل از مرگ در یادداشتی در دفتر روزانه خود منشی شخصیاش را میراثبر خویش معرفی کرده بود. اما شماری از اعضای خانواده اسفندیاری در درستی این سند تردید کردند و برای گرفتن میراث به دادگاه شکایت بردند.
ثریا برادرش بیژن را وارث اموال خود معرفی کرده بود و وصیت کرده بود تا اموالشرا به حراج بگذارند و پولش را به صلیب سرخ فرانسه، کودکان عقب مانده و سگهای ولگرد بدهند. با مرگ بیژن اما ۳۰ نفر از بستگان و آشنایان ثریا اسفندیاری در دادگاهی غیر علنی در مقابل هم قرار گرفتهاند. این دادگاه وظیفه دارد درباره “وارث حقوقی و واقعی” ثریا تصمیم بگیرد.
ثریا اسفندیاری در ۴ آبان ۱۳۸۰ در سن ۶۹ سالگی بر اثر سکته مغزی در پاریس درگذشت. مراسم تشییع جنازهٔ وی در کلیسایی آمریکایی در پاریس برگزار شد. ثریا را در گورستانی در مونیخ آلمان دفن کردند. بیژن برادر کوچکتر ثریا (۱۳۸۰ – ۱۳۱۶) نیز یک هفته پس از فوت ثریا درگذشت. وی گفته بود: «بعد از او، من هم صحبتی ندارم.»
ثریا بعدها با “فرانکو ایندووینا” شریک زندگی شد. اما این رابطه دیری نپایید و فرانکو براثر سقوط هواپیما کشته شد. (عکس: ثریا، ریچارد هریس و مائورو بولونینی در ونیز ایتالیا. تاریخ ۱۹۶۴ میلادی)
کامران تفتی Kamran Tafti بازیگر سریال آرام میگیریم و میکائیل متولد ۱۹ فروردین ۱۳۵۸ فارغ التحصیل بازیگری که از کودکی تئاتر را در کنار پدرش اردشیر تفتی آغاز کرد . و در زمان دانشجویی وارد فضای حرفه ای تئاتر کشور شد. و با استادانی چون حمید امجد , محمد رضایی راد , محمد چرمشیر , بهزاد فراهانی , قطب الدین صادقی و منیژه محمدی و …. تئاترهایی را به روی صحنه برد. از اینکه ازدواج کرده یا همسری دارد هیچ عکس و خبری منتشر نشده است .
عکس کامران تفتی و برادرش
دانلود آهنگ جدید کامران تفتی و نیما نکیسا به نام حاشا نکن
Download New Song By Kamran Tafti And Nima Nakisa Called Hasha Nakon
کامران تفتی در گپوگفت با فارس گفت: علی نصیریان بازیگر پیشکسوت سینما و تئاتر سلطان بیچون و چرای هنر نمایش کشور است.
*خودتان را معرفی کنید
کامران تفتی هستم متولد ۱۹ فروردین ۱۳۵۸ در تهران به دنیا آمدهام.
* اگر بازیگر نبودید دوست داشتید چه کاره می شدید؟
هیچ.چون از کودکی وارد بازیگری شده بودم .آن هم نه به معنای شوخی.۷ ساله بودم که اولین تئاترم را بازی کردم البته درسم هم خیلی خوب بود ولی چون بازیگری را دوست داشتم رشته هنر را انتخاب کردم و کنکور هنر دادم .به همین خاطر فکر کنم اگر قرار بود بازیگر نشوم اصلا نبودم!
* دوست دارید با چه کارگردانی کار کنید که تا به حال کار نکرده اید؟
با همه کارگردانها! من بازیگر هستم و برایم بازیگری مهم است، ماهیت بازیگری برایم از اسم آدمها مهمتر است به همین خاطر هر فیلمسازی که اندیشه ای دارد و میتوانم به عنوان ویترین فوق العاده و ابزار اندیشه او و شیوه گفتوگو او با مردم جامعه میتوانم کمکش کنم.
* دوست داشتید چه نقشی را بازی کنید که بازی نکرده اید؟
من نقش زیاد بازی کردم! همه نقشهای را دوست دارم .البته خیلی از نقشها را بازی نکردم.
*آیا بوده بعد از سالها از نحوه بازی در فیلمی خجالت بکشید؟
نه هیچوقت. من تمام تلاشم را کردم که حرفهام را تخصصی جلو ببرم، طبیعتا دچار ضعف است ولی اینکه خجالت بکشم خیر، چون همیشه با عشق و قلب و خونم بازی کردم.
* در بازیگری الگوی خاصی داشتید؟
بله. زندگینامه و نحوه بازی آل پاچینو همیشه برای من مثال زدنی است، در ایران هم بهروز وثوقی و خسرو شکیبایی الگوهای من بودند.
*فکر میکنید رابطه مردم با سینما بهتر است یا تلویزیون؟
رابطه مردم با چیزی که شایسته آنها باشد بهتر است، حالا اگر میبینید رابطه مردم با سینما کم شده است حتما سینما شایسته مردم نبوده است، اگر در تلویزیون کمی بین مردم و تلویزیون فاصله افتاده باشد حتما چیزی که ساخته میشود شایسته و بایسته مردم نیست. به نظر من مردم خیلی هوشمندانه انتخاب میکنند، دلیل استقبال و طرد کردن فقط این است که آنها تشخیص میدهندخوراک فرهنگی شان شایستگی لازم را ندارد یا خیر.
* به نظر شما دستمزد بازیگران منصفانه است؟
نه خیلی کم است!
* برخیها درباره دستمزد بازیگران جدید اعتراض دارند، این اعتراضها چقدر بجاست؟
خیلی از این حرفها، حرفهای پشت پرده است. بیشتر فضای فکری اینطور است که نمیدانند این طرف چه خبر است، در محیط بیزنس و اقتصادی سینما نیستند و از بیرون حرف میزنند. بازیگر جدید و قدیم ندارد، باید اول این حرفه و هنر را تخصصی کنیم .بعد که تخصصی شدیم آنوقت تخصصی برخورد میکنیم و در آنصورت هیچ بازیگری نه پول اضافه میگیرد و نه از ارزشش کم میشود. به نظر من اگر هر کسی در یک محیط تخصصی جای خودش باشد دیگر این مسائل اتفاق نمیافتد.
* آیا پول بازیگران از پارو بالا میرود؟
نه! از جیبشان هم بیرون نمیآید، چه برسد به پارو!
* بازیگران ما چقدر به مبانی نظری بازیگری تسلط دارند؟
متاسفانه درصد خیلی کمی .به نظر من تحصیلات آکادمیک باید در کنار تجربههای عملی و بودن در اتمسفر و فضای سینمایی باشد. این تجربه برای تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک مکملی درستی است .هر دو این موارد باید در یک بازیگر باشد.یعنی شما اگر بازیگر باسوادی هم باشید بالاخره یک جا کم میآورید.
* برخی عنوان میکنند که مانکنهای خوشچهره جای بازیگران واقعی را گرفتهاند نظر شما چیست؟
هر چیزی به جای خودش! چون ما سینمای چندگانه نداریم متاسفانه این اتفاق در حال رخ دادن است. اما به هر حال سینما به قدری بزرگ است که کسی جای فرد دیگری را نگیرد. هرچند با این موضوع هم باید تخصصی برخورد شود.
* رابطه چهره با سینما چیست؟
سینما به چهره احتیاج دارد، چهره باسواد، چهره ماندگار، ولی چهرهای که با قلب مردم سر و کار دارد خیلی کم پیدا میشود. کاش چهرههای ما چهره هایی باشند که برای ساخت آن تلاش کنیم، نه چهرههای ساخته شدهای که برای تخریب آن تلاش کنیم.
* آیا بازیگران با رسیدن به دوره پیری تمام میشوند؟
بستگی دارد! عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی و خیلی از مو سپیدهای دیگر تمام نشدهاند. اگر عمری را با عزت سپری کرده باشید پیری فضای بازیگری را پاک نمیکند.
* فیلمفارسی چیست؟
من اصولا آدم قضاوت کردن و ارزش گذاری نیستم ولی بخشی از تاریخ معاصر سینمای من است و من تمام فیلمهایش را دیدم حتی لحظات درخشانی در آن سراغ دارم طبیعتا ضعفها و اشکالاتی هم در آن وجود دارد. امیدوارم اگر قرار است در این دوره و زمانه در سینما به پسرفت ادامه بدهیم حداقل شبیه سینمایی بشویم به نام سینمای فارسی که شاید بتوانیم در آن لحظات شادی به اسم خودمان خلق کنیم. این که قرار باشد بین کلیشه و مدرنیسم و سنت دست و پا بزنیم و به یک جایگاه درست در سینما نرسیم به نظرم خیلی بدتر از سینمای فارسی است.
* چقدر به سالمندان هم صنف خود سر میزنید؟
خیلی زیاد. هر کس یک روز زودتر از من در این حرفه باشد احترامش به روی چشمهای من است و تا آنجایی که بتوانم سعی میکنم در محیط خانواده سینما یک بچه ته تغاری باشم که خیلی کلاس نمیگذارد!
* چرا خانه همه بازیگران در شمال شهر است، در صورتی که عمده علاقمندان به سینما در جنوب شهر هستند؟
اغلب اینطور نیستند، من خودم سالها در شرق تهران، جنوب تهران بودم، الان هم در غرب تهران هستم و به نظرم اینها بیشتر حاشیه است.
* چرا زندگی شخصی تعداد قابل توجهی از بازیگران دچار مشکل میشود؟
بخاطر اینکه فرهنگ درست عمل کردن نیست غلط هم زیاد اتفاق میافتد.
*دوست داشتید در هالیوود بازی میکردید؟
حتما بازی میکنم!
* چرا در بین مردم این اعتقاد وجود دارد که بازیگران تقیدات مذهبی و اخلاقی ندارند؟
کاملا مخالفم. اغلب بازیگران تقیدات مذهبی و اخلاقی و پایبند بودن به سنت بسیار بسیار برایشان مهم است و شیوه آنها متفاوت است، اعتقادشان تظاهر نیست و خیلی از آن نمیگویند. آدمها را نمیشود قضاوت کرد، بهتر است این کار نکنیم.
* اگر روزی علیه ایران جنگ شود، شما برای دفاع شرکت میکنید؟
بله.
* چرا فیلمهای ژانر دفاع مقدس موردتوجه مردم قرار میگیرد؟
چون مفهوم کلی ایثار در آن وجود دارد و ما کمی بیشتر هزینه میکنیم و این هزینه کردن مردم را به دیدن وادار میکند، و وقتی با لایه های پنهان فیلم، حس و حالها و عشق فیلم که اینگونه روایت میشود و به هر حال بخشی از تاریخ معاصر مردمی است که سعی میکنند با آن ارتباط برقرار کنند، به همین خاطر بیشتر استقبال میکنند و من آرزو میکنم فردی مثل ابراهیم حاتمی کیا از این سینما فاصله نگیرد مثل زنده یاد رسول ملاقلی پور که رفت و ما قدرش را ندانستیم و رفت…
* برخی میگویند الفاظ رکیک و خنداندن به هر قیمتی در سینما و البته تلویزیون زیاد شده است، نظر شما چیست؟
هر چیزی در تعادلش اتفاق میافتد، اگر قرار باشد تعادل وجود نداشته باشد چه در سینما چه در تلویزیون اگر از هر طرف بام بیفتیم.
* چرا هنرپیشههای هالیوود همه جا مثل سومالی در سیاستهای خارجی شرکت دارند ولی هنرپیشه های ما نیستند؟
چون ما کشور سیاست زدهای هستیم و متاسفانه همه چیز را با هم اشتباه میگیریم.
* چقدر از اجناسی که مصرف میکنید ایرانی است؟
سئوال سختی است! تا جایی که راه داشته باشد سعی میکنم اجناس ایرانی مصرف کنم.
* بحث فساد در سینما موضوعی است که بازیگران زیادی درباره آن صحبت کردهاند مثل امین تارخ که گفتند برخی دختران برای ورود به سینما خودشان را عرضه میکنند این موضوع چقدر صحت دارد؟
به نظر من سینمایی که قرار شد با عرضه و خود فروشی بدست بیاید، نامش سینما نیست، آدمهای دیگر هم این اتفاق مورد پسندشان نیست. از این دست موارد سینمای ما را کوچک میکند.
* اگر یک میلیارد پول داشتید با آن چه میکردید؟
چون الان خانه ندارم سعی میکردم خانه بخرم!
* آخرین کتابی که خواندید؟
قهرمان
* آرزوی شما چیست؟
سلامتی و سربلندی و آرامش را برای مردم کشورم آرزو میکنم.
* عزت الله انتظامی
آقای همیشه بازیگر
* علی نصیریان
سلطان بی چون و چرای تئاتر
* محمد علی کشاورز
اسطوره نقش های بی تکرار
* نیوشا ضیغمی
همکار خوبم
*شهرت
شیرینترین آفت حرفهام
* سینمای ایرانی
با آرزوی جهانی شدن
* شریفینیا
همکار پرکار من
* هالیوود
خیلی دست نیافتنی نیست
* دفاع مقدس
امیدوارم یک فیلم سینمایی در این ژانر کار کنم
* بهترین فیلمی که دیدهاید
خیلی نامردید! فیلم خوب زیاد دیدم
* بدترین فیلمی که دیدهاید
سیصد
* آنجلینا جولی
بازیگر بسیار خوبی است
* بدترین حادثهای که برایتان اتفاق افتاده است
تصادف در سال ۷۸
* جایی که به شعورتان توهین شده است
خداروشکر توهین نشده است.
* بدتربن صحنهای از فیلمی که دیدید
در یک فیلم کرهای آقایی یک هشت پای زنده را خورد!
* در کدام فیلم دوست داشتید بازی کنید
پدرخوانده ۲، نقش آلپاچینو!
* تا بحال حسودی کردید؟
بله!
* مهمترین اتفاق جهان
نابودی زمین
* مهمترین اتفاق ایران طی سالهای اخیر
گرفتن اسکار اصغر فرهادی
* تهاجم فرهنگی
به من خیلی تهاجم نمیشود.
* صلح
آخ! عجب چیز کم یاب و نایابی است.
* هیروشیما و ناکازاکی
هروقت اسم هیروشیما را میشنوم یاد بمب میافتم، دوست دارم ناکازاکی را به داداش کایکو و دستمال قدرت ربط بدهم!