مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

امام رضا (علیه السلام) و تشیع در ایران

[ad_1]

 

مقدمه

امام رضا (علیه السلام)، هشتمین پیشوای شیعیان، در سال 148 ق در مدینه متولد شد. در 35 سالگی عهده‌دار مقام امامت و رهبری جامعه مسلمانان گردید و پس از بیست سال هدایت و امامت، در سال 203 ق در طوس به شهادت رسید.
«تشیع» در لغت به معنای «مشایعت و یاری کردن» و «شیعه» به معنای «پیروان، یاران و انصار» آمده است که بر مذکر، مؤنث، مفرد و جمع، یکسان اطلاق
می‌گردد. در ارتباط با پیدایش تشیع که برگرفته از عوامل سیاسی، اجتماعی و تاریخی است، نظریات گوناگونی ارائه شده است، اما نکته غیر قابل انکار و اصل اساسی تشیع به عنوان مذهبی که قدمت آن به سده اول هجری قمری بر می‌گردد، امامت حضرت علی (علیه السلام) و جانشینی بلافصل پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط آن حضرت است که اولین شیعیان صدر اسلام، مثل سلمان فارسی، مقداد، عمار یاسر، ابوذر و حذیفة بن یمان به تبلیغ آن در سرزمین‌های اسلامی می‌پرداختند.
ایران جزو اولین مناطقی بود که از سال 12 ق فتوحات اسلامی در آن شروع گشت و هم زمان با گسترش فتوحات در ایران، به خصوص در دوران خلافت علی (علیه السلام)، تشیع و انس گرفتن مردم با خاندان اهل بیت (علیه السلام) نفوذ یافت. مناطقی هم چون مداین، قم و خراسان، اولین مناطقی بودند که در همان سده اول هجری به تشیع گرایش پیدا کردند. تا قرن چهارم و حکومت آل بویه، نهضت‌های متعدد علویان در ایران به وقوع پیوست و تعداد زیادی از سادات علوی از شاخه حسنی و حسینی، برای در امان ماندن از ظلم و جور خلفای اموی و عباسی، به ایران مهاجرت کردند و باعث گسترش هر چه بیشتر تشیع در ایران شدند.
در این مقاله به وضعیت شیعیان ایران در زمان امام رضا (علیه السلام) در قرن سوم هجری پرداخته می‌شود. سؤال اصلی در مقاله حاضر، این است «اوضاع شیعیان ایران، بعد از ورود امام رضا (علیه السلام) چگونه بوده است؟» و فرضیه ارائه شده از این قرار است که «وضعیت شیعیان، بعد از ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران، مطلوب شد و رو به گسترش نهاد.» مفاهیم و متغیرهای به کار رفته در این تحقیق عبارت است:
شیعیان: کسانی هستند که به امامت و جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بعد از پیامبر اعتقاد دارند.
امام رضا (علیه السلام): از متغیرهای به کار رفته و مستقل در فرضیه، امام رضا (علیه السلام) است که هشتمین پیشوای شیعیان است.
ایران: ایران کنونی، نام کشوری است که در زمان امام رضا (علیه السلام) جزو دولت عباسیان به شمار می‌رفت.
سؤالات فرعی مطرح شده در این تحقیق، شامل موارد زیر است:
1. امام رضا (علیه السلام) چه کسی بود؟
2. تشیع چگونه به ایران نفوذ پیدا کرد؟
3. اوضاع شیعیان ایران در زمان امام (علیه السلام) چگونه بوده است؟
بنابراین، سازمان‌دهی پژوهش این مقاله، شامل مقدمه، زندگی‌نامه امام رضا (علیه السلام)، تشیع در ایران و اوضاع شیعیان ایران در زمان امام رضا (علیه السلام) ونتیجه‌گیری خواهد بود.

1. زندگی‌نامه امام رضا (علیه السلام)

حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در سال 148 ق در مدینه متولد شد. مادرش کنیز فرزندداری به نام «اُمّ البنین» و پدر گرامی‌اش «امام موسی کاظم (علیه السلام)»، هفتمین پیشوای شیعیان بود. (1) اسم آن حضرت «علی»، «کنیه‌اش ابوالحسن» و القابش «رضا، صابر، رضی و وفی» بود که «رضا» از سایر القاب، شهرت بیشتری داشت. (2) حضرت جواد (علیه السلام) در روایتی، ضمن رد شبهه عده‌ای که راضی بودن حضرت رضا (علیه السلام) را به ولی عهدی مأمون را علت انتخاب لقب «رضا» می‌دانستند، فرمود:
قسم به ذات خداوند، دروغ گفتند و فاجر شدند، بلکه حق تعالی او را «رضا» نامید، چرا که او به خدای خدا و به رسول خدا و ائمه بعد از او راضی بود و نیز مخالفان از دشمنانش از او راضی بودند، چنانچه موافقان از دوستانش هم از ایشان رضایت داشتند. و هیچ یک از پدران آن حضرت، این‌گونه نبودند. پس از این جهت او از میان ایشان مسما به «رضا» شد. (3)
ایشان دوران کودکی و نوجوانی خویش را در دامن پدر گرامیش گذرانید و از محضرش کمال استفاده را برد و به رشد و بالندگی رسید. آن حضرت در 35 سالگی، پدر خویش را از دست داد و خود، عهده‌دار امامت و هدایت جامعه مسلمان گردید. حسین بن نعیم صحاف می‌گوید: من و هشام بن حکم و علی بن یقطین در بغداد بودیم. علی بن یقطین گفت: «من نزد عبد صالح نشسته بودم که پسرش رضا (علیه السلام) خدمت او آمد. امام به من فرمود: ای علی بن یقطین! این علی سید اولاد من است، آگاه باش! من کنیه خود را به او بخشیدم.» هشام بن حکم کف دست خود را به پیشانی‌اش کوبید و گفت: «وای بر تو! چه گفتی؟» علی بن یقطین گفت: «به خدا آنچه را گفتم، از او شنیدم.» هشام گفت: «من هم به تو خبر می‌دهم که امر امامت بعد از آن حضرت، با وی است.» (4)
آن حضرت در طول مدت بیست ساله امامت خود (203-183ق)، ده سال با «هارون الرشید»، پنج سال با «محمّد امین» و پنج سال دیگر نیز با «عبدالله مأمون» معاصر بود. (5) در زمان مأمون، حضرت رضا (علیه السلام) از مدینه به پایتخت احضار شدند. امام و همراهان به سرپرستی جلودی، از مدینه حرکت کردند و به خراسان رسید. هنگامی که این جماعت را نزد مأمون بردند، او دستور داد آن حضرت را در منزلی جدا و بقیه را هم در دیگر منازل جای دهند.
مأمون حضرت را فوق‌العاده تکریم کرد و از وی به طرز باشکوهی، پذیرایی نمود. (6) او در ادامه سیاست‌های فریبنده خویش، تصمیم گرفت ولی عهدی را به امام واگذار کند، ولی حضرت از پذیرش آن امتناع کرد. سرانجام امام رضا (علیه السلام) پس از اصرار و تهدید به قتل، با اکراه و با شرایطی، ولی عهدی را پذیرفت (7) و فرمود:
پروردگارا! تو مرا نهی فرمودی از این که به دست خود، خود را به مهلکه اندازم. مرا اکراه و اجبار کردند و مضطر شدم، چنانچه چون ولایت عهدی را نپذیرفتم، از جانب مأمون، مشرف بر قتل شدم. حال مضطر شدم، چنانچه یوسف و دانیال (علیه السلام) در قبول ولایت از طاغی زمان خود، مضطر شدند.
پروردگارا! عهدی جز عهد تو و ولایتی برای من مگر از جانب تو نیست. پس مرا در اقامه دین تو و زنده گردانیدن سنت پیغمبر تو محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) توفیق بده که تو مولا و ناصر من هستی و خوب مولا و ناصری هستی. (8)
مأمون دستور داد که ولایت عهدی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را به مردم اعلام کنند و امر کرد که مردم از لباس سیاه دست بردارند و لباس سبز بپوشند. او در اولین عید فطر پس از پذیرش ولایت عهدی توسط امام، از آن حضرت خواست که برای مردم، نماز و خطبه بخواند. امام پیغام فرستاد که با تو شرط کردم در این گونه امور دخالت نکنم، اما عاقبت با اصرار مأمون، پذیرفت. با استقبال مردمیِ شدیدی که به هنگام رفتن امام به نماز عید پیش آمد، مأمون و فضل احساس خطر کردند و چاره‌ای جز منصرف نمودن امام از اقامه نماز ندیدند.
امام (علیه السلام) همواره در برابر اقدامات مغرضانه فضل بن سهل، مقاومت می‌کرد و موجب خشم و غضب او می‌شد. اطلاع دادن امام از خراب کاری‌های فضل به مأمون باعث شد که بر اثر بدگویی‌ها و سعایت فضل، مأمون تصمیم بر شهادت حضرت بگیرد. (9)
محمدبن جهم نقل می‌کند: حضرت انگور بسیار دوست داشت. مأمون که نقشه شهادت او را کشیده بود، مقداری انگور را برای آن حضرت آماده کرد و چند روز سوزن‌های زهرآلود را که به زهر آلوده شده بود، در آنها فرو برد و سپس آنها را به محضر امام آورد. حضرت، پس از تناول اجباری از انگور زهرآلود، در ماه صفر، سال 203 در سن 55 سالگی شهید و در خانه «حمیدبن قحطبه» واقع در سناباد طوس از سرزمین خراسان به خاک سپرده شد. (10)
آن حضرت اخلاق بسیار بزرگوارانه و منش کریمانه‌ای داشت. ابراهیم بن عباس می‌گوید: «من ندیدم که حضرت از چیزی بپرسد و یا یکی از خدمت‌گزاران و غلامان خود را فحش دهد و یا بدون علم، درباره دیگران چیزی بگوید. در زمانش آگاه‌تر از وی را ندیدم. مأمون به عنوان آزمایش، همه‌گونه مسائل را می‌پرسید و او هم جواب همه آنها را می‌داد و در همه جواب‌ها به قرآن استشهاد می‌کرد.
هر سه روز یک ختم قرآن انجام می‌داد و می‌فرمود: "اگر بخواهم، در کمتر از سه روز هم می‌توانم یک قرآن ختم کنم، ولی هنگامی که به آیات شریفه می‌رسم، تفکر و تدبّر می‌کنم که این آیه در چه موضوعی و در چه وقتی نازل شده است. لذا قرآن را در هر سه روز یک دور قرائت می‌کنم." من ندیدم که او شخصی را با سخنانش اذیت کند و هرگز کلام کسی را قطع نمی‌کرد، تا آن گاه که سخنش تمام می‌شد. احتیاجات احدی را در صورتی که می‌توانست انجام دهد، رد نمی‌کرد.
نزد هم نشینانش پاهای خود را دراز نمی‌نمود. من او را هرگز در حال دشنام دادن ندیدم. و هرگز مشاهده نکردم آب دهان بر زمین اندازد. در حال خنده هیچ گاه قهقهه نمی‌کرد و همواره تبسم می‌کرد. هنگامی که سفره طعام گسترده می‌شد، غلامان و خدمت‌گزاران، حتی دربانان و نوکران خود را امر می‌کرد تا سر سفره بنشینند و با آن حضرت غذا بخورند. حضرت رضا (علیه السلام)، بسیار کم می‌خوابید و اکثر شب‌ها را تا صبح بیدار بود. بسیار روزه می‌گرفت و روزه اول و وسط و آخر ماهش ترک نمی‌شد. می‌فرمود: "روزه داشتن در این سه روز مثل این است که انسان همیشه روزه داشته است". صدقه و احسان زیادی داشت و در نهان انفاق می‌کرد.» (11)
تاکنون کتاب‌های اختصاصی زیادی با موضوع سخنان و سیره امام رضا (علیه السلام) تدوین شده که برخی از آنها به شرح ذیل است:
1. عیون اخبار الرضا (علیه السلام): شیخ صدوق (رحمه الله) در این کتاب، حدود ششصد روایت را از حضرت گردآورده و همان‌گونه که از اسم کتاب استفاده می‌شود، وی اخبار چشم‌گیر از امام رضا (علیه السلام) را انتخاب کرده و مقصودش جمع‌آوری همه روایات ایشان نبوده است.
2. مفاخر الرضا (علیه السلام): این کتاب از تألیفات حاکم نیشابوری است و از آن را با عنوان مناقب الرضا (علیه السلام) نیز نام برده شده است. از این کتاب اکنون اثری نیست. محمدبن مشهدی در کتاب مزار، از این منبع نقل می‌کند.
3. فقه الرضا (علیه السلام): این کتاب شامل مجموعه‌ای از مسائل و احکام روایت شده از آن حضرت است. مجلسی اول ودوم و نیز حاج میرزا حسین نوری، انتساب این کتاب به حضرت را پذیرفته اند، اما گروهی از اهل علم در صحت آن تردید دارند.
4. صحیفة الرضا (علیه السلام): رسالة صحیفة الرضا یا مسند علی الرضا (علیه السلام) به طور مستقل و جداگانه چاپ شده است. این رساله مختصر، در میان محدثان اهل سنت نیز بسیار مشهور است. سمعانی در التحبیر و رافعی قزوینی در التدوین، چند طریق برای صحیفه نقل کرده اند. میرحامد حسین هندی نیز صحیفه‌ای را در اختیار داشت که از طریق ابوالقاسم قشیری و محمّدبن حمویه جوینی روایت شده و هم چنین عبدالواسع یمانی، آن را از طریق حافظ بن عساکر نقل کرده و در پایان مسند زیدبن علی آورده است.
5. مسند الامام الرضا (علیه السلام): این کتاب در اصل به زبان عربی تنظیم شده، تا علما و دانشمندان به طور مستقیم از سخنان حضرت رضا (علیه السلام) استفاده کنند. این شامل شرح حال حضرت رضا (علیه السلام) و روایات و اخبار وارده از آن حضرت است.

2. تشیع در ایران

الف – تبیین مفاهیم

در ابتدا لازم است به تبیین دو مفهوم «تشیع» و «ایران» بپردازیم.

تشیع:

کلمه تشیع، مصدر و به معنای «دعوی شیعه کردن، خود را شیعه نمودن و ...» آمده است و اگر به عنوان «اسم» به کار برده شود، معنای «مذهب شیعه» می‌دهد. «شیعه» در لغت به معنای «گروه، پیروان، انصار، اتباع، تابع، ناصر، قوم و گروهی علی حده که جمع شوند بر امری» آمده است. (12) برخی منابع از جمله لسان العرب، «شیعه» را این گونه معنا کرده‌اند: «گروهی است که بر چیزی گرد آمده باشند. هر طایفه‌ای که بر چیزی گرد هم آیند، شیعه هستند و هر طایفه‌ای که بر کاری گرد آیند و از نظر یکدیگر پیروی کنند، شیعه خوانده می‌شوند.» (13)
در اصطلاح، شیعیان کسانی‌اند که علی (علیه السلام) را به صورت ویژه همراهی کردند و به امامت و خلافت او به استناد نص و وصیت، خواه روشن و آشکار و خواه پنهان و پوشیده، گرویدند و گفتند: امامت از فرزندان او بیرون نمی‌رود و اگر بیرون رود، یا به ستم از سوی دیگران و یا به تقیه از سوی امام است. (14)
بنابراین شیعه در لغت به معنای یاران و پیروان است و در اصطلاح به حامیان و پیروان امام علی (علیه السلام) و خاندان مطهرش گفته می‌شود که به امامت آنان یکی پس از دیگری اعتقاد دارند.

ایران:

در آغاز هزاره اول قبل از میلاد، هند و اروپاییان به آسیای غربی مهاجرت نمودند. این گروه با ساکنان بومی، درگیر شدند و با زور و حملات متوالی، برای همیشه در نجد ایران، ماندگار شدند. (15) این قبایل مهاجم که به «آریایی» ها شهرت داشتند، کشوری به نام «ایران» یا «فرس» (perse) و به اصطلاح نویسندگان و مورخان، «ایرانشهر» را تشکیل دادند. وسعت این کشور، بسیار گسترده بود و از کنار رود سند در مشرق تا فرات در مغرب، و از جیحون و دامنه کوه‌های قفقاز در شمال تا خلیج فارس در جنوب، امتداد داشت.
شش تاخت و تاز و تهاجم در طول تاریخ سیاسی ایران مشاهده می‌شود: حمله طوایف سکا (150ق.م)، هجوم هیاطله (450 ق.م)، تهاجم قبایل تورانی ترک‌ها و آغوزها (950 م) و یورش مغولان (1250 م) که این چهار تهاجم از طرف شمال شرقی ایران بوده است. دو حمله نیز از سوی مغرب رخ داد که منشأ تغییرات اساسی و مبدأ تحولات شد: حمله یونانیان (اسکندر و جانشینانش، 300 ق.م) و حمله اعراب (مسلمانان، 650 م). (16)

ب- چگونگی ورود اسلام به ایران

قبل از ورود به بحث، ابتدا باید به ورود مسلمانان و اعراب به ایران اشاره کرد و سپس به چگونگی حضور تشیع پرداخت. در زمان خلیفه دوم، عمربن خطاب، سه جنگ مهم «قادسیه»، «جلولاء» و «نهاوند» بین مسلمانان و ایرانیان صورت گرفت که منجر به نابودی امپراتوری بزرگ ساسانیان و ورود اسلام به مناطق ایران گردید.

جنگ قادسیه:

اولین جنگ مهم و بزرگ، که منجر به فتوحات زیادی برای مسلمانان گشت، جنگ قادسیه و فتح مداین بود. ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح، ماجرای این جنگ را این گونه بیان می‌کند:
«... چنین گویند: که چون خالدبن ولید از دمشق به مدد ابوعبیده متوجّه فلسطین و روم شد و مثنّی بن حارثة الشیبانی را در عراق نایب خویش گردانید، یزدجرد شهریار و سرخیلان فرس، جمعیتی عظیم ساختند و خواستند که مثنّی بن حارثه را از عراق و نواحی آن بیرون کنند. مثنّی صلاح بر این دید. شتری که مرکب او بود، طلب کرده، برنشست و چندتن از معتمدان خویش همراه گشت و رو به مدینه آورد.
چون به خدمت امیرالمؤمنین عمر رسید، امیرالمؤمنین را در مسجد رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) یافت که جمعی از مهاجر و انصار و صحابه کبار در گرد او نشسته بودند. مثنّی پیش آمده، سلام کرد. امیرالمؤمنین جواب سلام باز داد و پرسید: «از کدام جانب می‌آیی و به چه کار رنجه شده‌ای؟» مثنّی گفت: «از جانب عراق می‌آیم. جمعیتی که یزدجرد می‌سازد، آمده‌ام تا کیفیت او در خدمت تو شرح دهم.» امیرالمؤمنین عمر چون سخنان ابوعبید و سلیط انصاری بر این گونه شنید، ایشان را آفرین کرد و میان مردم بستود. پس فرمود: «در این کار سرور و سرخیل این سپاه، تو را شناختم و سلیط را وزیر تو مقرّر کردم.»
مردمان به امارت ابوعبید ثقفی و وزارت سلیط، رضا دادند و روی به ساختگی کار و عدّت آلت آوردند. چهارهزار مرد دلاور کار از مهاجر و انصار و موالی و خدمتکار، جمع آمدند و همراه ابوعبید ثقفی و سلیط انصاری و مثنّی بن حارثه به سوی عراق روان شدند... و در مقابل لشکر کسری که بدان حدود رسیده بود، فرود آمدند... .
ابوعبید از اسب پیاده شد و شمشیر بکشید و روی به پیلی آورد که کفّار را به آن پیل، اعتمادی بود. با شمشیر، خرطوم آن پیل را بینداخت و بازگشت تا به لشکر خویش آمد. اتفاقاً بلغزید و بیفتاد، پیلی دیگر را بدو دوانیدند و او را هلاک کردند... عاقبت به تقدیر ربّانی و خواست یزدانی، لشکر کفر، غالب آمد و لشکر اسلام، هزیمت یافته به طرف پل فرار نمودند و پل را شکسته یافتند. جمعی لشکر عرب خود را در آب افگنده غرقه شدند و جماعتی در جنگ جان بدادند...
آنگاه [خلیفه]، جریر بن عبدالله البجلی را پیش خواند و گفت: «ای جریر! خطبی بزرگ حادث گشت. مثنّی بن حارثه مجروح است و حال آن لشکر از شهادت یافتن اکابر و بیسر ماندن باقی لشکر، توان دانست که چگونه باشد. اکنون تو را به عراق باید رفتن. باشد که خدای سبحانه به واسطه تو، شرّ کفّار دفع گرداند و نایره فتنه ایشان فرو نشاند.»
جریر اجابت نمود و به موجب اشارت امیرالمؤمنین، با ششصد مرد مبارز به جانب عراق روان شد. بر این طریق، میان جریربن عبدالله و مثنّی بن حارثه گفتگوی پدید آمد و مخالفت ظاهر شد. این خبر به امیرالمؤمنین عمر رسید. صواب چنان دید که خود عزیمت عراق کند. صحابه نگذاشتند و مانع آمدند... [خلیفه گفت] سعد وقّاص را بخوان و وی را برای یاری اهل اسلام در این کار، نامزد فرما که او سزاوار این کار است. سعد، فرمان امیرالمؤمنین را امتثال نمود و لشکر را جمع نمود. هفت هزار مرد جمع شدند.
پس سعد با این لشکر روان شد و امیرالمؤمنین عمر هر کس از معارف عرب را که به خدمت او می‌آمد، به مدد سعد وقّاص می‌فرستاد... پس چون سرما بگذشت و محنت زمستان گذشت و راه ها از برف پاک گشتند، سعد وقّاص با لشکر عظیم در شهر قادسیه آمد. چون سعد با آن تعبیه در قادسیه رسید، خبر او به یزدجرد بازگفتند. آن وقت یزدجرد در مداین بود... پس یزدجرد در فکر حرب لشکر عرب شد و وزیر خود را که رستم نام داشت و سپهسالار و پهلوان او بود، بخواند...
آن روز تا شب میان هر دو لشکر جنگی عظیم بود. چون شب افتاد، به وثاق‌های خود بازگشتند. دیگر روز هم بر آن نسق، تعبین لشکرها کرده، میمنه و میسره و قلب و جناح، راست کرده و صف‌ها بسته، به میدان آمدند. کافران آن روز غلبه آوردند و مسلمانان را بسیار مقتول و مجروح می‌کردند. نزدیک بود که مسلمانان منهزم شده، پناه به کوشک و حصار آوردند از آنکه هر روز و هر شب، لشکر کفّار زیادت می‌شد و از مسلمانان می‌کاست و شهادت می‌یافت...
ناگاه گرد بشکافت و لشکر نمودار شد که سردار ایشان هاشم بن عتبه بن ابی وقّاص بود که به موجب فرموده عمر، ابوعبیده جرّاح از جانب شام به مدد سعدبن [ابی] وقّاص فرستاده بود. چون هاشم را چشم بر لشکر عمّ خود، سعد وقّاص افتاد، لشکر او که ده هزار سوار بود، آن را ده فوج کرده هر فوجی هزار سوار و خود در فوج اوّل روان شد و به لشکر اسلام پیوست... پس، مسلمانان از جای خود بجنبیدند و روی به کفّار آورده، ایشان را از صف خویش برداشتند. چنانکه سگان را برانند، ایشان را از پیش می‌دواندند تا به کنار فرات. زیاده از ده هزار مرد در آن حمله بکشتند. هزیمت در لشکر کفّار افتاد. به هر طرفی می‌گریختند. مسلمانان مال و منال بسیار به غنیمت یافته به قادسیه آمدند.
جمعی از لشکر کفّار که زنده ماندند، روی به مداین نهادند. چون به مداین رسیدند، فرود آمدند، به خیال این که ایمن شدیم. سعد وقّاص مصلحت چنان دید که چون لشکر کفّار هزیمت یافتند، لشکری بر عقب ایشان فرستد... لشکر اسلام در طلب ایشان روان شدند. کفّار چون از آن معنی خبر یافتند که مسلمانان در عقب ایشان رسیدند، لاعلاج روبروی مسلمانان شدند... لشکر فرس چون رستم را کشته دیدند، بگریختند و به مداین شده...
القصّه، سعد وقّاص در مداین بنشست و خمس غنایم را به سوی عمر فرستاد و صورت حال را بدو مکتوب و عمروبن معدی کرب را در آن کتاب ستوده، آن مال و مکتوب را به صحبت عمرو روان داشت. چون [عمرو] به مدینه رسید، مکتوب سعد را برسانید. سعد بر حسب حکم خلیفه، در مداین مقام کرد و لشکر شام را بازگردانید.» (7)

جنگ جلولاء:

دومین نبرد مهم ایرانیان با اعراب، «جنگ جلولاء» است. جریان این جنگ از کتاب أخبار الطوال دینوری بیان می‌شود:
«خرزاد چون به جلولاء رسید، همان‌جا ماند و برای یزدگرد که در حلوان بود، نامه نوشت و از او کمک و یاری خواست و او هم او را مدد فرستاد. خرزاد بر گرد اردوگاه خود خندق کند و زن و فرزند و بارهای سنگین خود را به خانقین فرستادند. سعدبن ابی وقاص، گروهی از سواران را به سوی ایشان روانه کرد و عمروبن مالک بن نجبة بن نوفل بن وهب بن عبد مناف بن زهرة را به فرماندهی ایشان گماشت و او حرکت کرد و به جلولاء آمد که ایرانیان آن جا اردو زده و گرد خود خندق کنده بودند. مسلمانان هم نزدیک اردوگاه ایشان اردو زدند و نیروهای امدادی از ناحیه اصفهان و جبل برای ایرانیان می‌رسید.
مسلمانان که چنین دیدند، به امیر خود عمروبن مالک گفتند: «تو منتظر هجوم و حمله ایشان نمان که ایشان روز به روز بیشتر می‌شوند. او برای سعد بن ابی وقاص نامه نوشت و این موضوع را به اطلاع او رساند. و از او برای آغاز جنگ و حمله، اجازه خواست. سعد به او اجازه داد و قیس بن هبیرة را هم با هزار مرد که چهارصد سوار و ششصد پیاده بودند، به یاری او فرستاد.
به ایرانیان خبر رسید که برای اعراب، نیروی امدادی رسیده است. برای جنگ آماده شدند و بیرون آمدند. عمروبن مالک هم با مسلمانان آماده شد. فرماندهی پهلوی راست سپاه او با حجر بن عدی و فرماندهی پهلوی چپ با زهیربن جویة و فرماندهی سواران با عمروبن معدی کرب و فرماندهی پیادگان با طلیحة بن خویلد بود.
دو لشکر به یکدیگر هجوم بردند و هر دو گروه پایداری کردند. نخست یک دیگر را تیر باران کردند تا تیرها تمام شد. آنگاه چندان با نیزه نبرد کردند که نیزه‌ها درهم شکست و سپس به شمشیر و گرزهای آهنی پرداختند و تمام آن روز را تا شب جنگ کردند و مسلمانان در آن روز نتوانستند نماز بگزارند، جز با اشاره و تکبیر گفتن. و چون آفتاب روی به زردی نهاد، خداوند نصرت و پیروزی خود را بر مسلمانان فرو فرستاد و دشمن ایشان را وادار به گریز فرمود و آنان تا شب از ایرانیان می‌کشتند و خداوند متعال اردوگاه و تمام اموال ایشان را غنیمت مسلمانان قرار داد...
ایرانیان همچنان عقب‌نشینی کردند و روی به گریز نهادند، تا در حلوان پیش یزدگرد رسیدند. یزدگرد سخت درمانده شد و با زنان و فرزندان و خدمتکاران و اموال و گنجینه‌هایی که همراه داشت، از آنجا حرکت کرد و در قم و کاشان فرود آمد. مسلمانان در جنگ جلولاء، غنایمی به دست آوردند که نظیر آن به دست نیاورده بودند و گروه زیادی اسیر از دختران آزادگان و بزرگان ایران گرفتند...» (8)

جنگ نهاوند:

سومین نبرد مهم و سرنوشت‌ساز که به «فتح الفتوح» نیز شهرت پیدا کرد، «جنگ نهاوند» بود. این نبرد در سال 19 ق و به فرماندهی «نعمان بن مقرن» اتفاق افتاد و در نهایت به صلح و پرداخت جزیه منجر شد. این واقعه به طور مختصر از فتوح‌البلدان نقل می‌شود:
«گویند: هنگامی که به سال نوزده یزدگرد از حلوان گریخت، مردم فارس و ری و قومس و اصبهان و همدان و ماهان به یکدیگر نامه‌ها نوشتند و کنار یزدگرد جمع شدند و آن به سال بیست بود. یزدگرد مردان شاه ذوالحاجب را امیر ایشان کرد و آنان درفش کابیان رایت خویش را برون آوردند شمار مشرکان در آن روز، شصت هزار و به قولی صدهزار تن بود.
عماربن یاسر از ایشان به عمربن خطاب خبر داده بود و او قصد آن کرد که خود به غزای آنان رود، لکن از آن ترسید که کار اعراب در نجد و جاهای دیگر به تفرقه کشد. او را اشارت کردند که جنگجویان شام و یمن را از آن دو بلد به کار غزا گسیل دارد، ولی خوف آن داشت که اگر چنین کند، رومیان به هنگام ورودش به مدائن با استقبال گرم مردم و کشاورزان مواجه شد. رفتار و سیره‌اش در میان مردم و اطراف و اکناف، به انصاف و عدالت بود. در سال 22 هجری به نهاوند حمله و آنجا را با صلح، متصرف گردید و سپس دینور، ماه سندان، همدان و ری را به زیر اطاعت اسلام در آورد.» (9)
بعد از خروج سعدبن ابی وقاص (اولین حاکم مداین) بنا به حکم خلیفه دوم، حذیفه به عنوان استاندار آن جا منصوب شد. وقتی علی (علیه السلام) به خلافت رسید، نامه‌ای به حذیفه نوشته و او را به رعایت تقوا و انصاف با مردم، دعوت کرد و خواستار گرفتن بیعت از اهالی مداین گردید. بعد از وصول نامه در حالی که حذیفه آخرین لحظات عمرش را می‌گذارند و بیمار بود، مردم را جمع کرد و بعد از اقامه نماز، دستور به قرائت نامه آن حضرت را داد. (20)
سپس او را روی منبر گذاشتند. حمد و ثنای خدا گفت و بر پیامبر خدا و خاندان او صلوات فرستاد. آن گاه گفت: «ایها الناس! مردم با علی بیعت کرده‌اند. از خدا بترسید و علی را یاری کنید که به خدا از اول تا آخر بر حق بوده است و پس از پیامبر شما، از همه کسانی که رفته‌اند و تا روز قیامت خواهند بود، بهتر است. سپس دست راست خود را به دست چپ نهاد و گفت: «خدایا! شاهد باش که من با علی بیعت کردم.» پس از آن گفت: «خدا را شکر که مرا تا چنین روزی زنده داشت». سپس به دو پسر خود صفوان و سعد گفت: «مرا ببرید و شما با علی باشید، زیرا جنگ‌های بسیار خواهد بود که در اثنای آن، مردم بسیار کشته خواهد شد. بکوشید تا در حضور وی شهادت یابید که به خدا او بر حق است و هر که مخالفت او کند، بر باطل است.» (21)
حذیفه یکی از شیعیان راستین مولا علی (علیه السلام) بود، چنانچه وقتی از او درباره علی (علیه السلام) سؤال کردند، گفت: «بهترین این امت است و جز منافق، کسی در او شک ندارد.» (22)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اکثر مجالس و محافل می‌فرمود: «حذیفه و علی (علیه السلام)، داناترین همه مردم به حال منافقان‌اند.» (23) علت این فرمایش حضرت، به حادثه‌ای بر می‌گردد که در آن، عده‌ای قصد توطئه و ترور ایشان را در برگشت از راه تبوک و عبور از تنگه کوهی داشتند، که با عنایت الهی، حذیفه همه آنها را – که 24 نفر بودند – شناسایی کرد و به آن حضرت گزارش نمود. (24)
«نعمان، نخستین کس بود که [در جنگ] به قتل رسید. مرد پارسی نیز از استر خویش به زیر غلطید و اشکمش دریده شد. گوید: بالای سر نعمان آمدم در حالی که هنوز رمقی در او باقی بود و چهره اش را از ظرف آبی که همراهم بود، بشستم. گفت: «تو که هستی؟» گفتم: معقل گفت: مسلمانان چه کردند؟ گفتم: پیروزی خدایی و نصرت او را بر تو مژده می‌دهم. گفت: الحمدالله. به عمر بنویسید...»
ابن کلبی به نقل از ابومخنف حکایت کرد که نعمان بن مقرن در اسبیذهان فرود آمد و اشعث بن قیس را بر میمنه و مغیرة بن شعبه را بر میسره قرار داد و به نبرد پرداختند. نعمان کشته شد و مسلمانان ظفر یافتند و آن فتح را فتح الفتوح نامیدند. گوید: فتح نهاوند به سال نوزده روز چهارشنبه و به قولی سال بیست رخ داد.
گویند: چون سپاه عجمان شکست یافت، مسلمانان پیروز شدند و حذیفه آن روز بر مردمان فرماندهی داشت. وی نهاوند را در حصار گرفت و اهل شهر برون آمده با مسلمانان نبرد می‌کردند. مسلمانان ایشان را شکست دادند و سماک بن عبید عبسی، مردی از ایشان را که هشت سوار به همراه داشت دنبال کرد و هر یک از آنان را که به مقابله با وی آمد، بکشت تا جز آن مرد، کسی نماند. وی تسلیم شد و سلاح خود بر زمین افکند. سماک او را اسیر کرد. وی به پارسی سخن می‌گفت و سماک مردی را بیاورد که سخن او را فهمید و ترجمه کرد که وی گوید: «مرا پیش امیر خود برید تا با او بر سر این سرزمین صلح کنم و به او جزیه دهم و از اینکه تو مرا اسیر کردی، هر چه خواهی بتو خواهم داد، زیرا من منت نهاده و مرا نکشته‌ای.» از او پرسید: نامت چیست؟ گفت: دینار.
پس وی را نزد حذیفه برد و او با حذیفه صلح کرد بر این قرار که خراج و جزیه دهد و اهل شهر وی، نهاوند بر اموال و دیوارها و منازل خویش ایمن باشند. پس نهاوند را ماه دینار نامیدند. از آن پس دینار نزد سماک می‌آمد و برایش هدیه می‌آورد و با وی بر سر الفت بود.
ابومسعود کوفی از مبارک بن سعید و او از پدرش روایت کرد که گفت: نهاوند را اهل کوفه و دینور را اهل بصره فتح کردند و چون شمار مسلمانان در کوفه بسیار شد، نیاز به افزودن بر مناطقی که خراجش میان ایشان تقسیم شود، پدید امد. پس دینور از آنِ اهل کوفه شد و به جای آن، نهاوند به بصریان تعلق گرفت، زیرا که نهاوند جزء اصبهان بود.» (25)
در نتیجه‌ی این سه نبرد مهم و سرنوشت‌ساز بود که مناطق و نواحی ایران یکی پس از دیگری به دست مسلمانان فتح گردید و مردم ایران آیین اسلام را پذیرفتند و مسلمان شدند.

ج – چگونگی نفوذ و روند گسترش تشیع در ایران

برخی از عوامل مؤثر بر گسترش تشیع در ایران تا آغاز قرن سوم هجری و ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران را می‌توان به این شرح برشمرد:

1. مداین:

انتخاب سلمان به عنوان حاکم مداین، اهمیت زیادی در این امر دارد. مداین در آن روزگار، پایتخت ساسانیان و مقر پادشاهان ایران محسوب می‌شد. سلمان در آن جا بسیار ساده زندگی می‌کرد و از خود، خانه ای نداشت. (26) شاید همین سیره، موجب گرایش مردم آن دیار به اسلام و تشیع گشته و مداین را به نقطه شروع نفوذ تشیع در ایران مبدّل نموده است.

2. حذیفة بن یمان:

نام اصلی حذیفه «حسیل» بود. او پسر جابر از قبیله عبس و کنیه‌اش «ابوعبدالله» بود و به «صاحب سر رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) شهرت داشت. (27) حذیفه ابتدا ساکن مدینه و سپس کوفه بود و مدتی هم در حال تردد بین آنها، روزگار خود را سپری کرد.
حذیفه در جنگ احد به همراه پدر و برادرش حضور داشت و در همان جنگ، پدرش شهید شد. او در جنگ خندق و جنگ‌های پس از آن، در رکاب حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. عمر بن خطاب حکم‌رانی مدائن را به حذیفه داد. (28) عادت عمر در ابلاغ احکام به فرمانداران، استفاده از عبارت «و قد بعثت فلاناً و أمرته بکذا» بود، اما در مورد انتصاب حذیفه به مداین، عبارتی به کار برد که بیان‌گر بزرگی و عظمت مقام و شخصیت حذیفه است: «اسمعوا له و أطیعوه و اعطوه ما سألکم؛ گوش به فرمان و مطیع او باشید و هر چیزی که خواست، قبول کنید».
او سرانجام پس از عمری خدمت به اسلام، در سال 36 ق در مداین دار فانی را وداع گفت. هم اکنون از نسل او در مداین، افرادی موجود هستند.

3. سلمان فارسی:

یکی از استانداران و شیعیان علی (علیه السلام) در مداین که نقش مهمی در جذب مردم ایران به تشیع داشت، سلمان فارسی بود. او یکی از اصحاب بزرگ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و نامش در میان یاران پیغمبر، مانند خورشید فروزان و ماه تابان می‌درخشد. علاقه شدید سلمان به پیامبر گرامی و نیز محبت و لطف آن جناب نسبت به او، بر همگان روشن و واضح است.
او از موالیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و نخستین فرد از ارکان چهارگانه بود. امام باقر (علیه السلام) فرمود:
مردم به جز سه نفر، بعد از پیامبر دست از حق کشیدند... و آن سه نفر، مقداد بن اسود، ابوذر غفاری و سلمان فارسی بودند و بعد از آن، گروهی دیگر هم به آنان پیوستند و حق را شناختند.
این جماعت با ابوبکر بیعت نکردند، تا آن‌گاه که علی (علیه السلام) از روی اکراه و اجبار، با او بیعت فرمود. زراره از امام باقر (علیه السلام) روایت می‌کند که علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود:
چند نفرند که خداوند به خاطر آنها باران می‌فرستد و روزی می‌دهد و یاری می‌کند و آنان سلمان فارسی، مقدادبن اسود، ابوذر غفاری، عمار و حذیفه هستند و من هم امام و رهبر آنها هستم. این جماعت بر جنازه فاطمه نماز گزاردند.
ابوبصیر از امام باقر (علیه السلام) روایت می‌کند:
مهاجرین و انصار بعد از جریان بیعت ابوبکر، نزد علی (علیه السلام) آمدند و گفتند: «به خداوند سوگند شما از همگان شایسته‌تر به مقام حضرت رسول هستی. دست خود را به طرف بالا بیاور تا با شما بیعت نماییم و ما حاضریم قبل از تو کشته شویم.» علی (علیه السلام) فرمود: «اگر راست می‌گویید، فردا همه با سرهای تراشیده در این جا حضور پیدا کنید.» روز بعد، تنها سلمان، مقداد و ابوذر با سرهای تراشیده در منزل آن جناب حاضر شدند و دیگران به وعده خود وفا نکردند.
سلمان مدتی طولانی حاکم مداین بود و در پایتخت ساسانیان و مقر پادشاهان ایران، حکومت می‌کرد. او در مداین زندگی بسیار ساده‌ای داشت و حتی خانه شخصی برای خود تهیه نکرده بود. سلمان در سال 35 ق جهان را وداع گفت و در مداین مدفون گشت. هم اکنون مزارش زیارت‌گاه مسلمانان و دارای گنبدی مجلل و با شکوه است. زوّار و مسافران زیادی به آنجا می‌روند و قبر مبارکش را زیارت می‌کنند. بین بقعه مبارکه سلمان تا ایوان کسری و کاخ تیسفون، فاصله چندانی وجود ندارد، اما از کاخ‌نشینان ساسانی و خلفای بنی‌عباس خبری نیست. (29)
نام سلمان در تاریخ اسلام، به ویژه در جنگ خیبر (خندق) می‌درخشد. وقتی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد نحوه نبرد با مشرکان، به مشورت با اصحابش پرداخت، سلمان پیشنهاد حفر خندق را داد که مورد موافقت قرار گرفت و در نتیجه به پیروزی مسلمان منجر گردید. (30)
نکته دیگری که در زندگی سلمان وجود دارد، برده و اسیر بودن او در صدر اسلام است که بعدها توسط رسول خدا آزاد شد. او خود در این باره چنین می‌گوید:
من مردی از دهکده‌ای به نام «جی» از توابع اصفهان بودم. پدرم دهقان و سالار سرزمین خود بود. من به جست و جوی آیین حق، از پیش پدر بیرون آمدم. گروهی از قبیله کلب مرا به اسیری گرفتند و به مردی یهودی فروختند و آن مرد مرا به یهودی دیگری از یهودیان بنی قریظه فروخت. او مرا همراه خود به مدینه آورد. چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه هجرت فرمود، من به سبب بردگی از محضر آن حضرت باز ماندم و شرکت در جنگ بدر و احد را از دست دادم. آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: «برای آزادی خود پیمان بنویس» و چون پیمان نوشتم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قطعه زری به اندازه تخم مرغ به من ارزانی فرمود و من تعهد مالی خود را پرداخت کردم و در جنگ خندق و دیگر جنگ‌ها به صورت مسلمانی آزاد، شرکت کردم. (31)
درباره سیره و زهد سلمان گفته‌اند: وی پشمینه می‌پوشید و الاغ جل‌دار سوار می‌شد و نان جو می‌خورد و مردی عابد و زاهد بود. وقتی در مداین مرگ وی در رسید، سعدبن ابی وقاص به او گفت: «ای ابوعبدالله! مرا پندی ده». گفت: «هنگامی که قصدی می‌کنی و هنگامی که حکمی می‌دهی و هنگامی که چیزی تقسیم می‌کنی، خدا را به یاد داشته باش.» آنگاه سلمان گریستن آغاز کرد. به او گفت: «ای ابوعبدالله چرا گریه می‌کنی؟» گفت: «در آخرت گردنه‌ای هست که فقط مردم سبک‌بار از آن می‌گذرند و من این همه چیز را اطراف خود می‌بینم» و چون نگریستند، جز یک ظرف چرمین و کوزه و آفتابه نبود. (32)
سلمان با عبای کهنه برای مردم خطبه می‌خواند که نیمی از آن را زیر خود پهن می‌کرد و نیمی دیگر را بر روی خود می‌انداخت. هرگاه مقرری او را می‌دادند، همه را انفاق می‌کرد و از دست مزد کار خود، زندگی را می‌گذراند. از خودش در این باره نقل می‌کنند که می‌گفت:
معمولاً مواد حصیری را به یک درهم می‌خرم و آن را می‌سازم و به سه درهم می‌فروشم. با یک درهم، مواد حصیر بعدی را می‌خرم و یک درهم را صرف هزینه خانواده‌ام می‌کنم و یک درهم را صدقه می‌دهم. واگر شخص عمربن خطاب هم از این کار مرا منع کند، از آن دست بر نمی‌دارم.
هم‌چنین در سیره او نقل است که هرگاه پولی به دستش می‌رسید، گوشت می‌خرید و محدثان را دعوت می‌کرد و به همراه آنان غذا می‌خورد. (33)

4. حکومت امام علی (علیه السلام):

اولین تماس ایرانیان با تشیع به زمان حکومت حضرت علی (علیه السلام) برمی گردد. موضع‌گیری‌های عدالت خواهانه آن حضرت در حمایت از اهل ذمه و توصیه به عاملانش در پرهیز از ظلم و ستم به ایشان تأثیر زیادی در گسترش تشیع داشت. حمایت امام (علیه السلام) از موالی و غیر عرب، موضعی موقت در جهت جذب عناصر ناراضی نبود، بلکه از روحیه عدالت‌خواهانه ایشان ناشی می‌شد، هم‌چنان که در قضیه قتل هرمزان، به طور قاطع در مجلس مشورتی عثمانی به کشتن قاتل وی، یعنی عبیدالله بن عمر رأی داد. به سبب همین اصرار حضرت بود که عبیدالله به رغم میل باطنی خود، در دوران حکومت آن حضرت به معاویه پناه برد، اگر چه در نزد وی نیز از ستایش علی (علیه السلام) دریغ نورزید.
موضوع اجرای عدالت مایه ناخرسندی عرب، خصوصاً اشراف از حضرت شد، تا آنجا که آشکارا از وی خواستند اشراف عرب و قریش را بر موالی و عجم، برتری دهد، لکن در دیدگاه وی فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق هیچ‌گونه رجحانی نداشتند و وی هرگز حاضر نبود نصرت و پیروزی را با جور و ستم کسب کند. شواهد موجود، حاکی از میزان پیوستگی ایرانیان به تشیّع، حتی در زمان خلافت علی (علیه السلام) دارد، به ویژه در نقاط خاصی مثل مناطق ایرانی‌نشین کوفه، بخش‌هایی از نواحی ایرانی‌نشین در «سواد» و مناطقی که به طور مستقیم، تحت حاکمیت علی (علیه السلام) قرار داشت. (34)

5. قیام مختار:

مختاربن ابی عبید ثقفی، مکنا به «ابواسحاق» که پدرش از بزرگان و صحابه به شمار می‌آید، در سال اول قمری متولد شد. (35) او از جمله چهره‌های برجسته قیام کننده علیه حکومت بنی‌امیه است که در زمان عمر، از طایف به همراه پدرش به مدینه سفر کرد. پدرش متوجه عراق گردید و در جنگ «جسر» با ایرانیان درگذشت. (36)
مختار مدتی با علی (علیه السلام) همراه بود و در بصره ساکن شد. وقتی که امام حسین (علیه السلام) در کربلا به شهادت رسید، او به دست ابن زیاد دستگیر و روانه زندان گردید. در سال 64 ق وقتی یزید درگذشت و عبدالله زبیر در مدینه قیام کرد، مختار با او بیعت کرد و به نمایندگی از او به کوفه رفت. او بر عبدالله بن مطیع، غالب شد و موصل را نیز به تصرف درآورد و مسببان و قاتلان امام حسین (علیه السلام) را دستگیر کرد و به مجازات رساند. سرانجام خود نیز توسط مصعب بن زبیر سرکوب گردید. (37)
اما اولین ارتباط و هم سویی ایرانیان با تشیع به صورت نسبتاً گسترده، در قیام مختار مطرح است، چرا که در دو قیام شیعی قبل از مختار، یعنی نهضت امام حسین (علیه السلام) و قیام توابین، نشانی از حضور ایرانیان دیده نمی‌شود. تعداد موالی (ایرانیان) در میان لشکریان مختار، چنان چشم‌گیر بود که برخی آن قیام را جنبشی علیه اعراب به شمار آورده‌اند. بنابر بعضی روایات، حامیان ایرانی مختار ابتدا بیست هزار و سپس تا چهل هزار نفر افزایش پیدا کردند. حتی اگر در این عدد نیز اغراق شده باشد، به اتفاق آرای مورخان، تعداد بسیاری از حامیان او را ایرانیان تشکیل می‌دادند.
از جمله انتقادهایی که اشراف کوفه به مختار وارد می‌نمودند، این بود که ایرانیان را برگردن ایشان سوار کرده است. مختار به موالی گفته بود که شما از من هستید و من از شمایم. از همین رو بود که در سپاه وی به عربی سخن گفته نمی‌شد. از روایتی معلوم می‌شود که غیر از موالی، عده‌ای از هواداران مختار از غلامان (احتمالاً ایرانی) بوده‌اند. بنابراین می‌توان از قیام مختار به عنوان عاملی در پیوستن بخشی از جامعه ایرانی به اسلام از نوع شیعی نام برد.
پیروان ایرانی مختار، تنها زمانی به حمایت جدی از وی مصمم شدند که از حمایت‌های سیاسی – اجتماعی او در مقابل اربابان عرب خود، اطمینان یافتند. اگر مختار موفق شد که شیعیان عراق را با شعار خون‌خواهی امام حسین (علیه السلام) بسیج کند، موالی را با شعار حمایت از ایشان به سمت خود جذب کرد. رمز موفقیت مختار این بود که نیازهای ایشان را دریافت و در ارتقای منزلت اجتماعی غیر عرب کوشید. بزرگان عرب می‌گفتند او با شجاعت عرب‌ها و کینه عجمان با ما نبرد می‌کند. نکته حایز اهمیت این است که حتی رئیس شرطه مختار از موالی بود. او می‌گفت ایرانیان از اعراب بر من مطیع‌تر و وفادارترند و هر چه بخواهم، بلافاصله انجام می‌دهند.
در واقع عامل اصلی نزدیکی ایرانیان به مختار و حمایت از وی، مسائل سیاسی – اجتماعی بود و کمتر علایق خاص مذهبی در آن مشاهده می‌شود. این موضوع خصوصاً هنگامی مشخص می‌شود که بدانیم در قیام امام حسین (علیه السلام) و توابین که اندک زمانی قبل از قیام مختار روی داد، از حضور غیر عرب، ذکری به میان نیامده است و اصولاً جریان تشیع تا زمان توابین، هنوز ویژگی عربی محض داشت. بنابراین قیام مختار در روند رشد کمی و کیفی دین اسلام در ایران، مرحله ای مهم شمرده می‌شود، زیرا پس از آن بود که تشیع هر چه بیشتر با اعتراضات و آمال سیاسی غیر عرب (اعم از مسلمان یا غیر مسلمان) ارتباط یافت. قیام مختار، نمایان‌گر اولین تشکل گسترده ایرانیان بر مبنای آیین جدید است که به تدریج، حلقه ارتباط ایشان با گذشته را کمتر نمود. (38)

6. قم:

شهر باستانی قم قبل از ورود اسلام، توسط اسکندر به طور کلی ویران شد، ولی دوباره در زمان حکومت ساسانیان توسط قباد احیا گردید.(39)
بعد از شکست امپراتور ساسانی، برای نخستین بار گروه‌های عرب به فرماندهی ابوموسی اشعری، در سال 23 ق با جنگ و زور، قم را فتح کردند. اعراب بنی‌اسد نیز جزو اولین دسته‌های عرب محسوب می‌شوند که در جمکران قم سکونت گزیدند.
اعراب اشعری هم به قم هجوم گسترده کردند و در این راستا، برای کسب سلطه کامل بر همه منابع مالی و اقتصادی مردم بومی قم، دست به قتل عام سران مجوس زدند. شاید بتوان این تهاجم را که در سال 85 ق رخ داد، فتح دوم این شهر به حساب آورد. اعراب اشعری در طی یک قرن، اقدامات زیادی در جهت تحول قم از پادگان شهری عربی به صورت شهر عربی انجام دادند.
یسع اشعری در سال 189 ق، نظر موافق هارون‌الرشید، در مورد کوره قرار دادن قم را به دست آورد. در حقیقت اعراب اشعری به عنوان اقطاع‌داران دولت عباسی در قم در آمدند. حمزة بن الیسع اشعری در قم منبر نهاد. پسر او یسع بن حمزه با انجام اولین مساحی (نقشه برداری) قم، استقلال جغرافیایی آن جا را محقق ساخت. در این مساحی، همان مرزهای استان ایرانوثارث کواذ دوره ساسانی ملحوظ گردید و قم به بیشترین حد توسعه ارضی خود رسید. این شهر از نمونه‌های بارز توسعه شهری در قرن سوم قمری است. در این قرن، قم به صورت شهری آباد و معتبر شیعی درآمد. (40)

7. کاشان:

کاشان شهری قدیمی و مشهور است که در مرز کویر قرار دارد. اطراف آن را کشتزارهای فراوان و آباد احاطه کرده و مردم آندیار در ساختن قمقمه مشهوراند. این شهر، مرکز میوه هلو به شمار می‌رفته است. از جمله مسائل شگفت‌انگیز در کاشان، وجود عقرب‌هایی در آن جا بود. حتی در جریان محاصره کاشان، با پرتاب عقرب به داخل شهر، مردم تاب خود را از دست دادند و در نهایت، شهر سقوط کرد.
(41)
ابوموسی اشعری بعد از بازگشت از نهاوند، به اهواز رفت و تمامی آن جا را فتح کرد و سپس به قم آمد. بعد از تصرف قم، احنف بن قیس (ضحاک بن قیس تمیمی) را به کاشان فرستاد و او آن شهر را با قهر و غلبه گشود و بعد خود را به ابوموسی ملحق نمود. (42) مؤلف کتاب النقض با صراحت به شیعه بودن اهالی مردمان عراق و نقاط مختلف ایران پرداخته، از آن جمله به کاشان اشاره می‌کند: «آنگه در ولایت حلب و حران و کوفه و کرخ و بغداد و مشاهد ائمه و مشهد رضا و قم و کاشان و آوه و سبزوار و گرگان و استرآباد و دهستان و جربادقان وهمه بلاد مازندان و بعضی از دیار طبرستان و ری و نواحی بسیار از وی و بعضی از قزوین و نواحی آن و بعضی از خرقان، همه شیعی اصولی و امامتی باشند». (43)
مؤلف آثار البلاد و اخبار العباد – که از اهل تسنن است – نیز درباره آیین این شهر چنین اظهارنظر می‌کند: «شهری است میانه قم و اصفهان. اهلش شیعه امامیه‌اند و بسیار غلو در آن باب دارند. و احمدبن علی بن بابه کتابی نوشته و ذکر فرق شیعه را نموده و چون به ذکر امامیه رسیده و ذکر منتظر محمّدبن مهدی (صلوات الله و سلامه علیه) را نموده، گفته: "عجب آن است که در ولایت کاشان، جمعی می‌باشند از امامیه و من ایشان را دیده ام، در هر صبح، انتظار ظهور امام خود را می‌کشند و یراق پوشیده، به اسب سوار شده، از شهر بیرون می‌روند به انتظار آنکه صاحب و امام ایشان ظاهر شود و چون آفتاب بلند می‌شود، باز به شهر عود می‌کنند و به یکدیگر می‌گویند که امروز هم نشد و همیشه در این انتظار می‌باشند"». (44)

8. آوه:

مؤلف کتاب تاریخ قم، شش راه اصلی را برای قم قدیم ترسیم می‌کند که راه دوم شامل، راه ساوه و آوه است. (45)
او بنای این شهر را به دست شخصی به نام «بیب بن جودرز» می‌داند و از برخی متقدمان نقل می‌کند:
آبه دریایکی بوده است. یکی از پادشاهان عجم ات

عبارات مرتبط با این موضوع

پخش زنده و مستقیم حرم امام رضا علیه السلام روضه …پخشزندهحرمامامرضاروضهمنورهزهره سلام و سپاس السلام علیک یا علی بن مو سی الرضی یا امام رضا سلام میدونم ک جواب سلام پخش زنده و مستقیم حرم امام حسین علیه السلام …پخشزندهحرمامامحسینعلیهبه دلیل اشکالی که در پخش زنده حرم امام حسین علیه السلام به وجود اومده در حال حاضر پخش پخش مستقیم از حرم امام رضا علیه السلام صحن …آقا جانم ، سلام سلام به اون روی ماهت آقام امام رضا اومدم مثل همیشه برا گدایی آقا توسل بسیار مجرب به امام رضا علیه السلامدرباره توسل به امام رضاع این طور وارد شده است که بهترین راه توسل به امام رضاع طریقه سیر تحولی تکوین و تکامل مذهب تشیع در ایران آغاز پیدایش تشیعسیر تحولی تکوین و تکامل مذهب تشیع در ایران آغاز پیدایش تشیعامام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام در رویارویی با عرفان التقاطی امام فرمود آنان دشمنان ما هستند خانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاعخانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاع تشکیل خانواده در اسلام، مسئله ای حضرت امام جعفر صادق علیه السلامحضرتامامحضرت امام جعفر صادق علیه السلام تغییر مسیر از امام صادق ولادت امام و نامگذاریمتن زیارتنامه امام حسین علیه السلام به همراه صوت …متن زیارت امام حسین علیه السلام به همراه صوت و ترجمه فارسی متن زیارت پیامبرصلی الله گزارش فارس ۷ مناظره معروف امام رضاع با علمای ادیان و حضرت امام رضاع در مدت اقامت کوتاه خویش در مرو با عالمان ادیان دیگر مناظرات متعددی پخش زنده و مستقیم حرم امام رضا علیه السلام روضه منوره پخشزندهحرمامامرضا زهره سلام و سپاس السلام علیک یا علی بن مو سی الرضی یا امام رضا سلام میدونم ک جواب سلام همه رو پخش زنده و مستقیم حرم امام حسین علیه السلام سایت شیعیان پخشزندهحرمامامحسین به دلیل اشکالی که در پخش زنده حرم امام حسین علیه السلام به وجود اومده در حال حاضر پخش زنده پخش مستقیم از حرم امام رضا علیه السلام صحن جمهوری اسلامی پخش مستقیم از حرم امام رضا علیه السلام صحن جمهوری اسلامی توسل بسیار مجرب به امام رضا علیه السلام درباره توسل به امام رضاع این طور وارد شده است که بهترین راه توسل به امام رضاع طریقه اى است علی بن موسی الرضا ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد علی بن موسی الرضا ۱۴۸–۲۰۳ ه‍ ق، ملقب به رضا و ابوالحسن هشتمین امام شیعیان دوازده امامی سیر تحولی تکوین و تکامل مذهب تشیع در ایران آغاز پیدایش تشیع سیر تحولی تکوین و تکامل مذهب تشیع در ایران آغاز پیدایش تشیع امام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام در رویارویی با عرفان التقاطی امام فرمود «آنان دشمنان ما هستند پس خانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاع خانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاع تشکیل خانواده در اسلام، مسئله ای حیاتی و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام حضرت امام جعفر صادق علیه السلام تغییر مسیر از امام صادق ولادت امام و نامگذاری متن زیارتنامه امام حسین علیه السلام به همراه صوت مؤسسه متن زیارت امام حسین علیه السلام به همراه صوت و ترجمه فارسی متن زیارت پیامبرصلی الله علیه و


ادامه مطلب ...

نقش هجرت امام رضا (ع) در تعمیق و گسترش تشیع ایرانیان

[ad_1]

چکیده

در میان صداها حادثه، هجرت تاریخی امام رضا (علیه السلام)، در اذهان ایرانیان و شیعیان جایگاه خاصی دارد. در واقع حضور سه ساله امام (علیه السلام) در ایران برای ایرانیان بسیار پر ثمر بود و تأثیرات زیادی بر گرایش‌ها و نگرش‌های اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایرانیان داشته است. لذا دوره حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران به فصل مهمی در تاریخ شیعه و ایران تبدیل شده که در تاریخ تشیع نظیر ندارد وتا به امروز نیز آثار این حضور پر برکت، قابل مشاهده است.
امام رضا (علیه السلام) از لحظه حرکت از مدینه تا مرو، پیوسته از روش‌های گوناگون برای شناساندن شیعه بهره برد، تا جایی که می‌توان حضور ایشان را در ایران سبب تقویت، تعمیق و گسترش باورهای شیعی دانست. روش انجام این تحقیق از نوع کتابخانه‌ای است. در این مقاله سعی شده است با بررسی مقالات و کتب معتبر، به نقش هجرت امام رضا (علیه السلام) در تعمیق و گسترش تشیع ایرانیان پرداخته شود.

1. مقدمه

«تشیع» در لغت به معنای پیروی، یاری و ولایت کسی را داشتن است. البته به مذهب شیعه نیز تشیع اطلاق می‌شود. شیعه در اصطلاح به مسلمانانی می‌گویند که حضرت علی (علیه السلام) را پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، خلیفه و امام شرعی می‌دانند ومعتقدند امامت آن حضرت به وسیله نص وتعیین از جانب خداوند و با معرفی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفته و عمل کسانی را که پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سقیفه بنی‌ساعده گرد آمدند و غیر علی (علیه السلام) را به خلافت برگزیدند، نمی‌پذیرند. (1)
شیعه با داشتن اصول اعتقادی و سیاسی خاصش، یعنی اعتقاد به این که امامت از حساس‌ترین وحیاتی‌ترین اصول اعتقادی است و سیاست از دیانت جدا نیست و نظام سیاسی و حکومتی از مبانی فکری و عقیدتی نشئت می‌گیرد، به طوری که اجرای احکام دین، بدون وجود حاکمیت سیاسی مقتدر امکان نمی‌پذیرد، در طول تاریخ فراز و نشیب‌های فراوانی را پشت سر گذاشته است.
هجرت امام رضا (علیه السلام)، به دلیل تأثیرات فراوانی که داشته، در میان صدها حادثه در اذهان ایرانیان و شیعیان جایگاه خاصی دارد. امام (علیه السلام) در مسیر هجرت تاریخی خود از مدینه به مرو، از طریق بصره، اهواز، فارس و سپس راه کویر (یزد) به سوی نیشابور، طوس و سرخس ره‌سپار شد و از آن جا عازم مرو گردید. این حرکت تاریخی امام رضا (علیه السلام) به ایران، یکی از فرازهای مهم وحساس تاریخ اسلام و به ویژه تاریخ تشیع به شمار می‌رود که در تمام ابعاد اجتماعی، سیاسی، اعتقادی، علمی، فرهنگی و اقتصادی ایرانیان تأثیرات به سزایی داشته است.
اینک با توجه به اهمیت این موضوع، به بررسی تأثیرات حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران از پنج بعد اعتقادی، اجتماعی، علمی- فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خواهیم پرداخت.

2. تأثیرات اعتقادی

توجه به مسائل فکری و عقیدتی، همواره مورد توجه به ویژه اهل بیت (علیه السلام) قرار گرفت و دوری از حکومت، هیچ گاه به منزله کناره‌گیری از صحنه اجتماع و رها کردن مردم در ابهامات فکری و عقیدتی نبوده است. ایشان از راه‌های مختلف برای معرفی عقاید حقه شیعه استفاده جستند و جریان شیعه را اگر چه آرام وغیره گسترده، اما عمیق و پر محتوا حفظ نمودند.
در باره تأثیر ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران به لحاظ عقیدتی باید گفت: ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران، مفهوم امامت را برای ما عینیت بخشید و درک آن را تسهیل کرد. حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران سبب تقویت باورهای تاریخی شیعه شد و بر هویت ما ایرانیان تأثیر نهاد. امام (علیه السلام) از هر شهری که عبور می‌کرد، بنای یک شهر شیعی را هر چند برای سال‌ها و قرن‌های بعد، پایه‌ریزی می‌کرد، به طوری که بسیاری از تحلیل‌گران تاریخی معتقدند این سفر، ایران را متحول کرد و باعث شد این سرزمین بعدها به عنوان هسته مرکزی جهان تشیع به جهانیان معرفی شود. وقتی حضرت (علیه السلام) به ایران تشریف آورد، تشیع را با خود جا به جا کرد و شیعه دارای کانون جغرافیایی شد. بنابراین، هجرت امام (علیه السلام) به ایران در تشکیل جامعه شیعی قدرت‌مند با مرکزیت ایران، مؤثر بود.
مطالعه عملکرد حضرت رضا (علیه السلام) در ایران نیز به خوبی نمایان‌گر اهتمام جدی ایشان به مسائل فکری و عقیدتی مردم است. حضرت (علیه السلام) در سه سال حضور پر برکت خود در خراسان، درتمام نامه‌ها و بیانات و مجالس و برخوردهایش با مردم، هدفی را تعقیب می‌کرد و آن تقویت جریان شیعه اعتقادی بود. ایشان در هر فرصتی به ذکر احادیثی که دلیل روشن بر برتری حضرت علی (علیه السلام) بر سایر مردم داشت، می‌پرداخت. (2)
در عین آن که مأمون، تمامی تلاش خود را برای قطع ارتباط عاطفی و معنوی امام با مردم و شیعیان به کار برد، ولی امام (علیه السلام) در هر فرصتی با پایگاه‌های مردمی خویش تماس می‌گرفت و با گفتار وکردار و معجزات و کرامات، حقانیت و امامت خویش را به اثبات می‌رسانید و رهبری و اطاعت ازخویش را تداوم رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و شرط توحید می‌دانست. ایشان بدین ترتیب مشروعیت خلافت را از امثال مأمون سلب کرد و تشیع ناشی از دوستی اهل بیت (علیه السلام) را به تشیع اعتقادی اصیل تبدیل کرد. (3)
نکته قابل توجه این که آن، حضرت غالباً روایات خود را با حفظ سلسله سند از مامان قبل خود تا امام علی (علیه السلام) و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل می‌فرمود و با این روش، تشیع اعتقادی را تأیید کرده، از تشیع سیاسی (مانند زیدیه، اسماعیلیه، فطحیه، و ... ) هیچ گاه حمایت نمی‌نمود. (4)
دیدار مردم نیشابور با امام رضا (علیه السلام) و شنیدن حدیث نابِ «سلسلة‌الذهب»، مسلماً تأثیر شگرفی در گسترش و تعمیق تشیع در جان ایرانیان داشت. امام در این حدیث، اساسی‌ترین پایه ایمان به یگانگی خداوند متعال را پذیرش امامت خود - که به معنای پذیرش امامت سایر امامان (علیه السلام) نیز هست- قرار داد.
شیعیان به دلیل دوری از ائمه (علیه السلام) و محدودیت‌هایی که عبّاسیان برای آنان فراهم کرده بودند، از نظر اعتقادی دچار مشکلات و شبهاتی شده بودند و از امام (علیه السلام) در این رابطه پرسش‌ها می‌کردند، چنان که کلینی از عبدالعزیز روایت کرده: روز جمعه در مسجد جامع مرو بودیم. در باره امامت و فرقه فرقه شدن مردم صحبت شدکه حضرت با تبسم وارد شد و شروع به تشریح امامت و طرح بحث غدیر و اوصاف امامت کرد. (5)
حضرت در این حدیث به بیان اختیارات و ویژگی‌های امامت پرداخت.
امام رضا (علیه السلام) طی اقامت خود در مرو، به روشنی موضع شیعه را در برابر شبهات بیان می‌کرد و با تعابیر گوناگون و استفاده از سخنان امیر مؤمنان (علیه السلام)، پرسش‌ها را در حد توان فکریِ پرسش کننده پاسخ می‌داد. شاید بتوان گفت که این از بزرگ‌ترین تأثیرات امام (علیه السلام) در نگرش فکری و اعتقادی جامعه اسلامی بود. روشی که امام رضا (علیه السلام) برای حفظ اندیشه شیعه به کار گرفت و با اندیشه‌های انحرافی مبارزه نمود، هم مقابله بود و هم مطرح کردن اندیشه امامت و هم خاموش نمودن آتش فتنه‌هایی که برای امامت و اندیشه تشیع مهیا شده بود. چنین روش جامع ومانعی در طول تاریخ نظیر ندارد. (6)
در حقیقت می‌توان دوران امام رضا (علیه السلام) را آخرین مکتب عقیدتی تشیع نامید، چرا که مکتب تشیع از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز گردید و پس از آن، دوره امیرالمؤمنین بود. اوج تجلی و ظهور این مکتب در زمان امام صادق (علیه السلام) بود که مکتب جعفری شکل گرفت، اما با توجه به فترتی که رخ داد و اختلافاتی که پدید آمد، مکتب رضوی به عنوان آخرین مکتب تشیع پدیدار شد که در آن، کلیه مسائل متعلق به ولایت و خلافت حل شد و آن حضرت (علیه السلام) در باره توحید و نبوت و امامت وسایر مسائل اعتقادی، چیزی را فرو گذار نکرد. (7)
یکی از مهم‌ترین عوامل معرفی صحیح شیعه، شرکت امام رضا (علیه السلام) در جلسات مناظره‌ای بود که ازناحیه مأمون تشکیل می‌شد. شمار مناظرات امام با اهل کتاب و نمایندگان مسیحیان، یهودیان، مانویان، زرتشتیان، صابئین، و فرق اسلامی، فراوان است. (8) مباحث این گفت‌وگوهای علمی که به آرامی و در جو صمیمی برگزار می‌شد، در باره آفرینش جهان، توحید، صفات خداوند، انبیای الهی، عصمت آنان، جبر و اختیار، امامت، تفسیر آیات گوناگون قرآن، فضایل اهل بیت (علیه السلام)، احادیث، دعا و احکام دین بود. (9)
مأمون برای محکوم کردن امام در جلسه‌های مناظره با بزرگان ادیان دیگر و دانشمندان بلاد مختلف، به تشکیل چنین جلسه‌هایی دست یازیده بود، (10) با این حال امام از همه‌ آنها سربلند بیرون آمد. امام (علیه السلام) با استدلالات خود، تمام شبهات مطرح شده را پاسخ می‌داد. چنین پاسخ‌هایی پس از انعکاس در جامعه آن روز، موجبات استحکام و تقویت اعتقادات شیعی مردم را به وجود می‌آورد. (11) پس از استقبال مردم از این جلسه‎‌ها، مأمون دستور داد مردم را از در خانه امام دور کنند تا مبادا شیعه واقعی به مردم معرفش شود.
مجموعه نامه‌هایی که امام (علیه السلام) برای توضیح مبانی تشیع به افراد گوناگون می‌نوشت، در گسترش فکر شیعی و استحکام پایه‌های اعتقادی آن در ایران بسیار اثر داشت. (12) از جمله معروف‌ترین نامه‌های حضرت (علیه السلام) که در مقدمه آن بسیاری از مباحث اعتقادی شیعه مطرح شده است، نامه جامع الشریعه است که توسط امام (علیه السلام) به فضل بن سهل، وزیر مأمون املا شد و برای مأمون ارسال گردید. (13)

3. تأثیرات اجتماعی

حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران، آثار اجتماعی بسیاری را بر جامعه ایران به ویژه جامعه خراسان داشت که به برخی از این آثار اشاره می‌شود. شیعیان و علویان که سال‌ها طعم تلخ اسارت و توهین حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس را چشیده بودند، با حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران احساس آرامش کردند و مورد تجلیل وتکریم قرار گرفتند، زیرا ایرانیان با ورود امام (علیه السلام) دوستی خود را نسبت به اهل بیت به صورت آشکار، اظهار کردند. مأمون پس از فراخوانی امام رضا (علیه السلام) به ایران، ناگزیر شد برای جلب دوستی امام (علیه السلام) دست به اقداماتی بزند. این اقدامات موجب شد شیعیان از آزادی عمل خاصی برخوردار شوند. (14) از جمله اقدامات مأمون که آزادی عمل سادات را در پی داشت، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. پیشنهاد خلافت و ولایت عهدی به امام رضا (علیه السلام) و پذیرش ولایت عهدی توسط امام (علیه السلام)؛ (15)
2. اظهار تشیع سیاست‌گرانه مأمون و اعتراف او به مقام و منزلت اهل بیت (علیه السلام)؛
3. بخشیدن زید بن موسی بن جعفر (برادر امام رضا (علیه السلام) - که در بصره خروج کرده و خانه‌های بنی‌عباس را آتش زده بود - توسط مأمون به احترام امام رضا (علیه السلام)؛ (16)
4. تبدیل کردن لباس و پرچم‌های سیاه که از نشانه‌های عباسیان بود، به لباس و پرچم‌های سبز که نشان ائمه (علیه السلام) و شیعیان بود؛
5. ضرب سکه به نام حضرت رضا (علیه السلام)؛ (17)
6. رد فدک به فرزندان حضرت زهرا - سلام‌الله علیها - (18) از جمله آثار حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران و از علل گسترش تشیع در ایران، مهاجرت سادات علوی و ورود امام‌زادگان بسیار به این منطقه و به ویژه خراسان بود. (19) آزادی عمل شیعیان و تکریم علویان به علت تسامح مأمون در مقابل سخت‌گیری پدرش نسبت به شیعیان را می‌توان از جمله علل این مهاجرت دانست. مأمون به علت اعتقادی که به برتری علی (علیه السلام) بر سایر خلفا داشت، نسبت به علویان نیز احترام زیادی قائل بود.(20) البته مأمون خود نیز گروهی از فرزندان ابوطالب را به مرو فرا خواند. و ایشان به همراه حضرت رضا (علیه السلام) به ایران آمدند. (21) هم‌چنین نقل شده که امام رضا (علیه السلام) پس از ولایت‌ عهدی، نامه‌ای برای بستگان خود نوشت و آنان را به ایران دعوت کرد. این نامه باعث شد که 12673 نفر از بستگان آن حضرت در چندین کاروان، مدینه را به قصد خراسان ترک کنند. (22)
از جمله این مهاجرت‌ها، مهاجرت حضرت فاطمه‌ معصومه - سلام‌الله علیها - به ایران است. حضور این بانوی گرامی سبب گسترش بیشتر تشیع گردید. حتی بعد از وفات ایشان، عده‌ای از سادات به قم مهاجرت کردند. (23) این مهاجرت‌ها عامل مهمی در گسترش شیعه در ایران و خراسان بود.
علاوه بر دعوت امام (علیه السلام) از علویان و محبوب بودن آنان نزد ایرانیان، تحت فشار بودن ایشان در عراق هم دلیل دیگری بر این مهاجرت بود. (24) مهاجرت از زمانی که فشار به سادات و شیعیان در عراق شدت گرفت، رو به گسترش نهاد. شیعیان ناگزیر به فکر یافتن مناطق امن‌تری برای زندگی خود افتادند. در شرق به ویژه در ایران، زمینه‌های مناسبی برای این مهاجرت وجود داشت. از این رو بسیاری از شیعیان به این سرزمین سرازیر شدند ودر آن جا به زندگی پرداختند.
مهاجرت گروهی علویان به ایران به حدی بود که حاکم فارس از سوی مأمون دستور یافت از ورود آنان جلوگیری کند. رهبری کاروان با احمد بن موسی (علیه السلام) (شاهچراغ) و محمّد بن موسی (علیه السلام) بود. آنان پس از درگیری با لشکر فارس، به یاران خود دستور دادند لباس مبدل بپوشند و در اطراف پراکنده شوند تا از گزند حکومت مأمون در امان باشند. به همین دلیل گفته می‌شود بیشتر امام‌زادگانی که در شهرهای گوناگون ایران مدفون شده‌اند، جزو همان قافله هستند. مردم ایران چون به سادات و آل رسول عشق می‌ورزیدند، به این گروه پناه دادند و آنان را یاری کردند. حضور آنان در میان عاشقان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، به گسترش تشیع اعتقادی انجامید.
از نظر تاریخی، تردیدی نیست که حضور امام (علیه السلام) در ایران و به ویژه در خراسان، موجب گسترش تشیع بوده است. تماس شیعیان این ناحیه با امام و نگارش نامه‌هایی به آن حضرت و طرح سؤال و گرفته پاسخ، یکی از شواهد این امر است. (25) با آمدن امام رضا (علیه السلام) به ایران و مهاجرت علویان وسادات و علما، مرکز تجمع و تبلیغات شیعیان اثناعشری از کوفه و نجف به قم و خراسان سرایت کرد. (26)
در واقع وجود امام (علیه السلام) در خراسان باعث شد تا شخصیت ایشان به عنوان امام شیعه برای مردم بیشتر شناخته شود و از سوی دیگر، مرجعیت علمی امام موجب توسعه فکری شیعی و فزونی گرایش مردم به تشیع شد. توجه به حفظ آثار بر جای مانده از مسیر امام در شهرها و مناطقی که به نحوی محل استقرار امام بوده، نشان از علاقه ویژه شیعی در میان مردم است. (27)
شرکت مردم در جلسات درس آن حضرت (علیه السلام) و ابراز احساسات مردم به ایشان، دلیل روشنی بر گرایش عمیق مردم به مذهب تشیع تحت رهبری امام (علیه السلام) است. این ابراز احساسات در وقایع متعددی بروز کرد که از آن جمله می‌توان به قضیه نماز عید قربان توسط آن حضرت (علیه السلام)، استقبال مردم در نیشابور از ایشان .... اشاره کرد. (28)
البته باید گفت که در خراسان از دیرباز زمینه‌های گرایش به تشیع وجود داشت. یکی از این زمینه‌ها، فعالیت وکلا و نمایندگان ائمه (علیه السلام) بود. در زمان امام رضا (علیه السلام) و با انتقال آن حضرت به مرو، عملاً مرکز رهبری وکلا و نمایندگان ائمه (علیه السلام) در ایران پیشرفت چشم‌گیری داشت. از جمله این وکلا، «فضل بن سنان» و «ابراهیم بن سلامة» بودند که در عصر امام رضا (علیه السلام) وکالت آن حضرت در نیشابور را بر عهده داشتند. شاهد این امر عبارت شیخ طوسی است که در رجال خود از ایشان با عبارت «نیشابوری وکیل» یاد کرده است. پس از انتقال امام رضا (علیه السلام) به مرو، ارتباط مردم نواحی بیهق و نیشابور با رهبری سازمان وکالت بیشتر و قوی‌تر شد و طبعاً ارتباطات مستقیم زیادی با حضرت انجام می‌شد. (29)
نمونه دیگر ، زکریا بن آدم بن عبدالله بن سعد الاشعری قمی است که در منابع رجالی، از ثقات جلیل‌القدر و عظیم‌الشأن و دارای وجاهت نزد حضرت رضا (علیه السلام) دانسته شده و به نقل از آن حضرت آمده است:
رحمه الله یوم ولد و یوم قبض و یوم یبعث حیاً. فقد عاش أیام حیاته عارفاً بالحق، قائلاً به، صابراً محتسباً للحق، قائماً بما یحب‌الله و رسول و مضی رحمه‌الله غیر ناکثٍ و لا مبدلِ، فجزاهُ‌الله أجر نیته و أعطاه خیر اُمنیته؛ (30)
خدا او را مشمول رحمت خود قرار دهد. روزی که به دنیا آمد و روزی که وفات یافت و روزی که زنده برانگیخته شود. وی در ایام حیاتش با عرفان و اعتقاد به حق زیست و بردبار بود و از حق و حقیقت جدایی نداشت. او برای آنچه خدا و پیامبرش دوست می‌دارد، کمر خدمت بسته بود و با همین حال، بدون تبدیل و انحرافی در گذشت. خداوند پاداش نیت او را به وی ارزانی دارد و بهترین آرزویش را به او عطا فرماید.
در عصر امام رضا (علیه السلام) و پس از انتقال آن جناب به مرو، این منطقه به مرکز رهبری سازمان وکالت تبدیل شد و فعالیت‌های پنهان حضرت در نظارت بر کار وکلای نواحی مختلف، از این منطقه انجام می‌گرفت. وجود لقب «مروزی» برای برخی از اصحاب ائمه (علیه السلام)، نشان‌گر ارتباط وسیع شیعیان این منطقه با امامان شیعه (علیه السلام) و رهبران سازمان وکالت است. (31)

4. تأثیرات علمی و فرهنگی

حیثیت بالای علمی امام رضا (علیه السلام) را باید مهم‌ترین عامل در گسترش شیعه در ایران به حساب آورد، زیرا عصر امام رضا (علیه السلام) عصر شکوفایی مجدد علوم اسلامی و ورود افکار بیگانه در جامعه اسلامی و شکل‌گیری مکاتب فکری گوناگون بود. در دوره مأمون، ترجمه کتب به اوج خود رسید. او کتابخانه‌ای مخصوص را مرکز این کار قرار داد که به «بیت‌الحکمه» معروف شد و بسیاری از دانشمندان و مترجمان در آن جا مشغول تحقیق بودند. (32)
در پی ترجمه متون خارجی که در بیت الحکمه و جندی شاپور انجام شده بود، اصطکاک فرهنگی جهان اسلام و غرب ایجاد شد. تبلیغات فرق و مذاهب مختلف نیز شرایط ویژه‌ای از لحاظ علمی و فرهنگی به وجود آورد؛ به عنوان مثال عقل‌گرایی محض که از کتب عقلی یونانی و سریانی و غیر آنها به وجود آمده بود، افراد بسیاری را به مذهب اعتزال سوق داد، به گونه‌ای که گمان کردند تنها عقل است که سرچشمه معرفت است و تدریجاً خود را بی‌نیاز از وحی دانستند. (33)
امام رضا (علیه السلام) با حرکت علمی همراه با عقلانیت و استفاده از فرصت‌ها در مباحث و دانش سرشار خود و با احاطه علمی بر مبانی ادیان و مذاهب دیگر، تحول عظیمی در تاریخ اسلام ایجاد نمود. (34) عمده‌ترین مؤلفه و پیش‌زمینه حرکت امام در راستای نهضت علمی مسلمین، آموزه‌های دینی مربوط به کتاب و سنت بوده است. امام با تکیه بر اصول علمی و معارف کلیدی، نهضت علمی را به اوج خود رساند. (35)
امام رضا (علیه السلام) در راستای روشن ساختن افکار عمومی مسلمین و شیعیان، به تنقیح و تبیین معارف دینی و تشکیل جلسات مناظره پرداخت و راه و رسم تحقیق و تحصیل علم را به مردم واهل علم معرفی فرمود و آنها را از خطر انحراف نجات داد. (36) فضل بن عباس از ابوصلت روایت می‌کند:
از علی بن موسی داناتر ندیدم و هیچ عالمی به خدمت ذی شرافتش مشرّف نشد، مگر این که در علم و فضل آن حضرت، همان شهادتی که من می‌دهم، داد و چنان افتد که مأمون، مجالس عدیده منعقد ساخت و از علمای هر دین و مذهبی و هم چنین از فقهای شیعه، فراهم می‌ساخت و با آن حضرت از هرگونه علمی و مذهبی سخن می‌راندند و تمام ایشان از اول تا به آخر، مغلوب و مجاب می‌شدند، چندان که کسی از ایشان بر جای نماند، مگر این که اقرار به فضل و فزونی و تفوق آن حضرت و قصور و عجز خویش نمود. (37)
یکی دیگر از اقدامات امام رضا (علیه السلام) در تحکیم مواضع شیعه و گسترش آن، تشکیل حوزه درسی در منزل و مسجد بود. علی بن موسی الرضا (علیه السلام) افزون بر شرکت در مناظرات عمومی و مجالس علمی که مأمون تدارک می‌دید، در منزل خود و مسجد مرو نیز حوزه علمی تشکیل داد و پذیرای شیعیان و پیروان خویش شد؛ شیعیانی که از شهرها و روستاهای دور و نزدیک و از طبقات گوناگون، برای زیارت آن حضرت (علیه السلام) و گرفتن راهنمایی و کسب معارف علمی و دینی و حل شبهات و مسائل گوناگون می‌آمدند. تعداد ایشان هر روز بیشتر می‌شد، تا جایی که مأمون احساس خطر کرد و به محمّد بن عمرو طوسی دستور داد که مانع ورود و اجتماع آنها در خانه حضرت (علیه السلام) شود. (38) شیخ طوسی اصحاب حضرت رضا (علیه السلام) را 317 نفر ضبط کرده است که پس از رحلت امام نیز این حوزه به فعالیت خود ادامه داد.
تاریخ گواهی می‌دهد که از همان ابتدای ورود امام (علیه السلام)، به ایران چه در مرو و چه در طول مسیر، همواره ایرانیان با شور و اشتیاق به دور حضرت (علیه السلام) حلقه زد، از علم سرشار و دیدگاه‌های علمی و فرهنگی ارزشمند ایشان بهره بردند؛ به عنوان نمونه رجاء بن ضحاک در باره رفتار امام (علیه السلام) در بین راه می‌گوید:
آن حضرت در هیچ شهری قدم نمی‌گذاشت، جز این که اهالی آن سامان به دیدنش آمده، از وی مسائل و مشکلات دینی خود را می‌پرسیدند. حضرت به آنها پاسخ می‌گفت و بسیار برای آنان از پدرش، از آبای گرامی‌اش (علیه السلام) از علی (علیه السلام) و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل حدیث می‌کرد. (39)

5. تأثیرات سیاسی

حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران را می‌بایست مرحله دیگری از استحکام و گسترش تشیع سیاسی به شمار آورد، چرا که مأمون با هوشی سرشار و درایتی بی‌سابقه قدم در میدانی نهاد که اگر پیروز می‌شد، می‌توانست درخت تشیع را ریشه کن کند، اما امام هشتم (علیه السلام) با تدبیری الهی و شیوه‌ای حکیمانه، بر مأمون فائق آمد و او را در میدان نبرد سیاسی که خود به وجود آورده بود، به طور کامل شکست داد.
امام رضا (علیه السلام) از اهداف پشت پرده مأمون در تحمیل ولایت عهدی آگاه بود. از این رو هنگامی که ناچار شد پس از تهدید مأمون ولایت عهدی را بپذیرد، به گونه‌ای با این مقام موافقت و رفتار کرد که به نفع مأمون تمام نشود. کار به آن جا رسید که مأمون احساس خطر کرد و گفت: با بزرگداشت او (امام رضا (علیه السلام) مرتکب اشتباه شدیم و خود را در معرض نابودی قرار دادیم. سهل‌انگاری در کار او جایز نیست. باید اندک اندک از موقعیت او بکاهیم تا وی را در نظر مردم چنان ترسیم نماییم که از دید آنها، شایستگی خلافت نداشته باشد. سپس در مورد او چنان اندیشه کنیم که خطرات وی متوجه ما نشود. (40)
در همان حالی که امام (علیه السلام) به عنوان ولی عهد شناخته می‌شد و از امکانات دستگاه خلافت نیز برخوردار بود، چهره‌ای به خود می‌گرفت که گویی با دستگاه خلافت مخالف و به آن معترض است، به گونه‌ای که هیچ‌گونه دخالتی در امور حکومت نمی‌فرمود. از این رو می‌توان گفت قبول ولایت عهدی از سوی امام (علیه السلام)، موجبات استحکام پایه‌های شیعه در ایران را فراهم کرد، چرا که مناظرات و احتجاجات امام (علیه السلام)، موجب شناخت اهمیت مذهب امامیه شد و شیعه از تقیه خارج گردید. علمای شیعه که تا آن زمان تقیه می‌کردند، رسماً ابراز تشیع می‌کردند، تا جایی که علمای سنی و پیروان مذاهب ایشان، خراسان را ترک کردند و به طرف بغداد رفتند و اطراف عباسیان را گرفتند. در مقابل، ایرانیان علاقه‌مند به علم و فرهنگ و اصل بیت (علیه السلام)، به سوی خراسان آمدند و در محضر امام (علیه السلام) به آموختن علم و دانش پرداختند. (41)
امام رضا (علیه السلام) در پاسخ محمّد بن عرفه که از علت قبول ولایت عهدی سؤال کرد، فرمود:
مَا حَمَلَ جَدِّی أَمِیرَ المُؤمِنِینَ (علیه السلام) عَلَی الدُّخُولِ فِی الشُّورَی؛ (42) (43)
همان دلیلی که جدم امیرالمؤمنین را وادار به ورود به شورا کرد [من را نیز وادار به پذیرش ولایت عهدی نمود].
یکی از اهداف مأمون در ولی عهد قرار دادن امام رضا (علیه السلام)، کنترل قیام‌های شیعیان بر ضد عباسیان بود، اما پس از آن که امام عهده‌دار ولایت عهدی شد، نه تنها شیعیان به مبارزات خود پایان ندادند، بلکه این مبارزات حتی در زمان خلافت مأمون نیز ادامه داشت و پس از شهادت ا مام (علیه السلام) پر دامنه‌تر شد. از جمله این قیام‌ها که بلافاصله پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) صورت گرفت، قیام احمد بن موسی معروف به شاه چراغ، برادر امام (علیه السلام) است که در سال 203 ق رخ داد. (44)

6. تأثیرات اقتصادی

حاکمان بنی‌امیه و بنی‌عباس هم چون حاکمان ساسانی، خراج سنگینی بر گرده ایرانیان بار می‌کردند و این موجب نارضایتی و عصیان مردم بود، چنان که حسن بن محمّد قمی می‌نویسد:
در ایام القدیم، امر چنان بوده است که ارباب خراج را به قم تکلیف و الزام کرده‌اند به هر هزار دینار، 25 دینار... و بعد از مدتی دو صنف نهاده‌اند: یکی چنانچه یاد کردم و دیگر آن که به هر هزار دینار، سی و سه دینار....
چون زیاد بن عبید بر عراق والی شد، بفرمود تا دینار وافی کسروی بستانند. کسی در این معنی قیام نمی‌نمود. پس زیاده خراج بر ایشان مضاعف گردانید... پس از آن، ملوک بنی‌مروان در این تکالیف و کفایت بسیار زیاده کردند تا غایتی که مردم از آن به تنگ آمدند و بی‌طاقت شدند. (45)
این وضع در زمان بنی‌عباس نیز ادامه داشت، چنان که مأمون، معتصم و مستعین برای مردم قم، لشکر می‌فرستادند تا خراج را به زور از آنان بستانند. مردم قم تا آن جا که توان داشتند از پرداخت خراج به خلفای جور امتناع می‌کردند، اما مأموران حکومتی «آنان را سرنگون در می‌آویختند و می‌زدند و سراهای ایشان را خراب می‌کردند... و اموال ایشان را بر می‌داشتند.» (46)
طبیعی است مذهبی که این حاکمان، مبلّغ آن بوده‌اند، آن چیزی نبود که ایرانیان برای آن از دین آبا و اجدادی خویش دست کشیدند. این جاست که روی سوی خانه گلین فاطمه (علیه السلام) نهادند و همواره عاشق عدالت علی (علیه السلام) و حکومت خاندان علی (علیه السلام) بودند و به گفته فان فلوتن: «علت گرایش ایرانیان به علویین این بود که آنها عدل واقعی را جز در حکومت علی (علیه السلام) مشاهده نکردند.» (47)
تقلیل میزان مالیات و کمک به فقرا را نیز می‌توان از پی‌آمدهای اقتصادی هجرت امام رضا (علیه السلام) به ایران دانست.

نتیجه‌گیری

بی‌شک باید حضور امام رضا (علیه السلام) را در ایران نقطه عطفی در تاریخ تشّیع این منطقه به شمار آورد. علی‌رغم همه محدودیت‌هایی که مأمون برای جلوگیری از فعالیت امام رضا (علیه السلام) و ارتباط شیعیان با امام (علیه السلام) به وجود آورده بود، بارزترین موضوع در سیره امام رضا (علیه السلام) از مدینه تا مرو، تلاش حضرت برای معرفی جایگاه معصومین (علیه السلام) در این فرصت است.
امام رضا (علیه السلام) از لحظه حرکت از مدینه تا مرو، از روش‌های گوناگون برای شناساندن شیعه بهره برد. امام در طول مسیر، احادیث را از طریق پدرانش به حضرت علی و پیامبر (سلام الله علیهم اجمعین) می‌رساند. این بهترین روش برای معرفی مکتب تشیع و خنثی کننده توطئه‌هایی بود که شیعه را خارج از دین می‌شمرد.
از آنچه گذشت آشکار شد که تشیع ایرانیان، امری از روی اجبار نبوده است، بلکه ایرانیان، اسلام و تشیع را با روح خود سازگار دیدند و فطرت عدالت‌خواهانه آنان، علی (علیه السلام) و فرزندش امام رضا (علیه السلام) را مظهر عدالت و صدق و راستی یافتند. از این رو دعوت ایشان را لبیک گفتند.
عوامل تأثیر‌گذار در گسترش تشیع در ایران پس از هجرت تاریخی امام رضا (علیه السلام) را می‌توان چنین بر شمرد:
1. تأثیر شخصیت علمی، معنوی و شیوه‌های اخلاقی و رفتاری امام رضا (علیه السلام)؛
2. مهاجرت فرزندان ائمه (علیه السلام)، به ویژه‌ی حضرت معصومه (علیها السلام) به ایران؛
3. فطرت دینی و روح عدالت‌خواهی ایرانی‌ها؛
4. بنای مساجد و مدارس علمی و تشکیل کلاس‌های درس برای آموزش علوم اسلامی و فرهنگی شیعی توسط امام (علیه السلام) و یاران‌شان؛
5. حضور فقها، راویان، عالمان و وکلای امام (علیه السلام) در ایران؛
6. پیدایش نهضت‌ها و جنبش‌های شیعی در ایران؛
7. تشکیل حکومت‌های شیعی؛
8. تبعیض و بی‌عدالتی‌های حکومت‌های ساسانی، اموی و عباسی؛
9. خراج‌‌های سنگین تحمیل شده بر مردم.
در پایان باید گفت حضور نزدیک به سه ساله امام رضا (علیه السلام) در خراسان و بعدها مقبره آن حضرت در ایران، موجب استحکام و گسترش تشیع در ایران گردید. آمدن امام رضا (علیه السلام) به ایران، جا به جایی در جغرافیای عالم اسلام را به وجود آورد؛ تشیع به ایران منتقل و از این جا به دنیا منتشر شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. لغت‌نامه دهخدا، ذیل عنوان شیعه،
2. محمّد محمّدی اشتهاردی، رابطه ایران با اسلام و تشیع، ص 327.
3. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 221 و 222.
4. محمّد محمّدی اشتهاردی، رابطه ایران با اسلام و تشیع، ص 318.
5. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تصحیح، مهدی لاجوردی، ج1، ص 450.
6. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام،ترجمه: علی جواهر کلام، ج3، ص 312.
7. عمادالدین حسین اصهانی، زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا، ص 134.
8. سید حسین حر، امام رضا (ع) و ایران، ص 126 و 127.
9. ناصر مکارم شیرازی، «مناظرات تاریخی حضرت رضا (ع)، مجموعه مقالات کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، ص 35.
10. علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، ترجمه: بهمن دارانی، ص 51.
11. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق و تصحیح: مهدی لاجوردی، ج2، ص 36.
12. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، ص 460 و 461.
13. باقر شریف قرشی، حیاة الامام الرضا (ع)، 177و 178.
14. سید رضا موسوی، «بررسی تأثیرات حضور امام رضا (ع) در ایران»، http://r_moosavi.vlogfa.com.
15. باقر شریف قرشی، همان، ص 295-293.
16. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق و تصحیح: مهدی لاجوردی، ص 248.
17. عبدالقادر احمد الیوسف، زندگانی علی بن موسی الرضا (ع) از تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه: غلامرضا ریاضی، ص 112 و 113.
18. عزیزالله عطاردی، راویان امام رضا (ع) در مسند الرضا (ع)، ص 424.
19. محمّد محمّدی اشتهاردی، رابطه ایران با اسلام و تشیع، ص 334.
20. محمّد جعفرنژاد، آثار و برکات حضور امام رضا (ع) در ایران، ص 58.
21. شیخ مفید، الارضاد، ج2، ص259.
22. محمّد محمّدی اشتهاردی، رابطه ایران با تشیع، ص 235.
23. باقر شریف قرشی، حیاة الامام الرضا (ع)، ص 351.
24. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران تا طلوع دولت صفوی، ص 234.
25. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امام شیعه (ع)، ص 460.
26. محمّد جعفرنژاد آثار و برکات حضور امام رضا (ع) در ایران، ص 128.
27. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران تا طلوع دولت صفوی، ص 219.
28. محمّد محمّدی اشتهاردی، رابطه ایران با اسلام و تشیع، ص 328-332.
29. محمّد رضا جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (ع)، ص 135.
30. محمّد حسین، ناصر الشریعة، تاریخ قم، تحقیق: علی دوانی، ص 195 و 196.
31. محمّدرضا جباری، سازمان وکالت ونقش آن در عصر ائمه (ع)، ص 139.
32. احمد رفاعی، عصر المأمون، ج1، ص 375.
33. سید محمد مرتضوی، نهضت کلامی در عصر امام رضا (ع)، ص 31 و 32.
34. عبدالله امامی، «عطانیت توحیدی»، روزنامه قدس، 1385/2/6.
35. علی شریعتمداری، «ویژگی‌های شخصیت امام رضا (ع)»، مجموعه آثار کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، ص 111-117.
36. ذبیح‌الله صفا، علوم عقلی درتمدن اسلامی، ص 59-67.
37. عباسقلی خان سپهر، ناسخ التواریخ، ص 152.
38. صدوق، عیون أخبار الرضا 0ع)، تحقیق و تصحیح: مهدی لاجوردی، ص 172-174.
39. همان، ص 180-183.
40. همان، ص 181 و 182.
41. عمادالدین حسین اصفهانی، زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع)، ص 135.
42. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق و تصحیح: مهدی لاجوردی، ص 140.
43. محمد جعفرنژاد، آثار و برکات حضور امام رضا (ع) در ایران، ص 40.
44. همان.

منابع تحقیق :
1. ابن بابویه، محمّد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق وتصحیح: مهدی لاجوردی، نشر جهان، تهران 1378 ق، چاپ اوّل.
2. اصفهانی، عمادالدین حسین (عمادزاده)، زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع)، انتشارات گنجینه و نشر محمّد، 1361ش، چاپ دوم.
3. الیوسف، عبدالقادر احمد، زندگانی علی بن موسی الرضا (ع) از تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه: غلامرضا ریاضی، کتابفروشی زوار، مشهد، چاپ اوّل.
4. امامی، عبدالله، «عقلانیت توحیدی»، روزنامه قدس، 1385/2/6.
5. جباری، محمّدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (ع)، مؤسسه آموزش پژوهشی امام خمینی، (رحمه الله)، قم 1382 ش، چاپ اول.
6. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهر کلام، انتشارات امیرکبیر، تهران 1386ش.
7. جعفرنژاد، محمّد، آثار و برکات حضور امام رضا (ع)، در ایران، انتشارات سلسله، 1381 ش، چاپ اول.
8. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران تا طلوع دولت صفوی، نشر علم، 1386 ش، چاپ اول.
9. ــــ ، تاریخ تشیع در ایران، مرکز نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران 1386 ش، چاپ اول.
10. ــــ ، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، چاپ ششم انصاریان، قم 1381 ش، چاپ اول.
11. حر، سید حسین، امام رضا (ع) و ایران، دفتر نشر معارف، قم 1386 ش.
12. دهخدا، علی‌‎اکبر، لغت‌نامه، دانشگاه تهران، تهران 1377 ش.
13. رفاعی، احمد، عصرالمأمون، انتشارات دارالکتب العربیه، بی‌جا، بی‌تا.
14. سپهر، عباسقلی‌خان، ناسخ التواریخ، اسلامیه، تهران 1348ش.
15. شریف قرشی، باقر، حیاة‌الإمام الرضا (ع)، سعید بن جبیر، قم 1380 ش، چاپ دوم.
16. شریعتمداری، علی، «ویژگی‌های شخصیت امام رضا (ع)،» مجموعه آثار کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، انتشارات کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، مشهد 1383ش.
18. صفا، ذبیح‌الله، علوم عقلی در تمدن اسلامی، دانشگاه تهران، تهران 1371ش.
19. طبری، محمّد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، بعث، قم 1413ق.
20. عطاردی، عزیزالله، راویان امام رضا (ع) در مسندالرضا، کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، مشهد 1367ش.
21. قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحکما، ترجمه: بهمن دارانی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران 1371 ش.
22. قمی حسن بن محمّد، تاریخ قم، ترجمه: حسن بن علی قمی، تصحیح: سید جلال الدین تهران، توس، تهران 1631ش.
23. کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران 1365ش.
24. مجلسی، محمّد باقر، بحارالأنوار الجامعة‌ لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1363ش، چاپ چهارم.
25. محمّدی اشتهاردی، محمّد، رابطه ایران با اسلام، انتشارات برهان، 1378ش، چاپ اول.
26. مرتضوی سید محمّد، نهضت کلامی در عصر امام رضا (ع)، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1375 ش.
27. مکارم شیرازی، ناصر، «مناظرات تاریخی حضرت رضا (ع)»، آثار کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، چاپ کنگره جهانی، 1368ش.
28. موسوی، سید رضا، «بررسی تأثیرات حضور امام رضا (ع) در ایران» http://r-moosavi.blogfa.com
29. ناصرالشریعة، محمّد حسین، تاریخ قم، تحقیق: علی دوانی، انتشارات دارالفکر، قم 1350 ش.

منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نقش هجرت امام رضا ع در تعمیق و گسترش تشیع ایرانیانچکیده در میان صداها حادثه، هجرت تاریخی امام رضا علیه السلام، در اذهان ایرانیان و بررسی نقش هجرت امام رضا ع در تعمیق و گسترش تشیع ایرانیانچکیده زمینه امام هشتم ع در مدت اقامت خود در ایران و خراسان ، تلاش گسترده‌ای را عوامل اصلی گسترش شیعه در ایران چه بود نقش امام رضاع در امام رضاع در طول پیدایش و گسترش مکتب تشیع در ایران ایرانیان مهاجر هجرت آثار و ثمرات حضور امام رضا کاظم منافی … نقش هجرت امام رضاع در تعمیق و گسترش تشیع ایرانیان نقش هجرت امام رضا ع در نقش هجرت امام رضا ع در گسترش تشیع وجنبشهای …نقشهجرتامامرضاعدربسمه تعالی نقش هجرت امام رضا ع در ایرانیان و پاسخ کوفیان گسترش تشیع عوامل اصلی گسترش شیعه در ایران چه بود نقش امام رضاع در بود نقش امام رضاع در تشیع و گسترش مکتب تشیع در ایرانیان مهاجر هجرت کانون فرهنگی هنری امام حسن مجتبی عحضور امام رضاع در ایران موجب نقش هجرت امام رضا علیه السلام در تعمیق و گسترش تشیع امام رضا نقشهجرتامامرضاامام رضا نقش هجرت امام رضاع شگرفی در گسترش و تعمیق در مقابل ایرانیان علاقه نقش امام رضا ع در توسعه فرهنگ و تمدن ایراننقش امام رضا ع درنقش امام رضا ع در گرفت و در گسترش تشیع و امام رضا ع در خراسان و پورتالمعاونت تبلیغات رضوان علمرضوانعلمنقش امام رضا السلام و تشیع در این که نقش عمده ای در گسترش تشیع از و آثار امام رضا ع دیدن خواب در چه ساعاتی صحت دارد ؟ منتظران و یاوران حضرت دیدن خواب در چه ساعاتی صحت دارد و اگر فردی آینده زندگی خود را در خواب ببیند آیا تعبیر دارد یا ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی حضرت فاطمه س ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ چه بوده است و در کدام خبرگزاری ایسنا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری تیم ملی والیبال ایران نماینده آسیا در جام بین قاره ای بهروان از لحاظ تعداد شکایات از باشگاه


ادامه مطلب ...

امام رضا (علیه السلام) و تشیع در ایران

[ad_1]

 

مقدمه

امام رضا (علیه السلام)، هشتمین پیشوای شیعیان، در سال 148 ق در مدینه متولد شد. در 35 سالگی عهده‌دار مقام امامت و رهبری جامعه مسلمانان گردید و پس از بیست سال هدایت و امامت، در سال 203 ق در طوس به شهادت رسید.
«تشیع» در لغت به معنای «مشایعت و یاری کردن» و «شیعه» به معنای «پیروان، یاران و انصار» آمده است که بر مذکر، مؤنث، مفرد و جمع، یکسان اطلاق
می‌گردد. در ارتباط با پیدایش تشیع که برگرفته از عوامل سیاسی، اجتماعی و تاریخی است، نظریات گوناگونی ارائه شده است، اما نکته غیر قابل انکار و اصل اساسی تشیع به عنوان مذهبی که قدمت آن به سده اول هجری قمری بر می‌گردد، امامت حضرت علی (علیه السلام) و جانشینی بلافصل پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط آن حضرت است که اولین شیعیان صدر اسلام، مثل سلمان فارسی، مقداد، عمار یاسر، ابوذر و حذیفة بن یمان به تبلیغ آن در سرزمین‌های اسلامی می‌پرداختند.
ایران جزو اولین مناطقی بود که از سال 12 ق فتوحات اسلامی در آن شروع گشت و هم زمان با گسترش فتوحات در ایران، به خصوص در دوران خلافت علی (علیه السلام)، تشیع و انس گرفتن مردم با خاندان اهل بیت (علیه السلام) نفوذ یافت. مناطقی هم چون مداین، قم و خراسان، اولین مناطقی بودند که در همان سده اول هجری به تشیع گرایش پیدا کردند. تا قرن چهارم و حکومت آل بویه، نهضت‌های متعدد علویان در ایران به وقوع پیوست و تعداد زیادی از سادات علوی از شاخه حسنی و حسینی، برای در امان ماندن از ظلم و جور خلفای اموی و عباسی، به ایران مهاجرت کردند و باعث گسترش هر چه بیشتر تشیع در ایران شدند.
در این مقاله به وضعیت شیعیان ایران در زمان امام رضا (علیه السلام) در قرن سوم هجری پرداخته می‌شود. سؤال اصلی در مقاله حاضر، این است «اوضاع شیعیان ایران، بعد از ورود امام رضا (علیه السلام) چگونه بوده است؟» و فرضیه ارائه شده از این قرار است که «وضعیت شیعیان، بعد از ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران، مطلوب شد و رو به گسترش نهاد.» مفاهیم و متغیرهای به کار رفته در این تحقیق عبارت است:
شیعیان: کسانی هستند که به امامت و جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بعد از پیامبر اعتقاد دارند.
امام رضا (علیه السلام): از متغیرهای به کار رفته و مستقل در فرضیه، امام رضا (علیه السلام) است که هشتمین پیشوای شیعیان است.
ایران: ایران کنونی، نام کشوری است که در زمان امام رضا (علیه السلام) جزو دولت عباسیان به شمار می‌رفت.
سؤالات فرعی مطرح شده در این تحقیق، شامل موارد زیر است:
1. امام رضا (علیه السلام) چه کسی بود؟
2. تشیع چگونه به ایران نفوذ پیدا کرد؟
3. اوضاع شیعیان ایران در زمان امام (علیه السلام) چگونه بوده است؟
بنابراین، سازمان‌دهی پژوهش این مقاله، شامل مقدمه، زندگی‌نامه امام رضا (علیه السلام)، تشیع در ایران و اوضاع شیعیان ایران در زمان امام رضا (علیه السلام) ونتیجه‌گیری خواهد بود.

1. زندگی‌نامه امام رضا (علیه السلام)

حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در سال 148 ق در مدینه متولد شد. مادرش کنیز فرزندداری به نام «اُمّ البنین» و پدر گرامی‌اش «امام موسی کاظم (علیه السلام)»، هفتمین پیشوای شیعیان بود. (1) اسم آن حضرت «علی»، «کنیه‌اش ابوالحسن» و القابش «رضا، صابر، رضی و وفی» بود که «رضا» از سایر القاب، شهرت بیشتری داشت. (2) حضرت جواد (علیه السلام) در روایتی، ضمن رد شبهه عده‌ای که راضی بودن حضرت رضا (علیه السلام) را به ولی عهدی مأمون را علت انتخاب لقب «رضا» می‌دانستند، فرمود:
قسم به ذات خداوند، دروغ گفتند و فاجر شدند، بلکه حق تعالی او را «رضا» نامید، چرا که او به خدای خدا و به رسول خدا و ائمه بعد از او راضی بود و نیز مخالفان از دشمنانش از او راضی بودند، چنانچه موافقان از دوستانش هم از ایشان رضایت داشتند. و هیچ یک از پدران آن حضرت، این‌گونه نبودند. پس از این جهت او از میان ایشان مسما به «رضا» شد. (3)
ایشان دوران کودکی و نوجوانی خویش را در دامن پدر گرامیش گذرانید و از محضرش کمال استفاده را برد و به رشد و بالندگی رسید. آن حضرت در 35 سالگی، پدر خویش را از دست داد و خود، عهده‌دار امامت و هدایت جامعه مسلمان گردید. حسین بن نعیم صحاف می‌گوید: من و هشام بن حکم و علی بن یقطین در بغداد بودیم. علی بن یقطین گفت: «من نزد عبد صالح نشسته بودم که پسرش رضا (علیه السلام) خدمت او آمد. امام به من فرمود: ای علی بن یقطین! این علی سید اولاد من است، آگاه باش! من کنیه خود را به او بخشیدم.» هشام بن حکم کف دست خود را به پیشانی‌اش کوبید و گفت: «وای بر تو! چه گفتی؟» علی بن یقطین گفت: «به خدا آنچه را گفتم، از او شنیدم.» هشام گفت: «من هم به تو خبر می‌دهم که امر امامت بعد از آن حضرت، با وی است.» (4)
آن حضرت در طول مدت بیست ساله امامت خود (203-183ق)، ده سال با «هارون الرشید»، پنج سال با «محمّد امین» و پنج سال دیگر نیز با «عبدالله مأمون» معاصر بود. (5) در زمان مأمون، حضرت رضا (علیه السلام) از مدینه به پایتخت احضار شدند. امام و همراهان به سرپرستی جلودی، از مدینه حرکت کردند و به خراسان رسید. هنگامی که این جماعت را نزد مأمون بردند، او دستور داد آن حضرت را در منزلی جدا و بقیه را هم در دیگر منازل جای دهند.
مأمون حضرت را فوق‌العاده تکریم کرد و از وی به طرز باشکوهی، پذیرایی نمود. (6) او در ادامه سیاست‌های فریبنده خویش، تصمیم گرفت ولی عهدی را به امام واگذار کند، ولی حضرت از پذیرش آن امتناع کرد. سرانجام امام رضا (علیه السلام) پس از اصرار و تهدید به قتل، با اکراه و با شرایطی، ولی عهدی را پذیرفت (7) و فرمود:
پروردگارا! تو مرا نهی فرمودی از این که به دست خود، خود را به مهلکه اندازم. مرا اکراه و اجبار کردند و مضطر شدم، چنانچه چون ولایت عهدی را نپذیرفتم، از جانب مأمون، مشرف بر قتل شدم. حال مضطر شدم، چنانچه یوسف و دانیال (علیه السلام) در قبول ولایت از طاغی زمان خود، مضطر شدند.
پروردگارا! عهدی جز عهد تو و ولایتی برای من مگر از جانب تو نیست. پس مرا در اقامه دین تو و زنده گردانیدن سنت پیغمبر تو محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) توفیق بده که تو مولا و ناصر من هستی و خوب مولا و ناصری هستی. (8)
مأمون دستور داد که ولایت عهدی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را به مردم اعلام کنند و امر کرد که مردم از لباس سیاه دست بردارند و لباس سبز بپوشند. او در اولین عید فطر پس از پذیرش ولایت عهدی توسط امام، از آن حضرت خواست که برای مردم، نماز و خطبه بخواند. امام پیغام فرستاد که با تو شرط کردم در این گونه امور دخالت نکنم، اما عاقبت با اصرار مأمون، پذیرفت. با استقبال مردمیِ شدیدی که به هنگام رفتن امام به نماز عید پیش آمد، مأمون و فضل احساس خطر کردند و چاره‌ای جز منصرف نمودن امام از اقامه نماز ندیدند.
امام (علیه السلام) همواره در برابر اقدامات مغرضانه فضل بن سهل، مقاومت می‌کرد و موجب خشم و غضب او می‌شد. اطلاع دادن امام از خراب کاری‌های فضل به مأمون باعث شد که بر اثر بدگویی‌ها و سعایت فضل، مأمون تصمیم بر شهادت حضرت بگیرد. (9)
محمدبن جهم نقل می‌کند: حضرت انگور بسیار دوست داشت. مأمون که نقشه شهادت او را کشیده بود، مقداری انگور را برای آن حضرت آماده کرد و چند روز سوزن‌های زهرآلود را که به زهر آلوده شده بود، در آنها فرو برد و سپس آنها را به محضر امام آورد. حضرت، پس از تناول اجباری از انگور زهرآلود، در ماه صفر، سال 203 در سن 55 سالگی شهید و در خانه «حمیدبن قحطبه» واقع در سناباد طوس از سرزمین خراسان به خاک سپرده شد. (10)
آن حضرت اخلاق بسیار بزرگوارانه و منش کریمانه‌ای داشت. ابراهیم بن عباس می‌گوید: «من ندیدم که حضرت از چیزی بپرسد و یا یکی از خدمت‌گزاران و غلامان خود را فحش دهد و یا بدون علم، درباره دیگران چیزی بگوید. در زمانش آگاه‌تر از وی را ندیدم. مأمون به عنوان آزمایش، همه‌گونه مسائل را می‌پرسید و او هم جواب همه آنها را می‌داد و در همه جواب‌ها به قرآن استشهاد می‌کرد.
هر سه روز یک ختم قرآن انجام می‌داد و می‌فرمود: "اگر بخواهم، در کمتر از سه روز هم می‌توانم یک قرآن ختم کنم، ولی هنگامی که به آیات شریفه می‌رسم، تفکر و تدبّر می‌کنم که این آیه در چه موضوعی و در چه وقتی نازل شده است. لذا قرآن را در هر سه روز یک دور قرائت می‌کنم." من ندیدم که او شخصی را با سخنانش اذیت کند و هرگز کلام کسی را قطع نمی‌کرد، تا آن گاه که سخنش تمام می‌شد. احتیاجات احدی را در صورتی که می‌توانست انجام دهد، رد نمی‌کرد.
نزد هم نشینانش پاهای خود را دراز نمی‌نمود. من او را هرگز در حال دشنام دادن ندیدم. و هرگز مشاهده نکردم آب دهان بر زمین اندازد. در حال خنده هیچ گاه قهقهه نمی‌کرد و همواره تبسم می‌کرد. هنگامی که سفره طعام گسترده می‌شد، غلامان و خدمت‌گزاران، حتی دربانان و نوکران خود را امر می‌کرد تا سر سفره بنشینند و با آن حضرت غذا بخورند. حضرت رضا (علیه السلام)، بسیار کم می‌خوابید و اکثر شب‌ها را تا صبح بیدار بود. بسیار روزه می‌گرفت و روزه اول و وسط و آخر ماهش ترک نمی‌شد. می‌فرمود: "روزه داشتن در این سه روز مثل این است که انسان همیشه روزه داشته است". صدقه و احسان زیادی داشت و در نهان انفاق می‌کرد.» (11)
تاکنون کتاب‌های اختصاصی زیادی با موضوع سخنان و سیره امام رضا (علیه السلام) تدوین شده که برخی از آنها به شرح ذیل است:
1. عیون اخبار الرضا (علیه السلام): شیخ صدوق (رحمه الله) در این کتاب، حدود ششصد روایت را از حضرت گردآورده و همان‌گونه که از اسم کتاب استفاده می‌شود، وی اخبار چشم‌گیر از امام رضا (علیه السلام) را انتخاب کرده و مقصودش جمع‌آوری همه روایات ایشان نبوده است.
2. مفاخر الرضا (علیه السلام): این کتاب از تألیفات حاکم نیشابوری است و از آن را با عنوان مناقب الرضا (علیه السلام) نیز نام برده شده است. از این کتاب اکنون اثری نیست. محمدبن مشهدی در کتاب مزار، از این منبع نقل می‌کند.
3. فقه الرضا (علیه السلام): این کتاب شامل مجموعه‌ای از مسائل و احکام روایت شده از آن حضرت است. مجلسی اول ودوم و نیز حاج میرزا حسین نوری، انتساب این کتاب به حضرت را پذیرفته اند، اما گروهی از اهل علم در صحت آن تردید دارند.
4. صحیفة الرضا (علیه السلام): رسالة صحیفة الرضا یا مسند علی الرضا (علیه السلام) به طور مستقل و جداگانه چاپ شده است. این رساله مختصر، در میان محدثان اهل سنت نیز بسیار مشهور است. سمعانی در التحبیر و رافعی قزوینی در التدوین، چند طریق برای صحیفه نقل کرده اند. میرحامد حسین هندی نیز صحیفه‌ای را در اختیار داشت که از طریق ابوالقاسم قشیری و محمّدبن حمویه جوینی روایت شده و هم چنین عبدالواسع یمانی، آن را از طریق حافظ بن عساکر نقل کرده و در پایان مسند زیدبن علی آورده است.
5. مسند الامام الرضا (علیه السلام): این کتاب در اصل به زبان عربی تنظیم شده، تا علما و دانشمندان به طور مستقیم از سخنان حضرت رضا (علیه السلام) استفاده کنند. این شامل شرح حال حضرت رضا (علیه السلام) و روایات و اخبار وارده از آن حضرت است.

2. تشیع در ایران

الف – تبیین مفاهیم

در ابتدا لازم است به تبیین دو مفهوم «تشیع» و «ایران» بپردازیم.

تشیع:

کلمه تشیع، مصدر و به معنای «دعوی شیعه کردن، خود را شیعه نمودن و ...» آمده است و اگر به عنوان «اسم» به کار برده شود، معنای «مذهب شیعه» می‌دهد. «شیعه» در لغت به معنای «گروه، پیروان، انصار، اتباع، تابع، ناصر، قوم و گروهی علی حده که جمع شوند بر امری» آمده است. (12) برخی منابع از جمله لسان العرب، «شیعه» را این گونه معنا کرده‌اند: «گروهی است که بر چیزی گرد آمده باشند. هر طایفه‌ای که بر چیزی گرد هم آیند، شیعه هستند و هر طایفه‌ای که بر کاری گرد آیند و از نظر یکدیگر پیروی کنند، شیعه خوانده می‌شوند.» (13)
در اصطلاح، شیعیان کسانی‌اند که علی (علیه السلام) را به صورت ویژه همراهی کردند و به امامت و خلافت او به استناد نص و وصیت، خواه روشن و آشکار و خواه پنهان و پوشیده، گرویدند و گفتند: امامت از فرزندان او بیرون نمی‌رود و اگر بیرون رود، یا به ستم از سوی دیگران و یا به تقیه از سوی امام است. (14)
بنابراین شیعه در لغت به معنای یاران و پیروان است و در اصطلاح به حامیان و پیروان امام علی (علیه السلام) و خاندان مطهرش گفته می‌شود که به امامت آنان یکی پس از دیگری اعتقاد دارند.

ایران:

در آغاز هزاره اول قبل از میلاد، هند و اروپاییان به آسیای غربی مهاجرت نمودند. این گروه با ساکنان بومی، درگیر شدند و با زور و حملات متوالی، برای همیشه در نجد ایران، ماندگار شدند. (15) این قبایل مهاجم که به «آریایی» ها شهرت داشتند، کشوری به نام «ایران» یا «فرس» (perse) و به اصطلاح نویسندگان و مورخان، «ایرانشهر» را تشکیل دادند. وسعت این کشور، بسیار گسترده بود و از کنار رود سند در مشرق تا فرات در مغرب، و از جیحون و دامنه کوه‌های قفقاز در شمال تا خلیج فارس در جنوب، امتداد داشت.
شش تاخت و تاز و تهاجم در طول تاریخ سیاسی ایران مشاهده می‌شود: حمله طوایف سکا (150ق.م)، هجوم هیاطله (450 ق.م)، تهاجم قبایل تورانی ترک‌ها و آغوزها (950 م) و یورش مغولان (1250 م) که این چهار تهاجم از طرف شمال شرقی ایران بوده است. دو حمله نیز از سوی مغرب رخ داد که منشأ تغییرات اساسی و مبدأ تحولات شد: حمله یونانیان (اسکندر و جانشینانش، 300 ق.م) و حمله اعراب (مسلمانان، 650 م). (16)

ب- چگونگی ورود اسلام به ایران

قبل از ورود به بحث، ابتدا باید به ورود مسلمانان و اعراب به ایران اشاره کرد و سپس به چگونگی حضور تشیع پرداخت. در زمان خلیفه دوم، عمربن خطاب، سه جنگ مهم «قادسیه»، «جلولاء» و «نهاوند» بین مسلمانان و ایرانیان صورت گرفت که منجر به نابودی امپراتوری بزرگ ساسانیان و ورود اسلام به مناطق ایران گردید.

جنگ قادسیه:

اولین جنگ مهم و بزرگ، که منجر به فتوحات زیادی برای مسلمانان گشت، جنگ قادسیه و فتح مداین بود. ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح، ماجرای این جنگ را این گونه بیان می‌کند:
«... چنین گویند: که چون خالدبن ولید از دمشق به مدد ابوعبیده متوجّه فلسطین و روم شد و مثنّی بن حارثة الشیبانی را در عراق نایب خویش گردانید، یزدجرد شهریار و سرخیلان فرس، جمعیتی عظیم ساختند و خواستند که مثنّی بن حارثه را از عراق و نواحی آن بیرون کنند. مثنّی صلاح بر این دید. شتری که مرکب او بود، طلب کرده، برنشست و چندتن از معتمدان خویش همراه گشت و رو به مدینه آورد.
چون به خدمت امیرالمؤمنین عمر رسید، امیرالمؤمنین را در مسجد رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) یافت که جمعی از مهاجر و انصار و صحابه کبار در گرد او نشسته بودند. مثنّی پیش آمده، سلام کرد. امیرالمؤمنین جواب سلام باز داد و پرسید: «از کدام جانب می‌آیی و به چه کار رنجه شده‌ای؟» مثنّی گفت: «از جانب عراق می‌آیم. جمعیتی که یزدجرد می‌سازد، آمده‌ام تا کیفیت او در خدمت تو شرح دهم.» امیرالمؤمنین عمر چون سخنان ابوعبید و سلیط انصاری بر این گونه شنید، ایشان را آفرین کرد و میان مردم بستود. پس فرمود: «در این کار سرور و سرخیل این سپاه، تو را شناختم و سلیط را وزیر تو مقرّر کردم.»
مردمان به امارت ابوعبید ثقفی و وزارت سلیط، رضا دادند و روی به ساختگی کار و عدّت آلت آوردند. چهارهزار مرد دلاور کار از مهاجر و انصار و موالی و خدمتکار، جمع آمدند و همراه ابوعبید ثقفی و سلیط انصاری و مثنّی بن حارثه به سوی عراق روان شدند... و در مقابل لشکر کسری که بدان حدود رسیده بود، فرود آمدند... .
ابوعبید از اسب پیاده شد و شمشیر بکشید و روی به پیلی آورد که کفّار را به آن پیل، اعتمادی بود. با شمشیر، خرطوم آن پیل را بینداخت و بازگشت تا به لشکر خویش آمد. اتفاقاً بلغزید و بیفتاد، پیلی دیگر را بدو دوانیدند و او را هلاک کردند... عاقبت به تقدیر ربّانی و خواست یزدانی، لشکر کفر، غالب آمد و لشکر اسلام، هزیمت یافته به طرف پل فرار نمودند و پل را شکسته یافتند. جمعی لشکر عرب خود را در آب افگنده غرقه شدند و جماعتی در جنگ جان بدادند...
آنگاه [خلیفه]، جریر بن عبدالله البجلی را پیش خواند و گفت: «ای جریر! خطبی بزرگ حادث گشت. مثنّی بن حارثه مجروح است و حال آن لشکر از شهادت یافتن اکابر و بیسر ماندن باقی لشکر، توان دانست که چگونه باشد. اکنون تو را به عراق باید رفتن. باشد که خدای سبحانه به واسطه تو، شرّ کفّار دفع گرداند و نایره فتنه ایشان فرو نشاند.»
جریر اجابت نمود و به موجب اشارت امیرالمؤمنین، با ششصد مرد مبارز به جانب عراق روان شد. بر این طریق، میان جریربن عبدالله و مثنّی بن حارثه گفتگوی پدید آمد و مخالفت ظاهر شد. این خبر به امیرالمؤمنین عمر رسید. صواب چنان دید که خود عزیمت عراق کند. صحابه نگذاشتند و مانع آمدند... [خلیفه گفت] سعد وقّاص را بخوان و وی را برای یاری اهل اسلام در این کار، نامزد فرما که او سزاوار این کار است. سعد، فرمان امیرالمؤمنین را امتثال نمود و لشکر را جمع نمود. هفت هزار مرد جمع شدند.
پس سعد با این لشکر روان شد و امیرالمؤمنین عمر هر کس از معارف عرب را که به خدمت او می‌آمد، به مدد سعد وقّاص می‌فرستاد... پس چون سرما بگذشت و محنت زمستان گذشت و راه ها از برف پاک گشتند، سعد وقّاص با لشکر عظیم در شهر قادسیه آمد. چون سعد با آن تعبیه در قادسیه رسید، خبر او به یزدجرد بازگفتند. آن وقت یزدجرد در مداین بود... پس یزدجرد در فکر حرب لشکر عرب شد و وزیر خود را که رستم نام داشت و سپهسالار و پهلوان او بود، بخواند...
آن روز تا شب میان هر دو لشکر جنگی عظیم بود. چون شب افتاد، به وثاق‌های خود بازگشتند. دیگر روز هم بر آن نسق، تعبین لشکرها کرده، میمنه و میسره و قلب و جناح، راست کرده و صف‌ها بسته، به میدان آمدند. کافران آن روز غلبه آوردند و مسلمانان را بسیار مقتول و مجروح می‌کردند. نزدیک بود که مسلمانان منهزم شده، پناه به کوشک و حصار آوردند از آنکه هر روز و هر شب، لشکر کفّار زیادت می‌شد و از مسلمانان می‌کاست و شهادت می‌یافت...
ناگاه گرد بشکافت و لشکر نمودار شد که سردار ایشان هاشم بن عتبه بن ابی وقّاص بود که به موجب فرموده عمر، ابوعبیده جرّاح از جانب شام به مدد سعدبن [ابی] وقّاص فرستاده بود. چون هاشم را چشم بر لشکر عمّ خود، سعد وقّاص افتاد، لشکر او که ده هزار سوار بود، آن را ده فوج کرده هر فوجی هزار سوار و خود در فوج اوّل روان شد و به لشکر اسلام پیوست... پس، مسلمانان از جای خود بجنبیدند و روی به کفّار آورده، ایشان را از صف خویش برداشتند. چنانکه سگان را برانند، ایشان را از پیش می‌دواندند تا به کنار فرات. زیاده از ده هزار مرد در آن حمله بکشتند. هزیمت در لشکر کفّار افتاد. به هر طرفی می‌گریختند. مسلمانان مال و منال بسیار به غنیمت یافته به قادسیه آمدند.
جمعی از لشکر کفّار که زنده ماندند، روی به مداین نهادند. چون به مداین رسیدند، فرود آمدند، به خیال این که ایمن شدیم. سعد وقّاص مصلحت چنان دید که چون لشکر کفّار هزیمت یافتند، لشکری بر عقب ایشان فرستد... لشکر اسلام در طلب ایشان روان شدند. کفّار چون از آن معنی خبر یافتند که مسلمانان در عقب ایشان رسیدند، لاعلاج روبروی مسلمانان شدند... لشکر فرس چون رستم را کشته دیدند، بگریختند و به مداین شده...
القصّه، سعد وقّاص در مداین بنشست و خمس غنایم را به سوی عمر فرستاد و صورت حال را بدو مکتوب و عمروبن معدی کرب را در آن کتاب ستوده، آن مال و مکتوب را به صحبت عمرو روان داشت. چون [عمرو] به مدینه رسید، مکتوب سعد را برسانید. سعد بر حسب حکم خلیفه، در مداین مقام کرد و لشکر شام را بازگردانید.» (7)

جنگ جلولاء:

دومین نبرد مهم ایرانیان با اعراب، «جنگ جلولاء» است. جریان این جنگ از کتاب أخبار الطوال دینوری بیان می‌شود:
«خرزاد چون به جلولاء رسید، همان‌جا ماند و برای یزدگرد که در حلوان بود، نامه نوشت و از او کمک و یاری خواست و او هم او را مدد فرستاد. خرزاد بر گرد اردوگاه خود خندق کند و زن و فرزند و بارهای سنگین خود را به خانقین فرستادند. سعدبن ابی وقاص، گروهی از سواران را به سوی ایشان روانه کرد و عمروبن مالک بن نجبة بن نوفل بن وهب بن عبد مناف بن زهرة را به فرماندهی ایشان گماشت و او حرکت کرد و به جلولاء آمد که ایرانیان آن جا اردو زده و گرد خود خندق کنده بودند. مسلمانان هم نزدیک اردوگاه ایشان اردو زدند و نیروهای امدادی از ناحیه اصفهان و جبل برای ایرانیان می‌رسید.
مسلمانان که چنین دیدند، به امیر خود عمروبن مالک گفتند: «تو منتظر هجوم و حمله ایشان نمان که ایشان روز به روز بیشتر می‌شوند. او برای سعد بن ابی وقاص نامه نوشت و این موضوع را به اطلاع او رساند. و از او برای آغاز جنگ و حمله، اجازه خواست. سعد به او اجازه داد و قیس بن هبیرة را هم با هزار مرد که چهارصد سوار و ششصد پیاده بودند، به یاری او فرستاد.
به ایرانیان خبر رسید که برای اعراب، نیروی امدادی رسیده است. برای جنگ آماده شدند و بیرون آمدند. عمروبن مالک هم با مسلمانان آماده شد. فرماندهی پهلوی راست سپاه او با حجر بن عدی و فرماندهی پهلوی چپ با زهیربن جویة و فرماندهی سواران با عمروبن معدی کرب و فرماندهی پیادگان با طلیحة بن خویلد بود.
دو لشکر به یکدیگر هجوم بردند و هر دو گروه پایداری کردند. نخست یک دیگر را تیر باران کردند تا تیرها تمام شد. آنگاه چندان با نیزه نبرد کردند که نیزه‌ها درهم شکست و سپس به شمشیر و گرزهای آهنی پرداختند و تمام آن روز را تا شب جنگ کردند و مسلمانان در آن روز نتوانستند نماز بگزارند، جز با اشاره و تکبیر گفتن. و چون آفتاب روی به زردی نهاد، خداوند نصرت و پیروزی خود را بر مسلمانان فرو فرستاد و دشمن ایشان را وادار به گریز فرمود و آنان تا شب از ایرانیان می‌کشتند و خداوند متعال اردوگاه و تمام اموال ایشان را غنیمت مسلمانان قرار داد...
ایرانیان همچنان عقب‌نشینی کردند و روی به گریز نهادند، تا در حلوان پیش یزدگرد رسیدند. یزدگرد سخت درمانده شد و با زنان و فرزندان و خدمتکاران و اموال و گنجینه‌هایی که همراه داشت، از آنجا حرکت کرد و در قم و کاشان فرود آمد. مسلمانان در جنگ جلولاء، غنایمی به دست آوردند که نظیر آن به دست نیاورده بودند و گروه زیادی اسیر از دختران آزادگان و بزرگان ایران گرفتند...» (8)

جنگ نهاوند:

سومین نبرد مهم و سرنوشت‌ساز که به «فتح الفتوح» نیز شهرت پیدا کرد، «جنگ نهاوند» بود. این نبرد در سال 19 ق و به فرماندهی «نعمان بن مقرن» اتفاق افتاد و در نهایت به صلح و پرداخت جزیه منجر شد. این واقعه به طور مختصر از فتوح‌البلدان نقل می‌شود:
«گویند: هنگامی که به سال نوزده یزدگرد از حلوان گریخت، مردم فارس و ری و قومس و اصبهان و همدان و ماهان به یکدیگر نامه‌ها نوشتند و کنار یزدگرد جمع شدند و آن به سال بیست بود. یزدگرد مردان شاه ذوالحاجب را امیر ایشان کرد و آنان درفش کابیان رایت خویش را برون آوردند شمار مشرکان در آن روز، شصت هزار و به قولی صدهزار تن بود.
عماربن یاسر از ایشان به عمربن خطاب خبر داده بود و او قصد آن کرد که خود به غزای آنان رود، لکن از آن ترسید که کار اعراب در نجد و جاهای دیگر به تفرقه کشد. او را اشارت کردند که جنگجویان شام و یمن را از آن دو بلد به کار غزا گسیل دارد، ولی خوف آن داشت که اگر چنین کند، رومیان به هنگام ورودش به مدائن با استقبال گرم مردم و کشاورزان مواجه شد. رفتار و سیره‌اش در میان مردم و اطراف و اکناف، به انصاف و عدالت بود. در سال 22 هجری به نهاوند حمله و آنجا را با صلح، متصرف گردید و سپس دینور، ماه سندان، همدان و ری را به زیر اطاعت اسلام در آورد.» (9)
بعد از خروج سعدبن ابی وقاص (اولین حاکم مداین) بنا به حکم خلیفه دوم، حذیفه به عنوان استاندار آن جا منصوب شد. وقتی علی (علیه السلام) به خلافت رسید، نامه‌ای به حذیفه نوشته و او را به رعایت تقوا و انصاف با مردم، دعوت کرد و خواستار گرفتن بیعت از اهالی مداین گردید. بعد از وصول نامه در حالی که حذیفه آخرین لحظات عمرش را می‌گذارند و بیمار بود، مردم را جمع کرد و بعد از اقامه نماز، دستور به قرائت نامه آن حضرت را داد. (20)
سپس او را روی منبر گذاشتند. حمد و ثنای خدا گفت و بر پیامبر خدا و خاندان او صلوات فرستاد. آن گاه گفت: «ایها الناس! مردم با علی بیعت کرده‌اند. از خدا بترسید و علی را یاری کنید که به خدا از اول تا آخر بر حق بوده است و پس از پیامبر شما، از همه کسانی که رفته‌اند و تا روز قیامت خواهند بود، بهتر است. سپس دست راست خود را به دست چپ نهاد و گفت: «خدایا! شاهد باش که من با علی بیعت کردم.» پس از آن گفت: «خدا را شکر که مرا تا چنین روزی زنده داشت». سپس به دو پسر خود صفوان و سعد گفت: «مرا ببرید و شما با علی باشید، زیرا جنگ‌های بسیار خواهد بود که در اثنای آن، مردم بسیار کشته خواهد شد. بکوشید تا در حضور وی شهادت یابید که به خدا او بر حق است و هر که مخالفت او کند، بر باطل است.» (21)
حذیفه یکی از شیعیان راستین مولا علی (علیه السلام) بود، چنانچه وقتی از او درباره علی (علیه السلام) سؤال کردند، گفت: «بهترین این امت است و جز منافق، کسی در او شک ندارد.» (22)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اکثر مجالس و محافل می‌فرمود: «حذیفه و علی (علیه السلام)، داناترین همه مردم به حال منافقان‌اند.» (23) علت این فرمایش حضرت، به حادثه‌ای بر می‌گردد که در آن، عده‌ای قصد توطئه و ترور ایشان را در برگشت از راه تبوک و عبور از تنگه کوهی داشتند، که با عنایت الهی، حذیفه همه آنها را – که 24 نفر بودند – شناسایی کرد و به آن حضرت گزارش نمود. (24)
«نعمان، نخستین کس بود که [در جنگ] به قتل رسید. مرد پارسی نیز از استر خویش به زیر غلطید و اشکمش دریده شد. گوید: بالای سر نعمان آمدم در حالی که هنوز رمقی در او باقی بود و چهره اش را از ظرف آبی که همراهم بود، بشستم. گفت: «تو که هستی؟» گفتم: معقل گفت: مسلمانان چه کردند؟ گفتم: پیروزی خدایی و نصرت او را بر تو مژده می‌دهم. گفت: الحمدالله. به عمر بنویسید...»
ابن کلبی به نقل از ابومخنف حکایت کرد که نعمان بن مقرن در اسبیذهان فرود آمد و اشعث بن قیس را بر میمنه و مغیرة بن شعبه را بر میسره قرار داد و به نبرد پرداختند. نعمان کشته شد و مسلمانان ظفر یافتند و آن فتح را فتح الفتوح نامیدند. گوید: فتح نهاوند به سال نوزده روز چهارشنبه و به قولی سال بیست رخ داد.
گویند: چون سپاه عجمان شکست یافت، مسلمانان پیروز شدند و حذیفه آن روز بر مردمان فرماندهی داشت. وی نهاوند را در حصار گرفت و اهل شهر برون آمده با مسلمانان نبرد می‌کردند. مسلمانان ایشان را شکست دادند و سماک بن عبید عبسی، مردی از ایشان را که هشت سوار به همراه داشت دنبال کرد و هر یک از آنان را که به مقابله با وی آمد، بکشت تا جز آن مرد، کسی نماند. وی تسلیم شد و سلاح خود بر زمین افکند. سماک او را اسیر کرد. وی به پارسی سخن می‌گفت و سماک مردی را بیاورد که سخن او را فهمید و ترجمه کرد که وی گوید: «مرا پیش امیر خود برید تا با او بر سر این سرزمین صلح کنم و به او جزیه دهم و از اینکه تو مرا اسیر کردی، هر چه خواهی بتو خواهم داد، زیرا من منت نهاده و مرا نکشته‌ای.» از او پرسید: نامت چیست؟ گفت: دینار.
پس وی را نزد حذیفه برد و او با حذیفه صلح کرد بر این قرار که خراج و جزیه دهد و اهل شهر وی، نهاوند بر اموال و دیوارها و منازل خویش ایمن باشند. پس نهاوند را ماه دینار نامیدند. از آن پس دینار نزد سماک می‌آمد و برایش هدیه می‌آورد و با وی بر سر الفت بود.
ابومسعود کوفی از مبارک بن سعید و او از پدرش روایت کرد که گفت: نهاوند را اهل کوفه و دینور را اهل بصره فتح کردند و چون شمار مسلمانان در کوفه بسیار شد، نیاز به افزودن بر مناطقی که خراجش میان ایشان تقسیم شود، پدید امد. پس دینور از آنِ اهل کوفه شد و به جای آن، نهاوند به بصریان تعلق گرفت، زیرا که نهاوند جزء اصبهان بود.» (25)
در نتیجه‌ی این سه نبرد مهم و سرنوشت‌ساز بود که مناطق و نواحی ایران یکی پس از دیگری به دست مسلمانان فتح گردید و مردم ایران آیین اسلام را پذیرفتند و مسلمان شدند.

ج – چگونگی نفوذ و روند گسترش تشیع در ایران

برخی از عوامل مؤثر بر گسترش تشیع در ایران تا آغاز قرن سوم هجری و ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران را می‌توان به این شرح برشمرد:

1. مداین:

انتخاب سلمان به عنوان حاکم مداین، اهمیت زیادی در این امر دارد. مداین در آن روزگار، پایتخت ساسانیان و مقر پادشاهان ایران محسوب می‌شد. سلمان در آن جا بسیار ساده زندگی می‌کرد و از خود، خانه ای نداشت. (26) شاید همین سیره، موجب گرایش مردم آن دیار به اسلام و تشیع گشته و مداین را به نقطه شروع نفوذ تشیع در ایران مبدّل نموده است.

2. حذیفة بن یمان:

نام اصلی حذیفه «حسیل» بود. او پسر جابر از قبیله عبس و کنیه‌اش «ابوعبدالله» بود و به «صاحب سر رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) شهرت داشت. (27) حذیفه ابتدا ساکن مدینه و سپس کوفه بود و مدتی هم در حال تردد بین آنها، روزگار خود را سپری کرد.
حذیفه در جنگ احد به همراه پدر و برادرش حضور داشت و در همان جنگ، پدرش شهید شد. او در جنگ خندق و جنگ‌های پس از آن، در رکاب حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. عمر بن خطاب حکم‌رانی مدائن را به حذیفه داد. (28) عادت عمر در ابلاغ احکام به فرمانداران، استفاده از عبارت «و قد بعثت فلاناً و أمرته بکذا» بود، اما در مورد انتصاب حذیفه به مداین، عبارتی به کار برد که بیان‌گر بزرگی و عظمت مقام و شخصیت حذیفه است: «اسمعوا له و أطیعوه و اعطوه ما سألکم؛ گوش به فرمان و مطیع او باشید و هر چیزی که خواست، قبول کنید».
او سرانجام پس از عمری خدمت به اسلام، در سال 36 ق در مداین دار فانی را وداع گفت. هم اکنون از نسل او در مداین، افرادی موجود هستند.

3. سلمان فارسی:

یکی از استانداران و شیعیان علی (علیه السلام) در مداین که نقش مهمی در جذب مردم ایران به تشیع داشت، سلمان فارسی بود. او یکی از اصحاب بزرگ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و نامش در میان یاران پیغمبر، مانند خورشید فروزان و ماه تابان می‌درخشد. علاقه شدید سلمان به پیامبر گرامی و نیز محبت و لطف آن جناب نسبت به او، بر همگان روشن و واضح است.
او از موالیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و نخستین فرد از ارکان چهارگانه بود. امام باقر (علیه السلام) فرمود:
مردم به جز سه نفر، بعد از پیامبر دست از حق کشیدند... و آن سه نفر، مقداد بن اسود، ابوذر غفاری و سلمان فارسی بودند و بعد از آن، گروهی دیگر هم به آنان پیوستند و حق را شناختند.
این جماعت با ابوبکر بیعت نکردند، تا آن‌گاه که علی (علیه السلام) از روی اکراه و اجبار، با او بیعت فرمود. زراره از امام باقر (علیه السلام) روایت می‌کند که علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود:
چند نفرند که خداوند به خاطر آنها باران می‌فرستد و روزی می‌دهد و یاری می‌کند و آنان سلمان فارسی، مقدادبن اسود، ابوذر غفاری، عمار و حذیفه هستند و من هم امام و رهبر آنها هستم. این جماعت بر جنازه فاطمه نماز گزاردند.
ابوبصیر از امام باقر (علیه السلام) روایت می‌کند:
مهاجرین و انصار بعد از جریان بیعت ابوبکر، نزد علی (علیه السلام) آمدند و گفتند: «به خداوند سوگند شما از همگان شایسته‌تر به مقام حضرت رسول هستی. دست خود را به طرف بالا بیاور تا با شما بیعت نماییم و ما حاضریم قبل از تو کشته شویم.» علی (علیه السلام) فرمود: «اگر راست می‌گویید، فردا همه با سرهای تراشیده در این جا حضور پیدا کنید.» روز بعد، تنها سلمان، مقداد و ابوذر با سرهای تراشیده در منزل آن جناب حاضر شدند و دیگران به وعده خود وفا نکردند.
سلمان مدتی طولانی حاکم مداین بود و در پایتخت ساسانیان و مقر پادشاهان ایران، حکومت می‌کرد. او در مداین زندگی بسیار ساده‌ای داشت و حتی خانه شخصی برای خود تهیه نکرده بود. سلمان در سال 35 ق جهان را وداع گفت و در مداین مدفون گشت. هم اکنون مزارش زیارت‌گاه مسلمانان و دارای گنبدی مجلل و با شکوه است. زوّار و مسافران زیادی به آنجا می‌روند و قبر مبارکش را زیارت می‌کنند. بین بقعه مبارکه سلمان تا ایوان کسری و کاخ تیسفون، فاصله چندانی وجود ندارد، اما از کاخ‌نشینان ساسانی و خلفای بنی‌عباس خبری نیست. (29)
نام سلمان در تاریخ اسلام، به ویژه در جنگ خیبر (خندق) می‌درخشد. وقتی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد نحوه نبرد با مشرکان، به مشورت با اصحابش پرداخت، سلمان پیشنهاد حفر خندق را داد که مورد موافقت قرار گرفت و در نتیجه به پیروزی مسلمان منجر گردید. (30)
نکته دیگری که در زندگی سلمان وجود دارد، برده و اسیر بودن او در صدر اسلام است که بعدها توسط رسول خدا آزاد شد. او خود در این باره چنین می‌گوید:
من مردی از دهکده‌ای به نام «جی» از توابع اصفهان بودم. پدرم دهقان و سالار سرزمین خود بود. من به جست و جوی آیین حق، از پیش پدر بیرون آمدم. گروهی از قبیله کلب مرا به اسیری گرفتند و به مردی یهودی فروختند و آن مرد مرا به یهودی دیگری از یهودیان بنی قریظه فروخت. او مرا همراه خود به مدینه آورد. چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه هجرت فرمود، من به سبب بردگی از محضر آن حضرت باز ماندم و شرکت در جنگ بدر و احد را از دست دادم. آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: «برای آزادی خود پیمان بنویس» و چون پیمان نوشتم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قطعه زری به اندازه تخم مرغ به من ارزانی فرمود و من تعهد مالی خود را پرداخت کردم و در جنگ خندق و دیگر جنگ‌ها به صورت مسلمانی آزاد، شرکت کردم. (31)
درباره سیره و زهد سلمان گفته‌اند: وی پشمینه می‌پوشید و الاغ جل‌دار سوار می‌شد و نان جو می‌خورد و مردی عابد و زاهد بود. وقتی در مداین مرگ وی در رسید، سعدبن ابی وقاص به او گفت: «ای ابوعبدالله! مرا پندی ده». گفت: «هنگامی که قصدی می‌کنی و هنگامی که حکمی می‌دهی و هنگامی که چیزی تقسیم می‌کنی، خدا را به یاد داشته باش.» آنگاه سلمان گریستن آغاز کرد. به او گفت: «ای ابوعبدالله چرا گریه می‌کنی؟» گفت: «در آخرت گردنه‌ای هست که فقط مردم سبک‌بار از آن می‌گذرند و من این همه چیز را اطراف خود می‌بینم» و چون نگریستند، جز یک ظرف چرمین و کوزه و آفتابه نبود. (32)
سلمان با عبای کهنه برای مردم خطبه می‌خواند که نیمی از آن را زیر خود پهن می‌کرد و نیمی دیگر را بر روی خود می‌انداخت. هرگاه مقرری او را می‌دادند، همه را انفاق می‌کرد و از دست مزد کار خود، زندگی را می‌گذراند. از خودش در این باره نقل می‌کنند که می‌گفت:
معمولاً مواد حصیری را به یک درهم می‌خرم و آن را می‌سازم و به سه درهم می‌فروشم. با یک درهم، مواد حصیر بعدی را می‌خرم و یک درهم را صرف هزینه خانواده‌ام می‌کنم و یک درهم را صدقه می‌دهم. واگر شخص عمربن خطاب هم از این کار مرا منع کند، از آن دست بر نمی‌دارم.
هم‌چنین در سیره او نقل است که هرگاه پولی به دستش می‌رسید، گوشت می‌خرید و محدثان را دعوت می‌کرد و به همراه آنان غذا می‌خورد. (33)

4. حکومت امام علی (علیه السلام):

اولین تماس ایرانیان با تشیع به زمان حکومت حضرت علی (علیه السلام) برمی گردد. موضع‌گیری‌های عدالت خواهانه آن حضرت در حمایت از اهل ذمه و توصیه به عاملانش در پرهیز از ظلم و ستم به ایشان تأثیر زیادی در گسترش تشیع داشت. حمایت امام (علیه السلام) از موالی و غیر عرب، موضعی موقت در جهت جذب عناصر ناراضی نبود، بلکه از روحیه عدالت‌خواهانه ایشان ناشی می‌شد، هم‌چنان که در قضیه قتل هرمزان، به طور قاطع در مجلس مشورتی عثمانی به کشتن قاتل وی، یعنی عبیدالله بن عمر رأی داد. به سبب همین اصرار حضرت بود که عبیدالله به رغم میل باطنی خود، در دوران حکومت آن حضرت به معاویه پناه برد، اگر چه در نزد وی نیز از ستایش علی (علیه السلام) دریغ نورزید.
موضوع اجرای عدالت مایه ناخرسندی عرب، خصوصاً اشراف از حضرت شد، تا آنجا که آشکارا از وی خواستند اشراف عرب و قریش را بر موالی و عجم، برتری دهد، لکن در دیدگاه وی فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق هیچ‌گونه رجحانی نداشتند و وی هرگز حاضر نبود نصرت و پیروزی را با جور و ستم کسب کند. شواهد موجود، حاکی از میزان پیوستگی ایرانیان به تشیّع، حتی در زمان خلافت علی (علیه السلام) دارد، به ویژه در نقاط خاصی مثل مناطق ایرانی‌نشین کوفه، بخش‌هایی از نواحی ایرانی‌نشین در «سواد» و مناطقی که به طور مستقیم، تحت حاکمیت علی (علیه السلام) قرار داشت. (34)

5. قیام مختار:

مختاربن ابی عبید ثقفی، مکنا به «ابواسحاق» که پدرش از بزرگان و صحابه به شمار می‌آید، در سال اول قمری متولد شد. (35) او از جمله چهره‌های برجسته قیام کننده علیه حکومت بنی‌امیه است که در زمان عمر، از طایف به همراه پدرش به مدینه سفر کرد. پدرش متوجه عراق گردید و در جنگ «جسر» با ایرانیان درگذشت. (36)
مختار مدتی با علی (علیه السلام) همراه بود و در بصره ساکن شد. وقتی که امام حسین (علیه السلام) در کربلا به شهادت رسید، او به دست ابن زیاد دستگیر و روانه زندان گردید. در سال 64 ق وقتی یزید درگذشت و عبدالله زبیر در مدینه قیام کرد، مختار با او بیعت کرد و به نمایندگی از او به کوفه رفت. او بر عبدالله بن مطیع، غالب شد و موصل را نیز به تصرف درآورد و مسببان و قاتلان امام حسین (علیه السلام) را دستگیر کرد و به مجازات رساند. سرانجام خود نیز توسط مصعب بن زبیر سرکوب گردید. (37)
اما اولین ارتباط و هم سویی ایرانیان با تشیع به صورت نسبتاً گسترده، در قیام مختار مطرح است، چرا که در دو قیام شیعی قبل از مختار، یعنی نهضت امام حسین (علیه السلام) و قیام توابین، نشانی از حضور ایرانیان دیده نمی‌شود. تعداد موالی (ایرانیان) در میان لشکریان مختار، چنان چشم‌گیر بود که برخی آن قیام را جنبشی علیه اعراب به شمار آورده‌اند. بنابر بعضی روایات، حامیان ایرانی مختار ابتدا بیست هزار و سپس تا چهل هزار نفر افزایش پیدا کردند. حتی اگر در این عدد نیز اغراق شده باشد، به اتفاق آرای مورخان، تعداد بسیاری از حامیان او را ایرانیان تشکیل می‌دادند.
از جمله انتقادهایی که اشراف کوفه به مختار وارد می‌نمودند، این بود که ایرانیان را برگردن ایشان سوار کرده است. مختار به موالی گفته بود که شما از من هستید و من از شمایم. از همین رو بود که در سپاه وی به عربی سخن گفته نمی‌شد. از روایتی معلوم می‌شود که غیر از موالی، عده‌ای از هواداران مختار از غلامان (احتمالاً ایرانی) بوده‌اند. بنابراین می‌توان از قیام مختار به عنوان عاملی در پیوستن بخشی از جامعه ایرانی به اسلام از نوع شیعی نام برد.
پیروان ایرانی مختار، تنها زمانی به حمایت جدی از وی مصمم شدند که از حمایت‌های سیاسی – اجتماعی او در مقابل اربابان عرب خود، اطمینان یافتند. اگر مختار موفق شد که شیعیان عراق را با شعار خون‌خواهی امام حسین (علیه السلام) بسیج کند، موالی را با شعار حمایت از ایشان به سمت خود جذب کرد. رمز موفقیت مختار این بود که نیازهای ایشان را دریافت و در ارتقای منزلت اجتماعی غیر عرب کوشید. بزرگان عرب می‌گفتند او با شجاعت عرب‌ها و کینه عجمان با ما نبرد می‌کند. نکته حایز اهمیت این است که حتی رئیس شرطه مختار از موالی بود. او می‌گفت ایرانیان از اعراب بر من مطیع‌تر و وفادارترند و هر چه بخواهم، بلافاصله انجام می‌دهند.
در واقع عامل اصلی نزدیکی ایرانیان به مختار و حمایت از وی، مسائل سیاسی – اجتماعی بود و کمتر علایق خاص مذهبی در آن مشاهده می‌شود. این موضوع خصوصاً هنگامی مشخص می‌شود که بدانیم در قیام امام حسین (علیه السلام) و توابین که اندک زمانی قبل از قیام مختار روی داد، از حضور غیر عرب، ذکری به میان نیامده است و اصولاً جریان تشیع تا زمان توابین، هنوز ویژگی عربی محض داشت. بنابراین قیام مختار در روند رشد کمی و کیفی دین اسلام در ایران، مرحله ای مهم شمرده می‌شود، زیرا پس از آن بود که تشیع هر چه بیشتر با اعتراضات و آمال سیاسی غیر عرب (اعم از مسلمان یا غیر مسلمان) ارتباط یافت. قیام مختار، نمایان‌گر اولین تشکل گسترده ایرانیان بر مبنای آیین جدید است که به تدریج، حلقه ارتباط ایشان با گذشته را کمتر نمود. (38)

6. قم:

شهر باستانی قم قبل از ورود اسلام، توسط اسکندر به طور کلی ویران شد، ولی دوباره در زمان حکومت ساسانیان توسط قباد احیا گردید.(39)
بعد از شکست امپراتور ساسانی، برای نخستین بار گروه‌های عرب به فرماندهی ابوموسی اشعری، در سال 23 ق با جنگ و زور، قم را فتح کردند. اعراب بنی‌اسد نیز جزو اولین دسته‌های عرب محسوب می‌شوند که در جمکران قم سکونت گزیدند.
اعراب اشعری هم به قم هجوم گسترده کردند و در این راستا، برای کسب سلطه کامل بر همه منابع مالی و اقتصادی مردم بومی قم، دست به قتل عام سران مجوس زدند. شاید بتوان این تهاجم را که در سال 85 ق رخ داد، فتح دوم این شهر به حساب آورد. اعراب اشعری در طی یک قرن، اقدامات زیادی در جهت تحول قم از پادگان شهری عربی به صورت شهر عربی انجام دادند.
یسع اشعری در سال 189 ق، نظر موافق هارون‌الرشید، در مورد کوره قرار دادن قم را به دست آورد. در حقیقت اعراب اشعری به عنوان اقطاع‌داران دولت عباسی در قم در آمدند. حمزة بن الیسع اشعری در قم منبر نهاد. پسر او یسع بن حمزه با انجام اولین مساحی (نقشه برداری) قم، استقلال جغرافیایی آن جا را محقق ساخت. در این مساحی، همان مرزهای استان ایرانوثارث کواذ دوره ساسانی ملحوظ گردید و قم به بیشترین حد توسعه ارضی خود رسید. این شهر از نمونه‌های بارز توسعه شهری در قرن سوم قمری است. در این قرن، قم به صورت شهری آباد و معتبر شیعی درآمد. (40)

7. کاشان:

کاشان شهری قدیمی و مشهور است که در مرز کویر قرار دارد. اطراف آن را کشتزارهای فراوان و آباد احاطه کرده و مردم آندیار در ساختن قمقمه مشهوراند. این شهر، مرکز میوه هلو به شمار می‌رفته است. از جمله مسائل شگفت‌انگیز در کاشان، وجود عقرب‌هایی در آن جا بود. حتی در جریان محاصره کاشان، با پرتاب عقرب به داخل شهر، مردم تاب خود را از دست دادند و در نهایت، شهر سقوط کرد.
(41)
ابوموسی اشعری بعد از بازگشت از نهاوند، به اهواز رفت و تمامی آن جا را فتح کرد و سپس به قم آمد. بعد از تصرف قم، احنف بن قیس (ضحاک بن قیس تمیمی) را به کاشان فرستاد و او آن شهر را با قهر و غلبه گشود و بعد خود را به ابوموسی ملحق نمود. (42) مؤلف کتاب النقض با صراحت به شیعه بودن اهالی مردمان عراق و نقاط مختلف ایران پرداخته، از آن جمله به کاشان اشاره می‌کند: «آنگه در ولایت حلب و حران و کوفه و کرخ و بغداد و مشاهد ائمه و مشهد رضا و قم و کاشان و آوه و سبزوار و گرگان و استرآباد و دهستان و جربادقان وهمه بلاد مازندان و بعضی از دیار طبرستان و ری و نواحی بسیار از وی و بعضی از قزوین و نواحی آن و بعضی از خرقان، همه شیعی اصولی و امامتی باشند». (43)
مؤلف آثار البلاد و اخبار العباد – که از اهل تسنن است – نیز درباره آیین این شهر چنین اظهارنظر می‌کند: «شهری است میانه قم و اصفهان. اهلش شیعه امامیه‌اند و بسیار غلو در آن باب دارند. و احمدبن علی بن بابه کتابی نوشته و ذکر فرق شیعه را نموده و چون به ذکر امامیه رسیده و ذکر منتظر محمّدبن مهدی (صلوات الله و سلامه علیه) را نموده، گفته: "عجب آن است که در ولایت کاشان، جمعی می‌باشند از امامیه و من ایشان را دیده ام، در هر صبح، انتظار ظهور امام خود را می‌کشند و یراق پوشیده، به اسب سوار شده، از شهر بیرون می‌روند به انتظار آنکه صاحب و امام ایشان ظاهر شود و چون آفتاب بلند می‌شود، باز به شهر عود می‌کنند و به یکدیگر می‌گویند که امروز هم نشد و همیشه در این انتظار می‌باشند"». (44)

8. آوه:

مؤلف کتاب تاریخ قم، شش راه اصلی را برای قم قدیم ترسیم می‌کند که راه دوم شامل، راه ساوه و آوه است. (45)
او بنای این شهر را به دست شخصی به نام «بیب بن جودرز» می‌داند و از برخی متقدمان نقل می‌کند:
آبه دریایکی بوده است. یکی از پادشاهان عجم ات

عبارات مرتبط با این موضوع

پخش زنده و مستقیم حرم امام رضا علیه السلام روضه …پخشزندهحرمامامرضاروضهمنورهزهره سلام و سپاس السلام علیک یا علی بن مو سی الرضی یا امام رضا سلام میدونم ک جواب سلام پخش زنده و مستقیم حرم امام حسین علیه السلام …پخشزندهحرمامامحسینعلیهبه دلیل اشکالی که در پخش زنده حرم امام حسین علیه السلام به وجود اومده در حال حاضر پخش پخش مستقیم از حرم امام رضا علیه السلام صحن …آقا جانم ، سلام سلام به اون روی ماهت آقام امام رضا اومدم مثل همیشه برا گدایی آقا توسل بسیار مجرب به امام رضا علیه السلامدرباره توسل به امام رضاع این طور وارد شده است که بهترین راه توسل به امام رضاع طریقه سیر تحولی تکوین و تکامل مذهب تشیع در ایران آغاز پیدایش تشیعسیر تحولی تکوین و تکامل مذهب تشیع در ایران آغاز پیدایش تشیعامام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام در رویارویی با عرفان التقاطی امام فرمود آنان دشمنان ما هستند خانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاعخانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاع تشکیل خانواده در اسلام، مسئله ای حضرت امام جعفر صادق علیه السلامحضرتامامحضرت امام جعفر صادق علیه السلام تغییر مسیر از امام صادق ولادت امام و نامگذاریمتن زیارتنامه امام حسین علیه السلام به همراه صوت …متن زیارت امام حسین علیه السلام به همراه صوت و ترجمه فارسی متن زیارت پیامبرصلی الله گزارش فارس ۷ مناظره معروف امام رضاع با علمای ادیان و حضرت امام رضاع در مدت اقامت کوتاه خویش در مرو با عالمان ادیان دیگر مناظرات متعددی پخش زنده و مستقیم حرم امام رضا علیه السلام روضه منوره پخشزندهحرمامامرضا زهره سلام و سپاس السلام علیک یا علی بن مو سی الرضی یا امام رضا سلام میدونم ک جواب سلام همه رو پخش زنده و مستقیم حرم امام حسین علیه السلام سایت شیعیان پخشزندهحرمامامحسین به دلیل اشکالی که در پخش زنده حرم امام حسین علیه السلام به وجود اومده در حال حاضر پخش زنده پخش مستقیم از حرم امام رضا علیه السلام صحن جمهوری اسلامی پخش مستقیم از حرم امام رضا علیه السلام صحن جمهوری اسلامی توسل بسیار مجرب به امام رضا علیه السلام درباره توسل به امام رضاع این طور وارد شده است که بهترین راه توسل به امام رضاع طریقه اى است علی بن موسی الرضا ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد علی بن موسی الرضا ۱۴۸–۲۰۳ ه‍ ق، ملقب به رضا و ابوالحسن هشتمین امام شیعیان دوازده امامی سیر تحولی تکوین و تکامل مذهب تشیع در ایران آغاز پیدایش تشیع سیر تحولی تکوین و تکامل مذهب تشیع در ایران آغاز پیدایش تشیع امام صادق علیه السلام امام صادق علیه السلام در رویارویی با عرفان التقاطی امام فرمود «آنان دشمنان ما هستند پس خانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاع خانواده و روابطِ همسران از دیدگاه حضرت امام رضاع تشکیل خانواده در اسلام، مسئله ای حیاتی و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام حضرت امام جعفر صادق علیه السلام تغییر مسیر از امام صادق ولادت امام و نامگذاری متن زیارتنامه امام حسین علیه السلام به همراه صوت مؤسسه متن زیارت امام حسین علیه السلام به همراه صوت و ترجمه فارسی متن زیارت پیامبرصلی الله علیه و


ادامه مطلب ...

نقش هجرت امام رضا (ع) در تعمیق و گسترش تشیع ایرانیان

[ad_1]

چکیده

در میان صداها حادثه، هجرت تاریخی امام رضا (علیه السلام)، در اذهان ایرانیان و شیعیان جایگاه خاصی دارد. در واقع حضور سه ساله امام (علیه السلام) در ایران برای ایرانیان بسیار پر ثمر بود و تأثیرات زیادی بر گرایش‌ها و نگرش‌های اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایرانیان داشته است. لذا دوره حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران به فصل مهمی در تاریخ شیعه و ایران تبدیل شده که در تاریخ تشیع نظیر ندارد وتا به امروز نیز آثار این حضور پر برکت، قابل مشاهده است.
امام رضا (علیه السلام) از لحظه حرکت از مدینه تا مرو، پیوسته از روش‌های گوناگون برای شناساندن شیعه بهره برد، تا جایی که می‌توان حضور ایشان را در ایران سبب تقویت، تعمیق و گسترش باورهای شیعی دانست. روش انجام این تحقیق از نوع کتابخانه‌ای است. در این مقاله سعی شده است با بررسی مقالات و کتب معتبر، به نقش هجرت امام رضا (علیه السلام) در تعمیق و گسترش تشیع ایرانیان پرداخته شود.

1. مقدمه

«تشیع» در لغت به معنای پیروی، یاری و ولایت کسی را داشتن است. البته به مذهب شیعه نیز تشیع اطلاق می‌شود. شیعه در اصطلاح به مسلمانانی می‌گویند که حضرت علی (علیه السلام) را پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، خلیفه و امام شرعی می‌دانند ومعتقدند امامت آن حضرت به وسیله نص وتعیین از جانب خداوند و با معرفی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفته و عمل کسانی را که پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سقیفه بنی‌ساعده گرد آمدند و غیر علی (علیه السلام) را به خلافت برگزیدند، نمی‌پذیرند. (1)
شیعه با داشتن اصول اعتقادی و سیاسی خاصش، یعنی اعتقاد به این که امامت از حساس‌ترین وحیاتی‌ترین اصول اعتقادی است و سیاست از دیانت جدا نیست و نظام سیاسی و حکومتی از مبانی فکری و عقیدتی نشئت می‌گیرد، به طوری که اجرای احکام دین، بدون وجود حاکمیت سیاسی مقتدر امکان نمی‌پذیرد، در طول تاریخ فراز و نشیب‌های فراوانی را پشت سر گذاشته است.
هجرت امام رضا (علیه السلام)، به دلیل تأثیرات فراوانی که داشته، در میان صدها حادثه در اذهان ایرانیان و شیعیان جایگاه خاصی دارد. امام (علیه السلام) در مسیر هجرت تاریخی خود از مدینه به مرو، از طریق بصره، اهواز، فارس و سپس راه کویر (یزد) به سوی نیشابور، طوس و سرخس ره‌سپار شد و از آن جا عازم مرو گردید. این حرکت تاریخی امام رضا (علیه السلام) به ایران، یکی از فرازهای مهم وحساس تاریخ اسلام و به ویژه تاریخ تشیع به شمار می‌رود که در تمام ابعاد اجتماعی، سیاسی، اعتقادی، علمی، فرهنگی و اقتصادی ایرانیان تأثیرات به سزایی داشته است.
اینک با توجه به اهمیت این موضوع، به بررسی تأثیرات حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران از پنج بعد اعتقادی، اجتماعی، علمی- فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خواهیم پرداخت.

2. تأثیرات اعتقادی

توجه به مسائل فکری و عقیدتی، همواره مورد توجه به ویژه اهل بیت (علیه السلام) قرار گرفت و دوری از حکومت، هیچ گاه به منزله کناره‌گیری از صحنه اجتماع و رها کردن مردم در ابهامات فکری و عقیدتی نبوده است. ایشان از راه‌های مختلف برای معرفی عقاید حقه شیعه استفاده جستند و جریان شیعه را اگر چه آرام وغیره گسترده، اما عمیق و پر محتوا حفظ نمودند.
در باره تأثیر ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران به لحاظ عقیدتی باید گفت: ورود امام رضا (علیه السلام) به ایران، مفهوم امامت را برای ما عینیت بخشید و درک آن را تسهیل کرد. حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران سبب تقویت باورهای تاریخی شیعه شد و بر هویت ما ایرانیان تأثیر نهاد. امام (علیه السلام) از هر شهری که عبور می‌کرد، بنای یک شهر شیعی را هر چند برای سال‌ها و قرن‌های بعد، پایه‌ریزی می‌کرد، به طوری که بسیاری از تحلیل‌گران تاریخی معتقدند این سفر، ایران را متحول کرد و باعث شد این سرزمین بعدها به عنوان هسته مرکزی جهان تشیع به جهانیان معرفی شود. وقتی حضرت (علیه السلام) به ایران تشریف آورد، تشیع را با خود جا به جا کرد و شیعه دارای کانون جغرافیایی شد. بنابراین، هجرت امام (علیه السلام) به ایران در تشکیل جامعه شیعی قدرت‌مند با مرکزیت ایران، مؤثر بود.
مطالعه عملکرد حضرت رضا (علیه السلام) در ایران نیز به خوبی نمایان‌گر اهتمام جدی ایشان به مسائل فکری و عقیدتی مردم است. حضرت (علیه السلام) در سه سال حضور پر برکت خود در خراسان، درتمام نامه‌ها و بیانات و مجالس و برخوردهایش با مردم، هدفی را تعقیب می‌کرد و آن تقویت جریان شیعه اعتقادی بود. ایشان در هر فرصتی به ذکر احادیثی که دلیل روشن بر برتری حضرت علی (علیه السلام) بر سایر مردم داشت، می‌پرداخت. (2)
در عین آن که مأمون، تمامی تلاش خود را برای قطع ارتباط عاطفی و معنوی امام با مردم و شیعیان به کار برد، ولی امام (علیه السلام) در هر فرصتی با پایگاه‌های مردمی خویش تماس می‌گرفت و با گفتار وکردار و معجزات و کرامات، حقانیت و امامت خویش را به اثبات می‌رسانید و رهبری و اطاعت ازخویش را تداوم رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و شرط توحید می‌دانست. ایشان بدین ترتیب مشروعیت خلافت را از امثال مأمون سلب کرد و تشیع ناشی از دوستی اهل بیت (علیه السلام) را به تشیع اعتقادی اصیل تبدیل کرد. (3)
نکته قابل توجه این که آن، حضرت غالباً روایات خود را با حفظ سلسله سند از مامان قبل خود تا امام علی (علیه السلام) و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل می‌فرمود و با این روش، تشیع اعتقادی را تأیید کرده، از تشیع سیاسی (مانند زیدیه، اسماعیلیه، فطحیه، و ... ) هیچ گاه حمایت نمی‌نمود. (4)
دیدار مردم نیشابور با امام رضا (علیه السلام) و شنیدن حدیث نابِ «سلسلة‌الذهب»، مسلماً تأثیر شگرفی در گسترش و تعمیق تشیع در جان ایرانیان داشت. امام در این حدیث، اساسی‌ترین پایه ایمان به یگانگی خداوند متعال را پذیرش امامت خود - که به معنای پذیرش امامت سایر امامان (علیه السلام) نیز هست- قرار داد.
شیعیان به دلیل دوری از ائمه (علیه السلام) و محدودیت‌هایی که عبّاسیان برای آنان فراهم کرده بودند، از نظر اعتقادی دچار مشکلات و شبهاتی شده بودند و از امام (علیه السلام) در این رابطه پرسش‌ها می‌کردند، چنان که کلینی از عبدالعزیز روایت کرده: روز جمعه در مسجد جامع مرو بودیم. در باره امامت و فرقه فرقه شدن مردم صحبت شدکه حضرت با تبسم وارد شد و شروع به تشریح امامت و طرح بحث غدیر و اوصاف امامت کرد. (5)
حضرت در این حدیث به بیان اختیارات و ویژگی‌های امامت پرداخت.
امام رضا (علیه السلام) طی اقامت خود در مرو، به روشنی موضع شیعه را در برابر شبهات بیان می‌کرد و با تعابیر گوناگون و استفاده از سخنان امیر مؤمنان (علیه السلام)، پرسش‌ها را در حد توان فکریِ پرسش کننده پاسخ می‌داد. شاید بتوان گفت که این از بزرگ‌ترین تأثیرات امام (علیه السلام) در نگرش فکری و اعتقادی جامعه اسلامی بود. روشی که امام رضا (علیه السلام) برای حفظ اندیشه شیعه به کار گرفت و با اندیشه‌های انحرافی مبارزه نمود، هم مقابله بود و هم مطرح کردن اندیشه امامت و هم خاموش نمودن آتش فتنه‌هایی که برای امامت و اندیشه تشیع مهیا شده بود. چنین روش جامع ومانعی در طول تاریخ نظیر ندارد. (6)
در حقیقت می‌توان دوران امام رضا (علیه السلام) را آخرین مکتب عقیدتی تشیع نامید، چرا که مکتب تشیع از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز گردید و پس از آن، دوره امیرالمؤمنین بود. اوج تجلی و ظهور این مکتب در زمان امام صادق (علیه السلام) بود که مکتب جعفری شکل گرفت، اما با توجه به فترتی که رخ داد و اختلافاتی که پدید آمد، مکتب رضوی به عنوان آخرین مکتب تشیع پدیدار شد که در آن، کلیه مسائل متعلق به ولایت و خلافت حل شد و آن حضرت (علیه السلام) در باره توحید و نبوت و امامت وسایر مسائل اعتقادی، چیزی را فرو گذار نکرد. (7)
یکی از مهم‌ترین عوامل معرفی صحیح شیعه، شرکت امام رضا (علیه السلام) در جلسات مناظره‌ای بود که ازناحیه مأمون تشکیل می‌شد. شمار مناظرات امام با اهل کتاب و نمایندگان مسیحیان، یهودیان، مانویان، زرتشتیان، صابئین، و فرق اسلامی، فراوان است. (8) مباحث این گفت‌وگوهای علمی که به آرامی و در جو صمیمی برگزار می‌شد، در باره آفرینش جهان، توحید، صفات خداوند، انبیای الهی، عصمت آنان، جبر و اختیار، امامت، تفسیر آیات گوناگون قرآن، فضایل اهل بیت (علیه السلام)، احادیث، دعا و احکام دین بود. (9)
مأمون برای محکوم کردن امام در جلسه‌های مناظره با بزرگان ادیان دیگر و دانشمندان بلاد مختلف، به تشکیل چنین جلسه‌هایی دست یازیده بود، (10) با این حال امام از همه‌ آنها سربلند بیرون آمد. امام (علیه السلام) با استدلالات خود، تمام شبهات مطرح شده را پاسخ می‌داد. چنین پاسخ‌هایی پس از انعکاس در جامعه آن روز، موجبات استحکام و تقویت اعتقادات شیعی مردم را به وجود می‌آورد. (11) پس از استقبال مردم از این جلسه‎‌ها، مأمون دستور داد مردم را از در خانه امام دور کنند تا مبادا شیعه واقعی به مردم معرفش شود.
مجموعه نامه‌هایی که امام (علیه السلام) برای توضیح مبانی تشیع به افراد گوناگون می‌نوشت، در گسترش فکر شیعی و استحکام پایه‌های اعتقادی آن در ایران بسیار اثر داشت. (12) از جمله معروف‌ترین نامه‌های حضرت (علیه السلام) که در مقدمه آن بسیاری از مباحث اعتقادی شیعه مطرح شده است، نامه جامع الشریعه است که توسط امام (علیه السلام) به فضل بن سهل، وزیر مأمون املا شد و برای مأمون ارسال گردید. (13)

3. تأثیرات اجتماعی

حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران، آثار اجتماعی بسیاری را بر جامعه ایران به ویژه جامعه خراسان داشت که به برخی از این آثار اشاره می‌شود. شیعیان و علویان که سال‌ها طعم تلخ اسارت و توهین حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس را چشیده بودند، با حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران احساس آرامش کردند و مورد تجلیل وتکریم قرار گرفتند، زیرا ایرانیان با ورود امام (علیه السلام) دوستی خود را نسبت به اهل بیت به صورت آشکار، اظهار کردند. مأمون پس از فراخوانی امام رضا (علیه السلام) به ایران، ناگزیر شد برای جلب دوستی امام (علیه السلام) دست به اقداماتی بزند. این اقدامات موجب شد شیعیان از آزادی عمل خاصی برخوردار شوند. (14) از جمله اقدامات مأمون که آزادی عمل سادات را در پی داشت، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. پیشنهاد خلافت و ولایت عهدی به امام رضا (علیه السلام) و پذیرش ولایت عهدی توسط امام (علیه السلام)؛ (15)
2. اظهار تشیع سیاست‌گرانه مأمون و اعتراف او به مقام و منزلت اهل بیت (علیه السلام)؛
3. بخشیدن زید بن موسی بن جعفر (برادر امام رضا (علیه السلام) - که در بصره خروج کرده و خانه‌های بنی‌عباس را آتش زده بود - توسط مأمون به احترام امام رضا (علیه السلام)؛ (16)
4. تبدیل کردن لباس و پرچم‌های سیاه که از نشانه‌های عباسیان بود، به لباس و پرچم‌های سبز که نشان ائمه (علیه السلام) و شیعیان بود؛
5. ضرب سکه به نام حضرت رضا (علیه السلام)؛ (17)
6. رد فدک به فرزندان حضرت زهرا - سلام‌الله علیها - (18) از جمله آثار حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران و از علل گسترش تشیع در ایران، مهاجرت سادات علوی و ورود امام‌زادگان بسیار به این منطقه و به ویژه خراسان بود. (19) آزادی عمل شیعیان و تکریم علویان به علت تسامح مأمون در مقابل سخت‌گیری پدرش نسبت به شیعیان را می‌توان از جمله علل این مهاجرت دانست. مأمون به علت اعتقادی که به برتری علی (علیه السلام) بر سایر خلفا داشت، نسبت به علویان نیز احترام زیادی قائل بود.(20) البته مأمون خود نیز گروهی از فرزندان ابوطالب را به مرو فرا خواند. و ایشان به همراه حضرت رضا (علیه السلام) به ایران آمدند. (21) هم‌چنین نقل شده که امام رضا (علیه السلام) پس از ولایت‌ عهدی، نامه‌ای برای بستگان خود نوشت و آنان را به ایران دعوت کرد. این نامه باعث شد که 12673 نفر از بستگان آن حضرت در چندین کاروان، مدینه را به قصد خراسان ترک کنند. (22)
از جمله این مهاجرت‌ها، مهاجرت حضرت فاطمه‌ معصومه - سلام‌الله علیها - به ایران است. حضور این بانوی گرامی سبب گسترش بیشتر تشیع گردید. حتی بعد از وفات ایشان، عده‌ای از سادات به قم مهاجرت کردند. (23) این مهاجرت‌ها عامل مهمی در گسترش شیعه در ایران و خراسان بود.
علاوه بر دعوت امام (علیه السلام) از علویان و محبوب بودن آنان نزد ایرانیان، تحت فشار بودن ایشان در عراق هم دلیل دیگری بر این مهاجرت بود. (24) مهاجرت از زمانی که فشار به سادات و شیعیان در عراق شدت گرفت، رو به گسترش نهاد. شیعیان ناگزیر به فکر یافتن مناطق امن‌تری برای زندگی خود افتادند. در شرق به ویژه در ایران، زمینه‌های مناسبی برای این مهاجرت وجود داشت. از این رو بسیاری از شیعیان به این سرزمین سرازیر شدند ودر آن جا به زندگی پرداختند.
مهاجرت گروهی علویان به ایران به حدی بود که حاکم فارس از سوی مأمون دستور یافت از ورود آنان جلوگیری کند. رهبری کاروان با احمد بن موسی (علیه السلام) (شاهچراغ) و محمّد بن موسی (علیه السلام) بود. آنان پس از درگیری با لشکر فارس، به یاران خود دستور دادند لباس مبدل بپوشند و در اطراف پراکنده شوند تا از گزند حکومت مأمون در امان باشند. به همین دلیل گفته می‌شود بیشتر امام‌زادگانی که در شهرهای گوناگون ایران مدفون شده‌اند، جزو همان قافله هستند. مردم ایران چون به سادات و آل رسول عشق می‌ورزیدند، به این گروه پناه دادند و آنان را یاری کردند. حضور آنان در میان عاشقان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، به گسترش تشیع اعتقادی انجامید.
از نظر تاریخی، تردیدی نیست که حضور امام (علیه السلام) در ایران و به ویژه در خراسان، موجب گسترش تشیع بوده است. تماس شیعیان این ناحیه با امام و نگارش نامه‌هایی به آن حضرت و طرح سؤال و گرفته پاسخ، یکی از شواهد این امر است. (25) با آمدن امام رضا (علیه السلام) به ایران و مهاجرت علویان وسادات و علما، مرکز تجمع و تبلیغات شیعیان اثناعشری از کوفه و نجف به قم و خراسان سرایت کرد. (26)
در واقع وجود امام (علیه السلام) در خراسان باعث شد تا شخصیت ایشان به عنوان امام شیعه برای مردم بیشتر شناخته شود و از سوی دیگر، مرجعیت علمی امام موجب توسعه فکری شیعی و فزونی گرایش مردم به تشیع شد. توجه به حفظ آثار بر جای مانده از مسیر امام در شهرها و مناطقی که به نحوی محل استقرار امام بوده، نشان از علاقه ویژه شیعی در میان مردم است. (27)
شرکت مردم در جلسات درس آن حضرت (علیه السلام) و ابراز احساسات مردم به ایشان، دلیل روشنی بر گرایش عمیق مردم به مذهب تشیع تحت رهبری امام (علیه السلام) است. این ابراز احساسات در وقایع متعددی بروز کرد که از آن جمله می‌توان به قضیه نماز عید قربان توسط آن حضرت (علیه السلام)، استقبال مردم در نیشابور از ایشان .... اشاره کرد. (28)
البته باید گفت که در خراسان از دیرباز زمینه‌های گرایش به تشیع وجود داشت. یکی از این زمینه‌ها، فعالیت وکلا و نمایندگان ائمه (علیه السلام) بود. در زمان امام رضا (علیه السلام) و با انتقال آن حضرت به مرو، عملاً مرکز رهبری وکلا و نمایندگان ائمه (علیه السلام) در ایران پیشرفت چشم‌گیری داشت. از جمله این وکلا، «فضل بن سنان» و «ابراهیم بن سلامة» بودند که در عصر امام رضا (علیه السلام) وکالت آن حضرت در نیشابور را بر عهده داشتند. شاهد این امر عبارت شیخ طوسی است که در رجال خود از ایشان با عبارت «نیشابوری وکیل» یاد کرده است. پس از انتقال امام رضا (علیه السلام) به مرو، ارتباط مردم نواحی بیهق و نیشابور با رهبری سازمان وکالت بیشتر و قوی‌تر شد و طبعاً ارتباطات مستقیم زیادی با حضرت انجام می‌شد. (29)
نمونه دیگر ، زکریا بن آدم بن عبدالله بن سعد الاشعری قمی است که در منابع رجالی، از ثقات جلیل‌القدر و عظیم‌الشأن و دارای وجاهت نزد حضرت رضا (علیه السلام) دانسته شده و به نقل از آن حضرت آمده است:
رحمه الله یوم ولد و یوم قبض و یوم یبعث حیاً. فقد عاش أیام حیاته عارفاً بالحق، قائلاً به، صابراً محتسباً للحق، قائماً بما یحب‌الله و رسول و مضی رحمه‌الله غیر ناکثٍ و لا مبدلِ، فجزاهُ‌الله أجر نیته و أعطاه خیر اُمنیته؛ (30)
خدا او را مشمول رحمت خود قرار دهد. روزی که به دنیا آمد و روزی که وفات یافت و روزی که زنده برانگیخته شود. وی در ایام حیاتش با عرفان و اعتقاد به حق زیست و بردبار بود و از حق و حقیقت جدایی نداشت. او برای آنچه خدا و پیامبرش دوست می‌دارد، کمر خدمت بسته بود و با همین حال، بدون تبدیل و انحرافی در گذشت. خداوند پاداش نیت او را به وی ارزانی دارد و بهترین آرزویش را به او عطا فرماید.
در عصر امام رضا (علیه السلام) و پس از انتقال آن جناب به مرو، این منطقه به مرکز رهبری سازمان وکالت تبدیل شد و فعالیت‌های پنهان حضرت در نظارت بر کار وکلای نواحی مختلف، از این منطقه انجام می‌گرفت. وجود لقب «مروزی» برای برخی از اصحاب ائمه (علیه السلام)، نشان‌گر ارتباط وسیع شیعیان این منطقه با امامان شیعه (علیه السلام) و رهبران سازمان وکالت است. (31)

4. تأثیرات علمی و فرهنگی

حیثیت بالای علمی امام رضا (علیه السلام) را باید مهم‌ترین عامل در گسترش شیعه در ایران به حساب آورد، زیرا عصر امام رضا (علیه السلام) عصر شکوفایی مجدد علوم اسلامی و ورود افکار بیگانه در جامعه اسلامی و شکل‌گیری مکاتب فکری گوناگون بود. در دوره مأمون، ترجمه کتب به اوج خود رسید. او کتابخانه‌ای مخصوص را مرکز این کار قرار داد که به «بیت‌الحکمه» معروف شد و بسیاری از دانشمندان و مترجمان در آن جا مشغول تحقیق بودند. (32)
در پی ترجمه متون خارجی که در بیت الحکمه و جندی شاپور انجام شده بود، اصطکاک فرهنگی جهان اسلام و غرب ایجاد شد. تبلیغات فرق و مذاهب مختلف نیز شرایط ویژه‌ای از لحاظ علمی و فرهنگی به وجود آورد؛ به عنوان مثال عقل‌گرایی محض که از کتب عقلی یونانی و سریانی و غیر آنها به وجود آمده بود، افراد بسیاری را به مذهب اعتزال سوق داد، به گونه‌ای که گمان کردند تنها عقل است که سرچشمه معرفت است و تدریجاً خود را بی‌نیاز از وحی دانستند. (33)
امام رضا (علیه السلام) با حرکت علمی همراه با عقلانیت و استفاده از فرصت‌ها در مباحث و دانش سرشار خود و با احاطه علمی بر مبانی ادیان و مذاهب دیگر، تحول عظیمی در تاریخ اسلام ایجاد نمود. (34) عمده‌ترین مؤلفه و پیش‌زمینه حرکت امام در راستای نهضت علمی مسلمین، آموزه‌های دینی مربوط به کتاب و سنت بوده است. امام با تکیه بر اصول علمی و معارف کلیدی، نهضت علمی را به اوج خود رساند. (35)
امام رضا (علیه السلام) در راستای روشن ساختن افکار عمومی مسلمین و شیعیان، به تنقیح و تبیین معارف دینی و تشکیل جلسات مناظره پرداخت و راه و رسم تحقیق و تحصیل علم را به مردم واهل علم معرفی فرمود و آنها را از خطر انحراف نجات داد. (36) فضل بن عباس از ابوصلت روایت می‌کند:
از علی بن موسی داناتر ندیدم و هیچ عالمی به خدمت ذی شرافتش مشرّف نشد، مگر این که در علم و فضل آن حضرت، همان شهادتی که من می‌دهم، داد و چنان افتد که مأمون، مجالس عدیده منعقد ساخت و از علمای هر دین و مذهبی و هم چنین از فقهای شیعه، فراهم می‌ساخت و با آن حضرت از هرگونه علمی و مذهبی سخن می‌راندند و تمام ایشان از اول تا به آخر، مغلوب و مجاب می‌شدند، چندان که کسی از ایشان بر جای نماند، مگر این که اقرار به فضل و فزونی و تفوق آن حضرت و قصور و عجز خویش نمود. (37)
یکی دیگر از اقدامات امام رضا (علیه السلام) در تحکیم مواضع شیعه و گسترش آن، تشکیل حوزه درسی در منزل و مسجد بود. علی بن موسی الرضا (علیه السلام) افزون بر شرکت در مناظرات عمومی و مجالس علمی که مأمون تدارک می‌دید، در منزل خود و مسجد مرو نیز حوزه علمی تشکیل داد و پذیرای شیعیان و پیروان خویش شد؛ شیعیانی که از شهرها و روستاهای دور و نزدیک و از طبقات گوناگون، برای زیارت آن حضرت (علیه السلام) و گرفتن راهنمایی و کسب معارف علمی و دینی و حل شبهات و مسائل گوناگون می‌آمدند. تعداد ایشان هر روز بیشتر می‌شد، تا جایی که مأمون احساس خطر کرد و به محمّد بن عمرو طوسی دستور داد که مانع ورود و اجتماع آنها در خانه حضرت (علیه السلام) شود. (38) شیخ طوسی اصحاب حضرت رضا (علیه السلام) را 317 نفر ضبط کرده است که پس از رحلت امام نیز این حوزه به فعالیت خود ادامه داد.
تاریخ گواهی می‌دهد که از همان ابتدای ورود امام (علیه السلام)، به ایران چه در مرو و چه در طول مسیر، همواره ایرانیان با شور و اشتیاق به دور حضرت (علیه السلام) حلقه زد، از علم سرشار و دیدگاه‌های علمی و فرهنگی ارزشمند ایشان بهره بردند؛ به عنوان نمونه رجاء بن ضحاک در باره رفتار امام (علیه السلام) در بین راه می‌گوید:
آن حضرت در هیچ شهری قدم نمی‌گذاشت، جز این که اهالی آن سامان به دیدنش آمده، از وی مسائل و مشکلات دینی خود را می‌پرسیدند. حضرت به آنها پاسخ می‌گفت و بسیار برای آنان از پدرش، از آبای گرامی‌اش (علیه السلام) از علی (علیه السلام) و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل حدیث می‌کرد. (39)

5. تأثیرات سیاسی

حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران را می‌بایست مرحله دیگری از استحکام و گسترش تشیع سیاسی به شمار آورد، چرا که مأمون با هوشی سرشار و درایتی بی‌سابقه قدم در میدانی نهاد که اگر پیروز می‌شد، می‌توانست درخت تشیع را ریشه کن کند، اما امام هشتم (علیه السلام) با تدبیری الهی و شیوه‌ای حکیمانه، بر مأمون فائق آمد و او را در میدان نبرد سیاسی که خود به وجود آورده بود، به طور کامل شکست داد.
امام رضا (علیه السلام) از اهداف پشت پرده مأمون در تحمیل ولایت عهدی آگاه بود. از این رو هنگامی که ناچار شد پس از تهدید مأمون ولایت عهدی را بپذیرد، به گونه‌ای با این مقام موافقت و رفتار کرد که به نفع مأمون تمام نشود. کار به آن جا رسید که مأمون احساس خطر کرد و گفت: با بزرگداشت او (امام رضا (علیه السلام) مرتکب اشتباه شدیم و خود را در معرض نابودی قرار دادیم. سهل‌انگاری در کار او جایز نیست. باید اندک اندک از موقعیت او بکاهیم تا وی را در نظر مردم چنان ترسیم نماییم که از دید آنها، شایستگی خلافت نداشته باشد. سپس در مورد او چنان اندیشه کنیم که خطرات وی متوجه ما نشود. (40)
در همان حالی که امام (علیه السلام) به عنوان ولی عهد شناخته می‌شد و از امکانات دستگاه خلافت نیز برخوردار بود، چهره‌ای به خود می‌گرفت که گویی با دستگاه خلافت مخالف و به آن معترض است، به گونه‌ای که هیچ‌گونه دخالتی در امور حکومت نمی‌فرمود. از این رو می‌توان گفت قبول ولایت عهدی از سوی امام (علیه السلام)، موجبات استحکام پایه‌های شیعه در ایران را فراهم کرد، چرا که مناظرات و احتجاجات امام (علیه السلام)، موجب شناخت اهمیت مذهب امامیه شد و شیعه از تقیه خارج گردید. علمای شیعه که تا آن زمان تقیه می‌کردند، رسماً ابراز تشیع می‌کردند، تا جایی که علمای سنی و پیروان مذاهب ایشان، خراسان را ترک کردند و به طرف بغداد رفتند و اطراف عباسیان را گرفتند. در مقابل، ایرانیان علاقه‌مند به علم و فرهنگ و اصل بیت (علیه السلام)، به سوی خراسان آمدند و در محضر امام (علیه السلام) به آموختن علم و دانش پرداختند. (41)
امام رضا (علیه السلام) در پاسخ محمّد بن عرفه که از علت قبول ولایت عهدی سؤال کرد، فرمود:
مَا حَمَلَ جَدِّی أَمِیرَ المُؤمِنِینَ (علیه السلام) عَلَی الدُّخُولِ فِی الشُّورَی؛ (42) (43)
همان دلیلی که جدم امیرالمؤمنین را وادار به ورود به شورا کرد [من را نیز وادار به پذیرش ولایت عهدی نمود].
یکی از اهداف مأمون در ولی عهد قرار دادن امام رضا (علیه السلام)، کنترل قیام‌های شیعیان بر ضد عباسیان بود، اما پس از آن که امام عهده‌دار ولایت عهدی شد، نه تنها شیعیان به مبارزات خود پایان ندادند، بلکه این مبارزات حتی در زمان خلافت مأمون نیز ادامه داشت و پس از شهادت ا مام (علیه السلام) پر دامنه‌تر شد. از جمله این قیام‌ها که بلافاصله پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) صورت گرفت، قیام احمد بن موسی معروف به شاه چراغ، برادر امام (علیه السلام) است که در سال 203 ق رخ داد. (44)

6. تأثیرات اقتصادی

حاکمان بنی‌امیه و بنی‌عباس هم چون حاکمان ساسانی، خراج سنگینی بر گرده ایرانیان بار می‌کردند و این موجب نارضایتی و عصیان مردم بود، چنان که حسن بن محمّد قمی می‌نویسد:
در ایام القدیم، امر چنان بوده است که ارباب خراج را به قم تکلیف و الزام کرده‌اند به هر هزار دینار، 25 دینار... و بعد از مدتی دو صنف نهاده‌اند: یکی چنانچه یاد کردم و دیگر آن که به هر هزار دینار، سی و سه دینار....
چون زیاد بن عبید بر عراق والی شد، بفرمود تا دینار وافی کسروی بستانند. کسی در این معنی قیام نمی‌نمود. پس زیاده خراج بر ایشان مضاعف گردانید... پس از آن، ملوک بنی‌مروان در این تکالیف و کفایت بسیار زیاده کردند تا غایتی که مردم از آن به تنگ آمدند و بی‌طاقت شدند. (45)
این وضع در زمان بنی‌عباس نیز ادامه داشت، چنان که مأمون، معتصم و مستعین برای مردم قم، لشکر می‌فرستادند تا خراج را به زور از آنان بستانند. مردم قم تا آن جا که توان داشتند از پرداخت خراج به خلفای جور امتناع می‌کردند، اما مأموران حکومتی «آنان را سرنگون در می‌آویختند و می‌زدند و سراهای ایشان را خراب می‌کردند... و اموال ایشان را بر می‌داشتند.» (46)
طبیعی است مذهبی که این حاکمان، مبلّغ آن بوده‌اند، آن چیزی نبود که ایرانیان برای آن از دین آبا و اجدادی خویش دست کشیدند. این جاست که روی سوی خانه گلین فاطمه (علیه السلام) نهادند و همواره عاشق عدالت علی (علیه السلام) و حکومت خاندان علی (علیه السلام) بودند و به گفته فان فلوتن: «علت گرایش ایرانیان به علویین این بود که آنها عدل واقعی را جز در حکومت علی (علیه السلام) مشاهده نکردند.» (47)
تقلیل میزان مالیات و کمک به فقرا را نیز می‌توان از پی‌آمدهای اقتصادی هجرت امام رضا (علیه السلام) به ایران دانست.

نتیجه‌گیری

بی‌شک باید حضور امام رضا (علیه السلام) را در ایران نقطه عطفی در تاریخ تشّیع این منطقه به شمار آورد. علی‌رغم همه محدودیت‌هایی که مأمون برای جلوگیری از فعالیت امام رضا (علیه السلام) و ارتباط شیعیان با امام (علیه السلام) به وجود آورده بود، بارزترین موضوع در سیره امام رضا (علیه السلام) از مدینه تا مرو، تلاش حضرت برای معرفی جایگاه معصومین (علیه السلام) در این فرصت است.
امام رضا (علیه السلام) از لحظه حرکت از مدینه تا مرو، از روش‌های گوناگون برای شناساندن شیعه بهره برد. امام در طول مسیر، احادیث را از طریق پدرانش به حضرت علی و پیامبر (سلام الله علیهم اجمعین) می‌رساند. این بهترین روش برای معرفی مکتب تشیع و خنثی کننده توطئه‌هایی بود که شیعه را خارج از دین می‌شمرد.
از آنچه گذشت آشکار شد که تشیع ایرانیان، امری از روی اجبار نبوده است، بلکه ایرانیان، اسلام و تشیع را با روح خود سازگار دیدند و فطرت عدالت‌خواهانه آنان، علی (علیه السلام) و فرزندش امام رضا (علیه السلام) را مظهر عدالت و صدق و راستی یافتند. از این رو دعوت ایشان را لبیک گفتند.
عوامل تأثیر‌گذار در گسترش تشیع در ایران پس از هجرت تاریخی امام رضا (علیه السلام) را می‌توان چنین بر شمرد:
1. تأثیر شخصیت علمی، معنوی و شیوه‌های اخلاقی و رفتاری امام رضا (علیه السلام)؛
2. مهاجرت فرزندان ائمه (علیه السلام)، به ویژه‌ی حضرت معصومه (علیها السلام) به ایران؛
3. فطرت دینی و روح عدالت‌خواهی ایرانی‌ها؛
4. بنای مساجد و مدارس علمی و تشکیل کلاس‌های درس برای آموزش علوم اسلامی و فرهنگی شیعی توسط امام (علیه السلام) و یاران‌شان؛
5. حضور فقها، راویان، عالمان و وکلای امام (علیه السلام) در ایران؛
6. پیدایش نهضت‌ها و جنبش‌های شیعی در ایران؛
7. تشکیل حکومت‌های شیعی؛
8. تبعیض و بی‌عدالتی‌های حکومت‌های ساسانی، اموی و عباسی؛
9. خراج‌‌های سنگین تحمیل شده بر مردم.
در پایان باید گفت حضور نزدیک به سه ساله امام رضا (علیه السلام) در خراسان و بعدها مقبره آن حضرت در ایران، موجب استحکام و گسترش تشیع در ایران گردید. آمدن امام رضا (علیه السلام) به ایران، جا به جایی در جغرافیای عالم اسلام را به وجود آورد؛ تشیع به ایران منتقل و از این جا به دنیا منتشر شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. لغت‌نامه دهخدا، ذیل عنوان شیعه،
2. محمّد محمّدی اشتهاردی، رابطه ایران با اسلام و تشیع، ص 327.
3. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 221 و 222.
4. محمّد محمّدی اشتهاردی، رابطه ایران با اسلام و تشیع، ص 318.
5. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تصحیح، مهدی لاجوردی، ج1، ص 450.
6. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام،ترجمه: علی جواهر کلام، ج3، ص 312.
7. عمادالدین حسین اصهانی، زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا، ص 134.
8. سید حسین حر، امام رضا (ع) و ایران، ص 126 و 127.
9. ناصر مکارم شیرازی، «مناظرات تاریخی حضرت رضا (ع)، مجموعه مقالات کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، ص 35.
10. علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، ترجمه: بهمن دارانی، ص 51.
11. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق و تصحیح: مهدی لاجوردی، ج2، ص 36.
12. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، ص 460 و 461.
13. باقر شریف قرشی، حیاة الامام الرضا (ع)، 177و 178.
14. سید رضا موسوی، «بررسی تأثیرات حضور امام رضا (ع) در ایران»، http://r_moosavi.vlogfa.com.
15. باقر شریف قرشی، همان، ص 295-293.
16. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق و تصحیح: مهدی لاجوردی، ص 248.
17. عبدالقادر احمد الیوسف، زندگانی علی بن موسی الرضا (ع) از تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه: غلامرضا ریاضی، ص 112 و 113.
18. عزیزالله عطاردی، راویان امام رضا (ع) در مسند الرضا (ع)، ص 424.
19. محمّد محمّدی اشتهاردی، رابطه ایران با اسلام و تشیع، ص 334.
20. محمّد جعفرنژاد، آثار و برکات حضور امام رضا (ع) در ایران، ص 58.
21. شیخ مفید، الارضاد، ج2، ص259.
22. محمّد محمّدی اشتهاردی، رابطه ایران با تشیع، ص 235.
23. باقر شریف قرشی، حیاة الامام الرضا (ع)، ص 351.
24. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران تا طلوع دولت صفوی، ص 234.
25. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امام شیعه (ع)، ص 460.
26. محمّد جعفرنژاد آثار و برکات حضور امام رضا (ع) در ایران، ص 128.
27. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران تا طلوع دولت صفوی، ص 219.
28. محمّد محمّدی اشتهاردی، رابطه ایران با اسلام و تشیع، ص 328-332.
29. محمّد رضا جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (ع)، ص 135.
30. محمّد حسین، ناصر الشریعة، تاریخ قم، تحقیق: علی دوانی، ص 195 و 196.
31. محمّدرضا جباری، سازمان وکالت ونقش آن در عصر ائمه (ع)، ص 139.
32. احمد رفاعی، عصر المأمون، ج1، ص 375.
33. سید محمد مرتضوی، نهضت کلامی در عصر امام رضا (ع)، ص 31 و 32.
34. عبدالله امامی، «عطانیت توحیدی»، روزنامه قدس، 1385/2/6.
35. علی شریعتمداری، «ویژگی‌های شخصیت امام رضا (ع)»، مجموعه آثار کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، ص 111-117.
36. ذبیح‌الله صفا، علوم عقلی درتمدن اسلامی، ص 59-67.
37. عباسقلی خان سپهر، ناسخ التواریخ، ص 152.
38. صدوق، عیون أخبار الرضا 0ع)، تحقیق و تصحیح: مهدی لاجوردی، ص 172-174.
39. همان، ص 180-183.
40. همان، ص 181 و 182.
41. عمادالدین حسین اصفهانی، زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع)، ص 135.
42. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق و تصحیح: مهدی لاجوردی، ص 140.
43. محمد جعفرنژاد، آثار و برکات حضور امام رضا (ع) در ایران، ص 40.
44. همان.

منابع تحقیق :
1. ابن بابویه، محمّد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق وتصحیح: مهدی لاجوردی، نشر جهان، تهران 1378 ق، چاپ اوّل.
2. اصفهانی، عمادالدین حسین (عمادزاده)، زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع)، انتشارات گنجینه و نشر محمّد، 1361ش، چاپ دوم.
3. الیوسف، عبدالقادر احمد، زندگانی علی بن موسی الرضا (ع) از تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه: غلامرضا ریاضی، کتابفروشی زوار، مشهد، چاپ اوّل.
4. امامی، عبدالله، «عقلانیت توحیدی»، روزنامه قدس، 1385/2/6.
5. جباری، محمّدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (ع)، مؤسسه آموزش پژوهشی امام خمینی، (رحمه الله)، قم 1382 ش، چاپ اول.
6. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهر کلام، انتشارات امیرکبیر، تهران 1386ش.
7. جعفرنژاد، محمّد، آثار و برکات حضور امام رضا (ع)، در ایران، انتشارات سلسله، 1381 ش، چاپ اول.
8. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران تا طلوع دولت صفوی، نشر علم، 1386 ش، چاپ اول.
9. ــــ ، تاریخ تشیع در ایران، مرکز نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران 1386 ش، چاپ اول.
10. ــــ ، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، چاپ ششم انصاریان، قم 1381 ش، چاپ اول.
11. حر، سید حسین، امام رضا (ع) و ایران، دفتر نشر معارف، قم 1386 ش.
12. دهخدا، علی‌‎اکبر، لغت‌نامه، دانشگاه تهران، تهران 1377 ش.
13. رفاعی، احمد، عصرالمأمون، انتشارات دارالکتب العربیه، بی‌جا، بی‌تا.
14. سپهر، عباسقلی‌خان، ناسخ التواریخ، اسلامیه، تهران 1348ش.
15. شریف قرشی، باقر، حیاة‌الإمام الرضا (ع)، سعید بن جبیر، قم 1380 ش، چاپ دوم.
16. شریعتمداری، علی، «ویژگی‌های شخصیت امام رضا (ع)،» مجموعه آثار کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، انتشارات کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، مشهد 1383ش.
18. صفا، ذبیح‌الله، علوم عقلی در تمدن اسلامی، دانشگاه تهران، تهران 1371ش.
19. طبری، محمّد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، بعث، قم 1413ق.
20. عطاردی، عزیزالله، راویان امام رضا (ع) در مسندالرضا، کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، مشهد 1367ش.
21. قفطی، علی بن یوسف، تاریخ الحکما، ترجمه: بهمن دارانی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران 1371 ش.
22. قمی حسن بن محمّد، تاریخ قم، ترجمه: حسن بن علی قمی، تصحیح: سید جلال الدین تهران، توس، تهران 1631ش.
23. کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، دارالکتب الإسلامیه، تهران 1365ش.
24. مجلسی، محمّد باقر، بحارالأنوار الجامعة‌ لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1363ش، چاپ چهارم.
25. محمّدی اشتهاردی، محمّد، رابطه ایران با اسلام، انتشارات برهان، 1378ش، چاپ اول.
26. مرتضوی سید محمّد، نهضت کلامی در عصر امام رضا (ع)، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1375 ش.
27. مکارم شیرازی، ناصر، «مناظرات تاریخی حضرت رضا (ع)»، آثار کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، چاپ کنگره جهانی، 1368ش.
28. موسوی، سید رضا، «بررسی تأثیرات حضور امام رضا (ع) در ایران» http://r-moosavi.blogfa.com
29. ناصرالشریعة، محمّد حسین، تاریخ قم، تحقیق: علی دوانی، انتشارات دارالفکر، قم 1350 ش.

منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نقش هجرت امام رضا ع در تعمیق و گسترش تشیع ایرانیانچکیده در میان صداها حادثه، هجرت تاریخی امام رضا علیه السلام، در اذهان ایرانیان و بررسی نقش هجرت امام رضا ع در تعمیق و گسترش تشیع ایرانیانچکیده زمینه امام هشتم ع در مدت اقامت خود در ایران و خراسان ، تلاش گسترده‌ای را عوامل اصلی گسترش شیعه در ایران چه بود نقش امام رضاع در امام رضاع در طول پیدایش و گسترش مکتب تشیع در ایران ایرانیان مهاجر هجرت آثار و ثمرات حضور امام رضا کاظم منافی … نقش هجرت امام رضاع در تعمیق و گسترش تشیع ایرانیان نقش هجرت امام رضا ع در نقش هجرت امام رضا ع در گسترش تشیع وجنبشهای …نقشهجرتامامرضاعدربسمه تعالی نقش هجرت امام رضا ع در ایرانیان و پاسخ کوفیان گسترش تشیع عوامل اصلی گسترش شیعه در ایران چه بود نقش امام رضاع در بود نقش امام رضاع در تشیع و گسترش مکتب تشیع در ایرانیان مهاجر هجرت کانون فرهنگی هنری امام حسن مجتبی عحضور امام رضاع در ایران موجب نقش هجرت امام رضا علیه السلام در تعمیق و گسترش تشیع امام رضا نقشهجرتامامرضاامام رضا نقش هجرت امام رضاع شگرفی در گسترش و تعمیق در مقابل ایرانیان علاقه نقش امام رضا ع در توسعه فرهنگ و تمدن ایراننقش امام رضا ع درنقش امام رضا ع در گرفت و در گسترش تشیع و امام رضا ع در خراسان و پورتالمعاونت تبلیغات رضوان علمرضوانعلمنقش امام رضا السلام و تشیع در این که نقش عمده ای در گسترش تشیع از و آثار امام رضا ع دیدن خواب در چه ساعاتی صحت دارد ؟ منتظران و یاوران حضرت دیدن خواب در چه ساعاتی صحت دارد و اگر فردی آینده زندگی خود را در خواب ببیند آیا تعبیر دارد یا ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی حضرت فاطمه س ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ چه بوده است و در کدام خبرگزاری ایسنا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری تیم ملی والیبال ایران نماینده آسیا در جام بین قاره ای بهروان از لحاظ تعداد شکایات از باشگاه


ادامه مطلب ...