آرش استیلاف Arash Estilaf مجری و بازیگر صدا و سیمای جمهوری خلق چین، مقیم چین و دانشجوی دکترای فیلمسازی دانشگاه بینالمللی شانگهای است.
instagram Arash Estilaf
آرش استیلاف با انتشار عکس زیر در اینستاگرامش نوشت :
تنوع غذایى در حد مرسدس بنز 🤗
پ ن پستِ قبلى : اونایى که میگن ازدواج نکن چون سَرِت شلوغه و همش تو مسافرت کارى هستى و اینها 🤔جواب : خوب اگر ازدواج بکنم ، شریک زندگیمم با خودم میارم 🙄 مگه بد جایى میبرن هنرمندارو ؟ 😄بهترین شهرها و بهترین تفریحات و ماجراجویى و هتل و غذا و احترام و … همچى خیلى هم عالى !دوشوارى ؟ 😳🤔دشوارى نداریم ما اصلا ! ☝🏻️😂خصوصا برنامه رانینگ_من که جاهاى دیدنیه خفن میبرن الحمدالله پ ن ٢ : هر موقع عکس از غذا چینى میزارم کارشناسان با نظرهاى تندشون به من یاد میدن چیزى رو دوست داشته باشم که اونا دوست دارن 😂 یادمون باشه به علاقه هاى هم دیگه احترام بزاریم . کسى که سلیقش با من فرق میکنه ، “دشمن”من نیست که بهش متلک بندازم ! من اگر از غذاى ترش خوشم میاد نباید اسید بپاشم رو کسى که از غذاى شیرین خوشش میاد . در_فضاى_مجازى_اسید_پاشى_ممنوع 🌹مرسى اَه 😏😂 حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج ، فکر معقول بفرما گل بى خار کجاست .
پدر آرش استیلاف
برای سایر افراد قبیله تعریف میدر این میان شاید بتوان گفت که هنرهای نمایشی نقش پر رنگتری در ایجاد ارتباط میان انسانها برقرار میکنند. از همان زمان که انسان نخستین داستانهای شکار را بر دیواره غارها نقش میکرد و سپس همه را کنار آتش جمع میکرد و این داستانها را با زبان بدنش و حرکاتی که انجام میداد کرد تا عصر طلایی تئاتر در یونان باستان و پس از آن دوره رنسانس و شکوفایی هنرهای نمایشی در اروپا و بعد قرن بیستم و اختراع سینما و تلویزیون و تا به امروز که ما هر فیلم و برنامه تلویزیونی را به راحتی از طریق اینترنت تماشا میکنیم. بشر همواره به قصه گفتن و نمایش دادن و به نوعی بازسازی لحظات زندگی خود و شریک شدن این لحظات با دیگران علاقه زیادی داشته است، به طوری که امروز صنعت سرگرمی و به ویژه بخشهای مربوط به سینما، تلویزیون و سایر انواع هنرهای نمایشی از جمله موفقترین صنایع در جهان به شمار میروند.
بر اساس آمار، شمار مخاطبان تلویزیونهای چینی از یک میلیارد و ۲۵۰ میلیون نفر فراتر رفته است و رتبه اول را در جهان دارد. بازار تلویزیون چین با توجه به این ظرفیت عظیم، روز به روز چهرههای بیشتری را به خود جذب میکند که هر چند رنگ پوست، هویت و دین آنها متفاوت است اما همگی از محبوبیت و جذابیت یکسانی برخوردار هستند. در این میان یک جوان ایرانی وجود دارد که توانسته با تقسیم کردن شادی خود و آوردن لبخند بر روی لبهای مخاطبان چینی آرزوی خود را تحقق بخشد
اولین بار که او را از دریچه تلویزیون میبینید باور نمیکنید ایرانی باشد؛ آنقدر که خوب چینی حرف میزند. وقتی با لهجهی شانگهای به مجری برنامه سلام میکند آنها هم شاید باور نکنند که این جوان که به خوبی به این لهجه صحبت میکند نه تنها اهل شانگهای نیست بلکه چینی هم نیست. بله او یک جوان ایرانی است. نام او آرش استیلاف است، ۲۷سال دارد و پنج سال است که در چین زندگی میکند و به عنوان مجری و بازیگر در تلویزیون ملی چین فعالیت میکند.
آرش نه تنها زبان چینی را خیلی خوب صحبت میکند بلکه بعضی وقتها موقع اجرای برنامه با تسلط خود نسبت به زبانهای دیگر نیز تماشاگران را شگفت زده میکند. مثلاً در یک مسابقه تلویزیونی آرش وقتی متوجه میشود که یکی از شرکتکنندگان اهل کشور کره است به زبان کرهای به او خوشآمد میگوید و خودش را معرفی میکند و با شرکتکننده روس هم به زبان روسی خوش و بشی میکند. این تنها یک بخش از تواناییهای آرش است. او یک کمدین نیز هست و توانسته با اجراهای خود در برنامههای تلویزیونی، به خوبی جای خود را در دل مخاطبان چینی باز کند
آرش درباره فعالیت خود به عنوان مجری و بازیگر در چین به ما میگوید «خیلیها از من میپرسند که چطور شد که در چین بازیگر شدی؛ چطور شد که در چین مجری شدی، داستانش خیلی بلند است و به قول چینیها هر چقدر که بگویی تمام نمیشود ولی به هر جهت باید بگویم خیلی اتفاقی». یکی از پربینندهترین برنامههایی که آرش در آن شرکت کرده برنامهای به نام “با استعدادهای کمدی” است «من در این برنامه به داوران و بینندهها نشان دادم که کشورهای مختلف فرزندان خود را چطور تربیت میکنند و مثلاً هنگامی که نمره بدی گرفتهاند چه واکنشی دارند. در این برنامه هر شرکتکننده یک اجرای پنج دقیقهای خواهد داشت و هر فردی که بتواند بهتر مردم را بخنداند موفق است». آرش در کل این پنج دقیقه تماشاگران و داوران را به خنده انداخت. حرف آرش درست است. خنده یک زبان بینالمللی است. این پسر ایرانی با نمایش استعداد و تواناییهای خود مورد استقبال و پسند چینیان قرار گرفته است
بعد از پایان اجرا یکی از داورهای این برنامه تلویزیونی پربیننده درباره آرش میگوید: آرش استعداد بینظیری در بازیگری دارد. من با خارجیهای زیادی که در چین زندگی کردهاند آشنا هستم. ممکن است آنها در یک زمینه خاص توانایی خوبی داشته باشند. اما تواناییهای آرش از هر نظر بی شک بهترین آنهاست.
پدر آرش بیش از بیست سال است که با چین ارتباط تجاری دارد. برادر بزرگ او نیز بیش از بیست سال که در چین زندگی میکند. او از همان کودکی از طریق پدر و برادرش با چین آشنا شد و به این کشور علاقه پیدا کرد به طوری که آرزو داشت یک روز به چین سفر کند
همین طور که با آرش مشغول صحبت هستیم او به ما میگوید: خیلیها به من میگویند که آرش تو استعداد زبان داری. من نمیخواهم این حرف را تکذیب کنم. ولی در فرهنگ واژگان من کلمه استعداد وجود ندارد. من فکر نمیکنم چیزی به نام استعداد وجود داشته باشد. به نظر من اول کنجکاوی و علاقه است و بعد از آن خود به خود تلاش و انگیزه هم به آن اضافه میشود. و وقتی شما تلاش بکنید خود به خود خیلی راحت میتوانید یک زبان را یاد بگیرید. یک نکته دیگر که آرش به آن اشاره میکند و برای ما خیلی جالب است درونگرایی آرش است«من تازه که به چین آمده بودم خیلی فرد درونگرایی بودم و وقتی در یک جمع قرار میگرفتم خجالت میکشیدم صحبت کنم. اما بعد از ورود به محیط دانشگاه دیدم که خارجیهای چقدر راحت با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و خیلی به هم محبت میکنند. قرار گرفتن در محیط دانشگاه در چین، یک دفعه ذهنیت من و همینطور رفتار و اخلاق من را تغییر داد و من از یک فرد درونگرا به یک فرد برونگرا تبدیل شدم»
بعد از یادگرفتن زبان چینی، آرش همیشه آرزو داشت روزی به اولین مجری ایرانی در تلویزیون چین تبدیل شود و حالا او با کوشش و پشتکار خود توانسته به این آرزو به این آرزو جامه حقیقت بپوشاند و به عنوان مجری دو زبانه در تلویزیون شانگهای مشغول به کار شود. آرش به غیر از مجریگری در بسیاری از سریالها و فیلمها و برنامههای تلویزیونی چین هم حضور داشته و اکنون کمکم محبوب شده است
یکی از خاطرات جالب آرش از چین به کنگفو بر میگردد«حقیقتش من قبل از اینکه به چین بیایم فکر میکردم مردم چین همه کنگفو بلدند، چون در همه فیلمهایی که در ایران میدیدیم همه چینیها روی دیوار بودند و من پیش خودم فکر میکردم اگر به چین بیایم و خدای نکرده یک مشکل فیزیکی یا دعوا پیش بیاید من حتماً میبازم به خاطر اینکه همه چینیها کنگفو را خیلی خوب بلدند. خوب، همانطور که میدانید ما همیشه با فیلمهای بروس لی بزرگ شدیم»
از حرفهای آرش پیداست که در کنار علاقه به ایران که زادگاه اوست به چین هم خیلی علاقه دارد« من از بچگی همیشه آرزو داشتم که یک روز به چین بیایم و این کشور و مردمش را ببینم. از همان بچگی پدرم همیشه به ما میگفت که چینیها خیلی آدمهای خوبی هستند و این همیشه در ذهن من بود و نسبت به مردم چین یک ذهنیت مثبت برای من ایجاد کرده بود.» آرش یک اسم چینی هم دارد و در تلویزیون و هر جا که با هم میرویم مردم بیشتر او را به این اسم میشناسند و صدا میزنند« اسم چینی من خوآ بو است. خوآ در زبان چینی به معنی چین و بو به معنی پارسی و ایرانی است و به این ترتیب اسم من به معنی ترکیبی از ایرانی و چینی است» او درباره آرزوهایش نیز میگوید« ایران و چین دو کشور فوقالعاده خوب هستند که من واقعاً به آنها علاقهمندم و امیدوارم که روابط آنها روز به روز بهتر شود و همینطور من هم بتوانم از لحاظ فرهنگی و به عنوان یک عضو کوچک که در جامعه فرهنگی چین مشغول فعالیت هستم، پل ارتباطی خوبی میان دو کشور باشم و انشاالله که باعث سرافرازی ایران و چین باشم»
در انتها آرش اینگونه با ما خداحافظی میکند:نمیخواهم به تن سر بماند فقط ایران ایران بماند