گوشهگیریهای «تَحَنُّث» پیامبر در غار حراء
در زندگانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتهاند: چند سالی پیش از بعثت، هر چند گاه یکبار چند شب و یا به هر سالی یکماه را در غار حِراء مجاور و معتکف میگشت. (1)هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید *** بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بگذریم، سخن از شهادت قرآن بر آن ایام بود. حدیث چه میگوید؟
گفتیم که سخنِ روشن و صریحی در این مورد ندارند. اما از فحوای بعضی از احادیث و پارهای قرائن، میتوان گذشتِ روزگار را در آن روزها بر محمد امین (صلی الله علیه و آله و سلم) حدس زد. ابوذر غفاری نقل میکند که روزی فرمود: و عاقل که بخواهد مغلوب عقلش نشود، باید ساعاتی داشته باشد: ساعتی که با پروردگار مناجات کند. ساعتی که به حساب نفس برسد. ساعتی که در آفرینش خدا اندیشه کند و ساعتی که به حاجت خوراک و آشامیدنش برسد...» (4).
میتوان حدس زد که این برنامهی حیات نبوی بوده، بخصوص در مرحلهی عزلت او و همین، عادت ثابتی شده که در همهی زندگی باقی مانده، چنانکه بعدها عایشه زوجهی او و مغیره صحابیِ او، شاهد تداوم اهتمام پیامبر بر آن قیامهای دراز شب و نماز نافله بودند تا جایی که به نماز پایش ورم میکرد. (5)
باری، سخن از آن انزواها و خلوت نشینیها بود که در آن از کارِ دنیا میبرید و سرگرم اندیشههای روحانی خود میشد. چنین گفتهاند که این خلوت و انزوا از شیرینترین روزهای زندگی پیامبراکرم بوده اســت. در این ماه بیشتر به بینوایانی که به او روی میآوردند غذا میداد و از هیچ نیکی و احسانی دریغ نمیورزید. وقتی هم که دوران این یک ماه عزلت به پایان میرسید روی به کعبه مینهاد و پیش از آنکه وارد خانه شود، هفت بار کعبه را طواف میکرد، سپس رهسپار خانهی خود میشد. (6) از بیشتر اخبار چنین فهمیده میشود که پیامبر گرامی اغلب به تنهایی به درون غار میرفت و در آنجا بیتوته میکرد تا مجال بیشتری برای تفکر و تأمل داشته باشد. ولی در پارهای اخبار هم اشاره شده که خدیجه همسر بزرگوار و گاه فرزندانش نیز در این گوشه گیریها همراه او بودهاند. اما میتوان گفت که این همراهیها باید ظاهراً تا محلّ اعتکاف و گوشه گیری و یا برای بردن توشه و آب باشد وگرنه این مطلب با خلوت و گوشه گیری و انزوا سازگار نیست. لازمهی خلوت و انزوا، تنهایی اســت. بخصوص که در احادیث صراحت دارد که رسول اکرم به هنگام آغاز وحی در غار تنها بود و از آنجا نگران نزد خدیجه رفت. گذشته از آن، کسانِ خدیجه همهی مکه را در طلب پیغمبر خدا گردیدند، ولی هیچکس به غار حراء سری نزد. از علی (علیه السلام) نیز نقل کردهاند که فرمود: هر سالی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حراء گوشه میگرفت. من او را میدیدم و دیگری نمیدید. (7) در این مورد هم میتوان گفت که منظور جوارهای قبلی بوده، نه آخرین جواری که نخستین وحی در آن نازل شد. ظاهراً پس از بعثت باید پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) «تحنّث» در غارِ حراء را ترک کرده باشد. چون این سنت شرعی نبود و از آن به بعد هر سال دههی اول (8) و یا اواسط (9) و یا آخر ماه رمضان (10) را در مسجد اعتکاف میکرد (11). در آن موقع این گوشه گیریها، دوری از جامعهی جاهلی و پرهیز از رسوم و عادات آنها بود، ولی در دورهی اسلامی، آن «اعتکاف» بود و در مسجد انجام میشد. زیرا دورهی دعوت جامعه به حق و مقاومت در راه حق بود که فرار از معرکه به خلوت و غار، شیوهی انبیاء و مسلمین نیست. (12)
این گوشه گیریها را قریش «تحَنُّث» میخواند و در بعضی از روایات آمده که عبدالمطلب نیای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای نخستین بار در غار حراء، ماه رمضان را تحَنُّث گزید. چون ماه رمضان میرسید، وی به حراء میرفت و مساکین را غذا میداد. از آن پس دیگرانی چون ورَقَه بن نوفَل و ابوامیةَ بن مغَیْرة از او پیروی کرده و تا پایان ماه در آنجا میماندند. (13) شاید هم که آنها در یک نقطه مثل حِراء جمع نمیشدند، اما در ماه رمضان بود که انزوا میگرفتند. این انزوای یک ماهه حاکی از احترام آن مردم به ماه رمضان بوده (14) و شاید نشانهای از آن باشد که این عادت سابقه و ریشهی قدیمتری داشته اســت. آنها که چنین روشی برگزیده بودند و به طور کلی آنها که با بت پرستی مخالفتی داشتند آنها را حُنفاء و یا اَحناف (جمع حَنیف) میخواندند. اما اینها که بودند و جریان از چه قرار بود؟
حَنیف
برای شناختن بهتر ایشان که در ارتباط با روش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از بعثت، مورد بحثهای مفصل علمای اسلامی و غربیان قرار گرفته، اشارهای بدان بحثها مفید مینماید:در قرآن:
این کلمه ده بار و جمع آن «حُنَفاء» دو بار در قرآن مجید آمده اســت: حنیف بخصوص در مورد حضرت ابراهیم (علیه السلام) به کار رفته که حنیف و مسلم بود. نه یهودی بود و نه نصرانی (3: 67 و 2: 135). در پرستش خالصانهی خدا فردی نمونه بود (2: 135 و 3: 67، 95 و 4: 125 و 6: 79، 161 و 16: 120، 123 و 22: 31).رؤیای صادقه
در این دوران و شاید چندی پیش از آن بود که او (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها در بیداری این حال را داشت، در خواب هم حالی دیگر داشت. پیامبر در خواب همه چیز را چون سپیده دم روشن و آشکار میدید. نمیتوان گفت که خواب میدید. خواب این سان نیست. رؤیای صادقهای بود که همچون سپیده دم خاطر و درونش را روشنی میبخشید و در این رؤیا هر چیزی را چنانکه بود میدید.پینوشتها:
1. تاریخ طبری2: 206 (چاپ دخویه 1: 1149)، ابن هشام1: 251 چاپ 1355هـ. سیرهی حلبیه1: 270 به بعد، بخاری: بدء الوحی 3، تفسیر سوره 96: 1، تعبیر1، مسلم بن حجاج: ایمان252، احمد بن حنبل6: 233.
2. طبقات ابن سعد1: 194 چاپ بیروت.
3. ابن هشام 1: 250، طبقات ابن سعد1: 157 بیروت، مسلم: فضائل 2، ترمذی: مناقب3، الدارمی: مقدمه4، احمد5: 89، 95، 105. الروض2: 388 به بعد.
4. صحیح حاکم و ابن حیان.
5. بخاری: تهجد6، رقاق2، مسلم بن حجاج: منافقین80، احمد بن حنبل4: 255.
6. سیرهی حلبیه1: 272.
7. نهج البلاغه، خطبهی قاصعه ص300 چاپ دکتر صبحی صالح.
8. بخاری: اذان135، مسلم: صیام 211، احمد بن حنبل3: 74.
9. مسلم: صیام 217، احمد3: 10، 24، بخاری: اعتکاف1، ابوداود: رمضان3، طیالسی: اعتکاف9.
10. بخاری: اعتکاف1، 6، مسلم: اعتکاف2، ابوداود: صوم 77، 78، ترمذی: صوم 71، ابن ماجه: صیام 58، 61، احمد بن حنبل2: 133، 281، 336، 401 و6: 50، 92، 168، 169، 232، 279.
11. مگر یک سال که در آن جنگ بدر واقع شد و در سال بعد از آن بیست روز اعتکاف داشت. ده روز قضای سال گذشته و ده روز اداء، زاد المعاد مجلسی.
12. الرَّوض الانُف2: 412 و 413. جوار و گوشه گیری در عرب جاهلی مرسوم بوده و اسلام آن را تصحیح و امضا کرد. چنانکه پیامبراکرم نذر عمر در جاهلیت را برای جوار اجازه فرمود (محقق در المعتبر و بخاری در اعتکاف 16). اعتکاف فقط در داخل مسجد اســت و جوار ممکن در خارج مسجد هم باشد.
13. سیرهی حلبیه1: 271، بلاذری1: 84 و 105.
14. تاریخ العرب فی الاسلام: 130.
15. Sprenger,Leben Muhammads,i,46sq
16. A. Jeffery,Materials,p. 32
17. مقالهی «حنیف» پروفسور مونتگمری وات. دائرةالمعارف اسلام.
18. ابن هشام 293، 982، 995 ایضاً 871 چاپ وستنفلد، گوتنگن 1859.
19. ابن هشام 143، 147، 822 و ابن سعد 1/ 1/ 128 و 3/ 1/ 287 چاپ دخویه.
20. احمد بن حنبل5: 266 و 6: 116، 233 و ابن سعد 1/ 1/ 128 و 3/ 1/ 287.
21. بخاری: ایمان29، ترمذی: مناقب32، 64، احمد1: 236، ایضاً بحارالانوار مجلسی2: 87 باب «الدین الحنیف و الفطرة و صبغة الله»، چاپ کمپانی.
22. اقیموا لنا دیناً حنیفاً فانتم *** لنا غایهُ قد یُهتدی بالذَوائب (الأعالی)
ابن هشام1: 304 قاهره، الروض3: 73).
23. هُذَیلیات، چاپ کوز گارتن قصیدهی 18 بیت 2. برادر خَنْساء، شاعر جاهلی.
24. مقالهی حنیف بوهل، مختصر دائرةالمعارف اسلام.
25. معجم الادباء یاقوت 2: 51، اغانی16: 45 و غیره.
26. کلّ دین یومَ القیامة عندالله *** إلا دین الحنیفیة زور
اغانی دارالکتب المصریه4: 122.
27. لسان10: 404 رک: خزانه4: 198 «اقام الصلوة العابد المُتحِنّف» نام اصلی شاعر: عامربن حارث اســت که اسلام را درک کرده.
28. لسان العرب13: 206.
29. تنبیه6: 90به بعد، 122 به بعد، 136، 145.
30. مقالهی حنیف پروفسور وات در دائره المعارف اسلام به نقل از :
Journal of Palestine,Oriental Society,XIX(1939),1-13.
31. تاریخ یعقوبی1: 51 در ترجمه فارسی 1: 58 نام حنفاء را ندارد.
32. تاریخ مختصر الدول 176 چاپ اکسفورد و یا ص 153 بیروت 1958.
33. H. Hirschfeld;New Researches into the Composition and Exegesis of the Qoran. London,1902,p. 10
بحثهای جدیدی در تألیف و تفسیر قرآن.
34. مختصر دائره المعارف اسلام133، اضافه بر آن مراجعه کنید:
Caetani;Ann. I,p. 181-92;R. Bell,Who were the Hanifs,in Moslem World,XX,1930,p. 120-4. N. A. Faris and H. W. Glidden,The Development of the Meaning of the Koranic Hanif. in Journal of the Palestine Oriental Society. xix,1939,p. 1-13.
35. تاریخ طبری1: 1149 و 2827 لیدن.
36. تفسیر طبری1: 440-442بولاق، مفردات راغب 133، تفسیر غریب القرآن طریحی 388 نجف، لسان العرب10: 403 به بعد، نهایه ابن اثیر1: 451.
37. منتهی الارب 1: 283، تحنف پذیرش اسلام میشود (کامل: 526، شعری از جریر در لسان العرب 10: 404، طبری1: 2827، جریر، نقائض2: 595).
38. سیره1: 251. بعضی از اهل لغت هم تحنّث را از اضداد گرفتهاند، یعنی هم به معنی گناه و هم خروج از گناه آمده اســت. (روض2: 390).
39. ابن هشام 1: 251 ح3 چاپ 1355، مصر، الروض2: 390. ابن اثیر هم همین نظر را دارد. «فلانٌ یتحنَّث ای یفعلُ فعلاً یخْرج به من الإثم و الحرج» (نهایة1: 449). در حدیثی هم حکیم بن حزام به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید: «کنتُ اتحنّثُ بها فی الجاهلیة من صِلةٍ و عتاقةٍ و صدقَةٍ» بخاری و مسلم و احمد آن را نقل کردهاند.
40. ابن هشام 1: 4- 242، الروض2: 347 به بعد. عثمان بن حویرث نزد قیصر روم رفت و آنجا نصرانی شد. عبیدالله بن جحش در حبشه مسیحی شد. زیدبن عمرو در طلب دین حق بود که مرد. در مورد ورقه هم گفتهاند مسیحی بود و عدهای هم معتقدند که مسلمان شد.
41. نام این اشخاص جزء حنفاء آمده اســت: قُسّ بن ساعدة الإیادی، زید بن عمروبن نُفَیل، امیّة بن ابی الصّلت، ارباب بن رئاب، سُوَید بن عامر المصطلقی، اسعد ابوکَربْ الحِمَیری، و کیع بن سلمة بن زُهیر الإیادی، عُمَیر بن جندب الجُهَنی، عَدِیّ بن زید العبادی، ابوقیس صرمة بن ابی انس، سیف بن ذی یَزَن، وَرَقة بن نَوفل القرشی، عامربن الظَّرب العَدوانی، عبدالطانجة بن ثعلب، علاف بن شهاب، المتلمّس بن امیه، زُهیر بن ابی سلمی، خالد بن سنان، عبدالله القُضَاعی، عَبید بن الابرص، کعب بن لُوی، ابوقیس صیفی بن الأسلت.
42. میگویند نبیّ اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) او را برادر خود خواند و یا در مورد او فرموده: «نَبیٌ ضَیّعه اهلَه». شاید از پیامبرانی بوده که کتاب و شریعتی نداشتهاند، ولی امر به توحید و نهی از شرک میکردهاند. فصوص الحکم محی الدین عربی چاپ عفیفی: 213 و 317، شرح قاشانی بر فصوص؛ 426، بلوغ الارب آلوسی 1: 176 و 2: 164 به بعد، حیاة الحیوان دمیری 2: 9-194بولاق، تاریخ الخمیس 1: 225، الاشتقاق ابن درید، الاصابة1: 466-9، ابن اثیر1: 131، سیرهی ابن کثیر1: 104 به بعد. افسانههای زیادی دربارهی او رواج داشته، از جمله اینکه چاهی را که آتش گرفته بود با عصائی خاموش کرد. الاعلام 2: 337.
43. سبیل الهدی2: 306.
44. شرح اصول کافی ملاصدرا: 454.
45. صحیح بخاری: بدء الوحی3، تفسیر سورهی 96: 1-3، تعبیر1، 5، مسلم: صلاة 207، 208، رؤیا 3، 4، 6 ابوداود صلاة 148، ترمذی: رؤیا 2، 3، نسائی: تطبیق 8: 62، ابن ماجه: رؤیا 1... ابن هشام1: 234، اسباب النزول واحدی: 5.
46. الخصائص الکبری سیوطی1: 231.
47. بخاری: تعبیر2، ابن ماجه: رؤیا1، الدارمی: رؤیا6، طیالسی: رؤیا1، احمد بن حنبل3: 126، 135، 149، 257 و 5: 50، 454، سفینة البحار1: 494 و 2: 626.
48. بخاری، بدءالوحی3، تفسیر سورهی 96: 1-3، تعبیر 1، 5، مسلم: صلاة 208، 207 رؤیا 3، 6، 4، ابوداود: صلاة 148...
49. سفر تثنیه 13: 1و 3
50. سفر اعداد 12: 6 و 24: 4 و یوئیل2: 28 و دانیال2: 19، 20 و 8: 1-27.
51. پیدایش20: 6.
52. ایضاً 46: 2.
53. اول سموئیل3: 1.
54. ایضاً3: 1 به بعد.
55. حزقیال باب 1-3، عاموس1: 1 و8: 1 و 9: 1.
56. میکاه3: 6.
57. از جمله خواب فرعون و تعبیر حضرت یوسف (پیدایش41: 1 به بعد) و خوابی که برای جدعون دیدند و تعبیرش (سفر داوران 7: 13) و خواب نبوکد نضر (دانیال باب2) و...
58. اشعیا: باب10 و11. زکریا: باب9. یوئیل2: 28-32.
59. کتاب حزقیال1: 1 تا 3: 15.
60. سیره ابن کثیر1: 388.
61. بخاری: تعبیر2، 4، 10، 26... موطأ مالک: کتاب رؤیا ح1 و3. زاد المعاد فی هدی خیرالعباد ابن قیم جوزیه1: 19، سفینة البحار1: 499-494.
62. بخاری: تفسیر سورهی نور6، احمد بن حنبل6: 197.
63. الدرالمنثور6: 401، اسباب النزول سیوطی.
64. اتقان1: 23، مباحث فی علوم القرآن، مناع القطان: 37 بیروت1396.
65. اتقان1: 81 به بعد نوع 3.
66. مناقب شهر آشوب، بحارالانوار، از کتاب خمیس 2: 317. مناهل العرفان1: 45.
67. بخاری: تهجد 16، تراویح1. مناقب24، مسلم: مسافرین 125، طیالسی: لیل9. ابوداود: طهارة79، ترمذی: مواقیت 208، احمد بن حنبل1: 220، 278 و2: 251... الدارمی: المقدمه باب1، طبقات ابن سعد1/ 1/ 113، 116 و 131.
گوشهگیریهای «تَحَنُّث» پیامبر در غار حراء
در زندگانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتهاند: چند سالی پیش از بعثت، هر چند گاه یکبار چند شب و یا به هر سالی یکماه را در غار حِراء مجاور و معتکف میگشت. (1)هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید *** بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بگذریم، سخن از شهادت قرآن بر آن ایام بود. حدیث چه میگوید؟
گفتیم که سخنِ روشن و صریحی در این مورد ندارند. اما از فحوای بعضی از احادیث و پارهای قرائن، میتوان گذشتِ روزگار را در آن روزها بر محمد امین (صلی الله علیه و آله و سلم) حدس زد. ابوذر غفاری نقل میکند که روزی فرمود: و عاقل که بخواهد مغلوب عقلش نشود، باید ساعاتی داشته باشد: ساعتی که با پروردگار مناجات کند. ساعتی که به حساب نفس برسد. ساعتی که در آفرینش خدا اندیشه کند و ساعتی که به حاجت خوراک و آشامیدنش برسد...» (4).
میتوان حدس زد که این برنامهی حیات نبوی بوده، بخصوص در مرحلهی عزلت او و همین، عادت ثابتی شده که در همهی زندگی باقی مانده، چنانکه بعدها عایشه زوجهی او و مغیره صحابیِ او، شاهد تداوم اهتمام پیامبر بر آن قیامهای دراز شب و نماز نافله بودند تا جایی که به نماز پایش ورم میکرد. (5)
باری، سخن از آن انزواها و خلوت نشینیها بود که در آن از کارِ دنیا میبرید و سرگرم اندیشههای روحانی خود میشد. چنین گفتهاند که این خلوت و انزوا از شیرینترین روزهای زندگی پیامبراکرم بوده اســت. در این ماه بیشتر به بینوایانی که به او روی میآوردند غذا میداد و از هیچ نیکی و احسانی دریغ نمیورزید. وقتی هم که دوران این یک ماه عزلت به پایان میرسید روی به کعبه مینهاد و پیش از آنکه وارد خانه شود، هفت بار کعبه را طواف میکرد، سپس رهسپار خانهی خود میشد. (6) از بیشتر اخبار چنین فهمیده میشود که پیامبر گرامی اغلب به تنهایی به درون غار میرفت و در آنجا بیتوته میکرد تا مجال بیشتری برای تفکر و تأمل داشته باشد. ولی در پارهای اخبار هم اشاره شده که خدیجه همسر بزرگوار و گاه فرزندانش نیز در این گوشه گیریها همراه او بودهاند. اما میتوان گفت که این همراهیها باید ظاهراً تا محلّ اعتکاف و گوشه گیری و یا برای بردن توشه و آب باشد وگرنه این مطلب با خلوت و گوشه گیری و انزوا سازگار نیست. لازمهی خلوت و انزوا، تنهایی اســت. بخصوص که در احادیث صراحت دارد که رسول اکرم به هنگام آغاز وحی در غار تنها بود و از آنجا نگران نزد خدیجه رفت. گذشته از آن، کسانِ خدیجه همهی مکه را در طلب پیغمبر خدا گردیدند، ولی هیچکس به غار حراء سری نزد. از علی (علیه السلام) نیز نقل کردهاند که فرمود: هر سالی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حراء گوشه میگرفت. من او را میدیدم و دیگری نمیدید. (7) در این مورد هم میتوان گفت که منظور جوارهای قبلی بوده، نه آخرین جواری که نخستین وحی در آن نازل شد. ظاهراً پس از بعثت باید پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) «تحنّث» در غارِ حراء را ترک کرده باشد. چون این سنت شرعی نبود و از آن به بعد هر سال دههی اول (8) و یا اواسط (9) و یا آخر ماه رمضان (10) را در مسجد اعتکاف میکرد (11). در آن موقع این گوشه گیریها، دوری از جامعهی جاهلی و پرهیز از رسوم و عادات آنها بود، ولی در دورهی اسلامی، آن «اعتکاف» بود و در مسجد انجام میشد. زیرا دورهی دعوت جامعه به حق و مقاومت در راه حق بود که فرار از معرکه به خلوت و غار، شیوهی انبیاء و مسلمین نیست. (12)
این گوشه گیریها را قریش «تحَنُّث» میخواند و در بعضی از روایات آمده که عبدالمطلب نیای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای نخستین بار در غار حراء، ماه رمضان را تحَنُّث گزید. چون ماه رمضان میرسید، وی به حراء میرفت و مساکین را غذا میداد. از آن پس دیگرانی چون ورَقَه بن نوفَل و ابوامیةَ بن مغَیْرة از او پیروی کرده و تا پایان ماه در آنجا میماندند. (13) شاید هم که آنها در یک نقطه مثل حِراء جمع نمیشدند، اما در ماه رمضان بود که انزوا میگرفتند. این انزوای یک ماهه حاکی از احترام آن مردم به ماه رمضان بوده (14) و شاید نشانهای از آن باشد که این عادت سابقه و ریشهی قدیمتری داشته اســت. آنها که چنین روشی برگزیده بودند و به طور کلی آنها که با بت پرستی مخالفتی داشتند آنها را حُنفاء و یا اَحناف (جمع حَنیف) میخواندند. اما اینها که بودند و جریان از چه قرار بود؟
حَنیف
برای شناختن بهتر ایشان که در ارتباط با روش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از بعثت، مورد بحثهای مفصل علمای اسلامی و غربیان قرار گرفته، اشارهای بدان بحثها مفید مینماید:در قرآن:
این کلمه ده بار و جمع آن «حُنَفاء» دو بار در قرآن مجید آمده اســت: حنیف بخصوص در مورد حضرت ابراهیم (علیه السلام) به کار رفته که حنیف و مسلم بود. نه یهودی بود و نه نصرانی (3: 67 و 2: 135). در پرستش خالصانهی خدا فردی نمونه بود (2: 135 و 3: 67، 95 و 4: 125 و 6: 79، 161 و 16: 120، 123 و 22: 31).رؤیای صادقه
در این دوران و شاید چندی پیش از آن بود که او (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها در بیداری این حال را داشت، در خواب هم حالی دیگر داشت. پیامبر در خواب همه چیز را چون سپیده دم روشن و آشکار میدید. نمیتوان گفت که خواب میدید. خواب این سان نیست. رؤیای صادقهای بود که همچون سپیده دم خاطر و درونش را روشنی میبخشید و در این رؤیا هر چیزی را چنانکه بود میدید.پینوشتها:
1. تاریخ طبری2: 206 (چاپ دخویه 1: 1149)، ابن هشام1: 251 چاپ 1355هـ. سیرهی حلبیه1: 270 به بعد، بخاری: بدء الوحی 3، تفسیر سوره 96: 1، تعبیر1، مسلم بن حجاج: ایمان252، احمد بن حنبل6: 233.
2. طبقات ابن سعد1: 194 چاپ بیروت.
3. ابن هشام 1: 250، طبقات ابن سعد1: 157 بیروت، مسلم: فضائل 2، ترمذی: مناقب3، الدارمی: مقدمه4، احمد5: 89، 95، 105. الروض2: 388 به بعد.
4. صحیح حاکم و ابن حیان.
5. بخاری: تهجد6، رقاق2، مسلم بن حجاج: منافقین80، احمد بن حنبل4: 255.
6. سیرهی حلبیه1: 272.
7. نهج البلاغه، خطبهی قاصعه ص300 چاپ دکتر صبحی صالح.
8. بخاری: اذان135، مسلم: صیام 211، احمد بن حنبل3: 74.
9. مسلم: صیام 217، احمد3: 10، 24، بخاری: اعتکاف1، ابوداود: رمضان3، طیالسی: اعتکاف9.
10. بخاری: اعتکاف1، 6، مسلم: اعتکاف2، ابوداود: صوم 77، 78، ترمذی: صوم 71، ابن ماجه: صیام 58، 61، احمد بن حنبل2: 133، 281، 336، 401 و6: 50، 92، 168، 169، 232، 279.
11. مگر یک سال که در آن جنگ بدر واقع شد و در سال بعد از آن بیست روز اعتکاف داشت. ده روز قضای سال گذشته و ده روز اداء، زاد المعاد مجلسی.
12. الرَّوض الانُف2: 412 و 413. جوار و گوشه گیری در عرب جاهلی مرسوم بوده و اسلام آن را تصحیح و امضا کرد. چنانکه پیامبراکرم نذر عمر در جاهلیت را برای جوار اجازه فرمود (محقق در المعتبر و بخاری در اعتکاف 16). اعتکاف فقط در داخل مسجد اســت و جوار ممکن در خارج مسجد هم باشد.
13. سیرهی حلبیه1: 271، بلاذری1: 84 و 105.
14. تاریخ العرب فی الاسلام: 130.
15. Sprenger,Leben Muhammads,i,46sq
16. A. Jeffery,Materials,p. 32
17. مقالهی «حنیف» پروفسور مونتگمری وات. دائرةالمعارف اسلام.
18. ابن هشام 293، 982، 995 ایضاً 871 چاپ وستنفلد، گوتنگن 1859.
19. ابن هشام 143، 147، 822 و ابن سعد 1/ 1/ 128 و 3/ 1/ 287 چاپ دخویه.
20. احمد بن حنبل5: 266 و 6: 116، 233 و ابن سعد 1/ 1/ 128 و 3/ 1/ 287.
21. بخاری: ایمان29، ترمذی: مناقب32، 64، احمد1: 236، ایضاً بحارالانوار مجلسی2: 87 باب «الدین الحنیف و الفطرة و صبغة الله»، چاپ کمپانی.
22. اقیموا لنا دیناً حنیفاً فانتم *** لنا غایهُ قد یُهتدی بالذَوائب (الأعالی)
ابن هشام1: 304 قاهره، الروض3: 73).
23. هُذَیلیات، چاپ کوز گارتن قصیدهی 18 بیت 2. برادر خَنْساء، شاعر جاهلی.
24. مقالهی حنیف بوهل، مختصر دائرةالمعارف اسلام.
25. معجم الادباء یاقوت 2: 51، اغانی16: 45 و غیره.
26. کلّ دین یومَ القیامة عندالله *** إلا دین الحنیفیة زور
اغانی دارالکتب المصریه4: 122.
27. لسان10: 404 رک: خزانه4: 198 «اقام الصلوة العابد المُتحِنّف» نام اصلی شاعر: عامربن حارث اســت که اسلام را درک کرده.
28. لسان العرب13: 206.
29. تنبیه6: 90به بعد، 122 به بعد، 136، 145.
30. مقالهی حنیف پروفسور وات در دائره المعارف اسلام به نقل از :
Journal of Palestine,Oriental Society,XIX(1939),1-13.
31. تاریخ یعقوبی1: 51 در ترجمه فارسی 1: 58 نام حنفاء را ندارد.
32. تاریخ مختصر الدول 176 چاپ اکسفورد و یا ص 153 بیروت 1958.
33. H. Hirschfeld;New Researches into the Composition and Exegesis of the Qoran. London,1902,p. 10
بحثهای جدیدی در تألیف و تفسیر قرآن.
34. مختصر دائره المعارف اسلام133، اضافه بر آن مراجعه کنید:
Caetani;Ann. I,p. 181-92;R. Bell,Who were the Hanifs,in Moslem World,XX,1930,p. 120-4. N. A. Faris and H. W. Glidden,The Development of the Meaning of the Koranic Hanif. in Journal of the Palestine Oriental Society. xix,1939,p. 1-13.
35. تاریخ طبری1: 1149 و 2827 لیدن.
36. تفسیر طبری1: 440-442بولاق، مفردات راغب 133، تفسیر غریب القرآن طریحی 388 نجف، لسان العرب10: 403 به بعد، نهایه ابن اثیر1: 451.
37. منتهی الارب 1: 283، تحنف پذیرش اسلام میشود (کامل: 526، شعری از جریر در لسان العرب 10: 404، طبری1: 2827، جریر، نقائض2: 595).
38. سیره1: 251. بعضی از اهل لغت هم تحنّث را از اضداد گرفتهاند، یعنی هم به معنی گناه و هم خروج از گناه آمده اســت. (روض2: 390).
39. ابن هشام 1: 251 ح3 چاپ 1355، مصر، الروض2: 390. ابن اثیر هم همین نظر را دارد. «فلانٌ یتحنَّث ای یفعلُ فعلاً یخْرج به من الإثم و الحرج» (نهایة1: 449). در حدیثی هم حکیم بن حزام به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید: «کنتُ اتحنّثُ بها فی الجاهلیة من صِلةٍ و عتاقةٍ و صدقَةٍ» بخاری و مسلم و احمد آن را نقل کردهاند.
40. ابن هشام 1: 4- 242، الروض2: 347 به بعد. عثمان بن حویرث نزد قیصر روم رفت و آنجا نصرانی شد. عبیدالله بن جحش در حبشه مسیحی شد. زیدبن عمرو در طلب دین حق بود که مرد. در مورد ورقه هم گفتهاند مسیحی بود و عدهای هم معتقدند که مسلمان شد.
41. نام این اشخاص جزء حنفاء آمده اســت: قُسّ بن ساعدة الإیادی، زید بن عمروبن نُفَیل، امیّة بن ابی الصّلت، ارباب بن رئاب، سُوَید بن عامر المصطلقی، اسعد ابوکَربْ الحِمَیری، و کیع بن سلمة بن زُهیر الإیادی، عُمَیر بن جندب الجُهَنی، عَدِیّ بن زید العبادی، ابوقیس صرمة بن ابی انس، سیف بن ذی یَزَن، وَرَقة بن نَوفل القرشی، عامربن الظَّرب العَدوانی، عبدالطانجة بن ثعلب، علاف بن شهاب، المتلمّس بن امیه، زُهیر بن ابی سلمی، خالد بن سنان، عبدالله القُضَاعی، عَبید بن الابرص، کعب بن لُوی، ابوقیس صیفی بن الأسلت.
42. میگویند نبیّ اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) او را برادر خود خواند و یا در مورد او فرموده: «نَبیٌ ضَیّعه اهلَه». شاید از پیامبرانی بوده که کتاب و شریعتی نداشتهاند، ولی امر به توحید و نهی از شرک میکردهاند. فصوص الحکم محی الدین عربی چاپ عفیفی: 213 و 317، شرح قاشانی بر فصوص؛ 426، بلوغ الارب آلوسی 1: 176 و 2: 164 به بعد، حیاة الحیوان دمیری 2: 9-194بولاق، تاریخ الخمیس 1: 225، الاشتقاق ابن درید، الاصابة1: 466-9، ابن اثیر1: 131، سیرهی ابن کثیر1: 104 به بعد. افسانههای زیادی دربارهی او رواج داشته، از جمله اینکه چاهی را که آتش گرفته بود با عصائی خاموش کرد. الاعلام 2: 337.
43. سبیل الهدی2: 306.
44. شرح اصول کافی ملاصدرا: 454.
45. صحیح بخاری: بدء الوحی3، تفسیر سورهی 96: 1-3، تعبیر1، 5، مسلم: صلاة 207، 208، رؤیا 3، 4، 6 ابوداود صلاة 148، ترمذی: رؤیا 2، 3، نسائی: تطبیق 8: 62، ابن ماجه: رؤیا 1... ابن هشام1: 234، اسباب النزول واحدی: 5.
46. الخصائص الکبری سیوطی1: 231.
47. بخاری: تعبیر2، ابن ماجه: رؤیا1، الدارمی: رؤیا6، طیالسی: رؤیا1، احمد بن حنبل3: 126، 135، 149، 257 و 5: 50، 454، سفینة البحار1: 494 و 2: 626.
48. بخاری، بدءالوحی3، تفسیر سورهی 96: 1-3، تعبیر 1، 5، مسلم: صلاة 208، 207 رؤیا 3، 6، 4، ابوداود: صلاة 148...
49. سفر تثنیه 13: 1و 3
50. سفر اعداد 12: 6 و 24: 4 و یوئیل2: 28 و دانیال2: 19، 20 و 8: 1-27.
51. پیدایش20: 6.
52. ایضاً 46: 2.
53. اول سموئیل3: 1.
54. ایضاً3: 1 به بعد.
55. حزقیال باب 1-3، عاموس1: 1 و8: 1 و 9: 1.
56. میکاه3: 6.
57. از جمله خواب فرعون و تعبیر حضرت یوسف (پیدایش41: 1 به بعد) و خوابی که برای جدعون دیدند و تعبیرش (سفر داوران 7: 13) و خواب نبوکد نضر (دانیال باب2) و...
58. اشعیا: باب10 و11. زکریا: باب9. یوئیل2: 28-32.
59. کتاب حزقیال1: 1 تا 3: 15.
60. سیره ابن کثیر1: 388.
61. بخاری: تعبیر2، 4، 10، 26... موطأ مالک: کتاب رؤیا ح1 و3. زاد المعاد فی هدی خیرالعباد ابن قیم جوزیه1: 19، سفینة البحار1: 499-494.
62. بخاری: تفسیر سورهی نور6، احمد بن حنبل6: 197.
63. الدرالمنثور6: 401، اسباب النزول سیوطی.
64. اتقان1: 23، مباحث فی علوم القرآن، مناع القطان: 37 بیروت1396.
65. اتقان1: 81 به بعد نوع 3.
66. مناقب شهر آشوب، بحارالانوار، از کتاب خمیس 2: 317. مناهل العرفان1: 45.
67. بخاری: تهجد 16، تراویح1. مناقب24، مسلم: مسافرین 125، طیالسی: لیل9. ابوداود: طهارة79، ترمذی: مواقیت 208، احمد بن حنبل1: 220، 278 و2: 251... الدارمی: المقدمه باب1، طبقات ابن سعد1/ 1/ 113، 116 و 131.