۱٫ از چشم خدا افتادن و محروم شدن از ارتباط با پروردگار: «قَالَ اخْسَۆُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ»؛[۱]
(خداوند گوید) ذلیلانه در آنجا ساکت و دور گردید و هرگز با من سخن نگویید».
۲٫ دوری از رحمت خدا: «وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمْ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ»؛[۲] و (به آنها) گفته مىشود: امروز شما را فراموش مىکنیم (در میان عذاب رها مىکنیم) چنان که شما دیدار امروزتان ر
(در دنیا) فراموش کردید، و جایگاه شما آتش است و شما را هرگز یارىکنندگانى نیست.
۳٫ مشاهده نعمتهایی که به دوستان و آشنایانشان در بهشت داده میشود: «وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْکَافِرِینَ »؛[۳] و اهل آتش بهشتیان را ندا کنند که از آب یا از آنچه خدا شما را روزى کرده بر ما فرو ریزید. گویند: همانا خداوند این دو را بر کافران حرام نموده است.
۴٫ گفتوگوهای دلخراش و جانکاهی که میان بهشتیان و دوزخیان رد و بدل میشود، و روح دوزخیان را سخت آزار میدهد: «وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قَالُواْ نَعَمْ فَأَذَّنَ مُۆَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ »؛[۴] و بهشتیان دوزخیان را ندا مىدهند که ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود درست و ثابت یافتیم، آیا شما نیز آنچه را پروردگارتان وعده داده بود حق و ثابت یافتید؟ گویند: آرى! پس آواز دهندهاى در میان آنان آواز مىدهد که لعنت خداوند بر ستمکاران باد.
۵٫ حسرت: «… کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ»؛[۵]
این چنین خداوند عملهاى (دنیوى) آنها را مایههاى حسرتى به آنها ارائه مى دهد، و آنها هرگز از آتش بیرون آمدنى نیستند.
«وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا»؛[۶] و (به یاد آر) روزى که ستمگر پشت دستهاى خود را به دندان مى گزد، مىگوید: اى کاش همراه پیامبر راهى را (به سوى خدا) پیش مىگرفتم.
۶٫ تحقیر و ذلت و خواری: «ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ»؛[۷] (و بگویید) بچش که حقّا تو همان قدرتمند گرامى هستى
«یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا »؛[۸] (و به لحاظ تقارن گناهان اعتقادى و عملى وى) عذاب او در روز قیامت دو برابر شود و در آن عذاب همیشه به خوارى بماند.
۷٫ پایان ناپذیری جهنم و عذاب: «وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ»؛[۹] آنها ندا در مىدهند: اى مالک (جهنم، بگو) پروردگارت ما را بمیراند و نابود سازد! گوید: بىتردید شما (در این جا) ماندگارید
۸٫ راه فرار نداشتن از جهنم: «کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ »؛[۱۰] هر گاه اراده کنند که از (شدت) غصه از آنجا بیرون آیند (به اجبار) در آن بازگردانده مىشوند و (گفته مىشود) بچشید عذاب سوزنده را. و …
پی نوشت ها:
[۱]. مۆمنون، ۱۰۸٫
[۲]. جاثیه، ۳۴٫
[۳]. اعراف، ۵۰٫
[۴]. اعراف، ۴۴٫
[۵]. بقره، ۱۶۷٫
[۶]. فرقان، ۲۷٫
[۷]. دخان، ۴۹٫
[۸]. فرقان، ۶۹٫
[۹]. زخرف، ۷۷٫
[۱۰]. حج، ۲۲٫
منبع: اسلام کوئست
نوشته جهنمیان چه عذاب های روحی دارند؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
زقوم نام درختی در جهنم است. زقوم دارای میوه های بسیار بدطعم همانند فلز گداخته است. زقوم تنها طعامی است که در اختیار جهنمیان قرار داده می شود
زقوم نام درختی است که به گفته قرآن در قعر آتش جهنم رشد میکند. بر این درخت میوهای میروید که غذای جهنمیان است. میوه های این درخت به شکل سرهای شیاطین می باشند که دوزخیان از آن ها می خورند و در دل آن ها همچون فلز گداخته قلیان می کند و در پی آن آب جوش می نوشند.
در این سوره ها، قرآن در کنار برشمردن پاداش هایی که برای نیکوکاران در جهان آخرت و بهشت وجود دارد به پذیرایی جهنمیان با زقوم اشاره کرده و آن ها را به ترک گناه دعوت می نماید.
آن طور که از روایات اسلامی برداشت می شود، این درخت در نقطه مقابل و متضاد درخت طوبی که درختی بهشتی است، قرار دارد. از این درخت به درخت شقاوت نیز تعبیر شده است که هر شخص گناه کار به میزان شرک، گناه خود از این درخت در دل خود ریشه دارد و در تعبیر دیگری هر کس با انجام هر گناه، خود را به شاخه ای از این درخت آویزان می کند.
در سه جای قرآن و به طور مشخص در آیه ۶۲ سوره الصافات، در آیه ۴۳ سوره الدخان و آیه ۵۲ سوره الواقعه، از کلمه زقوم یا درخت زقوم استفاده شده است؛
أَذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِى أَصْلِ الْجَحِیمِ. "سوره صافات آیات ۶۲ تا ۶۴"
آیا آن (نعمتهاى بهشتى) براى پذیرایى بهتر است یا درخت زقوم؟ همانا ما درخت زقوم را وسیله شکنجه و درد و رنج ستمگران (کافران) قرار دادهایم. همانا این درخت از عمق دوزخ می روید.
ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّآلُّونَ الْمُکَذِّبُونَ لَأَکِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ."سوره واقعه آیات ۵۱ تا ۵۲"
همانا، اى گمراهان انکار کننده! حتماً از درختى (بد منظر و بد طعم و بد بو) که زقّوم است خواهید خورد.
إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِیمِ کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِى الْبُطُونِ کَغَلْىِ الْحَمِیمِ خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِیمِ ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ إِنَّ هذا ما کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ "سوره دخان آیات 43 تا 50"
مسلماً درخت زقوم غذاى گنهکاران است. همانند فلز گداخته در شکم ها مى جوشد. جوششى همچون آب سوزان! (آنگاه به مأموران دوزخ خطاب مى شود:) این کافر مجرم را بگیرید و به میان دوزخ پرتابش کنید. سپس بر سر او از عذاب جوشان بریزید. (به او گفته مى شود:) بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودى! این همان چیزى است که پیوسته در آن تردید مى کردید!
"شجره" همیشه به معنی درخت نیست گاه به معنی گیاه نیز می آید و قرائن نشان می دهد که منظور از آن در اینجا، گیاه است. اما «زقوم»؛ در کتاب لسان العرب آمده است: این ماده در اصل به معنی بلعیدن است. سپس می افزاید: هنگامی که این آیه نازل شد ابوجهل گفت: چنین درختی در سرزمین ما نمی روید؛ چه کسی از شما معنی زقوم را می داند؟
در آنجا مردی بود از آفریقا؛ او گفت: زقوم در زبان ما آفریقائیان به معنی «کره و خرما» است. ابوجهل برای تمسخر صدا زد: کنیز! مقداری خرما و کره بیاور تا زقوم کنیم! آنها می خوردند و مسخره می کردند و می گفتند: «محمد در آخرت، ما را به اینها می ترساند!» قرآن نازل شد و پاسخ دندان شکنی به آنها داد که در آیات بعد میخوانیم.
در آیات بعد، قرآن
کریم به برخی ویژگیهای این گیاه می پردازد که آنها مایه عذاب و رنج بودن آن برای
ظالمان است (إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ). سپس میافزاید: آن درختی
است که از قعر جهنم می روید (إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ) و
بعد می فرماید: شکوفه آن مانند سرهای شیاطین است (طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُۆُوسُ الشَّیَاطِینِ).
تشبیه شکوفه های آن گیاه جهنمی به سرهای شیاطین برای بیان نهایت زشتی و چهره تنفرآمیز آن است، زیرا انسان از چیزی که متنفر باشد، در ذهن خود برای آن قیافه ای زشت و وحشتناک ترسیم می کند و به هر چه علاقه مند است برای آن قیافه ای زیبا و دوست داشتنی. |
برای همین در عکسهایی که مردم برای فرشتگان می کشند زیباترین چهره ها را ترسیم می کنند و برای شیاطین و دیوها بدترین چهره ها را، در حالی که نه فرشته را دیده اند و نه دیو را.
در تعبیرات روزمره نیز بسیار دیده می شود که می گویند: فلان کس مانند جن است؛ یا قیافه اش مثل دیو است! اینها همه تشبیهاتی است بر اساس تصورات ذهنی انسانها از مفاهیم مختلف که ادبیات قرآن هم در بیشتر موارد منطبق با همین ادبیات عامیانه است.
آخرین نکته ای که در این آیات درباره گیاه زقوم بیان شده است پر شدن شکم ظالمان مغرور از آن است (فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِۆُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ).
۱٫ از چشم خدا افتادن و محروم شدن از ارتباط با پروردگار: «قَالَ اخْسَۆُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ»؛[۱]
(خداوند گوید) ذلیلانه در آنجا ساکت و دور گردید و هرگز با من سخن نگویید».
۲٫ دوری از رحمت خدا: «وَقِیلَ الْیَوْمَ نَنسَاکُمْ کَمَا نَسِیتُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا وَمَأْوَاکُمْ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ»؛[۲] و (به آنها) گفته مىشود: امروز شما را فراموش مىکنیم (در میان عذاب رها مىکنیم) چنان که شما دیدار امروزتان ر
(در دنیا) فراموش کردید، و جایگاه شما آتش است و شما را هرگز یارىکنندگانى نیست.
۳٫ مشاهده نعمتهایی که به دوستان و آشنایانشان در بهشت داده میشود: «وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُواْ عَلَیْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْکَافِرِینَ »؛[۳] و اهل آتش بهشتیان را ندا کنند که از آب یا از آنچه خدا شما را روزى کرده بر ما فرو ریزید. گویند: همانا خداوند این دو را بر کافران حرام نموده است.
۴٫ گفتوگوهای دلخراش و جانکاهی که میان بهشتیان و دوزخیان رد و بدل میشود، و روح دوزخیان را سخت آزار میدهد: «وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قَالُواْ نَعَمْ فَأَذَّنَ مُۆَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ »؛[۴] و بهشتیان دوزخیان را ندا مىدهند که ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود درست و ثابت یافتیم، آیا شما نیز آنچه را پروردگارتان وعده داده بود حق و ثابت یافتید؟ گویند: آرى! پس آواز دهندهاى در میان آنان آواز مىدهد که لعنت خداوند بر ستمکاران باد.
۵٫ حسرت: «… کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ»؛[۵]
این چنین خداوند عملهاى (دنیوى) آنها را مایههاى حسرتى به آنها ارائه مى دهد، و آنها هرگز از آتش بیرون آمدنى نیستند.
«وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا»؛[۶] و (به یاد آر) روزى که ستمگر پشت دستهاى خود را به دندان مى گزد، مىگوید: اى کاش همراه پیامبر راهى را (به سوى خدا) پیش مىگرفتم.
۶٫ تحقیر و ذلت و خواری: «ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ»؛[۷] (و بگویید) بچش که حقّا تو همان قدرتمند گرامى هستى
«یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا »؛[۸] (و به لحاظ تقارن گناهان اعتقادى و عملى وى) عذاب او در روز قیامت دو برابر شود و در آن عذاب همیشه به خوارى بماند.
۷٫ پایان ناپذیری جهنم و عذاب: «وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ»؛[۹] آنها ندا در مىدهند: اى مالک (جهنم، بگو) پروردگارت ما را بمیراند و نابود سازد! گوید: بىتردید شما (در این جا) ماندگارید
۸٫ راه فرار نداشتن از جهنم: «کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ »؛[۱۰] هر گاه اراده کنند که از (شدت) غصه از آنجا بیرون آیند (به اجبار) در آن بازگردانده مىشوند و (گفته مىشود) بچشید عذاب سوزنده را. و …
پی نوشت ها:
[۱]. مۆمنون، ۱۰۸٫
[۲]. جاثیه، ۳۴٫
[۳]. اعراف، ۵۰٫
[۴]. اعراف، ۴۴٫
[۵]. بقره، ۱۶۷٫
[۶]. فرقان، ۲۷٫
[۷]. دخان، ۴۹٫
[۸]. فرقان، ۶۹٫
[۹]. زخرف، ۷۷٫
[۱۰]. حج، ۲۲٫
منبع: اسلام کوئست
نوشته جهنمیان چه عذاب های روحی دارند؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.