چرا خدا را با نام هاى متعدد مى خوانیم؟
نام هاى متعدد خداوند ، چرا خدا را با نام هاى متعدد مى خوانیم؟
نام هاى خدا باید همچون صفاتش بى پایان باشد، تا بتواند بیانگر گوشه ای از ذات آن شود
پرسش : چرا خدا را با نام هاى متعدد مى خوانیم؟
با توجه به اینکه الفاظ محدود است و خداوند وجودش از هر نظر بى نهایت است، ب
اید نام هاى او همچون صفاتش بى پایان باشد، تا بتواند بیانگر گوشه ای از آن ذات شود.
ضمن اینکه همه این اسماء به یک نقطه منتهى مى گردد و به هیچ وجه از توحید ذات و صفات او نمى کاهد،
چرا که خداوند بزرگ 99 اسم دارد که اگر هر اسمى مسمائى داشت باید 99 خدا داشته باشیم، ولى«اللّه» نامى است
که به همه این صفات اشاره مى کند. پاسخ تفصیلی:
قرآن مجید در آیه 110 سوره اسراء به یکى از بهانه هاى سست و بى اساس مشرکان پاسخ مى دهد، و آن، این که:
آنها مى گفتند: چرا پیامبر، خدا را به نام هاى متعددى مى خواند با این که: مدعى توحید است قرآن در پاسخ آنها مى گوید:
(بگو! شما او را به نام اللّه بخوانید و یا به نام رحمان، هر کدام را بخوانید فرق نمى کند،
براى او نام هاى متعدد نیک است)؛ «قُلِ ادْعُوا اللّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیّاً ما تَدْعُوا فَلَهُ الاْ َسْماءُ الْحُسْنى».
این کوردلان، حتى از زندگى روزمره خود غافل بودند که: گاه، براى یک شخص،
یا یک مکان و مانند آن اسم هاى مختلفى مى گذارند که هر کدام، معرّف یکى از زوایاى وجود او است.
آیا با این حال، تعجب دارد، خدائى که وجودش از هر نظر بى نهایت است، منبع و سرچشمه همه کمالات،
همه نعمت ها، تمام نیکى ها و گرداننده اصلى همه چرخ هاى این جهان، به تناسب هر کارى که انجام مى دهد
و هر کمالى که ذات مقدسش دارد، نام مخصوص داشته باشد؟!.
اصولاً ـ خدا را با یک نام نمى توان خواند، و نمى توان شناخت، بلکه نام هاى او باید همچون صفاتش بى پایان باشد،
تا بتواند بیانگر آن ذات شود، ولى از آنجا که الفاظ ما، مانند همه چیزمان، محدود است،
نمى توانیم جز نام هاى محدودى براى او پیدا کنیم، و لذا معرفت و شناخت ما هم هر چه باشد محدود است،
حتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آن وسعت روح عرض مى کند: «ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ». (1)
ولى این دلیل بر آن نیست که به اندازه عقل و درایت خویش او را نشناسیم، به خصوص که:
او خودش در شناخت ذاتش به ما کمک بسیار فرموده و با نام هاى گوناگون در کتابش از خود یاد کرده است،
و در بیانات اولیاء دینش به نام هاى بیشترى که به هزار نام بالغ مى شود برخورد مى کنیم.
بدیهى است، همه اینها اسم است، و یک معنى، اسم علامت و نشانه است،
همه اینها نشانه هائى از ذات پاک او مى باشد، و تمام این خطوط به یک نقطه منتهى مى گردد،
و به هیچ وجه از توحید ذات و صفات او نمى کاهد.
خداوند نود و نه اسم دارد، هر کس آنها را شماره کند، داخل بهشت خواهد شد
از میان این همه اسماء، قسمتى اهمیت و عظمت بیشترى دارد، زیرا معرفت و آگاهى فزون ترى به ما مى دهد که از آن به «اسماء حسنى»
در قرآن و روایات اسلامى تعبیر شده است، و طبق روایت معروفى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم:
«خداوند نود و نه اسم دارد، هر کس آنها را شماره کند، داخل بهشت خواهد شد»! (2)
مهم آن است که: بدانیم معنى شمارش این اسماء، این نیست که تنها این نام ها را بر زبان جارى کنیم
و خدا را به آن بخوانیم تا بهشتى شویم یا مستجاب الدعوة.
بلکه، هدف «تخلق» به این اسماء و پیاده کردن پرتوى از نام هاى عالم، رحمان، رحیم، جواد و کریم…
در وجودمان مى باشد تا هم بهشتى مان کند و هم دعایمان در همه حال مستجاب!
در حدیثى که مرحوم «صدوق» در کتاب «توحید» از «هشام بن حکم» نقل کرده، چنین مى خوانیم:
«هشام» مى گوید: از امام(علیه السلام) پیرامون نام هاى خدا و مبدأ اشتقاق
این نام ها (یعنى اصلى که این نام از آن گرفته شده) سؤال کردم،
و گفتم: «اللّه» از چه چیز مشتق است؟.
امام(علیه السلام) فرمود: اى هشام! از «اَلَهَ» (که به معنى تحیر است) گرفته شده
و «اله» مفهومش این است که: مألوهى داشته باشد(کسى که حیران و سرگردان در شناخت عمق ذات او است).
ولى اى هشام! این را باید بدانى که «اسم» غیر از «مسمى» است، کسى که تنها «اسم» را پرستش کند،
بدون معنى و محتوا، کافر است، و در حقیقت چیزى را نپرستیده، و کسى که
«اسم و مسمى» هر دو را پرستش کند، او هم کافر است زیرا دوگانه پرست است!.
اما کسى که تنها «مسمى» را بپرستد، نه اسم را (بلکه اسم را نشانه و علامتى براى رسیدن به آن معنى بداند)
این حقیقت توحید راستین است، فهمیدى اى هشام؟!
مى گوید: عرض کردم: کمى بیشتر برایم توضیح دهید.
فرمود: خداوند بزرگ 99 اسم، دارد اگر هر اسمى مسمائى داشت باید 99 خدا داشته باشیم،
ولى «اللّه» نامى است که به همه این صفات اشاره مى کند، و به هر حال همه نام هاى او غیر از ذات او است.
اى هشام! «نان» نام خوردنى است، و «آب» نام نوشیدنى، و «لباس» نام پوشیدنى است،
و «آتش» نام آن ماده سوزنده است، (3) (اما همه اینها نام است، آنچه را ما مى خوریم، مى نوشیم،
مى پوشیم و از سوزش آن مى هراسیم نام نیست، بلکه همان عینیت خارجى است). (4)
(1). «بحار الانوار»، جلد 68، صفحه 23.
(2). به «بحار الانوار»، جلد 4، صفحه 184 به بعد، باب 3: باب عدد اسماء اللَّه تعالى … و جلد 90، صفحه 236 به بعد، باب 13: باب اسماء اللَّه الحسنى التى اشتمل علیها القرآن … مراجعه فرمائید.
(3). «توحید صدوق» (به نقل تفسیر المیزان، ذیل آیه مورد بحث)
(4). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 12، ص 357.
شفاخانه