مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

دو برادر که سرنوشتشان را با هم عوض کردند

[ad_1]

 داستانی از لتونی

دو برادر بودند: برادر بزرگ‌تر ثروتمند و خسیس بود و برادر کوچک‌تر سخاوتمند ولی فقیر. با این که بعد از ایام روزه معمولاً همه‌ی مؤمنان غذای حسابی می‌خوردند، ولی برادر فقیر حتی نان هم نداشت که بخورد. بنابراین به طویله رفت و از ران گاو کمی گوشت برید و غذای سیری خورد و خوابید. هنگام عید میلاد هم خواب ماند، ولی روز بعد که به طویله رفت دید ران گاو مثل سابق شده و اثری از بریدن گوشت در آن نیست.
مرد فقیر از ده بیرون رفت و به جنگل رسید. در جنگل پیرمردی را دید که خودش را کنار آتش کوچکی گرم می‌کرد. پیش رفت و سلام کرد و گفت:
- باباجان، خدا قوت.
پیرمرد جواب داد:
- متشکرم. بیا این خاکستر و زغال‌های داغ را بردار و ببر بریز روی زغال‌های کلبه‌ی خودت.
مرد فقیر خاکستر داغ زغال‌ها را برداشت و طبق دستور پیرمرد رفتار کرد. صبح روز بعد اتفاق عجیبی روی داد: در آن جایی که توده‌ای خاکستر انباشته بود توده‌ای هم پول قرار داشت. طولی نکشید که مرد فقیر بسیار ثروتمند شد، به طوری که از برادر بزرگ‌ترش هم پولدارتر شد.
برادر ثروتمند از این اقبال برادر کوچک‌تر متعجب بود. پرسش‌ها کرد تا دانست که ثروت برادرش از کجا به دست آمده اسـت. حسودی‌اش شد و خواست که او هم ثروت زیادتری به دست بیاورد. سال بعد منتظر ایام روزه شد؛ آن وقت رفت توی طویله و از ران گاو چاق مقداری گوشت برید و خورد و منتظر شد. ولی به هیچ وجه نتوانست بخوابد، زیرا تمام وقت به فکر ثروت تازه بود. صبح روز بعد وقتی که به طویله رفت دید که تمام دام‌هایش سقط شده‌اند. با وجود این به جنگل رفت و در کنار جنگل آتش کوچکی دید که پیرمردی پهلوی آن نشسته بود و خودش را گرم می‌کرد. پیش او رفت و از او مقداری خاکستر و زغال خواست و حتی درخواست مقدار بیشتری کرد، چون می‌خواست روی تمام زغال‌های خانه‌اش را با آن خاکستر عجیب بپوشاند.
برادر ثروتمند خاکستر و زغال را به منزل آورد و روی زغال‌ها ریخت؛ ولی شبانگاه تمام خانه و اثاثیه‌اش سوخت و خاکستر شد.
به این ترتیب دو برادر سرنوشتشان را با هم عوض کردند.
منبع مقاله :
نی‌ یدره، یان؛ (1382)، داستان‌های لتونی؛ ترجمه‌ی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

بارقه های امید محلی در دولت تدبیر امید سایت …بارقه های امید محلی در دولت تدبیر امید سایت استان بهزاد کاظمی با انتخاب معاونین نامه ی سرگشاده ی جمعی از معلمین سبزوار به رئیس …هکرها با نفوذ به سیستم حمل و نقل شهر سانفرانسیسکو در آمریکا باعث شدند مردم در طول دو دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت مقالات شهداسخن درباره شهید است شهید همان‏طور که از نامش پیداست یک واژه بسیار مقدس و با فضیلتی تأثیر معدل در کنکور۹۵ نشر دریافت مدیرکل سایت نشر دریافت خبرهای مرتبط دیگر را در سه لینک زیر بخوانید همه چیز عشق های بی هدف را چگونه فراموش کنیم؟ شهر سوالبا سلام و تشکر ازدواج و تشکیل خانواده یکی از موضوعات و اتفاقات مهمی است که باید با خارج فقه کتاب الجهاد مقدمه بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا منظور شما از ترک چیست؟ وب سایت خبری تحلیلی …توضیح یکی از ویژگیهای آینانیوز که با لطف مخاطبین فهیم و صاحب ذوق آن تا به امروز سبب گزارش به مردم گزارش به مردم سه گزارش مهم از سه نقطه متفاوت، گزارشی از یزد و آمل و کرمانشاهان سیما سیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی عچون شاخ گلی که خم شود پیش نسیم از دوست سلامی و ز ما تسلیمی مردم دیده ما جز به رخت ناظر


ادامه مطلب ...

دو برادر که سرنوشتشان را با هم عوض کردند

[ad_1]

 داستانی از لتونی

دو برادر بودند: برادر بزرگ‌تر ثروتمند و خسیس بود و برادر کوچک‌تر سخاوتمند ولی فقیر. با این که بعد از ایام روزه معمولاً همه‌ی مؤمنان غذای حسابی می‌خوردند، ولی برادر فقیر حتی نان هم نداشت که بخورد. بنابراین به طویله رفت و از ران گاو کمی گوشت برید و غذای سیری خورد و خوابید. هنگام عید میلاد هم خواب ماند، ولی روز بعد که به طویله رفت دید ران گاو مثل سابق شده و اثری از بریدن گوشت در آن نیست.
مرد فقیر از ده بیرون رفت و به جنگل رسید. در جنگل پیرمردی را دید که خودش را کنار آتش کوچکی گرم می‌کرد. پیش رفت و سلام کرد و گفت:
- باباجان، خدا قوت.
پیرمرد جواب داد:
- متشکرم. بیا این خاکستر و زغال‌های داغ را بردار و ببر بریز روی زغال‌های کلبه‌ی خودت.
مرد فقیر خاکستر داغ زغال‌ها را برداشت و طبق دستور پیرمرد رفتار کرد. صبح روز بعد اتفاق عجیبی روی داد: در آن جایی که توده‌ای خاکستر انباشته بود توده‌ای هم پول قرار داشت. طولی نکشید که مرد فقیر بسیار ثروتمند شد، به طوری که از برادر بزرگ‌ترش هم پولدارتر شد.
برادر ثروتمند از این اقبال برادر کوچک‌تر متعجب بود. پرسش‌ها کرد تا دانست که ثروت برادرش از کجا به دست آمده اسـت. حسودی‌اش شد و خواست که او هم ثروت زیادتری به دست بیاورد. سال بعد منتظر ایام روزه شد؛ آن وقت رفت توی طویله و از ران گاو چاق مقداری گوشت برید و خورد و منتظر شد. ولی به هیچ وجه نتوانست بخوابد، زیرا تمام وقت به فکر ثروت تازه بود. صبح روز بعد وقتی که به طویله رفت دید که تمام دام‌هایش سقط شده‌اند. با وجود این به جنگل رفت و در کنار جنگل آتش کوچکی دید که پیرمردی پهلوی آن نشسته بود و خودش را گرم می‌کرد. پیش او رفت و از او مقداری خاکستر و زغال خواست و حتی درخواست مقدار بیشتری کرد، چون می‌خواست روی تمام زغال‌های خانه‌اش را با آن خاکستر عجیب بپوشاند.
برادر ثروتمند خاکستر و زغال را به منزل آورد و روی زغال‌ها ریخت؛ ولی شبانگاه تمام خانه و اثاثیه‌اش سوخت و خاکستر شد.
به این ترتیب دو برادر سرنوشتشان را با هم عوض کردند.
منبع مقاله :
نی‌ یدره، یان؛ (1382)، داستان‌های لتونی؛ ترجمه‌ی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

بارقه های امید محلی در دولت تدبیر امید سایت …بارقه های امید محلی در دولت تدبیر امید سایت استان بهزاد کاظمی با انتخاب معاونین نامه ی سرگشاده ی جمعی از معلمین سبزوار به رئیس …هکرها با نفوذ به سیستم حمل و نقل شهر سانفرانسیسکو در آمریکا باعث شدند مردم در طول دو دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت مقالات شهداسخن درباره شهید است شهید همان‏طور که از نامش پیداست یک واژه بسیار مقدس و با فضیلتی تأثیر معدل در کنکور۹۵ نشر دریافت مدیرکل سایت نشر دریافت خبرهای مرتبط دیگر را در سه لینک زیر بخوانید همه چیز عشق های بی هدف را چگونه فراموش کنیم؟ شهر سوالبا سلام و تشکر ازدواج و تشکیل خانواده یکی از موضوعات و اتفاقات مهمی است که باید با خارج فقه کتاب الجهاد مقدمه بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا منظور شما از ترک چیست؟ وب سایت خبری تحلیلی …توضیح یکی از ویژگیهای آینانیوز که با لطف مخاطبین فهیم و صاحب ذوق آن تا به امروز سبب گزارش به مردم گزارش به مردم سه گزارش مهم از سه نقطه متفاوت، گزارشی از یزد و آمل و کرمانشاهان سیما سیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی عچون شاخ گلی که خم شود پیش نسیم از دوست سلامی و ز ما تسلیمی مردم دیده ما جز به رخت ناظر


ادامه مطلب ...