سروش صحت (متولد ۱۳۴۴ در اصفهان) بازیگر، نویسنده , کارگردان و طنز پرداز اهل ایران است. همسر وی سارا سالار (متولد ۱۳۴۵ در زاهدان) نویسند رمان “احتمالاً گم شده ام” و برنده جایزه هوشنگ گلشیری است.
این سریال که به کارگردانی هنری و تهیه کنندگی سعید سالارزهی و کارگردانی تلویزیونی سید وحید حسینی در شبکه نمایش خانگی توزیع می شود، داستان و اتفاقهایی را در محلهای به نام مروارید روایت میکند که قهرمانان آن بیشتر شخصیتهای عروسکی هستند.
از بخش های مختلف این سریال عروسکی میتوان به قصههای محله مروارید، آیتم شعبده باز، مولک شو، دکتر پولکی و … اشاره کرد. قصه های محله مروارید شامل چند عروسک اصلی به نامهای داداشی، دارچین، جناب خان و بازیگرانی چون مادربزرگ مارجان(علیرضا خمسه)، آقای محترم کافه دار (رامبد جوان)، هیبت خان پدر داداشی(عارف لرستانی)، مادر داداشی(آناهیتا همتی) و خانم گل فروش(هستی محمایی) است.
آیتمهایی نظیر شعبده باز دو عروسک ثابت دارد که شامل شعبده باز به همراه دستیارش است، هم چنین مولک شو برنامه ای تاک شو است که توسط یک عروسک به نام مولک با اجرای اردشیر منظم اداره میشود و در هر قسمت شاهد حضور یک بازیگر به همراه پسرش در این برنامه هستیم. در سه قسمت ابتدایی کوچه مروارید سروش صحت و محمدرضا هدایتی به همراه پسرانشان سورنا و هامون مهمان این آیتم بودند و از زندگی شخصی، علایق و زندگی کاریشان سخن گفتند.
آیتم دکتر پولکی نیز تشکیل شده از عروسک هایی چون: پرستار پرستو، دکتر پولکی و … که هر کدام به نوبه خودشان داستانهایی برای خود دارند.
بازیگرانی چون: علیرضا خمسه، رامبد جوان، عارف لرستانی، آناهیتا همتی و هستی محمایی نیز در این سریال به نقش آفرینی می پردازند. (خمسه در نقش مادربزرگ مارجان، جوان در نقش آقا محترم، لرستانی در نقش هیبت خان، همتی در نقش مادر داداشی و محمایی خانم گل فروش) در محله مروارید هستند.
سروش صحت فوق لیسانس آلودگی شیمیایی دریا از دانشگاه آزاد است. با مجموعه «جنگ ۷۷» مهران مدیری در سال ۱۳۷۷ پا به عرصه هنر گذاشت و به شهرت رسید و همزمان در همان برنامه نویسندگی را در کنار بازیگری تجربه کرد. بازی در سینما را در سال ۱۳۷۸ با فیلم «شراره» به کارگردانی سیامک شایقی آغاز کرد.
سروش صحت و همسرش
Sorush Sehhat
سارا سالار معتقد است اگر زن ومرد بتوانند در کنار هم با امتیازات مساوی زندگی کنند آن وقت زن این فرصت را پیدا می کند که به زندگی به شکل دیگری نگاه کند و بتواند جهان بینی و ذهنیتش را بیان کند. در جامعه ای مثل جامعه ی ما این قدر باید از مشکلات و مسائل زنان گفته بشود تا بتوان از آن گذشت. این یک حرکت تدریجی است و نمی تواند یک جهش باشد.
سارا سالار از نویسندگانی است که از انتشار همان اثر اول مورد توجه مخاطبان داستان قرار گرفت و کتاب هایش به زودی به چاپ های بعدی رسیدند. شخصیت های اصلی دو رمان او زنانی هستند که به نحوی مشکلات زن شهرنشین معاصر را بازتاب می دهند، در عین حال نگاه او به هیچ وجه ضد مرد نیست و صرفا یک روایت معمولی از نگاه یک نویسنده است. به همین دلیل برای بحث بر سر موضوع نگاه زنانه در ادبیات داستانی به سراغ او رفتیم. در ادامه گفتگوی ایسکانیوز با سارا سالار را می خوانید.
به نظر شما زبان زنانه در ادبیات داستانی ما چه جایگاهی دارد؟
وقتی صحبت از زبان زنانه می کنید دقیقا نمی دانم منظورتان چیست. آیا منظور از زبان زنانه انتخاب کلمات و لحن است؟ در این صورت وقتی راوی داستان زن است باید زبان زنانه باشد حالا می خواهد نویسنده زن باشد یا مرد و طبیعی است که در ادبیات داستانی ما زن ها توانسته اند راوی های زن بهتری خلق کنند همان طور که مردها در مورد راوی مرد این کار را انجام داده اند. اما اگر منظور از زبان زنانه جهان بینی و ذهنیت راوی است آن وقت موضوع کاملا فرق می کند. جهان بینی و ذهنیت راوی می تواند ربطی به جنسیت نداشته باشد، یعنی همان دغدغه هایی را که ممکن است یک راوی زن داشته باشد یک راوی مرد هم می تواند داشته باشد، مثلا در مورد مرگ، مذهب، ایمان و… اما می تواند جنسیتی هم باشد، یعنی دغدغه های زن و مرد با هم فرق داشته باشد مثلا در مورد عشق، خیانت و…
این درست اما منظورم بیشتر نگاه زنانه است…
اگر منظورتان از نگاه زنانه در ادبیات داستانی، داستان هایی است که به مشکلات و مسائل زنان پرداخته اند باید بگویم پررنگ بودن این نگاه در ادبیات طبیعی است چون ما سال ها است در یک جامعه ی مرد سالار زندگی می کنیم، جامعه ایی که اجازه نداده زن ها بتوانند در شرایط مساوی با مردها زندگی کنند. خب مسلم است در این وضع بیشتر فکر و توان زن صرف به دست آوردن حق و حقوق انسانی اش در مقابل مرد و این جامعه ی مرد سالار می شود. اگر زن ومرد بتوانند در کنار هم با امتیازات مساوی زندگی کنند آن وقت زن این فرصت را پیدا می کند که به زندگی به شکل دیگری نگاه کند و بتواند جهان بینی و ذهنیتش را بیان کند.
این امر در کشورهای توسعه یافته کمتر است، نگاه نویسندگان زن در آنجا کمتر زنانه است و گاهی ممکن است از یک داستان بدون اسمم نویسنده خواننده متوجه زن بودن داستان نویس نشود.
اگر این حرف شما درست باشد باید برگشت و به جامعه ایی که در آن زندگی می کنند نگاه کنیم. همان طور که خودتان می گویید کشورهای توسعه یافته اند، نه فقط در علم و تکنولوزی بلکه در مورد حقوق بشر هم. در این کشورها زن ها مشکلاتی را که ما در کشور خودمان داریم ندارنند پس معلوم است که می توانند با ذهن راحت تری کارشان را بکنند. البته من در مورد داستان نویس های زن خودمان یک حرکت رو به جلو را می بینم . در جامعه ایی مثل جامعه ی ما این قدر باید از مشکلات و مسائل زنان گفته بشود تا بتوان از آن گذشت. این یک حرکت تدریجی است و نمی تواند یک جهش باشد.
نمونه ای هم در داستان ایرانی سراغ دارید؟
می توان به عنوام مثال رمان ذره نوشته ی خانم بسکی را اسم برد. اما یک یا دو نمونه مهم نیست. همان طور که گفتم این یک جریان است که باید مسیر خودش را طی کند و به نقطه ی جدیدی برسد. به نظر من ما در حال حاضر در آن جریان هستیم و داریم مسیر خودمان را طی می کنیم و طی هر مسیری احتیاج به زمان دارد.
آیا هنوز در نگاه عرفی نگاه بسته به زن وجود دارد؟
مگر می شود در جامعه ایی مثل جامعه ی ما وجود نداشته باشد. اگر در داستانی مردی، چه مجرد چه متاهل، با زنی ارتباط برقرار کند انگار عادی است اما عکس این موضوع… حرفش را هم نزنید.
می گویند نویسنده های مرد بهتر می توانند روایت از زبان زن را تعریف کنند، آیا شما با این موضوع موافق هستید؟
به نظر من این طور نیست. اگر نگاه کنید می بینید بیشتر نویسنده های مرد هم راوی شان مرد است. این یعنی این که برای آن ها هم سخت است یک راوی زن خلق کنند. من خیلی از کتاب های نویسنده های مرد را می خوانم که کتاب های خوبی هستند اما جایی که می خواهند از نگاه و زبان یک زن حرف بزنند کار می لنگد. فکر می کنم تا وقتی وقتش نباشد و نویسنده به آن نقطه نرسیده باشد هیچ اجباری نیست که یک نویسنده ی مرد به زور راوی زن خلق کند و یک نویسنده ی زن به زور راوی مرد تا مثلا نگویند مردانه می نویسد یا زنانه.
به طور کلی خیلی ها معتقدند در کار نویسندگان زن معمولا یک نگاه ضد مرد وجود دارد نظر شما چیست؟
همان طور که گفتم در یک جامعه ی مرد سالار این نوع نگاه اجتناب ناپذیر است. اما چون در این مورد زیاد گفته شده است دارد تقریبا به ته خودش می رسد. خود من در دو رمانی که نوشته ام بیشتر روی مسائل روانشناختی زن تکیه داشته ام نه یک نگاه ضد مرد.
بین زنان نویسنده ممیزی چطور است؟ آیا با نویسندگان مرد متفاوت است؟
من تنها می توانم درمورد کتاب های خودم بگویم. کتاب اولم «احتمالا گم شده ام» بعد از چاپ چهارم ممنوع الچاپ شد و به کتاب دومم «هست یا نیست» هم بعد از چاپ چهارم اصلاحیه دادند. اصلاحیه ای که کتاب را کاملا نابود می کند. در واقع نخواسته اند مستقیم بگویند کتاب ممنوع الچاپ است. هرنویسنده ای چه زن چه مرد مجوز بگیرد برای همه خوب است بنابراین اصلا اشکالی ندارد که به داستان هایی که راوی آن ها مرد است کمتر گیر می دهند کاش همین اتفاق برای راوی های زن هم بیفتد.
در عین حال همین کتاب های شما در کشورهای دیگر ترجمه و منتشر شده اند…
«احتمالا گم شده ام» به زبان ایتالیایی و آلمانی در آمد. به زبان انگلیسی هم ترجمه شده و به زودی در می آید. کار دومم هم به احتمال زیاد به همین زبان ها ترجمه می شود.
از کار جدیدتان چه خبر؟
رمان سومم را با ناامیدی می نویسم. برای همین کار کند پیش می رود اما بلاخره تمام می شود. راوی این داستان یک پسر چهارده ساله است که با مادرش زندگی می کند. داستان در مورد بلوغ و تنافضات پسرهای این سنی در خانه و مدرسه و جامعه است. نوشتن این کار از کارهای قبلی ام سخت تراست. امیدوارم بتوانم از عهده اش بربیایم چون وقتی شروع کردم احساسم این بود که به این نقطه رسیده ام و می توانم یک راوی پسر چهارده ساله ی واقعی خلق کنم و قرار نیست زور بزنم تا یک راوی مصنوعی بسازم.