تاکنون این جمله را شنیده اید که همه چیز را با پول نمی توان خرید اما این جمله برای برخی فقط در حد حرف است و شعار! این روزها در بین برخی افراد پول به اندازه ای مهم است که پولدار بودن افراد را نشانه ی شخصیت می دانند. برخی افراد برای به دست آوردن پول کارهای ناشایست و خلاف زیادی انجام میدهند٬اما همه آنها این را فراموش کرده اند که با پول نمی توان همه چیز را خرید. گاهی لازم است برای رسیدن به اوج انسانیت و به آنچیزی که می خواهیم از پول بگذریم تا هم دنیای خود را آباد کنیم و هم آخرتمان را.
وینستون چرچیل جمله ی زیبایی دارد که ما بر حسب آنچه بدست می آوریم زندگی میکنیم و بر حسب آنچه که میبخشیم زندگی بدست می آوریم.
گاهی لازم است برای کمک کردن به دیگران و دست به خیر داشتن از خیر پول گذشت. برخی از ما به راحتی میتوانیم در طول زندگی و شرایط مختلف به دیگران کمک کرده و تواناییها و ظرفیت مان را افزایش دهیم.این روزها برخی افراد در ازای هرکاری که می خواهند انجام دهند اول به دستمزد خود فکر می کنند. انگشت شمار پیدا می شوند افرادی که حاضرند در صورت تنگ دستی کسی، از او پولی نگیرند . از معلمان جامعه گرفته تا پزشکانی که با جراحی های میلیونی ،اول پولشان را میگیرند و بعد کارشان را شروع می کنند اما در بین این افراد هم هستند کسانی که در بالاترین درجه ی علمی قرار دارند و با گرفتن دست دیگران خود را در جایگاهی بالاتر از سطح علمی شان قرار می دهند نظیر این افراد هستند کسانی مانند پرفسور سمیعی که در ذهن افراد اهل دانش ایران یادآور انسانی وارسته و مردی پرتلاش در عرصه تخصصی جراحی مغز و اعصاب است . وی با اقدام عجیب خود در مقابل جانبازنابینانشان داد که می توان در بالا ترین سطح علمی بود و از علم خود برای کمک به دیگران استفاده کرد بدون اینکه به منافع خود فکر کرد.
این روزها برخی افراد در ازای هرکاری که می خواهند انجام دهند اول به دستمزد خود فکر می کنند. انگشت شمار پیدا می شوند افرادی که حاضرند در صورت تنگ دستی کسی، از او پولی نگیرند
پروفسور مجید سمیعی در ساختمانی بسیار زیبا که به افتخار حضور علمی و درمانیاش در آلمان و تلاش برای نجات جان بیماران ساخته شده فعالیت میکند که اخیرا برای عمل یکی از بیمارانش به ایران آمد اما جریان به ایران آمدن پرفسور سمیعی از این قرار است…
پنج شیش سال پیش، خانم رضا دچار درد و مشکل عجیبی شد. وقتی به بیمارستان مراجعه کرد، جواب معاینات و آزمایش پزشکان خیلی بد بود..
رضا سال ۶۷ در جبهه چشمانش مورد اصابت ترکش قرار گرفتند و نابینا شد.ده بیست سالیه که ازدواج کرده است .
پنج – شش سال پیش، خانمش دچار درد و مشکل عجیبی شد. وقتی به بیمارستان مراجعه کرد، جواب معاینات و آزمایش پزشکان خیلی بد بود.
یک تومور بدخیم در سر همسر رضا جا خوش کرده بود.اون قدر وخیم بود که ظاهرا از دکترهای ایرانی کاری برنمی اومد.
به پیشنهاد یکی از دکترها، مدارک رو برای پروفسور سمیعی که خارج از ایران بود، ایمیل کردند. در کنار مدارک پزشکی، آقای دکتر توضیحی هم از وضعیت خانوادگی بیمار و این که شوهر وی جانباز نابیناست، نوشت.
پروفسور سمیعی که ظاهرا در طول سال فقط چند روزی به ایران می آید و به لطف خدا و همت والایش، کولاک می کند و بیماران بسیاری را درمان می کند، پذیرفت که همسر رضا را عمل کند.
مدتی بعد، پروفسور سمیعی به تهران آمد و همسر رضا را خدمت ایشان بردند. پس از معاینات اولیه، برای عمل و برداشتن تومور وقت تعیین کرد.آن طور که می گفتند، احتمال داشت عمل موفق نباشد و همسر آقا رضا …
روز عمل، رضا که تحمل چنین مسئله ای نداشت، همراه خانمش به بیمارستان نرفت.کادر پزشکی و اتاق عمل آماده شدند.بیمار را که به اتاق عمل آوردند، پروفسور سمیعی مکثی کرد. از کادر پزشکی سراغ همسر بیمار یعنی آقا رضا را گرفت که به ایشان توضیح دادند به دلیل اینکه احتمال خطر برای همسرش هست، تحمل نداشته و نیامده است.
پروفسور سمیعی، در اقدامی عجیب گفت:
“تا همسر ایشان نیاید، من عمل را شروع نمی کنم.”
بالاجبار با رضا تماس گرفتند که با آژانس خودش را به بیمارستان رساند.
وقتی رضا وارد بیمارستان شد، پروفسور سمیعی جلو رفت و پس از روبوسی با او گفت:
“من فقط خواستم تو را ببینم تا بهت بگم “کاری که تو و امثال تو برای کشور انجام دادید، از کارهای من خیلی باارزش تر و بزرگتره.”
و همسر رضا را بدون اخذ ریالی، عمل کرد که به لطف خدا و معجزه علم و عمل پروفسور سمیعی، خوب شد و همچنان در کنار خانواده خوش می گذراند.
ای کاش روز به روز شاهد اقدامات عجیب و خیر خواهانه ی افرادی همچون پرفسور سمیعی ها باشیم و این را بدانیم که درخواستهای مردم از شما، از نعمتهای الهی است و نباید از این نعمتها ملول و خسته شویم.