جام جم سرا:مادرش میگوید وقتی پانسمان چشمهای شوخان کنار رفت و آن چند دقیقه که برای عادت کردن به نور لازم است، گذشت، شوخان توانست اطرافیانش را ببیند، توانست برای اولین بار صورت خواهر کوچکش را برانداز کند و پدری را که از سه سال پیش تا به حال جز سایهای محو از او ندیده، نگاه کند.
شوخان پدرش را که دید یک جمله گفت: پدرم چقدر لاغر شده و موهایش چقدر سفید است، اینها را مادرش با بغض میگوید. چیزهایی که شوخان دو روز پیش دیده یک اتفاق بزرگ است، چون دنیایی که تا پیش از این در آن زندگی میکرد پر از سایههای محو بود که فقط رنگ داشت، دنیایی آزاردهنده و پر از تاری، اما حالا که شوخان میبیند پدرش لاغر شده و تارهای سفید میان موهایش نشسته، اتفاق بزرگی است.
چند ماه پیش وزیر بهداشت و تیم همراهش چشم چپ شوخان را جراحی کردند به این امید که قرنیه پیوندی به بدن شوخان بسازد و سلولهای بنیادین کارساز شود.
روز جمعه نیز این جراحیها تا حدی اثرش را نشان داد، حالا دخترک دیواندرهای پس از ماهها بستری در بیمارستان به جایی رسیده که از گوشه چشم چپش میتواند دنیا را ببیند.
اما شوخان تازه ابتدای راه است، این که او فقط از گوشه چشم، آن هم از فضایی به اندازه نوک یک مداد دنیا را ببیند چیزی نیست که بشود اسمش را بینایی گذاشت.
وزیر بهداشت نیز گفته اگر چشم او قرنیه پیوندی را پس بزند چیز غریبی نیست که اگر این طور شود همه چیز دوباره میآید نقطه سرخط. با این حال تیم پزشکی گفتهاند شوخان را تنها نمیگذارند و تا روزی که کوچکترین امید برای بهبود او وجود داشته باشد، دست از درمان نمیکشند که این اتفاق برای شوخان ِناامید دیروز، عین خوشبختی است.
حالا دخترک دیواندرهای مانده با چشمی که دوباره پشت پانسمان مخفی شده و یک دنیا امید و البته مردمی که اگر برای بازگشت قطعی نور به چشمان شوخان دعا کنند، زورق خوشحالی این خانواده را حرکت دادهاند.(مریم خباز - گروه جامعه)