فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
اسلام که یک دین کامل فطرى و الهى است، رفع نیاز و مشکلات و گرفتارى انسانها را یکى از برنامههاى بنیادى و اساسى خود اعلام کرده و نه تنها به اجر و پاداش دنیوى و اخروى اجراکنندگان این برنامه حیاتى و انسانساز اشاره مىکند، بلکه مسئولیت هرکس را در حد توان خود تعیین کرده و چگونگى برآوردن حاجات مردم را بیان مىکند و عدم رفع نیاز(در صورت توانایى) را زشت شمرده و آنرا محکوم و وعده عذاب الهى را مىدهد.
در سیره ی امامان معصوم علیهم السلام، نمونه های فراوان نقل شده است که با مساعدت و یاری رساندن به گرفتاران، خاطر آنان را شاد می کردند و غبار غم را از چهره ها می زدودند. این نوعی فتوّت و مردانگی است که خدا هم این صفت را در بندگانش می پسندد و در آخرت هم پاداشی بزرگ عطا می کند.
ما در این نوشتار به چند نمونه از روایتها یا نمونه های عینی که در سیره امامان معصوم علیهم السلام آمده اشاره می کنیم:
خوشحال کردن ائمّه و خداوند در سایه خدمت به بندگان خداست که هرکس باید به اندازه نفوذ و توان خود حلال مشکلات مردم باشد.
1ـ قال رسولُ الله (صلى الله علیه وآله) : «إِنَّ اللهَ خَلَقَ عَبیداً مِنْ خَلْقِهِ لِحَوائِجِ النّاسِ یَرْغَبُونَ فی الْمَعروفِ وَ یَعُدّونَ الجُودَ مَجْداً، وَاللهُ یُحِبُّ مَکارِمَ الأخلاقِ» (تحف العقول، حکمت 133)
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «خداوند بندگانى دارد که به آنها گره گشایى مشکل مردم را مأموریّت داده است، اینها داراى دو صفت هستند: یکى اینکه علاقه به کار نیک دارند و دیگر اینکه جود و بخشش را داراى ارزش انسانى مى دانند و خداوند ارزشهاى اخلاقى را دوست دارد»
اسلام به حلّ مشکلات مردم اهمیّت زیادى داده و اعمال نیک را منحصر به خواندن نماز شب و تلاوت قرآن نمى داند، بلکه گره گشایى از کار خلق و سعى در برآوردن خواسته هاى مؤمنین را از بزرگ ترین حسنات مى شمارد.
2ـ در زمان امام موسى کاظم (علیه السلام) یکى از شیعیان آن حضرت در «رى» اموال و بدهى هاى فراوانى به یکى از رؤساى حکومت رى داشت که توانایى پرداخت آن را نداشت. به فکرش رسید که به محضر امام برسد و از آن بزرگوار کمک بخواهد، به مدینه رفت و به حضور امام رسید و گرفتارى خود را براى امام بازگو نمود، امام در حلّ مشکل او توصیه اى به این عبارت به حاکم رى نوشت:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرّحِیم اِعْلَمْ اَنَّ للهِ تَحْتَ عَرْشِهِ ظِلاًّ لا یَسْکُنُهُ الاّ مَنْ اَسْدى اِلى اَخیهِ مَعْروفاً اَوْ نَفَّسَ عَنْهُ کُرْبَةً، اَوْاَدْخَلَ عَلَى قَلْبِهِ سُروراً وَهذا اَخوکَ والسلام; آگاه باش، زیر عرش الهى سایه اى وجود دارد که فقط سه طایفه در آن سکونت دارند، کسى که در حق برادر ایمانى خود خیر و نیکى انجام دهد، یا گرهى از مشکلات او بگشاید، یا سرور و شادى به قلب او وارد سازد; حامل نامه هم برادر توست، سلام و رحمت الهى بر شما باد»
آن شخص نامه را گرفت و پس از انجام فریضه حج، به وطن برگشت، شبانه به سراغ فرماندار رفت و جریان را به اطّلاع او رساند. فرماندار با خوشحالى دست در گردن او انداخت و بوسه بر سر و چشم او زد، با اشتیاق نامه امام را گرفت و روى چشم خود گذاشت و به احترام آن بلند شد و تمام اموال خود را میان خود و او تقسیم نمود و قیمت اموال غیر منقول را نیز پرداخت و مرتب مى گفت: برادرم آیا تو را خوشحال ساختم؟ و مرد گرفتار مى گفت: بلى به خدا خیلى بیش از حد مسرورم ساختى، سپس پرونده حساب او را در آورد و روى حساب او قلم گرفت و او را با خوشحالى مرخص نمود.
مرد گرفتار عازم بیت الله الحرام گردید تا او را دعا کند و امام را در جریان کار خود قرار دهد. وقتى امام (علیه السلام) از اوضاع آگاه شد بسیار خوشحال گردید. آن مرد پرسید: آیا این واقعه شما را خوشحال نمود؟ فرمود: به خدا قسم من و امیرالمؤمنین و جدّم رسول الله را شاد ساخت و خدا را نیز خشنود نمود. (حیاة الامام موسى بن جعفر(علیه السلام)، ص 161)
در این حدیث خوشحال کردن ائمّه و خداوند در سایه خدمت به بندگان خداست که هرکس باید به اندازه نفوذ و توان خود حلال مشکلات مردم باشد.
3ـ در حدیثى دیگری آمده که دو تن از اصحاب اختلاف داشتند، یکى از اصحاب بزرگ به نام مفضّل چهارصد درهم داد و مشکل مالى آن دو را حل کرد و بعد گفت: این پول از امام صادق (علیه السلام) بود. معلوم مى شود امام (علیه السلام) مأمور داشت و به او پول مى داد تا مشکل مردم را حل کند.
4ـ امام رضا علیه السلام فرمودند: مَن فَرَّجَ عَن مُؤمِنٍ فَرَّجَ اللهُ عَن قَلبهِ یَومَ القِیامَةِ؛ هر کس گِرِه از کارِ مؤمنی بگشاید (و غمی را از او بزداید)، خداوند هم در قیامت، کار بسته او را می گشاید (و اندوهش را می زداید). (اصول کافی، ج 2، ص 200)
در سیره ی امامان معصوم علیهم السلام، نمونه های فراوان نقل شده است که با مساعدت و یاری رساندن به گرفتاران، خاطر آنان را شاد می کردند و غبار غم را از چهره ها می زدودند. این نوعی فتوّت و مردانگی است که خدا هم این صفت را در بندگانش می پسندد و در آخرت هم پاداشی بزرگ عطا می کند.
خداوند متعال در آیه ۲۷۳ سوره بقره در رابطه با گرهگشایی از کار مردم میفرماید: «لِلْفُقَرَاء الَّذِینَ أُحصِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ؛ (این صدقات) براى آن (دسته از) نیازمندانى است که در راه خدا فروماندهاند، و نمىتوانند (براى تأمین هزینه زندگى) در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتندارى، فرد بىاطلاع، آنان را توانگر مىپندارد. آنها را از سیمایشان مىشناسى. با اصرار،(چیزى) از مردم نمىخواهند. و هر مالى (به آنان) انفاق کنید، قطعاً خدا از آن آگاه است».
در آیه هفت سوره طلاق در این رابطه آمده است: «لِیُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا؛ بر توانگر است که از دارایى خود هزینه کند و هر که روزى او تنگ باشد باید از آنچه خدا به او داده خرج کند خدا هیچ کس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تکلیف نمىکند خدا بهزودى پس از دشوارى آسانى فراهم مىکند».
در آیه ۳۴ سوره توبه نیز اشاره شده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید بسیارى از دانشمندان یهود و راهبان اموال مردم را به ناروا مىخورند و [آنان را] از راه خدا باز مىدارند و کسانىکه زر و سیم را گنجینه مىکنند و آنرا در راه خدا هزینه نمىکنند ایشان را از عذابى دردناک خبر ده».
غم زدایی از مؤمن، گاهی به کمک مالی است، گاهی به همدردی زبانی است، گاهی به رفع ظلم از او. گاهی ادای بدهکاری یا تأمین مسکن و یا حتّی گوش دادن به درد دلهای مؤمن مایه ی شادی اوست. در مقابل شکایتها و ناله های مؤمنان سنگ صبور باشیم، و با کمک به بندگان خدا در دنیا، آخرت خود را آباد کنیم.
خدمت ، سرمایه سروری
گل ناز از جمله گل های خانگی است که بسیار پرطرفدار می باشد.گل ناز رونده گیاهی همیشه سبز، چند ساله با ساقه های علفی است. ارتفاع گیاه در بعضی گونه ها ۶۰-۴۵ سانتیمتر و در بعضی گونه ها ۳۰-۱۵ سانتیمتر است. و قطر گل ها تا ۵ سانتیمتر هم می رسد.
برگ ها آبدار، سه وجهی تا استوانه ای شکل هستند. رنگ برگ ها سبز مایل به خاکستری-نقره ای به طول ۷-۵ سانتیمتر و شبیه به انگشتان دست یک نوزاد می باشد. گاهی رگه هایی به رنگ قرمز نیز در رنگ سبز برگ مشاهده می شود که رنگ مایل به قرمز ساقه های جوان جذابیت زینتی برای این گیاه به ویژه در اواخر زمستان فراهم می آورد.
هر گل منفرد در انتهای شاخه ظاهر شده و دارای چندین گلبرگ باریک، طویل و رنگی است. بیشتر گونه ها دارای رنگ صورتی است ولی رنگ های ارغوانی، قرمز، زرد، نارنجی و سفید هم در بعضی گونه ها وجود دارد. زمان گلدهی بسته به گونه ها از اوایل بهار تا اوایل پاییز می تواند ادامه داشته باشد.
گل ناز رونده با توجه به مقاومت به خشکی، شوری، باد و سرعت رشد بالا از گیاهان محبوب در جامعه باغبانی به حساب می آید. این گیاه مناسب برای باغ های صخره ای، ساحلی و خشک منظری است.از گونه های معروف آن می توان برای رنگ صورتی به گونه L.productus و L.roseus و برای رنگ نارنجی گونه L.aurantiacus و L.aureus نام برد.
گونه “L.alpine” هم قرمز رنگ است.یا شور هم خوب رشد می کند.آبیاری: مقاوم به خشکی است و به آبیاری زیاد، حساس است. در اغلب مناطق هفته ای یک بار و در مناطق گرم یا بیابانی هفته ای دو مرتبه آبیاری کافی است.نور: به آفتاب کامل نیاز دارد. برای کاشت در نیم سایه مناطقی با گرمای زیاد و خشک نیز مناسب است.
دما: در زمستان، یخبندان های سبک را به خوبی تحمل می کند. در مناطق بسیار سرد، گیاه را به صورت یکساله کشت می کنند. در دوره های طولانی سرما اگر رطوبت خاک زیاد باشد، ریشه صدمه می بیند.تکثیر: روش تکثیر آن قلمه نرم ساقه در هر زمان از سال به جز در زمان گلدهی آن است.
این گیاه چند ساله دارای طول عمر کوتاهی است و در سال سوم بهتر است با قلمه های جدید جایگزین شود. جنس Lampranthus دارای گونه های بسیاری است که شباهت های گونه ها به همدیگر و تعداد زیاد آن ها و همچنین دورگه های تولید شده باعث شده وارد شدن به بحث گونه ها مقدور نباشد.
لازم به توضیح است که تعدادی از این گل ها در باغ های فروش گل، به نام های مختلفی همچو “ناز فرانسوی ” و … به فروش می رسند. در کل به کلیه گونه های این جنس به اختصار “گل ناز رونده” نام دادیم و توضیحات بالا مربوط به گونه هایی است که کوتاه تر بوده و به عنوان گیاه پوششی زینتی مورد استفاده قرار می گیرد.
گیاهان خانواده علف فرشیان (Aizoaceae) را اغلب با نام رایج گل یخ (Ice plant) در انگلیسی می شناسند؛ ولی در فارسی مجموعه گونه های این گیاهان را به نام “گل ناز” می شناسند. نام “گل یخ” در فارسی نامی انحصاری برای درختچه chimonanthus است.
در این بخش نحوه ی نگهداری از درختچه کاملیا را قرار داده ایم.فارسی اصیل: لاژبَر(لاژ=شکاف+بر=میوه) اشاره به میوه شکافته آن است. فارسی رایج: کاملیا ( برگرفته از نام Kamel سیاح قرن هفتم) نام انگلیسی:چای بوته Tea Plant درختچه ای همیشه سبز و زینتی با گلهای قرمز، صورتی، سفید که در محیط بازپرورش آن معمول تر است،
خانواده آن (ته آسه)و بومی چین و ژاپن و کره است، برگهای سبز و تیره آن با گلهای زیبای قرمز رنگ تضاد رنگی ایجاد می نماید که بسیار جذاب است، حتی الامکان از جابجا نمودن و چرخاندن گلدان پرهیز نمایید در غیر این صورت شکوفه های آن قبل از باز شدن می ریزند، گلها در طول فصل پاییز تا اوایل بهار شکوفا می گردند،
خاک اسیدی را دوست دارد و تکثیر آن در منزل مشکل است. نیازها: -نور: احتیاج به نور شدید دارد ولی ازآفتاب ظهر بیزار است. -دما:در بهار و تابستان حداکثر درجه حرارت 21 و حداقل آن در زمستان 13 رجه سانتی گراداست. -آبیاری: دربهار هفته ای دوبار گیاه را آبیاری نمایید ولی در تابستان هفته ای یکبار کافی است،
مجدداً دفعات آبیاری را افزایش و در پاییز به هفته ای دوبار برسانید، آب باید فاقد املاح باشد و حتی الامکان از آب باران استفاده کنید، زهکش را همیشه بازدید نمایید. -رطوبت: غبارپاشی هفته ای یکبار با آب ولرم و سبک پیشنهاد میگردد، موقعی که گیاه در گل است غبارپاشی را متوقف نمایید. -تغذیه: در اوایل بهار با کود آهن تغذیه نمایید،
در طول بهار و تابستان با مایع غذایی و یا مواد جامد محلول در آب مخصوص گیاهان زینتی هر دو هفته یکبار گیاه خود را تغذیه مصنوعی نمایید. -خاک مناسب: واکنش خاک باید اسیدی باشد، از پیت و شن استفاده نمایید. -تعویض گلدان: هر دو سال یکبار در اوایل پاییز قبل از ظهور غنچه ها گلدان را تعویض نمایید،
زهکش باید کاملا” باز باشد. -تمیز نمودن برگها: غبار پاشی برای تمیز شدن برگها کافی است، در زمانی که گیاه غرق در گل است غبارپاشی نکنید، از مواد براق کننده شیمیایی حتی الامکان استفاده ننمایید، در صورت لزوم هر ماه یکبار، مواظب گلها و غنچه ها باشید. -تکثیر:ریشه دار نمودن قلمه های نیمه چوبی.
درختچه ی زیبای کاملیا احتیج به رطوبت شدید دارد و در معتدل خارج از اتاق یا گلخانه قابل پرورش است. نکته عمومی: بعضی مواقع عوامل متضاد علائم یکسانی را در اندام گیاهی ایجاد می کنند. اکثر گیاهان نسبت به آبیاری بیش از اندازه و تشنگی شدید عکس العمل همانند دارند، شرایط را دقیقا” بازدید نمایید.
تاُمین رطوبت در تمام طول سال هفته ای یکبار با آب ولرم و سبک گیاه را غبار پاشی نموده بطوری که گلها خیس نشوند، جهت تاُمین رطوبت دائمی و پایدار مقداری سنگ ریزه در داخل زیر گلدانی ریخته و به آن طوری آب اضافه نمایید که ته گلدانها با آب در ارتباط نباشد، در غیر این صورت خاک گلدانها باتلاقی شده و ریشه ها می پوسند.
عوارض و درمان: -شاخه ها در زمستان دراز و منحرف بوده و غنچه ها ظاهر نمی شوند: هوا خیلی گرم و خشک است،گیاه را به منطقه خنکتری منتقل و با آب سبک غبار پاشی کنید. -گلها کم رنگ و شفاف شده اند:صدمه مربوط به مواد براق کننده شیمیایی است، گلها را در هنگام استفاده از مواد براق کننده در امان نگه دارید.
لکه های دیسک مانند روی برگهاست: حشره آفت عامل آن است هر هفته یکبار با سم حشره کش نفوذی گیاه را سمپاشی نموده تا علایم بر طرف گردند. -سطح خاک خشک و آب جذب نمی نماید:ریشه ها متراکم هستند، برای مدت 15 دقیقه گلدانها را به تشت و یت سطل پر از آب منتقل نمایید و آبیاری را تنظیم کنید.
بهار آینده گلدانها را تعویض نمایید. -برگها خشک می شوند:صدمه مربوط به اشعه مستقیم آفتاب است، گیاه را به محل مناسب منتقل نمایید. -برگها زرد شده و سقوط می کنند:آبیاری زیاد از اندازه انجام شده است، در فاصله بین دو آبیاری سطح خاک خشک نگه داشته سپس آبیاری کنید،
هرگز اجازه ندهید آب اضافی در گلدانها باقی بماند. -غنچه ها بدون اینکه باز شوند سقوط می کنند:گیاه را با کود آهن طبق دستور تغذیه نمایید، از آب بدون املاح در غبارپاشی و آبیاری استفاده کنید، آب باید فاقد املاح بخصوص کلسیم باشد. -برگها گرد آلود هستند:
احتیاج به تمیز نمودن دارد از مواد براق کننده شیمیایی هر ماه فقط یکبار استفاده نمایید، مواظب باشیدگلها از مواد براق کننده در امان باشند. -برگها در زمستان می ریزند:ریزش در اکثر مواقع طبیعی است. -برگها کوچک بوده و از غنچه و گل خبری نیست:
گیاه از کمبود عناصر غذایی در خاک در رنج است،گیاه را تغذیه مصنوعی نمایید. -سطح زیرین برگها دارای تارعنکبوت است: کنه ریز قرمز عامل آن است. با پارچه و یا اسفنج مرطوب سطح زیرین برگها را تمیز نموده و یا هر دوهفته یکبار با سم کنه کش طبق دستور گیاه را سمپاشی نمایید
تا علایم بر طرف گردند، ایجاد رطوبت در محیط گیاه باعث کاهش آفت می گردد. -برگها سبز کمرنگ هستند: از آب حاوی املاح برای غبار پاشی استفاده شده است، از آب سبک استفاده کنید، با کود آهن گیاه را تغذیه نمایید، خاک گلدانها باید عاری از مواد قلیایی باشد.
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
«زهد» در لغت ترک میل به چیزی یا اعراض از اشیاء را گویند. به عبارت دیگر بی میلی را زهد گویند، درمقابل رغبت که عبارت از کشش و میل است، اما در اصطلاح عرفان تعریفهای زیادی برای زهد شده است که ذیلا به آن اشاره می کنیم:
1- زهد، بغض و دشمنی با دنیا و روی برگردانیدن از آن است.
2- زهد، چشم پوشی از آسایش دنیا به خاطر تأمین آسایش آخرت است
3- زهد، نداشتن، دلبستگی به دنیا و کوتاه کردن آرزو است.
4- زهد، آنست که هر چه تو را از حق تعالی باز دارد، ترک کنی، یعنی: نسبت به دنیا و آخرت بی رغبت باشی.
5- زهد، چشم پوشی از دنیا و باک نداشتن از اینکه دنیا در دست که خواهد بود.
6- زهد، حقیر داشتن دنیا و ستردن آثار او از دل است.
عجز و ناتوانی آفت تکامل و مانع عبادت و وصول به حق است و شکیبایی، صبر، بازداشتن نفس از شکایت به غیر حق، صبر از ارتکاب گناه، صبر بر طاعت و صبر بر بلا، شجاعت و قدرت و توان مقابله با سختی هاست.
7- زهد، دل برگردانیدن به خالق اشیاء است.
8- احمد جامی می گوید: «الزهد بروده الشی علی قلب الزاهد». زهد، سردی دنیا در دل زاهد است.
9- زهد، اعراض از هر چیزی است که خارج از ذات اوست.
10- زهد، انزواء از دنیا از روی میل و رغبت با قدرت بر آن است.
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: ایها الناس الزهاده قصر الامل؛ ای مردم زهد عبارت از کوتاهی آرزو است.
از نظر حضرت امیر علیه السلام زهد دل نبستن به دنیا و کوتاه کردن آرزو است، زیرا علاقه به دنیا سرچشمه هر خطائی است و ترک دنیا سرچشمه هر خیری است، البته این زهد مراحلی دارد، به قول «حاتم اصم» ابتداء زهد اعتماد بر خدای تعالی و میانه آن صبر و آخر آن اخلاص است.
در نهج البلاغه در دو مورد زهد تعریف شده است که حاصل هر دو تعریف، ترک دنیا و بی میلی روحی یا عقلی است. لازم به ذکر است که بی میلی بر دو قسم است:
1- طبیعی، به این معنا که طبع انسان نسبت به چیزی تمایل نداشته باشد، مانند: بیمار که میل به غذا ندارد.
2- بی میلی روحی یا عقلی یا قلبی به این معنا که انسان توجهش را از اشیائی که مورد تمایل و رغبت اوست عبور داده و به چیز دیگری فوق این امور معطوف سازد.
بنابراین به دست آوردن بی رغبتی در ناحیه اندیشه و آرزواست، نه در ناحیه طبیعت، پس زهد بی میلی است. به عبارت دیگر زهد آن است که سالک میل طبیعی خود را از امور دنیوی و مادیات، به طور کلی ساقط کند.
امام علی علیه السلام می فرماید: الزهد کلمه بین الکلمتین من القرآن قال الله سبحانه لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه ؛
زهد در دو جمله از قرآن خلاصه شده است خداوند می فرماید: برای آنچه از شما فوت شده است تأسف نخورید و برای آنچه به شما داده می شود شاد نگردید و هر کس بر گذشته اندوه نخورد و برای آینده شاد نشود، بر هر دو جانب، زهد دست یافته است.
امام علی علیه السلام: «ایها الناس! الزهاده قصر الامل؛ ای مردم! زهد، کوتاه کردن آرزوست.»
هنگامی که سالک نسبت به غیر حق زهد می ورزد، هرگز تمایلی به غیر حق نشان نمی دهد و مرغ آرزوی او در اطراف غیر حق پر و بال نمی زند. آمدن و رفتنش، شادمانی یا اندوه ایجاد نمی کند و نسبت به آنچه در گذشته از دست داده اند اندوه نمی خورد و بر آنچه در آینده خدا عنایت می کند شاد نمی گردد.
زهد و پرهیز از حرام واجب و در امور حلال فضیلت است.
مولای متقیان زهد را ثروت می داند: العجز آفه و الصبر شجاعه الزهد ثروه ؛ ناتوانی آفت است و شکیبایی شجاعت و زهد ثروت است.
عجز و ناتوانی آفت تکامل و مانع عبادت و وصول به حق است و شکیبائی، صبر، بازداشتن نفس از شکایت به غیر حق، صبر از ارتکاب گناه، صبر بر طاعت و صبر بر بلا، شجاعت و قدرت و توان مقابله با سختی هاست.
با توجّه به فرمایشات حضرت امام علی علیه السلام، «زهد»، نه زادة شکست است و نه نتیجة خودخواهی یا بی تفاوتی زاهد نسبت به مسئولیتهای اجتماعی خویش و گریز از جامعه؛ بلکه «زهد» عبارت است از کوششی آگاهانه و دلیرانه برای گسستن از وابستگی ها و تعلّقات گذرا و سبکبار ساختن خود برای پوییدن درست تر و سریع تر راه کمال و همدردی با دیگر انسان ها و گسترش ذات انسانی و به این معنا به انسان قدرتی می بخشد تا بر محدودیت ها و عادات و دلبستگی های طبیعی اش چیره شود و «خود» متعالی اش را بر «خود» خاکی اش مقدّم دارد و او را به سوی کمال مطلق و ذات حق هدایت کند.
منابع:
- نهج البلاغه، خطبه 81.، حکمت 113و 439.
- تذکره الاولیاء، ص 633.
- مقدمه انس التائبین، ص 87.
- ترجمه رساله قشریه، ص 174.
- امام خمینی (ره) و اندیشه های اخلاقی عرفانی ،ص123.
هویج یکی از پرخاصیت ترین سبزیجات می باشد.جوانی و شادابی پوست با هویج ممکن اسـت. این مادهی غذایی نه فقط برای عضو های داخلی بدن خاصیت بخش اسـت بلکه برای بهتر شدن وضعیت پوستمان تاثیر گذار اسـت.تفاوتی ندارد که هویجتان خام یا پخته و یا رنده شده یا به صورت پوره ای باشد.
راه های متفاوتی برای وارد کردن هویج به برنامهی غذایی روزانه وجود دارد. این مادهی غذایی نارنجی رنگ لبریز از خواص غیر باور کردنی اسـت که کمک بزرگی به سلامتی جسم شما میکند چون میتواند مشکلات بینایی، کمخونی، اسهال و … را برطرف کند.دل درد، بیرونروی، حالت تهوع و غیره.
زمانی که رودهها توانایی ندارد که به درستی آب را جذب خود کند بیرون روی اتفاق میافتد (یکی از مشکلات خطر ساز روده). یکی از کارهای موثر برای برطرف شدن این مشکل استفاده از هویج اسـت. این مادهی غذایی لبریز از فیبر اسـت و فیبر پکتین موجود در آن آب را جذب میکند
و به این گونه از شدت اسهال کاسته میشود.استفاده از هویج به صورت پوره، آب هویج و یا هویج خردشده برای جلوگیری از بیرون روی موثر اسـت.کم شدن قدرت بینایی، ریزش اشک چشمها، مشکلات دید و غیره. با گذر زمان چشمها ضعیفتر شده و گاهی واگیر بیماریهای داخلی میشوند.
می شود این را به راحتی گفت که هویج دوست سلامت چشمهاست. این سبزی نارنجی حاوی لوتئین همان آنتیاکسیدان بسیاری قوی میباشد که می تواند از شبکیهی چشمها مراقبت کرده و از مشکل دژنراسیون ماکولای مربوط به پیری پیشگیری میکند.
برای برطرف کردن دوربینی و آب مروارید در مردان موثر استهویج پر خاصیت ترین مادهی غذایی برای جلوگیری از آفتابسوختگی اسـت. اشعههای ماورای بنفش خورشید به «اپیدرم» آسیب زده و گاهی التهاب ایجاد میکند که معروف ترین این التهاب ها آفتاب سوختگی اسـت.
بتاکاروتن موجود در هویج از پوست محافظت کرده و باعث تقویت آن میشود. در واقع این آنتی اکسیدان از پوست در برابر اشعههای ماورای بنفش محافظت میکند. مصرف آب هویج باعث آماده سازی پوست برای قرار گرفتن در معرض نور خورشید میشود.
گرگرفتگی، چاقی، پوکی استخوان و … در دورهی یائسگی این قبیل مشکلات یکی پس از دیگری خود را نمایان می کند. اما با مصرف هویج میتوان این علائم را به تاخیر انداخت. به خاطر اینکه هویج سرشار از آنتیاکسیدانهایی اسـت که به بدن کمک میکنند تا با اکسایش سلولها و پیری بدن مقابله کنند.
هویج غنی از عناصر قلیایی بوده و برای پاک کردن بدن و احیای خون و ایجاد تعادل بین محیط اسیدی و قلیایی موثر اسـت.هویج باعث کشتن میکروب های مضر دهان و دندان و جلوگیری از پوسیدگی دندان ها می شود. به گفته متخصصان مصرف هویج، بیماری لثه را درمان می کند و مانع از بوی بد دهان می شود.
فرآوری: آمنه اسفندیاری - بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
خلق یک حالت روحی اسـت که آدمی را در رفتار و کردار به حسن سلوک با مردم وادار می سازد. از جمله آرزوهایی که هر خردمند دوراندیش برای دست یافتن به آن بدون وقفه می کوشد این اسـت که دارای شخصیت جذاب، ارجمند، دوست داشتنی و گرامی در میان مردم باشد و این آرزو، درست همانند بدست آوردن علم، شجاعت و دیگر عادات پسندیده، یک آرزوی بسیار ارزشمند و هدفی بس والا به شمار می آید که تنها برای صاحبان فضل و شایستگی های ویژه قابل دسترسی اسـت. آنچه یاد آور شدیم، تنها زمانی موجب رفعت منزلت و شان انسان می شود که قرین حسن خلق باشد و در آیینه جمال و درخشش خیره کننده آن بتابد، وگرنه ارزش واقعی خود را از دست خواهد داد و به یک چهره ملالت آور مبدل خواهد شد. به همین دلیل اسـت که حسن خلق، ملاک ارزشها، رشته پیوند آنها، معیار شایستگی کسب مجد و عظمت و نیل به محبت و عزت به شمار می آید.
دین اسلام همواره پیروان خود را به حُسن خلق و نرم خویی و ملایمت در گفتار و رفتار فراخوانده و از درشتی و تندخویی بازداشته اسـت؛ چون این آموزه یکی از مهم ترین عوامل قدرت، موفقیت و پیروزی انسان در زندگی اسـت. چنانچه همین، عامل موفقیت پیامبران الهی بویژه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در جذب قلوب انسان ها و گسترش دین بوده اسـت.
دست دادن همراه با صمیمیت و احترام، اولین راه موثّر ارتباطى، به منظور تمرین خوش اخلاق بودن و جلب محبت دیگران اسـت
خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) از خلق کریم به تکریم یاد می نمایند و زیوریافتگان به آنرا بطور اعجاب انگیزی می ستایند و با شیوه های گوناگون تشویقی به آن ترغیب می کنند. پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: برترین شما کسانی اند که اخلاقشان نیکوتر، مهمان نواز، انس گیر، انس پذیر و سهل الوصول تر باشند.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: کاملترین مومنین از نظر ایمان، نیک خلق ترین آنان اسـت.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «انسان مومن پس از فرایض، با هیچ دستاویزی محبوب تر از خوی نیک، به محضر خداوند بار نمی یابد» و نیز آنحضرت فرمود: خداوند به بنده اش، بخاطر حسن خلق، به اندازه رزمنده راه خدا که دائما در جبهه حضور دارد، ثواب می دهد.
پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: انسان دارای خوی نیک همانند روزه دار شب زنده دار پاداش دارد.
نکته ای که پیش از پرداختن به این راه کارها لازم اسـت گفته شود، این اسـت که عامل زیربنایی برای خوش رفتاری، عوامل شخصیتی اسـت؛ زیرا تنها چیزی که اثری عمیق بر روابط ما با دیگران می گذارد، همین عوامل اسـت. عوامل رفتاری بدون داشتن پشتوانه شخصیّتی، فقط تأثیر موقّتی دارند.
بعضى از مردم به طور طبیعى خوش اخلاق و خوش برخوردند و این یکى از مواهب الهى اسـت که نصیب هر کس نشده اسـت. باید خدا را با تمام وجودش شکر گویند، ولى گروهى چنین نیستند، اما می توانند با تمرین و ممارست و به کار بستن اصولی دقیق، حسن خلق و خوش اخلاقی را در وجود خود زنده کنند و چنان در عمق جانشان نفوذ کند که طبیعت ثانویّه شود. (الأخلاق فى القرآن، ج 3، ص 123)
در این جا برخی از راه کارهای تحصیل خوش اخلاقى و مبارزه با بداخلاقى و علاج آن، که در کتاب های اخلاقی آمده، بیان می شود:
1. توجه به ارزش و آثار معنوی و مادی خوش اخلاقى و آثار نیک آن و همچنین زشتى بداخلاقى و آثار بد آن؛ براى این منظور بهترین راه، مطالعه آیات و روایاتی اسـت که در زمینه خوش اخلاقی و بداخلاقی وارد شده اسـت. (جامع السعادات، ج 1، ص 343 ? 344؛ الأخلاق فى القرآن، ج 3، ص 123)
2. تمرین و ممارست؛ (المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، ج 5، ص 103 ? 104) یعنی تمرین عملى خوش اخلاقى هنگام برخورد با دیگران. تمرین یکى از عوامل رشد و پرورش صفات اخلاقى اسـت. براى انجام رفتار و کردار پسندیده ای همچون خوش اخلاقی و خوش رویی، باید تمرین کرد تا به آن عادت نمود. حضرت امام علی (علیه السلام) فرمود: «نفست را به انجام اعمال پسندیده عادت ده» (لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواع1 محقق و مصحح: حسنی بیرجندی، حسین، ص 341) تمرین و تکرار نسبت به یک خصلت زیبا یا زشت، آن را به صورت عادت یا طبیعت دوّم انسان در می آورد؛ امام على (علیه السلام) فرمود: «عادت، طبیعت دوم اسـت» (تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 43) وقتى چیزى به صورت عادت درآمد، به تدریج اعضا و جوارح انسان را کنترل کرده، بر وجود او مسلّط می شود؛ به فرموده امیر مومنان علی (علیه السلام): «عادت بر هر انسانى حکومت می کند» (عیون الحکم و المواع1 ص 403)
حتّى وقتى کسی عمیقاً غمگین و ناراحت اسـت، سعی کند خود را شاد نشان دهد و تبسّم نماید. چنان که امام على (علیه السلام) در توصیف مومن می فرماید: «شادى مومن در چهره او، و اندوه وى در دلش پنهان اسـت» (عیون الحکم و المواع1 ص 226)
هر کس قادر اسـت در مدتی با یک تصمیم قوى و عزم جزم با رعایت اصل تدریج، به تمرین عملى در این زمینه بپردازد و در این مدت با رویى گشاده، لبى خندان و رابطه اى صمیمى برخورد نماید، نرم و زیبا سخن بگوید، که قطعاً نتایج خوبى خواهد گرفت. یکی از مهم ترین کارهایی که در این زمینه باید تمرین کرد سلام و احوال پرسى توأم با تبسم، دست دادن همراه با صمیمیت و احترام، اولین راه موثّر ارتباطى، به منظور تمرین خوش اخلاق بودن و جلب محبت دیگران اسـت. چنان چه در آموزه های دین اسلام، نسبت به سلام کردن، مصافحه، احترام و محبت، سفارش و اهتمام فراوان شده اسـت.
3. مطالعه احوال انسان های خوش اخلاق و بداخلاق؛ در جامعه افراد خوش اخلاق و بد اخلاق فراوانند. با کمی دقت در احوال دیگران خواهیم دید که افراد خوش اخلاق در زندگی و روابط خود موفّق تر و شادتراند، سالم تر زندگی می کنند و بیشتر مورد احترام مردم هستند. و در مقابل؛ افراد بداخلاق منزوی، و دارای شخصیتی شکننده تر هستند و از زندگی خود جز رنج و زحمت نصیبی ندارند.
4. پرورش عواطف انسانی: یکى از ابعاد مهم وجودى انسان عواطف طبیعى، انسانى و ایمانى او اسـت. دوست داشتن دیگران و ایجاد رابطه عاطفى با سایر انسان ها قابل رشد و تربیت اسـت. انسان های مهربان شاخص ترین و دوست داشتنی ترین افراد جامعه هستند. قسمت بزرگى از لذت و شادى زندگى از طریق ایجاد ارتباط عاطفى با دیگران تأمین می شود. باید توجه نمود که این شادى و لذت از طریق خوش اخلاقى؛ یعنى ایجاد رابطه عاطفى مثبت، محبت کردن و دوست داشتن دیگران به دست می آید و بد اخلاقى که در واقع همان رابطه عاطفى منفى اسـت، موجب کدورت و عذاب زندگى خواهد بود و دیگران را از گرداگرد انسان می پراکند.
حتّى وقتى کسی عمیقاً غمگین و ناراحت اسـت، سعی کند خود را شاد نشان دهد و تبسّم نماید. چنان که امام على (علیه السلام) در توصیف مومن می فرماید: «شادى مومن در چهره او، و اندوه وى در دلش پنهان اسـت» (عیون الحکم و المواع1 ص 226)
این بیماری های روحی نکاتی دارد که باید با آن آشنا شوید.افسردگی یک اختلال در سلامت روان اسـت که مشخصه های اصلی آن ناراحتی، تغییر حالت روحی (مود)؛ عدم میل به انجام فعالیت های روزانه و بی توجهی به دغدغه های فردی اسـت. افسردگی را می توان به نوعی یک بیماری مزمن روحی دانست
که به طور معمول فرد را 6 الی 8 ماه درگیر خود می کند.باید توجه داشت که افسردگی با نوسانات روحی که هر انسانی در زندگی عادی و سالم خود تجربه می کند متفاوت بوده و هر نوع اندوهی را نمی توان به افسردگی مرتبط کرد. در حقیقت، پاسخ های احساسی موقت انسان به چالش های روزانه، افسردگی را بیان نمی دارند.
همچنین، احساس اندوه عمیقی که در پی از دست دادن فردی نزدیک حاصل می شود نیز ارتباطی به افسردگی ندارد، مگر آنکه طول دوره بازگشت به حالت عادی بیش از چند ماه طول بکشد. در واقع، چنین حوادثی می توانند آغازگر بیماری باشند اما هر فردی پس از مرگ نزدیکانش لزوما دچار افسردگی نمی شود.
اگر ویژگی غالب یک حالت افسردگی باشد، به آن افسردگی تک قطبی می گویند. با این حال، اگر فرد از لحاظ رفتاری نیز دچار نوسانات شدید باشد، افسردگی وی را دو قطبی یا شیدایی می نامند. کسانی که افسردگی شیدایی دارند علاوه بر علائم نام برده یک ویژگی بارز دارند که آن ها را متفاوت جلوه می دهد.
این افراد به یک باره از حالت شادی به اندوه عمیق و سرخوردگی می رسند. افسردگی تک قطبی همراه با اضطراب و دیگر علائم اسـت ولی ویژگی های افسردگی شیدایی در این افراد بروز نمی کند.این مدل از افسردگی همراه اسـت با مشکلات روانی و از این طریق شناخته می شود.
جنون سبب می شود تا این افراد شروع به هذیان گویی کرده و باورهای غلطی که ارتباطی با واقعیت ندارند را به خود و دیگران القا کند. این افراد حالاتی را تجربه و احساس می کنند که انسان های عادی قادر به تجربه اش نیستند.تقریبا 5 الی 25 درصد زنان پس از زایمان دچار افسردگی می شوند و انجام ساده ترین کارها در قبال نوزاد برای شان بسیار مشکل و غیر قابل انجام به نظر می رسد.
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
اهل بیت مرکب از دو واژه ی (اهل) و(بیت) است. این ترکیب در لغت به معنای نزدیکان شخص می باشد.
مصداق این اصطلاح در روایات، امامان دوازده گانه علیهم السلام و حضرت زهرا سلام الله علیهاالسلام، است. بر این اساس اهل بیت، با اصطلاح آل البیت، آل محمد، عترت و ذوی القربی مرادف است؛ گر چه معنای لغوی این واژه ها گسترده تر می باشد.
برای اهل بیت پیامبر چه به عنوان خانواده رسول خدا و چه به عنوان ذوالقربی در قرآن کریم و در احادیث نبوی منقول از سنی و شیعه، مقام و منزلت والایی ذکر شده است.
امام علی علیه السلام، اهل بیت را به گونه ای به یارانش معرّفى مى کند تا دست از دامن آنها برندارند و در پرتو آنان راه رستگارى را بیابند، و به دو نکته مهم اشاره مى فرماید؛ نخست، رهبرانى که هرگز گمراه نمى شوند، و دیگر، بخشى از صفات برجسته اصحاب خاص پیامبر صلى الله علیه وآله، را به عنوان سرمشقى بازگو مى کند.
ولایت حقیقى آن است که در همه چیز و در هر حال، سر بر فرمان آن بزرگواران باشد و آنها که تنها در گفتار، یا پاره اى از رفتارهاى فردى و اجتماعى تابع اهل بیت اند موالیان حقیقى نیستند؛ مدّعیانى هستند در لباس موالى!
ایشان مى فرماید: «به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید! از همان سو که آنها گام بر مى دارند، گام بردارید; و قدم در جاى قدمهاى آنها بگذارید! (و بدانید) آنها هرگز شما را از جاده هدایت بیرون نمى برند و به پستى و هلاکت نمى کشانند!».
این سخن، در واقع اشاره به همان حدیث «ثقلین» است که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در آن حدیث متواتر، بدان اشاره فرمود که اگر دست از دامان قرآن و اهل بیت برندارید هرگز گمراه نخواهید شد.
در هر جامعه اى افراد افراطى و تفریطى یافت مى شوند؛ افراط گرایان روش پیشوایان راستین را کُند مى شمرند و بر آنها سبقت مى گیرند و جامعه را به تباهى مى کشند و به عکس، تفریط گرایان حرکت پیشوایان را تند مى پندارند و به بهانه حزم و دوراندیشى و احتیاط، از آنها عقب مى افتند؛ هم خود را هلاک مى کنند و هم جامعه را گرفتار نابسامانى.
سخنان امام علی(علیه السلام) هم سو با حدیث معروف نبوى است که فرمود: «مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِى فِیْکُمْ، مَثَلُ سَفِینَةِ نُوح مَنْ رَکِبَهَا نَجَى وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَکَ». این حدیث که با تعبیرات مختلفى در کتب شیعه و اهل سنّت نقل شده، نشان مى دهد که اهل بیت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله، که علم و دانش آنها از قرآن مجید و از سنّت رسول خدا، مایه مى گیرد، تنها وسیله نجات در این دنیاى طوفانى اند. همان گونه که هنگام وقوع طوفان نوح هیچ وسیله نجاتى جز کشتى نوح نبود.
در خطبه 87 نهج البلاغه، شبیه تعبیر بالا درباره قرآن هنگام توصیف بندگان خاصّ خدا آمده، که فرمود: «بنده خالص خدا قرآن را پیشوا و امام خود قرار داده؛ هر جا قرآن فرود آید، او بار خویش را همانجا فرود مى آورد و هر جا قرآن منزل کند او آنجا را منزلگاه خویش مى گرداند».
امامت مسلمین، همواره در اهل بیت خواهد بود؛ چرا که مولای متقیان علیه السلام، دستور پیروی از ایشان، را محدود به زمان معیّنى نکرده است، و مفهوم ولایت این نیست که انسان با دستورات آن بزرگواران گزینشى برخورد کند؛
«به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید! از همان سو که آنها گام بر مى دارند، گام بردارید; و قدم در جاى قدمهاى آنها بگذارید! (و بدانید) آنها هرگز شما را از جاده هدایت بیرون نمى برند و به پستى و هلاکت نمى کشانند!».
بلکه ولایت حقیقى آن است که در همه چیز و در هر حال، سر بر فرمان آن بزرگواران باشد و آنها که تنها در گفتار، یا پاره اى از رفتارهاى فردى و اجتماعى تابع اهل بیت اند موالیان حقیقى نیستند؛ مدّعیانى هستند در لباس موالى!
مولای متقیان از دو اصل مهم در نهج البلاغه پرده بر می دارد:
1- اهل بیت و در راس آنان امیرالمومنین علی علیه السلام از موقعیت صدارت و پیشگامی شرعی در امور دین و دنیا برخوردار بودند. آنان «زمامداران حق...و پیشوایان دین اند...و زبان و گفتارشان راست است.»
2- پیروی از آنان و پذیرش راهنمایی شان، امری لازم بر امت است، بلکه با آنچه رسالت اسلامی بیان می کند، در نهایت روشنی است:
«پس هم چون قرآن، حرمت آنان را در دل نگه دارید و چون شتران تشنه که به آبشخور می روند، به آنان روی آرید!»
و غفلت و فراموشی این اصول و دلایل آن توسط مسلمانان، امری توجیه نشدنی و بهانه ناپذیر است.- نهج البلاغه، خطبه 97و 87
- تفسیر قمى، طبق نقل بحارالانوار، ج 23، ص 130، حدیث 12.
- زمخشری، الکشاف، ج4، ص807
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
«زهد» در لغت ترک میل به چیزی یا اعراض از اشیاء را گویند. به عبارت دیگر بی میلی را زهد گویند، درمقابل رغبت که عبارت از کشش و میل است، اما در اصطلاح عرفان تعریفهای زیادی برای زهد شده است که ذیلا به آن اشاره می کنیم:
1- زهد، بغض و دشمنی با دنیا و روی برگردانیدن از آن است.
2- زهد، چشم پوشی از آسایش دنیا به خاطر تأمین آسایش آخرت است
3- زهد، نداشتن، دلبستگی به دنیا و کوتاه کردن آرزو است.
4- زهد، آنست که هر چه تو را از حق تعالی باز دارد، ترک کنی، یعنی: نسبت به دنیا و آخرت بی رغبت باشی.
5- زهد، چشم پوشی از دنیا و باک نداشتن از اینکه دنیا در دست که خواهد بود.
6- زهد، حقیر داشتن دنیا و ستردن آثار او از دل است.
عجز و ناتوانی آفت تکامل و مانع عبادت و وصول به حق است و شکیبایی، صبر، بازداشتن نفس از شکایت به غیر حق، صبر از ارتکاب گناه، صبر بر طاعت و صبر بر بلا، شجاعت و قدرت و توان مقابله با سختی هاست.
7- زهد، دل برگردانیدن به خالق اشیاء است.
8- احمد جامی می گوید: «الزهد بروده الشی علی قلب الزاهد». زهد، سردی دنیا در دل زاهد است.
9- زهد، اعراض از هر چیزی است که خارج از ذات اوست.
10- زهد، انزواء از دنیا از روی میل و رغبت با قدرت بر آن است.
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: ایها الناس الزهاده قصر الامل؛ ای مردم زهد عبارت از کوتاهی آرزو است.
از نظر حضرت امیر علیه السلام زهد دل نبستن به دنیا و کوتاه کردن آرزو است، زیرا علاقه به دنیا سرچشمه هر خطائی است و ترک دنیا سرچشمه هر خیری است، البته این زهد مراحلی دارد، به قول «حاتم اصم» ابتداء زهد اعتماد بر خدای تعالی و میانه آن صبر و آخر آن اخلاص است.
در نهج البلاغه در دو مورد زهد تعریف شده است که حاصل هر دو تعریف، ترک دنیا و بی میلی روحی یا عقلی است. لازم به ذکر است که بی میلی بر دو قسم است:
1- طبیعی، به این معنا که طبع انسان نسبت به چیزی تمایل نداشته باشد، مانند: بیمار که میل به غذا ندارد.
2- بی میلی روحی یا عقلی یا قلبی به این معنا که انسان توجهش را از اشیائی که مورد تمایل و رغبت اوست عبور داده و به چیز دیگری فوق این امور معطوف سازد.
بنابراین به دست آوردن بی رغبتی در ناحیه اندیشه و آرزواست، نه در ناحیه طبیعت، پس زهد بی میلی است. به عبارت دیگر زهد آن است که سالک میل طبیعی خود را از امور دنیوی و مادیات، به طور کلی ساقط کند.
امام علی علیه السلام می فرماید: الزهد کلمه بین الکلمتین من القرآن قال الله سبحانه لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه ؛
زهد در دو جمله از قرآن خلاصه شده است خداوند می فرماید: برای آنچه از شما فوت شده است تأسف نخورید و برای آنچه به شما داده می شود شاد نگردید و هر کس بر گذشته اندوه نخورد و برای آینده شاد نشود، بر هر دو جانب، زهد دست یافته است.
امام علی علیه السلام: «ایها الناس! الزهاده قصر الامل؛ ای مردم! زهد، کوتاه کردن آرزوست.»
هنگامی که سالک نسبت به غیر حق زهد می ورزد، هرگز تمایلی به غیر حق نشان نمی دهد و مرغ آرزوی او در اطراف غیر حق پر و بال نمی زند. آمدن و رفتنش، شادمانی یا اندوه ایجاد نمی کند و نسبت به آنچه در گذشته از دست داده اند اندوه نمی خورد و بر آنچه در آینده خدا عنایت می کند شاد نمی گردد.
زهد و پرهیز از حرام واجب و در امور حلال فضیلت است.
مولای متقیان زهد را ثروت می داند: العجز آفه و الصبر شجاعه الزهد ثروه ؛ ناتوانی آفت است و شکیبایی شجاعت و زهد ثروت است.
عجز و ناتوانی آفت تکامل و مانع عبادت و وصول به حق است و شکیبائی، صبر، بازداشتن نفس از شکایت به غیر حق، صبر از ارتکاب گناه، صبر بر طاعت و صبر بر بلا، شجاعت و قدرت و توان مقابله با سختی هاست.
با توجّه به فرمایشات حضرت امام علی علیه السلام، «زهد»، نه زادة شکست است و نه نتیجة خودخواهی یا بی تفاوتی زاهد نسبت به مسئولیتهای اجتماعی خویش و گریز از جامعه؛ بلکه «زهد» عبارت است از کوششی آگاهانه و دلیرانه برای گسستن از وابستگی ها و تعلّقات گذرا و سبکبار ساختن خود برای پوییدن درست تر و سریع تر راه کمال و همدردی با دیگر انسان ها و گسترش ذات انسانی و به این معنا به انسان قدرتی می بخشد تا بر محدودیت ها و عادات و دلبستگی های طبیعی اش چیره شود و «خود» متعالی اش را بر «خود» خاکی اش مقدّم دارد و او را به سوی کمال مطلق و ذات حق هدایت کند.
منابع:
- نهج البلاغه، خطبه 81.، حکمت 113و 439.
- تذکره الاولیاء، ص 633.
- مقدمه انس التائبین، ص 87.
- ترجمه رساله قشریه، ص 174.
- امام خمینی (ره) و اندیشه های اخلاقی عرفانی ،ص123.
فرآوری: آمنه اسفندیاری - بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
خلق یک حالت روحی اسـت که آدمی را در رفتار و کردار به حسن سلوک با مردم وادار می سازد. از جمله آرزوهایی که هر خردمند دوراندیش برای دست یافتن به آن بدون وقفه می کوشد این اسـت که دارای شخصیت جذاب، ارجمند، دوست داشتنی و گرامی در میان مردم باشد و این آرزو، درست همانند بدست آوردن علم، شجاعت و دیگر عادات پسندیده، یک آرزوی بسیار ارزشمند و هدفی بس والا به شمار می آید که تنها برای صاحبان فضل و شایستگی های ویژه قابل دسترسی اسـت. آنچه یاد آور شدیم، تنها زمانی موجب رفعت منزلت و شان انسان می شود که قرین حسن خلق باشد و در آیینه جمال و درخشش خیره کننده آن بتابد، وگرنه ارزش واقعی خود را از دست خواهد داد و به یک چهره ملالت آور مبدل خواهد شد. به همین دلیل اسـت که حسن خلق، ملاک ارزشها، رشته پیوند آنها، معیار شایستگی کسب مجد و عظمت و نیل به محبت و عزت به شمار می آید.
دین اسلام همواره پیروان خود را به حُسن خلق و نرم خویی و ملایمت در گفتار و رفتار فراخوانده و از درشتی و تندخویی بازداشته اسـت؛ چون این آموزه یکی از مهم ترین عوامل قدرت، موفقیت و پیروزی انسان در زندگی اسـت. چنانچه همین، عامل موفقیت پیامبران الهی بویژه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در جذب قلوب انسان ها و گسترش دین بوده اسـت.
دست دادن همراه با صمیمیت و احترام، اولین راه موثّر ارتباطى، به منظور تمرین خوش اخلاق بودن و جلب محبت دیگران اسـت
خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) از خلق کریم به تکریم یاد می نمایند و زیوریافتگان به آنرا بطور اعجاب انگیزی می ستایند و با شیوه های گوناگون تشویقی به آن ترغیب می کنند. پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: برترین شما کسانی اند که اخلاقشان نیکوتر، مهمان نواز، انس گیر، انس پذیر و سهل الوصول تر باشند.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: کاملترین مومنین از نظر ایمان، نیک خلق ترین آنان اسـت.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «انسان مومن پس از فرایض، با هیچ دستاویزی محبوب تر از خوی نیک، به محضر خداوند بار نمی یابد» و نیز آنحضرت فرمود: خداوند به بنده اش، بخاطر حسن خلق، به اندازه رزمنده راه خدا که دائما در جبهه حضور دارد، ثواب می دهد.
پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: انسان دارای خوی نیک همانند روزه دار شب زنده دار پاداش دارد.
نکته ای که پیش از پرداختن به این راه کارها لازم اسـت گفته شود، این اسـت که عامل زیربنایی برای خوش رفتاری، عوامل شخصیتی اسـت؛ زیرا تنها چیزی که اثری عمیق بر روابط ما با دیگران می گذارد، همین عوامل اسـت. عوامل رفتاری بدون داشتن پشتوانه شخصیّتی، فقط تأثیر موقّتی دارند.
بعضى از مردم به طور طبیعى خوش اخلاق و خوش برخوردند و این یکى از مواهب الهى اسـت که نصیب هر کس نشده اسـت. باید خدا را با تمام وجودش شکر گویند، ولى گروهى چنین نیستند، اما می توانند با تمرین و ممارست و به کار بستن اصولی دقیق، حسن خلق و خوش اخلاقی را در وجود خود زنده کنند و چنان در عمق جانشان نفوذ کند که طبیعت ثانویّه شود. (الأخلاق فى القرآن، ج 3، ص 123)
در این جا برخی از راه کارهای تحصیل خوش اخلاقى و مبارزه با بداخلاقى و علاج آن، که در کتاب های اخلاقی آمده، بیان می شود:
1. توجه به ارزش و آثار معنوی و مادی خوش اخلاقى و آثار نیک آن و همچنین زشتى بداخلاقى و آثار بد آن؛ براى این منظور بهترین راه، مطالعه آیات و روایاتی اسـت که در زمینه خوش اخلاقی و بداخلاقی وارد شده اسـت. (جامع السعادات، ج 1، ص 343 ? 344؛ الأخلاق فى القرآن، ج 3، ص 123)
2. تمرین و ممارست؛ (المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، ج 5، ص 103 ? 104) یعنی تمرین عملى خوش اخلاقى هنگام برخورد با دیگران. تمرین یکى از عوامل رشد و پرورش صفات اخلاقى اسـت. براى انجام رفتار و کردار پسندیده ای همچون خوش اخلاقی و خوش رویی، باید تمرین کرد تا به آن عادت نمود. حضرت امام علی (علیه السلام) فرمود: «نفست را به انجام اعمال پسندیده عادت ده» (لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواع1 محقق و مصحح: حسنی بیرجندی، حسین، ص 341) تمرین و تکرار نسبت به یک خصلت زیبا یا زشت، آن را به صورت عادت یا طبیعت دوّم انسان در می آورد؛ امام على (علیه السلام) فرمود: «عادت، طبیعت دوم اسـت» (تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 43) وقتى چیزى به صورت عادت درآمد، به تدریج اعضا و جوارح انسان را کنترل کرده، بر وجود او مسلّط می شود؛ به فرموده امیر مومنان علی (علیه السلام): «عادت بر هر انسانى حکومت می کند» (عیون الحکم و المواع1 ص 403)
حتّى وقتى کسی عمیقاً غمگین و ناراحت اسـت، سعی کند خود را شاد نشان دهد و تبسّم نماید. چنان که امام على (علیه السلام) در توصیف مومن می فرماید: «شادى مومن در چهره او، و اندوه وى در دلش پنهان اسـت» (عیون الحکم و المواع1 ص 226)
هر کس قادر اسـت در مدتی با یک تصمیم قوى و عزم جزم با رعایت اصل تدریج، به تمرین عملى در این زمینه بپردازد و در این مدت با رویى گشاده، لبى خندان و رابطه اى صمیمى برخورد نماید، نرم و زیبا سخن بگوید، که قطعاً نتایج خوبى خواهد گرفت. یکی از مهم ترین کارهایی که در این زمینه باید تمرین کرد سلام و احوال پرسى توأم با تبسم، دست دادن همراه با صمیمیت و احترام، اولین راه موثّر ارتباطى، به منظور تمرین خوش اخلاق بودن و جلب محبت دیگران اسـت. چنان چه در آموزه های دین اسلام، نسبت به سلام کردن، مصافحه، احترام و محبت، سفارش و اهتمام فراوان شده اسـت.
3. مطالعه احوال انسان های خوش اخلاق و بداخلاق؛ در جامعه افراد خوش اخلاق و بد اخلاق فراوانند. با کمی دقت در احوال دیگران خواهیم دید که افراد خوش اخلاق در زندگی و روابط خود موفّق تر و شادتراند، سالم تر زندگی می کنند و بیشتر مورد احترام مردم هستند. و در مقابل؛ افراد بداخلاق منزوی، و دارای شخصیتی شکننده تر هستند و از زندگی خود جز رنج و زحمت نصیبی ندارند.
4. پرورش عواطف انسانی: یکى از ابعاد مهم وجودى انسان عواطف طبیعى، انسانى و ایمانى او اسـت. دوست داشتن دیگران و ایجاد رابطه عاطفى با سایر انسان ها قابل رشد و تربیت اسـت. انسان های مهربان شاخص ترین و دوست داشتنی ترین افراد جامعه هستند. قسمت بزرگى از لذت و شادى زندگى از طریق ایجاد ارتباط عاطفى با دیگران تأمین می شود. باید توجه نمود که این شادى و لذت از طریق خوش اخلاقى؛ یعنى ایجاد رابطه عاطفى مثبت، محبت کردن و دوست داشتن دیگران به دست می آید و بد اخلاقى که در واقع همان رابطه عاطفى منفى اسـت، موجب کدورت و عذاب زندگى خواهد بود و دیگران را از گرداگرد انسان می پراکند.
حتّى وقتى کسی عمیقاً غمگین و ناراحت اسـت، سعی کند خود را شاد نشان دهد و تبسّم نماید. چنان که امام على (علیه السلام) در توصیف مومن می فرماید: «شادى مومن در چهره او، و اندوه وى در دلش پنهان اسـت» (عیون الحکم و المواع1 ص 226)