کظم غیظ به معنی فرو بردن خشم است. کظم غیظ از فضایل اخلاقی به شمار می رود که در قرآن نیز از آن یاد شده است. کظم غیظ خودداری از اظهار خشم است.
کظم غیظ از جمله فضایل اخلاقی می باشد که در قرآن به آن پرداخته شده است.
کظم در لغت عربی به معنی گلو یا محل خروج نفس است «کظم فلان» یعنی نفس او بند آمد و ساکت شد. غیظ هم به معنی خشم و غضب شدید و حرارتی است که انسان آن را از فوران و جوشش خون قلبش میفهمد و در مییابد.
اصطلاح «کظم غیظ» یعنی خودداری از اظهار خشم و نگه داشتن آن در دل است. انسان در روابط اجتماعی با دیگران، بعضاً با عملکرد غلط آنها و خطاهایی دور از انتظار مواجه میشود و این باعث عصبانی شدن فرد میگردد. در چنین حالتی، وظیفه اخلاقی و دینی انسان این است که خشم را آشکار نکند و به آن ترتیب اثر ندهد. عصبانی شدن انسان یا برای دفع اذیت و ضرر است یا برای انتقام، اگر این خشم نسبت به کسی باشد که ضعیفتر است، در این حالت خون منبسط شده و رنگ شخص عصبانی، سرخ میشود ولی اگر این عصبانیت نسبت به کسی باشد که قویتر از اوست و خود را از انتقام گرفتن ناتوان بداند، خون منقبض میشود و شخص اندوهگین میگردد و رنگ رخسار زرد میشود.
انسان در حالت غضب تجلیگاه جهنم است و اگر خود را کنترل نکرد شراره این آتش به بیرون سرایت میکند و در قیامت با همین آتش خواهد سوخت. صدای تنفس و ناله انسان غضب کرده، صدای غیظ آلود جهنم است. در حال عصبانیت شیطان به انسان بسیار نزدیک است بنابراین شخص عصبانی نباید تصمیم بگیرد و عملی را انجام دهد. غضب از بیماری دل و نقصان عقل است و باعث ضعف نفس و نقص آن میشود البته منظور از غضب، غضبی است که مورد تایید عقل و شرع نباشد. دیوانه زودتر از عاقل و مریض زودتر از سالم عصبانی میشود اما نفس نیرومند و با فضیلت همچون کوهی است که طوفانها تکانش نمیدهد. کمتر صفتی از صفات رذیله به اندازه غضب ویرانی به بار میآورد و اگر فهرستی از آثار سوء غضب نوشته شود معلوم میگردد که این آثار از بسیاری از اخلاق رذیله بیشتر است.
«الَّذِینَ ینفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَ الضَّرَّاء وَ الْکَاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»؛ «همانا که در توانگری و تنگدستی، انفاق میکنند و خشم خود را فرو میبرند و از خطاهای مردم در میگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد».
در این آیه، سخن از نیکوکاران و ذکر برخی از خصوصیات ایشان است؛
۱. انفاق در تنگدستی و توانگری
۲. کظم غیظ
۳. عفو و بخشش
اگر انسان گمان کند که خداوند نیرویی را در انسان بی حکمت آفریده است یا اینکه بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد چنین کسی حکمت خدا را نشناخته است، هنگامی که انسان خشمگین میشود تمام توان او بسیج میگردد و گاهی قدرت او چندین برابر میشود. فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد مشروط بر اینکه در جای خود به کار گرفته شود مثل غضب حضرت موسی (ع) به دنبال گمراهی بنیاسرائیل و گوساله پرستی آنان که در سوره طه آیات ۹۲ تا ۹۴ به آن اشاره شده است. این نیرو، مایه «اَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارٍ»؛ «در برابر کفار سرسخت و شدید» است که از اوصاف مومنین میباشد. کسانی که فکر میکنند قوه غضبیه را باید کشت و خاموش نمود و این مقوله را از کمالات و معارج نفس میدانند اشتباه کردهاند زیرا آنها از مقام اعتدال این قوه غافلند؛ آنچه مذمت میشود حد افراطی آن است.
به صورت کلی، قوه غضب اگر به سمت افراط برود باعث تهور، اگر به سمت تفریط برود باعث جبن و اگر در اعتدال باشد باعث شجاعت می شود. |
اسباب غضب که با بودن آنها، آدمی از زندان غضب خلاصی نمییابد عبارتند از:
برخی غضبها، هدف مقدسی را دنبال میکنند، حدود معینی دارند و جهت رویارویی با کار خلافی به وجود میآیند، اینگونه غضبها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از حضرت امیر (ع) در مورد پیامبر رحمت (ص) وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا (ص) برای دنیا به خشم نمیآمد اما هرگاه حق، او را به خشم میآورد، هیچ کس او را نمیشناخت و هیچ چیز نمیتوانست جلو خشم او را بگیرد تا آنگاه که انتقام حق را میگرفت».
منظور از غضب خدای تعالی که در آیات قرآن به آن اشاره شده است هیجان درونی توأم با انتقامجویی نیست بلکه کیفر عادلانه او در مورد گناهکاران در دنیا و آخرت است.
از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است شکستن حدّت و شدّت آن است.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
کظم غیظ به معنی فرو بردن خشم است. کظم غیظ از فضایل اخلاقی به شمار می رود که در قرآن نیز از آن یاد شده است. کظم غیظ خودداری از اظهار خشم است.
کظم غیظ از جمله فضایل اخلاقی می باشد که در قرآن به آن پرداخته شده است.
کظم در لغت عربی به معنی گلو یا محل خروج نفس است «کظم فلان» یعنی نفس او بند آمد و ساکت شد. غیظ هم به معنی خشم و غضب شدید و حرارتی است که انسان آن را از فوران و جوشش خون قلبش میفهمد و در مییابد.
اصطلاح «کظم غیظ» یعنی خودداری از اظهار خشم و نگه داشتن آن در دل است. انسان در روابط اجتماعی با دیگران، بعضاً با عملکرد غلط آنها و خطاهایی دور از انتظار مواجه میشود و این باعث عصبانی شدن فرد میگردد. در چنین حالتی، وظیفه اخلاقی و دینی انسان این است که خشم را آشکار نکند و به آن ترتیب اثر ندهد. عصبانی شدن انسان یا برای دفع اذیت و ضرر است یا برای انتقام، اگر این خشم نسبت به کسی باشد که ضعیفتر است، در این حالت خون منبسط شده و رنگ شخص عصبانی، سرخ میشود ولی اگر این عصبانیت نسبت به کسی باشد که قویتر از اوست و خود را از انتقام گرفتن ناتوان بداند، خون منقبض میشود و شخص اندوهگین میگردد و رنگ رخسار زرد میشود.
انسان در حالت غضب تجلیگاه جهنم است و اگر خود را کنترل نکرد شراره این آتش به بیرون سرایت میکند و در قیامت با همین آتش خواهد سوخت. صدای تنفس و ناله انسان غضب کرده، صدای غیظ آلود جهنم است. در حال عصبانیت شیطان به انسان بسیار نزدیک است بنابراین شخص عصبانی نباید تصمیم بگیرد و عملی را انجام دهد. غضب از بیماری دل و نقصان عقل است و باعث ضعف نفس و نقص آن میشود البته منظور از غضب، غضبی است که مورد تایید عقل و شرع نباشد. دیوانه زودتر از عاقل و مریض زودتر از سالم عصبانی میشود اما نفس نیرومند و با فضیلت همچون کوهی است که طوفانها تکانش نمیدهد. کمتر صفتی از صفات رذیله به اندازه غضب ویرانی به بار میآورد و اگر فهرستی از آثار سوء غضب نوشته شود معلوم میگردد که این آثار از بسیاری از اخلاق رذیله بیشتر است.
«الَّذِینَ ینفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَ الضَّرَّاء وَ الْکَاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»؛ «همانا که در توانگری و تنگدستی، انفاق میکنند و خشم خود را فرو میبرند و از خطاهای مردم در میگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد».
در این آیه، سخن از نیکوکاران و ذکر برخی از خصوصیات ایشان است؛
۱. انفاق در تنگدستی و توانگری
۲. کظم غیظ
۳. عفو و بخشش
اگر انسان گمان کند که خداوند نیرویی را در انسان بی حکمت آفریده است یا اینکه بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد چنین کسی حکمت خدا را نشناخته است، هنگامی که انسان خشمگین میشود تمام توان او بسیج میگردد و گاهی قدرت او چندین برابر میشود. فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد مشروط بر اینکه در جای خود به کار گرفته شود مثل غضب حضرت موسی (ع) به دنبال گمراهی بنیاسرائیل و گوساله پرستی آنان که در سوره طه آیات ۹۲ تا ۹۴ به آن اشاره شده است. این نیرو، مایه «اَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارٍ»؛ «در برابر کفار سرسخت و شدید» است که از اوصاف مومنین میباشد. کسانی که فکر میکنند قوه غضبیه را باید کشت و خاموش نمود و این مقوله را از کمالات و معارج نفس میدانند اشتباه کردهاند زیرا آنها از مقام اعتدال این قوه غافلند؛ آنچه مذمت میشود حد افراطی آن است.
به صورت کلی، قوه غضب اگر به سمت افراط برود باعث تهور، اگر به سمت تفریط برود باعث جبن و اگر در اعتدال باشد باعث شجاعت می شود. |
اسباب غضب که با بودن آنها، آدمی از زندان غضب خلاصی نمییابد عبارتند از:
برخی غضبها، هدف مقدسی را دنبال میکنند، حدود معینی دارند و جهت رویارویی با کار خلافی به وجود میآیند، اینگونه غضبها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از حضرت امیر (ع) در مورد پیامبر رحمت (ص) وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا (ص) برای دنیا به خشم نمیآمد اما هرگاه حق، او را به خشم میآورد، هیچ کس او را نمیشناخت و هیچ چیز نمیتوانست جلو خشم او را بگیرد تا آنگاه که انتقام حق را میگرفت».
منظور از غضب خدای تعالی که در آیات قرآن به آن اشاره شده است هیجان درونی توأم با انتقامجویی نیست بلکه کیفر عادلانه او در مورد گناهکاران در دنیا و آخرت است.
از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است شکستن حدّت و شدّت آن است.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره