کد مطلب: 421484
شروع عملیات ساخت ماهواره ملی سنجش از راه دور
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۳۶
به گزارش ایسنا، محمود واعظی در پایان بازدید از مرکز البرز سازمان فضایی گفت: با بازگشتن سازمان فضایی و پژوهشگاه فضایی ایران به جایگاه اصلی خود در وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و دعوتی که از متخصصین کشور صورت گرفت برنامه مشخص ۱۰ سالهای تدوین شد تا بتوانیم آنچه که نیاز کشور و دغدغه مقام معظم رهبری در ارتباط با فناوری فضایی و ماهواره است با نیروهای خوبی که در سازمان، پژوهشگاه فضایی و دانشگاههای مختلف کشور به کار گرفته شدهاند، در مسیر درست هدایت کنیم.
وی در ادامه اظهار کرد: امروز تمام تلاش دولت یازدهم بر این است که آواربرداری از هشت سال قبل را انجام دهد تا کشور در مسیر توسعه قرار گیرد که از همینروی دولت برای توسعه کشور نیازمند دادههاست که میدانیم ماهوارههای سنجش از دور میتواند در ۱۶ بخش به ما اطلاعات بدهد.
️واعظی اضافه کرد: با توجه به وقفهای که ایجاد شده بود برای جبران آن استراتژی مبنی بر اینکه ارتباط بسیار نزدیکی میان سازمان فضایی و پژوهشگاه فضایی ایجاد شود تدوین شد تا از نزدیک با هم کار کنند که البته در این بین نمیتوان دانشگاهها و پژوهشگاههای کشور را نادیده گرفت.
وزیر ارتباطات تاکید کرد: اگر بتوانیم این فناوری را بومی کنیم، بسیاری از مشکلات کشور را میتوانیم حل کنیم و برای ماهوارههای سنجش از دور کمتر از ماهوارههای مخابراتی زمان نیاز است.
وی با بیان اینکه "پیشبینی میشود طی ۳۰ ماه آینده ماهواره سنجش از راه دور ملی داشته باشیم"، افزود: اگر برجام نبود، امروز شاهد اقدامات برای ساخت ماهواره ملی سنجش از راه دور و مخابراتی نبودیم و باید با سرعت عمل کنیم تا باتوجه به مدارهایی که داریم و مذاکرات انجام شده در بعد برجام کارها را با سرعت به پیش ببریم.
کلمات کلیدی : ماهواره ملی سنجش از راه
نظراتی که به تعمیق و گسترش بحث کمک کنند، پس از مدت کوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت دیگر بینندگان قرار می گیرد. نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود.
داستان
کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - روی مبل نشسته بودم و پاهایم را تکانتکان میدادم. برنامهی موردعلاقهام پنج دقیقهی دیگر شروع میشد. سارا، بدوبدو رفت دم پنجره. عادتش بود. هرروز بعد از ظهر مینشست کنار تنگ ماهی و با ماهیکوچولوی قرمز توی تنگ بازی میکرد.
ماهی هم انگار سارا را شناخته بود. سارا که می آمد، او هم به شیشه نزدیکتر میشد و لبهای نارنجیاش را به شیشه میچسباند و سارا را نگاه میکرد.
مامان از آشپزخانه بیرون آمده بود و قربان صدقهی سارا میرفت. هنوز دو دقیقه تا شروع برنامهام مانده بود. سرم را چرخاندم و به خواهر کوچولویم نگاه کردم.
چشمم به ماهی افتاد و با خودم فکر کردم: تا خرداد که سه ماه. تیر و حالا هم که مرداد اســت... بلند داد زدم: «مامااااان، میگم ما این ماهی رو پنجماهه داریما!»
مامان که به آشپزخانه برگشته بود، سرش را بیرون آورد: «خب که چی؟»
- خب، اینکه چرا نمیمیره؟
- وااا؟چه حرفها! جات رو تنگ کرده؟ چیکار به اون داری؟
- هیچی... همینجوری!
سرم را که چرخاندم، یک سوسک سیاه و زشت و بدترکیب از جلوی مبل روبهرویی دواندوان رد شد... چنان جیغی کشیدم که بشقاب از دست مامان ول شد و شترق، شکست. پریدم و ایستادم روی مبل.
- اونها... اونجاس... وای... مامان بدو..
مامان طی یک عملیات جانانه سوسک بدترکیب را هلاک کرد.
شب که بابا آمد، مامان ماجرا را تعریف کرد. قرار شد بابا سم بخرد و خانه را سمپاشی کند و ما هم مدتی در خانهی مادربزرگ بمانیم.
روز بعد بابا گفت سمپاشی تمام شده اســت. نفس راحتی کشیدم.
وقتی مامان در خانه را باز کرد، از همان دم در جنازهی سوسکها پیدا بود. من اتمام حجت کرده بودم که بیرون میمانم تا سوسکها جمع شوند، اما سارا دوید توی خانه و رفت لبهی پنجره، جای همیشگی ماهی قرمز. ناگهان صدای جیغ سارا همراه با گریه بلند شد.
سم سوسککشی، جان ماهی قرمز را هم گرفته بود.
مهسا منافی
17 ساله از تهران
تصویرگری: دلارامسادات باقری، 15 ساله از شهرری