مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

پایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیه‌سازی مریخ

[ad_1]

پایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیه‌سازی مریخ

براساس گزارش BBC، این گروه از 29 آگوست سال 2015 در زیر یک اتاقک بزرگ گنبدی شکل زندگی می‌کرد بدون اینکه به هوای تازه، غذای تازه یا حریم خصوصی دسترسی داشته‌باشد.

متخصصان تخمین می‌زنند سفر احتمالی انسان به مریخ از یک تا سه سال طول خواهد کشید. این پروژه تحقیقاتی که بودجه آن توسط ناسا تامین شده‌است توسط دانشگاه هاوایی اجرا شده و از زمان آزمایش 520 روزه روس‌ها به بعد، یکی از طولانی‌ترین نمونه‌های شبیه‌سازی محیط مریخ است که تاکنون در جهان انجام گرفته‌است.

اعضای این گروه پس از اینکه توانستند یک سال را به راحتی تحمل کنند، با اعتماد اعلام کردند ماموریت به مریخ موفقیت‌آمیز خواهد‌بود زیرا امکان غلبه بر چالش‌های فنی و روحی وجود دارد. با این همه یکی از مشکلاتی که در این یک‌سال اعضای گروه را دچار مشکل ساخته بود، عدم وجود حریم خصوصی بوده‌است.

این گروه از یک زیست‌اخترشناس فرانسوی، یک فیزیکدان آلمانی، یک خلبان، یک معمار، یک خبرنگار و یک زمین‌شناس آمریکایی تشکیل شده‌بود. در این آزمایش اکتشافات مریخی از بعد انسانی و مسائل مرتبط به آن شبیه‌سازی شده‌ و مورد مطالعه قرار گرفته‌است.

در حین اجرای این پروژه،‌6 عضو گروه دسترسی بسیار محدودی به منابع داشتند و باید در زمان خروج از اتاقک گنبدی لباس مخصوص فضایی به تن می‌کردند و برای جلوگیری از ایجاد تنش میان اعضا تلاش می‌کردند. هر فرد دارای یک تخت تاشو و یک میز بود و مواد غذایی آنها نیز پودر پنیر و ماهی تن بود.

5454

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


29 آگوست 2016 ... همشهری آنلاین نوشت: گروهی ۶ نفره از داوطلبان موفق شدند پروژه یکساله شبیهسازی مریخ را در منطقهای از هاوایی به پایان برسانند،پروژهای که این ۶ نفر ...دانش > نجوم - همشهری آنلاین نوشت: گروهی ۶ نفره از داوطلبان موفق شدند پروژه یکساله شبیهسازی مریخ را در منطقهای از هاوایی به پایان برسانند،پروژهای که این ۶ نفر را ...29 آگوست 2016 ... گروهی ۶ نفره از داوطلبان موفق شدند پروژه یکساله شبیهسازی مریخ را در منطقهای از هاوایی به پایان برسانند،پروژهای که این ۶ نفر را ملزم میکرد به مدت ...29 آگوست 2016 ... دانش > نجوم - همشهری آنلاین نوشت: گروهی ۶ نفره از داوطلبان موفق شدند پروژه یکساله شبیهسازی مریخ را در منطقهای از هاوایی به پایان برسانند،پروژهای ...1 سپتامبر 2016 ... nپایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیهسازی مریخn n براساس گزارش BBC، اين گروه از 29 آگوست سال 2015 در زير يك اتاقك بزرگ گنبدي شكل ...31 آگوست 2016 ... پایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیهسازی مریخ.n n n پایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیهسازی مریخ n n n براساس گزارش BBC، اين گروه از 29 آگوس.29 آگوست 2016 ... پایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیهسازی مریخ. همشهری آنلاین نوشت: گروهی ۶ نفره از داوطلبان موفق شدند پروژه یکساله شبیهسازی مریخ را در ...همشهری آنلاین نوشت: گروهی ۶ نفره از داوطلبان موفق شدند پروژه یکساله شبیهسازی مریخ را در منطقهای از هاوایی به پایان برسانند،پروژهای که این ۶ نفر را ملزم میکرد به ...پایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیهسازی مریخ.
updater

عبارات مرتبط


ادامه مطلب ...

قرنطینه

[ad_1]

قرنطینه

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - داستان > صدیقه حسینی:
از پشت شیشه‌‌ی قرنطینه نگاهش کردم. صورتش لاغر و زرد شده بود.

یادم هست که تا چند هفته‌ پیش از آن اتفاق، پشت پنجره‌ی پذیرایی برایم دوست‌داشتنی‌ترین قسمت خانه بود.

کافی بود یک چهارپایه زیر پایم بگذارم تا بتوانم پدر و تمام حیاط را از پشت شیشه ببینم. شیلنگ رنگ‌ و رورفته‌ی گوشه‌ی حیاط از آن بالا شبیه یک مار قهوه‌ای بی‌رمق بود که از شدت دل‌درد به خودش می‌پیچید. پیچشی بدون حرکت و احتمالاً بدون آه و ناله!

کافی بود پدر از راه برسد و با دیدن شیلنگ وارفته هوس کند صفایی به حیاط بدهد. آن‌وقت‌‌ها درست نمی‌فهمیدم صفا‌دادن به حیاط یعنی چه! هرچند حالا که چندسال از آن ماجرا می‌گذرد هم درست نمی‌دانم، به‌هرحال این اصطلاحی بود که پدر به کار می‌بُرد. آن‌وقت شیر آب را تا آخر باز می‌کرد و شیلنگ با سرعت شروع به حرکت می‌کرد.

انگار تازه خون توی رگ‌هایش دویده باشد پیچ‌وتاب می‌خورد و اوج می‌گرفت و یک‌دفعه مار بی‌رمقِ گوشه‌ی حیاط تبدیل به اژدهایی می‌شد که از دهانش به جای آتش، آب را با فشار به بیرون پرتاب می‌کرد.

همه می‌دانستیم که شیلنگ، سلاح سرد پدر است. وقت‌هایی که با مادر بحثش می‌شد یا توی اداره به مشکل برمی‌خورد یا چیز دیگری افسرده و ناراحتش می‌کرد به سمت شیلنگ کشیده می‌شد و بعد جوری که انگار بخواهد یک عده را تیرباران کند شیلنگ را می‌گرفت سمت گل‌های توی باغچه و آب را با فشار زیاد روی سر و صورت گل‌ها می‌پاشید. بعد هم نوبت شاخ و برگ‌های کف حیاط بود و شلیک آب به سمت آن‌ها!

گاهی که از آن بالا به این صحنه نگاه می‌کردم حس می‌کردم می‌خواهد با این کار از همه‌شان اعتراف بگیرد. حتی می‌توانستم صدای التماس برگ‌ها، گل‌های توی باغچه، در و دیوار و ماشین و... را هم بشنوم که می‌گویند: «بس است! اعتراف می‌کنیم. شلیک را تمام کن!» و بعد که پدر دست از شلیک برمی‌داشت، آن‌ها حرفی برای گفتن نداشتند و دوباره همه‌چیز شروع می‌شد!

مادر چندان به این چیزها اهمیت نمی‌داد. می‌گفت برای روحیه‌اش خوب است. واقعاً هم او با داشتن آن شیلنگ احساس قدرت می‌کرد.

آن روزهای آخر که فشار آب کم شده بود و شیلنگ توی دست‌هایش وا می‌رفت، پدر مثل سربازی که گلوله‌هایش به هدف نمی‌خورند افسرده شده بود. چندباری رفته بود سازمان آب و گفته بودند که فعلاً وضع همین است. یک‌جور کم‌آبی یا چیزی شبیه به این... تلویزیون مدام درباره‌ی کمبود آب حرف می‌زد و روی در و دیوار شهر پر شده بود از جمله‌های «صرفه‌جویی کنیم!»، «آب را هدر ندهیم» و شبیه این‌ها.

پدرم می‌گفت: «این‌ها چه می‌گویند؟ کدام صرفه‌جویی؟ کدام هدر؟!» حتی یک کارشناس را آورده بود خانه و شیلنگ را نشانش داده بود. می‌گفت شاید واقعاً عیب و ایرادی پیدا کرده که دیگر مثل آن وقت‌ها دل و دماغ شلیک‌کردن را ندارد. اژدهای کوچک پدر دوباره شبیه ماری بی‌رمق و گرسنه گوشه‌ی حیاط به خودش پیچیده بود.

مرد بعد از ور رفتن با لوله‌ها دستش را برد زیر گلوی شیلنگ و دهانه‌اش را گذاشت روی لبش و چند‌باری فوت کرد. توی شیلنگ را نگاه کرد. احتمالاً آن‌قدر تاریک بود که چیزی ندید و بعد سرش را تکان داد و گفت: «متأسفم!»

پدر همان‌جا کنار شیلنگ به زانو افتاد و گفت: «یعنی دیگر هیچ راهی نیست؟!»

دکتر گفت: «کاش راهی بود...» من اسمش را گذاشته بودم دکتر! دکتر شیلنگ‌ها!

بعد از آن، پدر روز به روز افسرده‌تر شد. دیگر نمی‌گفت و نمی‌خندید. مادر می‌گفت که او تمام قدرتش را یک شبه از دست داده. همین شد که کارش به بیمارستان کشید. به همه گفته بودیم به جای گل و شیرینی و کمپوت هر چه می‌توانند برایش بطری پر از آب بیاورند.

خودمان هم می‌دانستیم که توی این بحران و روزهای بی‌آبی انتظار زیادی است، اما مجبور بودیم برای سلامتی پدر دست به هر کاری بزنیم. فکر می‌کردیم هیچ‌چیز به اندازه‌ی آب او را خوشحال نمی‌کند.

خاله‌ها و عموهایم با بطری‌های کوچک و بزرگ آب به عیادتش می‌آمدند. حتی عموی کوچکم، که از کارخانه‌ی یخ‌سازی اخراج شده بود و درآمد دیگری نداشت، یک بطری کوچک آب آورده بود و با شرمندگی رو به مادر گفت: «ببخشید، این‌روزها دستمان بدجوری خالی است و همین چند میلی‌لیتر آب را هم به‌زور از این‌طرف و آن‌طرف قرض کرده‌ایم...»

یادم هست این‌ها را که می‌گفت تندتند با پشت دست اشک‌هایش را پاک می‌کرد که کسی نبیند، اما مادر دید و به او گفت که این آب‌ از گلوی پدر پایین نمی‌رود و بهتر است این بطری را ببرد بزند به زخمی... و این‌که ما راضی نبودیم این‌قدر خودش را به زحمت بیندازد!

با این‌حال دکتر که بطری‌های آب را دید حسابی به مادر اعتراض کرد که چرا این کار را کرده و مگر می‌خواهد دستی‌دستی پدر را بکشد؟ گفت که توی این وضعیت آب برای او سم است و حتی نباید از فاصله‌ی یک کیلومتری چشمش به آب بخورد، چون درمانش را به تأخیر می‌اندازد... این شد که تمام بطری‌ها را پس فرستادیم.

تقریباً تمام تخت‌های بیمارستان پر شده بود از آدم‌هایی که بیماری‌هایی شبیه بیماری پدر داشتند. یکی عادت داشت با شیلنگ آب، حیاط را جارو کند، یکی عادت کرده بود ماشینش را هرروز زیر دوش آب بگیرد و از همه وخیم‌تر حال پسرکی بود که عادت داشت شیر آب را باز بگذارد و همان‌طور که به آب نگاه می‌کند تمام خواب‌های شب قبلش را تعریف کند... و بعد درست وقتی که یک قطره آب هم توی لوله‌ها نمانده بود، کار همه‌شان به بیمارستان کشیده بود.

دکتر می‌گفت که این مریضی این‌روزها خیلی شایع است و احتمال این‌که از پدر به پسر به ارث برسد زیاد است... آن‌وقت دست کشید روی موهای من و گفت: «‌مراقب خودت باش پسرم!»

مادر انگار ترسیده باشد مرا محکم بغل کرد و دکتر ادامه داد که بهتر است شیلنگی را که سال‌هاست نقش اسلحه‌ی پدر را بازی کرده از گوشه‌ی حیاط جمع کنیم. می‌گفت که شاید ویروسی شده باشد و این مرض به ما هم منتقل شود...

همه‌مان بدجوری ترسیده بودیم. پرسیدم: «می‌توانم پدرم را ببینم؟»

دکتر گفت: «فقط از پشت شیشه...» و من که توی بغل مادرم می‌لرزیدم، پدر را از پشت شیشه‌ی قرنطینه‌ی بیمارستان نگاه کردم!

 


تصویرگری: شکیبا بوشهری


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

اخبار شرایط صادرات به عراق ٢٥٩١٣٩٥ صادرات مرغ به عراق به اطلاع مسئولین قرنطینه می برای ورود به بخش مورد نظر لازم است که نمایید قرنطینه دامپزشکی فیلم قرنطینه قرنطینه ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد قرنطینه قرنطینه یا قَرَنطین عبارت است از انجام عملیات ایزوله و محدود کردن اجباری به منظور جلوگیری اخبار شرایط صادرات به عراق ٢٥٩١٣٩٥ صادرات مرغ به عراق به اطلاع مسئولین قرنطینه می رساند نرم افزار انتی ویروس نرم افزار آنتی ویروسی معروف و نام آشنا از شرکت کسپر می آزادی داوطلبان زندگی در مریخ از قرنطینه پس از یک سال آزادیداوطلبانزندگیدر آزادی داوطلبان زندگی در مریخ از قرنطینه پس از یک سال… ·· ô′əē′ ŏ′ ثبت سفارش بازرگانی ثبتارش درجهت الزامی شدن ضوابط در ثبت سفارش دفتر مقررات صادرات و واردات و حوزه ثبت سفارش ملزم می الف ناگفته‏های کنکور به روایت حراست سازمان سنجش طراح کنکور چه کسانی هستند، آیا این افراد ماهها در قرنطینه می مانند، آیا امکان دارد معلم جوجه کشی » دستورالعمل و ضوابط فنی بهداشتی واحدهای پرورش و دستورالعمل و ضوابط فنی بهداشتی واحدهای پرورش و نگهداری شتر مرغ تاسیس و بهره برداری خاطره حاتمی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد خاطرهحاتمی خاطره حاتمی خاطره حاتمی در برنامه شیدایی زمینه فعالیت سینما و تلویزیون محل زندگی ‫فیلم بدون سانسور از زندان اوین‬‎ · جنجال در بند زندان اوین گفتگوی بی سانسور با لیلا اوتادی ماجرای من و اصغر فرهادی قرنطینه دامپزشکی امور قرنطینه دامپزشکی فیلم قرنطینه سازمان قرنطینه سایت قرنطینه دامپزشکی قرنطینه گیاهی دانلود فیلم قرنطینه قرنطینه بین الملل


ادامه مطلب ...

پایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیه‌سازی مریخ

[ad_1]

پایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیه‌سازی مریخ

براساس گزارش BBC، این گروه از 29 آگوست سال 2015 در زیر یک اتاقک بزرگ گنبدی شکل زندگی می‌کرد بدون اینکه به هوای تازه، غذای تازه یا حریم خصوصی دسترسی داشته‌باشد.

متخصصان تخمین می‌زنند سفر احتمالی انسان به مریخ از یک تا سه سال طول خواهد کشید. این پروژه تحقیقاتی که بودجه آن توسط ناسا تامین شده‌است توسط دانشگاه هاوایی اجرا شده و از زمان آزمایش 520 روزه روس‌ها به بعد، یکی از طولانی‌ترین نمونه‌های شبیه‌سازی محیط مریخ است که تاکنون در جهان انجام گرفته‌است.

اعضای این گروه پس از اینکه توانستند یک سال را به راحتی تحمل کنند، با اعتماد اعلام کردند ماموریت به مریخ موفقیت‌آمیز خواهد‌بود زیرا امکان غلبه بر چالش‌های فنی و روحی وجود دارد. با این همه یکی از مشکلاتی که در این یک‌سال اعضای گروه را دچار مشکل ساخته بود، عدم وجود حریم خصوصی بوده‌است.

این گروه از یک زیست‌اخترشناس فرانسوی، یک فیزیکدان آلمانی، یک خلبان، یک معمار، یک خبرنگار و یک زمین‌شناس آمریکایی تشکیل شده‌بود. در این آزمایش اکتشافات مریخی از بعد انسانی و مسائل مرتبط به آن شبیه‌سازی شده‌ و مورد مطالعه قرار گرفته‌است.

در حین اجرای این پروژه،‌6 عضو گروه دسترسی بسیار محدودی به منابع داشتند و باید در زمان خروج از اتاقک گنبدی لباس مخصوص فضایی به تن می‌کردند و برای جلوگیری از ایجاد تنش میان اعضا تلاش می‌کردند. هر فرد دارای یک تخت تاشو و یک میز بود و مواد غذایی آنها نیز پودر پنیر و ماهی تن بود.

5454

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


29 آگوست 2016 ... همشهری آنلاین نوشت: گروهی ۶ نفره از داوطلبان موفق شدند پروژه یکساله شبیهسازی مریخ را در منطقهای از هاوایی به پایان برسانند،پروژهای که این ۶ نفر ...دانش > نجوم - همشهری آنلاین نوشت: گروهی ۶ نفره از داوطلبان موفق شدند پروژه یکساله شبیهسازی مریخ را در منطقهای از هاوایی به پایان برسانند،پروژهای که این ۶ نفر را ...29 آگوست 2016 ... گروهی ۶ نفره از داوطلبان موفق شدند پروژه یکساله شبیهسازی مریخ را در منطقهای از هاوایی به پایان برسانند،پروژهای که این ۶ نفر را ملزم میکرد به مدت ...29 آگوست 2016 ... دانش > نجوم - همشهری آنلاین نوشت: گروهی ۶ نفره از داوطلبان موفق شدند پروژه یکساله شبیهسازی مریخ را در منطقهای از هاوایی به پایان برسانند،پروژهای ...1 سپتامبر 2016 ... nپایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیهسازی مریخn n براساس گزارش BBC، اين گروه از 29 آگوست سال 2015 در زير يك اتاقك بزرگ گنبدي شكل ...31 آگوست 2016 ... پایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیهسازی مریخ.n n n پایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیهسازی مریخ n n n براساس گزارش BBC، اين گروه از 29 آگوس.29 آگوست 2016 ... پایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیهسازی مریخ. همشهری آنلاین نوشت: گروهی ۶ نفره از داوطلبان موفق شدند پروژه یکساله شبیهسازی مریخ را در ...همشهری آنلاین نوشت: گروهی ۶ نفره از داوطلبان موفق شدند پروژه یکساله شبیهسازی مریخ را در منطقهای از هاوایی به پایان برسانند،پروژهای که این ۶ نفر را ملزم میکرد به ...پایان آزمایش 365 روز قرنطینه برای شبیهسازی مریخ.
updater

عبارات مرتبط


ادامه مطلب ...

قرنطینه

[ad_1]

قرنطینه

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - داستان > صدیقه حسینی:
از پشت شیشه‌‌ی قرنطینه نگاهش کردم. صورتش لاغر و زرد شده بود.

یادم هست که تا چند هفته‌ پیش از آن اتفاق، پشت پنجره‌ی پذیرایی برایم دوست‌داشتنی‌ترین قسمت خانه بود.

کافی بود یک چهارپایه زیر پایم بگذارم تا بتوانم پدر و تمام حیاط را از پشت شیشه ببینم. شیلنگ رنگ‌ و رورفته‌ی گوشه‌ی حیاط از آن بالا شبیه یک مار قهوه‌ای بی‌رمق بود که از شدت دل‌درد به خودش می‌پیچید. پیچشی بدون حرکت و احتمالاً بدون آه و ناله!

کافی بود پدر از راه برسد و با دیدن شیلنگ وارفته هوس کند صفایی به حیاط بدهد. آن‌وقت‌‌ها درست نمی‌فهمیدم صفا‌دادن به حیاط یعنی چه! هرچند حالا که چندسال از آن ماجرا می‌گذرد هم درست نمی‌دانم، به‌هرحال این اصطلاحی بود که پدر به کار می‌بُرد. آن‌وقت شیر آب را تا آخر باز می‌کرد و شیلنگ با سرعت شروع به حرکت می‌کرد.

انگار تازه خون توی رگ‌هایش دویده باشد پیچ‌وتاب می‌خورد و اوج می‌گرفت و یک‌دفعه مار بی‌رمقِ گوشه‌ی حیاط تبدیل به اژدهایی می‌شد که از دهانش به جای آتش، آب را با فشار به بیرون پرتاب می‌کرد.

همه می‌دانستیم که شیلنگ، سلاح سرد پدر است. وقت‌هایی که با مادر بحثش می‌شد یا توی اداره به مشکل برمی‌خورد یا چیز دیگری افسرده و ناراحتش می‌کرد به سمت شیلنگ کشیده می‌شد و بعد جوری که انگار بخواهد یک عده را تیرباران کند شیلنگ را می‌گرفت سمت گل‌های توی باغچه و آب را با فشار زیاد روی سر و صورت گل‌ها می‌پاشید. بعد هم نوبت شاخ و برگ‌های کف حیاط بود و شلیک آب به سمت آن‌ها!

گاهی که از آن بالا به این صحنه نگاه می‌کردم حس می‌کردم می‌خواهد با این کار از همه‌شان اعتراف بگیرد. حتی می‌توانستم صدای التماس برگ‌ها، گل‌های توی باغچه، در و دیوار و ماشین و... را هم بشنوم که می‌گویند: «بس است! اعتراف می‌کنیم. شلیک را تمام کن!» و بعد که پدر دست از شلیک برمی‌داشت، آن‌ها حرفی برای گفتن نداشتند و دوباره همه‌چیز شروع می‌شد!

مادر چندان به این چیزها اهمیت نمی‌داد. می‌گفت برای روحیه‌اش خوب است. واقعاً هم او با داشتن آن شیلنگ احساس قدرت می‌کرد.

آن روزهای آخر که فشار آب کم شده بود و شیلنگ توی دست‌هایش وا می‌رفت، پدر مثل سربازی که گلوله‌هایش به هدف نمی‌خورند افسرده شده بود. چندباری رفته بود سازمان آب و گفته بودند که فعلاً وضع همین است. یک‌جور کم‌آبی یا چیزی شبیه به این... تلویزیون مدام درباره‌ی کمبود آب حرف می‌زد و روی در و دیوار شهر پر شده بود از جمله‌های «صرفه‌جویی کنیم!»، «آب را هدر ندهیم» و شبیه این‌ها.

پدرم می‌گفت: «این‌ها چه می‌گویند؟ کدام صرفه‌جویی؟ کدام هدر؟!» حتی یک کارشناس را آورده بود خانه و شیلنگ را نشانش داده بود. می‌گفت شاید واقعاً عیب و ایرادی پیدا کرده که دیگر مثل آن وقت‌ها دل و دماغ شلیک‌کردن را ندارد. اژدهای کوچک پدر دوباره شبیه ماری بی‌رمق و گرسنه گوشه‌ی حیاط به خودش پیچیده بود.

مرد بعد از ور رفتن با لوله‌ها دستش را برد زیر گلوی شیلنگ و دهانه‌اش را گذاشت روی لبش و چند‌باری فوت کرد. توی شیلنگ را نگاه کرد. احتمالاً آن‌قدر تاریک بود که چیزی ندید و بعد سرش را تکان داد و گفت: «متأسفم!»

پدر همان‌جا کنار شیلنگ به زانو افتاد و گفت: «یعنی دیگر هیچ راهی نیست؟!»

دکتر گفت: «کاش راهی بود...» من اسمش را گذاشته بودم دکتر! دکتر شیلنگ‌ها!

بعد از آن، پدر روز به روز افسرده‌تر شد. دیگر نمی‌گفت و نمی‌خندید. مادر می‌گفت که او تمام قدرتش را یک شبه از دست داده. همین شد که کارش به بیمارستان کشید. به همه گفته بودیم به جای گل و شیرینی و کمپوت هر چه می‌توانند برایش بطری پر از آب بیاورند.

خودمان هم می‌دانستیم که توی این بحران و روزهای بی‌آبی انتظار زیادی است، اما مجبور بودیم برای سلامتی پدر دست به هر کاری بزنیم. فکر می‌کردیم هیچ‌چیز به اندازه‌ی آب او را خوشحال نمی‌کند.

خاله‌ها و عموهایم با بطری‌های کوچک و بزرگ آب به عیادتش می‌آمدند. حتی عموی کوچکم، که از کارخانه‌ی یخ‌سازی اخراج شده بود و درآمد دیگری نداشت، یک بطری کوچک آب آورده بود و با شرمندگی رو به مادر گفت: «ببخشید، این‌روزها دستمان بدجوری خالی است و همین چند میلی‌لیتر آب را هم به‌زور از این‌طرف و آن‌طرف قرض کرده‌ایم...»

یادم هست این‌ها را که می‌گفت تندتند با پشت دست اشک‌هایش را پاک می‌کرد که کسی نبیند، اما مادر دید و به او گفت که این آب‌ از گلوی پدر پایین نمی‌رود و بهتر است این بطری را ببرد بزند به زخمی... و این‌که ما راضی نبودیم این‌قدر خودش را به زحمت بیندازد!

با این‌حال دکتر که بطری‌های آب را دید حسابی به مادر اعتراض کرد که چرا این کار را کرده و مگر می‌خواهد دستی‌دستی پدر را بکشد؟ گفت که توی این وضعیت آب برای او سم است و حتی نباید از فاصله‌ی یک کیلومتری چشمش به آب بخورد، چون درمانش را به تأخیر می‌اندازد... این شد که تمام بطری‌ها را پس فرستادیم.

تقریباً تمام تخت‌های بیمارستان پر شده بود از آدم‌هایی که بیماری‌هایی شبیه بیماری پدر داشتند. یکی عادت داشت با شیلنگ آب، حیاط را جارو کند، یکی عادت کرده بود ماشینش را هرروز زیر دوش آب بگیرد و از همه وخیم‌تر حال پسرکی بود که عادت داشت شیر آب را باز بگذارد و همان‌طور که به آب نگاه می‌کند تمام خواب‌های شب قبلش را تعریف کند... و بعد درست وقتی که یک قطره آب هم توی لوله‌ها نمانده بود، کار همه‌شان به بیمارستان کشیده بود.

دکتر می‌گفت که این مریضی این‌روزها خیلی شایع است و احتمال این‌که از پدر به پسر به ارث برسد زیاد است... آن‌وقت دست کشید روی موهای من و گفت: «‌مراقب خودت باش پسرم!»

مادر انگار ترسیده باشد مرا محکم بغل کرد و دکتر ادامه داد که بهتر است شیلنگی را که سال‌هاست نقش اسلحه‌ی پدر را بازی کرده از گوشه‌ی حیاط جمع کنیم. می‌گفت که شاید ویروسی شده باشد و این مرض به ما هم منتقل شود...

همه‌مان بدجوری ترسیده بودیم. پرسیدم: «می‌توانم پدرم را ببینم؟»

دکتر گفت: «فقط از پشت شیشه...» و من که توی بغل مادرم می‌لرزیدم، پدر را از پشت شیشه‌ی قرنطینه‌ی بیمارستان نگاه کردم!

 


تصویرگری: شکیبا بوشهری


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

اخبار شرایط صادرات به عراق ٢٥٩١٣٩٥ صادرات مرغ به عراق به اطلاع مسئولین قرنطینه می برای ورود به بخش مورد نظر لازم است که نمایید قرنطینه دامپزشکی فیلم قرنطینه قرنطینه ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد قرنطینه قرنطینه یا قَرَنطین عبارت است از انجام عملیات ایزوله و محدود کردن اجباری به منظور جلوگیری اخبار شرایط صادرات به عراق ٢٥٩١٣٩٥ صادرات مرغ به عراق به اطلاع مسئولین قرنطینه می رساند نرم افزار انتی ویروس نرم افزار آنتی ویروسی معروف و نام آشنا از شرکت کسپر می آزادی داوطلبان زندگی در مریخ از قرنطینه پس از یک سال آزادیداوطلبانزندگیدر آزادی داوطلبان زندگی در مریخ از قرنطینه پس از یک سال… ·· ô′əē′ ŏ′ ثبت سفارش بازرگانی ثبتارش درجهت الزامی شدن ضوابط در ثبت سفارش دفتر مقررات صادرات و واردات و حوزه ثبت سفارش ملزم می الف ناگفته‏های کنکور به روایت حراست سازمان سنجش طراح کنکور چه کسانی هستند، آیا این افراد ماهها در قرنطینه می مانند، آیا امکان دارد معلم جوجه کشی » دستورالعمل و ضوابط فنی بهداشتی واحدهای پرورش و دستورالعمل و ضوابط فنی بهداشتی واحدهای پرورش و نگهداری شتر مرغ تاسیس و بهره برداری خاطره حاتمی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد خاطرهحاتمی خاطره حاتمی خاطره حاتمی در برنامه شیدایی زمینه فعالیت سینما و تلویزیون محل زندگی ‫فیلم بدون سانسور از زندان اوین‬‎ · جنجال در بند زندان اوین گفتگوی بی سانسور با لیلا اوتادی ماجرای من و اصغر فرهادی قرنطینه دامپزشکی امور قرنطینه دامپزشکی فیلم قرنطینه سازمان قرنطینه سایت قرنطینه دامپزشکی قرنطینه گیاهی دانلود فیلم قرنطینه قرنطینه بین الملل


ادامه مطلب ...