بامداد – ماری کوری با نام ماریا اسکودوفسکا (متولد ۷ نوامبر ۱۸۶۷ و فوت ۴ جولای ۱۹۳۴) در ورشوی لهستان چشم به جهان گشود. پدر او دبیر ریاضی و فیزیک بود و مادر او نیز مدیر بهترین مدرسه دخترانه در آن منطقه بود. ماریا در دوره زندگی خود پستی و بلندیهای بسیار زیادی را پشت سر گذاشته بود و اتفاقات تلخی را تجربه کرده بود، یکی از این اتفاقات دچار شدن مادرش به بیماری سل در سال ۱۸۷۰ بود که بر اثر آن در سال ۱۸۷۸ زمانی که ماریا ۱۰ ساله بود، جان خود را از دست داد.
در میان بیماری مادر ماریا، پدرش نیز به علت در میان گذاشتن عقاید ملیگرایی خود بادانش آمورانش از کار اخراج شد. از این رو خانواده در مضیقه مالی قرار داشت به همین علت آنها بهناچار خانه را به کاروانسرا تبدیل کردند تا از این راه امرارمعاش کنند البته که این شرایط برای ماری کوری دشوار بود زیرا او نهتنها باید درس میخواند بلکه باید کار هم میکرد.
او پشتکار قویای داشت، هنگام شب، زمانی که همه خواب بودند او تکالیفش را انجام میداد. ماریا یک سال زودتر از شرایط قانونی در لهستان، یعنی ۱۵ سالگی درسش را تمام کرد و با این کار نشان داد که استعداد درخشانی دارد و بعد از آن به او مدال طلا تعلق گرفت و این اتمام کار بود زیرا ادامه تحصیل در لهستان بیش از این ممکن نبود. پسازآن ماریا به مدت یک سال بهسوی عمو و عمهاش رفت تاکمی استراحت کند، هنگامیکه ماریا پس از یک سال به خانه بازگشت متوجه شد که داراییشان براثر برنامهریزی نادرست پدر از بین رفته پس او بهناچار معلم سرخانه شد اما ماریا دوست داشت که همچنان تحصیل کند و کار نیز بکند، بنابراین او به دانشگاه آزاد که غیرقانونی بود رفت و در آنجا به تدریس و تحصیل مشغول شد.
او به مطالعه گسترده زبانهای آلمانی، روسی و لهستانی پرداخت و با این زبانها اشعاری در نشریات مختلف به چاپ رساند. ماریا دوست داشت که به صورت هدفمند مطالعه کند به همین خاطر او با خواهر بزرگش برونیا قرار گذاشت که خرج تحصیل او را در پاریس تأمین کند و در عوض برونیا نیز به ماریا درزمینهٔ ادامه تحصیل در پاریس کمک کند. پس ماریا مجبور بود که درجایی بهتر کار کند، او معلم سرخانه یک زمیندار ثروتمند شد و در آنجا نیز به مطالعه سفتوسخت پرداخت تا قبل از ورود به پاریس آمادگی لازم را داشته باشد. ماریا اولین شکست عشقیاش را در همین خانه از پسر بزرگ خانواده، کازیمیرز خورد. هردوی آنها عاشق یکدیگر بودند اما اختلاف طبقاتی مانع این ازدواج میشد ازاینرو ماریا خرد شد و فقط منتظر بود که قرارداد کاریاش تمام شود تا به آسودگی خاطر دست یابد.
بعد این همه اتفاقات طاقت فرسا، برونیا خواهر ماریا با یکی از همکلاسیهایش ازدواج کرد، بنابراین ماریا میتوانست پس از سه سال به پاریس رفته و در آنجا تحصیل کند اما برای مدتی به ورشو بازگشت و چند سال دیگر را نیز بهعنوان معلم سرخانه گذراند. سرانجام ماریا در سال ۱۸۹۱ عازم پاریس شد و به محض رسیدن به آنجا در دانشگاه سوربن ثبت نام کرد و درخواست برونیا را برای اقامت بسیار مؤدبانه رد کرد. او در اتاق زیرشیروانی کهنهای زندگی میکرد و شب ها را با یک تکه نان و قطعات شکلات در آزمایشگاه به مطالعه میگذراند. او برای وقف با شرایط پاریس نام خود را از ماریا به ماری تغییر داد، البته او برای کشورش احترام خاصی قائل بود. او در امتحانات نهایی لیسانس نفر اول در فیزیک و نفر دوم در ریاضی شد و پس از کسب لیسانس در سال ۱۸۹۳ به یکی از همکلاسیهایش به نام لاموت علاقهمند شد و بین آنها روابط عاطفی شدیدی شکل گرفت اما ماری دچار افسردگی بعد امتحانات شد و همزمان لاموت نیز او را به شکلی ناراحتکننده رها کرد و این دومین شکست عشقی ماری بود. اما خبر خوشحالکنندهای در انتظار او بود، ماری درخواست همکاری از سوی پروفسور لیپمن دریافت کرد که توانست او را از افسردگی دور کند و تقریباً مشکلاتش را فراموش کند.
او به مدت یک سال از سال ۱۸۹۳ آزمایشاتش را در رابطه با خواص مغناطیسی فولاد انجام داد پس از آن به دیدن یک فیزیکدان لهستانی که مردی باریش کوتاه و موهای آشفته بود، رفت. نام او پیر کوری که نه سال از ماری بزرگتر بود، کوری از اینکه ماری سرپرستی برای خودش ندارد او را تحسین میکرد. پس از مدتی روابط علمی آنها به روابط عاطفی بدل شد و آنها با هم ازدواج کردند. آنها به جای خرید ملزومات زندگی دو دوچرخه خریدند و با آن به اطراف بریتانی سفر کردند. پس از مدتی اولین دختر و فرزند ماری در سپتامبر ۱۸۹۷ به نام ایرن به دنیا آمد.
بعد گذراندن دوران نقاهت بارداری درباره مغناطیسم پژوهش کرد، او پروژه لیپمن را به پایان رسانده بود بنابراین دیگر آزمایشگاهی نداشت که البته این مشکل توسط همسرش حل گردید. ماری برای تز دکترایش آزمایش شکستخورده بکرل (دانشمند بزرگی که ماری کارهایش را دنبال میکرد) که در رابطه با اشعه پتاسیم اورانیل سولفات بود، انتخاب کرد. ماری نام آن را (رادیواکتیویته) گذاشت. ماری اکتشافات زیادی از جمله اینکه منشأ رادیواکتیویته خاصیت اتمهای اورانیوم است یا توریم نیز رادیواکتیویته دارد، انجام داد و در این میان از اکتشاف پیر کوری و برادرش ژاک به نام پیزوالکتریکی برای خنثیسازی رادیواکتیویته استفاده کرد.
حالا ماری کوری اکتشافات بسیاری انجام داده بود و پیر کوری نیز از اینکه ماری کوری در حال تبدیلشدن به دانشمندی بزرگ است، بیخبر نبود پسکارهای خود را رها کرده و به کمک ماری شتافت. آنان اکتشافات زیادی کردند که از مهمترین آنها میتوان به عناصر پولونیوم (که طبق گفتههایشان فلز ناشناخته شبیه به بیسموت بود که آن را تحت عنوان یک مقاله مشترک “یک ماده رادیواکتیو جدید درون اورانیت” به چاپ رسانیدند)، رادیوم و اطلاعاتی در مورد رادیواکتیویته اشاره کرد. پیر کوری نیز به صورت انفرادی دریافت که اشعه به سه دسته آلفا، بتا و گاما تقسیم میگردد و اینکه چیزی به نام رادیواکتیویته القایی وجود دارد.
کوریها به علت این اکتشافات به همراه بکرل موفق به کسب جایزه نوبل شدند اما ماری و پیر به علت مشغله کاری نتوانستند آن را دریافت کنند ولی حتی نام جایزه نوبل کار خود را کرد و پیر کوری را به کرسی استاد فیزیک نشاند و برای ماری کوری کار پارهوقتی دست و پا کرد. بعد این اتفاقات خوشایند در سال ۱۹۰۴ ماری سقط جنین انجام داد که او را بسیار افسرده کرد ولی دسامبر سال بعد دومین دخترش به نام ایو صحیح و سالم به دنیا آمد اما اتفاق بدی انتظار ماری را میکشید، آوریل سال بعد پیر کوری در اثر برخورد با ارابهای جان خود را از دست داد و ماری شکسته شد. پس از مدتی رابطه پنهانی با همکار سابق پیر کوری، لانگوین آغاز شد به همین علت ماری اعتبار خود را از دست داد و از کسب دوباره نوبل منع شد که او را بسیار خشمگین کرد. سرانجام ماری کوری در چهار جولای ۱۹۳۴ در سن ۶۳ سالگی به علت سرطان خون در گذشت.
سایت علمی بیگ بنگ
نوشته همه چیز در مورد ماری کوری و رادیواکتیویته! اولین بار در بامداد پدیدار شد.
نوشته سنت ماری جزیره دزدان دریایی اولین بار در بامداد پدیدار شد.
وب سایت تکرا - فرید کریمی: محققان می گویند، اثرات تابش تشعشعات کیهانی معادل تاثیر مصرف ماری جوانا است. محققانی از مجارستان و آمریکا کشف کرده اند، سیگنال هایی از مغز که می توانند توسط ذرات پر انرژی فضایی تحت تاثیر قرار گیرند، در بخشی از مغز قرار دارند که مرتبط به تاثیر شاهدانه است.
مسئله این است که خورشید جریان بی پایانی از پرتوهای کیهانی را پرتاب می کند، پروتون های پر انرژی که عمدتا توسط میدان مغناطیسی زمین منحرف می شوند؛ اما در فضا چنینی حفاظتی وجود ندارد و این چیزی است که می تواند به ضرر مسافران بین سیاره ای آینده و احتمالا استعمارگران آینده سیارات خورشیدی و فراخورشیدی باشد.
در این مطالعه، محققان اثر این پروتون ها را در بخش هیپوکامپ مغز موش که مسئول خاطرات و جهت یابی است، مورد بررسی قرار دادند. این محققان دریافتند، این تابش ها با گیرنده اندوکانابینوئید واقع در این بخش مغز اختلال ایجاد می کند، این بخش از مغز، بخشی است که در هنگام دود کردن شاهدانه و فرآوردههای آن مانند ماری جوانا و حشیش، تحت تاثیر قرار می گیرد.
در واقع، ماده ای به نام تترا هیدرو کانابینول (THC) در ماری جوانا، عملکرد مولکول اندوکانابینوئید در مغز را تقلید می کند و فعالیت برخی از سیگنال های مغزی که در مسیرهای کلیدی قرار دارند را افزایش می دهد؛ بنابراین هنگامی که فرد ماری جوانا مصرف می کند، گیرنده های اندوکانابینوئید به تترا هیدرو کانابینول پاسخ می دهند و فرد احساس لذت و آرامش می کند؛ امادر همین حین، بخش هایی از مغز که مسئول حرکت، حافظه، شناخت و ادراک هستند هم تحت تاثیر قرار می گیرند.
دانشمندان می گویند، هر گونه تداخل این گیرنده ها بر اثر تابش تشعشعات کیهانی می تواند، اثراتی مشابه ماری جوانا داشته باشد. براساس گزارش محققان، در واقع اختلال هیپوکامپ مغز موش، تا ماه ها پس از آزماش باقی مانده بود.
ایوان سولتش عصب شناسی از دانشگاه استنفورد و یکی از اعضای این تیم تحقیقاتی می گوید: "شاید خنده دار باشد؛ اما در سفر طولانی به مریخ، تفریحات و استفاده از ماری جوانا پزشکی، احتمالا تبدیل به مسئله ای بسیار بحث برانگیز می شود.”
یافته های این محققان در نشریه "Brain Structure and Function” به چاپ رسیده است.
وب سایت تکرا - فرید کریمی: محققان می گویند، اثرات تابش تشعشعات کیهانی معادل تاثیر مصرف ماری جوانا است. محققانی از مجارستان و آمریکا کشف کرده اند، سیگنال هایی از مغز که می توانند توسط ذرات پر انرژی فضایی تحت تاثیر قرار گیرند، در بخشی از مغز قرار دارند که مرتبط به تاثیر شاهدانه است.
مسئله این است که خورشید جریان بی پایانی از پرتوهای کیهانی را پرتاب می کند، پروتون های پر انرژی که عمدتا توسط میدان مغناطیسی زمین منحرف می شوند؛ اما در فضا چنینی حفاظتی وجود ندارد و این چیزی است که می تواند به ضرر مسافران بین سیاره ای آینده و احتمالا استعمارگران آینده سیارات خورشیدی و فراخورشیدی باشد.
در این مطالعه، محققان اثر این پروتون ها را در بخش هیپوکامپ مغز موش که مسئول خاطرات و جهت یابی است، مورد بررسی قرار دادند. این محققان دریافتند، این تابش ها با گیرنده اندوکانابینوئید واقع در این بخش مغز اختلال ایجاد می کند، این بخش از مغز، بخشی است که در هنگام دود کردن شاهدانه و فرآوردههای آن مانند ماری جوانا و حشیش، تحت تاثیر قرار می گیرد.
در واقع، ماده ای به نام تترا هیدرو کانابینول (THC) در ماری جوانا، عملکرد مولکول اندوکانابینوئید در مغز را تقلید می کند و فعالیت برخی از سیگنال های مغزی که در مسیرهای کلیدی قرار دارند را افزایش می دهد؛ بنابراین هنگامی که فرد ماری جوانا مصرف می کند، گیرنده های اندوکانابینوئید به تترا هیدرو کانابینول پاسخ می دهند و فرد احساس لذت و آرامش می کند؛ امادر همین حین، بخش هایی از مغز که مسئول حرکت، حافظه، شناخت و ادراک هستند هم تحت تاثیر قرار می گیرند.
دانشمندان می گویند، هر گونه تداخل این گیرنده ها بر اثر تابش تشعشعات کیهانی می تواند، اثراتی مشابه ماری جوانا داشته باشد. براساس گزارش محققان، در واقع اختلال هیپوکامپ مغز موش، تا ماه ها پس از آزماش باقی مانده بود.
ایوان سولتش عصب شناسی از دانشگاه استنفورد و یکی از اعضای این تیم تحقیقاتی می گوید: "شاید خنده دار باشد؛ اما در سفر طولانی به مریخ، تفریحات و استفاده از ماری جوانا پزشکی، احتمالا تبدیل به مسئله ای بسیار بحث برانگیز می شود.”
یافته های این محققان در نشریه "Brain Structure and Function” به چاپ رسیده است.
بامداد – ماری کوری با نام ماریا اسکودوفسکا (متولد ۷ نوامبر ۱۸۶۷ و فوت ۴ جولای ۱۹۳۴) در ورشوی لهستان چشم به جهان گشود. پدر او دبیر ریاضی و فیزیک بود و مادر او نیز مدیر بهترین مدرسه دخترانه در آن منطقه بود. ماریا در دوره زندگی خود پستی و بلندیهای بسیار زیادی را پشت سر گذاشته بود و اتفاقات تلخی را تجربه کرده بود، یکی از این اتفاقات دچار شدن مادرش به بیماری سل در سال ۱۸۷۰ بود که بر اثر آن در سال ۱۸۷۸ زمانی که ماریا ۱۰ ساله بود، جان خود را از دست داد.
در میان بیماری مادر ماریا، پدرش نیز به علت در میان گذاشتن عقاید ملیگرایی خود بادانش آمورانش از کار اخراج شد. از این رو خانواده در مضیقه مالی قرار داشت به همین علت آنها بهناچار خانه را به کاروانسرا تبدیل کردند تا از این راه امرارمعاش کنند البته که این شرایط برای ماری کوری دشوار بود زیرا او نهتنها باید درس میخواند بلکه باید کار هم میکرد.
او پشتکار قویای داشت، هنگام شب، زمانی که همه خواب بودند او تکالیفش را انجام میداد. ماریا یک سال زودتر از شرایط قانونی در لهستان، یعنی ۱۵ سالگی درسش را تمام کرد و با این کار نشان داد که استعداد درخشانی دارد و بعد از آن به او مدال طلا تعلق گرفت و این اتمام کار بود زیرا ادامه تحصیل در لهستان بیش از این ممکن نبود. پسازآن ماریا به مدت یک سال بهسوی عمو و عمهاش رفت تاکمی استراحت کند، هنگامیکه ماریا پس از یک سال به خانه بازگشت متوجه شد که داراییشان براثر برنامهریزی نادرست پدر از بین رفته پس او بهناچار معلم سرخانه شد اما ماریا دوست داشت که همچنان تحصیل کند و کار نیز بکند، بنابراین او به دانشگاه آزاد که غیرقانونی بود رفت و در آنجا به تدریس و تحصیل مشغول شد.
او به مطالعه گسترده زبانهای آلمانی، روسی و لهستانی پرداخت و با این زبانها اشعاری در نشریات مختلف به چاپ رساند. ماریا دوست داشت که به صورت هدفمند مطالعه کند به همین خاطر او با خواهر بزرگش برونیا قرار گذاشت که خرج تحصیل او را در پاریس تأمین کند و در عوض برونیا نیز به ماریا درزمینهٔ ادامه تحصیل در پاریس کمک کند. پس ماریا مجبور بود که درجایی بهتر کار کند، او معلم سرخانه یک زمیندار ثروتمند شد و در آنجا نیز به مطالعه سفتوسخت پرداخت تا قبل از ورود به پاریس آمادگی لازم را داشته باشد. ماریا اولین شکست عشقیاش را در همین خانه از پسر بزرگ خانواده، کازیمیرز خورد. هردوی آنها عاشق یکدیگر بودند اما اختلاف طبقاتی مانع این ازدواج میشد ازاینرو ماریا خرد شد و فقط منتظر بود که قرارداد کاریاش تمام شود تا به آسودگی خاطر دست یابد.
بعد این همه اتفاقات طاقت فرسا، برونیا خواهر ماریا با یکی از همکلاسیهایش ازدواج کرد، بنابراین ماریا میتوانست پس از سه سال به پاریس رفته و در آنجا تحصیل کند اما برای مدتی به ورشو بازگشت و چند سال دیگر را نیز بهعنوان معلم سرخانه گذراند. سرانجام ماریا در سال ۱۸۹۱ عازم پاریس شد و به محض رسیدن به آنجا در دانشگاه سوربن ثبت نام کرد و درخواست برونیا را برای اقامت بسیار مؤدبانه رد کرد. او در اتاق زیرشیروانی کهنهای زندگی میکرد و شب ها را با یک تکه نان و قطعات شکلات در آزمایشگاه به مطالعه میگذراند. او برای وقف با شرایط پاریس نام خود را از ماریا به ماری تغییر داد، البته او برای کشورش احترام خاصی قائل بود. او در امتحانات نهایی لیسانس نفر اول در فیزیک و نفر دوم در ریاضی شد و پس از کسب لیسانس در سال ۱۸۹۳ به یکی از همکلاسیهایش به نام لاموت علاقهمند شد و بین آنها روابط عاطفی شدیدی شکل گرفت اما ماری دچار افسردگی بعد امتحانات شد و همزمان لاموت نیز او را به شکلی ناراحتکننده رها کرد و این دومین شکست عشقی ماری بود. اما خبر خوشحالکنندهای در انتظار او بود، ماری درخواست همکاری از سوی پروفسور لیپمن دریافت کرد که توانست او را از افسردگی دور کند و تقریباً مشکلاتش را فراموش کند.
او به مدت یک سال از سال ۱۸۹۳ آزمایشاتش را در رابطه با خواص مغناطیسی فولاد انجام داد پس از آن به دیدن یک فیزیکدان لهستانی که مردی باریش کوتاه و موهای آشفته بود، رفت. نام او پیر کوری که نه سال از ماری بزرگتر بود، کوری از اینکه ماری سرپرستی برای خودش ندارد او را تحسین میکرد. پس از مدتی روابط علمی آنها به روابط عاطفی بدل شد و آنها با هم ازدواج کردند. آنها به جای خرید ملزومات زندگی دو دوچرخه خریدند و با آن به اطراف بریتانی سفر کردند. پس از مدتی اولین دختر و فرزند ماری در سپتامبر ۱۸۹۷ به نام ایرن به دنیا آمد.
بعد گذراندن دوران نقاهت بارداری درباره مغناطیسم پژوهش کرد، او پروژه لیپمن را به پایان رسانده بود بنابراین دیگر آزمایشگاهی نداشت که البته این مشکل توسط همسرش حل گردید. ماری برای تز دکترایش آزمایش شکستخورده بکرل (دانشمند بزرگی که ماری کارهایش را دنبال میکرد) که در رابطه با اشعه پتاسیم اورانیل سولفات بود، انتخاب کرد. ماری نام آن را (رادیواکتیویته) گذاشت. ماری اکتشافات زیادی از جمله اینکه منشأ رادیواکتیویته خاصیت اتمهای اورانیوم است یا توریم نیز رادیواکتیویته دارد، انجام داد و در این میان از اکتشاف پیر کوری و برادرش ژاک به نام پیزوالکتریکی برای خنثیسازی رادیواکتیویته استفاده کرد.
حالا ماری کوری اکتشافات بسیاری انجام داده بود و پیر کوری نیز از اینکه ماری کوری در حال تبدیلشدن به دانشمندی بزرگ است، بیخبر نبود پسکارهای خود را رها کرده و به کمک ماری شتافت. آنان اکتشافات زیادی کردند که از مهمترین آنها میتوان به عناصر پولونیوم (که طبق گفتههایشان فلز ناشناخته شبیه به بیسموت بود که آن را تحت عنوان یک مقاله مشترک “یک ماده رادیواکتیو جدید درون اورانیت” به چاپ رسانیدند)، رادیوم و اطلاعاتی در مورد رادیواکتیویته اشاره کرد. پیر کوری نیز به صورت انفرادی دریافت که اشعه به سه دسته آلفا، بتا و گاما تقسیم میگردد و اینکه چیزی به نام رادیواکتیویته القایی وجود دارد.
کوریها به علت این اکتشافات به همراه بکرل موفق به کسب جایزه نوبل شدند اما ماری و پیر به علت مشغله کاری نتوانستند آن را دریافت کنند ولی حتی نام جایزه نوبل کار خود را کرد و پیر کوری را به کرسی استاد فیزیک نشاند و برای ماری کوری کار پارهوقتی دست و پا کرد. بعد این اتفاقات خوشایند در سال ۱۹۰۴ ماری سقط جنین انجام داد که او را بسیار افسرده کرد ولی دسامبر سال بعد دومین دخترش به نام ایو صحیح و سالم به دنیا آمد اما اتفاق بدی انتظار ماری را میکشید، آوریل سال بعد پیر کوری در اثر برخورد با ارابهای جان خود را از دست داد و ماری شکسته شد. پس از مدتی رابطه پنهانی با همکار سابق پیر کوری، لانگوین آغاز شد به همین علت ماری اعتبار خود را از دست داد و از کسب دوباره نوبل منع شد که او را بسیار خشمگین کرد. سرانجام ماری کوری در چهار جولای ۱۹۳۴ در سن ۶۳ سالگی به علت سرطان خون در گذشت.
سایت علمی بیگ بنگ
نوشته همه چیز در مورد ماری کوری و رادیواکتیویته! اولین بار در بامداد پدیدار شد.