چکیده
ابن الامیر صنعانی یکی از علمای زیدی سلفی در قرن دوازدهم به شمار میآید. دیدگاههای اعتقادی او در مسئله توحید، شرک و بدعت متأثر از اندیشههای سلفی ابن تیمیه است که در آثارش انعکاس یافته است. او با توسعهی مفهوم شرک هر گونه توسل، استغاثه، نذر و قربانی برای غیرخدا را از مصادیق بارز شرک دانسته، این اعمال را در ردیف شرک بت پرستان قلمداد کرده است و با چنین اعمالی به شدت مخالف است. این نوع نگاه وی به شرک، در کنار حمایت اولیه وی از حرکت تبلیغی محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار وهابیت، برخی جریانهای تکفیری را بر آن داشت تا او را به عنوان یکی از علمای سلفی معرفی کنند که اندیشههای تکفیری محمد بن عبدالوهاب و اقدامات ضد بشری وی را تأیید، و از وی حمایت کرده است. اما با وجود شواهد و مدارکی دال بر حمایت صنعانی از دعوت بنیانگذار جریان وهابیت تکفیری، دلایل متقنی وجود دارد که اعتدالی بودن صنعانی را تأیید، و شبهه تکفیری بودن وی را رد میکند. پژوهش حاضر ابتدا به دو مفهوم سلفی گری میانه رو و تکفیری پرداخته، در مرحله بعد مروری بر حیات علمی و مهمترین دیدگاههای سلفی صنعانی داشته، سپس دلایل تکفیری بودن و اعتدالی بودن رویکرد سلفی وی را ارائه خواهد کرد.
کلید واژه : صنعانی، سلفی تکفیری، سلفی میانه رو، وهابیت تکفیری، توحید، شرک، محمد بن عبدالوهاب.
مقدمه
ابن الامیر صنعانی یکی از علمای زیدی یمن است که گرایش شدیدی به سلفیه داشت. او از جمله کسانی است که در دوران معاصر جایگاه خاصی در میان جریانهای مختلف سلفیان دارد. برخی آثار او محل توجه ویژه عالمان و محققان سلفی قرار گرفته است. در این میان برخی از جریانهای تکفیری، نظیر وهابیت، کوشیدهاند صنعانی را از طیف خود برشمارند. آنها ادعا میکنند صنعانی از جمله شخصیتهای برجسته سلفی است که از دیدگاههای تکفیری محمد بن عبدالوهاب (1115-1206 ه. ق.) ، بنیانگذار جریان سلفی وهابی و اقدامات او به عنوان پرچمدار مبارزه با شرک حمایت کرده، در مدح او شعری سروده است. اما از سویی دیگر، زیدیان سلفی یا سلفیان میانهرو همواره او را به عنوان یکی از شخصیتهای سلفی اعتدالی و از ائمه خود معرفی کردهاند.
اهمیت پرداختن به صنعانی از آن روست که آثار وی در بسیاری از محافل علمی سلفیه معاصر، استفاده شده و به عنوان یکی از منابع معتبر، توجه آنها را به خود جلب کرده است.
صنعانی اگرچه یکی از شخصیتهای برجسته زیدی سلفی در یمن به شمار میرود- که بیشتر آنها به جز شخصیتهای دو قرن معاصر، رویکرد اعتدالی در سلفیه را مبنای دیدگاههای اعتقادی خود قرار داده بودند- (2) اما در عین حال هم دوره بودن صنعانی با محمد بن عبدالوهاب و ستودن رهبر این جریان، شخصیت صنعانی را در هالهای از ابهام قرار داده است که آیا او به راستی یکی از سردمداران و رهبران تفکر تکفیری به شمار میآید یا از پیشگامان تفکر سلفی اعتدالی.
از این رو برای پدیدار شدن شخصیت حقیقی صنعانی، ابتدا به حیات علمی وی اشاره میکنیم. سپس به مبانی اعتقادی وی میپردازیم و در نهایت ادله تکفیری بودن یا اعتدالی بودن صنعانی را بررسی میکنیم. با توجه به اینکه موضوع مقاله مرتبط با دو گونه سلفیگری تکفیری و اعتدالی است، پیش از ورود به موضوع، تعریفی از آن دو ارائه میکنیم.
مفهوم شناسی
سلفیگری گونهها و طیفهای مختلفی دارد که از آن جمله میتوان به سلفیگری اعتدالی و سلفیگری تکفیری اشاره کرد. در این مقاله برای تبیین سلفیگری اعتدالی و تکفیری، به حوزه عملی بسنده کرده، از حوزه نظری چشم میپوشیم. دلیل نپرداختن به سلفیگری تکفیری در حوزه نظر آن است که، اندیشههای تکفیری در حوزه نظری ریشه در دیدگاههای اعتقادی ابن تیمیه، نظریه پرداز سلفیه، دارد و شاید بتوان گفت از حیث نظری بیشتر جریانهای سلفی به پیروی از ابن تیمیه مبانی تکفیری دارند، اما با توجه به اینکه مبانی تکفیری ابن تیمیه از مرز نظریه فراتر نرفته و هیچ گاه وارد فاز علمی نشد، برخی از گروههای سلفی نیز در تسری تکفیر به عرصه عملی توقف کردند؛ برخلاف وهابیت و سلفیه تکفیری که در تکفیر مسلمانان پا را فراتر گذاشته، جان و مال مسلمانان را مباح دانستهاند.
با توجه به مطالب فوق، در ادامه به تعریف دو گونه سلفیگری پرداخته میشود.
سلفیگری تکفیری
این گونه از سلفیگری به جریانی گفته میشود که با نگاهی افراطی به مبانی سلفی، مخالفان خود را کافر میداند. این طیف همانند خوارج معتقد به تلازم میان ایمان و عمل هستند و معتقدند ارتکاب به گناه کبیره موجب کفر و زوال ایمان میشود. از این رو، بر اساس دیدگاه سلفیان تکفیری، مرتکب کبیره، از اسلام خارج شده، مهدورالدم است.
یکی از مکتبهای مهم سلفیگری تکفیری، وهابیت است که محمد بن عبدالوهاب تأسیس کرد. غیر از وهابیت، شاخههای تندروی مکتب سلفی «دیوبند» نظیر «سپاه صحابه»، «لشگر جهنگوی»، «لشگر طیبه» و ... نیز زیر مجموعه سلفیگری تکفیری به شمار میآیند. (3)
سلفیگری اعتدالی
سلفیه اعتدالی به جریانی گفته میشود که در عین پیروی از مبانی سلفیه همواره از تکفیر مسلمانان اجتناب کرده، در این امر احتیاط بیشتری میکند. این جریان از تندرویهای جریان تکفیری اجتناب کرده و همانگونه که از نام آن پیداست، رویکرد اعتدالی را در مبانی سلفی خود اتخاذ کرده است. شاخه اعتدالی سلفیه دیوبندی در شبه قاره هند، سلفیه اعتدالی اخوانی و سلفیه اعتدالی زیدی در یمن از مهمترین نمونههای سلفیگری اعتدالی به شمار میروند. (4)
پس از تبیین دو مفهوم فوق، در قسمت بعد مروری بر زندگی صنعانی خواهد شد.
حیات علمی صنعانی
محمد بن اسماعیل (5) از نوادگان یحیی بن حمزه از نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام) ، در شهر کحلان واقع در شمال غربی یمن به دنیا آمد. (6) او به سبب انتسابش به یحیی بن حمزه سلیمان ( ف. 636 ه.ق.) ، یکی از امرای بزرگ در یمن، بهابن الامیر ملقب شد. (7) جد او صلاح بن محمد بن علی از علمای کحلان به شمار میآمده است. پدر وی، یعنی اسماعیل بن صلاح (ف. 1146 ه.ق.) نیز از مجتهدان دوران خود بوده است. اسماعیل بن صلاح بخشی از زندگی علمی خود را در کحلان گذراند، اما پس از مرگ پدر خود، یعنی صلاح بن محمد، در 1110 ه.ق. یا 1108 ه.ق. به همراه محمد، فرزند خود، به صنعا آمد و نزد بزرگان دوران خود نظیر زید بن محمد بن حسن (8) (ف. 1123 ه.ق.) ، به تحصیل ادامه داد و پس از مدتی از جایگاه علمی والایی برخوردار شد و شاگردان بسیاری، از جمله فرزند خود، را تربیت کرد. رجال نویسان دو کتاب از پدر ابن الامیر صنعانی نام بردهاند: شرح عوامل و دیوان شعر که ابن الامیر گردآوری کرده است. (9)
ابن الامیر صنعانی نزد استادان برجستهی زیدیه، علوم صرف، نحو، معانی، بیان و اصول فقه را در صنعا فرا گرفت. (10) او سپس در 1112 ه.ق. برای نخستین بار راهی سرزمین حجاز شد و در مدت اقامتش در مدینهی منوره در دیدار با عبدالرحمن بن ابی الغیث خطیب مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و طاهر بن ابراهیم کردی، از علمای مدینه، با اصحاب حدیث اهل سنت آشنا شد و نزد آنها به تحصیل در علوم حدیث اشتغال یافت. (11) وی نزد ابن ابی الغیث به فراگیری صحیح بخاری و صحیح مسلم پرداخت و در نهایت از وی اجازهی نقل حدیث گرفت. سفر ابن الامیر به مکه و مدینه، یکی از مراکز اصلی اصحاب حدیث اهل سنت و سلفیه، تأثیرپذیری او از مبانی اعتقادی سلفیه و دوری از باورهای اعتقادی زیدیان معتزلی مشرب را به همراه داشت. (12)
ابن الامیر صنعانی سه مرتبهی دیگر نیز برای ادای فریضهی حج و فراگیری علوم حدیث به سرزمین حجاز سفر کرد. او در سفر دوم خویش در 1132 ه.ق.، با ابی الحسن محمد بن عبدالهادی سندی (ف. 1138 ه.ق.) دیدار کرد و در مدت اقامت طولانی خود در این سفر به مباحثههای علمی با وی پرداخت. صنعانی بعد از گذشت دو سال، در 1134 ه.ق. برای مرتبهی سوم به آنجا سفر کرد و نزد علمایی چون شیخ محمد بن احمد اسدی (ف. 1160 ه.ق.) درس خواند. ابن الامیر پس از فراگیری کتاب شرح عمدة فی العمده پرداخت. وی همچنین در این سفر مسند احمد بن حنبل، صحیح مسلم و احیاء علوم الدین را نزد سالم بن عبدالله بصری (ف. 1134 ه.ق.) فرا گرفت. آخرین سفر ابن الامیر صنعانی به حجاز در 1139 ه.ق. صورت گرفت. (13) تأثیرپذیری او از اصحاب حدیث و سلفیه تا حدی است که به وی لقب امیرالمؤمنین در حدیث را دادهاند. تبیین اندیشههای اعتقادی صنعانی، علاوه بر نمایان ساختن تأثیرپذیری شدید او از سلفیه، نگاه اعتدالی یا تکفیری وی را روشن میکند. از این رو در بخش بعد، مهمترین دیدگاههای سلفی وی ارائه خواهد شد.
اندیشههای سلفی ابن الامیر صنعانی
با نگاهی عمیق به دیدگاههای اعتقادی ابن الامیر صنعانی در آثارش، میتوان به گرایش شدید وی به تفکر سلفیه پی برد. او مانند ابن الوزیر در بسیاری از کتابهایش از مبانی اعتقادی و روش علمی بزرگان اصحاب حدیث اهل سنت و سلفیه، نظیر ابن تیمیه و ابن قیم، استفاده کرده است. صنعانی با تبیین مبانی سلفیه به نقد مبانی زیدیه معتزلی مشرب یمن پرداخته است. او مدعی بود بیشتر باورهای زیدیان یمن ریشه در تفکرات اعتزالی زیدیهی هادویه داشته، با خط اصیل زیدیه مطابقت ندارد. صنعانی همچون دیگر شخصیتهای برجستهی زیدیهی سلفی با فرقه گرایی مخالفت کرده است. وی در این زمینه مینویسد: «فرقه گرایی منشأ اختلاف میان مسلمانان و سرچشمه تمام فتنههاست». (14)
صنعانی تکفیر فرقههای اسلامی از جانب یکدیگر و به دنبال آن ریختن خون برادران مسلمان خود، تفسیق، بدعت، خارج شدن از انصاف و دادن نسبتهای ناروا به یکدیگر را از پیامدهای فرقهگرایی دانسته، (15) همگان را به پیروی از کتاب، سنت و سلف صالح فرا خواندهاست. او معتقد است ظهور علم کلام و تفکر در ذات خداوند فرقهگرایی را به دنبال داشته، منجر به اختلاف نظر در اعتقادات شده است. (16) انتقاد ابن الامیر صنعانی به فرقهگرایی در حالی است که او خودش در مواجهه با دیدگاههای متکلمان بر اساس مبانی اعتقادی اصحاب حدیث و سلفیه به نقد آنها پرداخته است. تمجیدهای صنعانی از بزرگان و اصحاب حدیث اهل سنت برخاسته از وابستگی و گرایش شدید وی به جریان اصحاب حدیث است. (17) در بررسی اندیشههای سلفی صنعانی، دیدگاههای اعتقادی وی درباره توحید، بدعت و شرک مطرح خواهد شد.
توحید از منظر صنعانی
یکی از مسائل مهم اعتقادی مسئله توحید است. نگرش عالمان اسلامی درباره توحید متفاوت بوده، این اختلاف در برخی موارد به تکفیر از سوی برخی گروههای افراطی، نظیر وهابیت، منجر شده است. ابن الامیر صنعانی، دربارهی توحید ربوبیت مینویسد:
مقصود از توحید ربوبیت- که به آن توحید خالقیت و رازقیت نیز گفته شده و به نامهای دیگری هم اطلاق میشود- این است که آفریدگار جهان فقط خداست و اوست پروردگاری که رزق و روزی همه را میرساند... این نوع از توحید را حتی مشرکان نیز پذیرفته بودند. (18)
صنعانی با روش متکلمان و فلاسفهی مسلمان در اثبات توحید ربوبیت مخالف است و آن را باطل، سراب و برخاسته از جهل برشمرده است. او اندیشههای متکلمان را بدعتی دانسته که فایدهای جز فرقه گرایی در پی نداشته است. وی دیدگاههای آنها را فاقد هرگونه رشد و تهی از حقیقتهای موجود در کتاب و سنت دانسته است. صنعانی متأثر از ابن تیمیه و دیگر بزرگان اصحاب حدیث اهل سنت و سلفیه و ابن الوزیر، بنیانگذار جریان زیدیهی سلفیه، برای اثبات وجود خداوند از دلالتهای فطرت، آفاق، انفس و معجزات، که برخاسته از آیات قرآن بوده، استفاده میکند و دلایل عقلی برای اثبات وجود خداوند را نمیپذیرد. (19) او در باب توحید، تأکید فراوانی بر توحید عبادی داشته، در تعریف آن این گونه مینویسد: «منظور از توحید الوهیت (عبادی) ، توحید در عبادت و پرستش است، بدین معنا که هر گونه پرستش و عبادت، فقط برای خداوند یکتا انجام بگیرد». (20)
صنعانی میافزاید: «مشرکان اگرچه به توحید ربوبیت و وجود خداوند ایمان داشتند، اما به دلیل شریک دانستن همتایانی برای او در عبادت، مشرک خوانده میشوند و به سبب فقدان اعتقاد به
توحید الوهیت از دایره موحدان خارج شدند». (21)
ابن الامیر به دنبال اثبات لزوم اعتقاد به توحید عبادی در کنار توحید ربوبیت، نتیجهای را گرفته که، به جز در اندیشههای اعتقادی بزرگان اصحاب حدیث اهل سنت و سلفیه، در دیدگاههای متکلمان مسلمان یافت نمیشود. او هر گونه اعتقاد به انسان مرده یا زنده به عنوان اینکه واسطهای میان خداوند و انسان باشد و شفاعت او را بکند و اعتقاد به اینکه آن انسان ضرر و زیانی میرساند را همانند پرستش بتها قلمداد کرده، آن را از مصادیق شرک دانسته است. (22)
اسما و صفات الاهی از منظر صنعانی
صنعانی در باب اسما و صفات خداوند معتقد به تفصیل شده است. او معتقد است در صورتی که اسم یا صفتی به عنوان دعا بر خداوند اطلاق شود باید برای اطلاق آن اسم یا صفت بر کتاب، سنت و اجماع توقف کرد؛ بدین معنا که فقط اسم و صفتی را میتوان به صورت دعا برای خواندن خداوند به کار برد که در آیات، روایات و اجماع به صورت دعا بر خداوند اطلاق شده باشد؛ چرا که خداوند به جز آنچه خود را نامیده است، خوانده نمیشود. از این رو نمیتوان به خداوند متعال گفت: «یا شیء!» و «یا موجود!» اغفر لی. اما در صورتی که اطلاق اسم و صفت به منظور خبر دادن از خداوند باشد میتوان به اسم و صفتی که در آیات و روایات وارد نشده و در عین حال اطلاق آن در حق خداوند حقیقت دارد، از او خبر داد، نظیر موجود، مذکور، واجب الوجود، صانع و متکلم. اما جایز نیست به صورت دعا گفت: یا متکلم! اغفر لی. (23)
صنعانی در آنجایی که قصد خبری وجود دارد اطلاق اسمهایی که موهوم به خطاست را جایز ندانسته است. (24) این دیدگاهی است که بزرگان سلفیه، نظیر ابن تیمیه، نیز به آن معتقدند و دیدگاه ابن الامیر صنعانی برگرفته از آرای آنهاست. (25) صنعانی معتقد است باید به اسم و صفات الاهی به همان نحوی که در قرآن آمده است ایمان داشت و مترادف این اسما و صفات را نمیتوان جایگزین کرد؛ همچنان که عدول از اسمی که خداوند به آن نامیده شده به غیر آن اسم صحیح نیست. صنعانی هر گونه تأویل در اسما و صفات را جایز ندانسته، معتقد است باید به ظواهر کتاب و سنت ایمان داشت. او دلیل این اعتقاد را دیدگاه صحابه دانسته، در این باره مینویسد: «صحابه این صفات را شنیدند و به واسطه این صفات خدا را مدح کردند، بدون اینکه آن را تأویل کند و این گونه نگفتند که از اثبات صفت سمیع، گوش برای خدا لازم آمده و از صفت بصیر، چشم برای او لازم میآید». (26)
ابن الامیر در تبیین تمسک جستن صحابه به ظواهر کتاب و سنت، به گفتههای هروی (27) (ف. 481 ه.ق.) و نووی (28) (ف. 676 ه.ق.) ، از علمای اصحاب حدیث، استناد کرده است. در این زمینه هروی و نووی تأکید کردهاند که سلف صالح بدون تأویل آیات دالِ بر اسما و صفات خداوند، به ظاهر آنها ایمان داشته، از هر گونه اظهارنظر دربارهی معنای آن آیات اجتناب میکردهاند. (29) هرچند دیدگاه صنعانی و بزرگان اصحاب حدیث و سلفیه در باب نفی تأویل به تشبیه و تجسیم منجر میشود، اما او همچون بزرگان سلفی پیش از خود مخالف تشبیه، تجسیم و تعطیل است. صنعانی در عین دفاع از دیدگاه سلفیه در اسما و صفات به نقد آرای متکلمان پرداخته، مینویسد: «برخی، صفات خدا را نفی و برخی دیگر آن را اثبات کردهاند و در میان گروه دوم برخی تمام صفات و گروه دیگر برخی صفات را اثبات کردهاند». (30)
صنعانی در ادامهی انتقاد خود به دیدگاه متکلمان، درباره صفات مینویسد:
دین بدون هیچ گونه تصرفی از انبیا گرفته شد و سلف صالح به مدلول لغوی آیات اکتفا کرده، اسما و صفات را بر خداوند اطلاق کردند، بدون اینکه محال بودن اسما و صفات به ذهن آنها خطور کند. اما متکلمان از روش آنها ابا کرده، در ماهیت اسما و صفات برای خداوند تفکر کردند و خود را در آنچه بر عهده آنها نبود به مشقت انداختند. (31)
بدعت از دیدگاه صنعانی
صنعانی هر امری که پس از دوران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دین حادث شده را بدعت قلمداد کرده، (32) و هر گونه بدعتی را، مطابق با روایات موجب گمراهی دانسته است. او ضمن بر حذر داشتن از بدعت در دین، آرای برخی علمای اهل سنت مبنی بر گناه کبیره بودن بدعت را یادآور شده است. (33) صنعانی بدعت را بزرگ شمرده، معتقد است بدعت گذار از اسلام خارج است، مانند خروج تار مویی از خمیر. (34) ابن الامیر دلیل خود را این گونه ذکر میکند:
بدعت، زیاده یا نقصان در دین است و هر کدام که باشد مخالفت و رد سخن خداوند در آیهی اکمال است؛ بدین معنا که شخص بدعت گذار با گفتار و عمل خود معتقد میشود اکمال تحقق نیافته و با زیاده و نقصانی که او در دین میگذارد میخواهد دین را کامل کند. (35)
شرک از نگاه صنعانی
یکی دیگر از مسائلی که شایسته است به آن پرداخته شود مسئله شرک از منظر صنعانی است. در نگاه صنعانی، شرک فقط عبادت و پرستش غیرخداوند نیست، بلکه او با تمسک به دیدگاه ابن تیمیه و دیگر بزرگان سلفیه چارچوب مفهوم شرک را گسترش بخشیده است. صنعانی با استناد به کلام ابن قیم و استادش ابن تیمیه هر گونه توسل، تبرک کردن و بوسیدن قبور را بدعت و دورترین مرتبه از شریعت دانسته، آن را از جنس پرستش بتها قلمداد کرده است. (36) ابن الامیر هر گونه استغاثه، طلب حاجت و توسل به غیرخدا را از مصادیق آشکار شرک دانسته، معتقد است این اعمال آثار برجای مانده از پرستش بتهاست. او در این باره مینویسد: «جاهلیت به بتها پناه برده، از آنها طلب حاجت میکردند و همان طور که در روایات آمده هر بدعتی گمراهی است و چه گمراهیای بزرگ تر از آنکه حاجات خود را از اموات طلب میکنند و از خداوند رویگرداناند». (37)
صنعانی معتقد است اگر کسی به درخت، سنگ، قبر، فرشته، دیو، زنده یا مردهای معتقد باشد، بدین معنا که آن سود و زیان میرساند یا او را به درگاه خداوند نزدیک میگرداند یا در پیشگاه خداوند میانجی قرار میگیرد و با وساطت او، خداوند متعال نیازش را برآورده میکند به امر حرامی معتقد شده و برای خداوند شریک قائل شده است؛ همان گونه که مشرکان بت پرست به بت ها اعتقاد داشتند. (38) صنعانی نذر کردن برای هر انسان مرده یا زنده به قصد طلب حاجت از او را هم ردیف با شرک بتپرستان دانسته است. او در این باره مینویسد:
عمل کسانی که با مال، جان و فرزندان خود برای هر مرده یا زندهای نذر میکنند و از آنها حاجتی میخواهند که از کسی جز خدا نباید درخواست کرد- نظیر شفا یافتن بیمار، یافتن گم شدهای و برآوردن حاجات- در حکم همان شرکی است که بتپرستان بر آن بودند و هستند.
او میافزاید:
نذر مالی و غیرمالی برای مرده، ریختن خون و قربانی کردن حیوانات بر آرامگاه اولیا و توسل به آنها برای رفع حاجت، عین همان کارهایی است که بتپرستان دوران جاهلیت برای بتهای خود انجام میدادند. با این تفاوت که آنها این کار را با عنوان بت و بت پرستی انجام میدادند، اما قبرپرستان با نام قبر یا مشهد [زیارتگاه] انجام میدهند. (39)
از نظر صنعانی، با تغییر نام قبر مردگان به زیارتگاه و آرامگاه و اعتقاد به اینکه یکی از اولیا در آن مدفون است، اعمال آنها از حیطهی بت پرستی و قبرپرستی خارج نمیشود؛ «زیرا آنها همان گونه که مشرکان با بتهای خود رفتار میکردند با زیارتگاه مردگان رفتار میکنند و همانند حاجیان که خانهی خدا را طواف میکنند، آنها زیارتگاهها را دور میزنند و تبرک کرده، با کلمات و اعمال شرک آمیزی با آنها سخن میگویند». (40)
صنعانی این دیدگاه خود را در ابیاتی با عنوان «النجدیه» سروده است، که ترجمهی آن عبارت است از:
بار دیگر معنا و مفهوم سواع، بهوث وود را به این سرزمین برگرداندند، این دوستی چه بد دوستیای است. در هنگام سختی ها، نام آنها را فریاد میزنند و صدا میکنند، همان گونه که بیچارهی درماندهای نام خداوند بی نیاز و یکتا را فریاد میزند و صدا میکند. چه بسا از روی جهل و نادانی یا به عمد، قربانیهایی در گوشه و کنار قبر این مردگان با نامی غیر از نام خداوند قربانی میکنند؛ و چه بسا طواف کننده به دور قبرها در حالی که روی به طرف آنها آورده است، چهارگوشهی قبر آنها را لمس میکند و دست میکشد. (41) و (42)
صنعانی حتی بنای آرامگاه بر قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را عملی غیراسلامی دانسته، مینویسد: «این بنا، ساختهی صحابه، تابعین و علمای امت نیست، بلکه قلاوون صالحی، مشهور به ملک منصور، پادشاه مصر، در 678 ه. ق. آن را بنا نهاد». (43)
ابن الامیر کسانی را که به غیرخدا استغاثه و توسل کرده، برای اولیا نذر میکنند، قبرپرست توصیف کرده، دربارهی برخورد با آنها مینویسد:
در مرتبهی اول باید آنها را به یکتاپرستی فراخواند و اعتقادشان را برایشان روشن کرد و به آنها فهماند که زیارتگاه مرده به آنها سود و زیانی نمیرساند و آنها را از خداوند بی نیاز نمیکند. سپس کسی که دست از این کار کشید و توحید را آنچنان که شایسته است پذیرفت، جان و مالش محترم خواهد ماند... در غیر این صورت چنانچه بر عمل خود پافشاری کند شایسته است آنچه خداوند بر رسولش در برخورد با مشرکان روا داشت در برخورد با قبرپرستان نیز انجام شود. (44)
پس از تبیین دیدگاههای اعتقادی صنعانی، در ادامه ادله تکفیری بودن یا اعتدالی بودن وی به تفکیک مطرح خواهد شد.
ادالهی تکفیری بودن ابن الامیر صنعانی
جریانهای تکفیری همواره میکوشند صنعانی را یکی از بزرگان خود و از سردمداران مبارزه با آنچه آنها شرک میپندارند، معرفی کنند. دلایل و شواهدی وجود دارد که دیدگاه آنها را تقویت
میکند که در ادامه به آن میپردازیم.
الف. مخالفت شدید صنعانی با توسل و استغاثه به غیرخدا و نذر کردن و قربانی کردن برای غیرخدا
همچنان که در قسمت دیدگاههای اعتقادی صنعانی ذکر شد، صنعانی با توسعه مفهوم شرک هر گونه توسل و استغاثه به غیرخدا، و نذر کردن و قربانی کردن برای غیر خدا را از مصادیق شرک قلمداد کرده است. انطباق رفتار کسانی که به غیر خدا متوسل میشوند با کردار بت پرستان و توصیف کردن افرادی که به زیارتگاههای اولیای الاهی و بزرگان دین میروند به قبرپرست (قبوریون) نشان از نگاه تند صنعانی به موضوع شرک دارد. این نوع نگاه صنعانی در کتاب تطهیر اعتقاد وی به صورت ویژه منعکس شده است. او در جای جای این کتاب به مصادیق مختلف شرک پرداخته است و با اشاره به توسل، استغاثه، زیارت قبور و ... به عنوان نمونههای بارز شرک، آن را در ردیف شرک بت پرستان به شمار آورده است.
این نگاه موجب شده است جریانهای تکفیری، صنعانی را از سردمداران مبارزه با شرک و رفتارهای شرک آمیز مسلمانان نظیر زیارت قبور، توسل به اولیای الاهی و ... در دوره خود معرفی کنند؛ دورهای که در آن محمد بن عبدالوهاب، مؤسس جریان وهابی تکفیری، ظهور کرد و با شعار مبارزه با شرک و کفر اقدام به قتل و غارت اموال مسلمانان کرد و آثار زیانباری را بر جهان اسلام وارد ساخت.
ب. حمایت و مدح صنعانی از محمد بن عبدالوهاب
یکی دیگر از دلایل جریان های تکفیری بر رویکرد تکفیری صنعانی، قضیه حمایت ابن الامیر صنعانی، به عنوان پیشوای جریان زیدیهی سلفی در قرن دوازدهم، از محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار سلفیهی تکفیری در عربستان است. این موضوعی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. شاید بتوان این مسئله را بدین صورت مطرح کرد که پس از ظهور محمد بن عبدالوهاب- بنیانگذار سلفیهی تکفیری در قرن 12 هجری در منطقهی نجد واقع در سرزمین حجاز- آوازهی اندیشههای تکفیری او، که با شعار مبارزه با بدعت، شرک و خرافه پرستی همراه بود، به یمن رسید. همین امر موجب شد ابن الامیر صنعانی، که دیدگاه او دربارهی بدعت، شباهت فراوانی با دیدگاههای افراطی محمد بن عبدالوهاب داشت، از او حمایت کند. صنعانی دربارهی محمد بن عبدالوهاب این گونه مینویسد:
زمانی که خبر ظهور عالمی در نجد که به او محمد بن عبدالوهاب گفته میشد، به من رسید و برخی از شاگردانش نزد ما آمدند و ما را از احوالات او و تلاشهایش برای اشاعهی تقوا و امر به معروف و نهی از منکر مطلع کردند، رغبت پیدا کردم تا با او به ابیات ذیل در 1163ه. ق. مکاتبه کنم:
سلام بر نجد و کسی که در نجد ساکن است، اگرچه سلام من از دور فایدهای ندارد. بایست و از دانشمندی که (مشکلات) جامعه را برطرف کرده، بپرس. کسی که از راه راست گمراه شد، به دست او هدایت گشت. اوست محمد که به سنت احمد هدایت میکند، پس آفرین بر هدایت کننده و آفرین بر هدایت شده. همه قبایل دیدگاه او را انکار کردند، بدون اینکه حقیقت از آنها ظاهر شود. خبرهایی از او (محمد بن عبدالوهاب) رسیده (مبنی بر اینکه) شریعت را همان طور که روشن است، به ما برمیگرداند. آنها خاطرهی بتهای سواع وود (45) را زنده کردند که ما را هیچ خوشایند نبود. در سختیها و مشکلات به آنها توسل میجستند، چنان که انسان به خدای یگانه و بی نیاز پناه میبرد. چه بسیار از این فریادهای عقیم که دانسته یا ندانسته به بردن نام غیرخدا بلند شدند؛ و چه بسیار مردمی که دور قبرها طواف و با دستهای خود ارکان آنها را لمس کردند. (46)
اما در ادامه به دلایلی میپردازیم که حاکی از اعتدالی بودن صنعانی است و تکفیری بودن وی را رد میکند.
ادلهی اعتدالی بودن صنعانی
دلایل و شواهد متعددی وجود دارد که ثابت میکند صنعانی رویکرد سلفی اعتدالی در اعتقادات اتخاذ کرده، از نگاه تکفیری به شدت خودداری کرده است. در ادامه به مهمترین آنها اشاره میشود.
الف. تجدید نظر صنعانی درباره محمد بن عبدالوهاب
این دلیل به نوعی جواب نقضی به دلیل دوم نظریهی تکفیری بودن صنعانی است؛ بدین معنا که اگرچه صنعانی با شنیدن آوازه محمد بن عبدالوهاب در ابتدا از حرکت تبلیغی او در مبارزه با آنچه
او شرک مینامید، حمایت کرد و در مدح او شعری سرود اما با شنیدن اقدامات خشونت آمیز و جنایات وحشیانه مؤسس وهابیت علیه مسلمانان در خصوص حمایت خود از محمد بن الوهاب تجدید نظر کرد و حتی از او و اقداماتش برائت جست. ابن الامیر صنعانی، با افراطیگری، تکفیر و ریختن خون مسلمانان، آن گونه که محمد بن عبدالوهاب اعتقاد داشت، موافق نبود، زمانی که خبر قتل عام و غارت اموال مسلمانان به دست محمد بن عبدالوهاب به ابن الامیر رسید، از او برائت جست و از یاد کردن ابن عبدالوهاب به نیکی و قصیدهای که در مدحش خوانده بود، توبه کرد. او در مقام برائت از محمد بن عبدالوهاب در دیوان شعر خود مینویسد:
هنگامی که قصیدهی اول من به نجد رسید، چند سال بعد عالمی به نام شیخ مربد بن احمد تمیمی (از بزرگان نجد) ، در ماه صفر 1170 ه. ق. نزد من آمد و او بعضی از کتابهای ابن تیمیه و ابن قیم را به خط خود فراهم آورده بود و سپس در ماه شوال همان سال به وطن خود بازگشت. او از شاگردان محمد بن عبدالوهاب بود که ما قصیدهی خود را برای وی فرستاده بودیم و پیش از او شیخ فاضل به نام عبدالرحمن نجدی نزد ما آمده بود و او از پسر عبدالوهاب مطالبی نقل کرده بود که برای ما بسیار عجیب و دردآور بود؛ از قبیل قتل و غارت مسلمانان و آدم کشی و حتی ترور و تکفیر ملت مسلمان در تمام نقاط جهان. ما در سخنان عبدالرحمن و در آنچه وی از پسر عبدالوهاب نقل میکرد، در تردید بودیم، تا آنکه شیخ مربد بن احمد دوباره پیش ما آمد. او مرد شریف و زیرکی بود و برخی از رسالههای محمد بن عبدالوهاب را با خود به همراه داشت که در آنها حکم کفر اهل ایمان و تجویز قتل و غارت مسلمانان نوشته شده بود. ما دربارهی نویسندهی این رساله دقت کردیم و دیدیم که او مردی است که از شریعت اسلام اطلاع کمی دارد و آن مقدار نیز سطحی است نه عمیق، و نزد استادی درس نخوانده است که بتواند او را راهنمایی و به دانشهای مفید هدایت، و در احکام و مسائل دین، فقیه و دانا کند. او را شخصی یافتیم که برخی از کتابهای ابن تیمیه و ابن قیم را خوانده و بدون فکر و تأمل از آنها تقلید کرده است، در صورتی که خود آنها (ابن تیمیه و دیگر شخصیتهای سلفی) تقلید را جایز نمیدانستند. (47)
متن فوق بارزترین دلیل بر مخالفت صنعانی با رویکرد تکفیری محمد بن عبدالوهاب و اقدامات وحشیانهی او علیه مسلمانان است. صنعانی با شعری که مطلع آن در ذیل آمده، از محمد بن عبدالوهاب و دیدگاه تکفیری وی برائت کرده است: «من از آنچه درباره نجد گفته بودم، برگشتم، برای اینکه خلاف آنچه پیش من بود، ثابت شد». (48) و (49) صنعانی در این شعر تفکر تکفیری و افراطی محمد بن عبدالوهاب را به شدت نقد میکند.
ب. نگاه خاص صنعانی به مسئله کفر از جمله دلایلی که رویکرد اعتدالی صنعانی را تقویت میکند نگاه او در قضیه کفر است. وی معتقد به دو نوع کفر است: کفر اعتقادی و کفر عملی.
کفر اعتقادی این است که هر انسانی که منکر توحید، ایمان به خدا و نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و معاد شود از دایرهی اسلام خارج است. کفر عملی نیز، طبق دیدگاه وی، چنین است:
مسلمانی که اعتقاد به توحید، ایمان به خدا، پیامبر و معاد داشته باشد و در عین حال اولیای خداوند را بخواند، در هنگام بروز مشکلات به آنها متوسل شود، دور قبور مردگان طواف کند، دیوار قبر را ببوسد و برای آنها نذر کند؛ این گونه رفتارهای او کفر عملی به شمار میرود. (50)
در نگاه صنعانی، اعمال شرک آمیزی که در عبارات فوق به آن اشاره شد منجر به خروج از دایره اسلام نمیشود، «بلکه این گونه رفتارها از سنخ گناه کبیره بوده، آن شخص مرتکب کبیره شده است، نظیر تارک نماز که کافر است به کفر عملی». (51)
بر اساس این تقسیم بندیِ صنعانی از کفر است که وی از سویی با رفتارهایی که شرک آمیز خوانده به شدت مخالفت کرده و مانند اعمال مشرکان و بت پرستان جاهلیت قلمداد کرده است و از سوی دیگر، مخالف تکفیر مرتکبین این گونه رفتارها بوده است.
آنچه میتواند دیدگاه خاص صنعانی در خصوص کفر و رویکرد اعتدالی وی را تقویت و تأیید کند، ایراد محمدعلی شوکانی (1173-1250ه. ق. ) ، یکی از مهمترین شخصیتهای برجستهی زندیهی سلفی، در قرن 13 ه. ق.، به اوست. شوکانی نگاه تند انتقادی را به این رویکرد صنعانی دارد. او معتقد است کفر عملی دانستن اعمال شرک آمیزی که قبوریون (قبرپرستان) انجام میدهند، صحیح نیست. وی در اثبات دلیل خود این گونه مینویسد:
کسی که مردگان را به هنگام بروز مشکلات صدا زده، دور قبر مردگان طواف کرده، خواستههایی را از مردگان طلب میکند که جز خدا کسی قادر به انجام دادن آن نیست، به لحاظ اعتقادی کافر است؛ چرا که این رفتارها از اعتقاد انسان سرچشمه میگیرد؛ مانند اعتقاد جاهلیت به بتهای خود. بنابراین، اگر هدف آنها از مردهای که به آن اعتقاد دارند قصد تقرب به خداوند و وسیلهای برای نزدیک شدن به او باشد، همچنان که بت رستان به آن معتقد بودند، در این صورت صورت فرقی میان این دو گروه نیست و اگر هدف آنها قصد تقرب به خدا نباشد و به صورت مستقل مردگان را بخوانند و خواستههایی که جز خداوند کسی نمیتواند اجابت کند از مردگان طلب کنند، در این صورت به جایی رسیدهاند که مشرکان نیز به آن مقام دست نیافتهاند؛ چرا که هدف مشرکان از خواندن بت های خود، استقلال بت ها در اجابت دعای مشرکان و بی نیازی آنها از خداوند نبود، بلکه آنها بر خالقیت، رازقیت خداوند و زنده کردن و مردن به دست او ایمان داشتند. (52)
شوکانی در جای دیگر در انتقاد به صنعانی مینویسد:
شکی نیست که کفر به دو نوع کفر اعتقادی و کفار عملی تقسیم میشود، اما ادعای اینکه رفتارهایی که معتقدان به اموات انجام میدهند را کفر عملی بدانیم در نهایتِ فساد است و جای بسی تعجب است که ابن الامیر صنعانی کفر معتقدان به اولیا را کفر عملی دانستهاست. چگونه ممکن است بر «کسی که به اولیا اعتقاد دارد» و ما میگوییم او اعتقاد دارد، حکم کنیم که این رفتار او کفر اعتقادی نیست بلکه کار عملی است؟ این تناقض نیست؟... اگر بگوییم این شخص عملی را انجام میدهد که به آن اعتقاد ندارد پس باید گفت او عمل بیهودهای را انجام داده، در حالی که غیر از دیوانه کسی چنین عملی را انجام نمیدهد... ابن الامیر خود اعتراف کرده که «اعتقاد آنها جاهلانه است نظیر اعتقاد جاهلیت به بتها». پس چگونه ممکن است حکم کنیم که اعتقاد آنها مانند اعتقاد جاهلیت است و ثابت کنیم اعتقاد است، سپس حکم کنیم کفر آنها اعتقادی نیست، بلکه عملی است؟ (53)
فارغ از پرداختن به نقد شوکانی بر صنعانی در خصوص کفر، این نکته مسلم است که صنعانی معتقد به کفر عملی توسل، استغاثه، زیارت قبور و ... بوده، از این رو از تکفیر به شدت پرهیز، و بر رویکرد اعتدالی در سلفیه تأکید کرده است. اما شوکانی این گونه رفتارها را از مصادیق کفر اعتقادی دانسته، بر تکفیر مرتکبان آن اصرار ورزیده است.
از این رو میتوان گفت صنعانی از علمای زیدی یمن است که متأثر از دیدگاههای بزرگان سلفی، در اعتقادات نگاهی کاملاً سلفی دارد. اما این دیدگاه او تا آنجا پیش نرفته که وی به عنوان عالمی تکفیری معرفی شود، بلکه وی به دلیل مواضع ضدتکفیری، در زمره سلفیان اعتدالی به شمار آمده است؛ اگرچه جریان های تکفیری معاصر میکوشند با انتشار دیدگاههای سلفی او و استناد به برخی نظریاتش در باب توحید و شرک و ... او را از جمله علمای تندروی تکفیری معرفی کنند.
پینوشتها:
1. کارشناسی ارشد مذاهب اسلامی از دانشگاه ادیان و مذاهب، پژوهشگر مؤسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیه السلام).
2. درباره جریان زیدی سلفی نک.: مهدی فرمانیان، مبانی فکری سلفیه، ص 20-26؛ سید محمد مهدی عمادی، تأثیرپذیری زیدیه از سلفیه (از ابن الوزیر تا قرن سیزدهم) ، ص37-132.
3. سید مهدی علی زاده موسوی، سلفیگری و وهابیت، ج1.
4. مهدی فرمانیان، مبانی فکری سلفیه، ص 8-60؛ همو، «گرایشهای فکری سلفیه در جهان امروز»، مشکوه، ش 108، مشهد، پاییز 1388، ص77-100.
5. محمد بن اسماعیل بن صلاح بن محمد بن علی بن حفظ الدین بن شرف الدین بن صلاح بن حسن بن مهدی بن محمد بن ادریس بن علی بن محمد بن احمد بن یحیی بن عبدالله بن حسین بن قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی ابن طالب (علیه السلام) .
6. کحلان یکی از مناطق استان حجة یمن به شمار میرود؛ نک: ابراهیم احمد مقحفی، معجم المدن و القبائل الیمنیه، ج 2، ص 1329.
7. محمد بن محمد یحیی زباره حسنی صنعانی، نشر العرف النبلاء الیمن بعد الألف، ج3، ص29.
8. محمد بن علی شوکانی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج1، ص225.
9. عمر بن رضا کحاله، معجم المؤلفین: تراجم مصنفی الکتب العربیة، ج2، ص 273؛ محمد بن محمد بن یحیی زباره حسنی ایمنی، ملحق بدر الطالع، ج 2، ص60؛ عبد السلام بن عباس وجیه، اعلام المؤلفین الزیدیة (ملزمة الاولی) ، ج 1، ص 244؛ عبدالله محمد حبشی، مصادر الفکر الاسلامی فی الیمن، ج 1، ص 381؛ زباره حسنی صنعانی، نشر العرف النبلاء الیمن بعد الألف، ج 1، ص 362-382.
10. محمد بن علی شوکانی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، ج2، ص133.
11. همان؛ محمد بن اسماعیل ابن الامیر، توضیح الافکار لمعانی تنقیح الأنظار، ج2، ص352؛ قاسم غالب احمد؛ حسین احمد السیاغی؛ محمد بن علی اکوع، ابن الامیر و عصره صورة من کفاح سعب الیمن، ص128.
12. عبدالسلام بن عباس، وجیه، اعلام المؤلفین الزیدیة (ملزمة الاولی) ، ج1، ص72.
13. محمد عبدالحی بن عبدالکبیر ادریسی کتانی، فهرس الفهارس و الأثبات و معجم المهاجم و المشیخات و المسلسلات، ج1، ص 513 تا 514.
14. محمد بن اسماعیل ابن الامیر صنعانی، منحة الغفار علی ضوء الانهار، حاشیه بر ضوء النهار المشرق علی صفحات الازهار، ج 1، ص 67.
15. همان؛ همو، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص 20-22.
16. همان، ص92.
17. همو، ارشاد النقاد إلى تیسیر الاجتهاد، تحقیق صلاح الدین مقبول، ص 9 و 10.
18. همو، تطهیر الاعتقاد من أدران الإلحاد، ص 3.
19. همو، ص 2؛ همو، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص33-42.
20. همو، تطهیر الاعتقاد من أدران الإلحاد، ص3.
21. همان، ص 9.
22. همان، ص 10.
23. همو، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص 76 و 77.
24. همان، ص 77.
25. ابن تیمیه، درء تعارض العقل و النقل او موافقة صحیح المنقول لصریح المعقول، ج 1، ص298.
26. محمد بن اسماعیل ابن الامیر صنعانی، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص 78-82.
27. ابو اسماعیل عبدالله بن محمد بن علی انصاری هروی.
28. ابو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف نووی.
29. همان؛ محیی الدین یحیی بن شرف نووی، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، ج17، ص182 و 183؛ عبداللهانصاری هروی، مناطل السائرین، ص126.
30. محمد بن اسماعیل ابن الامیر صنعانی، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، ص 92.
31. همان.
32. همو، الأنفاس الرحمانیة الیمنیة فى ابحاث الافاضة المدنیة، ص 189؛ همو، ثمرات النظر فى علم الأثر، ص 22.
33. همان، ص 45، 46 و 52.
34. همو، الأنفاس الرحمانیة الیمنیة فى أبحاث الافاضة المدنیة، ص 190.
35. همان.
36. همو، الانصاف فی حقیقة الاولیاء و مالهام من الکرامات و الألطاف، ص 109، 110، 115 و 117.
37. همان، ص 107، 115 و 116.
38. همو، تطهیر الاعتقاد من أدران الإلحاد، ص10.
39. همان.
40. همان، ص 11 و 12.
41. همان.
42. متن اصلی قصیدهی النجدیة صنعانی:
اعادوا بها معنی سواع و مثله *** یغوث وود بناسی ذلک من ودی
وقد هتفوا عند الشدائد باسمها *** کما یهتف المضطر بلصمد الفرد چ
و کم نحروا فی سوحها من نحیره *** اهلت لغیر الله جهلا على عمـد
و کم طائف حول القبور مقبلا *** ویستلم الارکان منهن بالأیدی
43. همان، ص 26.
44. همان، ص 14.
45. نام دو بت معروف از بت های دوران جاهلیت.
46. محمد بن اسماعیل ابن الامیر، دیوان الامیر الصنعانی، ص 128 و 129.
47. همان، ص 134 و 135.
48. همو، ارشاد ذوی الألباب الی حقیقة اقوال ابن عبد الوهاب، ج1، ص 59-67؛ همو، دیوان ابن الامیر، ص 135-137.
49. متن مطلع شعری که صنعانی به واسطه آن برائت خود از محمد بن عبدالوهاب را اعلام کرده بود:
رجعت عن القول الذی قلت فی النجدی *** فقد صح لی فیه خلاف الذی عندی
50. همو، دیوان ابن الامیر، ص 137 و 138.
51. همان.
52. محمد بن علی شوکانی، وجوب توحید الله عزوجل، ص 9 و 10، نسخه خطی، [بیجا]، به نقل از: نومسوک، عبدالله، منهج الامام الشوکانی فی العقیدة، ص 533.
53. همو، الرسائل السلفیة فی احیاء سنة خیر البریة، رسالة الدر النضید فی اخلاص کلمة التوحید، ص 203-205.
منابع تحقیق :
1. ابن الامیر صنعانی، محمد بن اسماعیل، إرشاد النقاد إلى تیسیر الاجتهاد، تحقیق: صلاح الدین مقبول، الدار السلفیه، کویت، 1405.
2. _____، ایقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، تحقیق : محمد صبحى بن حسن حلاق، دار ابن حزم، بیروت، 1420.
3. ______، تطهیر الاعتقاد من أدران الالحاد، مطبعة المنار، قاهره، 1348.
4. _____، منحة الغفار علی ضوء النهار، حاشیه بر ضوء النهار، حاشیه بر ضوء النهار المشرف على صفحات الأزهار حسن بن احمد، جلال، مکتبة غمضان لاحیاء التراث الیمنى، صنعا، 1981.
5. _____ ، إرشاد ذوى الألباب الى حقیقة اقوال ابن عبد الوهاب، تحقیق: عبد الکریم جدبان، المکتبة الشاملة، [بىجا]، [بىتا].
6. _____ ، الانصاف فى حقیقة الاولیا و ما لهم من الکرامات و الألطاف، تحقیق: عبد الرزاق بن عبد المحسن بن حمد البدر، دار ابن عفان للنشر و التوزیع، عربستان، الخُبَر، العقربیه، 1418.
7. ____ ، الأنفاس الرحمانیة الیمنیه فى ابحاث الافاضة المدنیة، تحقیق: علی بن عبده بن علی الألمعی، مکتبة الرشد ناشرون، ریاض، 1428.
8. _____ ، إیقاظ الفکرة لمراجعة الفطرة، تحقیق: محمد صبحى بن حسن حلاق، دار ابن حزم، بیروت، 1420.
9. _____ ، توضیح الافکار لمعانی تنقیح الأنظار، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، مکتبة السلفیة، مدینه منورة، 1366.
10. _____ ، ثمرات النظر فی علم الأثر تحقیق: راند بن صابری بن ابی علفه، دار العاصمه للنشر والتوزیع، ریاض، 1417.
11. _____، دیوان الامیر الصنعانی، علی سید صبح المدنی، مطبعة المدنی، قاهره، 1384.
12. احمد، قاسم غالب؛ السیاغی، حسین احمد؛ اکوع، محمد بن علی، ابن الامیرو عصره صورة من کفاح شعب الیمن، الجمهوریة العربیة الیمنیة، وزارة الاعلام والثقافة، صنعا، 1203.
13. انصاری هروی، عبدالله، منازل السائرین، دار الکتب العلمیة، بیروت، ]بیتا].
14. حبشی، عبدالله محمد، مصادر الفکر الاسلامی فی الیمن، مرکز الدراسات الیمنیة، صنعا، [بیتا].
15. زباره حسنی صنعانی، محمد بن محمد یحیی، نشر العرف لنبلاء الیمن بعد الألف، دار الآداب، بیروت، 1405.
16. ____، الملحق التابع للبدر الطالع، دار المعرفة، بیروت، [بیتا].
17. ____، نیل الوطر من تراجم رجال الیمن فی القرن الثالث عشر، مرکز الدراسات و البحوث الیمنی، صنعا، [بیتا].
18. شوکانی، محمد بن علی، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، دارالمعرفة، چاپ افست، بیروت، [بیتا].
19._____، الرسائل السلفیه فی احیاء سنة خیرالبریة، رسالة الدر النضید فی اخلاص کلمة التوحید، مکتبة ابن تیمیة، قاهره، 1411.
20. علی زاده موسوی، سید مهدی، سلفیگری و وهابیت، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت فرهنگی و تبلیغی، قم، 1389.
21. عمادی، سید محمد مهدی، تأثیرپذیری زیدیه از سلفیه (از ابن الوزیر تا قرن سیزدهم) ، پایان نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: مصطفی سلطانی، قم، دانشگاهادیان و مذاهب، 1392.
22. فرمانیان، مهدی، «گرایشهای فکری سلفیه در جهان امروز»، مشکوه، ش 108، مشهد، پاییز 1388.
23. فرمانیان، مهدی، مبانی فکری سلفیه، پایان نامه دکتری، استاد راهنما: احمد بهشتی، تربیت مدرس دانشگاه قم، قم، 1388.
24. کتانی، محمد عبد الحی بن عبد الکبیر ادریسی، فهرس الفهارس و الأثبات و معجم المعاجم و المشایخات و المسلسلات، تحقیق: احسان عباس، چاپ دوم، دار الغرب الاسلامی، بیروت، 1982.
25. کحاله، عمر بن رضا، معجم المؤلفین: تراجم مصنفى الکتب العربیة، مکتبة المثنى/ دار احیاء التراث العربی، بیروت، [بیتا].
26. مقحفی، ابراهیم احمد، معجم المدان و القبائل الیمنیة، دار الکلمة، صنعا، 2000.
27. نومسوک، عبدالله، منهج الامام الشوکانی فی العقیدة، چاپ دوم، مؤسسة الرساله، بیروت،1414.
28. نووی، محیی الدین یحیی بن شرف، المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1392.
29. وجیه، عبد السلام بن عباس، أعلام المؤلفین الزیدیة (ملزمة الاولى) ، مؤسسة الامام زید بن على الثقافیة، اردن، امان، 1420.
منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدسة اهل بیت (علیه السلام) ، چاپ اول