کافی است فردی را تصور کنیم که بویژه در دوران سالمندی با همه مشکلات دیگری که دارد آرامآرام حافظه و نیز قدرت تشخیص و شناخت کلمات، مفاهیم، آدمهای دیگر و حتی بدتر از همه قدرت تشخیص و شناخت خودش یا به زبان دقیقتر هویتش را از دست میدهد.
همین قدرت تخریب است که بیماریهای زوال عقل را در کانون توجه دانشمندان و متخصصان بسیاری قرار داده که بخش مهمی از پژوهشهایشان صرف یافتن علل و نشانههای این بیماری است. دلیلش هم روشن است: امکان بهتر پیشگیری و البته درمان زودهنگام و بموقع آنها. خوشبختانه در این زمینه تاکنون قدمهای موثری برداشته شده که هرچند هنوز نخستین قدمهای لازم به شمار میرود، ظاهرا نتایج جالب و حرفهای فراوانی برای شنیدن دارد؛ بویژه اینکه برخی از این نتایج کمی عجیب به نظر میرسد.
به گزارش مجله پریونشن، مطالعه جدیدی که اخیرا منتشر شده، نشان میدهد بروز افسردگی باید یکی از نخستین عوارض ابتلا به زوال عقل باشد. پژوهشگران در این مطالعه گسترده، حدود 2400 فرد سالم بزرگسال را ـ که سن همه آنها بیشتر از 50 سال بود ـ انتخاب کردند و از آنان خواستند اطلاعات مربوط به سلامت جسم و روانشان را در مدتی معین و طولانی گزارش کنند. پس از هفت سال، این پژوهشگران به بررسی دادههای حاصل از این گزارشها پرداختند تا دریابند چگونه علائم زوال عقل در بسیاری از افراد بروز کرده است.
یافتههای نهایی این دانشمندان میگوید در آغاز مطالعه تعداد مبتلایان به افسردگی در میان افرادی که طی این هفت سال به زوال عقل مبتلا شده بودند، دو برابر بیش از دیگر شرکتکنندگان بوده است. متاسفانه ما هنوز علت دقیق این ارتباط را نمیدانیم. هرچند دانشمندان توضیحاتی برای این ارتباط دارند، نسبت به آنها مرددند و تاکید میکنند پژوهشهای گسترده و فراوان دیگری لازم است تا بتوانیم پاسخهای دقیقتر و مطمئنتری به پرسشهای بسیارما بدهیم. علت این همه تردید آن است که در واقع، بسیاری از افرادی که طی این هفت سال به زوال عقل مبتلا نشدند نیز در آغاز راه به افسردگی مبتلا بودند. به عبارت دقیقتر، مطابق دادههای این پژوهش 15 درصد افرادی که به زوال عقل مبتلا نشده بودند در آغاز راه به افسردگی مبتلا بودند.
بله، کاملا درست است. نتایج کمی گیجکننده است. بالاخره افسردگی نقش مهمی دارد یا ندارد؟ متخصصان با توجه به نتایج پژوهش اخیر و البته شرایط عمومی زندگی توصیه میکنند اگر فردی احساس میکند افسرده است حتما باید آن را جدی بگیرد؛ زیرا حتی اگر به زوال عقل منجر نشود، قطعا بر کیفیت زندگی در دوران سالمندی بسیار موثر خواهد بود. در عین حال بیش از حد هم نگران زوال عقل نباشد، زیرا هرگز چنین نیست که همه مبتلایان به افسردگی در آینده به زوال عقل نیز مبتلا شوند. شاید از نظر بسیاری افسردگی نشانه چندان عجیبی برای ابتلا به زوال عقل نباشد، اما بعضی نشانهها واقعا عجیب است. در ادامه تعدادی از آنها را خواهید دید.
تغییرات مهم ذائقه
مطابق یافتههای یک پژوهش ژاپنی، تغییرات اساسی در ذائقه ممکن است از نشانههای نخستین بروز زوال عقل باشد. منظور از تغییرات اساسی آن است که مثلا فردی تاکنون به خوراکی خاصی چندان توجه نشان نمیداده یا آن را یک خوراکی معمولی در میان دیگر خوراکیها به حساب میآورده؛ اما ناگهان احساس میکند میل و اشتهای بسیار شدیدی به خوردن آن پیدا کرده است. پژوهشگران ژاپنی بویژه در مورد افرادی که ناگهان ذائقهشان شدیدا به سمت مواد غذایی شیرین متمایل شده است بیشتر هشدار میدهند. این محققان میگویند احتمالا علت اصلی تغییر ذائقه تغییراتی است که در بخشهایی از مغز رخ میدهد که جوانههای چشایی و لذت خوردن را کنترل میکنند. بنا به برخی گزارشها این تغییرات ممکن است چنان شدید باشد که میل شدید به خوردن خوراکیهای مانده یا فاسد را در مبتلایان پدید آورد.
هنجارشکنیهای بیسابقه
سر زدن رفتارهای مجرمانه یا هنجارشکنانه از فردی که سابقه این رفتارها را نداشته است، ممکن است یکی دیگر از اولین نشانههای عجیب زوال عقل باشد؛ بویژه آن دسته از بیماریها که به بخش پیشانی مغز مرتبط است. یکی از پژوهشها در این زمینه نشان میدهد هنجارشکنی یکی از نشانههای اولیه زوال عقل در 14 درصد افرادی بوده است که زوال عقلشان با بخش پیشانی مغز ارتباط داشته است. این بیماری در واقع به بخشی از مغز شما حمله میکند که کارش کمک به تشخیص سنتها و قواعد اجتماعی و احساس مسئولیت نسبت به آنهاست.
ناتوانی در درک نیش و کنایه
مطالعهای از دانشگاه کالیفرنیا، سانفرانسیسکو، نشان میدهد ناتوانی در تشخیص دروغ و طعنه و سخنانی از این دست ممکن است یکی دیگر از علائم اولیه ابتلا به زوال عقل باشد. پژوهشگران میگویند این بیماری بخشی از مغز را هدف میگیرد که کارش تشخیص و تفسیر اطلاعات کلامی «سطح بالاتر» است.
رفتارهای تکراری بیمارگونه
مطالعهای از دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس، نشان داده است بروز کارهایی مانند انبار کردن و رفتارهای «تکراری» بیمارگونه دیگر نیز ممکن است با زوال عقل مرتبط باشد. برای مثال، فردی که هرروز روزنامهای میخرد و بیآن که هرگز آن را بخواند روی روزنامههای دیگرش انبار میکند و این مجموعه که طی مدتی گردآورده شده برایش بسیار مهم است، شاید در معرض ابتلا به زوال عقل قرار داشته باشد.
مسعود ایثاری / سیب (ضمیمه سه شنبه روزنامه جام جم)
به گزارش جام جم آنلاین، حسن اکبری گفت: برای درک بیماری نقرس باید ابتدا فرآیند متابولیسم پروتئینها را در سلولها بشناسیم.پورین یک مولکول آلی دارای کربن، نیتروژن و هیدروژن است و دارای دو حلقه است. این مولکول جزء اصلی ساختمان DNA و RNA هسته سلولها است.
وی ادامه داد: اسید اوریک نیز یک مولکول آلی است که دارای کربن، نیتروژن، اکسیژن و هیدروژن است که یونها و نمکهایی را میسازد به نام اورات و اسید اوریک. این اسید اوریک نیز یک محصول سوخت و ساز و پورین است.
این محقق طب اسلامی و ایرانی افزود: بالا بودن میزان اسید اوریک در خون میتواند همراه با کریستالیزه شدن آنها در مفاصل بدن شود و ایجاد یک التهاب حاد به نام نقرس کند که معمولاً همراه با اختلالات متابولیک دیگر در سلولها از جمله دیابت همراه شود.
اکبری تصریح کرد: در طب جدید به جای حل اساسی مشکل سوخت و ساز سلولها که عامل اصلی افزایش اسید اوریک در خون است و این اختلال بخصوص در سلولهای توبولهای کلیوی وجود دارد که باعث دفع ناقص و ناکافی اسید اوریک از کلیهها میشود و حدود 90درصد علت بالا رفتن اسید اوریک در خون را تشکیل میدهد، اقدام به تجویز داروهای شیمیایی مثل هیدروکلرتیازید، آلوپرینیول، اسید سالیسیلیک و حتی گاهی داروهای ایمونوساپرسیو که در درمان سرطانها استفاده میشود میکنند.
این متخصص آسیب شناسی سلولی گفت: در طب اسلامی و ایرانی درمان نقرس یک درمان ریشهای و اساسی است که در درجه اول در این طب توصیه اکید بر روی مصرف متعادل گوشت است که در روایات حداکثر میزان مصرف گوشت دو تا سه بار در هفته است و حداقل مصرف چهل روز یک بار است، بنا بر این الگو، امکان بروز نقرس به علت پر مصرفی پروتئینها بوجود نمیآید.
وی افزود: نکته دوم نوع گوشت مصرفی است که در طب اسلامی و ایرانی تاکید بر عدم مصرف گوشت گاو است که حاوی بیشترین میزان اسید اوریک است و همچنین به ترک مصرف گوشت مرغ و کم مصرف کردن گوشت ماهی توصیه شده است.
اکبری گفت: نکته دیگر این است که با رعایت کامل دستورات اصلاح سلولی به تدریج تمام سلولها عملکرد درست و واقعی خود را باز مییابند و در نتیجه متابولیسم کلی بدن چه در مورد پروتئینها و چه در مورد قند و چربیها به حالت طبیعی خود باز میگردد و احتمال بروز بیماریهای همراه مثل دیابت و افزایش چربیهای خون و خطر سکته قلبی و مغزی نیز کاهش مییابد.
منبع: فارس