فهیمه خواهرشوهر متفاوتی است. او خیلی مهربان بوده و برخلاف انتظار مخاطب که دوست دارد در شخصیتاش کمی هم رگههای بدجنسی ببیند، اما اینطور نیست. وقتی قرار شد از «پایتخت۲» این نقش را به عهده بگیرید، این ویژگی فهیمه و مثبت بودنش برایتان جای تعجب نداشت؟
فهیمه علاقهمند است اطرافیانش در کار و زندگیشان موفق باشند و رشد کنند. خوشحالی جمعی برایش اولویت دارد. بنابراین وقتی هما در شورا رای میآورد از این اتفاق خوشحال میشود و پا به پای هما از مهمانان که در خانه برادرش جمع شدهاند، پذیرایی میکند تا این پیروزی را جشن بگیرند.
از سوی دیگر، خوبی همیشه لذتبخش است و وقتی شما به کسی خوبی کنید، متقابلا نتیجه کار خوبتان را دریافت میکنید. راستش رابطه خوب هما و فهیمه من را متعجب نکرد، چون من در زندگی واقعیام هم اینطور هستم و همسر برادرم را مثل خواهرم دوست دارم و رابطه خوبی با او دارم.
معتقدم روابط درست همیشه آرامشبخش است. حال این رابطه ممکن است بین خواهر شوهر و عروس، دو جاری یا دو خواهر باشد. سریال پایتخت علاوه بر پرداخت به موضوعات مختلف مفاهیم خانواده، با هم بودن، انسانیت و مهربانی را بخوبی به تصویر میکشد. بنابراین بدجنسی در میان آنها جایی ندارد. بین آنها صلح و صفا حاکم است. به همین دلیل شما شاهد یک رابطه خوب و دوستداشتنی بین فهیمه و هما هستید.
فکر نمیکنید مثبت بودن بیش از اندازه نقش فهیمه باعث شده که شخصیتاش تکبعدی و به دور از اوج و فرود باشد؟
به نظرم شخصیت فهیمه تکبعدی نیست، اتفاقا مخاطب او را در موقعیتهای مختلف میبیند. گرچه او مثبت است، اما نمیتوان گفت شخصیت تکبعدی دارد. وقتی دوربین در بطن خانواده نقی معمولی میرود، شاهد ماجراهای مختلف افراد خانواده هستیم، ضمن اینکه سادهدلی بینشان موج میزند.
آدمهای سریال پایتخت خوب یا بد مطلق نیستند، بلکه آدمهای معمولی هستند که با همه خوب برخورد میکنند. البته گاهی هم از کار اطرافیانشان عصبانی میشوند. من در طول سالهای فعالیتم، احساسم در هنر بازیگری مثل قطعه موسیقی میماند و معتقدم باید همه آلات موسیقی شروع به نواختن کنند تا یک اثر خوب به جا بماند.
پس به نظر شما کار بازیگر و نوازنده شبیه به هم است؟
بله، نگاه من در بازیگری بیشتر موسیقیایی است. در ارکستر، سازها باید کوک باشند و هر ساز مکمل دیگری باشد تا قطعهای که نواخته میشود، گوشنواز باشد. بازی در یک اثر نمایشی هم دقیقا به همین شکل است، همه گروه سازنده باید خوب و هماهنگ کار کنند تا اثری دیدنی به مخاطب ارائه شود. سریال پایتخت هم دو زن اصلی به نامهای هما و فهیمه دارد که نه خودشان خصلتهای منفی دارند و نه اجازه میدهند اطرافیان و اعضای خانوادهشان به سمت کارها و رفتارهای منفی بروند. همه آنها ساده و مهربان هستند و به همین دلیل این روابط خیلی خوب به دل آدمها مینشیند.
ضمن اینکه بین شخصیت هما و فهیمه تفاوتهای زیادی وجود دارد. فهیمه بسیار سازشکارتر است و با مهربانی از کنار همه مسائل عبور میکند. کدهایی وجود دارد که نشان میدهد نقی و فهیمه خواهر و برادر هستند، ولی اخلاقیات و روحیات متفاوتی دارند. من برای بازی در نقش فهیمه از غریزهام کمک گرفتم. بهترین چیزی که به یک بازیگر کمک میکند تا چنین نقشهای درونی را بازی کند، غریزه است؛ چون این گونه شخصیتها کاملا واقعی هستند و برای اجرای آنها به تکنیک نیازی نیست و بازیگر فقط باید از غریزه و تجربیات خود کمک بگیرد تا بتواند نقش را دربیاورد.
شما از سری دوم پایتخت در این مجموعه حضور داشتید، ولی نقشتان پررنگ نبود، اما در سری سوم فهیمه به یکی از شخصیتهای اصلی این سریال تبدیل شد. در مورد پررنگ شدن او برایمان بگویید؟
فهمیه از ابتدا قرار بود یک شخصیت خوب و مثبت باشد. در سریال پایتخت ۳ نقشهای خوب زیاد بود، از جمله اوس موسی که هدایت هاشمی نقش او را بازی کرد یا مهران احمدی که نقش بهبود را به عهده داشت. همگی شخصیتهای بسیار خوبی بودند، ولی فهیمه نقشی پررنگ در میان خانواده معمولی داشت و بازی در نقش خواهر، خواهرشوهر و همسر باعث شد که نقش من پررنگتر شود. در پایتخت ۴ هم شخصیتهای دیگری به کار اضافه شد و خوشبختانه باز نقش فهیمه پررنگ است.
البته این را به حساب شانس و اقبال میگذارم و لطفی که آقایان مقدم و تنابنده به من داشتند که در کنار بازیگرانی چون ریما رامینفر، احمد مهرانفر، علیرضا خمسه و … حضوری جدیتر داشته باشم. من به خاطر شرایط زندگیم اصولا کم کار میکنم. بازی در هر کار و پرکاری دغدغه من نیست، ولی نقش فهیمه را با اعتقاد و علاقه قلبی بازی کردم.
ویژگی شخصیتهای سریال پایتخت این است که همه مثل زنجیر به هم متصل هستند، حتی اگر چالشی با هم دارند باز هم اتصال و حمایت از یکدیگر را ترک نمیکنند.
وقتی از یک سریال چند فصل ساخته میشود، کار گروه سازنده سخت میشود، چون توقع مخاطب از کار بیشتر میشود و علاقهمند است در فصلهای جدید شاهد اتفاقات نو باشد اما این اتفاق در پایتخت ۴ نیفتاده است و آنطور که از بازتابها برمیآید این سری از پایتخت نتوانسته نظر مخاطبان را با خود همراه کند؟
به نظرم اینطور نیست و نهتنها شخصیتهای جدید به قصه اضافه شده است، بلکه ما خانواده نقی معمولی را در موقعیتهای مختلف میبینیم که در فصلهای قبل اینطور نبود. بهعنوان مثال در این فصل مخاطب شاهد درگیریهای هما در شورای شهر است. بنابراین قصه وارد مرحله جدیدی شده و مخاطب با ابعاد دیگری از شخصیتهای سریال آشنا میشود.
قبل از بازی در فصل چهارم سریال نگران نبودید که شاید نتوانید انتظار مخاطب را تامین کنید؟
من کارم را با تئاتر شروع کردم. وقتی هر شب تئاتری را اجرا میکنم در شب چهلم هم همان نگرانی شب اول را دارم. به نظرم این نگرانی شیرین، تمام شدنی نیست و نمیتوانم نام آن را نگرانی تلخ بگذارم. نگرانی برای بهتر شدن کار باعث میشود تلاشم را بیشتر کنم ضمن اینکه خیلی هم هیجانانگیز است. هنوز هم وقتی در سریال پایتخت بازی میکنم، همان شور و شوق روز اول را دارم. همیشه این سریال برای نوروز تولید میشد، ولی اینبار در ۳۰ قسمت برای رمضان تدارک دیده شده و تولید و پخش همزمان است. مخاطبان ماه رمضان زیاد بوده و پیگیر سریال هستند. بنابراین داشتن نگرانی خوب برای تولید فصل جدید پایتخت شیرینی خودش را دارد، اما از آنجایی که به گروه اعتماد داشتم و میدانستم سکاندار کار سیروس مقدم و محسن تنابنده هستند، نگرانیام کمتر شد.
شما در این سریال در نقش یک زن مازندرانی ظاهر شدهاید و باید با لهجه مازنی صحبت کنید. چگونه به این لهجه رسیدید؟
من تهرانی هستم و مادرم گیلانی است. واقعا مازندرانی نیستم و کسی هم در اطرافم نبود که مازندرانی صحبت کند. اما فصل اول سریال پایتخت را دیده بودم. وقتی آقای مقدم مرا برای بازی در پایتخت دعوت کرد با لهجه مشکل داشتم. خاطرم هست که این مشکل را با محسن تنابنده در میان گذاشتم و او گفت، نسرین نصرتی فقط شبکه طبرستان را ببین و سعی کن یاد بگیری.
نگاه من در بازیگری بیشتر موسیقیایی است. در ارکستر سازها باید کوک باشند و هر ساز مکمل دیگری باشد تا قطعهای که نواخته میشود، گوشنواز باشد. بازی در یک اثر نمایشی هم دقیقا به همین شکل است ، همه گروه سازنده باید خوب و هماهنگ کار کنند |
تا مدتی کار من شده بود تماشای شبکه طبرستان، ولی متاسفانه همه آنها بدون لهجه صحبت میکردند، حتی فیلمهایشان هم دوبله فارسی بدون لهجه مازنی بود. بعد یادم آمد دوستی دارم از خطه مازندران که از سالهای قبل با وی آشنا بودم و هنوز صدا و گویش او در گوشم بود و مدتی با او کار کردم تا کمی به لهجه مازنی وارد شوم. طی یکی، دو سفر که به مازندران داشتم در نوع گویش و طرز حرف زدن مازنیها دقت کردم. به هر حال بازیگری شغلی است که به تحقیق نیاز جدی دارد و یک بازیگر باید به لهجهها و گویشهای مختلف صحبت کند. دانستن برخی لهجهها و مهارتها جزو الزامات بازیگری است و همه بازیگران باید مقداری با لهجههای خاص آشنایی داشته باشند. از سوی دیگر پایتخت آنقدر برای من مهم بود که سعی کردم از پس لهجه مازنی برآیم و از خود مردم هم الگو گرفتم. در واقع خود مردم مازندران بهترین الگو برای من بودند.
باتوجه به فاصلهای که میان تولید پایتخت ۳ و ۴ بود، آیا دوباره لهجه مازنی را تمرین کردید؟
سعی کردم چارچوبهای شخصیت فهیمه را در بازی حفظ کنم، اما از آواهایی هم در طول کارم استفاده کردم تا چیز تازهای برای مخاطب داشته باشم. همیشه به دنبال کشف چیزهای جدید در بازیگری هستم و برای بازی در سریال پایتخت ۴ باز هم تمرین کردم تا لهجه مازنیام درست باشد.
شما در تلویزیون به غیر از سریال پایتخت در سریالهای دیگر هم بازی کردید، اما چرا مردم شما را با این سریال میشناسند؟
من از سال ۸۳ فعالیتم را در تلویزیون با سریال روشناییهای شهر به کارگردانی مسعود کرامتی شروع کردم و جسته و گریخته، سالی یک سریال هم بازی کردم. به هر حال پیش میآید که یک بازیگر در ۳۰ اثر بازی میکند، اما با یکی دیده میشود، اما از این اتفاق خوشحالم.
این روزها ما با تعدد شبکهها و سریالها روبهرو هستیم و طبیعی است که برخی آثار بیشتر دیده میشود و بعضی کمتر. همه مردم سریال پایتخت را دوست دارند و با شخصیتهای آن همذاتپنداری میکنند. در واقع این سریال فراگیر و عامهپسند است و اکثر مردم آن را دنبال میکنند.
یعنی نظر مخالف درباره این سریال وجود ندارد؟
نمیشود گفت یک اثر مخاطب صددرصدی دارد. ممکن است بعضیها هم آن را دوست نداشته باشند، اما بیشتر مردم سریال پایتخت را دوست دارند.
شما از تئاتر به تلویزیون آمدید. اگر قرار باشد حق انتخاب داشته باشید بازی در تلویزیون را قبول میکنید یا تئاتر؟
اولویت من کاری است که دوستش داشته باشم و روحم با آن آرامش بگیرد. همیشه هم سعی میکنم کاری را بپذیرم که با آن به آرامش برسم و خوب باشد. دغدغهام انجام دادن هر کاری نیست. ترجیح میدهم سالی یک کار انجام بدهم و بیشتر به زندگی خصوصی و همسرم بپردازم.
انجام یک کار خوب به من انرژی میدهد و دوست ندارم پرکاری کنم. ویژگی من این است که کارم در اختیار زندگی باشد. البته منظورم این نیست که کارم را دوست ندارم، اما زندگی شخصیام مهمتر از هر چیز دیگری است.