برترین ها: بیل گیتس موسس شرکت مایکروسافت به چند دلیل ثروتمند ترین مرد جهان است. او با قرار دادن یک کامپیوتر بر روی هر میز انقلابی در جهان ایجاد کرد. طبق گزارش فوربس، گیتس در حال حاضر 81.5 میلیارد دلار سرمایه دارد. در ادامه به گفته های او درباره پول اشاره می کنیم.
صبر کنید، مگر گیتس از دانشگاه هاروارد اخراج نشده بود؟ بله، او اخراج شد. اما در جلسه "از من هر چیزی می خواهید بپرسید" پایگاه Reddit در سال 2014 فردی از او پرسید، " بهترین توصیه مالی شخصی شما به کسانی که کمتر از 100 هزار دلار در سال درآمد دارند چیست؟ " او پاسخ داد: " بر روی آموزش خود سرمایه گذاری کنید."
بر اساس دفتر آمار کل (BLS) وزارت کار آمریکا، افراد 25 ساله و بالاتر که دارای مدرک کارشناسی هستند تقریباً 59.6 درصد بیشتر از کسانی که مدرک دیپلم دبیرستان دارند درآمد کسب می کنند. اما شما می تواند با یک آموزش دانشگاهی دستمزدهای بالاتری دریافت کنید.
بیل گیتس در یک سخنرانی در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه هاروارد در سال 2007 به دوران تحصیل خود در این دانشگاه اشاره کرد:
"چیزی که من بیش از همه درباره هاروارد به خاطر می آورم این است که من در آن زمان انرژی و هوش زیادی داشتم. این می توانست هیجان انگیز، هراس انگیز و حتی برخی اوقات دلسرد کننده باشد، اما همیشه چالش برانگیز بود. آن یک مزیت شگفت انگیز بود – و اگرچه من زود آن را ترک کردم، اما سال های حضورم در هاروارد من و دوست های من و ایده هایی که بر روی آنها کار می کردم را تغییر داده بود."
2.پیشرفت خود را بسنجید
گیتس در بیانیه سالیانه خود برای بنیاد بیل و ملیندا گیتس در سال 2013 درباره کتاب در حال مطالعه خود با عنوان " قدرتمندترین ایده در جهان " می نویسد، با وجود این که این کتاب درباره اختراع موتور بخار است، اما گیتس درس مهمی از آن گرفته است.
او می نویسد، " ... در سال های گذشته من بار ها و بارها پی برده ام که سنجش و ارزیابی تا چه اندازه در بهبود شرایط انسان مهم است. شما می توانید به پیشرفت شگفت انگیزی دست یابید اگر یک هدف مشخص تعیین کنید و شاخصی پیدا کنید که پیشرفت را به سمت آن هدف هدایت کند ..."
این ممکن است یک نصیحت ابتدایی به نظر برسد، اما او می گوید از این که به ندرت از آن پیروی می شود شگفت زده است و تصحیح کردن آن چقدر سخت است. اگر شما صاحب تجارتی هستید و یا اگر فقط می خواهید خودتان را رشد دهید، به برنامه هایی توجه کنید که در تعیین اهداف و پیگیری آنها به شما کمک می کنند. حتی یک فهرست ساده از اهداف نوشته شده بر روی یک کاغذ می تواند در آغاز حرکت به سمت دستیابی به اهداف به شما کمک کند.
مهم نیست چقدر جاه طلب هستید، یک روز فقط 24 ساعت است. و اغلب، تفاوت بین افراد موفق و ناموفق در چگونگی سرمایه گذاری آنها بر روی این ساعت ها است.
ثروتمند ترین مرد جهان در نشست خود با دانشجویان هاروارد جمله دوست خود وارن بافت به خود را تکرار کرد: " شما باید در نه گفتن ماهر باشید."
4.خوشبین باشید
گیتس در یک جشن فارغ التحصیلی در دانشگاه استنفورد در سال 2014 می گوید، " خوشبینی اغلب به عنوان امید غلط رد می شود، اما ناامیدی غلط هم وجود دارد." اگرچه او و همسرش ملیندا، که او را بر روی صحنه همراهی می کرد، در حال صحبت درباره فقر و بیماری بودند، اما این جمله می تواند در زندگی شما نیز مورد استفاده قرار گیرد.
در این سخنرانی، بیل به طور مفصل درباره اعتقاد خود به خوشبینی و نقش مهم آن در حل مشکلات صحبت کرد. خوشبینی – و در معنای گسترده تر شادی – می تواند تاثیر مثبتی در محیط کار شما داشته باشد.
تحقیق سال 2014 دانشگاه Warwick پی برد که شادی می تواند باعث افزایش 12 درصدی سازنده بودن و نوآوری در مردم شود. شان آچور، کارشناس ارشد شادی و موفقیت، در یک ویدئو در سایت Ted Talk می گوید که شادی می تواند سازنده بودن را به مردم القاء کند. بنابراین به جای این که اجازه دهیم فشارها و استرس های کاری بر روی شما سنگینی کنند، بر روی چیزهایی سرمایه گذاری کنید که شما را شاد می کنند – این می تواند زندگی شما را ساده تر کند.
5.نسبت به موفقیت خود تفکر انتقادی داشته باشید
گیتس در کتاب " راه پیش رو" در سال 1995 می نویسد که شکست اغلب بیش از حرکت در موفقیت به شما آموزش می دهد. علاوه بر این، موفقیت می تواند خطرناک باشد، اگر اجازه دهید تا آن در مغز شما نفوذ کند.
او می نویسد، " موفقیت معلم خیلی بدی است. به طوری که افراد باهوش را اغوا می کند که شما نباید شکست بخورید. "
او در ادامه اضافه می کند " چیزی که امروز یک طرح تجاری بی نقص یا جدیدترین فناوری به نظر می رسد، می تواند به زودی به چیزی قدیمی تبدیل شود همانند دستگاه های پخش نوار 8 تِرَک، تلویزیون های دارای لامپ تصویر یا کامپیوترهای بزرگ. من شاهد تکامل همه این موارد بوده ام." بنابراین، در نوآوری ریسک کنید، سرمایه گذاری های دارای تضمین ناکافی را انجام دهید و کارهای دیگر.
گیتس در کتاب خود با عنوان " تجارت با سرعت تفکر" در سال 1999 درباره اهمیت بازخورد منفی سخن گفته است. او می گوید که پذیرفتن منتقدان نه فقط برای یادگیری بلکه برای یافتن راه حل هایی برای مشکلات ایجاد شده اهمیت دارد.
" به حرف مشتریان خود گوش کنید و
انتقادات آنها را به عنوان فرصتی برای تبدیل شکست های خود به رشد واقعی
مورد انتظار آنها در نظر بگیرید،" او اضافه می کند که، " شما باید شکایت
های مشتریان را بیشتر از مسائل مالی شرکت بررسی و ارزیابی کنید."
تمایل
به برآورده کردن نیازهای مشتریان به مایکروسافت کمک کرد تا در بخش رو به
رشد فناوری پیشرفت داشته باشد. در طول این چند سال این شرکت تلاش کرده تا
برتر باشد – یا لااقل در بین برترین ها قرار گیرد. این موضوع مایکروسافت را
قادر کرده تا در فناوری هایی مانند HoloLens ی خود سرمایه گذاری کند، به
یک قدرت برتر در صنعت بازی تبدیل شود و به صنعت گوشی های موبایل وارد شود.
آیا افراد درونگرا در زمینه کسب و کار و تجارت موفق تر عمل میکنند؟ این موضوع در تحقیقات زیادی مورد بررسی قرار گرفته است که در ادامه به بررسی آن میپردازیم:
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ اگر شخصیت درونگرایی دارید خوشحال باشید، چرا که میتوانید به وسیلهی آن پولدار شوید. کافیست به بیل گیتس نگاه کنید؛ سوزان کین نویسندهی کتاب پرفروش «هیس! قدرت درونگرایان در جهانی که نمیتواند صحبت نکند» و متخصص در مسائل درونگرایان در گزارشی در هافینگتونپست میگوید: بیل گیتس یکی از موسسین مایکروسافت فردی درونگرا است، این درحالی است که براساس گزارش مجلهی اقتصادی فوربز ارزش دارایی خالص او تقریبا ۸۰ میلیارد دلار است.
پس میبینید که درونگرا بودن خوبیهای خاص خودش را دارد، مخصوصا زمانی که دربارهی موفقیتهای مالی صحبت میکنیم. در این مقاله میخواهیم به نکات شخصیتی بیل گیتس و افراد درونگرایی مثل او در مباحث اقتصادی بپردازیم، و دربارهی تمایز آنها با شخصیتهای برونگرا صحبت کنیم.
طبق آزمون شخصیتی مایرز-بریگز (MBTI)، شخص درونگرا انرژی خود را از درون خود دریافت میکند، نه از منابع خارجی. به همین دلیل، اکثر مردم فکر میکنند که اشخاص درونگرا خجالتی هستند ولی این امر برای همهی درونگرایان صدق نمیکند. اشخاص درونگرای زیادی وجود دارند که در جمعهای بزرگ به راحتی صحبت میکنند و در محیط کار رهبران بزرگی هستند. حتی درونگرایانی وجود دارند که زندگی خود را با اجرای هنرهای نمایشی و یا به عنوان استاد دانشگاه میگذرانند. تنها فرق آنها این است که بعد از یک روز طولانی برای گرفتن انرژی دوباره، باید زمانی را به خود اختصاص دهند.
سطوح انرژی (میزان انرژی بدنی و سرحالبودن) و مدت زمانی که افراد ترجیح میدهند با دیگران در ارتباط باشند، تنها نکات قابل توجه و جالب که تفاوت بین درونگرایان و برونگرایان را نشان میدهند، نیستند. در حقیقت، لایههای دقیقتر و منحصربهفردتری در رفتار درونگرایان وجود دارد که باعث میشود بطور خاص برای کسب ثروت در طولانیمدت مناسب باشند.
بسیاری از درونگرایان را میشود با عبارتی که در ادامه میآید تشخیص داد: من زمانی را به فکر کردن تخصیص میدهم تا بدانم هنگام عمل چه کاری را میخواهم انجام بدهم. درونگرایان، آدمهای منظم و تصمیم گیرندههایی محتاط هستند؛ دو ویژگیای که برای کسب ثروت در طولانی مدت بسیار ضروری هستند. رابرت کیوساکی (Robert Kiyosaki)، نویسنده و کارشناس مالی، میگوید: «مهم نیست چقدر پول درمیآورید؛ مهم این است که چقدر پسانداز میکنید.» این مسئله باعث میشود شما ثروتمند شوید.
دکتر مریم جَهدی، دکتر مستقر در بخش روانی و سلامت رفتاری در دانشگاه اوهایو میگوید به این دلیل درونگرایان تصمیمات لحظهای نمیگیرند که رفتار آنها بیشتر توسط پیآمدها و کمتر توسط پاداشها هدایت میشود. طبق مطالعهای در سایت LiveScience.com گفتهی جهدی تایید میشود که درونگرایان به جای هیجانزده شدن به خاطر لذتهایی که زود به دست میآیند، تمایل به پاداشهای دیرهنگام دارند.
برعکس، مطالعهای در سال ۲۰۱۳ توسط پرفسور دانشگاه کرنل ریچارد دپیو (Richard Depue) و دانشجوی فارغ التحصیل، یو فو (Yu Fu) انجام شد و نشان میداد که برونگرایان، دارای شیمی مغز متفاوتی نسبت به درونگرایان هستند. برونگرایان هنگامی که پاداشی به دست میآورند، مثل رسیدن به یک هدف مالی و یا خوردن یک غذای خوشمزه، مغزشان دوپامین بیشتری ترشح میکند. علاوه بر این در برونگرایان پاسخ به این دوپامین بسیار شدیدتر است؛ بنابراین آنها دفعات بیشتری فعالشدگی احساسات قوی مثبت را تجربه میکنند.
مطالعهای که به تازگی انجام شده و عنوان آن «مقیاس اعتیاد خرید برگن» است و توسط Journal Frontiers in Psychology در ماه سپتامبر منتشر شد، عنوان میکند: برونگرایی به مقدار زیادی با اعتیاد خرید مرتبط است و اظهار میکند برونگرایان احتمالا از خرید استفاده میکنند تا وضعیت اجتماعی خود را تقویت کنند و جذابیت اجتماعی خود را نگه دارند. مثل خریدن لباس و لوازم جدید برای هر موقعیت و مراسم. به این دلایل، برای برونگرایان سخت است که میزان خرج کردن خود را کنترل کنند و نظم کافی اقتصادی را برای ساختن ثروتی برای آینده داشته باشند.
دکتر جهدی دربارهی سرمایهگذاری درونگرایان چنین میگوید: درونگرا بودن میتواند در گذر زمان بر ثروتمند شدن فرد موثر باشد چرا که بسیاری از تصمیمات اقتصادی درونگرایان بر اساس اجتناب از تصمیمات بد، پیامدهای منفی و فرصتهای از دسترفته گرفته میشود. و در حالیکه یک برونگرا توسط پاداشهای لحظهای برای تقویت احساسات مثبتش هدایت میشود. احساساتی که در زمان یک خرید مهیج دارید. این درست برعکس چند سال انتظار برای دیدن یک بازدهی خوب از سرمایه است.
درکل، به گزارش رویترز سرمایهگذاری موفق نیازمند تاملی بادقت است و طرز تفکر درونگرایی به خاطر طبیعتش، تصمیمات با عجله و بدون تحقیق، برای مسئلهای به مهمی سرمایهگذاری را برنمیتابد. در حالی که بعضی از برونگرایان به دنبال هیجان و تصمیمات آنی هستند که این تمایل آنها را در معرض گرفتن تصمیمات سرمایهگذاری پرمخاطره و ناروا قرار میدهد، در حالیکه درونگرایانِ ساکت، دارای شمی محکم و مبتنی بر تحقیق دارند.
براساس مصاحبه مجلهی (U.S. News) با کین (Cain): درونگرایان علاقه دارند قبل از اینکه حرف بزنند یا عملی انجام دهند، به آرامی و عمیقا آن را پردازش کنند و با پاداش به تاخیر افتاده، مشکل ندارند. همچنین او برای رویترز توضیح داد که به همین دلیل است که سرمایهگذار افسانه ای وارن بافِت (Warren Baffett) اینقدر موفق است. کین میگوید: بافِت مثالی کلاسیک از یک انسان درونگرا است که با احتیاط و سنجش مناسب همهی جوانب، ریسک میکند.
علاوه بر مواظبت در خرج کردن و تفکر در سرمایهگذاری، درونگرایان در محل کار از بقیه بهتر هستند؛ و این بهتر بودن میتواند به آنها کمک کند تا پول بیشتری دربیاورند و ترفیع رتبه بگیرند. ممکن است آنها خیلی پرحرف یا اجتماعی نباشند؛ درونگرایان میتوانند چیزی که جنیفر کن ویلر (Jennifer Kahnweiler)، نویسنده و یکی از سخنرانان معروف در دنیا، چهار پی (۴P) مینامد را اجرا کنند: آمادگی (Preparation)، حضور (Presence)، تلاش (Push) و تمرین (Practice)؛ تا به رهبرانی لایق در محل کار بدل شوند.
همچنین درونگرایان، انسانهای با فکر و وظیفهشناسی هستند. مارتی اولسن لینی (Marti Olsen Laney)، نویسندهی «مزایای درونگرایی» به CNN گفته است که درونگرایان ویژگیهای رهبری دارند که آنها را از برونگرایان متمایز میسازد. او میگوید: شما در انسانهای درونگرا الگویی از وظیفهشناس بودن، درست انجام دادن کارها، خلاقیت و توانایی حل کردن مشکلات را میبینید.
بر اساس مطالعهی انجام شده در موسسه تحقیقاتی میشیگان افرادی که در صفت وظیفهشناسی نمراتی بالاتر از ۸۵ درصد مردم بدست آوردند هر سال ۱۵۰۰ دلار بیشتر از متوسط یک امریکایی درآمد کسب میکنند، که این مقدار در مدت حیات آنها بالغ بر بیش از ۹۶ هزار دلار درآمد و در پس اندازهای تمام عمرشان بالغ بر بیش از ۱۵۸هزار دلار خواهد بود.
محققان مدتهاست علاقهی زیادی به مطالعهی تفاوتهای بین درونگرایان و برونگرایان دارند. درحالیکه برونگرایان زمان زیادی از رهبری و مورد توجه بودن لذت بردهاند، تحقیقات نشان میدهد که الان وقت درخشیدن درونگرایان است و آنها هم میتوانند رهبرانی لایق باشند. اگر شما یک درونگرا هستید؛ بیشتر صلاحیت بهرهوری از استعدادها و مهارتهای منحصربهفرد خود را برای به دست آوردن موفقیت و ثروت دارید. کسی چه میداند شاید شما بیل گیتس بعدی بودید.
قائم مقام وزارت بهداشت علت سفر افراد مشهور و پولدار برای درمان به خارج از کشور را تشریح کرد.
حال این در شرایطی است که همانطور که در ایران خطای پزشکی وجود دارد در دیگر کشورها، حتی در پیشرفتهترین نظامهای سلامت از جمله آمریکا شاهد خطای پزشکی هستیم بطوریکه در آمریکا در هر روز حداقل یک خطای پزشکی در بخشهای مهم و ویژه از جمله ICC - CCU ثبت میشود ولی در این کشورها خطای پزشکی در یک تعریف مشخص رسانهای میشود، یعنی فقط یک بار در سال تمام این خطاها رسانه ای میشود زیرا مطرح کردن خطاهای پزشکی که امری اجتناب پذیر است در هر روز و هر هفته در رسانهها بیشتر به ضرر بیمار خواهد بود، زیرا بیماران دیگر اعتمادی به کادر پزشکی نخواهند داشت، کما اینکه باید خطای پزشکی نیز به حداقل ممکن کاهش یابد.
حال جدا از علتهای بروز سرطان که به گفته مطرح ترین متخصصان و دانشمندان - عوامل خاک، هوا، آب و سبک زندگی غلط از جمله تغذیه نامناسب در بروز سرطانها دخیل هستند، این سؤال مطرح میشود که آیا درمان در ایران از جمله درمان سرطان دچار نقیصه ای است که این افراد به خارج از کشور برای درمان سفر میکنند، در حالیکه ایران از جمله ارزانترین کشورهای جهان در حوزه درمان به حساب میآید که به این مسئله باید مهارت متخصصان ایرانی نیز اضافه کرد کما اینکه نقایص در حوزه سلامت کشور را نیز نباید نادیده گرفت.
در این رابطه ایرج حریرچی - قائم مقام وزارت بهداشت با پرداختن به زوایای متعدد این پرسش به تسنیم توضیح داد: واقعاً بیش از 95 تا 100 درصد درمان سرطان در ایران قابل امکان است ولی در هیچ جای دنیا نیز همه سرطانها بهبود پیدا نمیکنند.
سخنگوی وزارت بهداشت در توضیح بیشتر عنوان کرد: چطور مردم از روی استیصال از شهرستان به تهران میآیند یا مثلاً بیمار ریوی جواب شده میکوبد برود بیمارستان مسیح دانشوری! بنابراین یک قسمت هم این موارد است.
حریرچی خاطرنشان کرد: البته آنجا (خارج از کشور) خیلی به بیمار احترام میگذارند و یک قسمت هم کم اعتمادی افراد به داخل است و در نهایت یک تعداد افراد هم میخواهند ابتلا به بیماریشان محرمانه بماند.
وبسایت چطور - آرمان والی: مطمئن هستیم بار اول نیست که با این سبک مطالب برخورد میکنید و مطمئن هستیم آخرین بار هم نخواهد بود، اما شک نداریم این مطلب را فراموش نخواهید کرد، چرا که در اینجا ما کلیشهها و حرفهای رویایی و داستانی را کنار زدهایم تا حقیقت بعضا تلخِ پولدار شدن را از میان آنها بیرون بکشیم.
ما میخواهیم زمانی که شما این مقاله را کامل مطالعه کردید تصویر آینده و مسیر پولدار شدن خود را شفافتر ببینید، نه اینکه با حرفهای کلیشهای و پوچ شما را ناامید کنیم و به زندگی عادی برگردانیم. نقطه عطف زندگی شما زمانی است که این مسیر را شفاف ببینید و باور کنید که واقعا راهحلی برای رسیدن به ثروت وجود دارد و حرکت خود را درست بعد از این مقاله شروع کنید. با ما همراه باشید تا مسیر پولدار شدن را در قالب ۱۶ کلید طلایی برای شما شفاف کنیم و ببینید که پاسخ سوال « چگونه پولدار شویم » چیست.
ژنتیک، شرایط محیط، خانواده و گذشته خود را برای چند دقیقه کنار بگذارید و با دقت ادامهی مقاله را مطالعه کنید چون شما میخواهید بدانید چگونه پولدار شوید. حتی اگر موردی برای شما بدیهی به نظر رسید به خواندن ادامه دهید.
وقتی عاشق کاری شدید دیگر کسی نمیتواند جلوی شما را بگیرد و به شما برسد.
خیلی بعید است که شما بتوانید در شغل یا کاری که دوست ندارید به درجات بالایی برسید. باور کنید اگر رویای خود را بیابید و بدانید که واقعا عاشق چه کاری هستید ناگهان شخص متفاوتی را در آینه خواهید دید، ناگهان ذهن شما حرفهایی میزند که فکر نمیکردید بلد باشید و دستان شما کارهایی انجام میدهد که تصور نمیکردید قابلیت انجام آنها را داشته باشید.
برای موفقیت باید تغییر کرد و عشق قدرتمندترین موتور تغییر است.
پس اگر هنوز احساس میکنید عشق و رویای خود را پیدا نکردهاید، فرصت را از دست ندهید. شاید سالها طول بکشد اما ارزشش را دارد که کاری انجام دهید که شب، هنگام خواب برای شروع فردا لحظهشماری کنید.
نه دانشگاه و نه مطالعه از اینترنت، هیچکدام به اندازهی کار کردن در یک شرکت موفق و تاثیرگذار بودن در آن نمیتواند شما را برای پرواز پرورش دهد.
پس همین الان به مسیر شغلی خود فکر کنید، اگر در جایی کار میکنید که سازمان خوبی نیست و همهی افراد، تنبل و غیرمتخصص هستند، هر چه سریعتر به فکر شرکتی جدید، موفق و بهرهور باشید که آنجا بتوانید توانایی خود را نشان داده و همیشه به عنوان کارمند، بهترینِ خودتان باشید.
۳. همیشه در حال یادگیری باشید، قدم به قدم متخصص شوید و در رشتهی خود بهترین باشید نه نفر دوم، اگر لازم شد مربی خوبی پیدا کنید.
رابطه تخصص با پول مانند المپیک با مدال است، نفر اول تخصص، طلا میگیرد و این مدال طلا به اندازهی بینهایت نقره و برنز ارزش دارد.
همیشه باید در حال یادگیری و رشد باشید، چون در غیر این صورت هم خود را به درستی نخواهید شناخت هم اینکه بسیاری از فرصتهای موقت یادگیری را از دست خواهید داد که دوباره تکرار نخواهند شد. حتی تصورش را هم نمیتوانید بکنید که چه تخصصهای ساده و کمدرآمدی میتوانند تبدیل به یک مشاغلی بسیار پردرآمد شوند، تنها اگر در آن کار بهترین شوید. حال این کار میتواند نظافت خانه باشد یا حسابداری یا کارمند فروشگاه یا هر شغلی که به ظاهر نمیتواند شما را میلیاردر کند، غافل از اینکه اگر به قلههای این مشاغل نزدیک شوید زندگی شما دگرگون میشود.
مورد آخر اینکه برای رسیدن به قله و تخصص پیداکردن نیازمند یک مربی خوب هستید، شاید برای همه این راهحل درست نباشد، اما در اکثر مواقع داشتن یک مربی و یک الگوی در دسترس، میتواند چالشهای بزرگی را برای شما آسان کند و باعث شود تصمیمات بسیار بهتری در زندگی بگیرید.
نمیتوانید وقتی دستتان توی جیبتان است از نردبان موفقیت بالا بروید. ( آرنولد شوارتزنگر)
شاید بگویید این نکتهای کلیشهای است، اما حرف ما تنها این نیست که بدون تلاش به جایی نمیرسید، حرف اصلی ما این است که هوشمندانهتر زندگی کنید و کالری مصرفی خود را در جهت موفقیت صرف کنید، چون همانند زمان که محدود است، در طول روز هم شما کالری محدودی دارید. مثلا به جای اینکه شبها وقت بگذارید و برای قدم زدن به پارک بروید، هر روز صبح تا محل کار پیادهروی کنید. این کار هم ذهن شما را صبحها شادابتر میکند، هم یافتن آدرس و جهتیابی ذهن شما را تقویت میکند و نکتهی دیگر اینکه دیدن آدمها، چیزها و مسائل مختلف در طول مسیر، خلاقیت شما را افزایش میدهد. علاوه بر این، شب هم لازم نیست دوباره نیم ساعت پیادهروی کنید و میتوانید این زمان را به کار دیگری اختصاص دهید.
اگر به شما چالش جدیدی از سوی مدیرتان پیشنهاد شد، نترسید چون این بهترین فرصت برای حرکت رو به جلو است حتی اگر شکست بخورید در نهایت سود خواهید کرد.
بیشتر ما زمانی که یک تغییر در روند کار یا یک پروژه جدید مطرح میشود، عقب میایستیم و صبر میکنیم دیگران این چالش جدید را پیش ببرند و اگر موفق شدند شما هم از آنها درس بگیرید. دقیقا این همان کاری است که باعث میشود در اکثر اوقات عقب بمانید و کم کم از دایره افراد رو به رشد و موفق بیرون بیایید. نه تنها از چالش جدید نترسید بلکه به مدیر خود هم بگویید که به دنبال چالش هستید و هر پروژه جدیدی که پیش آمد دوست دارید که خود را بیازمایید.
یک موبایل، هم میتواند نصف وقت آزاد شما را نابود کند و هم میتواند مربی شما برای یادگیری زبان یا یک تخصص باشد، تصمیم با خودتان است.
این دقایق به مانند سکههایی هستند که میتوانید در تفریحات سرمایهگذاری کنید یا در آینده. تصمیم با خود شما است. مثلا برای اینکه چک کنید واقعا این مورد را رعایت میکنید نگاهی به اپلیکیشنهای موبایل خود بیندازید. آیا اکثر اپلیکیشنهای شما بازیهایی مانند clash of clans یا بازیهای بیمورد و بدون فایده هستند یا اپلیکیشنّهای فوقالعادهای ماننده doulingo برای یادگیری زبان جدید یا اپلیکیشنهایی که به مدیریت زمان و بهرهوری شما کمک میکنند؟ اگر واقعا جواب سوال «چگونه پولدار شویم» را میخواهید بدانید، باید جوانب مختلف زندگی خود را در همین راستا قرار دهید. تلفن هوشمند به دلیل اینکه بخش بزرگی از زندگی روزمره ما را اشغال کرده یکی از این جنبههای بزرگ است و هم میتواند بسیار برای موفقیت شما مفید باشد و هم میتواند یک اسباب بازی برای هدر رفتن زندگی شما.
تیزبینی نمیگذارد اطلاعات را از دست دهید اما تفکر سیستمی به شما امکان تحلیل اطلاعات و ترسیم فرصت را میدهد، یک عقاب فقط با چشم شکار نمیکند، بلکه با تفکر سیستمی میفهمد در چه زمانی باید حمله کند.
اگر تیزبین باشید و تفکر سیستمی داشته باشید تنها به این اکتفا نمیکنید که به پیرمرد «خسته نباشید» بگویید. بلکه به شرایط مُد در شهر خود توجه میکنید، به اینکه قیمت تمامشدهی این محصول چقدر است، آیا نیازی در بازار برای این محصول هست؟ آیا امکان افزایش تولید این محصول هست؟ آیا امکان ایجاد تنوع در این محصول یا افزایش کیفیت هست یا خیر؟ رقبای این محصول چه کسانی هستند و چطور میتوانید محصولی رقابتی را به شهر خود ببرید و فروش خوبی داشته باشید؟ و هزار سوال دیگر که سیستم ذهنی شما را تشکیل میدهند.
مورد بعدی این است که نیازهای بازار را ببینید. وقتی میبینید که مثلا برای یک تخصص در حیطه کاری شما صدها آگهی استخدام وجود دارد یا اینکه میبینید در دنیای غرب یک تخصص به شدت در حال رشد است باید کم کم متوجه آن شوید که اگر شما زودتر اقدام نکنید یک فرصت بزرگ را از دست خواهید داد.
بعضی اوقات فرصتهایی که در یک ساعت گپ زدن در یک باشگاه بدنسازی لوکس پیش میآید از کل فرصتهایی که تا به حال دیدهاید مهمتر و بزرگتر هستند.
اگر آزادکار (فریلنسر) هستید یا برای شغل جدیدی درخواست دادهاید، تاثیر یک ظاهر شیک و گرانقیمت به طور کاملا مستقیم در قیمت شما تاثیر دارد. همین الان به فکر خریدن لباسهای شیک باشید، به آراستگی خود حتی زمانی که جلسهی کاری ندارید فکر کنید چون شانس پولدار شدن شما با ظاهر بد تقریبا نزدیک به صفر خواهد بود. هر از چند گاهی ولخرجی کنید و یک سفر حتی دو روزه به یک جای لوکس بروید.
بسیاری از فرصتهای بزرگ برای ثروتمند شدن در مکانی اتفاق میافتند که تعداد ثروتمندان در متر مربع بیشتر است، مثلا شما شانس بیشتری برای یافتن دوستان جدید و فرصتهای جدید در یک هتل ۵ ستارهی لوکس یا یک باشگاه بدنسازی لوکس دارید تا در مسافرخانهای ۳۰ کیلومتر دورتر از شهر یا یک باشگاه ارزانقیمت ته کوچهی بیست و دوم! حتی نمیتوانید تصورش را بکنید که چه پتانسیلهایی خصوصا در ایران در این مکانها نهفته است و شما هنوز سر جای خود نشستهاید و فکر میکنید برای هر کاری پارتی لازم است.
نوشتن، مذاکره، زبان بدن، فن بیان و… همه مهم هستند و بدون آنها باید صدبرابر بیشتر تلاش کنید.
کاریزمای واقعی زمانی اتفاق میافتد که همانند قدرت مذاکره، تمام اصول آن را بدانید. تاثیرگذاری و فن بیان خوب، فرصتهایی را برای شما نمایان خواهد کرد که حتی تصور آن را نمیکنید و شک نکنید که بدون این مهارتها هیچکس ارزش واقعی شما را نخواهد شناخت. مهارتهای ارتباطی به اینجا ختم نمیشوند، از تاثیرگذاری روی دیگران گرفته تا شناخت زبان بدن تا هزار و یک بُعد دیگر که همگی برای موفقیت الزامی هستند و باید هر روز در موردشان مطالعه و تمرین داشته باشید. مورد آخر و بسیار مهم، برخورد اول است. باید در برخورد اول جذاب به نظر برسید تا شانسی برای رسیدن به فرصتهای جدید داشته باشید.
داشتن پسانداز فقط برای مقابله با مشکلات پیشبینی نشده نیست بلکه به شما کمک میکند با حسرت از کنار فرصتهای نایاب نگذرید و همیشه مقداری پول برای ریسک داشته باشید.
نکتهی بعدی این است که از سرمایهگذاری نترسید، چه سرمایهگذارهای مطمئن و چه سرمایهگذاریهایی که ریسک دارند. کافی است با یک متخصص بازار سهام مشورت کنید یا پول خود را به مراکزی مانند صندوقهای سرمایهگذاری مشترک بسپارید که به طور تخصصی این کار را انجام میدهند. در هر صورت فکر نکنید که بدون صرف وقت و هزینه، پول شما خود به خود در حساب شما زیاد میشود. پس دیگر این بهانه را نیاورید که پول ندارید. مثلا شما میتوانید به وبسایت شرکت مدیریت فناوری بورس تهران مراجعه کنید و در منوی «صندوقها» به بخش «سهام» یا «درآمد ثابت» بروید و ببینید که در بخش سهام تا بیش از ۵۰ درصد و در بخش درآمد ثابت تا بیش از ۲۰ درصد سود به مشتریان پرداخت شده است. برای این کار کافی است موارد را بر اساس میزان سود پرداخت شده مرتب کنید.
اولین روش قیمتگذاری در زندگی بشر این بوده که هر چیزی چقدر کمیاب است. پس اگر درآمد بیشتر میخواهید تخصصهای کمیاب را یاد بگیرید
این موضوع در مورد هزاران فرصت دیگر هم صدق میکند، از تخصصهای دنیای کامپیوتر گرفته تا هنر تا صنعت و هر جای دیگر. البته قیمتگذاری بر اساس کمیاب بودن متخصصین، در سایر کشورهای جهان به این راحتی نیست چون عموما تخصص نادر، تقاضای کمی هم دارد یا اینکه آنقدر کسب تخصص در آن رشته سخت است که متخصصین آن نادر شدهاند، اما در ایران عزیز ما اینگونه نیست. تخصصهایی آسان و در عین حال پرتقاضا وجود دارند که افراد کمی در آنها تخصص دارند و فرصت درآمدهای خارقالعادهای را ایجاد کردهاند که بعضا افراد تیزبین آنها را شکار کردهاند.
مثلا راهنمای توری که زبان چینی یا زبانی غیرانگلیسی بلد است، درآمدی نزدیک به دو تا سه برابر راهنمای توری دارد که زبان انگلیسی بلد است. نکتهی آخر هم اینکه بدانید که چقدر نادر هستید و اگر واقعا در کاری تخصص دارید که تقاضای آن خیلی بیشتر از تعداد متخصصین آن حوزه است، قیمت خود را بالا ببرید، چون کارفرما هیچگاه ارزشگذاری دقیقی روی شما انجام نمیدهد و بیشتر به تامین منافع خودش از طریق به خدمت گرفتن تخصصتان فکر میکند. مورد آخر این نکته هم اینکه تخصص کمیاب لزوما کارهایی نیست که هیچ کس تقاضای آن را ندارد و هیچ کس آن را نمیشناسد، این کمیاب بودن میتواند در عمق یک تخصص باشد یا میتونه یه شاخه خاص از یک تخصص رایج باشد که تقاضا برای آن وجود دارد اما نیروی متخصص کافی برای آن وجود ندارد.
دوران پیدا کردن طلا در کوه و دشت تمام شده است، در دوران کنونی فرصتهای ثروت را باید نزد دیگران یافت.
این موضوع تنها به فرصتها ختم نمیشود، دوستان خوب در شکلگیری شخصیت شما، فرهنگ اجتماعی، مهارتهای ارتباطی، تخصصها، ایدهها و بسیاری عناصر مهم برای پولدار شدن، تاثیر مستقیم دارند. آنها همانند منبع بینهایتی از دانش و فرصت هستند که تنها با توجه شما و مدیریت شما ارزشمند میشوند و اگر دوستان اشتباهی انتخاب کنید و از مفهوم دوستی تنها به دنبال هدف تفریح و وقتگذرانی باشید قاعدتا سود ملموسی هم از این دوستیها نخواهید داشت.
برای رشد کردن باید با افرادی بهتر از خودتان دوست باشید
راه حل هم خیلی ساده است، هزار و یک ابزار مفید برای تسهیل این کار وجود دارد. مطمئنا شما یک تلفن هوشمند دارید و از اینترنت و کامپیوتر هم استفاده میکنید، پس باید تمام افرادی که یک درصد ممکن است در آینده با آنها کاری داشته باشید را در بخش دفترچهی تلفن ذخیره کنید و توضیحات کاملی از فرد مورد نظر بنویسید. در شبکههای اجتماعی در یک بازهی زمانی مشخص و نه به صورت اعتیاد اینترنتی، با افرادی که برای شما مفید خواهند بود ارتباط داشته باشید و حضور اجتماعی خود را کمرنگ نکنید.
در شبکههایی مانند لینکدین که سرشار از فرصتهای جذاب و بعضا غیرمنتظره هستند، شبکهی خود را گسترش دهید و پروفایل مناسبی برای خود درست کنید. و از همه مهمتر حتی در صورت قطع ارتباط با افراد باارزش، هیچگاه پلهای پشت سر را خراب نکنید و همیشه راهی برای ارتباط دوباره با این افراد باقی بگذارید.
حتی یک خودروی مازِراتی هم با یک روغن موتور اشتباه خراب میشود چه برسد به بدن ما.
این عادتهای به ظاهر کوچکِ افراد موفق، میتواند انقلابی در نظم و بهرهوری شما ایجاد کند. مثلا اینکه دقایق اول کار را به یادداشت کارها و اهداف روزتان اختصاص دهید و لیست شفافی تهیه کنید یا اینکه در چه ساعاتی از روز به انجام کار و در چه ساعاتی به جلسه و گفتگو بپردازید و بسیاری عادات دیگر که در عین سادگی اثراتی بزرگ و همیشگی بر روند موفقیت شما خواهند گذاشت.
– افراد موفق و پولدار واقعی خسته نمیشوند، بازنمیایستند و تسلیم نمیشوند حتی اگر پولدار شوند باز دوستدارند ریسک کنند.
– افراد موفق و پولدار واقعی دلیل شکست را به خود نسبت میدهند و همیشه به فکر بهبود قدم بعدی خودشان هستند نه بهانه آوردن و نسبت دادن اتفاقات به دلایل خیالی
– از شکست بعدی نمیترسند و در عین حال انرژی مثبت تمام وجودشان را برای رسیدن به پیروزی گرفته است.
یادگیری از شکست، حتی از ۴ سال دانشگاه هم عمیقتر است، ولی اگر دلایل شکست را در خودمان نببینیم و نشناسیم، به جای یادگیری، ترس نصیب ما میشود.
اما منظور از اینکه دلایل را در خود جستجو کنید چیست؟ پاسخ این سوال دقیقا همان چیزی است که جملهی کلیشهای «شکست مقدمهی پیروزی است» را تبدیل به یک ابزار برای موفقیت میکند.
در زمان شکست نسبت دادن دلایل به محیط و تصور اینکه ما اشتباهی نکردیم، لذت بخش و اعتیاد آور است، افراد معتاد به این موضوع معمولا هیچ قلهای را فتح نخواهند کرد.
نسبت دادن دلایل به بیرونی، مثل یک اعتیاد است که تمام انگیزه و انرژی شما را برای زندگی و تلاش ذره ذره میخورد و شما را به یک انسان بسیار تنبل تبدیل میکند که کوچکترین کاری نمیتواند انجام دهد، حتما شما هم آن پیرهمردهای بازنشسته را دیدهاید که از حقوق بازنشستگی خود راضی نیستند و همه چیز را به دولت و انگلیسها نسبت میدهند، اگر میخواهید تبدیل به آن پیرهمرد نشوید بهانههای مسخره و خیالی را رها کنید و به بهبود خودتان بپردازید.
بله، کسانی که در زمان شکست به دنبال اصلاح خودشان هستند همان افرادی هستند که به سمت موفقیت و ثروت میدوند و ما که در زمان شکست از آسمان و زمین گلایه میکنیم همان فرد معتاد یا پیرهمرد بازنشستهای هستیم که هر لحظه به دنبال بهانهای جدید هستیم و همیشه یاس و ناامیدی وجود ما را فرا گرفته است.
تفکر سیستمی و تیزبینیای که در بخش قبل ذکر شد، برای اینکه تصوری را شفاف ببینیم کافی نیست، یک عینک قوی از جنس دانش و خودآگاهی لازم است که خطاهای ذهنی را کنار بزند و تصویر تار را شفاف کند. برای شناخت این خطاها و مقابله با آنها میتوانید به مقالهی راههای مقابله با خطاهای ذهنی مراجعه کنید. شاید ترسناک به نظر برسد، اما بیش از ۳۰ نوع مختلف سوگیری و خطای ذهنی وجود دارد که همگی به نوعی میانبری برای مغز هستند تا زودتر به نتیجه برسد، اما در عین حال میتوانند واقعیت را در خود مخفی کنند.
مثالهای زیادی میشود زد که یک سوگیری سادهی ذهنی باعث میشود اشتباهات بزرگی انجام دهید. تصور کنید شما در هر سه سال گذشته در یک قرعهکشی بانکی برنده نشدهاید و باز هم امسال پول خود را در بانک میگذارید تا در قرعهکشی شرکت کنید و ایمان دارید که امسال دیگر نوبت شما است و حتما برنده خواهید شد. اینجا در واقع سوگیری ذهنیِ «اشتباه قمارباز» گریبان شما را گرفته است. این خطا میگوید هیچ ارتباطی بین شکستهای قبلی شما و شانس پیروزی شما در این قرعهکشی وجود ندارد و شما ممکن است تا ابد شکست بخورید.
لحظهای که خطاهای ذهنی را شناختید همانند این است که برای چشم ضعیفتان یک عینک خریدهاید، مطمئنا از دیدن دنیای شفاف متعجب خواهید شد.
یکی از خطرناکترین و رایجترین خطاهای ذهنی، خطای سوگیری تأییدی (Confirmation Bias) است که در ایران نیز به شدت مشکل ایجاد کرده است. این خطا حالتی است که شما تنها به دنبال تأیید نظر خود هستید و فقط اطلاعات همسو و تأییدکنندهی نظر خود را میبینید. به طور مثال فکر میکنید یک سهام، آیندهی روشنی دارد و حتما سرمایهگذاری خوبی است، پس در اینترنت تنها به دنبال جنبههای مثبت شرکت مربوطه هستید و لینکهای منفی و خبرهای بد را حتی باز نمیکنید.
نمونهی دیگر آن زمانی است که مثلا یک گوشی میخواهید بخرید و مطمئن هستید که تصمیم درستی است، چند روز مانده به خرید وقتی به دنبال اطلاعات هستید، فقط و فقط نکات برجسته و مثبت محصول را میبینید و حتی برای کسب اطلاع فقط به سایت رسمی آن محصول میروید نه سایر وبسایتها و انجمنهای اینترنتی.
«در صورتی که به ۱۰۰۰ درخواست و ایده نه نگویید، از مسیر اصلی خارج میشوید و فقط بار کار زیاد کمر شما را خواهد شکست. ما همیشه به بازارهایی که میتوانیم وارد شویم فکر میکنیم، اما فقط نه گفتن به آنها این قدرت را به ما داد تا روی مسائلی تمرکز کنیم که واقعا اهمیت دارند.» (استیو جابز)
همچنین افرادی که میلیاردها دلار را در کسبوکارهای خودساخته خود بدست آوردهاند هم این نکته را تایید میکنند:
«تفاوت بین افراد موفق و افراد واقعا موفق این است که افراد واقعا موفق تقریبا به همه چیز نه میگویند.» (وارن بافت)
شاید بگویید اینها همه شعار هستند که البته یکی از شعارهای فرهنگ سازمانی ما در چطور است، اما به راستی این یکی از معدود مواردی است که واقعا رمز موفقیت است و افراد موفق صد در صد در مورد آن صادق بودهاند. نکتهی بعدی که در ادامهی نه گفتن است این است که برای خودتان زندگی کنید. نه تنها نه گفتن را باید به خواستهها و ایدهها و وسوسههای به ظاهر مثبت بگویید، بلکه باید به پیشنهادات، انتقادات و بعضا راهنماییها هم نه بگویید.
هیچکس به اندازهی شما نمیداند که شما چه میخواهید و چه چیزی را دوست دارید. از انتخاب رشته گرفته که پدر و مادرمان با چند استدلال ما را از مسیر عشقمان به مسیر منطق و حسابگری منحرف کردند گرفته تا پیشنهاداتی که دوستان و آشنایان در مورد کار شما میدهند و هر کس احساس میکند که در زمینهی کاری شما صاحب نظر است، همگی ممکن است بزرگترین ضربه به مسیر موفقیت شما باشند. مسیرهایی هستند که اگر به حرف دلتان گوش کرده بودید یک کیلومتر بیشتر نبودند، اما حالا سالها زندگی خود را صرف حرف دیگران کردهاید و دیگر زمانی ندارید به عشق و علاقه و استعدادتان برسید.
اما یک جنبهی تاریک در این نکته وجود دارد و آن این است که باید نظرات را بشنوید و هضم کنید. نه گفتن و برای خود زندگی کردن به معنای آن نیست که نظرات و ایدهها را نشنوید. تا جایی که میتوانید نظرات افراد را بشنوید و بعدا به آنها خوب فکر کنید و عصارهی آنها را یادداشت و تحلیل کنید تا همیشه تصمیمات را با چشمی باز بگیرید.
کارآفرینی مانند یک کوه است، مسیری بسیار سخت، اما با قلههای بلند و لذت صعود.
بهترین روش این است که بعد از کسب دانش در حوزهی کاری مورد نظر در هر سنی که هستید، چند سالی در سازمانهای موفق آن حوزه کار کنید و تا میتوانید تجربه و شبکهی خود را گسترش دهید و پس از آن، زمان درستی را برای خروج و اقدام به ایجاد کسبوکار خود انتخاب کنید.
این کسبوکار میتواند فردی باشد، به عبارتی فریلنس کار کنید یا می توانید چند نفر از شبکهی دوستان خود را قانع کنید و با هم کاری را شروع کنید. اگر هم سرمایهای اندوخته باشید میتوانید چند ماه یا حتی یک سال سرمایهگذاری و هزینه کردن را تحمل کنید تا کم کم چرخ کسبوکار شما بچرخد و بتوانید هزینههای خود را تامین کنید و پس از چند سال خواهید دید که شما کناری نشستهاید و دیگران این چرخ را برای شما میچرخانند و شما بیشتر وقت خود را یا در تعطیلات یا در هدایت یک سازمان بزرگ صرف میکنید و به عبارتی پولدار شدهاید.
برای پولدار شدن روشها و توصیههای زیادی معرفی شده اســت که خواندن هرکدام از آنها میتواند یاری رسان باشد اما هدف از این مقاله 5 توصیه متفاوت جهت پولدار شدن اســت که خیلی کم به آنها پرداخته شده اســت.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ پولدار شدن و دست یافتن به ثروت زیاد رویای بیشتر آدمهای کرهی زمین اســت. اما اینکه چطور پولدار شویم و چقدر زمان و انرژی برای این موضوع صرف کنیم موضوع مهمی اســت که تا به آن نپردازیم نمیتوانیم مسیر ثروتاندوزی را طی کنیم. در این مقاله ۵ نکتهی بسیار آموزنده از هارو اکر، میلیونر خودساخته را میخوانیم که میتواند در مسیر ثروت و مدیریت پول به شما کمک کند.
این باشگاه میتواند باشگاه تنیس، گلف، سلامت یا کسبوکار باشد. هدف از عضویت در این باشگاه دمخور شدن با پولدارها و قرار گرفتن در یک محیط پر از ثروت اســت. البته خیلیها شاید بگویند از عهده هزینههای اینطور باشگاهها برنمیآیند. اگر در این دسته هستید دستکم برای صرف قهوه یا چای به باکلاسترین هتل شهرتان بروید. در این فضا حس راحتی به خودتان بدهید و درحالیکه به روابط افراد با هم نگاه میکنید به خود بگویید که چیزی از آنها کم ندارید. کشف مردمانی که از شما موفقتر هستند ظرفیت داشتن فکر باز را به شما داده و مسیر ثروت را برایتان هموار میکند.
«پولدارها انتخاب میکنند که پولدار شوند. این کار نیاز به تمرکز، تشویق، دانش و تلاش بسیار دارد. » اکر این را میگوید و تأکید میکند که در صورت وجود این پارامترها پولدار شدن قطعاً در دسترس اســت. یکی از عمدهترین مشکلات آدمهای عادی برای پولدار شدن این اســت که آنها نمیدانند دقیقا چه میخواهند. این درحالیاســت که ضرورت داشتن هدف برای پولدارها مثل روز روشن اســت.
در خودآموزی و کسب اطلاعات خاص درباره صنعت مدنظرتان، سرمایه گذاری، کارآفرینی یا روانشناسی پول، کوشا و ثابتقدم باشید. پولدارها همواره به دنبال یادگیری و رشد هستند و پولدارترینها چگونه موفقبودن را از آنهایی که از خودشان پولدارتر و موفقتر بودند، آموختهاند. آنها به آموختن ادامه دادند حتی وقتی به موفقیتهای چشمگیر دست یافتند.
«موفقیت مهارتی اکتسابی اســت» این جملهای اســت که «اکر» بر آن تأکید زیادی دارد و ادامه میدهد «اگر میخواهید یک گلفباز درجه یک باشید، میتوانید راه و رسمش را بیاموزید. اگر میخواهید نوازنده چیرهدست پیانو شوید، باز هم میتوانید آن را بیاموزید. » و این داستان برای هر کاری صادق اســت.
«اکر» میگوید «فکر کردن و خلق روشهایی برای داشتن «هردو» را تمرین کنید» به اعتقاد اکر، هر زمان فرصت جایگزینی برایتان پیش آمد باید به این فکر کنید که چگونه میتوانید هر دو فرصت را در کنار هم داشته باشید. پولدارها هرگز نمیگویند «این یا آن» بلکه میگویند «هردو» چون میدانند که میشود به «هردو» رسید.
داشتن طرز تفکر «هردو» هیچزمانی مهمتر از زمان حرف زدن از پول نیست. طبقه فرودست و متوسط جامعه اصولاً اعتقاد دارند که بین پول و باقی جنبههای زندگی باید یکی انتخاب کرد. درنتیجه همواره به این نتیجه میرسند که خیلی چیزها مهمتر از پول در زندگی وجود دارد.
فلسفه هونا را تمرین کنید: «برای آنچه میخواهید دعای خیر کنید.» برای اینکه بیشتر به رویای پولدارشدن نزدیک شوید، به خانههای زیبا نگاه کنید، خودروهای لوکس را زیاد ببینید و درباره کسبوکارهای موفق فراوان بخوانید. برای هر چیزی که میبینید و دوستش دارید، دعا کنید. حتی برای صاحبانش هم دعا کنید تا روزی بهدست خودتان هم برسد.
پولدارها سایر ثروتمندان و آدمهای موفق را تحسین میکنند. آنها همچنین از پذیرش اینکه پول گره خیلی از مشکلات را باز میکند، نمیترسند. آنها به جای حسودی کردن به پولدارها و موفقها آنها را تحسین کرده و زمینه رسیدن خودشان به آن جایگاه را فراهم میکنند.
هر روز به خود یادآوری کنید که پول، پدیدهای مثبت اســت. هرچند وقت یکبار خودتان را به انجام کاری که حالتان را خوب میکند مهمان کنید. مثلاً میتوانید به ماساژ بروید، ناخنهایتان را سروسامان دهید یا غذا را در یک رستوران مجلل بخورید. پولدارها ذهنشان را با پول آشتی دادهاند و به پول به چشم یک دوست نگاه میکنند. «اگر میخواهید پول را جذب خود کنید، از اینکه پول را «دشمن» خطاب کنید بپرهیزید و آن را بهعنوان یکی از همراهان بینظیرتان بپذیرید».
این را سیبولد، نویسنده کتاب «پولدارها چگونه فکر میکنند» میگوید. «پول مانند دوستی اســت که قدرت پایان دادن به بیخوابیهای شبانه ناشی از نگرانی و دردها را دارد و میتواند حتی زندگیتان را نجات دهد.پول برای پولدارها یک دوست خاص اســت چون به آنها کمک میکند در راهی قدم بگذارند که دیگران حتی به آن فکر هم نمیکنند. این احساس خوشایند و مثبت به آنها کمک میکند که هر روز روابط قویتری بسازند.
چگونه پولدار شویم : با ایجاد ۸ تغییر مهم در سبک زندگیتان
دارن هاردی در کتاب بی نظیر «اثر مرکب» به شما میگوید که چگونه با تغییرات کوچک در زندگی و تداوم اجرای آنها به تغییرات بزرگ و شگفت انگیز دست یابید. چیزی که در این مقاله میخوانید نیز به همین گونه اســت؛ با چند تغییر کوچک در سبک زندگی خود بعد از مدتی میتوانید پولدار شدن را تجربه کنید.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ تا به حال به فکر تغییراتی در زندگی تان افتاده اید که پس از آن بپرسید خب حالا چگونه پولدار شویم؟ بحث از بیشتر پول درآوردن و افزایش داراییتان که میشود، بعضی وقتها مهمترین کاری که میشود کرد این اســت که عادتهای اصلی را تثبیت کنید و تغییرات کوچکی در سبک زندگی بدهید.
تی. هارو اِکِر در کتاباش اسرارِ ذهن میلیاردرها تاکید میکند که “موفقیت مهارتی آموختنی اســت. اگر میخواهید یک گلفبازِ فوقالعاده شوید، میتوانید چگونگی انجام آن را یاد بگیرید. اگر میخواهید یک نوازندهی پیانو فوقالعاده شوید، میتوانید چگونگی انجام آن را یاد بگیرید… اگر میخواهید ثروتمند شوید، میتوانید چگونگی انجام آن را یاد بگیرید.”
همچنین بخوانید: چگونه سریع پولدار شویم؟
اگر میخواهید به این سوال که چگونه پولدار شویم پاسخ خوبی بدهید و یاد بگیرید چگونه ثروتمند شوید- چگونه پول در بیاورید و چگونه ثروتتان را افزایش دهید و آن را خوب تحت کنترل بگیرید- این ۸ تغییر در سبک زندگی را در نظر داشته باشید:
آندرو کارنیج، که از هیچ شروع کرد و ثروتمندترین مرد کشور شد، تمام ثروتش را به یک اصل نسبت میدهد: مغز متفکر.
ایدهی او این اســت که دور خودت را از آدمهای با استعدادی که هم بینش شما هستند پر کنید چون چند ذهن خلاق و باهوش اساسا از یک مغز قدرتمندتر اســت.
بهعلاوه، ما شبیه آدمهایی میشویم که با آنها ارتباط داریم، و همین دلیل اســت که ثروتمندان دوست دارند با کسانی که ثروتمند هستند ارتباط داشته باشند.
میلیاردر خودساخته استیو سیهبولد میگوید، “در اکثر موارد، ثروت خالصتان بازتابِ سطح دوستان نزدیکتان اســت. در کنار آدمهایی بودن که از شما ثروتمندتر هستند این پتانسیل را در پی دارد که میتوانید فکرتان را گسترش دهید و درآمدتان را به سرعت افزایش دهید. واقعیت این اســت که، در مورد پول ثروتمندان متفاوت از قشر متوسط فکر میکنند، و در جوار آنها بودن چیزهای فراوانی را میتواند نصیبمان کند.”
اگر میخواهید بیشتر دربیاورید، یک راهحل ساده آن اســت که بیشتر کار کنید- و شما وقتی شغل دوم داشته باشید از این که اضافهکاری کنید بیشتر پول به دست خواهید آورد.
شما خواهید توانست مجموعهی مهارتهایتان را با کار کردن در زمینهای متفاوت، فکر کردن درمورد کار در یک بافت اجتماعی متفاوت، و گسترش شبکهی ارتباطیتان افزایش دهید. بهعلاوه، این فرصتی فوقالعاده اســت برای پول درآوردن از یکی از علایق خاصتان- مثل عکاسی، موسیقی، تدریس خصوصی، یا مربیگری- یا اشتیاقتان را به یک کار کمکی تبدیل کنید.
کارهایی پردرآمدی را که میتوانید به صورت جانبی انجام دهید چک کنید و در مورد چگونگی شروع یک کار کمکی نوشتههای خانمی را بخوانید که نزدیک به ۴۰۰۰ دلار به صورت جانبی در ماه کسب درآمد کرده بود.
آدمهای ثروتمند بیشتر ترجیح میدهند آموزش ببینند تا سرگرم شوند- اگر میخواهید مثل آنها بشوید، دست به کار شوید و شیرجه بزنید توی کتابهای مربوط به سرمایهگذاری یا تامین مالی شخصی، یا از زندگینامهی یک شخص موفق نکاتی را الگوبرداری کنید.
سیهبولد مینویسد، “بروید خانهی یک آدم پولدار و اولین چیزی که خواهید دید یک کتابخانهی بزرگِ پر از کتاب اســت که او برای آموزش خودش در زمینهی موفقتر شدن از آنها استفاده کرده اســت.”
مثلا میلیاردر، وارن بافیت، را در نظر بگیرید که تخمین میزند حدود ۸۰ درصد از وقتش را به مطالعه اختصاص میدهد.
درحالیکه ثروتمندان لزوما برای پولدار شدن خیلی به تحصیلات رسمی بهایی نمیدهند- بسیاری از بزرگترین آدمهای موفق تحصیلات رسمی کمی دارند- آنها قدر قدرت یادگیری را سالها پس از اتمام دانشکده میدانند.
اگر میخواهید ثروتاندوزی کنید، موفق باشید، یا در زندگی پیش بیوفتید، باید خودتان را به بلاتکلیفی و زحمت عادت بدهید.
آدمهای ثروتمند، به گونهای خاص، راحتی را در بلاتکلیفی مییابند. سیهبولد مینویسد، “راحتی جسمی، روانشناختی، و عاطفی هدف اصلی نگرش قشر متوسط جامعه اســت. متفکران جهانی از همان اول میآموزند که میلیاردر شدن آسان نیست و نیاز به راحت بودن میتواند مخرب باشد. آنها میآموزند که وقتی در یک حالت بلاتکلیفی پیش میروند احساس راحتی کنند.”
اگر میخواهید ثروتمند شوید باید با احساس نا راحتی مشکلی نداشته باشید. اگر مشکل دارید، یاد بگیرید چگونه مشکل نداشته باشید، سیهبولد مینویسد: “آدمهای بزرگ میدانند برای ثروتمند شدن باید بهایی پرداخت، ولی اگر از گذراندن درد و رنجهای موقت آزرده خاطر نشوند، میتوانند برای باقی عمر از ثروت فراوانشان بهره ببرند.”
کاربستِ این نگرش را از امروز با یکی از راهکارهای پیشنهادی سیهبولد شروع کنید: “فهرستی تهیه کنید از ۵ کاری که باید امروز انجام بدهید و ناراحت کننده هستند ولی به شما کمک میکنند اندوختهی مالی خود را درست کنید.”
احتمال دارد پولی که در حساب پساندازتان خواباندهاید به میزان ناچیزی افزایش پیدا میکند. این بهخاطر آن اســت که اکثر ما از بانکهای بزرگ استفاده میکنیم که نرخ بهرهی بسیار کمی حدود ۰،۰۱ درصد میدهند.
با این نرخ بهره، اگر شما سرمایهی ۱۰۰۰۰ دلاری را به مدت یک سال در حساب پسانداز اصلیتان بخوابانید، بهرهی خالص ۱ دلار را دریافت خواهید کرد، و تازه این مبلغ پیش از کسر مالیات اســت. یک سپردهی ۵۰۰۰۰ دلاری بعد از یک سال فقط ۵ دلار بهره خواهد داشت.
ولی اگر از یک حساب پساندازِ با بهرهی بالا در یک بانک داخلی استفاده میکنید، به لطف نرخ بهرهی ۱ درصد، سپردهی ۱۰۰۰۰ دلاریتان در طول سال ۱۰۰ دلار بهره خواهد داشت- و ۵۰۰۰۰ دلار ۵۰۰ دلار. حسابهای پساندازِ با نرخ سود بیشتر- بیشترین نرخ موجود ۱.۲۵ درصد اســت- حتی بهرهی بیشتری به شما خواهند رساند.
قبول، استفاده از یک حساب پسانداز با بهرهی بالا قرار نیست ثروت بادآورده برایتان به ارمغان بیاورد یا یکساله شما را ثروتمند کند، ولی این روشی آسان برای چند چوق بیشتر درآوردن از پولی که به نحو دیگری از آن استفاده نمیشود. اگر میخواهید برای شروع کسب بهرههای بیشتر، از بانکهای مرسوم به یک بانک برخط بروید، بیشتر درمورد حسابهای پسانداز با بهرهی بالا مطالعه کنید و فهرست گزینههای بانکی مگنیفای مانی را بررسی کنید.
میگویند سحرخیز باش تا کامروا شوی، و ممکن اســت پشتِ این گفتاورد حقیقتی نهفته باشد.
سحرخیزان از طریق پاسخ دادن ایمیلها، ورزش کردن، مراقبه کردن، یا مطالعه، پیش از آن که بسیاری از ما حتی ساعت زنگدارمان را خاموش کرده باشیم، از همه پیشی میگیرند و به همین جهت شادتر و سالمتر هستند.
بعضی از قدرتمندترین و موفقترین آدمها قدر هر صدایی را که بیدارشان میکند میدانند – اگر این کار برای آنها جواب داده اســت، برای شما هم می تواند جواب بدهد.
یکی از موثرترین راههای کسب پول بیشتر از طریق سرمایه گذاری آن اســت، پس این کار را در اسرع وقت شروع کنید.
رامیت ستی در پرفروشترین اثر نیویورکتایمز، “یادتان میدهم که ثروتمند شوید”، مینویسد: “بهطور میانگین، میلیاردرها ۲۰% از درآمد داخلیشان را هر ساله سرمایهگذاری میکنند. ثروت آنها با مبلغی که هر سال به دست میآورند سنجیده نمیشود، بلکه با چگونگی پس انداز و سرمایهگذاریشان در طول زمان سنجیده میشوند.:
بخش اعظم ماجرا اینجا اســت که برای سرمایهگذاری کردن نیازی نیست حتما ثروتمند باشید- فقط باید در کنارگذاشتن بخشی از پولتان به صورت منظم و پیوسته کوشا باشید. هرچه بیشتر بتوانید پول کنار بگذارید، بهتر اســت، ولی حتی مقداری اندک هم میتواند در دراز مدت، به لطف بهرهی مرکب، کارساز باشد.
سادهترین نقطهی شروع سرمایهگذاری کردن در طرح ۴۰۱(ک) کارفرمایان اســت. بعد توجهی هم به اختصاص پولتان به یک بیمهی بازنشستگی مرسوم یا خویشفرما داشته باشید، حسابهای بازنشستگی فردی با محدودیتها و ساختارهای مالیاتی متفاوت- که انتخاب هر یک از آنها به درآمدتان و مسائل مالیاتی بستگی دارد. اگر هنوز پولی برایتان باقی مانده اســت و تشنهی سرمایهگذاری آن هستید، میتوانید دربارهی صندوقهای شاخص کم هزینه، که وارن بافیت پیشنهاد میدهد، تحقیق کنید و به روشهای سرمایهگذاری برخطی که “مشاوران روباتیک” نامیده میشوند نگاهی بیندازید. برای کسب اطلاعات بیشتر پیش از شروع دربارهی اصول اولیهی این کار مطالعه کنید.
اگر میخواهید بیشتر پول در بیاورید، باید هدفی مشخص داشته باشید و بعد طرح مشخصی برای نحوهی رسیدن به آن هدف داشته باشید. پول از آسمان نمیبارد، باید برای به دست آوردنش تلاش کنید.
اِکِر تاکید میکند: ثروتمندان متعهد میشوند که به ثروت دست یابند. این کار تمرکز، جربزه، دانش، و تلاش فراوان میخواهد و اگر اهداف درست و بینشی روشن داشته باشید شدنی اســت: “دلیل شمارهی یک اکثر کسانی که به خواستههایشان نمیرسند این اســت که آنها نمیدانند چه میخواهند. ثروتمندان کاملا به وضوح میدانند که خواهان ثروت هستند.” برای درآمد و ثروت خالص سالانهیتان آن چه را اِکِر “بازی رسیدن به هدف” می نامد روی کاغذ پیاده کنید. وقتی برای رسیدن به این هدفها چهارچوب زمانی مشخص میکنید، واقعبین باشید، ولی در ضمن، بزرگ فکر کنید و از به چالش کشیدن خودتان نترسید.
خبرگزاری آریا -
راه انداختن هر کار تازه ای سرمایه می خواهد اما نه سرمایه میلیاردی، سرمایه اصلی افرادی که این روزها به اسم موفق و سرمایه دار می شناسیمشان هوش، زمان سنجی ، ابتکار و ریسک پذیری شان است. در این گزارش به برخی از این کارها اشاره می کنیم.
وقتی حرف از راه انداختن یک شغل جدید و یک کسب و کار می شود سریع یاد یک مغازه ،دفتر کار شیک، کلی کارمند و برو بیا می افتیم که چندین میلیون سرمایه می خواهد. بعد هم منصرف می شویم و دچار افسردگی می شویم!!
راه انداختن هر کار تازه ای سرمایه می خواهد اما نه سرمایه میلیاردی، سرمایه اصلی افرادی که این روزها به اسم موفق و سرمایه دار می شناسیمشان هوش، زمان سنجی ، ابتکار و ریسک پذیری شان است.
در این گزارش به برخی از این کارها اشاره می کنیم. البته ما به شما ماهیگیری یاد می دهیم فقط ایده می دهیم این شما هستید که باید توانایی هایتان را بسنجید و با این ایده ها کسب خودتان را راه بیندازید.
1 - اینترنت
راه انداختن یک سایت چندان هم پول نمی خواهد حتی سرمایه هنگفتی ام لازم ندارد به شرط اینکه ابتکار داشته باشید و وارد حوزه ای بشوید که تخصصش را دارید و می توانید از آن کسب درآمد کنید.
بعدش هم بازاریابی موثر و فعال می خواهدکه از عهده اش بربیایید.
اینترنت منبع درآمد خیلی خوبی است به شرط اینکه سعی کنید از زیر و بم آن اطلاعات بدست بیاورید و هر روز به دانشتان بیفزایید.
2 - صنایع دستی
هنر همیشه بازار دارد به شرط آنکه نیاز سنجی کندید بدانید چه چیزی در چه زمانی و برای چه کسانی جذابیت دارد آن وقت است که به راحتی می توانید هنر دست خودتان را به بالاترین قیمت بفروشید و کلی سود کنید.
3 - صنایع غذایی
خوردنی همیشه بازار دارد به شرط اینکه مبتکر باشید و سبک ارائه محصولاتتان متفاوت باشد جالب است بدانید گرفتن مجوز فعالیت از اتحادیه های مختلف مرتبط به صنایع غذایی خیلی هم دشوار نیست به شرط آنکه اهل نظافت باشید.
4 - خدمات
حوزه خدمات این روزها بازار خوبی دارد به شرط آنکه ابتدا موقعیت سنجی کنید که در چه منطقه ای از تهران چه خدمتی کم و یا محدود است.
سنگ بزرگ برندارید در سطح توان خودتان وارد عرصه شوید و به مرور خدماتتان را توسعه و بهبود بخشید.
5 - بهداشت و سلامت
در این فضای آلوده و هوای نامطبوع مردم به دنبال هر چیزی هستند که سلامت و شادابی را به آنها باز گرداند و دقایقی به آنها آرامش بدهد اگر کمی زرنگ باشید می توانید پول خوبی به جیب بزنید.
6 - بازاریابی و فروش
حتما لازم نیست شما خودتان تولید کننده باشید اگرچه این بخش ایده آل ماجرا باشد اما اگر بتوانید برای دیگران مشتری و بازار های تازه پیدا کنید اطمینان داشته باشید که برای سود خوبی خواهد داشت . خیلی ها هستند که تولیدات خوبی دارند اما راه فروشش را نمی دانند.
7 - اطلاع رسانی
حجم وسیع اخبار، اطلاعات و دانسته ها مردم را در سیلی از اطلاعات گرفتار کرده که نمی دانند کدام مناسب و برایشان کارآمد است اگر بتوانید این نیاز آنها را برآورده کنید سپاسگذار شما خواهند بود و حاضرند هزینه آن را هم بپردازند.
منبع :banki.ir
خبرگزاری آریا -
افراد ثروتمند متفاوت از مردم عادی فکر می کنند
بیشتر آنچه مردم ثروتمند را از مردم معمولی جدا می سازد، عوامل ذهنی است. افراد ثروتمند متفاوت از مردم عادی فکر می کنند. خبر خوب این است که موفقیت، مهارتی آموختنی است و هر کسی می تواند بیندیشد و عمل کند.
هارو اِکر که میلیونری خود ساخته است، در کتاب پرفروش اش به نام "اسرار ذهن میلیونر" به شناسایی کنش های ویژه ای از ذهن شخص میلیونر می پردازد، که می توانند به افزایش مهارت شما و همچنین افزایش پولتان بینجامد. هارواکر می نویسد:
برای پول تان نقشه بکشید
اهداف ویژه ای را برای پول خود مشخص کنید. آنچه می خواهید را مشخص سازید و به سوی آن خیز بردارید. همه ی آنچه لازم است انجام دهید تا به درآمد سالیانه و دارایی خالصی که هدف قرار داده اید برسید، شما باید به دنبال خلق فراوانی باشید نه حدی میانه. وقتی چارچوب زمانی برای دستیابی به این هدف ها تعریف می کنید، واقع گرا باشید ولی در همان حال، جاه طلب باشید و از این که خودتان را به چالش بکشید، ترسی به خود راه ندهید.
افراد ثروتمند، دست یابی به ثروت را هدف خود قرار داده اند. این موضوع، نیازمند تمرکز، جسارت، دانش و کوشش بسیار است، و در صورتی که شما اهدافی دقیق و چشم اندازی شفاف را برای خود ترسیم کرده اید، این قضیه امکان پذیر خواهد بود.
در محیط اعیانی رفت و آمد کنید
با افرادی نشست و برخاست کنید که از شما موفق ترند. چنین جایی می تواند یک باشگاه تنیس، گلف، سلامتی یا کسب و کار باشد و ایده ای که پشت سر چنین کاری قرار دارد این است که با افراد پولدار در محیطی اعیانی، نشست و برخاست داشته باشید.
اکِر توصیه می کند: «اگر هیچ راهی وجود ندارد که از پس هزینه پیوستن به چنین باشگاهی برآیید، به صرف قهوه یا چای در شیک ترین هتل شهرتان بپردازید».در این فضا راحت باشید و توجه داشته باشید که این مشتریان هیچ تفاوتی با شما ندارند.
دلیل اینکه چنین کاری جواب می دهد این است که افراد پولدار وقت شان را با کسانی می گذرانند که به همان اندازه یا بیشتر از آن ها ثروت دارند. رفت و آمد با افرادی که از شما موفق تر هستند، می تواند بطور بالقوه فکر شما را باز کند و درآمدتان را با جهشی بزرگ روبه رو سازد.
بیاموزید از همه
طی رفت و آمد روزانه خود به محل کار و در برگشت از آن، به پادکست ها گوش دهید. همواره به خودآموزی و کسب دانش درباره صنعت خود، سرمایه گذاری، کارآفرینی و روانشناسی پول بپردازید. افراد ثروتمند مصمم هستند که همواره بیاموزند و رشد کنند. ثروتمندترین فرد یاد گرفته است که چگونه با آموختن از کسانی که از او موفق تر و ثروتمندتر هستند، به موفقیت دست یابد. آنها حتی پس از اینکه به موفقیتی باورنکردنی هم دست یافتند به آموختن ادامه می دهند. اکِر تاکید دارد که «موفقیت، مهارتی آموختنی است.»
افراد پولدار مصمم هستند که با مشکلات، از مسیر اصلی خارج نشوند
روی راه حل ها تمرکز کن
او توضیح می دهد: این کار، شما را از مشکلات اندیشی به سوی راه حل اندیشی سوق می دهد. شما شانس خوبی برای حل مشکل دارید، و در وهله ی دوم، شما احساس به مراتب بهتری خواهید داشت. افراد پولدار مصمم هستند که با مشکلات، از مسیر اصلی خارج نشوند. آنها خود را به گونه ای بار آورده اند که از مشکلاتشان بزرگ تر باشند.
راه ثروت، لبریز از دام ها و دشواری هاست، و درست به همین دلیل است که بیشتر مردم از پس آن برنمی آیند. راهی برای رویارویی با مشکلات تان بیابید، در این مسیر پیش روید و روی هدف های خود تمرکز کنید.
زندگی نامه ثروتمندان را بخوانید
زندگی نامه شخصی را بخوانید که به طرزی باورنکردنی ثروتمند و موفق است. نگاهی به کتاب ریچارد برانسون به نام «درنگ نکن، انجامش بده» بیندازید. این کتاب ها را امتحان کنید: «تیتان: زندگی جان دی راکفلر»،«اندرو کارنگی»،«استیو جابز»،«گلوله برفی: وارن بافت و کسب و کار زندگی.»
افراد موفق به دیگر افراد موفق نگاه می کنند، تا بدینوسیله از آنها انگیزه بگیرند.
چرا دوست دارید پولدار شوید؟
چرایی اهمیت ثروت اندوزی برای خودتان را یادداشت کنید. پس از اینکه آن را یادداشت کردید، پیوسته به این نوشته خود نگاه بیندازید. این نوشته می تواند یک بند ساده و کوتاه باشد ولی هر چه خاص تر، بهتر! افراد پولدار نسبت به موفقیت وسواس به خرج می دهند.
به استادان پول مراجعه کنید
برای آنچه که برایش تلاش می کنید و افرادی که آنها را دارا هستند، ارزش قائل باشید. «آنچه می خواهی را گرامی بدار.»
به جای اینکه به افراد موفق دیگر حسادت ورزند، سپاسگزار آن ها هستند، چرا که آن ها برایشان الگویی در دستیابی به موفقیت می باشند. اِکِر توضیح می دهد که «سریع ترین و ساده ترین راه برای ثروت اندوزی این است که یاد بگیریم که افراد ثروتمند که استادان پول هستند، چگونه به بازی می پردازند.»
سه منبع درآمد داشته باش
به جز شغل عادی خود، 3 منبع درآمد دیگر هم داشته باشید. فرصت هایی، بیشتر از آنچه فکر می کنید در انتظار شماست. این فرصت ها می تواند یک سرمایه گذاری باشد یا فرصت های کارآفرینانه. با مطالعه درباره راهبردهای سرمایه گذاری گوناگون شروع کنید و در کنار آن نگاهی هم به راه های خلاقانه برای پولسازی داشته باشید.
کانون توجه ثروتمندان بر درآمد است.
کاری مایه سلب آسایش تان انجام دهید
با سلب آسایش از خودتان، به راحتی و آسایش برسید. به عمد تصمیماتی بگیرید که مایه سلب آسایش شما شود. تمرین کنید که از حوزه آسایش خود بیرون بیایید. به صحبت با افرادی بپردازید که در شرایط عادی با آنها سخن نمی گویید، درخواست حقوق بیشتر کنید یا قیمت های کسب و کارتان را بالا ببرید، یا هر روز یک ساعت زودتر برخیزید.
منابع:جام جم/ بازده
«چرا مردم پولدار نمیشوند؟» در کشوری مثل کشور ما، با فرصتهایی که پیش رویمان اســت، چرا فقط تعداد کمی از افراد هستند که با استقلال مالی بازنشسته میشوند؟ اخیراً پاسخ این سوال را پیدا کردهام. به نظر من اینها ۵ دلیل اصلی اســت که جلوی پولدار شدن افراد را میگیرد.
مهمترین این دلایل، این اســت که هیچوقت برایشان اتفاق نمیافتد. فرد متوسط در خانوادهای بزرگ شده اســت که هیچوقت کسی که پولدار باشد را نمیشناخته و ندیده اســت. به مدرسه میرود و با آدمهایی معاشرت میکند که پولدار نیستند. با آدمهایی کار میکند که پولدار نیستند. هیچ الگوی پولداری روبروی خود ندارد. اگر این برای شما هم پیش آمده اســت، البته تا سن بیست سالگی، میتوانید به یک فرد بالغ و کامل در جامعه تبدیل شوید اما هیچوقت برایتان پیش نیامده که بفهمید شما هم میتوانید یکی از افراد ثروتمند جامعه شوید.
به همین دلیل اســت که کسانیکه در خانوادههایی که والدینشان پولدار هستند به دنیا میآیند، احتمال اینکه در بزرگسالی افرادی ثروتمند شوند بسیار بیشتر اســت. بنابراین اولین دلیل اینکه چرا بیشتر ما پولدار نمیشویم این اســت که هیچوقت برایمان اتفاق نمیافتد. و البته، اگر هیچوقت برایمان اتفاق نیفتد، آنوقت هیچکدام از قدمهای لازم برای به واقعیت تبدیل کردن آن را برنخواهیم داشت.
تصمیم بگیرید!
دومین دلیل که باعث میشود پولدار نشویم این اســت که هیچوقت برای آن تصمیم نمیگیریم. حتی اگر فردی کتاب بخواند، در جلسات سخنرانی شرکت کند، یا با افرادیکه از نظر اقتصادی موفق بودهاند نشست و برخاست کند، تا زمانیکه برای متفاوت شدن تصمیم نگیرد، هیچ اتفاقی نمیافتد. اگر برای برداشتن اولین قدمها تصمیم نگیرد، همان جا که هستید خواهید ماند. اگر به انجام کارهایی که همیشه میکنید، ادامه دهید، به همان جایی خواهید رسید که همین امروز هستید.
دلیل اصلی عدم موفقیت و شکست این اســت که اکثریت آدمها برای موفق شدن تصمیم نمیگیرند. هیچوقت یک تعهد محکم و روشن یا یک تصمیم قطعی برای پولدار شدن نمیگیرند. دلشان میخواهد و قصدش را دارند و آرزو میکنند که یک روز پولدار شوند. دعا میکنند و دعا میکنند که پول زیاد به دست بیاورند اما هیچوقت تصمیم نمیگیرند که، «من میخواهم که پولدار بشم!» این تصمیم قدم مهمی برای رسیدن به استقلال مالی اســت.
سومین دلیل پولدار نشدن آدمها انداختن کار امروز به فرداست. آدمها همیشه برای شروع نکردن کاری که لازم اســت برای رسیدن به استقلال مالی انجام دهند، بهانه دارند. همیشه ماه خوبی نیست، فصل خوبی نیست یا سال خوبی برای شروع نیست. وضعیت و شرایط اقتصادی در صنعت خوب نیست، بازار کساد اســت یا باید ریسک کنند یا امنیت خودشان را زیر پا بگذارند. شاید سال بعد.
برای به تعویق انداختن کارها همیشه دلیل هست. درنتیجه، ماه به ماه و سال به سال این کار را عقب میاندازند تا جاییکه دیگر دیر میشود. حتی اگر برای یک نفر اتفاق بیفتد که بتواند پولدار شود، تصمیمش را هم بگیرد اما برای وارد عمل شدن امروز و فردا کند، همه برنامههایش آینده روشنی نخواهند داشت.
هزینهاش را بپردازید
چهارمین دلیل اینکه مردم معمولاً فقیر بازنشسته میشوند، چیزی اســت که اقتصاددانها به آن تاخیر پاداش میگویند. اکثریت زیادی از افراد وسوسه میشوند که هر یک ریال آخرشان را هم خرج کنند و حتی باز هم قسطی خرید کنند. اگر نمیتوانید پاداشتان را به تاخیر بیندازید و خودتان را در خرج کردن هر پولی که درمیآورید محدود نکنید، نمیتوانید پولدار شوید. اگر نتوانید صرفهجویی را بعنوان یک عادت طولانیمدت تمرین کنید، برایتان غیرممکن خواهد بود که به استقلال مالی برسید. همانطور که دبلیو. کلمنت استون میگوید، «اگر نمیتوانید پول پسانداز کنید، بذر سربلندی در شما نیست.»
چشمانداز بزرگتر را ببینید
پنجمین دلیل که باعث میشود افراد فقیر بازنشسته شوند، به اندازه بقیه دلایل مهم اســت. این دلیل نداشتن چشمانداز زمانی اســت. در یک تحقیق طولانیمدت که توسط دکتر ادوارد بانفیلد در دانشگاه هاروارد در دهه پنجاه میلادی انجام گرفت و در سال ۱۹۶۴ در مجله The Unheavenly City به چاپ رسید، دلایل تحرک اقتصادی-اجتماعی روبهبالا بررسی شد. او میخواست بداند چطور میتوان پیشبینی کرد که یک خانواده یا فرد به سمت بالا در حرکت اســت یا خیر و اینکه گروههای اقتصادی-اجتماعی در نسل بعد ثروتمندتر خواهند شد یا خیر.
همه این تحقیقات او را به یک عامل رساند که باعث شد نتیجهگیری کند که درستتر از سایر عوامل در پیشبینی موفقیت اســت. آنها آن را چشمانداز زمان نامیدند. تعریف آن میزان زمانی اســت که برای برنامهریزی فعالیتهای روزانه و گرفتن تصمیمات مهم زندگیهایتان اختصاص میدهید.
یک نمونه از چشمانداز درازمدت عادت متداول خانوادههای سطحبالای انگلستان برای ثبتنام فرزندانشان در دانشگاه آکسفورد یا کمبریج به محض متولد شدن آن کودک اســت، حتی بااینکه ممکن اســت به هجده یا نوزده سالگی نرسد. به این چشمانداز درازمدت در عمل میگویند. زوج جوانی که ۱۵۰ هزار تومان در ماه خود را برای هزینه تحصیل فرزند خود کنار میگذارند، زوجی با چشمانداز زمانی درازمدت هستند. آنها حاضرند برای اطمینان از گرفتن نتیجه بهتر در طولانیمدت، در کوتاهمدت خود را قربانی کنند. افرادیکه چشمانداز درازمدت دارند در مسیر زندگیشان رشد اقتصادی خواهند داشت.
مترجم : زینب آرمند
وبسایت چطور - آرمان والی: مطمئن هستیم بار اول نیست که با این سبک مطالب برخورد میکنید و مطمئن هستیم آخرین بار هم نخواهد بود، اما شک نداریم این مطلب را فراموش نخواهید کرد، چرا که در اینجا ما کلیشهها و حرفهای رویایی و داستانی را کنار زدهایم تا حقیقت بعضا تلخِ پولدار شدن را از میان آنها بیرون بکشیم.
ما میخواهیم زمانی که شما این مقاله را کامل مطالعه کردید تصویر آینده و مسیر پولدار شدن خود را شفافتر ببینید، نه اینکه با حرفهای کلیشهای و پوچ شما را ناامید کنیم و به زندگی عادی برگردانیم. نقطه عطف زندگی شما زمانی است که این مسیر را شفاف ببینید و باور کنید که واقعا راهحلی برای رسیدن به ثروت وجود دارد و حرکت خود را درست بعد از این مقاله شروع کنید. با ما همراه باشید تا مسیر پولدار شدن را در قالب ۱۶ کلید طلایی برای شما شفاف کنیم و ببینید که پاسخ سوال « چگونه پولدار شویم » چیست.
ژنتیک، شرایط محیط، خانواده و گذشته خود را برای چند دقیقه کنار بگذارید و با دقت ادامهی مقاله را مطالعه کنید چون شما میخواهید بدانید چگونه پولدار شوید. حتی اگر موردی برای شما بدیهی به نظر رسید به خواندن ادامه دهید.
وقتی عاشق کاری شدید دیگر کسی نمیتواند جلوی شما را بگیرد و به شما برسد.
خیلی بعید است که شما بتوانید در شغل یا کاری که دوست ندارید به درجات بالایی برسید. باور کنید اگر رویای خود را بیابید و بدانید که واقعا عاشق چه کاری هستید ناگهان شخص متفاوتی را در آینه خواهید دید، ناگهان ذهن شما حرفهایی میزند که فکر نمیکردید بلد باشید و دستان شما کارهایی انجام میدهد که تصور نمیکردید قابلیت انجام آنها را داشته باشید.
برای موفقیت باید تغییر کرد و عشق قدرتمندترین موتور تغییر است.
پس اگر هنوز احساس میکنید عشق و رویای خود را پیدا نکردهاید، فرصت را از دست ندهید. شاید سالها طول بکشد اما ارزشش را دارد که کاری انجام دهید که شب، هنگام خواب برای شروع فردا لحظهشماری کنید.
نه دانشگاه و نه مطالعه از اینترنت، هیچکدام به اندازهی کار کردن در یک شرکت موفق و تاثیرگذار بودن در آن نمیتواند شما را برای پرواز پرورش دهد.
پس همین الان به مسیر شغلی خود فکر کنید، اگر در جایی کار میکنید که سازمان خوبی نیست و همهی افراد، تنبل و غیرمتخصص هستند، هر چه سریعتر به فکر شرکتی جدید، موفق و بهرهور باشید که آنجا بتوانید توانایی خود را نشان داده و همیشه به عنوان کارمند، بهترینِ خودتان باشید.
۳. همیشه در حال یادگیری باشید، قدم به قدم متخصص شوید و در رشتهی خود بهترین باشید نه نفر دوم، اگر لازم شد مربی خوبی پیدا کنید.
رابطه تخصص با پول مانند المپیک با مدال است، نفر اول تخصص، طلا میگیرد و این مدال طلا به اندازهی بینهایت نقره و برنز ارزش دارد.
همیشه باید در حال یادگیری و رشد باشید، چون در غیر این صورت هم خود را به درستی نخواهید شناخت هم اینکه بسیاری از فرصتهای موقت یادگیری را از دست خواهید داد که دوباره تکرار نخواهند شد. حتی تصورش را هم نمیتوانید بکنید که چه تخصصهای ساده و کمدرآمدی میتوانند تبدیل به یک مشاغلی بسیار پردرآمد شوند، تنها اگر در آن کار بهترین شوید. حال این کار میتواند نظافت خانه باشد یا حسابداری یا کارمند فروشگاه یا هر شغلی که به ظاهر نمیتواند شما را میلیاردر کند، غافل از اینکه اگر به قلههای این مشاغل نزدیک شوید زندگی شما دگرگون میشود.
مورد آخر اینکه برای رسیدن به قله و تخصص پیداکردن نیازمند یک مربی خوب هستید، شاید برای همه این راهحل درست نباشد، اما در اکثر مواقع داشتن یک مربی و یک الگوی در دسترس، میتواند چالشهای بزرگی را برای شما آسان کند و باعث شود تصمیمات بسیار بهتری در زندگی بگیرید.
نمیتوانید وقتی دستتان توی جیبتان است از نردبان موفقیت بالا بروید. ( آرنولد شوارتزنگر)
شاید بگویید این نکتهای کلیشهای است، اما حرف ما تنها این نیست که بدون تلاش به جایی نمیرسید، حرف اصلی ما این است که هوشمندانهتر زندگی کنید و کالری مصرفی خود را در جهت موفقیت صرف کنید، چون همانند زمان که محدود است، در طول روز هم شما کالری محدودی دارید. مثلا به جای اینکه شبها وقت بگذارید و برای قدم زدن به پارک بروید، هر روز صبح تا محل کار پیادهروی کنید. این کار هم ذهن شما را صبحها شادابتر میکند، هم یافتن آدرس و جهتیابی ذهن شما را تقویت میکند و نکتهی دیگر اینکه دیدن آدمها، چیزها و مسائل مختلف در طول مسیر، خلاقیت شما را افزایش میدهد. علاوه بر این، شب هم لازم نیست دوباره نیم ساعت پیادهروی کنید و میتوانید این زمان را به کار دیگری اختصاص دهید.
اگر به شما چالش جدیدی از سوی مدیرتان پیشنهاد شد، نترسید چون این بهترین فرصت برای حرکت رو به جلو است حتی اگر شکست بخورید در نهایت سود خواهید کرد.
بیشتر ما زمانی که یک تغییر در روند کار یا یک پروژه جدید مطرح میشود، عقب میایستیم و صبر میکنیم دیگران این چالش جدید را پیش ببرند و اگر موفق شدند شما هم از آنها درس بگیرید. دقیقا این همان کاری است که باعث میشود در اکثر اوقات عقب بمانید و کم کم از دایره افراد رو به رشد و موفق بیرون بیایید. نه تنها از چالش جدید نترسید بلکه به مدیر خود هم بگویید که به دنبال چالش هستید و هر پروژه جدیدی که پیش آمد دوست دارید که خود را بیازمایید.
یک موبایل، هم میتواند نصف وقت آزاد شما را نابود کند و هم میتواند مربی شما برای یادگیری زبان یا یک تخصص باشد، تصمیم با خودتان است.
این دقایق به مانند سکههایی هستند که میتوانید در تفریحات سرمایهگذاری کنید یا در آینده. تصمیم با خود شما است. مثلا برای اینکه چک کنید واقعا این مورد را رعایت میکنید نگاهی به اپلیکیشنهای موبایل خود بیندازید. آیا اکثر اپلیکیشنهای شما بازیهایی مانند clash of clans یا بازیهای بیمورد و بدون فایده هستند یا اپلیکیشنّهای فوقالعادهای ماننده doulingo برای یادگیری زبان جدید یا اپلیکیشنهایی که به مدیریت زمان و بهرهوری شما کمک میکنند؟ اگر واقعا جواب سوال «چگونه پولدار شویم» را میخواهید بدانید، باید جوانب مختلف زندگی خود را در همین راستا قرار دهید. تلفن هوشمند به دلیل اینکه بخش بزرگی از زندگی روزمره ما را اشغال کرده یکی از این جنبههای بزرگ است و هم میتواند بسیار برای موفقیت شما مفید باشد و هم میتواند یک اسباب بازی برای هدر رفتن زندگی شما.
تیزبینی نمیگذارد اطلاعات را از دست دهید اما تفکر سیستمی به شما امکان تحلیل اطلاعات و ترسیم فرصت را میدهد، یک عقاب فقط با چشم شکار نمیکند، بلکه با تفکر سیستمی میفهمد در چه زمانی باید حمله کند.
اگر تیزبین باشید و تفکر سیستمی داشته باشید تنها به این اکتفا نمیکنید که به پیرمرد «خسته نباشید» بگویید. بلکه به شرایط مُد در شهر خود توجه میکنید، به اینکه قیمت تمامشدهی این محصول چقدر است، آیا نیازی در بازار برای این محصول هست؟ آیا امکان افزایش تولید این محصول هست؟ آیا امکان ایجاد تنوع در این محصول یا افزایش کیفیت هست یا خیر؟ رقبای این محصول چه کسانی هستند و چطور میتوانید محصولی رقابتی را به شهر خود ببرید و فروش خوبی داشته باشید؟ و هزار سوال دیگر که سیستم ذهنی شما را تشکیل میدهند.
مورد بعدی این است که نیازهای بازار را ببینید. وقتی میبینید که مثلا برای یک تخصص در حیطه کاری شما صدها آگهی استخدام وجود دارد یا اینکه میبینید در دنیای غرب یک تخصص به شدت در حال رشد است باید کم کم متوجه آن شوید که اگر شما زودتر اقدام نکنید یک فرصت بزرگ را از دست خواهید داد.
بعضی اوقات فرصتهایی که در یک ساعت گپ زدن در یک باشگاه بدنسازی لوکس پیش میآید از کل فرصتهایی که تا به حال دیدهاید مهمتر و بزرگتر هستند.
اگر آزادکار (فریلنسر) هستید یا برای شغل جدیدی درخواست دادهاید، تاثیر یک ظاهر شیک و گرانقیمت به طور کاملا مستقیم در قیمت شما تاثیر دارد. همین الان به فکر خریدن لباسهای شیک باشید، به آراستگی خود حتی زمانی که جلسهی کاری ندارید فکر کنید چون شانس پولدار شدن شما با ظاهر بد تقریبا نزدیک به صفر خواهد بود. هر از چند گاهی ولخرجی کنید و یک سفر حتی دو روزه به یک جای لوکس بروید.
بسیاری از فرصتهای بزرگ برای ثروتمند شدن در مکانی اتفاق میافتند که تعداد ثروتمندان در متر مربع بیشتر است، مثلا شما شانس بیشتری برای یافتن دوستان جدید و فرصتهای جدید در یک هتل ۵ ستارهی لوکس یا یک باشگاه بدنسازی لوکس دارید تا در مسافرخانهای ۳۰ کیلومتر دورتر از شهر یا یک باشگاه ارزانقیمت ته کوچهی بیست و دوم! حتی نمیتوانید تصورش را بکنید که چه پتانسیلهایی خصوصا در ایران در این مکانها نهفته است و شما هنوز سر جای خود نشستهاید و فکر میکنید برای هر کاری پارتی لازم است.
نوشتن، مذاکره، زبان بدن، فن بیان و… همه مهم هستند و بدون آنها باید صدبرابر بیشتر تلاش کنید.
کاریزمای واقعی زمانی اتفاق میافتد که همانند قدرت مذاکره، تمام اصول آن را بدانید. تاثیرگذاری و فن بیان خوب، فرصتهایی را برای شما نمایان خواهد کرد که حتی تصور آن را نمیکنید و شک نکنید که بدون این مهارتها هیچکس ارزش واقعی شما را نخواهد شناخت. مهارتهای ارتباطی به اینجا ختم نمیشوند، از تاثیرگذاری روی دیگران گرفته تا شناخت زبان بدن تا هزار و یک بُعد دیگر که همگی برای موفقیت الزامی هستند و باید هر روز در موردشان مطالعه و تمرین داشته باشید. مورد آخر و بسیار مهم، برخورد اول است. باید در برخورد اول جذاب به نظر برسید تا شانسی برای رسیدن به فرصتهای جدید داشته باشید.
داشتن پسانداز فقط برای مقابله با مشکلات پیشبینی نشده نیست بلکه به شما کمک میکند با حسرت از کنار فرصتهای نایاب نگذرید و همیشه مقداری پول برای ریسک داشته باشید.
نکتهی بعدی این است که از سرمایهگذاری نترسید، چه سرمایهگذارهای مطمئن و چه سرمایهگذاریهایی که ریسک دارند. کافی است با یک متخصص بازار سهام مشورت کنید یا پول خود را به مراکزی مانند صندوقهای سرمایهگذاری مشترک بسپارید که به طور تخصصی این کار را انجام میدهند. در هر صورت فکر نکنید که بدون صرف وقت و هزینه، پول شما خود به خود در حساب شما زیاد میشود. پس دیگر این بهانه را نیاورید که پول ندارید. مثلا شما میتوانید به وبسایت شرکت مدیریت فناوری بورس تهران مراجعه کنید و در منوی «صندوقها» به بخش «سهام» یا «درآمد ثابت» بروید و ببینید که در بخش سهام تا بیش از ۵۰ درصد و در بخش درآمد ثابت تا بیش از ۲۰ درصد سود به مشتریان پرداخت شده است. برای این کار کافی است موارد را بر اساس میزان سود پرداخت شده مرتب کنید.
اولین روش قیمتگذاری در زندگی بشر این بوده که هر چیزی چقدر کمیاب است. پس اگر درآمد بیشتر میخواهید تخصصهای کمیاب را یاد بگیرید
این موضوع در مورد هزاران فرصت دیگر هم صدق میکند، از تخصصهای دنیای کامپیوتر گرفته تا هنر تا صنعت و هر جای دیگر. البته قیمتگذاری بر اساس کمیاب بودن متخصصین، در سایر کشورهای جهان به این راحتی نیست چون عموما تخصص نادر، تقاضای کمی هم دارد یا اینکه آنقدر کسب تخصص در آن رشته سخت است که متخصصین آن نادر شدهاند، اما در ایران عزیز ما اینگونه نیست. تخصصهایی آسان و در عین حال پرتقاضا وجود دارند که افراد کمی در آنها تخصص دارند و فرصت درآمدهای خارقالعادهای را ایجاد کردهاند که بعضا افراد تیزبین آنها را شکار کردهاند.
مثلا راهنمای توری که زبان چینی یا زبانی غیرانگلیسی بلد است، درآمدی نزدیک به دو تا سه برابر راهنمای توری دارد که زبان انگلیسی بلد است. نکتهی آخر هم اینکه بدانید که چقدر نادر هستید و اگر واقعا در کاری تخصص دارید که تقاضای آن خیلی بیشتر از تعداد متخصصین آن حوزه است، قیمت خود را بالا ببرید، چون کارفرما هیچگاه ارزشگذاری دقیقی روی شما انجام نمیدهد و بیشتر به تامین منافع خودش از طریق به خدمت گرفتن تخصصتان فکر میکند. مورد آخر این نکته هم اینکه تخصص کمیاب لزوما کارهایی نیست که هیچ کس تقاضای آن را ندارد و هیچ کس آن را نمیشناسد، این کمیاب بودن میتواند در عمق یک تخصص باشد یا میتونه یه شاخه خاص از یک تخصص رایج باشد که تقاضا برای آن وجود دارد اما نیروی متخصص کافی برای آن وجود ندارد.
دوران پیدا کردن طلا در کوه و دشت تمام شده است، در دوران کنونی فرصتهای ثروت را باید نزد دیگران یافت.
این موضوع تنها به فرصتها ختم نمیشود، دوستان خوب در شکلگیری شخصیت شما، فرهنگ اجتماعی، مهارتهای ارتباطی، تخصصها، ایدهها و بسیاری عناصر مهم برای پولدار شدن، تاثیر مستقیم دارند. آنها همانند منبع بینهایتی از دانش و فرصت هستند که تنها با توجه شما و مدیریت شما ارزشمند میشوند و اگر دوستان اشتباهی انتخاب کنید و از مفهوم دوستی تنها به دنبال هدف تفریح و وقتگذرانی باشید قاعدتا سود ملموسی هم از این دوستیها نخواهید داشت.
برای رشد کردن باید با افرادی بهتر از خودتان دوست باشید
راه حل هم خیلی ساده است، هزار و یک ابزار مفید برای تسهیل این کار وجود دارد. مطمئنا شما یک تلفن هوشمند دارید و از اینترنت و کامپیوتر هم استفاده میکنید، پس باید تمام افرادی که یک درصد ممکن است در آینده با آنها کاری داشته باشید را در بخش دفترچهی تلفن ذخیره کنید و توضیحات کاملی از فرد مورد نظر بنویسید. در شبکههای اجتماعی در یک بازهی زمانی مشخص و نه به صورت اعتیاد اینترنتی، با افرادی که برای شما مفید خواهند بود ارتباط داشته باشید و حضور اجتماعی خود را کمرنگ نکنید.
در شبکههایی مانند لینکدین که سرشار از فرصتهای جذاب و بعضا غیرمنتظره هستند، شبکهی خود را گسترش دهید و پروفایل مناسبی برای خود درست کنید. و از همه مهمتر حتی در صورت قطع ارتباط با افراد باارزش، هیچگاه پلهای پشت سر را خراب نکنید و همیشه راهی برای ارتباط دوباره با این افراد باقی بگذارید.
حتی یک خودروی مازِراتی هم با یک روغن موتور اشتباه خراب میشود چه برسد به بدن ما.
این عادتهای به ظاهر کوچکِ افراد موفق، میتواند انقلابی در نظم و بهرهوری شما ایجاد کند. مثلا اینکه دقایق اول کار را به یادداشت کارها و اهداف روزتان اختصاص دهید و لیست شفافی تهیه کنید یا اینکه در چه ساعاتی از روز به انجام کار و در چه ساعاتی به جلسه و گفتگو بپردازید و بسیاری عادات دیگر که در عین سادگی اثراتی بزرگ و همیشگی بر روند موفقیت شما خواهند گذاشت.
– افراد موفق و پولدار واقعی خسته نمیشوند، بازنمیایستند و تسلیم نمیشوند حتی اگر پولدار شوند باز دوستدارند ریسک کنند.
– افراد موفق و پولدار واقعی دلیل شکست را به خود نسبت میدهند و همیشه به فکر بهبود قدم بعدی خودشان هستند نه بهانه آوردن و نسبت دادن اتفاقات به دلایل خیالی
– از شکست بعدی نمیترسند و در عین حال انرژی مثبت تمام وجودشان را برای رسیدن به پیروزی گرفته است.
یادگیری از شکست، حتی از ۴ سال دانشگاه هم عمیقتر است، ولی اگر دلایل شکست را در خودمان نببینیم و نشناسیم، به جای یادگیری، ترس نصیب ما میشود.
اما منظور از اینکه دلایل را در خود جستجو کنید چیست؟ پاسخ این سوال دقیقا همان چیزی است که جملهی کلیشهای «شکست مقدمهی پیروزی است» را تبدیل به یک ابزار برای موفقیت میکند.
در زمان شکست نسبت دادن دلایل به محیط و تصور اینکه ما اشتباهی نکردیم، لذت بخش و اعتیاد آور است، افراد معتاد به این موضوع معمولا هیچ قلهای را فتح نخواهند کرد.
نسبت دادن دلایل به بیرونی، مثل یک اعتیاد است که تمام انگیزه و انرژی شما را برای زندگی و تلاش ذره ذره میخورد و شما را به یک انسان بسیار تنبل تبدیل میکند که کوچکترین کاری نمیتواند انجام دهد، حتما شما هم آن پیرهمردهای بازنشسته را دیدهاید که از حقوق بازنشستگی خود راضی نیستند و همه چیز را به دولت و انگلیسها نسبت میدهند، اگر میخواهید تبدیل به آن پیرهمرد نشوید بهانههای مسخره و خیالی را رها کنید و به بهبود خودتان بپردازید.
بله، کسانی که در زمان شکست به دنبال اصلاح خودشان هستند همان افرادی هستند که به سمت موفقیت و ثروت میدوند و ما که در زمان شکست از آسمان و زمین گلایه میکنیم همان فرد معتاد یا پیرهمرد بازنشستهای هستیم که هر لحظه به دنبال بهانهای جدید هستیم و همیشه یاس و ناامیدی وجود ما را فرا گرفته است.
تفکر سیستمی و تیزبینیای که در بخش قبل ذکر شد، برای اینکه تصوری را شفاف ببینیم کافی نیست، یک عینک قوی از جنس دانش و خودآگاهی لازم است که خطاهای ذهنی را کنار بزند و تصویر تار را شفاف کند. برای شناخت این خطاها و مقابله با آنها میتوانید به مقالهی راههای مقابله با خطاهای ذهنی مراجعه کنید. شاید ترسناک به نظر برسد، اما بیش از ۳۰ نوع مختلف سوگیری و خطای ذهنی وجود دارد که همگی به نوعی میانبری برای مغز هستند تا زودتر به نتیجه برسد، اما در عین حال میتوانند واقعیت را در خود مخفی کنند.
مثالهای زیادی میشود زد که یک سوگیری سادهی ذهنی باعث میشود اشتباهات بزرگی انجام دهید. تصور کنید شما در هر سه سال گذشته در یک قرعهکشی بانکی برنده نشدهاید و باز هم امسال پول خود را در بانک میگذارید تا در قرعهکشی شرکت کنید و ایمان دارید که امسال دیگر نوبت شما است و حتما برنده خواهید شد. اینجا در واقع سوگیری ذهنیِ «اشتباه قمارباز» گریبان شما را گرفته است. این خطا میگوید هیچ ارتباطی بین شکستهای قبلی شما و شانس پیروزی شما در این قرعهکشی وجود ندارد و شما ممکن است تا ابد شکست بخورید.
لحظهای که خطاهای ذهنی را شناختید همانند این است که برای چشم ضعیفتان یک عینک خریدهاید، مطمئنا از دیدن دنیای شفاف متعجب خواهید شد.
یکی از خطرناکترین و رایجترین خطاهای ذهنی، خطای سوگیری تأییدی (Confirmation Bias) است که در ایران نیز به شدت مشکل ایجاد کرده است. این خطا حالتی است که شما تنها به دنبال تأیید نظر خود هستید و فقط اطلاعات همسو و تأییدکنندهی نظر خود را میبینید. به طور مثال فکر میکنید یک سهام، آیندهی روشنی دارد و حتما سرمایهگذاری خوبی است، پس در اینترنت تنها به دنبال جنبههای مثبت شرکت مربوطه هستید و لینکهای منفی و خبرهای بد را حتی باز نمیکنید.
نمونهی دیگر آن زمانی است که مثلا یک گوشی میخواهید بخرید و مطمئن هستید که تصمیم درستی است، چند روز مانده به خرید وقتی به دنبال اطلاعات هستید، فقط و فقط نکات برجسته و مثبت محصول را میبینید و حتی برای کسب اطلاع فقط به سایت رسمی آن محصول میروید نه سایر وبسایتها و انجمنهای اینترنتی.
«در صورتی که به ۱۰۰۰ درخواست و ایده نه نگویید، از مسیر اصلی خارج میشوید و فقط بار کار زیاد کمر شما را خواهد شکست. ما همیشه به بازارهایی که میتوانیم وارد شویم فکر میکنیم، اما فقط نه گفتن به آنها این قدرت را به ما داد تا روی مسائلی تمرکز کنیم که واقعا اهمیت دارند.» (استیو جابز)
همچنین افرادی که میلیاردها دلار را در کسبوکارهای خودساخته خود بدست آوردهاند هم این نکته را تایید میکنند:
«تفاوت بین افراد موفق و افراد واقعا موفق این است که افراد واقعا موفق تقریبا به همه چیز نه میگویند.» (وارن بافت)
شاید بگویید اینها همه شعار هستند که البته یکی از شعارهای فرهنگ سازمانی ما در چطور است، اما به راستی این یکی از معدود مواردی است که واقعا رمز موفقیت است و افراد موفق صد در صد در مورد آن صادق بودهاند. نکتهی بعدی که در ادامهی نه گفتن است این است که برای خودتان زندگی کنید. نه تنها نه گفتن را باید به خواستهها و ایدهها و وسوسههای به ظاهر مثبت بگویید، بلکه باید به پیشنهادات، انتقادات و بعضا راهنماییها هم نه بگویید.
هیچکس به اندازهی شما نمیداند که شما چه میخواهید و چه چیزی را دوست دارید. از انتخاب رشته گرفته که پدر و مادرمان با چند استدلال ما را از مسیر عشقمان به مسیر منطق و حسابگری منحرف کردند گرفته تا پیشنهاداتی که دوستان و آشنایان در مورد کار شما میدهند و هر کس احساس میکند که در زمینهی کاری شما صاحب نظر است، همگی ممکن است بزرگترین ضربه به مسیر موفقیت شما باشند. مسیرهایی هستند که اگر به حرف دلتان گوش کرده بودید یک کیلومتر بیشتر نبودند، اما حالا سالها زندگی خود را صرف حرف دیگران کردهاید و دیگر زمانی ندارید به عشق و علاقه و استعدادتان برسید.
اما یک جنبهی تاریک در این نکته وجود دارد و آن این است که باید نظرات را بشنوید و هضم کنید. نه گفتن و برای خود زندگی کردن به معنای آن نیست که نظرات و ایدهها را نشنوید. تا جایی که میتوانید نظرات افراد را بشنوید و بعدا به آنها خوب فکر کنید و عصارهی آنها را یادداشت و تحلیل کنید تا همیشه تصمیمات را با چشمی باز بگیرید.
کارآفرینی مانند یک کوه است، مسیری بسیار سخت، اما با قلههای بلند و لذت صعود.
بهترین روش این است که بعد از کسب دانش در حوزهی کاری مورد نظر در هر سنی که هستید، چند سالی در سازمانهای موفق آن حوزه کار کنید و تا میتوانید تجربه و شبکهی خود را گسترش دهید و پس از آن، زمان درستی را برای خروج و اقدام به ایجاد کسبوکار خود انتخاب کنید.
این کسبوکار میتواند فردی باشد، به عبارتی فریلنس کار کنید یا می توانید چند نفر از شبکهی دوستان خود را قانع کنید و با هم کاری را شروع کنید. اگر هم سرمایهای اندوخته باشید میتوانید چند ماه یا حتی یک سال سرمایهگذاری و هزینه کردن را تحمل کنید تا کم کم چرخ کسبوکار شما بچرخد و بتوانید هزینههای خود را تامین کنید و پس از چند سال خواهید دید که شما کناری نشستهاید و دیگران این چرخ را برای شما میچرخانند و شما بیشتر وقت خود را یا در تعطیلات یا در هدایت یک سازمان بزرگ صرف میکنید و به عبارتی پولدار شدهاید.