جام جم سرا: او روی چمنهای یک پارک نشسته بود، آنجا که شمشادهای بلند حاشیه باغچه بتواند مخفیاش کند. سردش بود و زیپ کاپشن را تا زیر چانه بالا داده بود و در حالتی که به خفگی میمانست، بیوقفه به سیگارش پک میزد؛ بدون سرفه، بدون تردید، بیترس.
انگار خودم کار بدی میکردم که به دلشوره افتادم، او پک میزد و دودش را به هوا میفرستاد و من تپش قلب میگرفتم. ولی او باکش نبود از این کار، پسری که به زحمت 9 ساله مینمود و اصلا به یک سیگاری تازهکار نمیمانست.
با یک حساب سرانگشتی گفتم باید دو سه سالی از سیگاری شدنش گذشته باشد که در دود کردن تنباکو این همه حرفهای است و نیز پرسیدم همه این مدت که او سیگار گوشه لب داشته، پدر و مادرش کجا بودند و وقتی به مدرسه میرفته و لباسهایش بوی سیگار میداده، چرا بوی تند و عیانش مشام کسی را حساس نکرده.
سالهاست آنهایی که باید هشیار و بیدار باشند، خوابند؛ این پسر هم محصول همین خواب کهنه است. نهفقط او که هزاران کودک مثل این پسر ذره ذره در منجلاب دخانیات و بعد هم موادمخدر فرو میروند تا اینکه معتادی تابلو میشوند و آنوقت نوبت بگیر و ببند و ترک و درمان و بازگشتشان به زندگی عاری از دخانیات و مواد میرسد و چه دیر است آن موقع.
مصرف سیگار در کشور ما آنقدر همهگیر است که کسی این محصول دخانی لاغراندام را خطر نمیداند، ولی همین جسم سفید و نازک، به گفته کارشناسان مبارزه با موادمخدر دروازهای است برای ورود به اعتیاد.
مشکل سیگار این است که حریم ترس را میشکند و ریسک تمایل به آزمودن بقیه مواد دخانی را بالا میبرد، که اگر کسی این ترس و این حریم را پشتسر بگذارد و آن ریسک را به جان بخرد، اعتیادش بعید نیست.
اما آلوده شدن بچهها که به چشم ما هنوز دهانشان بوی شیر میدهد، بخش تاسفانگیز ماجراست، هم برای خانواده، هم مدرسه و هم برای جامعهای که در آن کودکانش به جای مزهمزه کردن خوراکیهای سالم و پرداختن به ورزش، لب به دود میزنند.
مریم خباز - گروه جامعه