شعر رحلت پیامبر از شاعران و مداحان اهل بیت که برای مداحی مراسم 28 صفر مناسب است. شعر رحلت پیامبر از شاعران برگزیده ایران جهت مداحی و عزاداری.
شاعر حسن لطفی
بس که از آه، دل شعله ورت می سوزد
با تماشای تو قلب پدرت می سوزد
ای جگر گوشه ی من شعله مزن بر جگرم
جگرم سوخت ز بسکه جگرت می سوزد
زودتر از همه پیش پدرت می آیی
زودتر از همه شمع سحرت می سوزد
بعد من هرچه بلا هست سرت می آید
بعدمن وای که پا تا به سرت می سوزد
زیر پرهای تو آرام گرفتم بابا
حیف از شعله در بال و پرت می سوزد
گاه در کوچه ای از درد زمین می افتی
گاه از ضرب کسی چشم ترت می سوزد
گاه یک نقش به یک روی تو جا می گیرد
گاه یک زخم به روی دگرت می سوزد
گاه در پشت در خانه ی خود می نالی
چشم وا می کنی و دورو برت می سوزد
یک طرف دست تو در پای علی می شکند
یک طرف دخترکت پشت سرت می سوزد
از صدای تو در آن شعله علی می فهمد
که اگر فضه نیاید پسرت می سوزد
شاعر: علیرضا خاکساری
حس می کنم رفتار تو تغییر کرده
این روزها کردار تو تغییر کرده
هم صبح و ظهر و هم سرشب دیدن من
می آیی و گفتار تو تغییر کرده
یک فاطمه می گویی و دلشوره دارم
چون نحوه دیدار تو تغییر کرده
چیزی شده ای سایه روی سر من؟
مهمانی این بار تو تغییر کرده
چیزی شده؟ با مرتضای من چه گفتی؟
این روزها سردار تو تغییر کرده
شاعر: ناشناس
دخترم گریه تو پشت مرا می شکند
بیش از این گریه نکن قلب خدا می شکند
رحم کن بر دل خود آب شدی از گریه
بغض سر بسته از این حال و هوا می شکند
تا که نشکسته قدت راه برو در بر من
که پس از رفتن من دیده بلا می شکند
باز بوسیدم از این دست که زد شانه مرا
حیف یک روز کسی دست تو را می شکند
تو سیه پوش من و شهر به همدردی تو
حرمت شیر خدا را همه جا می شکند
کودکانت همه در پشت سرت می لرزند
که در خانه به یک ضربه ی پا می شکند
می دوی پشت علی تا که رهایش نکنی
ضربه ای می رسد و آینه را می شکند
بس که دنبال علی روی زمین می افتی
دل جدا سینه جدا شانه جدا می شکند
شاعر: رضا اسماعیلی
شبی که نور زلال تو در جهان گـــــــم شد
سپیده جامه سیه کرد و ناگــــهان گم شد
ستاره خـــون شد و از چشم آسمان افتاد
فلک ز جلـــوه فرو ماند و کهکشان گم شد
به باغ سبز فلک ، مــــهر و مــــاه پژمـــــردند
زمین به سر زد و لبخند آســـمان گــم شد
دوبــــاره شب شد و در ازدحـــــام تاریکـی
صـــــدای روشن خورشید مهربـان گم شد
پس از تـــو، پرسش رفتن بدون پاسخ مـاند
به ذهــــن جــاده ، تکاپوی کـــاروان گم شد
بهـــــار، صید خزان گشت و باغ گل پژمـــرد
شبی که خنده ی شیرین باغبـــان گم شد
ترانـــــــه از لب معصوم «یــــاکریــم» افتاد
نسیم معجــــــزه گل، ز بوستان گم شد
شکست قلب صبـــــور فرشتگـــان از غـم
شبی که قبـلـه ی توحید عاشقان گــــم شد
رسید حضـــــــــرت روح الامین و بر سر زد
کشید صیحه ز دل، گفت: بوی جــان گم شد
نشست بغض خــــــدا در گلوی ابراهـیـــم
شبی که کعبه ی جان ، قبله ی جهـان گم شد
غرور کعبــــــــه از این داغ ناگهــــان پاشید
نمــــــــاز و قبله و سجاده و اذان گـــم شد
«ستاره ای بدرخشید و... »، تسلیت ای عشق!
ز چشم زخم شب فتنه، ناگهــــــان گم شد
به عـزم وصف تو دل تا که از میان برخاست
قلـم به واژه فرو رفت و ناگهـــــــان گم شد
به هفت شهر جمــــــال تو ای دلیل عشق !
شبیه حضـــــــــرت عطار، می توان گم شد
به زیـــــــر تیغ غمت، در گلــــوی مجنونــــم
ز شوق وصل تو، فریـــاد «الامـــــان» گم شد
از آن دمی که دلــم خوش نشین داغت شد
به مرگ خنده زد و از غم جهــــــــان گم شد
شاعر: محسن حنیفی
تشبیه و وصف روی تو کار خیال نیست
آئینه وجود خدا را مثال نیست
بر هرچه هست، نام محمد نوشته اند
آری که اسم و رسم خدا را زوال نیست
این اعتقاد ماست که لقمه به جای خود
حتی نفس کشیدن بی تو حلال نیست
ما را محبت نبوی رو سپید کرد
رویش سیاه هرکه غلام بلال نیست
از جمع ما ابوذر و سلمان درست کن
این جمله کارها که برایت محال نیست
در خاک ما اویس قرن رشد می کند
وقتی برای دیدن رویت مجال نیست
بال و پر شکسته تو را درک می کند
بی روضه ی تو راه به سوی کمال نیست
روز دوشنبه آمد و حال تو زار شد
زهرا شکست پیش تو و بی قرار شد
روز دوشنبه غصه ی مادر شروع شد
آری عزای داغ پیمبر شروع شد
روح الامین برای تسلی نزول کرد
تا گریه های سوره ی کوثر شروع شد
وقت وداع دختر خود را نگاه کرد
حرف از شکست بال کبوتر شروع شد
ذکر حدیث صورت نیلی فاطمه
مرثیه های کوچه و یک در شروع شد
بر سینه اش حسین غریبش که تکیه زد
صحبت ز شمر و سینه و خنجر شروع شد
این پنج تن برای کسی گریه می کنند
گویا که روضه ی علی اکبر شروع شد
این روضه قلب آل علی را به خون کشید
دشمن چه دیر نیزه ز جسمش برون کشید
دو بیتی های ویژه رحلت پیامبر
کنار بسترت احیا بگیرم میان وادی غم ها بمیرم پدر جان تو دعایت مستجاب است دعا کن زود بعد از تو بمیرم |
کند آه دل تو بی قرارم
به روی صورتت صورت گذارم
خودت گفتی که حورای بهشتم
توان ضربه سیلی ندارم
پس از تو صبر زهرا سر بیاید
زمان غربت حیدر بیاید
پس از تو خانهام آتش بگیرد
صدای من ز پشت در بیاید
شاعر: سید هاشم وفایی
ز هجران تو اشک من روان شد
زبان درد من آه و فغان شد
تو رفتی و پس از تو ای پدرجان
علی تنهاترین مرد جهان شد
الا ای قبله گاه آرزویم
نشسته بغض داغت در گلویم
اگرچه چشم خود را بسته ای باز
تبسم می کنی بابا به رویم
پری بشکسته چون پروانه دارم
چو شمعم گریه مستانه دارم
برای گریه از هجران رویت
میان بیت الاحزان خانه دارم
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
شعر رحلت پیامبر از شاعران و مداحان اهل بیت که برای مداحی مراسم 28 صفر مناسب است. شعر رحلت پیامبر از شاعران برگزیده ایران جهت مداحی و عزاداری.
شاعر حسن لطفی
بس که از آه، دل شعله ورت می سوزد
با تماشای تو قلب پدرت می سوزد
ای جگر گوشه ی من شعله مزن بر جگرم
جگرم سوخت ز بسکه جگرت می سوزد
زودتر از همه پیش پدرت می آیی
زودتر از همه شمع سحرت می سوزد
بعد من هرچه بلا هست سرت می آید
بعدمن وای که پا تا به سرت می سوزد
زیر پرهای تو آرام گرفتم بابا
حیف از شعله در بال و پرت می سوزد
گاه در کوچه ای از درد زمین می افتی
گاه از ضرب کسی چشم ترت می سوزد
گاه یک نقش به یک روی تو جا می گیرد
گاه یک زخم به روی دگرت می سوزد
گاه در پشت در خانه ی خود می نالی
چشم وا می کنی و دورو برت می سوزد
یک طرف دست تو در پای علی می شکند
یک طرف دخترکت پشت سرت می سوزد
از صدای تو در آن شعله علی می فهمد
که اگر فضه نیاید پسرت می سوزد
شاعر: علیرضا خاکساری
حس می کنم رفتار تو تغییر کرده
این روزها کردار تو تغییر کرده
هم صبح و ظهر و هم سرشب دیدن من
می آیی و گفتار تو تغییر کرده
یک فاطمه می گویی و دلشوره دارم
چون نحوه دیدار تو تغییر کرده
چیزی شده ای سایه روی سر من؟
مهمانی این بار تو تغییر کرده
چیزی شده؟ با مرتضای من چه گفتی؟
این روزها سردار تو تغییر کرده
شاعر: ناشناس
دخترم گریه تو پشت مرا می شکند
بیش از این گریه نکن قلب خدا می شکند
رحم کن بر دل خود آب شدی از گریه
بغض سر بسته از این حال و هوا می شکند
تا که نشکسته قدت راه برو در بر من
که پس از رفتن من دیده بلا می شکند
باز بوسیدم از این دست که زد شانه مرا
حیف یک روز کسی دست تو را می شکند
تو سیه پوش من و شهر به همدردی تو
حرمت شیر خدا را همه جا می شکند
کودکانت همه در پشت سرت می لرزند
که در خانه به یک ضربه ی پا می شکند
می دوی پشت علی تا که رهایش نکنی
ضربه ای می رسد و آینه را می شکند
بس که دنبال علی روی زمین می افتی
دل جدا سینه جدا شانه جدا می شکند
شاعر: رضا اسماعیلی
شبی که نور زلال تو در جهان گـــــــم شد
سپیده جامه سیه کرد و ناگــــهان گم شد
ستاره خـــون شد و از چشم آسمان افتاد
فلک ز جلـــوه فرو ماند و کهکشان گم شد
به باغ سبز فلک ، مــــهر و مــــاه پژمـــــردند
زمین به سر زد و لبخند آســـمان گــم شد
دوبــــاره شب شد و در ازدحـــــام تاریکـی
صـــــدای روشن خورشید مهربـان گم شد
پس از تـــو، پرسش رفتن بدون پاسخ مـاند
به ذهــــن جــاده ، تکاپوی کـــاروان گم شد
بهـــــار، صید خزان گشت و باغ گل پژمـــرد
شبی که خنده ی شیرین باغبـــان گم شد
ترانـــــــه از لب معصوم «یــــاکریــم» افتاد
نسیم معجــــــزه گل، ز بوستان گم شد
شکست قلب صبـــــور فرشتگـــان از غـم
شبی که قبـلـه ی توحید عاشقان گــــم شد
رسید حضـــــــــرت روح الامین و بر سر زد
کشید صیحه ز دل، گفت: بوی جــان گم شد
نشست بغض خــــــدا در گلوی ابراهـیـــم
شبی که کعبه ی جان ، قبله ی جهـان گم شد
غرور کعبــــــــه از این داغ ناگهــــان پاشید
نمــــــــاز و قبله و سجاده و اذان گـــم شد
«ستاره ای بدرخشید و... »، تسلیت ای عشق!
ز چشم زخم شب فتنه، ناگهــــــان گم شد
به عـزم وصف تو دل تا که از میان برخاست
قلـم به واژه فرو رفت و ناگهـــــــان گم شد
به هفت شهر جمــــــال تو ای دلیل عشق !
شبیه حضـــــــــرت عطار، می توان گم شد
به زیـــــــر تیغ غمت، در گلــــوی مجنونــــم
ز شوق وصل تو، فریـــاد «الامـــــان» گم شد
از آن دمی که دلــم خوش نشین داغت شد
به مرگ خنده زد و از غم جهــــــــان گم شد
شاعر: محسن حنیفی
تشبیه و وصف روی تو کار خیال نیست
آئینه وجود خدا را مثال نیست
بر هرچه هست، نام محمد نوشته اند
آری که اسم و رسم خدا را زوال نیست
این اعتقاد ماست که لقمه به جای خود
حتی نفس کشیدن بی تو حلال نیست
ما را محبت نبوی رو سپید کرد
رویش سیاه هرکه غلام بلال نیست
از جمع ما ابوذر و سلمان درست کن
این جمله کارها که برایت محال نیست
در خاک ما اویس قرن رشد می کند
وقتی برای دیدن رویت مجال نیست
بال و پر شکسته تو را درک می کند
بی روضه ی تو راه به سوی کمال نیست
روز دوشنبه آمد و حال تو زار شد
زهرا شکست پیش تو و بی قرار شد
روز دوشنبه غصه ی مادر شروع شد
آری عزای داغ پیمبر شروع شد
روح الامین برای تسلی نزول کرد
تا گریه های سوره ی کوثر شروع شد
وقت وداع دختر خود را نگاه کرد
حرف از شکست بال کبوتر شروع شد
ذکر حدیث صورت نیلی فاطمه
مرثیه های کوچه و یک در شروع شد
بر سینه اش حسین غریبش که تکیه زد
صحبت ز شمر و سینه و خنجر شروع شد
این پنج تن برای کسی گریه می کنند
گویا که روضه ی علی اکبر شروع شد
این روضه قلب آل علی را به خون کشید
دشمن چه دیر نیزه ز جسمش برون کشید
دو بیتی های ویژه رحلت پیامبر
کنار بسترت احیا بگیرم میان وادی غم ها بمیرم پدر جان تو دعایت مستجاب است دعا کن زود بعد از تو بمیرم |
کند آه دل تو بی قرارم
به روی صورتت صورت گذارم
خودت گفتی که حورای بهشتم
توان ضربه سیلی ندارم
پس از تو صبر زهرا سر بیاید
زمان غربت حیدر بیاید
پس از تو خانهام آتش بگیرد
صدای من ز پشت در بیاید
شاعر: سید هاشم وفایی
ز هجران تو اشک من روان شد
زبان درد من آه و فغان شد
تو رفتی و پس از تو ای پدرجان
علی تنهاترین مرد جهان شد
الا ای قبله گاه آرزویم
نشسته بغض داغت در گلویم
اگرچه چشم خود را بسته ای باز
تبسم می کنی بابا به رویم
پری بشکسته چون پروانه دارم
چو شمعم گریه مستانه دارم
برای گریه از هجران رویت
میان بیت الاحزان خانه دارم
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره