یکشنبه 16 شهریور 1393 ساعت 10:24
چرخ میخورم و سرگردانیام را یله میکنم روی گنبد و گلدستهها. چرخ میخورم و بیقراریام از ایوان میگذرد و بند میشود به پنجره فولاد. چرخ میخورم و تشنگیام در حوالی سقاخانه پرسه میزند. چرخ میخورم مدام و کبوتر آرزوهایم بالبال میزند... و هنوز چشمم به گنبد و گلدستههاست و هنوز تو ضامن تمام آهوان غریبی.