مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

شهادت قرآن بر وحی محمدی (ص)

[ad_1]

قرآن خود بر درستی وحی محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) بزرگترین گواه و شاهد اسـت. البته از شهادات قرآن کنه و ماهیّتِ وحی فهمیده نمی‌شود، اما شهادت برتری اسـت بر صدق رسول و درستیِ وحی.
صداقت رسول خدا را در محکمترین موضعی خدای تعالی خود شهادت می‌دهد: «ما همچنان که به پیامبران پیش از تو وحی می‌کردیم، پیامبرانی که قصه‌شان را گفته‌ایم و یا نگفته‌ایم، رسولانی که مُبشّر و مُنْذِر (نویدآور و بیم رسان) بوده‌اند، تا پس از این پیامبران، مردم را دیگر دستاویزی نماند. به همان سان بر تو نیز وحی کردیم.»
«لکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَیْکَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلاَئِکَةُ یَشْهَدُونَ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً (4: 166)
لیکن خدا بدانچه برای تو فرستاد گواهی دهد، که به علم (ازلی) خود فرستاد، و فرشتگان نیز گواهی دهند، ولی گواهی خدا بس اسـت.»
کدام گواهی و شهادتی از این والاتر؟ «بگو ای پیامبر چه گواهی بزرگتر (از گواهی خدا) ست. بگو خدا میان من و شما گواه اسـت و او این آیات قرآن را به من وحی می‌کند تا بدان (آیات) شما و هرکه را که خبر قرآن بدو برسد، انذار دهم.» (6: 19)
...« قسم به ستاره چون فرود آید که صاحبِ شما در گمراهی نبوده و هرگز به هوای نفس سخن نمی‌گوید، سخن او جز وحی الهی نیست...» (53: 1 به بعد)... «این چنین، روحی از فرمان خود بر تو وحی کردیم.» (42: 52)
گاهی هم هست که کلمه‌ی «وحی» در آیه نیامده، اما خود آیه دلالت بر نزول بر قلب پیامبراکرم را دارد: «بگو بدانها که با جبرئیل دشمنی می‌ورزند که او به فرمان خداوند (قرآن را) بر دلِ تو فرود می‌آورد.» (2: 97 ایضاً 16: 102 و 26: 193-194 و نیز 16: 2 و 25: 1)
در واقع موضع اساسی وحی در قرآن شخص رسول خداست: «ترا میان امتی به رسالت فرستادیم که پیش از آن پیغمبران و امت‌های دیگری بجای ایشان بوده‌اند و درگذشته‌اند، تا آنچه ما بر تو وحی کنیم بر امت تلاوت کنی.» (13: 30)
مردم معاصر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از اینکه فردی از آنها مورد وحی قرار گرفته شگفت زده بودند که قرآن شگفتی آنها را رد می‌کند (10: 2). راستی هم چه جای شگفتی دارد انسانی که همچون دیگران در کوچه و بازار راه می‌رود مهبطِ وحی الهی گردد؟ و یا اینکه فرمان می‌رسد: «... بگو ای پیامبر که من نمی‌گویم که گنج‌های خدا نزدِ من اسـت و نه آنکه از غیبِ (الهی) آگاهم و نمی‌گویم که من فرشته‌ام. من پیروی نمی‌کنم جز از آنچه به من وحی می‌شود» (6: 50 و نیز 3:3 و 43:43) خصیصه‌ی الهی وحی محمدی در این آیه تأیید می‌شود که«سخنِ او جز وحی الهی نیست.» (53: 4)
کلمات الهی که بدو وحی شده، او هیچ‌یک از آنها را نمی‌تواند تغییر دهد: «و آنچه از کتاب خدا بر تو وحی شده (بر خلق) تلاوت کن که هیچکس نتواند کلمات خدا را تغییر دهد» (18: 27). صداقتش با چه تأکیدی بیان می‌شود: «و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد و یا وحی به او نرسیده گوید به من وحی می‌رسد و نیز گوید من هم محققاً مانند آن کتاب که خدا فرستاده خواهم آورد». (6: 93)
گاهی قرآن موضع دفاع از رسول را در برابر تهمت های کافران اتخاذ می‌کند و صداقت و شعور و امانت نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأکید می‌کند (81: 15-27 و 53: 1-12). ارتباط او را با شیطان رد می‌نماید (26: 210-211 و 221-223 و 81: 25) و به سختی بر کافران می تازد. تکیه‌ی سختی بر صدق شعور نبی می‌کند (6: 19، 50 و 7: 203 و 10: 15 و 42: 24 و 46: 8 و 20: 114 و 75: 16-19) و بدو دلداری می‌دهد: «ما رسولان و فرشتگان خدا جز به امر خدای تو هرگز از عالم بالا نازل نخواهیم شد. همه‌ی جهان‌های پیش‌ِ رو و پشت سر و میان آنها (هرچه هست) از آنِ اوست و هرگز چیزی را فراموش نکند.» (19: 64) و این نشان آن اسـت که تا چه حد پروردگار به پیامبر عنایت دارد که پیام می‌دهد هرگز او را فراموش نکند. داستان دلداری‌ها و تسلی‌ها در قرآن مفصل اسـت و ذکرش بدرازا می‌کشد. (1)
شهادت عالی و والای دیگری در قرآن وجود دارد که با ظرافت و لطافت دقیقی بیان شده اسـت. بیش از سیصد آیه در قرآن هست که با «قُلْ» «بگو» شروع می شود.
«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ (18: 110)
بگو من بشری چون شما هستم که به من وحی می‌شود.»
«قُلْ لاَ أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لاَ ضَرّاً إِلاَّ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ مَا مَسَّنِیَ السُّوءُ (7: 188)
بگو که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا بخواهد، و اگر از غیب آگاه بودم بر خیر خود می‌افزودم و هیچگاه زیان و رنج نمی‌دیدم.»
«قُلْ لاَ أَقُولُ لَکُمْ: عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَ لاَ أَعْلَمُ الْغَیْبَ (6: 50)
بگو من نمی‌گویم که گنج‌های خدا نزد من اسـت و نه آنکه از غیب آگاهم.»
این «قُلْ» این بگوبگوها، هزار نکته‌ی لطیف در بردارد. این خطاب به رسول اسـت که «بگو!» بگو که چنین اسـت و چنان نیست. بگو که این وحی الهی اسـت. بگو که از پیش خود نمی‌گویم. این گفته‌ی پیغمبر نیست. این فرمان الهی اسـت. پیامبر از خود نمی‌گوید. مأمور به گفتن اسـت. در این گفتن، در این ابلاغ، برای پیامبر موضعی نیست. موضع فقط ابلاغ وحی الهی اسـت و بس. با این «قُل» خواننده خوب درک می‌کند که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دخل و تصرفی در کار ندارد. گفته گفته‌ی خداست و خود همین «قُل»«بگو» چه شکوه و صلابتی دارد! البته تنها «قل» نیست که این معنی را می رساند. کلمات دیگری هم چون «اتْلُ» «تلاوت کن» «إقْرَء» «بخوان» و امثال آن نیز همین معنی لطیف را در بردارند.
نکته‌ی دیگری را هم این «قُل» می‌رساند و آن اینکه وحی بیشتر سمعی بوده، پیامبر می‌شنیده، با همه‌ی وجود درک می‌کرده و بعد همان سان که شنیده، مو به مو و کلمه به کلمه بازگو می‌کرده و ابلاغ می‌فرموده اسـت. این مسأله بخصوص در سیره‌ها و احادیث بخوبی یاد شده اسـت. موارد بسیار معدودی اسـت که رسول خدا (6: 105، 110 و 27: 91 و 42: 7) و یا فرشتگان (19: 64 و 37: 104 به بعد) به صورت اول شخص سخن می‌گویند و قبل از گفته‌ی ایشان «گفت» و «می‌گوید» و «بگو» قرار ندارد.
بدین ترتیب برای رسول خدا در ابلاغِ وحی راهی نبوده و به شهادت قرآن، هرچه بوده و هست از وحی الهی نشأت گرفته اسـت. داستان‌ها و اخباری که گفته شده از آگاهی و اطلاع پیامبر نبوده و او پیش از نزول وحی از آنها بی‌خبر بوده اسـت. این قصه‌ی نوح اسـت که خداوند بر او حکایت می‌کند و می‌گوید: «این از خبرهای غیبی اسـت و پیش از آن که ما به تو وحی کنیم تو و قومت هیچ از آن آگاه نبوده‌ای» (11: 49) و داستان موسی را در مدیَن بیان می‌کند و می‌فرماید: «تو آن هنگام که ما به موسی نبوت و فرمان الهی عطاء کردیم به جانب غربی «کوه طور» نبودی و حضور نداشتی. ولیکن ما نسل‌ها بیافریدیم که عمر دراز یافتند و تو میان اهل مدین نبودی تا آیات ما را بر آنان بخوانی، ولی ما بودیم که فرستنده بودیم» (28: 44-45). قصه‌ی آل عمران از اخبار غیب بدو وحی شده، در داستان یوسف برای او گفته شده: «ما بهترین داستانها را به وحی این قرآن برای تو می‌گوئیم، هرچند پیش از این وحی، تو از آن آگاه نبودی» (12: 3) «و یا در مجلس مکر و حیله‌ی برادران یوسف حضور نداشتی» (12: 102)
پیروی از «ملت ابراهیم حنیف» به او ابلاغ شده (16: 123)، همچنانکه آگاهی او از این که جنیّان قرائت قرآن را گوش کرده‌اند از وحی بوده (72: 1) و همان طور که او از فرشتگان عالم بالا خبر نداشت (که در قضیه‌ی خلقت آدم و یا غیر از آن) با هم خصومت و گفتگو داشته‌اند، مگر اینکه وحی شده باشد (38: 67 به بعد) و یا او در نزاع و گفتگو بر سر قرعه کشی برای نگهبانی و کفالت مریم که حضور نداشت، و این از اخبار غیب بود که بدو وحی شد (3: 44).
با این شهادتها، تصویر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن، صورت بنده‌ی مطیعی را دارد که در برابر آفریدگار با عظمت قرارگرفته که از عذاب پروردگارش می‌ترسد، به رحمت خداوند امیدوار اسـت، حدودِ خودش را می‌شناسد، به عجز خودش در تبدیل حرفی از حروف قرآن معترف اسـت (10: 16-15). عبدی اسـت مثل سایر عباد بشر (18: 110) که نفع و ضرر خود را هم مالک نیست (7: 188) نه غیب می‌داند و نه کلیددار خزائن خداوندی اسـت.
این سخن به درازا می‌کشد. کافی اسـت نگاهی بدین آیات بیندازید تا آنچه گذشت محکم‌تر و عیان‌تر شود: (7: 101 و11: 100، 120 و 12: 102، 111 و13: 36، 43 و 17: 85 و 18: 13، 83 و 19: 34 و 20: 99 و 23: 68، 69 و 26: 196، 197 و 27: 6و 28: 86 و 29: 48 و 42: 52 و 46: 10).
قرآن به صراحت هرچه تمامتر انتساب خود را به هر بشری رد می‌کند و می‌گوید: اگر این سخن بشر اسـت همانند آن بیاورند و از هرجا و هرکه می‌خواهند یاری بگیرند، وقتی نتوانستند بدانند که سخن خداست (10: 38 و 11: 13) اگر جن و انس هم دست در دست هم نهند و بدین کار قیام کنند هرگز نخواهند توانست نظیر قرآن را بیاورند (17: 88 و نیز 2: 23) چرا در آیات قران که طی 23 سال نزول هیچگونه اختلافی در لفظ و معنی نیافته تدبر نمی‌کنید؟ و اگر سخن بشر بود نه کلام الهی، قطعاً در آن اختلاف دیده می‌شود (4: 82).

پی‌نوشت‌ها:

1.از جمله ببینید: 3: 176 و 5: 41، 68 و 6: 10، 33-35 و 10: 65 و 11:‌ 12، 120 و 12: 110 و 13: 19، 32 و 15: 88، 97-99 و 16: 127-128 و 18: 6 و 20: 130 و 21: 41)، 109 و 22: 42-44 و 25: 31 و 26: 3 و 27: 70 و 28: 85 و 30: 60 و 31: 23 و 34: 43-50 و 35: 4، 8، 25 و 36: 7-11، 76 و 37: 171-175، 178-179 و 38: 17 و 39: 36 و 40: 55، 77 و 41: 43 و 43: 6، 43، 45، 83...

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

بررسی و تحلیل مبانی تفسیر قرآن به قرآن با تأکید بر …بررسی و تحلیل مبانی تفسیر قرآن به قرآن با تأکید بر تفسیر المیزانقرآن ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادقرآنقرآن کتاب مقدس دین اسلام است و در باور مسلمانان سخنان خداست که به صورت وحی از سوی او رسول نور حضرت محمد ص تاریخ، سیره، زندگینامه، احادیث و سخنان پیامبر اعظم حضرت محمد ص با استفاده از کتاب آیات قرآن که درباره امام زمانعج است، کدام هاست؟ …آیات بسیاری درباره امام زمان عج در قرآن وجود دارد و بعضی تا ۲۵۰ آیه از آیات قرآن را بررسی ادعاهای مستشرقان در مورد تحریف قرآنبخش دوم و پایانی دوم اتهام مستشرقان در مورد تحریف قرآن بلاشر می‌نویسدپس از تدوین نوید شاهدپایگاه فرهنگ شهادتپایگاه جامع فرهنگ ایثار و شهادت انتشار آثار شهدای انقلاب، دفاع مقدس و مدافعان حرمحجاب وعفاف حجاب از منظر قرآن و روایاتحجاب وعفاف حجاب از منظر قرآن و روایات جوانی از انصار، در مدینه با زنی برخورد کردمؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا عاگر مایل باشی، که بدانی چه گروهی از مخلوقات خداوند، بر مصیبت حسینعلیه السلام در دانلود سرود صوتی و تصویری محمد ص با صدای حامد …دانلود سرود محمد ص از حامد زمانی به صورت صوتی و تصویری به همراه متن شعر شاعر قاسم ترتیل صفحه به صفحه قرآن عاقبت به شر پاسخ حجت الاسلام والمسلمین رضا محمدی به این پرسش که اگر کسی آدم خوبی


ادامه مطلب ...

حافظه‌ی عرب و حفظ و ترویج قرآن در زمان پیامبر (ص)

[ad_1]

یاران وفا کیش پیغمبر همان راه را می‌رفتند که او (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خواست. آنها نیز بیشتر امّی بودند و طبیعی اسـت که مردِ اُمّی ناخواننده در هرچه بخواهد به حافظه‌اش تکیه می‌کند. همه چیز را بدان می‌سپارد و از آن باز می‌خواهد. به ویژه، وقتی که در این کار تجربه و ممارستی داشته و نیروی فراگیری و حفظ و ضبطش فراوان باشد و انگیزه‌ی ایمان و اعتقاد نیز بدان افزوده باشد. عرب این خصیصه‌ی حفظِ سریع و قوی را به فراوانی داشت و به واقع در حدّ کمال و اوج آن بود. زیرا عرب جاهلی، به شعر و نسب قبیله‌ی خود عشق می ورزید. آنها همیشه قصاید بلند و سلسله نسب‌های طولانی قبایل خود را حفظ می‌کردند که مایه‌ی افتخار و گاه موجب بقایشان می‌گشت. بنابراین، نیروی حافظه‌شان بسیار قوی و گاهی شگفت آور بود. سرعت حفظ و تندی ذهن از خصائص بارز آنان بود که حتی «سینه‌هایشان انجیلهایشان» بود و «مغزهایشان دفتر نسب و تاریخ»، و «حافظه‌شان دیوان شعر و افتخاراتشان» ‌شمرده می‌شد. سپس قرآن آمد و به نیروی بیانش، آنان را شگفت زده ساخت. در برابر آن واله و حیران گشتند. به لفظ و معنی گرامی موهبتی بود برایشان، چون روح زندگی را در آن جستند، دل از غیر واستدند و در گرو او بستند. (1)
مردم عرب در تندی هوش و قوّت حافظه و صفای طبع و سرعت انتقال و سیلان ذهن مَثل بودند. چه بسیار مرد عربی که آنچه یک مرتبه می‌شنید، هر چند مفصّل و مطوّل بود، به همان یکبار از حفظ می‌شد، و چه بسا که آن شنیده شده به لغتی غیر لغت خودش و یا به زبانی جز زبان خودش باشد. نمونه‌ای از آن را در مورد عبدالله بن عباس گفته‌اند که قصیده‌ای هشتاد بیتی را به یکبار شنیدن از حفظ کرد و یا به سال‌های بعد، که حضارت و تمدن مادی گسترش بیشتری یافته و تنعّم و رفاه، عرب را تن‌پرور و نازک طبع کرده بود، از أصْمَعی (2) شاعر بصره در این باره داستان‌ها سروده‌اند. می‌گویند 16 هزار اُرجوزه (قصیده بر وزن رَجَز) از حفظ داشت. یا بر رَوِیّ هر حرفی، قصیده روایت می‌کرد (3) و یا هر قصیده‌ای را به یکبار شنیدن از حفظ می‌شد. (4) این درباره‌ی شعر و شاعری، یعنی امری تفنّنی و هنری بود. در مورد قرآن و حدیث، در همین زمان دیگر سخن از داستان و گزافه و افسانه گذشته و در مرز واقعیت سخنان شگفت آوری گفته‌اند. ابن عُقده (م332) سیصد هزار حدیث باز می‌گفت و یکصد هزار حدیث با متن و سند به خاطر داشت (5). بخاری می‌گفت یکصد هزار حدیث صحیح و دویست هزار حدیث غیرصحیح از حفظ دارم. دیگر به حساب نیاوریم که یکی از حافظان حدیث از حفظ پانصد هزار حدیث سخن گفته و یا برای داشتن نام «حافظ» باید لااقل بیست هزار حدیث می‌دانسته‌اند. (6)
از این نمونه‌ها زیاد اسـت. وقتی به قرن‌های بعدی قدرت حفظ چنین باشد، می‌توان حدس زد که در سده‌ی نخستین و در حضور پیامبراکرم با آن خلوص و اعتقاد و ایمان، وضع حافظه از چه قرار بوده اسـت. مَثل اعلی و اوج این خصیصه، منعکس در شخص رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)‌ بود که تا به آخر عمر، همیشه قرآن را به حفظ داشت و هرگز نشد که چیزی از یاد ببرد. چنین بود که در مرحله‌ی اول جمع قرآن، تکیه بر حافظه بود.
محقق ابن الجَزَری (م833) از بزرگان علوم قرآن می‌گوید: «اعتماد در نقل قرآن بر حفظ در قلبها و سینه‌هاست نه بر خط مصحف‌ها و کتابها. و این گرامی‌ترین خصیصه‌ای اسـت از خداوند متعال بر این امت.» (7) در حدیث آمده که پیامبر فرمود: «همانا پروردگارم به من گفت: ... فرستم بر تو کتابی که آب آن را نشوید و بخوانید آن را در خواب و بیداری...» (8)، پس خداوند خود خبر داد که قرآن در حفظش به صحیفه‌ای که به آب شسته شود محتاج نیست، بلکه خوانده می‌شود در هر حالی، هم چنانکه در صفت امّتش آمده: «اناجیلهم صدورهم.» (9)

پی‌نوشت‌ها:

1.مناهل العرفان زرقانی 1:‌ 235.
2.عبدالملک بن قُرَیب (م216) راویه‌ی عرب.
3.انباه الرواة 3: 198، تاریخ الادب العربی بروکلمن 1: 74.
4.تفسیر نوین شریعتی 12.
5.فهرست طوسی28، رجال نجاشی 68، اعیان الشیعه 9: 428.
6.تدریب الراوی 6-8.
7.النشر فی القراآت العشر1: 6.
8.مسلم: جنّة 63، احمد4: 162.
9.النهایة ابن اثیر 23:5.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

زبان و ادبیات فارسیهنر وازه سازی علمی در زبان فارسی دانش اصطلاح شناسی فارسی زبانی است هند و اروپایی با چهار ستاره مانده به صبحگل آقا؛ مهدی حجوانی نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات کودک و نوجوان به‌تازگی کتابی را با نام


ادامه مطلب ...

آغاز بعثت پیامبراسلام (ص)

[ad_1]

سنّ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

چهل سالگی سنّی اسـت که کمال انسانی و عقلانی شمرده شده و در آن سن عقل به نهایت صفا و اوج کمال خود می‌رسد. در قرآن حکیم هم بدین مرحله از رشد اشاره‌ای اسـت (46: 15). بیشتر اخبار حاکی از آن اسـت که در حدود یک چنین سنّی وحی الهی بر پیامبر خدا نازل شده و او (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور به تبلیغ رسالتش گردیده اسـت. (1)
گفته‌اند رسول خدا به روز دوشنبه‌ای (2) در هفدهم رمضان و یا 27 رجب (12 سال پیش از هجرت مطابق ششم اگوست و یا اول فوریه‌ی سال 610 میلادی) به هنگامی که چهل سال و شش ماه و هشت روز قمری= سی و نه سال و سه ماه و هشت روز شمسی از عمر شریفش می‌گذشت (3)، مبعوث شد.
بعثت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پنج سال پس از بنیان مکه، بیست سال پس از سلطنت خسروپرویز ساسانی، دویست سال پس از «یوم التّحالُف» در رَبَذه (4) و به هنگام حکومت ‌إیاس بن قبیصه‌ی طائی بر حیره بود. (5) در عربستان، غسّانیان متحدین روم شرقی، لخمی‌ها متحدین ایران، آل حمیر متحدین حبشه و قبیله‌ی کنده مورد نزاع بود. شام و آسیای صغیر و قفقازِ جنوبی نیز مورد کشمکش ایران و روم،‌ افغانستان میان ترکان محلی و ساسانیان و هیاطله مورد نزاع، ماوراءالنهر زیر فرمان ترکان، مصر و آفریقای شمالی و اروپای شرقی نیز در اختیار روم شرقی بود. به همان زمان که مبلغان کلمبا Columba ایمان مسیحیت را به شمال انگلستان بردند و به همان هنگام که مبشرّان کانتربوری از کِنْت، روانه‌ی شمال و غرب شدند. در فرانسه شاهان مروونژ Merovinge اسماً حکمرانی وسیعی داشتند. امپراطوری غربی رُم تسلیم بربرها شده بود ولی امپراطوری شرقی (قسطنطنیه) به زمان فوکاس گرفتار شورش‌های داخلی بود. (6)
در سنّ رسول خدا در آن هنگام و در تعیین ماه و روز آن اختلاف نظر بسیار اسـت. بیشتر اخبار چهل سالگی را گفته‌اند، ولی در آن میان 37 سالگی و از 41 تا 43 سالگی هم دیده می‌شود. (7) در ماه بعثت نیز رمضان و رجب و ربیع الاول را هم ذکر کرده‌اند. هم چنانکه نخستین نزول جبرئیل را در 7، 14، 17، 18 و 24 رمضان و 3، 8 و 12 ربیع الاول و 27 رجب هم گفته‌اند (8)، به روز شنبه یا یکشنبه و یا دوشنبه (9). البته اقوال دیگری هم هست.
ابن اسحاق با استناد به آیه‌ی شریفه‌ی:
«إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (8:‌ 41)
اگر به خدا و به آنچه بر بنده‌ی خود در روز فرقان روزی که دو سپاه (در جنگ بدر)‌ روبرو شدند، خدا نازل فرمود ایمان آورده‌اید؛ بدانید که خدا بر هر چیز تواناست»
می‌گوید: چون رسول خدا، صبح روز جمعه هفدهم رمضان در بدر با مشرکان روبرو شد، بنابراین آغاز بعثت نیز چنین روزی بوده اسـت. (10)
این احتمال البته پسندیده هست، ولی کافی نیست. چه، بیشتر لیلة القدر را که قرآن در آن نازل شده و بعد باز بدان اشاره می‌شود، در دهه‌ی آخر رمضان گرفته‌اند و آن را شب 21 و یا 23 رمضان دانسته‌اند (11) و این قبیل احادیث با شب قدر بودن هفدهم رمضان منافات دارد. گذشته از آن، آیه‌ی مورد استناد در این مورد نصّ صریحی نیست که نشان دهد یوم الفرقان و لیلة القدر که قرآن در آن نازل شده هر دو یکی اسـت. بلکه ظاهر آیه چنین می‌نماید: و آنچه فرو فرستادیم بر بنده‌ی خویش، از وحی و فرشتگان و پیروزی، در این روزی که به یاری خدا میان حق و باطل، میان اسلام و کفر برای نخستین بار جدائی پیدا شد، و پایه‌ی نیرومندی اسلام گذاشته شد. هم چنانکه دسته‌ای از مفسران نیز چنین گفته‌اند و سیاق نظم قرآنی هم آن را تأیید می‌کند.
علمای شیعه بعثت رسول اکرم را در 27 ماه مبارک رجب می‌دانند و احادیث زیادی در این مورد از ائمه‌ی هُدی (علیهم السلام) وارد شده اسـت. (12) از جمله امام صادق (علیه السلام) فرمود: «در روز 27 رجب بود که نبوت بر رسول خدا نازل شد» (13) و یا فرمود: «روزه‌ی 27 رجب را ترک نکنید که در این روز نبوت بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده اسـت.» (14) اختلاف اصلی هم بر سر احتساب ایام فترت وحی اسـت. درست اسـت که قرآن در ماه رمضان نزولش آغاز شد، اما بعثت و نبوت در 27 رجب بود. بعضی هم خواسته‌اند میان روایت‌های مختلفه جمع کنند که وحی پیش از رمضان در خواب بوده و در رمضان در بیداری (15)، که باز در این باره سخن خواهیم گفت. یک راه دیگر را هم گفته‌اند که نزول جمعی و کلی قرآن در ماه رمضان و آغاز بعثت در 27 رجب بوده اسـت.

غار حِراء

زمان بعثت را دیدیم و حالا چه بهتر، مکانی را که در آن برای نخستین بار بر پیامبراکرم وحی الهی نازل شد ببینیم:
در اطراف مکه بلندی‌های متعددی قرار گرفته که اعراب آنها را «جبل» می‌نامند. یکی از آنها «ثَبِیر» اسـت و همانجاست که گفته‌اند ابراهیم می‌خواست فرزند خود اسماعیل را به فرمان خدا قربانی کند. هِرَمی شکل اسـت و بلند. در مقابلِ آن کوهِ «نور» قرار گرفته. «جبل النور» که از مکه همچون قله‌ی مخروطیِ تیزی در افق شمالِ شرقی مشاهده می‌شود، طرف دست چپ کسی اسـت که به عرفات می‌رود. در دو فرسخی مکه اسـت. دویست گز ارتفاع دارد. با تخته سنگها و صخره‌ها و بوته‌های خارداری که دارد صعود بر آن دشوار اسـت. پیمودنِ این کوه از پائین تا بالا تقریباً یکساعت طول می‌کشد. از آنجا تا خانه‌ی رسول خدا چند کیلومتر بیشتر فاصله نیست. از پیچ و خم سنگ‌ها که بگذرید فضای مسطّحی اسـت تقریباً چهل گز که از آنجا مسجدالحرام و خانه‌های مکه پیداست. بر فراز این فضای مسطّح، کوه به جزیره‌ای در آسمان می‌ماند که بر غبار نیلگون دره‌ی مکه شناور باشد. در فاصله سه دقیقه از قله‌ی کوه، حوض بزرگی دیده می‌شود که حُجّاج در دلِ کوه کنده‌اند و سابقاً در آن آب ذخیره می‌کردند. رنگ این کوه حنائی اسـت و همچون ابوالهولی خمیده می‌نماید که سر به جانب مکه نهاده. بر دامنه‌ی جنوب غربی کوه و به فاصله‌ی 160 متر از قله، غار کوچکی اسـت که به نام «غار حراء» (به کسر ح) شناخته می‌شود. این غار به طرف شمال قرار گرفته و تا پنجاه گز مسافت دارد. در نزدیکی غار دو تخته سنگ بزرگی چسبیده به هم اسـت که باید به زحمت از گشادگی اندک میان آن دو گذشت. این غار بر اثر فرو ریختن مقداری از تخته سنگ‌ها به وجود آمده، دیوارها و سقف آن سنگی و خوش تراش اسـت. ارتفاع آن به اندازه‌ی یک قامتِ متوسط و فضای آن به قدری اسـت که یک نفر می‌تواند در آن بخوابد. غار طوری قرار گرفته که وقتی انسان در آن می‌نشیند یا دراز می‌کشد کعبه را می‌بیند. به قول ابن ابی جَمْره خلوت در حِراء سه امتیاز دارد: خلوت اسـت و تعبّد و نظر به خانه‌ی خدا. (16) کف غار برخلاف دیوارها و سقفِ آن، مسطح اسـت و از شن نرم طلائی رنگ پوشیده شده. دشتی که در سایه‌ی این دو کوه قرار دارد بوته‌های خاردار سنگواره‌ای دارد و در امتداد افق، بیابان برهنه‌ی حجاز و رشته‌ای از قله‌های سنگی قرار گرفته اسـت. هنوز این غار مورد زیارت زائران مختلف قرار می‌گیرد. (17) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از بعثت نیز گاهی بدین غار می‌رفت و از جمله در برگشتن از طائف بود که سری به اینجا زد و در این غار مکثی فرمود.

آغاز وحی

در یکی از همین گوشه گیری‌ها و تفکرات در غار حرا بود که جبرئیل امین بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و نخستین وحی خدائی را فرود آورد. سخن در این باره به تفصیل گفته شده و چه بهتر که ما یکی از این احادیث را که مفصل‌تر اسـت از زبان حضرتش بشنویم. فرمود:
«من خفته بودم که جبرئیل پاره‌ای از دیبا که کتابی (18) در آن بود به من آورد. پس گفت:‌ بخوان! گفتم: خواندن نتوانم (19). پس مرا فشاری داد که پنداشتم آن مرگ اسـت. آن گاه رهایم ساخت و گفت: بخوان! گفتم: خواندن نتوانم. پس مرا فشاری داد که پنداشتم آن مرگ اسـت و رهایم کرد. پس گفت بخوان! گفتم: خواندن نتوانم. باز مرا فشاری داد که پنداشتم آن مرگ اسـت و آن گاه رهایم ساخت. (20) پس گفت: بخوان! گفتم: چه بخوانم؟ این سخن نگفتم جز اینکه مبادا آن چه به من گذشت بازگردد. پس از آن گفت:
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ‌. خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ‌. اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ‌ . الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ‌. عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ‌ (96: 1-5).
بخوان به نام پروردگارت که آفرید- بیافرید مردم را از خون بسته- بخوان و خداوندِ تو آن بزرگوار- که آموخت به قلم- آموخت به انسان آنچه نمی‌دانست.» فرمود: «پس بخواندم و پایان یافت و از نزد من برفت و بیدار گشتم از خوابم و چنان می‌نمود که کتابی در دلم نوشته شده اسـت.»
این بود نخستین ظهور پدیده‌ی قرآنی که بعد، طی بیست و سه سال ادامه یافت.
از این لحظه بود که پیامبر امّی کتابی نوشته در دل خود یافت که راهی نو به بشریت عرضه می‌کرد. عایشه می‌گوید پیامبر در حالی که دل دربرش می‌تپید با این آیات نزد خدیجه بازگشت.
در این روایت سخن از خواب و رؤیاست. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خواب بود که جبرئیل را دید. حتی بعضی از احادیث می‌گویند که این حادثه در سحر اتفاق افتاد، سحر روز دوشنبه هفدهم و یا چهاردهم ماه رمضان سیزده سال پیش از هجرت. در روایتی که از عایشه نقل شده در آن ذکری از خواب نشده اسـت اما در آغازِ آن صحبت از رؤیای صادقه اسـت و بعد سخن به آمدن جبرئیل و نزول وحی می‌رسد. واقعاً نمی‌توان گفت که در آن حدیث، این نخستین وحی به خواب اسـت و یا بیداری و اگر هم بخواهیم به اصطلاح، جمع بین دو حدیث بکنیم لابد باید بگوئیم که نزول جبرئیل در آغاز در خواب پیامبر بوده و ابلاغ وحی در بیداری. (21)
فرمود: «پس بیرون آمدم، به نیمه راه کوه رسیدم که بانگی از آسمان شنیدم. می‌گفت: ‌ای محمد! تو پیامبر خدائی و من جبرئیلم. سر برافراشتم و به آسمان نگریستم. جبرئیل به صورت مردی، گام‌های خویش به کرانه‌های آسمان گشوده بود و می‌گفت:‌ای محمد! تو پیامبر خدائی، و من جبرئیلم.
«پس ایستادم که او را بنگرم، نه پیش رفتم و نه پس آمدم. سپس روی خویش از او بگردانیدم. به کرانه‌های آسمان، به هر جانبی که نگریستم او را همچنان بدیدم. همانطور ایستاده بودم، نه گامی به پیش نهادم و نه قدمی به عقب بازگشتم. خدیجه کسان خود به طلب من فرستاده بود که تا بالای مکه رفته و به سوی او بازگشته بودند، و من در همان جای خود ایستاده بودم. سپس او (جبرئیل) گذشت از من.» این نخستین بار بود که جبرئیل را رو در رو می‌دید. جبرئیل در مقام ظهور، افق مغرب و مشرق را گرفت و همه‌ی فضا را- گفته‌اند- با 600 و یا شش هزار بال پر کرد. این ظهور عظیم جبرئیل، کنایه‌ای از احاطه‌ی او بر همه‌ی وجهات وجوبیه‌ی میان جبرئیل و خلق اسـت. این تمثلِ حقیقت عقلی او در چشم پیامبر بود، وگرنه

احمد ار بگشاید آن پرِّ جلیل *** تا ابد مدهوش گردد جبرئیل (22)

(پیامبراکرم داستان خود و جبرئیل را برای خدیجه باز می‌گوید: )
« و من به خانه‌ی پیش کسانِ خود بازگشتم، تا نزد خدیجه رسیدم و در برِ او نشستم. پس گفت: ‌ای ابوالقاسم کجا بودی؟ کسانم را به جستجویت فرستادم. همه‌ی مکه را گردیدند و نزد من بازگشتند. آنگاه من آنچه دیده بودم بازگفتم و او گفت: بشارت باد بر تو ‌ای پسرعم (23) و پایدار باشی. سوگند به کسی که روان خدیجه بدست او اسـت، من امیدوارم که تو پیامبر این مردم گردی.» (24)
این یکی از احادیثی بود که در این باره از صحابه و تابعین نقل شده اسـت. (25) ‌این حدیث را عُبید بن عُمَیْر برای عبدالله بن زبیر (73-1هـ) نقل می‌کند. وَهْب بن کیسان (م127هـ) که در آنجا حضور داشته بعد برای دیگران می‌گوید. عُبَید از اکابر تابعین مکی اسـت. در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زاده شد و در 68هـ وفات یافت. از رسول خدا مستقیماً چیزی نشنیده و بیشتر از اُبیّ و عمر و سایر صحابه نقل می‌کند. اما این حدیث را سند نمی‌دهد. می‌گوید پیامبر فرمود، اما نمی‌گوید خود او از که شنیده؟ در نتیجه این حدیث «مُرْسَله» اسـت. یعنی حدیثی اسـت که نام صحابی‌ای که از شخص پیامبر شنیده باشد در آن نیامده. البته عُبید از رواتِ شش گانه اسـت (26)، او را «ثقه» دانسته‌اند (27)، ولی گاهی هم مورد سرزنش قرار گرفته اسـت. (28)
اما روایت صحیحین که از عایشه (9ق. هـ. - 58هـ) نقل شده، مُسند و مَرفُوع اسـت و معتبرتر می‌باشد. البته عایشه به هنگام نزول وحی هنوز زاده نشده بود و خود شاهد نبوده (در سال دوم هجرت زوجه‌ی رسول خدا شد)، ولی لابد از رسول خدا و یا از یکی از صحابه شنیده اسـت. (29) به هر صورت، گفتار، گفتار عایشه اسـت، نه نقل قول نبی اکرم. فرق اساسی که با این روایتِ عُبید دارد یکی همان عدم ذکر خواب یا بیداری اسـت و دیگر اینکه از رؤیت جبرئیل در آسمان چیزی نمی‌گوید. روایت دیگری را هم طبری از عبدالله بن شداد بن الهاد نقل می‌کند (30) که تقریباً تلخیص روایت عایشه اسـت. در آن از خواب و بیداری سخنی نیست و رؤیت جبرئیل را در آسمان ندارد. عبدالله از اکابر تابعین و روات ستّه؛ ثقه، فقیه و کثیرالحدیث اسـت. (31) او از خواص اصحاب امیرمؤمنان علی(علیه السلام) بود و در جنگ نهروان کشته شد (82هـ) (32). به هر صورت، آن حدیث هم مُرْسَله اسـت و نام صحابی را ندارد.
گفته‌اند که ابوموسی اشعری (44- 21هـ)، مجاهد (102هـ) و زُهری (124هـ) هم در این باره چیزی نقل کرده‌اند (33) در میان محدّثان شیعه، ابن شهرآشوب (588هـ) (34) و مجلسی (1111هـ) (35) هم این حدیث را نقل کرده‌اند ولی سند آن را بدست نداده‌اند.

بازگشت به خانه

دیدیم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه وحی را درک کرد. گفته‌اند که چون از غار بیرون آمد و روانه‌ی خانه شد هر گام که برمی‌داشت نگرانی و بیم بیشتری می‌یافت. از هر جانبی صدایی می‌شنید و چون جبرئیل را در آسمان دید که همه‌ی فضا را پر کرده و به هر جانب که می‌نگرد او را می‌بیند، نگرانیش فزونی گرفت. هرچه کرد و حتی چهره‌ی خود را با دستان خود پوشاند فایده‌ای نبخشید. با لرزشی شبیه لرزه‌ی تب خود را به خانه رساند.
خدیجه بعدها حکایت می‌کرد که وقتی پیامبر خدا به خانه رسید، من مشاهده کردم که رنگ به صورت نداشت. بسیار خسته به نظر می‌رسید. دست بر دیوار زده و با گام‌های کوچک و آهسته به طرف من می‌آمد.
خدیجه که او را چنان دید سخت ترسید و چنانکه رسم زمانه بود، سر پیامبر را با آب سردی شستشو داد که نگرانیش فرو نشیند و بعد او را خوب پوشاند.
پیامبر آنچه بر او گذشته بود برای همسر وفادار خود نقل کرد و گفت: بر خویشتن نگرانم. ولی خدیجه وی را دلداری داد و تسلی بخشید. او گفت: هرگز! جای نگرانی نیست. هیچگاه خدای ترا خوار و زبون نخواهد کرد. تو با خویشان نیکی می‌کنی. سخن جز به راستی نمی‌گویی. خود را به رنج می‌داری، مهمانان را می‌نوازی و در سختی‌ها مردم را یاری می‌دهی. (36)
عایشه نیز می‌گوید: رسول خدا در حالی که دل در برش می‌تپید با آن آیات نزد خدیجه بازگشت و گفت مرا بپوشانید، مرا بپوشانید. او را پوشاندند تا آرام گرفت. پس داستان را برای خدیجه نقل کرد و گفت بر خویشتن ترسیدم. اما خدیجه او را دلداری داد که هرگز! به خدا که خدا ترا رسوا نکند. زیرا صله‌ی رحم به جا می‌آوری، خود را به رنج می‌داری و به کسان چیزهایی می‌دهی که دیگری نمی‌دهد، مهمان می‌نوازی و بر سختی‌ها یاوری.
خدیجه بدین ترتیب شوهر مهربان خود را آرامش می‌دهد و کم کم او را می‌خواباند. رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌به خواب می رود، ولی آشوب بزرگی در دل خدیجه راه می‌یابد. او شوهر خود را به جان دوست می‌داشت. او را نیک می‌شناخت و از صمیم دل به او ایمان داشت. هرگز سخنی ناروا و نادرست از او نشنیده بود و محال بود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌چنین سخنی به یاوه بگوید. شک نداشت که او برگزیده‌ی خداست، ولی می‌خواست این سخن را از زبان دیگری هم بشنود. این بود که روانه‌ی خانه‌ی پسر عموی دانشمند خود ورَقة بن نَوْفل شد.
این سخنان گرم و آن رفتار تاریخی خدیجه را دیگران هم گفته‌اند. موضع خدیجه در برابر شوهرش اشرفِ مواضع بود. در لحظه‌ی اضطراب، آرامش داد. به موقعِ نگرانی، راحت و آسایش آورد. چنین اسـت که خداوند به مردی که مکارم را به نهایت داشت اهلی دمخور و سزاوار عطا کرد. و خدیجه با این سیرتِ نیک و دل پاک بود که سزاوار گشت تا خدای عالمیان بدو سلام رساند و به بهشت مژده فرماید. (37)
جزئیات این اخبار گاهی چنان رنگ اسطوره و افسانه گرفته که جای بحث را باز می‌گذارد. در اینکه جزء به جزء گفتگوی رسول خدا و زوجه‌ی کریمه‌اش چه بوده، خدا داناست. اما از آنچه گفته‌اند به طور دقیق و کامل می‌توان این نتیجه‌ی قطعی را داشت که ثبات و پایداری خدیجه منبعث از ایمانش به خدا و رسول خدا بوده اسـت.
نکته‌ی مهم دیگری می‌ماند و آن این که در همه‌ی این اخبار صحبت از نگرانی و اضطراب و دلهره، و گاهی هم ترس و شکّ پیامبر به میان آمده که متأسفانه سخن قطعی و روشنی از ماهیتِ آن باز نگفته‌اند. چه بسا که یاران پیامبر بیش از این به صرافت پرسش و جویایی نیفتاده باشند و یا اگر هم پرسشی شده و پاسخی دریافته‌اند، بیش از این به نسل‌های بعدی نرسیده اسـت. اما شک و یا نگرانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را که بعضی از اخبار و یا نویسندگان باز گفته‌اند چیست؟ در مورد شکّ می‌توان گفت اگر هم شک داشته، این شکِّ در وجود خدا نبوده اسـت. ایمان و وثوق و اطمینان او (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌هرگز تزلزلی نیافت. او خدا را در دل و جانِ خود پذیرا بود. پای بند بدین اعتقاد بود که آفریدگار یکی اسـت و جز او نیست. اما شکّ گاهی پیدا می‌شود، پس از علم الیقین باز هم شک پیدا می‌شود. اما این شک، اگر هم بوده، در وجودِ خدا نبوده. اخبار در این مورد گویا هستند. شک در وجودِ خود او بود. نکند که چیزیم شده باشد! نکند...
او بار مسئولیت نسل‌های انسان را بر دوش خود احساس می‌کرد. هدایت نسلها! تا وقتی انسان بر زمین اسـت، هدایتش با اوست. این نه کاری کوچک و ناچیز بود، این نه خطر زندگی یک نفر و چند نفر بود. این سرنوشت همه‌ی انسانها و راه هدایت آنها بود. این نقطه‌ی عطف تاریخ بشری بود. این تحول عظیم یک انسان کامل به پیامبر آخرین بود. این هجرتی بود از خود به حق و از حق به خلق. سفری بود از خود به برون و فدا کردن نفْس در راه هدایت خلق. و این امر نه چنان آسان بود که به کوتاه مدتی هموار شود. «او در انتظار نبود که کتاب و وحی دریافت کند.» (28: 86). حال ناگهان این پیام الهی رسیده و بر دل او نشسته و آن را دریافت داشته اسـت. این مسؤولیت عظیم، این بار هدایت نسلها بر دوشش افتاده، طبیعی اسـت که دچار نگرانی و اضطراب باشد.
پس اگر هم چیزی بوده نگرانی خاطر و اضطراب درون اسـت، آن هم در برابر عظمت کاری که در پیش بوده. افسوس، احادیثِ رسیده ماهیّت این شک و یا اضطراب را فاش نمی‌کنند. همینقدر می‌گویند که دردی از دل خود گشود و رمزی به خدیجه‌ زوجه‌ی باوفای خود باز گفت: نکند که سحر و افسونی شده باشم. اما زن بافضیلت او را دلداری داد که هرگز! خدای ترا وانمی‌گذارد...
در این عبارات تاریخی، جای چون و چرا و جَدلی نیست. نورِ خدا در دلِ خاندان محمدی تابیده و پیش از دعوت آشکار، دل و جان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را نیرو می‌بخشد. اما ترس موردی ندارد. احادیثی از این ترس سخن گفته‌اند و کسانی هم سعی کرده‌اند که از آن دفاع کنند و آن را توجیه نمایند. (38) اما واقع این اسـت که تکلیف الهی بوده که بر شخص محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)‌ بار شده و راهی جز انجام رسالت نبوده و ترس موردی نداشته اسـت. این تعبیر اخبار درست نیست. نگرانی خاطر و عظمت بار رسالت قابل درک و احساس اسـت، ولی ترس را موردی نیست.
این حادثه در سحر روز دوشنبه هفدهم رمضان،‌ سیزده سال پیش از هجرت اتفاق افتاد.

پی‌نوشت‌ها:

1. التجرید الصریح لاحادیث الجامع الصحیح حسین بن مبارک زبیدی1: 62 باب مبعث النبی. زادالمعاد ابن قیم جوزیه1: 19. بخاری: مناقب23، لباس68، مناقب الانصار 25، مسند طیالسی: صفة النبی1. حتی گفته‌اند که بعثت رسولان عموماً در چهل سالگی بوده و در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) هم که کمتر از چهل سال داشته، معتبری در دست نیست. زادالمعاد 1: 18.
2. پیامبر به بلال فرمود: «... هیچگاه روز دوشنبه را از یاد مبر که من در این روز به دنیا آمدم و در آن مبعوث گشتم و در آن وفات می‌یابم... » شرح المواهب و الروض2: 384، مسند احمد4: 107، سیره ابن کثیر1: 393.
3. محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محمدرضا 59، نورالیقین فی سیرة المرسلین و محاضرات تاریخ الامم الاسلامیة، شیخ محمد الخضری 69. پایه‌ی این محاسبه بیشتر متکی بر حساب اولیه‌ای اسـت که محمود پاشا (محمود بن حمدی مصری) استاد ریاضی (1220-1303هـ) کرده اسـت. او در سال 1858م. رساله‌ی خود را درباره‌ی گاهشماری پیش از اسلام در پاریس به چاپ رساند که سال بعد به دستیاری استاد احمد زکی پاشا (م1935م) به عربی ترجمه و چاپ شد (نتایج الافهام فی تقویم العرب قبل الاسلام چاپ پاریس و بولاق). ریاضی دان معروف مصری آغاز وحی را فوریه سال 610 میلادی گرفته، ولی خضری بک آنرا خطا شمرده و می‌گوید این محاسبه مبتنی بر بعضی از روایاتی اسـت که بعثت را در آغاز چهل سالگی باز گفته‌اند. گذشته از آن، مبانی کار محمود پاشا مورد گفتگو اسـت. ولی به هر صورت، در زمان خود کار جالب توجهی بوده اسـت، هم چنین دیده شود: التوفیقات الالهامیة فی مقارنة التواریخ الهجریة بالسنین الافرنکیه و القبطیة لمختار باشا، بولاق، 1311.
4. مروج الذهب مسعودی 2: 28.
5. بلاذری1: 103 به بعد.
6. Bell"s Introduction,p. 1
7. طبری2: 201 به بعد، امتاع الاسماع1: 13، تاریخ الاسلام ذهبی1: 69. ابن الاثیر2: 16، ابن خلدون3: 6، البدایة و النهایة ابن کثیر3: 1-2، شرح النووی بر صحیح مسلم 15: 99، الروض 2: 384، سبل الهدی2: 303، بخاری: مناقب23، ترمذی: مناقب4.
8. طبقات ابن سعد 1: 193 به بعد بیروت، سیرة حلبیه 1: 272، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر ابن سیدالناس1: 88 قاهره 1356. ابن کثیر3: 6 یعقوبی 2: 15، زینی دحلان 1: 92، بحارالانوار18: 190، سبل الهدی2: 303.
9. طبری2: 203 به بعد، امتاع الاسماع 1: 14، یعقوبی2: 17-18، مروج2: 282.
10. ابن هشام1: 240.
11. مسلم: صلاة المسافرین 179 و 180، ابوداود: رمضان 2-6، ترمذی: صوم 72 تفسیر سوره‌ی قدر2، نسائی: صیام5، ابن ماجه: صیام2، دارمی: صوم56، موطاً: اعتکاف12، احمد2: 230، 385، 425 و 3: 495 و5: 130، 132، 369 و6: 12، طیالسی: اعتکاف9، 12، سفینةالبحار 2: 411.
12. بحارالانوار6: 447 (چاپ جدید18: 206 و 92: 39)، حیاة القلوب2: 257، وسائل الشیعة حرّ عاملی: صوم مندوب:‌ باب15.
13. امالی ابن الشیخ 28، بحارالانوار18: 189 چاپ آخوندی.
14. کافی4: 149. ایضاً مناقب ابن شهرآشوب1: 150، بحارالانوار18: 204. منتخب کنزالعمال در حاشیه‌ی مسند 3: 362.
15. الخمیس1: 316.
16. سبل الهدی2: 319.
17. سفرنامه مکه‌ی فرهاد میرزا (1305هـ) 195 چاپ 1294. پیامبر رهنما1: 248. به نقل از مرآت الحرمین و فی منازل الوحی که مؤلفین آنها شخصاً به زیارت این کوه رفته‌اند. سیره ابن کثیر1: 390، اخبار مکه ازرقی، مرآت مکه صبری 1115، پیامبر اسلام، دکتر محمد حمیدالله، 70 چاپ پاریس 1959، دائرةالمعارف اسلام2: 315، سفر به عربستان بوکهارت1:‌ 302. یاقوت: معجم البلدان 2: 228.
18. پاره‌ای از مفسران «الم. ذلک الکتاب لا ریب فیه» (2: 1و 2) را اشاره به کتابی دانند که جبرئیل آورد، آنگاه که گفت: «اقرأ». الورض الانف سهیلی.
19. «قلت ما اقرأ»- در شرح مواهب و جای دیگر: «ما انا بقاریء»، یعنی من هم مانند دیگر مردمم و خواندن به آموختن اسـت و من آنرا نیاموخته‌ام.
20. گفته‌اند: چه بسا حکمت تکرار «اقرأ» اشاره به انحصار ایمان در سه امر اسـت: گفتار، کردار، نیت (اندیشه). وحی نیز شامل سه چیز می‌گردد: توحید، احکام، قصص. (شرح المواهب) و سه بار فشار اشاره اسـت به شدائد سه گانه‌ای که بر رسول خدا انجام گرفت و بعد از آن فرج رخ داد. اولی فشار قریش و رفتن حضرتش به شعب بود. دومی اجتماع قریش برای قتل او بود و سومی خروج از ولایتی بود که بیش از همه جا دوست می‌داشت. سهیلی.
21. الروض الانف سهیلی2: 392، سیره‌ی حلبیه 1: 272.
22. مثنوی معنوی4: 503.
23. خطاب «پسرعمو» در میان اعراب شایع بود و نزدیکی دوستی را می‌رساند.
24. سیره‌ی ابن هشام 1: 252-4 چاپ 1355مصر.
25. آغاز وحی را ملاحظه کنید: مناقب ابن شهر آشوب1: 44-40، بحارالانوار مجلسی18: 306، بخاری: بدء الوحی3، مناقب الانصار 28، تعبیر1، مسلم: ایمان 252-254، احمد6: 153، 232، التجرید زبیدی 1: 4 و 62، طبقات ابن سعد 1/ 1/ 126، تاریخ ذهبی1: 67، 69، الامتاع 12، طبری2: 201 به بعد (1: 1147 دخویه)، عیون الاثر ابن سید الناس1: 80، 84 به بعد، زاد المعاد ابن قیم1: 19، 33، سیره‌ی ابن کثیر2: 306، اخبار مکه ازرقی: 426 به بعد لایپزیگ، سیره‌ی حلبیه 1: 272، تفسیر طبری 30: 162بولاق، تاریخ الخمیس دیار بکری 1: 280، 320، قسطلانی2: 38 به بعد (باب بدء الوحی) مسعودی4: 133، تفسیر امام فخر: سوره العلق96، مشکوة المصابیح محمد بن عبدالله تبریزی:‌513 به بعد (باب مبعث و بدء الوحی)، اتقان1: 91 به بعد چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، دائرةالمعارف اسلام کلمه‌ی وحی، تاریخ قرآن نولدکه 78.
26. طبقات ابن سعد5: 34، کبیر بخاری3: 1/ 455، معارف ابن قتیبه، 192، حلیه ابونعیم3: 266، تهذیب عسقلانی7: 71، شذرات ابن العماد1: 82.
27. اسد الغابه 3: 353.
28. کفایة خطیب 176، جامع صغیر ماده‌ی مثل.
29. فتح الباری 8: 581.
30. طبری1: 1148.
31. ولی ضعف سند دارد. معجم رجال الحدیث حضرت آقای خوئی 10:‌ 226.
32. اسدالغابه4: 183، التقریب202، اختیار معرفة الرجال، 141، معرفة الرجال کشی57، خلاصة علامه 51، منهج استرآبادی200ب، المنتهی کربلائی 186، طبقات ابن سعد 6: 86، کبیر بخاری 3: 1/ 115، تهذیب نووی 349، بدایه ابن کثیر9: 37، تهذیب عسقلانی 15: 25. شذرات ابن عماد1: 90.
33. اتقان سیوطی1: 92 چاپ ابراهیم.
34. مناقب1: 40-44.
35. بحارالانوار18: 306 چاپ دوم.
36. سیره حلبیه1: 277، بلاذری1: 104 به بعد، عیون الاثر1: 82 به بعد، سیره‌ی ابن هشام 1: 253.
37. سفینة البحار: 380 (نظیر آن) ‌و بخاری: مناقب الانصار20، نکاح 108، ادب23، توحید32، 35، مسلم: فضائل الصحابه 71-74، ترمذی: مناقب 61، ابن ماجه: نکاح56، احمد1: 205، 395 و 2: 231 و 4: 355، 356، 381 و 6: 58، 202، 279، الروض2: 224 به بعد، التاج3: 378. قسطلانی10: 435.
38. ابن حجر 12 مورد برای توجیه این ترس می‌شمارد که بیشتر درواقع توجیه حدیث اسـت. (فتح الباری 1: 27 حلبی) و اگر آن را اضطراب و نگرانی بگیریم دیگر نیازی بدان توجیهات نمی‌ماند.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


بعثت پیامبر اکرم (صلّی الله و علیه و آله و سلّم) ... آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز میگردد. ... بنابر این بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حادثهای بس بزرگ در سرنوشت هدایت ...آغاز بعثت حضرت محمد (ص): محمد امين ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان مي پرداخت و در عالم خواب رؤياهايی مي ديد راستين و ...11 جولای 2010 ... عنوان: بعثت پیامبر اسلام(ص) ... آغاز دعوت رسول اکرم (ص) پس از ورود به خانه، فرمود: ای خدیجه در خود سرمایی ... بدین ترتیب دعوت پیامبر آغاز شد.محمد امين ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان مي پرداخت و در عالم خواب رؤياهايی مي ديد راستين و برابر با عالم واقع . روح بزرگش ...درباره روز خروج پیامبر (ص) از مکه و رسیدن او به مدینه، میان ... بود و روز ۱۲ ربیع الاول سال ۱۴ بعثت برابر با ۲۴ سپتامبر ۶۲۲م به قبا ...برخي معتقدند پس از آغاز رسالت و سال هاي اول ، رسول اكرم(ص) مامور به دعوت .... حمايت صريح ابوطالب از پيامبر اسلام، رسول اكرم را آسوده خاطر و قريش را نگران ساخت.بخش 3بعثت پیامبر اسلام(ص) و نزول قرآن بعثت پیامبر اسلام(ص) حضرت محمد(ص) در ... بلاذری مینویسد: وقتی خدا خواست محمد(ص) را گرامی بدارد و نبوتش را آغاز نماید، ...11- 12 ربیع الاول: این، نظر کسانی است (19) که بعثت پیامبر اسلام صلی الله ... هماهنگی آغاز بعثت با نازل شدن نخستین آیات قرآن کریم، باعث شده است تا .... 6- طبقات الکبری، ج 1، ص 192; تاریخ طبری، ج 2، ص 44 و الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 30.به بیان دیگر، بعثت پیامبران، به ویژه پیامبر اسلام با آن ویژگی هایی که جز از راه ... دین اسلام که در سال های نخستین خود با پیروانی اندک و در شرایط سخت آغاز شد، ...(1) و البته در پاره اى از روایات شیعه نیز بعثت حضرت محمد(ص)درماه رمضان ذکر شده .... مورخین و محدثین اهل سنت معتقدند که نبوت و بعثت رسولخدا در آغاز بصورت رؤیا ...


کلماتی برای این موضوع

ازدواج لسان‌العرب، ج، ص الصحاح، ج‌، ص‌ زوج النهایه، ج‌، ص‌ مفردات، ص‌ حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آلهحضرتمحمدمردم قریش او را مسخره کردند و مورد آزار و اذیّت قرار دادند به‌ویژه به این دلیل که وی حضرت حمزه ع، عموی پیامبر اکرم ص مؤسسه جهانى …حمزه فرزند عبدالمطلب، عموی پیامبر اسلام، یک از شجاع‌ترین مردان عرب و از قهرمانان مناسبت های ماه ذی الحجه در یک نگاه وب سایت حجت …مقالاتماه ذی الحجه دوازدهمین و آخرین ماه از ماههای قمری و همچنین از ماههای حرام و بسیار شریف سیر وسلوک سفیانی بنام عثمان هم اکنون سرهنگ …سیر وسلوک سفیانی بنام عثمان هم اکنون سرهنگ ارتش سوریه ولایت قصه حضرت ابراهیم علیه‌السلام مؤسسه جهانى …می‌کنم آغاز با نامت سخن ای خداوندکریم ذوالمنن از تو خواهم قلمی روان و رسا تا دهم از معجزه دات کام ♕معجزات حضرت محمد صپیامبراسلام♕ ★☆★تبادل انرژی با نماز خواندن ★☆★ رویکرد اسلامی به روابط بین الملل در مقایسه با …رویکرد اسلامی به روابط بین الملل در مقایسه با رویکردهای رئالیستی و لیبرالیستی چکیده بانک سوالات تستی دین و زندگیسئولات دین و زندگی شماره عبارت آدمهای بزرگ دارند با کدام کلمات زی اهداف


ادامه مطلب ...

آغاز بعثت پیامبراسلام (ص)

[ad_1]

سنّ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

چهل سالگی سنّی اسـت که کمال انسانی و عقلانی شمرده شده و در آن سن عقل به نهایت صفا و اوج کمال خود می‌رسد. در قرآن حکیم هم بدین مرحله از رشد اشاره‌ای اسـت (46: 15). بیشتر اخبار حاکی از آن اسـت که در حدود یک چنین سنّی وحی الهی بر پیامبر خدا نازل شده و او (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور به تبلیغ رسالتش گردیده اسـت. (1)
گفته‌اند رسول خدا به روز دوشنبه‌ای (2) در هفدهم رمضان و یا 27 رجب (12 سال پیش از هجرت مطابق ششم اگوست و یا اول فوریه‌ی سال 610 میلادی) به هنگامی که چهل سال و شش ماه و هشت روز قمری= سی و نه سال و سه ماه و هشت روز شمسی از عمر شریفش می‌گذشت (3)، مبعوث شد.
بعثت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پنج سال پس از بنیان مکه، بیست سال پس از سلطنت خسروپرویز ساسانی، دویست سال پس از «یوم التّحالُف» در رَبَذه (4) و به هنگام حکومت ‌إیاس بن قبیصه‌ی طائی بر حیره بود. (5) در عربستان، غسّانیان متحدین روم شرقی، لخمی‌ها متحدین ایران، آل حمیر متحدین حبشه و قبیله‌ی کنده مورد نزاع بود. شام و آسیای صغیر و قفقازِ جنوبی نیز مورد کشمکش ایران و روم،‌ افغانستان میان ترکان محلی و ساسانیان و هیاطله مورد نزاع، ماوراءالنهر زیر فرمان ترکان، مصر و آفریقای شمالی و اروپای شرقی نیز در اختیار روم شرقی بود. به همان زمان که مبلغان کلمبا Columba ایمان مسیحیت را به شمال انگلستان بردند و به همان هنگام که مبشرّان کانتربوری از کِنْت، روانه‌ی شمال و غرب شدند. در فرانسه شاهان مروونژ Merovinge اسماً حکمرانی وسیعی داشتند. امپراطوری غربی رُم تسلیم بربرها شده بود ولی امپراطوری شرقی (قسطنطنیه) به زمان فوکاس گرفتار شورش‌های داخلی بود. (6)
در سنّ رسول خدا در آن هنگام و در تعیین ماه و روز آن اختلاف نظر بسیار اسـت. بیشتر اخبار چهل سالگی را گفته‌اند، ولی در آن میان 37 سالگی و از 41 تا 43 سالگی هم دیده می‌شود. (7) در ماه بعثت نیز رمضان و رجب و ربیع الاول را هم ذکر کرده‌اند. هم چنانکه نخستین نزول جبرئیل را در 7، 14، 17، 18 و 24 رمضان و 3، 8 و 12 ربیع الاول و 27 رجب هم گفته‌اند (8)، به روز شنبه یا یکشنبه و یا دوشنبه (9). البته اقوال دیگری هم هست.
ابن اسحاق با استناد به آیه‌ی شریفه‌ی:
«إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (8:‌ 41)
اگر به خدا و به آنچه بر بنده‌ی خود در روز فرقان روزی که دو سپاه (در جنگ بدر)‌ روبرو شدند، خدا نازل فرمود ایمان آورده‌اید؛ بدانید که خدا بر هر چیز تواناست»
می‌گوید: چون رسول خدا، صبح روز جمعه هفدهم رمضان در بدر با مشرکان روبرو شد، بنابراین آغاز بعثت نیز چنین روزی بوده اسـت. (10)
این احتمال البته پسندیده هست، ولی کافی نیست. چه، بیشتر لیلة القدر را که قرآن در آن نازل شده و بعد باز بدان اشاره می‌شود، در دهه‌ی آخر رمضان گرفته‌اند و آن را شب 21 و یا 23 رمضان دانسته‌اند (11) و این قبیل احادیث با شب قدر بودن هفدهم رمضان منافات دارد. گذشته از آن، آیه‌ی مورد استناد در این مورد نصّ صریحی نیست که نشان دهد یوم الفرقان و لیلة القدر که قرآن در آن نازل شده هر دو یکی اسـت. بلکه ظاهر آیه چنین می‌نماید: و آنچه فرو فرستادیم بر بنده‌ی خویش، از وحی و فرشتگان و پیروزی، در این روزی که به یاری خدا میان حق و باطل، میان اسلام و کفر برای نخستین بار جدائی پیدا شد، و پایه‌ی نیرومندی اسلام گذاشته شد. هم چنانکه دسته‌ای از مفسران نیز چنین گفته‌اند و سیاق نظم قرآنی هم آن را تأیید می‌کند.
علمای شیعه بعثت رسول اکرم را در 27 ماه مبارک رجب می‌دانند و احادیث زیادی در این مورد از ائمه‌ی هُدی (علیهم السلام) وارد شده اسـت. (12) از جمله امام صادق (علیه السلام) فرمود: «در روز 27 رجب بود که نبوت بر رسول خدا نازل شد» (13) و یا فرمود: «روزه‌ی 27 رجب را ترک نکنید که در این روز نبوت بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده اسـت.» (14) اختلاف اصلی هم بر سر احتساب ایام فترت وحی اسـت. درست اسـت که قرآن در ماه رمضان نزولش آغاز شد، اما بعثت و نبوت در 27 رجب بود. بعضی هم خواسته‌اند میان روایت‌های مختلفه جمع کنند که وحی پیش از رمضان در خواب بوده و در رمضان در بیداری (15)، که باز در این باره سخن خواهیم گفت. یک راه دیگر را هم گفته‌اند که نزول جمعی و کلی قرآن در ماه رمضان و آغاز بعثت در 27 رجب بوده اسـت.

غار حِراء

زمان بعثت را دیدیم و حالا چه بهتر، مکانی را که در آن برای نخستین بار بر پیامبراکرم وحی الهی نازل شد ببینیم:
در اطراف مکه بلندی‌های متعددی قرار گرفته که اعراب آنها را «جبل» می‌نامند. یکی از آنها «ثَبِیر» اسـت و همانجاست که گفته‌اند ابراهیم می‌خواست فرزند خود اسماعیل را به فرمان خدا قربانی کند. هِرَمی شکل اسـت و بلند. در مقابلِ آن کوهِ «نور» قرار گرفته. «جبل النور» که از مکه همچون قله‌ی مخروطیِ تیزی در افق شمالِ شرقی مشاهده می‌شود، طرف دست چپ کسی اسـت که به عرفات می‌رود. در دو فرسخی مکه اسـت. دویست گز ارتفاع دارد. با تخته سنگها و صخره‌ها و بوته‌های خارداری که دارد صعود بر آن دشوار اسـت. پیمودنِ این کوه از پائین تا بالا تقریباً یکساعت طول می‌کشد. از آنجا تا خانه‌ی رسول خدا چند کیلومتر بیشتر فاصله نیست. از پیچ و خم سنگ‌ها که بگذرید فضای مسطّحی اسـت تقریباً چهل گز که از آنجا مسجدالحرام و خانه‌های مکه پیداست. بر فراز این فضای مسطّح، کوه به جزیره‌ای در آسمان می‌ماند که بر غبار نیلگون دره‌ی مکه شناور باشد. در فاصله سه دقیقه از قله‌ی کوه، حوض بزرگی دیده می‌شود که حُجّاج در دلِ کوه کنده‌اند و سابقاً در آن آب ذخیره می‌کردند. رنگ این کوه حنائی اسـت و همچون ابوالهولی خمیده می‌نماید که سر به جانب مکه نهاده. بر دامنه‌ی جنوب غربی کوه و به فاصله‌ی 160 متر از قله، غار کوچکی اسـت که به نام «غار حراء» (به کسر ح) شناخته می‌شود. این غار به طرف شمال قرار گرفته و تا پنجاه گز مسافت دارد. در نزدیکی غار دو تخته سنگ بزرگی چسبیده به هم اسـت که باید به زحمت از گشادگی اندک میان آن دو گذشت. این غار بر اثر فرو ریختن مقداری از تخته سنگ‌ها به وجود آمده، دیوارها و سقف آن سنگی و خوش تراش اسـت. ارتفاع آن به اندازه‌ی یک قامتِ متوسط و فضای آن به قدری اسـت که یک نفر می‌تواند در آن بخوابد. غار طوری قرار گرفته که وقتی انسان در آن می‌نشیند یا دراز می‌کشد کعبه را می‌بیند. به قول ابن ابی جَمْره خلوت در حِراء سه امتیاز دارد: خلوت اسـت و تعبّد و نظر به خانه‌ی خدا. (16) کف غار برخلاف دیوارها و سقفِ آن، مسطح اسـت و از شن نرم طلائی رنگ پوشیده شده. دشتی که در سایه‌ی این دو کوه قرار دارد بوته‌های خاردار سنگواره‌ای دارد و در امتداد افق، بیابان برهنه‌ی حجاز و رشته‌ای از قله‌های سنگی قرار گرفته اسـت. هنوز این غار مورد زیارت زائران مختلف قرار می‌گیرد. (17) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از بعثت نیز گاهی بدین غار می‌رفت و از جمله در برگشتن از طائف بود که سری به اینجا زد و در این غار مکثی فرمود.

آغاز وحی

در یکی از همین گوشه گیری‌ها و تفکرات در غار حرا بود که جبرئیل امین بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و نخستین وحی خدائی را فرود آورد. سخن در این باره به تفصیل گفته شده و چه بهتر که ما یکی از این احادیث را که مفصل‌تر اسـت از زبان حضرتش بشنویم. فرمود:
«من خفته بودم که جبرئیل پاره‌ای از دیبا که کتابی (18) در آن بود به من آورد. پس گفت:‌ بخوان! گفتم: خواندن نتوانم (19). پس مرا فشاری داد که پنداشتم آن مرگ اسـت. آن گاه رهایم ساخت و گفت: بخوان! گفتم: خواندن نتوانم. پس مرا فشاری داد که پنداشتم آن مرگ اسـت و رهایم کرد. پس گفت بخوان! گفتم: خواندن نتوانم. باز مرا فشاری داد که پنداشتم آن مرگ اسـت و آن گاه رهایم ساخت. (20) پس گفت: بخوان! گفتم: چه بخوانم؟ این سخن نگفتم جز اینکه مبادا آن چه به من گذشت بازگردد. پس از آن گفت:
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ‌. خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ‌. اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ‌ . الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ‌. عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ‌ (96: 1-5).
بخوان به نام پروردگارت که آفرید- بیافرید مردم را از خون بسته- بخوان و خداوندِ تو آن بزرگوار- که آموخت به قلم- آموخت به انسان آنچه نمی‌دانست.» فرمود: «پس بخواندم و پایان یافت و از نزد من برفت و بیدار گشتم از خوابم و چنان می‌نمود که کتابی در دلم نوشته شده اسـت.»
این بود نخستین ظهور پدیده‌ی قرآنی که بعد، طی بیست و سه سال ادامه یافت.
از این لحظه بود که پیامبر امّی کتابی نوشته در دل خود یافت که راهی نو به بشریت عرضه می‌کرد. عایشه می‌گوید پیامبر در حالی که دل دربرش می‌تپید با این آیات نزد خدیجه بازگشت.
در این روایت سخن از خواب و رؤیاست. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خواب بود که جبرئیل را دید. حتی بعضی از احادیث می‌گویند که این حادثه در سحر اتفاق افتاد، سحر روز دوشنبه هفدهم و یا چهاردهم ماه رمضان سیزده سال پیش از هجرت. در روایتی که از عایشه نقل شده در آن ذکری از خواب نشده اسـت اما در آغازِ آن صحبت از رؤیای صادقه اسـت و بعد سخن به آمدن جبرئیل و نزول وحی می‌رسد. واقعاً نمی‌توان گفت که در آن حدیث، این نخستین وحی به خواب اسـت و یا بیداری و اگر هم بخواهیم به اصطلاح، جمع بین دو حدیث بکنیم لابد باید بگوئیم که نزول جبرئیل در آغاز در خواب پیامبر بوده و ابلاغ وحی در بیداری. (21)
فرمود: «پس بیرون آمدم، به نیمه راه کوه رسیدم که بانگی از آسمان شنیدم. می‌گفت: ‌ای محمد! تو پیامبر خدائی و من جبرئیلم. سر برافراشتم و به آسمان نگریستم. جبرئیل به صورت مردی، گام‌های خویش به کرانه‌های آسمان گشوده بود و می‌گفت:‌ای محمد! تو پیامبر خدائی، و من جبرئیلم.
«پس ایستادم که او را بنگرم، نه پیش رفتم و نه پس آمدم. سپس روی خویش از او بگردانیدم. به کرانه‌های آسمان، به هر جانبی که نگریستم او را همچنان بدیدم. همانطور ایستاده بودم، نه گامی به پیش نهادم و نه قدمی به عقب بازگشتم. خدیجه کسان خود به طلب من فرستاده بود که تا بالای مکه رفته و به سوی او بازگشته بودند، و من در همان جای خود ایستاده بودم. سپس او (جبرئیل) گذشت از من.» این نخستین بار بود که جبرئیل را رو در رو می‌دید. جبرئیل در مقام ظهور، افق مغرب و مشرق را گرفت و همه‌ی فضا را- گفته‌اند- با 600 و یا شش هزار بال پر کرد. این ظهور عظیم جبرئیل، کنایه‌ای از احاطه‌ی او بر همه‌ی وجهات وجوبیه‌ی میان جبرئیل و خلق اسـت. این تمثلِ حقیقت عقلی او در چشم پیامبر بود، وگرنه

احمد ار بگشاید آن پرِّ جلیل *** تا ابد مدهوش گردد جبرئیل (22)

(پیامبراکرم داستان خود و جبرئیل را برای خدیجه باز می‌گوید: )
« و من به خانه‌ی پیش کسانِ خود بازگشتم، تا نزد خدیجه رسیدم و در برِ او نشستم. پس گفت: ‌ای ابوالقاسم کجا بودی؟ کسانم را به جستجویت فرستادم. همه‌ی مکه را گردیدند و نزد من بازگشتند. آنگاه من آنچه دیده بودم بازگفتم و او گفت: بشارت باد بر تو ‌ای پسرعم (23) و پایدار باشی. سوگند به کسی که روان خدیجه بدست او اسـت، من امیدوارم که تو پیامبر این مردم گردی.» (24)
این یکی از احادیثی بود که در این باره از صحابه و تابعین نقل شده اسـت. (25) ‌این حدیث را عُبید بن عُمَیْر برای عبدالله بن زبیر (73-1هـ) نقل می‌کند. وَهْب بن کیسان (م127هـ) که در آنجا حضور داشته بعد برای دیگران می‌گوید. عُبَید از اکابر تابعین مکی اسـت. در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زاده شد و در 68هـ وفات یافت. از رسول خدا مستقیماً چیزی نشنیده و بیشتر از اُبیّ و عمر و سایر صحابه نقل می‌کند. اما این حدیث را سند نمی‌دهد. می‌گوید پیامبر فرمود، اما نمی‌گوید خود او از که شنیده؟ در نتیجه این حدیث «مُرْسَله» اسـت. یعنی حدیثی اسـت که نام صحابی‌ای که از شخص پیامبر شنیده باشد در آن نیامده. البته عُبید از رواتِ شش گانه اسـت (26)، او را «ثقه» دانسته‌اند (27)، ولی گاهی هم مورد سرزنش قرار گرفته اسـت. (28)
اما روایت صحیحین که از عایشه (9ق. هـ. - 58هـ) نقل شده، مُسند و مَرفُوع اسـت و معتبرتر می‌باشد. البته عایشه به هنگام نزول وحی هنوز زاده نشده بود و خود شاهد نبوده (در سال دوم هجرت زوجه‌ی رسول خدا شد)، ولی لابد از رسول خدا و یا از یکی از صحابه شنیده اسـت. (29) به هر صورت، گفتار، گفتار عایشه اسـت، نه نقل قول نبی اکرم. فرق اساسی که با این روایتِ عُبید دارد یکی همان عدم ذکر خواب یا بیداری اسـت و دیگر اینکه از رؤیت جبرئیل در آسمان چیزی نمی‌گوید. روایت دیگری را هم طبری از عبدالله بن شداد بن الهاد نقل می‌کند (30) که تقریباً تلخیص روایت عایشه اسـت. در آن از خواب و بیداری سخنی نیست و رؤیت جبرئیل را در آسمان ندارد. عبدالله از اکابر تابعین و روات ستّه؛ ثقه، فقیه و کثیرالحدیث اسـت. (31) او از خواص اصحاب امیرمؤمنان علی(علیه السلام) بود و در جنگ نهروان کشته شد (82هـ) (32). به هر صورت، آن حدیث هم مُرْسَله اسـت و نام صحابی را ندارد.
گفته‌اند که ابوموسی اشعری (44- 21هـ)، مجاهد (102هـ) و زُهری (124هـ) هم در این باره چیزی نقل کرده‌اند (33) در میان محدّثان شیعه، ابن شهرآشوب (588هـ) (34) و مجلسی (1111هـ) (35) هم این حدیث را نقل کرده‌اند ولی سند آن را بدست نداده‌اند.

بازگشت به خانه

دیدیم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه وحی را درک کرد. گفته‌اند که چون از غار بیرون آمد و روانه‌ی خانه شد هر گام که برمی‌داشت نگرانی و بیم بیشتری می‌یافت. از هر جانبی صدایی می‌شنید و چون جبرئیل را در آسمان دید که همه‌ی فضا را پر کرده و به هر جانب که می‌نگرد او را می‌بیند، نگرانیش فزونی گرفت. هرچه کرد و حتی چهره‌ی خود را با دستان خود پوشاند فایده‌ای نبخشید. با لرزشی شبیه لرزه‌ی تب خود را به خانه رساند.
خدیجه بعدها حکایت می‌کرد که وقتی پیامبر خدا به خانه رسید، من مشاهده کردم که رنگ به صورت نداشت. بسیار خسته به نظر می‌رسید. دست بر دیوار زده و با گام‌های کوچک و آهسته به طرف من می‌آمد.
خدیجه که او را چنان دید سخت ترسید و چنانکه رسم زمانه بود، سر پیامبر را با آب سردی شستشو داد که نگرانیش فرو نشیند و بعد او را خوب پوشاند.
پیامبر آنچه بر او گذشته بود برای همسر وفادار خود نقل کرد و گفت: بر خویشتن نگرانم. ولی خدیجه وی را دلداری داد و تسلی بخشید. او گفت: هرگز! جای نگرانی نیست. هیچگاه خدای ترا خوار و زبون نخواهد کرد. تو با خویشان نیکی می‌کنی. سخن جز به راستی نمی‌گویی. خود را به رنج می‌داری، مهمانان را می‌نوازی و در سختی‌ها مردم را یاری می‌دهی. (36)
عایشه نیز می‌گوید: رسول خدا در حالی که دل در برش می‌تپید با آن آیات نزد خدیجه بازگشت و گفت مرا بپوشانید، مرا بپوشانید. او را پوشاندند تا آرام گرفت. پس داستان را برای خدیجه نقل کرد و گفت بر خویشتن ترسیدم. اما خدیجه او را دلداری داد که هرگز! به خدا که خدا ترا رسوا نکند. زیرا صله‌ی رحم به جا می‌آوری، خود را به رنج می‌داری و به کسان چیزهایی می‌دهی که دیگری نمی‌دهد، مهمان می‌نوازی و بر سختی‌ها یاوری.
خدیجه بدین ترتیب شوهر مهربان خود را آرامش می‌دهد و کم کم او را می‌خواباند. رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌به خواب می رود، ولی آشوب بزرگی در دل خدیجه راه می‌یابد. او شوهر خود را به جان دوست می‌داشت. او را نیک می‌شناخت و از صمیم دل به او ایمان داشت. هرگز سخنی ناروا و نادرست از او نشنیده بود و محال بود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌چنین سخنی به یاوه بگوید. شک نداشت که او برگزیده‌ی خداست، ولی می‌خواست این سخن را از زبان دیگری هم بشنود. این بود که روانه‌ی خانه‌ی پسر عموی دانشمند خود ورَقة بن نَوْفل شد.
این سخنان گرم و آن رفتار تاریخی خدیجه را دیگران هم گفته‌اند. موضع خدیجه در برابر شوهرش اشرفِ مواضع بود. در لحظه‌ی اضطراب، آرامش داد. به موقعِ نگرانی، راحت و آسایش آورد. چنین اسـت که خداوند به مردی که مکارم را به نهایت داشت اهلی دمخور و سزاوار عطا کرد. و خدیجه با این سیرتِ نیک و دل پاک بود که سزاوار گشت تا خدای عالمیان بدو سلام رساند و به بهشت مژده فرماید. (37)
جزئیات این اخبار گاهی چنان رنگ اسطوره و افسانه گرفته که جای بحث را باز می‌گذارد. در اینکه جزء به جزء گفتگوی رسول خدا و زوجه‌ی کریمه‌اش چه بوده، خدا داناست. اما از آنچه گفته‌اند به طور دقیق و کامل می‌توان این نتیجه‌ی قطعی را داشت که ثبات و پایداری خدیجه منبعث از ایمانش به خدا و رسول خدا بوده اسـت.
نکته‌ی مهم دیگری می‌ماند و آن این که در همه‌ی این اخبار صحبت از نگرانی و اضطراب و دلهره، و گاهی هم ترس و شکّ پیامبر به میان آمده که متأسفانه سخن قطعی و روشنی از ماهیتِ آن باز نگفته‌اند. چه بسا که یاران پیامبر بیش از این به صرافت پرسش و جویایی نیفتاده باشند و یا اگر هم پرسشی شده و پاسخی دریافته‌اند، بیش از این به نسل‌های بعدی نرسیده اسـت. اما شک و یا نگرانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را که بعضی از اخبار و یا نویسندگان باز گفته‌اند چیست؟ در مورد شکّ می‌توان گفت اگر هم شک داشته، این شکِّ در وجود خدا نبوده اسـت. ایمان و وثوق و اطمینان او (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌هرگز تزلزلی نیافت. او خدا را در دل و جانِ خود پذیرا بود. پای بند بدین اعتقاد بود که آفریدگار یکی اسـت و جز او نیست. اما شکّ گاهی پیدا می‌شود، پس از علم الیقین باز هم شک پیدا می‌شود. اما این شک، اگر هم بوده، در وجودِ خدا نبوده. اخبار در این مورد گویا هستند. شک در وجودِ خود او بود. نکند که چیزیم شده باشد! نکند...
او بار مسئولیت نسل‌های انسان را بر دوش خود احساس می‌کرد. هدایت نسلها! تا وقتی انسان بر زمین اسـت، هدایتش با اوست. این نه کاری کوچک و ناچیز بود، این نه خطر زندگی یک نفر و چند نفر بود. این سرنوشت همه‌ی انسانها و راه هدایت آنها بود. این نقطه‌ی عطف تاریخ بشری بود. این تحول عظیم یک انسان کامل به پیامبر آخرین بود. این هجرتی بود از خود به حق و از حق به خلق. سفری بود از خود به برون و فدا کردن نفْس در راه هدایت خلق. و این امر نه چنان آسان بود که به کوتاه مدتی هموار شود. «او در انتظار نبود که کتاب و وحی دریافت کند.» (28: 86). حال ناگهان این پیام الهی رسیده و بر دل او نشسته و آن را دریافت داشته اسـت. این مسؤولیت عظیم، این بار هدایت نسلها بر دوشش افتاده، طبیعی اسـت که دچار نگرانی و اضطراب باشد.
پس اگر هم چیزی بوده نگرانی خاطر و اضطراب درون اسـت، آن هم در برابر عظمت کاری که در پیش بوده. افسوس، احادیثِ رسیده ماهیّت این شک و یا اضطراب را فاش نمی‌کنند. همینقدر می‌گویند که دردی از دل خود گشود و رمزی به خدیجه‌ زوجه‌ی باوفای خود باز گفت: نکند که سحر و افسونی شده باشم. اما زن بافضیلت او را دلداری داد که هرگز! خدای ترا وانمی‌گذارد...
در این عبارات تاریخی، جای چون و چرا و جَدلی نیست. نورِ خدا در دلِ خاندان محمدی تابیده و پیش از دعوت آشکار، دل و جان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را نیرو می‌بخشد. اما ترس موردی ندارد. احادیثی از این ترس سخن گفته‌اند و کسانی هم سعی کرده‌اند که از آن دفاع کنند و آن را توجیه نمایند. (38) اما واقع این اسـت که تکلیف الهی بوده که بر شخص محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)‌ بار شده و راهی جز انجام رسالت نبوده و ترس موردی نداشته اسـت. این تعبیر اخبار درست نیست. نگرانی خاطر و عظمت بار رسالت قابل درک و احساس اسـت، ولی ترس را موردی نیست.
این حادثه در سحر روز دوشنبه هفدهم رمضان،‌ سیزده سال پیش از هجرت اتفاق افتاد.

پی‌نوشت‌ها:

1. التجرید الصریح لاحادیث الجامع الصحیح حسین بن مبارک زبیدی1: 62 باب مبعث النبی. زادالمعاد ابن قیم جوزیه1: 19. بخاری: مناقب23، لباس68، مناقب الانصار 25، مسند طیالسی: صفة النبی1. حتی گفته‌اند که بعثت رسولان عموماً در چهل سالگی بوده و در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) هم که کمتر از چهل سال داشته، معتبری در دست نیست. زادالمعاد 1: 18.
2. پیامبر به بلال فرمود: «... هیچگاه روز دوشنبه را از یاد مبر که من در این روز به دنیا آمدم و در آن مبعوث گشتم و در آن وفات می‌یابم... » شرح المواهب و الروض2: 384، مسند احمد4: 107، سیره ابن کثیر1: 393.
3. محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محمدرضا 59، نورالیقین فی سیرة المرسلین و محاضرات تاریخ الامم الاسلامیة، شیخ محمد الخضری 69. پایه‌ی این محاسبه بیشتر متکی بر حساب اولیه‌ای اسـت که محمود پاشا (محمود بن حمدی مصری) استاد ریاضی (1220-1303هـ) کرده اسـت. او در سال 1858م. رساله‌ی خود را درباره‌ی گاهشماری پیش از اسلام در پاریس به چاپ رساند که سال بعد به دستیاری استاد احمد زکی پاشا (م1935م) به عربی ترجمه و چاپ شد (نتایج الافهام فی تقویم العرب قبل الاسلام چاپ پاریس و بولاق). ریاضی دان معروف مصری آغاز وحی را فوریه سال 610 میلادی گرفته، ولی خضری بک آنرا خطا شمرده و می‌گوید این محاسبه مبتنی بر بعضی از روایاتی اسـت که بعثت را در آغاز چهل سالگی باز گفته‌اند. گذشته از آن، مبانی کار محمود پاشا مورد گفتگو اسـت. ولی به هر صورت، در زمان خود کار جالب توجهی بوده اسـت، هم چنین دیده شود: التوفیقات الالهامیة فی مقارنة التواریخ الهجریة بالسنین الافرنکیه و القبطیة لمختار باشا، بولاق، 1311.
4. مروج الذهب مسعودی 2: 28.
5. بلاذری1: 103 به بعد.
6. Bell"s Introduction,p. 1
7. طبری2: 201 به بعد، امتاع الاسماع1: 13، تاریخ الاسلام ذهبی1: 69. ابن الاثیر2: 16، ابن خلدون3: 6، البدایة و النهایة ابن کثیر3: 1-2، شرح النووی بر صحیح مسلم 15: 99، الروض 2: 384، سبل الهدی2: 303، بخاری: مناقب23، ترمذی: مناقب4.
8. طبقات ابن سعد 1: 193 به بعد بیروت، سیرة حلبیه 1: 272، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر ابن سیدالناس1: 88 قاهره 1356. ابن کثیر3: 6 یعقوبی 2: 15، زینی دحلان 1: 92، بحارالانوار18: 190، سبل الهدی2: 303.
9. طبری2: 203 به بعد، امتاع الاسماع 1: 14، یعقوبی2: 17-18، مروج2: 282.
10. ابن هشام1: 240.
11. مسلم: صلاة المسافرین 179 و 180، ابوداود: رمضان 2-6، ترمذی: صوم 72 تفسیر سوره‌ی قدر2، نسائی: صیام5، ابن ماجه: صیام2، دارمی: صوم56، موطاً: اعتکاف12، احمد2: 230، 385، 425 و 3: 495 و5: 130، 132، 369 و6: 12، طیالسی: اعتکاف9، 12، سفینةالبحار 2: 411.
12. بحارالانوار6: 447 (چاپ جدید18: 206 و 92: 39)، حیاة القلوب2: 257، وسائل الشیعة حرّ عاملی: صوم مندوب:‌ باب15.
13. امالی ابن الشیخ 28، بحارالانوار18: 189 چاپ آخوندی.
14. کافی4: 149. ایضاً مناقب ابن شهرآشوب1: 150، بحارالانوار18: 204. منتخب کنزالعمال در حاشیه‌ی مسند 3: 362.
15. الخمیس1: 316.
16. سبل الهدی2: 319.
17. سفرنامه مکه‌ی فرهاد میرزا (1305هـ) 195 چاپ 1294. پیامبر رهنما1: 248. به نقل از مرآت الحرمین و فی منازل الوحی که مؤلفین آنها شخصاً به زیارت این کوه رفته‌اند. سیره ابن کثیر1: 390، اخبار مکه ازرقی، مرآت مکه صبری 1115، پیامبر اسلام، دکتر محمد حمیدالله، 70 چاپ پاریس 1959، دائرةالمعارف اسلام2: 315، سفر به عربستان بوکهارت1:‌ 302. یاقوت: معجم البلدان 2: 228.
18. پاره‌ای از مفسران «الم. ذلک الکتاب لا ریب فیه» (2: 1و 2) را اشاره به کتابی دانند که جبرئیل آورد، آنگاه که گفت: «اقرأ». الورض الانف سهیلی.
19. «قلت ما اقرأ»- در شرح مواهب و جای دیگر: «ما انا بقاریء»، یعنی من هم مانند دیگر مردمم و خواندن به آموختن اسـت و من آنرا نیاموخته‌ام.
20. گفته‌اند: چه بسا حکمت تکرار «اقرأ» اشاره به انحصار ایمان در سه امر اسـت: گفتار، کردار، نیت (اندیشه). وحی نیز شامل سه چیز می‌گردد: توحید، احکام، قصص. (شرح المواهب) و سه بار فشار اشاره اسـت به شدائد سه گانه‌ای که بر رسول خدا انجام گرفت و بعد از آن فرج رخ داد. اولی فشار قریش و رفتن حضرتش به شعب بود. دومی اجتماع قریش برای قتل او بود و سومی خروج از ولایتی بود که بیش از همه جا دوست می‌داشت. سهیلی.
21. الروض الانف سهیلی2: 392، سیره‌ی حلبیه 1: 272.
22. مثنوی معنوی4: 503.
23. خطاب «پسرعمو» در میان اعراب شایع بود و نزدیکی دوستی را می‌رساند.
24. سیره‌ی ابن هشام 1: 252-4 چاپ 1355مصر.
25. آغاز وحی را ملاحظه کنید: مناقب ابن شهر آشوب1: 44-40، بحارالانوار مجلسی18: 306، بخاری: بدء الوحی3، مناقب الانصار 28، تعبیر1، مسلم: ایمان 252-254، احمد6: 153، 232، التجرید زبیدی 1: 4 و 62، طبقات ابن سعد 1/ 1/ 126، تاریخ ذهبی1: 67، 69، الامتاع 12، طبری2: 201 به بعد (1: 1147 دخویه)، عیون الاثر ابن سید الناس1: 80، 84 به بعد، زاد المعاد ابن قیم1: 19، 33، سیره‌ی ابن کثیر2: 306، اخبار مکه ازرقی: 426 به بعد لایپزیگ، سیره‌ی حلبیه 1: 272، تفسیر طبری 30: 162بولاق، تاریخ الخمیس دیار بکری 1: 280، 320، قسطلانی2: 38 به بعد (باب بدء الوحی) مسعودی4: 133، تفسیر امام فخر: سوره العلق96، مشکوة المصابیح محمد بن عبدالله تبریزی:‌513 به بعد (باب مبعث و بدء الوحی)، اتقان1: 91 به بعد چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، دائرةالمعارف اسلام کلمه‌ی وحی، تاریخ قرآن نولدکه 78.
26. طبقات ابن سعد5: 34، کبیر بخاری3: 1/ 455، معارف ابن قتیبه، 192، حلیه ابونعیم3: 266، تهذیب عسقلانی7: 71، شذرات ابن العماد1: 82.
27. اسد الغابه 3: 353.
28. کفایة خطیب 176، جامع صغیر ماده‌ی مثل.
29. فتح الباری 8: 581.
30. طبری1: 1148.
31. ولی ضعف سند دارد. معجم رجال الحدیث حضرت آقای خوئی 10:‌ 226.
32. اسدالغابه4: 183، التقریب202، اختیار معرفة الرجال، 141، معرفة الرجال کشی57، خلاصة علامه 51، منهج استرآبادی200ب، المنتهی کربلائی 186، طبقات ابن سعد 6: 86، کبیر بخاری 3: 1/ 115، تهذیب نووی 349، بدایه ابن کثیر9: 37، تهذیب عسقلانی 15: 25. شذرات ابن عماد1: 90.
33. اتقان سیوطی1: 92 چاپ ابراهیم.
34. مناقب1: 40-44.
35. بحارالانوار18: 306 چاپ دوم.
36. سیره حلبیه1: 277، بلاذری1: 104 به بعد، عیون الاثر1: 82 به بعد، سیره‌ی ابن هشام 1: 253.
37. سفینة البحار: 380 (نظیر آن) ‌و بخاری: مناقب الانصار20، نکاح 108، ادب23، توحید32، 35، مسلم: فضائل الصحابه 71-74، ترمذی: مناقب 61، ابن ماجه: نکاح56، احمد1: 205، 395 و 2: 231 و 4: 355، 356، 381 و 6: 58، 202، 279، الروض2: 224 به بعد، التاج3: 378. قسطلانی10: 435.
38. ابن حجر 12 مورد برای توجیه این ترس می‌شمارد که بیشتر درواقع توجیه حدیث اسـت. (فتح الباری 1: 27 حلبی) و اگر آن را اضطراب و نگرانی بگیریم دیگر نیازی بدان توجیهات نمی‌ماند.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


بعثت پیامبر اکرم (صلّی الله و علیه و آله و سلّم) ... آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز میگردد. ... بنابر این بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حادثهای بس بزرگ در سرنوشت هدایت ...آغاز بعثت حضرت محمد (ص): محمد امين ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان مي پرداخت و در عالم خواب رؤياهايی مي ديد راستين و ...11 جولای 2010 ... عنوان: بعثت پیامبر اسلام(ص) ... آغاز دعوت رسول اکرم (ص) پس از ورود به خانه، فرمود: ای خدیجه در خود سرمایی ... بدین ترتیب دعوت پیامبر آغاز شد.محمد امين ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان مي پرداخت و در عالم خواب رؤياهايی مي ديد راستين و برابر با عالم واقع . روح بزرگش ...درباره روز خروج پیامبر (ص) از مکه و رسیدن او به مدینه، میان ... بود و روز ۱۲ ربیع الاول سال ۱۴ بعثت برابر با ۲۴ سپتامبر ۶۲۲م به قبا ...برخي معتقدند پس از آغاز رسالت و سال هاي اول ، رسول اكرم(ص) مامور به دعوت .... حمايت صريح ابوطالب از پيامبر اسلام، رسول اكرم را آسوده خاطر و قريش را نگران ساخت.بخش 3بعثت پیامبر اسلام(ص) و نزول قرآن بعثت پیامبر اسلام(ص) حضرت محمد(ص) در ... بلاذری مینویسد: وقتی خدا خواست محمد(ص) را گرامی بدارد و نبوتش را آغاز نماید، ...11- 12 ربیع الاول: این، نظر کسانی است (19) که بعثت پیامبر اسلام صلی الله ... هماهنگی آغاز بعثت با نازل شدن نخستین آیات قرآن کریم، باعث شده است تا .... 6- طبقات الکبری، ج 1، ص 192; تاریخ طبری، ج 2، ص 44 و الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 30.به بیان دیگر، بعثت پیامبران، به ویژه پیامبر اسلام با آن ویژگی هایی که جز از راه ... دین اسلام که در سال های نخستین خود با پیروانی اندک و در شرایط سخت آغاز شد، ...(1) و البته در پاره اى از روایات شیعه نیز بعثت حضرت محمد(ص)درماه رمضان ذکر شده .... مورخین و محدثین اهل سنت معتقدند که نبوت و بعثت رسولخدا در آغاز بصورت رؤیا ...


کلماتی برای این موضوع

ازدواج لسان‌العرب، ج، ص الصحاح، ج‌، ص‌ زوج النهایه، ج‌، ص‌ مفردات، ص‌ حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آلهحضرتمحمدمردم قریش او را مسخره کردند و مورد آزار و اذیّت قرار دادند به‌ویژه به این دلیل که وی حضرت حمزه ع، عموی پیامبر اکرم ص مؤسسه جهانى …حمزه فرزند عبدالمطلب، عموی پیامبر اسلام، یک از شجاع‌ترین مردان عرب و از قهرمانان مناسبت های ماه ذی الحجه در یک نگاه وب سایت حجت …مقالاتماه ذی الحجه دوازدهمین و آخرین ماه از ماههای قمری و همچنین از ماههای حرام و بسیار شریف سیر وسلوک سفیانی بنام عثمان هم اکنون سرهنگ …سیر وسلوک سفیانی بنام عثمان هم اکنون سرهنگ ارتش سوریه ولایت قصه حضرت ابراهیم علیه‌السلام مؤسسه جهانى …می‌کنم آغاز با نامت سخن ای خداوندکریم ذوالمنن از تو خواهم قلمی روان و رسا تا دهم از معجزه دات کام ♕معجزات حضرت محمد صپیامبراسلام♕ ★☆★تبادل انرژی با نماز خواندن ★☆★ رویکرد اسلامی به روابط بین الملل در مقایسه با …رویکرد اسلامی به روابط بین الملل در مقایسه با رویکردهای رئالیستی و لیبرالیستی چکیده بانک سوالات تستی دین و زندگیسئولات دین و زندگی شماره عبارت آدمهای بزرگ دارند با کدام کلمات زی اهداف


ادامه مطلب ...

بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر (ص)

[ad_1]
مفیدستان:

بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر(ص)

بهترین زنان و مردان

بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر اکرم (ص) چه کسانی هستند؟

بهترین زنان و مردان چه کسانی هستند برای آنکه به این سوالمان پاسخی بدهیم
به سراغ سخنان پیامبر اکرم(ص) می رویم و به این مسئله از دیدگاه ایشان نگاه می کنیم.

یکی از همسران پیامبر(ص) می گوید از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود:
بهترین مردان امت من کسی است که نسبت به همسر خود بهترین رفتار را داشته باشد
و بهترین زنان امت من کسی است که نسبت به شوهرش بهترین کردار را داشته باشد.

همچنین هر زنی که آبستن می شود، هر شب و روزی که بر وی می گذرد
برابر با هزار شهید اجر و پاداش دارد. بهترین زنان امت من زنی است که در آنچه معصیت نباشد
رضای شوهر خود را بدست آورد و بهترین مردان امت من مردی است
که با خانواده اش به لطف و مدارا زندگی کند. چنین مردی هر روزی که بر او بگذرد اجر صد شهید را دارد.

 

بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر

 

بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر

در این هنگام عمر گفت: یا رسول الله! چگونه می شود زنی که رضایت شوهرش را بدست آورد
اجر هزار شهید و مردی که با خانواده اش مدارا کند اجر صد شهید را داشته باشد؟
پیامبر فرمود: بدان که اجر زنان نزد خداوند بیش از مردان است،
به خدا سوگند که ستم شوهر نسبت به زن بعد از شرک به خدا بزرگترین گناهان است.
نسبت به رفتار با زنان و یتیمان از خدا بترسید که خداوند به خاطر ایشان شما را موأخذه می کند .
هر که به این دو نیکی کند رحمت الهی نصیب او شود و هر که بدی نماید مورد خشم الهی واقع می شود.

پیامبر بزرگوار اسلام آنچنان برای مقام زن اهمیت قائل می شوند که به مردان می فرمایند:
بهترین شما کسی است که با خانواده اش رفتار نیک داشته باشد و من از همه شما نسبت به خانواده ام خوش رفتارترم.

باشگاه خبرنگاران جوان

بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر (ص)


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چرا قرآن به صورت آیه آیه است؟ کدام یک از سوره ها یک …قرآن تفسیر علوم قرآنی چهارده معصوم پیامبر اکرم ص مناقب و ویژگی ها آخرین پیامبر آسیب های خانواده از دیدگاه قرآن و روایات عوامل …وقتی خواستم از روی پل عبور کنم یک توپ اتریشی به کنار پل اصابت کرد و آنجا مجروح شدم و من غذا درمانی از دیدگاه قرآن و علممقاله انتخابیبسم الله الرحمن الرحیم و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی اعدایهم چرا برخی زنها از سنین تا سالگی به خیانت و …منتظران و یاوران حضرت مهدی عج بسمه تعالی مقدمه خالطوا الناس مخالطة إن مُتم معها زندگی نامه حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی و دین …با عرض سلام خدمت دوست عزیزم … متاسفانه بعضی از اطلاعاتی که در مورد زادگاه و محل تولد و شاکله و شخصیت انسان از دیدگاه مفسران سماموسبرخی در این باره کتاب و پایان نامه هایی را نگاشته اند که از جمله می توان به پایان نامه عایشه در زمان ازدواج با پیامبر ص چند سال داشت؟ …مساله ازدواج یک پاسخ منطقی به نیاز زن و مرد به یکدیگر است که در تمام شرایع و ادیان و محمد ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادمحمداطلاعات بیشتر عربستان پیش از اسلام و دوران جاهلیت بنابر منابع اسلامی، اسماعیل پسر الف اکبرگنجی حقانیت قرآن و نبوت پیامبرص …الحمدالله این افرادماهیت خود را نشان می دهند و و ما را رو سفید می کنند چهل حدیث در مورد حجاب و عفافپیامبر اکرم ص فرموده‌اند بهترین زنان شما، زنی است که برای شوهرش، آرایش و خودنمایی چرا قرآن به صورت آیه آیه است؟ کدام یک از سوره ها یک جا بر قرآن تفسیر علوم قرآنی چهارده معصوم پیامبر اکرم ص مناقب و ویژگی ها آخرین پیامبر پیامبری آسیب های خانواده از دیدگاه قرآن و روایات عوامل تهدیدکننده وقتی خواستم از روی پل عبور کنم یک توپ اتریشی به کنار پل اصابت کرد و آنجا مجروح شدم و من را به غذا درمانی از دیدگاه قرآن و علممقاله انتخابی بسم الله الرحمن الرحیم و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین چرا برخی زنها از سنین تا سالگی به خیانت و شهوت رانی روی « روزی طلبان را در کسب روزی یکسان گردانید ۱ « فراموش» و «به یاد آوری» حقی٢ «آسودگى خاطر»۱ زندگی نامه حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی و دین زرتشت جانان با عرض سلام خدمت دوست عزیزم … متاسفانه بعضی از اطلاعاتی که در مورد زادگاه و محل تولد و تبلیغ شاکله و شخصیت انسان از دیدگاه مفسران سماموس برخی در این باره کتاب و پایان نامه هایی را نگاشته اند که از جمله می توان به پایان نامه ای با عایشه در زمان ازدواج با پیامبر ص چند سال داشت؟ شهر سوال مساله ازدواج یک پاسخ منطقی به نیاز زن و مرد به یکدیگر است که در تمام شرایع و ادیان و جوامع عصر ظهور ۴۰ آیه قرآن در شأن حضرت علیع از دیدگاه اهل سنت عصر ظهور ۴۰ آیه قرآن در شأن حضرت علیع از دیدگاه اهل سنت این سایت برای دوستداران خاندان الف اکبرگنجی حقانیت قرآن و نبوت پیامبرص ادعای غیرقابل الحمدالله این افرادماهیت خود را نشان می دهند و و ما را رو سفید می کنند


ادامه مطلب ...

وحدت ، آرزوی همیشگی پیامبر اکرم (ص)

[ad_1]

بامداد – پیامبر گرامی اسلام حضرت محمّد (صلوات الله علیه و آله) به عنوان رحمت برای همه جهانیان و برای ابلاغ پیام خداوند به وسیله معجزه جاوید کلام الهی یعنی قرآن کریم مبعوث شد؛ لذا دور از ذهن نیست که یکی از آرزوهای ایشان، وحدت و همدلی مسلمانان برای حفظ دین شریف اسلام از خطر توطئه های دشمنان باشد. در این نوشتار به گوشه ای از تأکیدات قرآن و پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) بر لزوم وحدت بین مسلمانان می  پردازیم.

236531214637251913025553162134610131239

ریسمانی تا آسمان

قرآن کریم با برادری دانستنِ نسبت بین مسلمانان،(از لحاظ عطوفت و همدلی آنان با یکدیگر) نسبت به اصلاح اختلافات و کدورت های احتمالی، دستور داده و می فرماید: إِنَّمَا الْمُوْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون: در حقیقت مومنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید، امید که مورد رحمت قرار گیرید. (حجرات ۱۰)

از طرفی ریشه این وحدت را، وحدت راه و هدف یعنی همان توحید و قرب الهی می داند و بیان می دارد: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ اذْ کُنْتُمْ اعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ أِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ ایاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون: و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید. آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس میان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید؛ و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه، خداوند نشانه  هاى خود را براى شما روشن مى کند، باشد که شما راه یابید.(آل عمران/ ۱۰۳)

وحدت؛ نغمه نبوی

همیشه یکی از دغدغه ها و توصیه های پیامبر گرامی اسلامی در ارتباط با وحدت امّت اسلامی بوده است. احادیث نورانی حضرت را در چند عنوان بررسی می کنیم.

عواقب وخیم تفرقه
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: مااختَلفت أمّةٌ بعدَ نبیّها أِلّا ظَهَر أَهلُ باطِلها علی أهلِ حقِّها: هیچ امّتی پس از پیامبر خود گرفتار اختلاف نشد؛ مگر آنکه باطل گرایان آن، بر حق خواهانش پیروز گشتند.(میزان الحکمه، ح۴۸۳۰، باب الاختلاف) از آنجا که همه مومنین در یک جبهه قرار دارند و دشمنان اسلام بر آنند تا اصل اسلام و جامعه اسلامی را در هم شکنند؛ لذا باید دانست که هرگونه فاصله گرفتن صفوف متراکم اسلامی از یکدیگر به نفع دشمنان اسلام و به ضرر تمام مسلمانان تمام خواهد شد.

تک تک مسلمانان و امّت حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) باید تکیه گاه یکدیگر باشند. وقتی همه افراد امّت اسلامی به یکدیگر اعتماد و تکیه کردند، حاصل این اعتماد، یکپارچگی خاصّی خواهد بود که همان وحدت است.

برادری و برابری؛ عامل وحدت
پیامبر اکرم در حدیثی دیگر، برادری و برابری مومنان را عامل وحدت و یکپارچگی آنها در مقابل دشمنان اسلام دانسته و می فرمایند: ألمُومِنونَ إِخوَةٌ تَتَکافَوُ دِماوُهُم وَ هُم یَدٌ عَلی مَن سِواهُم: مومنان با هم برادرند و خونشان برابر است و در برابر دشمن، متّحد و یکپارچه اند. (کافی، جلد ۱، ص ۴۰۴)

برابری و برادری مسلمانان با یکدیگر از یک طرف و نیز ملاک اصلی برتری که قرآن کریم آن را “تقوا” می داند از طرف دیگر ایجاب می کند که مسلمانان در ارتباط با یکدیگر تقوا را رعایت کنند.

از مهم ترین موارد تقوا، عدم ظلم به برادر دینی است. مسلّماً دوری از برادر دینی و ایجاد کدورت و تفرقه بین مسلمین که نهایتاً به ضعف و مظلومیّت تمام امّت اسلامی منجر می شود، بزرگ ترین ظلم در حقّ امّت اسلامی و خلاف رعایت تقواست.

تکیه گاه یکدیگر

کسانی که به خدا و پیامبری رسول اکرم و نیز معاد، ایمان دارند نمی توانند در زمان سختی ها و مشکلات یکدیگر را تنها گذارده و نسبت به یکدیگر بی تفاوت باشند؛ بلکه حقوقی بر عهده دارند و باید تکیه گاه یکدیگر در تمام زمان ها باشند.

پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله) می فرمایند: ألمُومِنُ لِلمُومِنِ کَالبُنیَانِ المَرصُوصِ یَشُدُّ بَعضُهُ بَعضاً: مومن نسبت به مومن مانند بنای استواری است که اجزای آن، یکدیگر را استحکام می بخشند.(صحیح مسلم، جلد ۴، ص ۱۹۹۹؛ نهج الفصاحه، حدیث ۳۱۰۳) تکیه گاه، محل و موضعی نزدیک و مستحکم و مطمئن است که مواقع سُستی و ضعف، انسان را حفظ کرده و نیرو می بخشد. با این معنا، لازمه اولیّه تکیه گاه بودن مسلمانان با یکدیگر، نزدیکی و انس و اتّحاد بین مسلمانان است.

به عبارت دیگر؛ تک تک مسلمانان و امّت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) باید تکیه گاه یکدیگر باشند. وقتی همه افراد امّت اسلامی به یکدیگر اعتماد و تکیه کردند، حاصل این اعتماد، یکپارچگی خاصّی خواهد بود که همان وحدت است.

دوستی و وحدت، ارتباط مستقیم با یکدیگر دارند به شکلی که نمی توان گفت: “دوستی عامل وحدت است یا وحدت عامل دوستی است!” قرآن کریم، این الفت و دوستی را به عنوان نعمتی الهی دانسته که یادآوری آن مقدّمه ای است برای خودداری از تفرقه و جدایی ها.

وحدت؛ ارمغان دوستی
جوشش محبّت و الفت مسلمان، در بین مسلمانان، همانند آهنربایی قدرتمند، دلربایی کرده و باعث تجمیع دل های مومنین و وحدت بین آنها می شود. پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) می فرمایند: خیرُ المُومِنینَ مَن کَانَ مَألَفَةً لِلمُومِنینَ وَ لَا خَیرَ فِیمَن لَایَألفُ وَ لَایُولفُ: بهترین مومنان، کسی است که محور الفت مومنان باشد، کسی که انس نگیرد و با دیگران مأنوس نشود خیری ندارد.( بحار الانوار، جلد ۷۱، ص ۳۹۳)

دوستی و وحدت، ارتباط مستقیم با یکدیگر دارند به شکلی که نمی توان گفت: “دوستی عامل وحدت است یا وحدت عامل دوستی است!” قرآن کریم، این الفت و دوستی را به عنوان نعمتی الهی دانسته که یادآوری آن مقدّمه ای است برای خودداری از تفرقه و جدایی ها. خداوند متعال می فرماید: وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى  شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ: و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس میان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید؛ و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه، خداوند نشانه هاى خود را براى شما روشن مى کند، باشد که شما راه یابید. (آل عمران/ ۱۰۳)

نتیجه اینکه؛

هم قرآن کریم و هم فرمایشات نورانی پیامبر عظیم الشّأن اسلام، بر مسأله برادری و اتّحاد در بین تمام مسلمانان تأکید و اصرار ویژه ای دارند و چرا اینچنین نباشد! در حالی که در صورت ایجاد تفرقه و فاصله بین صفوف مسلمین و عارض شدن سستی و ضعف بر آن ها، قدرت امّت اسلامی رو به کاهش گزارده و باعث می شود تا در مقابل دشمنی های دائمی دشمنان اسلام، صدمه دیده و اصل دین اسلام به خطر بیافتد. لطفاً قبل از خواسته های شخصی خودمان، به فکر محافظت از اصل دین اسلام باشیم.

منبع:تبیان

نوشته وحدت ، آرزوی همیشگی پیامبر اکرم (ص) اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

دعای باطل السحرباطل سحردعای زبان بنددعای …خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است از زندگی لذت ببرید حتی اگر چیز با ارزشی را از دست داده سوالات متن درس دین و زندگی دین وزندگیسوالسوالات متن درس دین و زندگی س والات متن درس نشانه ی بیداری و هوشیاری و پایگاه اطلاع رسانی هیئات مذهبی وارث پایگاه اطلاع رسانی هیئات مذهبی وارث ، خبرگزاری محافل مذهبی ، هیئت کجا برویم؟امارت اسلامی افغانستاندلوګر په سجاوند کې بهرنیو او ګوډاګیو عسکرو له ۲۸ زیات ملکی کسان شهیدان کړی او اس ام اس برای همهاس ام اس جدید خنده دار اس ام اس جوک و سرکاری جملات پ ن پ اس ام اس پ ن پ اس ام اس پسرانهعدالت اجتماعی در قرآن ارزش و بزرگی عدالت در سطح اجتماع از منظر قرآن به حدی است که به صورت اصلی بنیادین بدل آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟ شهر سوالخدمت شما عرض کنم وضعیتی که شما در حال تجربه آن هستید یک وضعیت دو وجهی است یک وجه آن که تیوال سینما در این جلسه ی یکشنبه های سوررئال از مجموعه ی سینما نوستالژیا، پس از نمایش فیلم به صفحه اصلی فیلم و انیمیشنگنجینه ای از فیلم و سریال و انمیشن را در تبیان ببینیدکیهان نهاوندبنامش در پناهش چشمانت را به غواصی در عمق آسمانها عادت بده تا شاید کمی به یاد بیاوری دعای باطل السحرباطل سحردعای زبان بنددعای محبتعلوم غریبه خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است از زندگی لذت ببرید حتی اگر چیز با ارزشی را از دست داده اید… سوالات متن درس دین و زندگی دین وزندگی سوال دین وزندگی اگر هدفی برای زندگی دلی برا دوست داشتن وخدایی برای پرستش داری خوشبختی با آرزوی پایگاه اطلاع رسانی هیئات مذهبی وارث پایگاه اطلاع رسانی هیئات مذهبی وارث ، خبرگزاری محافل مذهبی ، هیئت کجا برویم؟ امارت اسلامی افغانستان مورخ ۲۰۱۳۱۱۶م بعضی از رسانه های خبری اخباری را به نشر سپردند که گویا نماینده گان امارت اس ام اس برای همه اس ام اس جدید خنده دار اس ام اس جوک و سرکاری جملات پ ن پ اس ام اس پ ن پ اس ام اس پسرانه عدالت اجتماعی در قرآن ارزش و بزرگی عدالت در سطح اجتماع از منظر قرآن به حدی است که به صورت اصلی بنیادین بدل ناپذیر آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟ شهر سوال خدمت شما عرض کنم وضعیتی که شما در حال تجربه آن هستید یک وضعیت دو وجهی است یک وجه آن که همان جن تیوال سینما تیوال، شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ گفتگو، اخبار، اطلاعات کامل تئاترها،‌ فیلم‌ها، کنسرت‌ها کیهان نهاوند بنامش در پناهش چشمانت را به غواصی در عمق آسمانها عادت بده تا شاید کمی به یاد بیاوری ربط عمیق صفحه اصلی فیلم و انیمیشن گنجینه ای از فیلم و سریال و انمیشن را در تبیان ببینید


ادامه مطلب ...

شماری از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

[ad_1]

ویژگی های اخلاقی پیامبر اسلام (ص) مثال زدنی و سرشار از فضایل و زیبایی هاست. ایشان رحمة للعالمین بوده و برای تکمیل مکارم اخلاقی نازل شده‌اند.

ناگهان کبوتری سپید با بال‌های یاقوتی نزدیکش آمد. پرهای خود را که از ابریشم نرم‌تر بود به پهلوی آمنه مالید. دردی که در او بود آرام گرفت. پسری به دنیا آورد؛ سرش در مقابل آفریدگار به سجده و دست‌هایش رو به آسمان بود. صدای بال کبوترانی به گوش آمنه خورد. سپس این کلمات را شنید:

«ما به پسر تو خلق آدم، معرفت شیث، شجاعت نوح، خصلت ابراهیم، زبان اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صلح، حکمت لوط، مژدگانی یعقوب، تحمل موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، صدای داوود، حب دانیال، وقار الیاس، عظمت یحیی و زهد عیسی را عطا کردیم.»

از کتاب پیامر نوشته زین‌العابدین رهنما

ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر اکرم اقیانوس بی‌کران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان می‌دهد که رفتارش پر از زیبایی‌هاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانه‌اش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضع‌ترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبی‌ها و فضایل و زیبایی‌های آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) می‌پردازیم.

ویژگی های اخلاقی پیامبر، محمد رسول الله، پیامبر مهربانی

رفتار پیامبر (ص) با همنشینان

  • خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) آنقدر نرم بوده مردم او را برای خویش همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند، همه مردم نزد او از نظر حقوق در یک درجه قرار داشتند. پیامبر به کسی خیره نمی‌شد و نگاه خود را میان اصحابش تقسیم می‌نمود و به این و آن برابر نگاه می‌کرد. آن حضرت هیچ‌گاه با چشم و ابرو اشاره نمی‌کردند. با هیچ کس، سخنی که مورد پسندش نبود بیان نمی‌کرد. خشونت و تندخویی نداشت، هرگز عیبجویی یا مداحی نمی‌کرد، از آنچه نمی پسندید تغافل می‌فرمود و در عین حال کسی را از خود مایوس نمی‌ساخت و دیگران را که بدان مایل بودند ناامید و مایوس نمی کرد، اگر اهل مجلس از چیزی به خنده می افتادند، پیامبر اکرم (ص) نیز می‌خندید و از آنچه که اظهار شگفتی می کردند، پیامبر هم شگفت زده می‌شد.
  • از ویژگی های اخلاقی پیامبر این بود که خود را از سه چیز محفوظ می‌داشت: مجادله کردن، پرگویی و کارهای بیهوده.

خشم و رضا

  • پیامبر (ص) هیچگاه به خاطر دنیا و آنچه مربوط به دنیا بود، خشمگین نمی‌شد و چون غضبناک می‌گشت هیچ چیز آتش غضبش را فرو نمی نشاند تا وقتی که او را در راه حق یاری کنند و هرگز برای امور شخصی خود خشمگین نمی‌شد. نقل شده است که پیغمبر خدا(ص) وقتی غضب می‌فرمود اگر ایستاده بود می‌نشست واگر نشسته بود به پشت می‌خوابید تا غضبش ساکن می‌شد. آن حضرت به خاطر خدا نه به خاطر خودش خشمگین می‌شد و فرمان خدا را اجرا می‌کرد اگر چه به زیان خود یا یکی از یارانش تمام می‌شد.

سپاس‌گزاری

  • از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که نعمت‌های الهی را بزرگ می‌انگاشت اگر چه بسیار اندک بود و هرگاه در مجلسی حاضر می‌شد ابتدا می‌فرمود: خداوندا پاک ومنزهی وستایش تو راست. گواهی دهم که معبودی جز تو نیست. از تو آمرزش می‌خواهم و به سوی تو بازگشت می‌کنم.

شکیبایی

  • رسول گرامی اسلام برای خدا و در راه اجرای رسالت خویش، آزار و اذیت‌های فراوانی تحمل کرد. در نبرد احد صورتش زخمی شد و چهار دندان پیشین او شکست. یارانش از او خواستند تا دشمنانش را نفرین کند، ولی فرمود: «نفرین کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»
  • در برابر فرد غریب بر سخن ناهنجارش سخت شکیبایی می‌کرد در مقابل سخنان خشن و تند و سوال های مردم تحمل به خرج می داد، حتی اگر یکی از اصحاب، سایل غریبی را عقب می‌راندند که مزاحم پیامبر نشود ناراحت می‌شد و می‌فرمود:«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید» هرگز اجازه نمی‌داد کسی او را بسیار ستایش کند کلام هیچ کس را قطع نمی‌کرد مگر آنکه از حد خود تجاوز می‌نمود در این صورت یا برمی خاست یا او را از ادامه سخن نهی می‌فرمود.

سکوت رسول خدا

  • امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت 1. بردبار، 2.حذر، 3. تقدیر، 4. تفکر، اما تقدیر و اندازه نگه داری‌اش در این بود که توجه و نگاه‌های خود و گوش دادن به سخنان ایشان را به همه مجلسیان یکسان تقسیم می‌کرد، اما تفکر او درباره جهان فانی و عالم باقی بود، حلم و بردباری بر او جمع آمده بود که نه چیزی او را خشمگین می‌نمود و نه او را از جای در می‌برد. حذر (و پرهیز) او در چهار چیز برای او جمع شده بود : دنبال کردن کارهای نیک، تا دیگران به او اقتدا کنند و ترک زشتی‌ها تا دیگران آنها را ترک نمایند، کوشش در کارهایی که موجب اصلاح امت بود و اقدام بر آنچه که خیر دنیا و آخرت آنان را فراهم می‌آورد.
  • امام حسین علیه السلام می فرماید: امام علی علیه السلام، فرمود:«رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت مگر در مواردی که سخن گفتن ضروری بود.»

حیای پیامبر

  • از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) حجب و حیای ایشان بود. ابو سعید خدری می‌گوید : «رسول خدا (ص) از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش می‌شد فهمید» (مکارم الاخلاق :ص49)

ساده زیستی پیامبر

  • از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که بر روی زمین می نشست و غذا می‌خورد و همانند بندگان می‌نشست و با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست می‌دوخت و بر دراز گوش برهنه سوار می‌شد و دیگری را نیز پشت سرش سوار می‌کرد (نهج البلاغه :ص301).
  • با دیگران انس می‌گرفت و بین دیگران الفت برقرار می‌کرد. از اصحاب خود دل جویی می کرد و از مردم و احوال و روزگار آنها پرسش می کرد. هر چیز نیکو را گرامی می‌داشت و آن را تقویت می‌کرد، و زشت را بسی نازیبا می‌شمرد و آن را نکوهش می‌کرد.

میانه روی

  • از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) میانه روی ایشان در کارها بود؛ یک لحظه غفلت نمی‌کرد که مبادا دیگران دچار غفلت شده باشند یا از راه راست، به در رفته باشند. درباره حق کوتاهی نمی‌کرد و از آن تجاوز نمی‌فرمود.

فضایل اخلاقی پیامبر، ویژگی های اخلاقی حضرت محمد، پیامبر اسلام

ادب ورزی

  • آن حضرت در جنگ بدر مسمانان را از دشنام گویی به کشتگان دشمن بر حذر داشت و فرمود: به ایشان دشنام مدهید که این کار شما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را آزار می‌دهد، آگاه باشید که بددهنی، فرو مایگی است.
  • ایشان همچنین می‌فرماید: به کسی دشنام مده، اگر دیگری به دروغ به تو دشنام داد، تو او را به چیزی که می‌دانی بددهنی نکن. در این صورت، پاداش از آن تو و گناه از آن اوست.

امانت داری

  • پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیش از طلوع خورشید اسلام و پس از آن نیز میان همگان به «امین» مشهور بود. خود می فرمود: سه چیز است که آفریدگار اجازه شکستن آنها را به کسی نداده است. یکی از آنها، بازپس دادن امانت به صاحبش است؛ چه نیکو کار باشد چه گنهکار.
  • در حدیثی از ایشان می خوانیم «امانت را به کسی که تو را امین قرار داده است، باز پس ده و به کسی که به تو خیانت کرد، خیانت مکن».

حق گرایی

  • حق گرایی یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) است. رسول خدا در شادمانی و خشم، جز حق نمی‌گفت و حق را اعمال می‌کرد، اگر چه در ظاهر به ضرر خودش یا دوستانش بود. آن حضرت به یارانش سفارش می‌کرد: «سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چه دوست نزدیک تو باشد».
  • بر دسته شمشیرش نوشته شده بود: «حق را بگو؛ گر چه (در ظاهر) به زیان تو باشد».

گذشت

  • پیامبر رحمت، هم خود آراسته به عفو بود و هم دیگران را به گذشت سفارش می کرد:«گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند».
  • هرگز در ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) دیده نشد که به خاطرخویش از کسی انتقام گرفته باشد. گذشت همواره در اولویت رفتاری ایشان بود و در هر مجلسی امت خود را به عفو دیگران فرمان می داد: «مردی به خاطر خدا از ستمی که بر او رفته است نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» و به همه سفارش می کرد همدیگر را ببخشند تا کینه از میان برخیزد.

پرهیز از فال بد

  • دوست داشتن فال خوب و اکراه از فال بد نیز یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود.

ایمان و دین باوری

  • پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خود، تندیس ایمان بود و قافله سالار دین باوری. ایشان می‌فرمود: «دین باور نیرومند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر است». این بزرگوار در حدیثی می‌فرماید: «سزاوار است در دین باور هشت ویژگی باشد: آرامش در آشوب‌ها؛ شکیبایی در ناگواری‌ها؛ سپاس‌گزاری در آسایش؛ قناعت به آنچه خدای والا روزی‌اش کرده است؛ ستم نکردن بر دشمنان؛ تحمیل نکردن بر دوستان؛ پیکرش از او در رنج باشد و مردم از وی در آسایش باشند».
  • پیامبر نسبت به خدا از همگان پروای بیشتری داشت. در شناخت خدا از همه داناتر و در اطاعت از خداوند از همه نیرومندتر و در عبادت خدا شکیبا‌تر و محبتش به خدا از دیگران بیشتر و زهدش از همه زیادتر بود. انقدر به نماز می‌ایستاد که کف پاهایش از کثرت نماز شکافته می‌شد. وقتی به نماز می‌ایستاد اشکهایش روان می‌شد. از صدای گریه وناله‌اش زمینی که روی آن نماز می‌خواند می لرزید.

حفاظت از زبان

  • ایمان هیچ بنده‌ای پابرجا و راست نخواهد شد، مگر اینکه دلش راست شود ودلی به راه راست نخواهد رفت، جز آنکه زبان او راست شود. از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) این بود که در همه حال مراقب زبان خویش بود. ایشان می‌فرماید: «بنده به اوج ایمان نمی‌رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».
  • از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی نقل است: «من ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم که ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد». اثبات کردن نکته‌ای که هیچ سودی ندارد و ادامه کشمکش، به کدورت‌ها و گسستن دوستی‌ها می‌انجامد.

خدمات اجتماعی

  • برگزیده‌ترین افراد نزد پیامبر، با فضیلت ترین (باتقوا ترین و داناترین) و خیرخواه‌ترین آنان بودند و بزرگترین منزلت را کسانی نزد او داشتند که بیشتر به دیگران یاری می‌رساندند. پیامبر می‌فرماید: «شخصی که برای رفع نیاز دنیایی آسیب دیده‌ای با وی همراه شود، پروردگار ضمانت می‌دهد که او را از دورویی و آتش دوزخ برهاند و نیز هفتاد نیاز این جهان او را تامین می‌کند و همچنان غوطه‌ور در لطف خداوند والاست تا برگردد».
  • ایشان در حدیثی دیگر می فرماید:«اینکه دوست دین باور خویش را برای انجام دادن کاری یاری کنم، برایم از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجدالحرام محبوب تر است». رسول خدا صلی الله علیه و آله در کلامی دیگر سفارش می کند: «آگاه باشید! کسی که اندوهی از غم‌های دنیا را از مومن بزداید، پروردگار هفتاد و دو غم آن جهان و هفتاد و دو غم این جهان را از او می‌زداید».
  • از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) و فعالیت‌های اجتماعی پیامبر این بود که از بیمار، هر کس که بود و به هر نحو عیادت می‌کرد وبه تشییع جنازه مردگان می‌رفت.

حضرت محمد، سیره پیامبر، ویژگی های اخلاقی پیامبر اسلام

هدیه

  • هدیه دادن یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان نه تنها مردم را به هدیه دادن متقابل فرمان می‌داد، بلکه می فرمود: «به کسی که به تو هدیه نمی‌دهد نیز هدیه بده» و باز می فرمود: «هدیه کینه‌ها را می‌برد و دوستی را تجدید و تثبیت می‌کند».
  • از رسول خدا (ص) در حدیثی نقل است: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. من اگر می‌خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم».

پیامبر و بهداشت

  • پیامبر گرامی دندان‌هایش را مسواک می‌کرد و بوی خوش به کار می‌برد، به طوری که از دور نیز بوی خوش او را در می‌یافتند. شخصی که با وی همنیشینی یا مصافحه کرده بود به نیکی شناخته می‌شد زیرا بوی خوش عطر پیامبر از وی نیز به مشام می‌رسید.
  • جناب رسول اکرم (ص) آب وضو و مسواک خود را شبها بالای سر مبارک می‌گذاشت و سر ظرف اب وضو را با چیزی می‌پوشاند و وقتی از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌کرد و وضو می‌گرفت و چهار رکعت نماز می‌خواند.

مهربانی پیامبر

  • مهربانی از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که بسیار نمود داشت. رسول اکرم (ص) آنقدر مهربان بودند که برای این کافرهایی که مسلمان نمی‌شدند نیز غصه می‌خوردند. تا آنجایی که در قرآن آمده: «مثل اینکه می‌خواهی خودت را برای اینها هلاک کنی». پیامبر می‌خواست که همه عالم به نور برسند.

تواضع

  • رسول خدا (ص) که علمش از وحی الهی ماخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیون‌ها میلیون بشر کرد و تمام عادات جاهلیت و ادعان باطله را زیر پا گذاشت، ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می‌شد پایین می‌نشست. روی زمین طعام میل می‌فرمود و روی زمین می‌نشست، به فقرا به دو دست خود عطا می‌فرمود.
  • بیشتر به حالت تواضع می‌نشست. یعنی زانوانش را با دو دست بغل می‌کرد و تا اخر مجلس می‌نشست. هیچ گاه دیده نشد در میان یارانش پاهایش را دراز کند. بیشتر رو به قبله می‌نشست. هر کس را که بر وی وارد می‌شد گرامی می داشت وگاهی اوقات برای افرادی که از بستگان او هم نبودند جامه‌اش را برای نشستن می‌گستراند. گلیم را زیر پای کسی می‌انداخت که بر وی وارد شده بود و اگر آن فرد نمی‌پذیرفت ان قدر اصرار می‌کرد تا بپذیرد.
  • از ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود که در کار خانه با اهل خانه خود شرکت می‌کرد. و به دست مبارک گوسفندان را می‌دوشید. جامه وکفش خود را می‌دوخت وبا خادم خود آسیاب می‌کرد وخمیر می‌نمود. بضاعت خود را به دست مبارک می‌برد و هیچ گاه حشم و خدم برای خود نمی گرفت و با فقرا و مساکین مجالست می‌کرد و هم‌غذا می‌شد.

احترام به دیگران

  • احترام گذاشتن به دیگران از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بود. ایشان با هر کس که دیدار می‌کرد در سلام گفتن سبقت می‌جست. هر کس برای کاری در کنار او بود صبر می‌کرد تا وی جدا شود. به هر یک از یارانش که بر می‌خورد دستش را برای مصافحه دراز می‌کرد و آنگاه دست او را می‌گرفت و انگشتانش را در انگشتان او فرو می‌برد و آنگاه دست دیگرش را بر روی دست او می‌نهاد. اگر به نماز ایستاده بود و کسی برای کاری نزد وی می‌آمد نمازش را زودتر تمام می‌کرد و آنگاه رو به شخص کرده می‌گفت: آیا کاری دارید؟ وچون حاجت او را روا می‌کرد دوباره به نماز می‌ایستاد.
  • هر کس به سخن پیامبر گوش می‌سپرد گمان می‌برد که وی در نظر پیامبر گرامی‌ترین مردمان است تا آنجا که هر کس در محضر او می‌نشست از چهره و نگاه مبارک پیامبر برخوردار می‌شد. برای احترام و گرامی داشت یارانش آنان را به کنیه فرا می‌خواند و اگر کسی کنیه نداشت آن حضرت خود کنیه ای برای او تعیین می‌کرد.

شجاعت و مهربانی توام

  • او دلیرترین مردم بود و در عین حال خلق و خویش از دیگران ملایم‌تر و نسبش پاک بود. هر کس که او را می‌دید تحت تاثیر هیبت آن حضرت واقع می‌شد. هر کس با او رفت وآمد می‌کرد دوستش می‌داشت. او از تمام مردم بخشنده‌تر و در گفتار راستگوتر و در پناه دادن وفادارتر از همه بود.

بخشش پیامبر 

  • از دیگر ویژگی های اخلاقی پیامبر (ص) بخشندگی ایشان بود. روزی مردی به نزدش آمد و چیزی درخواست کرد. پیامبر آنقدر به وی گوسفند بخشید که میان دو کوه را پر کرد. آن مرد به سوی قبیله‌اش بازگشت و گفت: اسلام آورید که محمد آنچنان می‌بخشد که گویی بیمی از تنگدستی ندارد.

او هر منکری را زشت می‌انگاشت و به هر خوبی فرمان می‌داد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلام‌ها باد.

گردآوری: مجله اینترنتی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

آسیب شناسی شایعه در قرآن خودنمایی، دلواپسی، گوشه گیری، پرحرفی، تنهایی، تردید و دودلی، دشمنی و… از ویژگی های تکناز دیدنی ها، خبری، پزشکی، اس ام اس، عکس، …تکنازعکس خنده دارعاشقانهاس ام اس جدیدمطالب جالب و خواندنیطنزعکس های بازیگران ریشه های اعتماد و بی اعتمادی اجتماعی سماموسهم چنین، هنگامی که پیامبرص در میان مردمان قرار می گرفت ،‌ هر کسی چیزی می گفت به گفته دانلود کتب فرهنگی مذهبیبا سلام لطفا جهت دسترسی بهتر به مطالب وبلاگ از قسمت آرشیو مطالب استفاده نماییدسایت کرب و بلا سایت تخصصی امام حسین علیه …امام حسین ع پیش از خروج از مدینه، دو مرتبه به زیارت قبر جدشان رسول خدا ص رفتند و به قرآن و عوامل رویکرد به خشونتپی جویی عوامل و اسباب رویکردهای خشونت آمیز، بر اساس برخی از مکتب ها و نظریه های فلسفی شخصیتهای برجسته دزفول مرکز شهرآیت الله محمّد کاظم بیگدلی آیت الله محمّد کاظم بیگدلی در سپیده دم روز عرفه سال آداب مهمانی از دیدگاه قرآن سایت پژوهه پژوهشکده …آدابمهمانیازدیدگاهقرآناز گزارش‌های قرآنی برمی آید که پیامبرص برای ابلاغ دعوت و رسالت خویش، ضیافتی تشکیل داستان دوست خدازیباترین آیات قرآن و احادیث قدسی …لطفا بعد از واردشدن در جیمیل و کلیک بر آیکن گوگل انجمن گفتگوی دینی را در جستجوی گوگل دانلود مجموعه بازی های میکرو بیش از بازی برای دانلود بازیبازی سگادانلود مجموعه بازی های میکرو بیش از بازی برای کامپیوتر دانلود بازی های میکرو برای آسیب شناسی شایعه در قرآن خودنمایی، دلواپسی، گوشه گیری، پرحرفی، تنهایی، تردید و دودلی، دشمنی و… از ویژگی های برجسته تکناز دیدنی ها، خبری، پزشکی، اس ام اس، عکس، مطالب جالب و تکنازعکس خنده دارعاشقانهاس ام اس جدیدمطالب جالب و خواندنیطنزعکس های بازیگرانلاغری و دانلود کتب فرهنگی مذهبی به منظور کاهش حجم، کلیه کتاب ها توسط نرم افزار فشرده سازی شده اند، لذا جهت استفاده از سایت کرب و بلا سایت تخصصی امام حسین علیه السلام امام حسین ع پیش از خروج از مدینه، دو مرتبه به زیارت قبر جدشان رسول خدا ص رفتند و به نماز و ریشه های اعتماد و بی اعتمادی اجتماعی سماموس هم چنین، هنگامی که پیامبرص در میان مردمان قرار می گرفت ،‌ هر کسی چیزی می گفت به گفته وی شخصیتهای برجسته دزفول مرکز شهر آیت الله محمّد کاظم بیگدلی آیت الله محمّد کاظم بیگدلی در سپیده دم روز عرفه سال هجری شمسی قرآن و عوامل رویکرد به خشونت پی جویی عوامل و اسباب رویکردهای خشونت آمیز، بر اساس برخی از مکتب ها و نظریه های فلسفی آداب مهمانی از دیدگاه قرآن سایت پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم آدابمهمانیازدیدگاه از گزارش‌های قرآنی برمی آید که پیامبرص برای ابلاغ دعوت و رسالت خویش، ضیافتی تشکیل می‌دهد دانلود مجموعه بازی های میکرو بیش از بازی برای کامپیوتر … بازی سگا دانلود مجموعه بازی های میکرو بیش از بازی برای کامپیوتر دانلود بازی های میکرو برای چرا اهل تسنن دست بسته نماز می خوانند شهر سوال پاسخ با سلام وتشکر در ابتدا باید اشاره نمود که انصاف هم چیزی خوبی است آیا پدیده های یاد


ادامه مطلب ...

اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر (ص)

[ad_1]

اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر (ص) ویژه 28 ماه صفر. پیام تسلیت رحلت حضرت محمد (ص) مصادف با 28 صفر. پیام های تلگرامی ویژه تسلیت رحلت پیامبر (ص).

اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

رحلت پیامبر اعظم، معراج وصال اوست با حضرت دوست. رحلت جانسوزش را به عاشقان رسالتش تسلیت می گوییم.


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب

فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب

مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین

چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم

لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم

یا ایّها الرّسول بدون دعای تو

از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم



اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

ختم رُسُل به سوی جنان می‌کند سفر

جان جهانیان ز جهان می‌کند سفر

ریزید خون ز دیده که در آخر صفر

کز پیکر وجود، روان می‌کند سفر

رحلت نبی رحمت تسلیت باد


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

دریای اشک، ملک خداوند سرمد است

بــاور کنیــد روز عــزای محمد است

وفات حضرت محمد (ص) تسلیت باد


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

دریغا که روح دعا، رفت در خاک

گرفتند از ما روان دعا را

به سوگ محمد، بگریید، یاران

که زهرا ببیند، سرشک شما را

رحلت پیامبر (ص) تسلیت


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

جان جهان ز پیکر هستی جدا شده

خاموش، شمع محفل نورالهدی شده

ملک خداست غرق در اندوه و اضطراب

واویلتا عزای رسول خدا شده

وفات حضرت محمد (ص) بر ما تسلیت


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

باور کنید قامت حیدر خمیده است

رنگ از عذار حضرت زهرا پریده است

باور کنید بغض حسن مانده در گلو

خونِ ‌دل حسین به صورت چکیده است

رحلت حضرت محمد (ص) تسلیت باد


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است

دیدم شروع محشر کبرای دیگر است

گردون شده سیاه و فضا پر ز دود و آه

تاریک تر ز عرصه تاریک محشر است


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

مهرت به کائنات برابر نمی شود

داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود

از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود

سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

ای امت رسول، قیامت به پا کنید

لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید

در ماتم پیمبر و تنهایی علی

باید برای حضرت زهرا دعا کنید


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

فاطمه، آن عصمت ذات خدای ذوالمنن

با امیرالمؤمنین، رخت عزا دارد به تن

رحلت نبی رحمت تسلیت باد


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

بیارید گل بر در بیت زهرا

که هم‌درد باشید، خیرالنسا را

الهی الهی که اهل مدینه

نبینند، تنهایی مرتضی را


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

چلچراغ رحمت واژگون شد ای وای

دل آل علی غرق خون شد ای وای

بال و پر روح الامین شکسته

رکن امیرالمؤمنین شکسته


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

آید از مدینه پیک غم با فغان

که رسول اکرم رفته از این جهان

خاطر بَضعه ُالنبی شکسته

گرد یتیمی به رخش نشسته

رحلت نبی رحمت تسلیت باد


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین

اشک عزا به دیده زهرای اطهر است

گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر

دیدم که روز، روز عزای پیمبر است


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

چراغ مدینه امشب شده خاموش

صدیقه کبرا گردیده سیه پوش

زهرای مظلومه از دیده گریان است

بهر پدر امشب چون شمع سوزان است


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

سوگ رسول یا که غم بی‌نهایت است

یا نقشه شکستن رکن هدایت است

تیغ سقیفه گشته حمایل به دست خصم

او را هوای حمله به بیت ولایت است


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

ای آسمان بگرد و دل از غصه چاک کن

خود را نهان چو جسم پیمبر به خاک کن

دستی برون ز خاک کن ای ختم انبیا

اشک غم حسین و حسن را تو پاک کن


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر، شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه مى گریم.


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است

تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟

رحلت پیامبر اکرم (ص) بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

فقدان رسولان، پشت اهالی ایمان را می شکند و عشق را داغدار می کند؛ رحلت رسول اعظم اسلام تسلیت باد!


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

به گلها بگویید به اشک ژاله، رخ بشویند و بلبلان را به نوحه خوانی بخوانید که پیامبر باران، امشب دیگر نمی خندد.


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند. عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم.


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

در شب رحلت پیامبر اعظم (ص)، اشک غم می ریزیم و بی تاب می شویم. عروج آسمانی اش را تسلیت می گوییم.


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

غمی در سینه ام می جوشه امشب

چراغ آسمون، خاموشه امشب

گمونم پیرنِ مشکی شو، زهرا

به جای مادرش، می پوشه امشب!


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

یا رسول اللّه! امروز ماتم سرای دل را به نام تو، سیه پوش کرده ایم و نام مبارک تو را با درود و تحیّت بر زبان جاری می سازیم.


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

اى خاتم مهربانى و عشق! سلام بر تو که گام هاى مهتابى ات شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند!


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

یا رسول الله! مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم.


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

یا رسول الله! با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم، اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد.


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

سلام بر خاتم مهربانى و عشق! سلام براو که گام هاى مهتابى اش شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند!

رحلت جانکاه پیامبر مهربانی و رحمت تسلیت باد


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

شده دریاى دیده در عزایش موج زن امشب

چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب

پایان شب آخر ماه صفر است این

یا آن که ز نو ماه محرم شده امشب


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب

گریان، زغمى دیده عالم شده امشب

آهنگ سرشکم، که رسد بر لب مژگان

با این دل سودا زده همدم شده امشب

رحلت پیامبر اکرم(ص) تسلیت باد


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

۲۸ صفر رحلت پیغام دار آخرین، خاتم نبوت را نگین، حضرت رسول واپسین، عینیت قرآن کریم، حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله بر مسلمانان جهان تسلیت باد.


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

….::::: سالروز رحلت پیامبر مهربانی و رحمت حضرت محمد مصطفی (ص) تسلیت باد :::::….


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر، شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه مى گریم.


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

فقدان رسولان، پشت اهالی ایمان را می شکند و عشق را داغدار می کند

رحلت رسول اعظم اسلام تسلیت باد!


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

به گلها بگویید به اشک ژاله، رخ بشویند و بلبلان را به نوحه خوانی بخوانید که پیامبر باران، امشب دیگر نمی خندد.

رحلت پیامبر اکرم تسلیت باد


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

فلک را رکن آرامش شکسته

زمین از اشک غم، در گل نشسته

ملائک جمله در جوش و خروشند

خلایق جمله از ماتم خموشند


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند.

عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم


اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر

رحلت پیامبر اعظم، معراج وصال اوست با حضرت دوست. رحلت جانسوزش را به عاشقان رسالتش تسلیت می گوییم.


گردآوری: مجله اینترنتی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

اس ام اس برای همهاس ام اس جدید خنده دار اس ام اس جوک و سرکاری جملات پ ن پ اس ام اس پ ن پ اس ام اس پسرانهاس ام اس،اس ام اس عاشقانه،پیامک،اس ام اس جدید،اس ام اس پیام های عاشقانهاس ام اس تنهاییپیام تبریک تولداس ام اساس ام اس تبریک تولداس ام اس اس ام اس تبریک و مناسبت اس ام اساس ام اس تبریکاس ام اس تسلیتاس ام اس روز زناس ام اس روز معلماس ام اس روز مادر – اس ام اس جوک عکس و کلیپ طنزجوکاس ام اسجوکپیامکاس ام اس جدیدجوک جدیداس ام اس عاشقانهطنزعکس طنزمسیجلطیفه اس ام اس روزجوان وولادت حضرت علی اکبراس ام اس ولادت حضرت علی اکبر پیامک جوانی پیامک روز جوان میلاد سرو بوستان ایستادگی اس ام اس مذهبی اس ام اس مذهبی،اس ام اس اسلام،اس ام اس اسلامی،اس ام اس حدیث،اس ام اس امامان،اس ام اس تکناز دیدنی ها، خبری، پزشکی، اس ام اس، عکس، …تکنازعکس خنده دارعاشقانهاس ام اس جدیدمطالب جالب و خواندنیطنزعکس های بازیگران اس ام اسپیامکجوکاس ام اس بینهایتاس ام اس عاشقانه نشسته ام رو به نقشه جغرافیا و تمام مسیرهائی را که به نگاه جملات و عکس های عاشقانه و دلتنگیبا همیم تنها، در کوچه های مه گرفته ی انتظار، زیر سایه ی سرو و چنار، زمزمه ی عشق می وزد اس ام اس های تبریک عید قربانجدید ترین این بخش اس ام اس زیبا ویژه آغاز امامت امام زمان عج اس ام اس های زیبای ماه اس ام اس برای همه اس ام اس جدید خنده دار اس ام اس جوک و سرکاری جملات پ ن پ اس ام اس پ ن پ اس ام اس پسرانه اس ام اس،اس ام اس عاشقانه،پیامک،اس ام اس جدید،اس ام اس تولد پیام های عاشقانهاس ام اس تنهاییپیام تبریک تولداس ام اساس ام اس تبریک تولداس ام اس تولداس اس ام اس تبریک و مناسبت اس ام اساس ام اس تبریکاس ام اس تسلیتاس ام اس روز زناس ام اس روز معلماس ام اس روز مادرتبریک – اس ام اس جوک عکس و کلیپ طنز جوکاس ام اسجوکپیامکاس ام اس جدیدجوک جدیداس ام اس عاشقانهطنزعکس طنزمسیجلطیفهپیشواز اس ام اس روزجوان وولادت حضرت علی اکبر اس ام اس ولادت حضرت علی اکبر پیامک جوانی پیامک روز جوان میلاد سرو بوستان ایستادگی زیباترین اس ام اس مذهبی اس ام اس مذهبی،اس ام اس اسلام،اس ام اس اسلامی،اس ام اس حدیث،اس ام اس امامان،اس ام اس جدید تکناز دیدنی ها، خبری، پزشکی، اس ام اس، عکس، مطالب جالب و تکنازعکس خنده دارعاشقانهاس ام اس جدیدمطالب جالب و خواندنیطنزعکس های بازیگرانلاغری و اس ام اسپیامکجوکاس ام اس بینهایت اس ام اس عاشقانه کــــاش در این شهر،دکتری پیدامــی شد و تـــو را برایم تجویز جملات و عکس های عاشقانه و دلتنگی جملات عاشقانه و جملات دلتنگی و عکس های عاشقانه و عکس های دخترونه و پسرونه اس ام اس های تبریک عید قربان جدید ترین این بخش اس ام اس زیبا ویژه آغاز امامت امام زمان عج اس ام اس های زیبای ماه ربیع اس ام اس تسلیت از دست دادن عزیز اس ام اس تسلیت اس ام اس تسلیت فوت پدر اس ام اس تسلیت رحلت امام خمینی اس ام اس تسلیت اربعین حسینی اس ام اس تسلیت ایام فاطمیه اس ام اس تسلیت مادر اس ام اس تسلیت تاسوعا وعاشورا


ادامه مطلب ...