پینوشتها:
1.از جمله ببینید: 3: 176 و 5: 41، 68 و 6: 10، 33-35 و 10: 65 و 11: 12، 120 و 12: 110 و 13: 19، 32 و 15: 88، 97-99 و 16: 127-128 و 18: 6 و 20: 130 و 21: 41)، 109 و 22: 42-44 و 25: 31 و 26: 3 و 27: 70 و 28: 85 و 30: 60 و 31: 23 و 34: 43-50 و 35: 4، 8، 25 و 36: 7-11، 76 و 37: 171-175، 178-179 و 38: 17 و 39: 36 و 40: 55، 77 و 41: 43 و 43: 6، 43، 45، 83...
منبع مقاله :پینوشتها:
1.مناهل العرفان زرقانی 1: 235.
2.عبدالملک بن قُرَیب (م216) راویهی عرب.
3.انباه الرواة 3: 198، تاریخ الادب العربی بروکلمن 1: 74.
4.تفسیر نوین شریعتی 12.
5.فهرست طوسی28، رجال نجاشی 68، اعیان الشیعه 9: 428.
6.تدریب الراوی 6-8.
7.النشر فی القراآت العشر1: 6.
8.مسلم: جنّة 63، احمد4: 162.
9.النهایة ابن اثیر 23:5.
سنّ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
چهل سالگی سنّی اسـت که کمال انسانی و عقلانی شمرده شده و در آن سن عقل به نهایت صفا و اوج کمال خود میرسد. در قرآن حکیم هم بدین مرحله از رشد اشارهای اسـت (46: 15). بیشتر اخبار حاکی از آن اسـت که در حدود یک چنین سنّی وحی الهی بر پیامبر خدا نازل شده و او (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور به تبلیغ رسالتش گردیده اسـت. (1)غار حِراء
زمان بعثت را دیدیم و حالا چه بهتر، مکانی را که در آن برای نخستین بار بر پیامبراکرم وحی الهی نازل شد ببینیم:آغاز وحی
در یکی از همین گوشه گیریها و تفکرات در غار حرا بود که جبرئیل امین بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و نخستین وحی خدائی را فرود آورد. سخن در این باره به تفصیل گفته شده و چه بهتر که ما یکی از این احادیث را که مفصلتر اسـت از زبان حضرتش بشنویم. فرمود:احمد ار بگشاید آن پرِّ جلیل *** تا ابد مدهوش گردد جبرئیل (22)
(پیامبراکرم داستان خود و جبرئیل را برای خدیجه باز میگوید: )
« و من به خانهی پیش کسانِ خود بازگشتم، تا نزد خدیجه رسیدم و در برِ او نشستم. پس گفت: ای ابوالقاسم کجا بودی؟ کسانم را به جستجویت فرستادم. همهی مکه را گردیدند و نزد من بازگشتند. آنگاه من آنچه دیده بودم بازگفتم و او گفت: بشارت باد بر تو ای پسرعم (23) و پایدار باشی. سوگند به کسی که روان خدیجه بدست او اسـت، من امیدوارم که تو پیامبر این مردم گردی.» (24)
این یکی از احادیثی بود که در این باره از صحابه و تابعین نقل شده اسـت. (25) این حدیث را عُبید بن عُمَیْر برای عبدالله بن زبیر (73-1هـ) نقل میکند. وَهْب بن کیسان (م127هـ) که در آنجا حضور داشته بعد برای دیگران میگوید. عُبَید از اکابر تابعین مکی اسـت. در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زاده شد و در 68هـ وفات یافت. از رسول خدا مستقیماً چیزی نشنیده و بیشتر از اُبیّ و عمر و سایر صحابه نقل میکند. اما این حدیث را سند نمیدهد. میگوید پیامبر فرمود، اما نمیگوید خود او از که شنیده؟ در نتیجه این حدیث «مُرْسَله» اسـت. یعنی حدیثی اسـت که نام صحابیای که از شخص پیامبر شنیده باشد در آن نیامده. البته عُبید از رواتِ شش گانه اسـت (26)، او را «ثقه» دانستهاند (27)، ولی گاهی هم مورد سرزنش قرار گرفته اسـت. (28)
اما روایت صحیحین که از عایشه (9ق. هـ. - 58هـ) نقل شده، مُسند و مَرفُوع اسـت و معتبرتر میباشد. البته عایشه به هنگام نزول وحی هنوز زاده نشده بود و خود شاهد نبوده (در سال دوم هجرت زوجهی رسول خدا شد)، ولی لابد از رسول خدا و یا از یکی از صحابه شنیده اسـت. (29) به هر صورت، گفتار، گفتار عایشه اسـت، نه نقل قول نبی اکرم. فرق اساسی که با این روایتِ عُبید دارد یکی همان عدم ذکر خواب یا بیداری اسـت و دیگر اینکه از رؤیت جبرئیل در آسمان چیزی نمیگوید. روایت دیگری را هم طبری از عبدالله بن شداد بن الهاد نقل میکند (30) که تقریباً تلخیص روایت عایشه اسـت. در آن از خواب و بیداری سخنی نیست و رؤیت جبرئیل را در آسمان ندارد. عبدالله از اکابر تابعین و روات ستّه؛ ثقه، فقیه و کثیرالحدیث اسـت. (31) او از خواص اصحاب امیرمؤمنان علی(علیه السلام) بود و در جنگ نهروان کشته شد (82هـ) (32). به هر صورت، آن حدیث هم مُرْسَله اسـت و نام صحابی را ندارد.
گفتهاند که ابوموسی اشعری (44- 21هـ)، مجاهد (102هـ) و زُهری (124هـ) هم در این باره چیزی نقل کردهاند (33) در میان محدّثان شیعه، ابن شهرآشوب (588هـ) (34) و مجلسی (1111هـ) (35) هم این حدیث را نقل کردهاند ولی سند آن را بدست ندادهاند.
بازگشت به خانه
دیدیم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه وحی را درک کرد. گفتهاند که چون از غار بیرون آمد و روانهی خانه شد هر گام که برمیداشت نگرانی و بیم بیشتری مییافت. از هر جانبی صدایی میشنید و چون جبرئیل را در آسمان دید که همهی فضا را پر کرده و به هر جانب که مینگرد او را میبیند، نگرانیش فزونی گرفت. هرچه کرد و حتی چهرهی خود را با دستان خود پوشاند فایدهای نبخشید. با لرزشی شبیه لرزهی تب خود را به خانه رساند.پینوشتها:
1. التجرید الصریح لاحادیث الجامع الصحیح حسین بن مبارک زبیدی1: 62 باب مبعث النبی. زادالمعاد ابن قیم جوزیه1: 19. بخاری: مناقب23، لباس68، مناقب الانصار 25، مسند طیالسی: صفة النبی1. حتی گفتهاند که بعثت رسولان عموماً در چهل سالگی بوده و در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) هم که کمتر از چهل سال داشته، معتبری در دست نیست. زادالمعاد 1: 18.
2. پیامبر به بلال فرمود: «... هیچگاه روز دوشنبه را از یاد مبر که من در این روز به دنیا آمدم و در آن مبعوث گشتم و در آن وفات مییابم... » شرح المواهب و الروض2: 384، مسند احمد4: 107، سیره ابن کثیر1: 393.
3. محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محمدرضا 59، نورالیقین فی سیرة المرسلین و محاضرات تاریخ الامم الاسلامیة، شیخ محمد الخضری 69. پایهی این محاسبه بیشتر متکی بر حساب اولیهای اسـت که محمود پاشا (محمود بن حمدی مصری) استاد ریاضی (1220-1303هـ) کرده اسـت. او در سال 1858م. رسالهی خود را دربارهی گاهشماری پیش از اسلام در پاریس به چاپ رساند که سال بعد به دستیاری استاد احمد زکی پاشا (م1935م) به عربی ترجمه و چاپ شد (نتایج الافهام فی تقویم العرب قبل الاسلام چاپ پاریس و بولاق). ریاضی دان معروف مصری آغاز وحی را فوریه سال 610 میلادی گرفته، ولی خضری بک آنرا خطا شمرده و میگوید این محاسبه مبتنی بر بعضی از روایاتی اسـت که بعثت را در آغاز چهل سالگی باز گفتهاند. گذشته از آن، مبانی کار محمود پاشا مورد گفتگو اسـت. ولی به هر صورت، در زمان خود کار جالب توجهی بوده اسـت، هم چنین دیده شود: التوفیقات الالهامیة فی مقارنة التواریخ الهجریة بالسنین الافرنکیه و القبطیة لمختار باشا، بولاق، 1311.
4. مروج الذهب مسعودی 2: 28.
5. بلاذری1: 103 به بعد.
6. Bell"s Introduction,p. 1
7. طبری2: 201 به بعد، امتاع الاسماع1: 13، تاریخ الاسلام ذهبی1: 69. ابن الاثیر2: 16، ابن خلدون3: 6، البدایة و النهایة ابن کثیر3: 1-2، شرح النووی بر صحیح مسلم 15: 99، الروض 2: 384، سبل الهدی2: 303، بخاری: مناقب23، ترمذی: مناقب4.
8. طبقات ابن سعد 1: 193 به بعد بیروت، سیرة حلبیه 1: 272، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر ابن سیدالناس1: 88 قاهره 1356. ابن کثیر3: 6 یعقوبی 2: 15، زینی دحلان 1: 92، بحارالانوار18: 190، سبل الهدی2: 303.
9. طبری2: 203 به بعد، امتاع الاسماع 1: 14، یعقوبی2: 17-18، مروج2: 282.
10. ابن هشام1: 240.
11. مسلم: صلاة المسافرین 179 و 180، ابوداود: رمضان 2-6، ترمذی: صوم 72 تفسیر سورهی قدر2، نسائی: صیام5، ابن ماجه: صیام2، دارمی: صوم56، موطاً: اعتکاف12، احمد2: 230، 385، 425 و 3: 495 و5: 130، 132، 369 و6: 12، طیالسی: اعتکاف9، 12، سفینةالبحار 2: 411.
12. بحارالانوار6: 447 (چاپ جدید18: 206 و 92: 39)، حیاة القلوب2: 257، وسائل الشیعة حرّ عاملی: صوم مندوب: باب15.
13. امالی ابن الشیخ 28، بحارالانوار18: 189 چاپ آخوندی.
14. کافی4: 149. ایضاً مناقب ابن شهرآشوب1: 150، بحارالانوار18: 204. منتخب کنزالعمال در حاشیهی مسند 3: 362.
15. الخمیس1: 316.
16. سبل الهدی2: 319.
17. سفرنامه مکهی فرهاد میرزا (1305هـ) 195 چاپ 1294. پیامبر رهنما1: 248. به نقل از مرآت الحرمین و فی منازل الوحی که مؤلفین آنها شخصاً به زیارت این کوه رفتهاند. سیره ابن کثیر1: 390، اخبار مکه ازرقی، مرآت مکه صبری 1115، پیامبر اسلام، دکتر محمد حمیدالله، 70 چاپ پاریس 1959، دائرةالمعارف اسلام2: 315، سفر به عربستان بوکهارت1: 302. یاقوت: معجم البلدان 2: 228.
18. پارهای از مفسران «الم. ذلک الکتاب لا ریب فیه» (2: 1و 2) را اشاره به کتابی دانند که جبرئیل آورد، آنگاه که گفت: «اقرأ». الورض الانف سهیلی.
19. «قلت ما اقرأ»- در شرح مواهب و جای دیگر: «ما انا بقاریء»، یعنی من هم مانند دیگر مردمم و خواندن به آموختن اسـت و من آنرا نیاموختهام.
20. گفتهاند: چه بسا حکمت تکرار «اقرأ» اشاره به انحصار ایمان در سه امر اسـت: گفتار، کردار، نیت (اندیشه). وحی نیز شامل سه چیز میگردد: توحید، احکام، قصص. (شرح المواهب) و سه بار فشار اشاره اسـت به شدائد سه گانهای که بر رسول خدا انجام گرفت و بعد از آن فرج رخ داد. اولی فشار قریش و رفتن حضرتش به شعب بود. دومی اجتماع قریش برای قتل او بود و سومی خروج از ولایتی بود که بیش از همه جا دوست میداشت. سهیلی.
21. الروض الانف سهیلی2: 392، سیرهی حلبیه 1: 272.
22. مثنوی معنوی4: 503.
23. خطاب «پسرعمو» در میان اعراب شایع بود و نزدیکی دوستی را میرساند.
24. سیرهی ابن هشام 1: 252-4 چاپ 1355مصر.
25. آغاز وحی را ملاحظه کنید: مناقب ابن شهر آشوب1: 44-40، بحارالانوار مجلسی18: 306، بخاری: بدء الوحی3، مناقب الانصار 28، تعبیر1، مسلم: ایمان 252-254، احمد6: 153، 232، التجرید زبیدی 1: 4 و 62، طبقات ابن سعد 1/ 1/ 126، تاریخ ذهبی1: 67، 69، الامتاع 12، طبری2: 201 به بعد (1: 1147 دخویه)، عیون الاثر ابن سید الناس1: 80، 84 به بعد، زاد المعاد ابن قیم1: 19، 33، سیرهی ابن کثیر2: 306، اخبار مکه ازرقی: 426 به بعد لایپزیگ، سیرهی حلبیه 1: 272، تفسیر طبری 30: 162بولاق، تاریخ الخمیس دیار بکری 1: 280، 320، قسطلانی2: 38 به بعد (باب بدء الوحی) مسعودی4: 133، تفسیر امام فخر: سوره العلق96، مشکوة المصابیح محمد بن عبدالله تبریزی:513 به بعد (باب مبعث و بدء الوحی)، اتقان1: 91 به بعد چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، دائرةالمعارف اسلام کلمهی وحی، تاریخ قرآن نولدکه 78.
26. طبقات ابن سعد5: 34، کبیر بخاری3: 1/ 455، معارف ابن قتیبه، 192، حلیه ابونعیم3: 266، تهذیب عسقلانی7: 71، شذرات ابن العماد1: 82.
27. اسد الغابه 3: 353.
28. کفایة خطیب 176، جامع صغیر مادهی مثل.
29. فتح الباری 8: 581.
30. طبری1: 1148.
31. ولی ضعف سند دارد. معجم رجال الحدیث حضرت آقای خوئی 10: 226.
32. اسدالغابه4: 183، التقریب202، اختیار معرفة الرجال، 141، معرفة الرجال کشی57، خلاصة علامه 51، منهج استرآبادی200ب، المنتهی کربلائی 186، طبقات ابن سعد 6: 86، کبیر بخاری 3: 1/ 115، تهذیب نووی 349، بدایه ابن کثیر9: 37، تهذیب عسقلانی 15: 25. شذرات ابن عماد1: 90.
33. اتقان سیوطی1: 92 چاپ ابراهیم.
34. مناقب1: 40-44.
35. بحارالانوار18: 306 چاپ دوم.
36. سیره حلبیه1: 277، بلاذری1: 104 به بعد، عیون الاثر1: 82 به بعد، سیرهی ابن هشام 1: 253.
37. سفینة البحار: 380 (نظیر آن) و بخاری: مناقب الانصار20، نکاح 108، ادب23، توحید32، 35، مسلم: فضائل الصحابه 71-74، ترمذی: مناقب 61، ابن ماجه: نکاح56، احمد1: 205، 395 و 2: 231 و 4: 355، 356، 381 و 6: 58، 202، 279، الروض2: 224 به بعد، التاج3: 378. قسطلانی10: 435.
38. ابن حجر 12 مورد برای توجیه این ترس میشمارد که بیشتر درواقع توجیه حدیث اسـت. (فتح الباری 1: 27 حلبی) و اگر آن را اضطراب و نگرانی بگیریم دیگر نیازی بدان توجیهات نمیماند.
سنّ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
چهل سالگی سنّی اسـت که کمال انسانی و عقلانی شمرده شده و در آن سن عقل به نهایت صفا و اوج کمال خود میرسد. در قرآن حکیم هم بدین مرحله از رشد اشارهای اسـت (46: 15). بیشتر اخبار حاکی از آن اسـت که در حدود یک چنین سنّی وحی الهی بر پیامبر خدا نازل شده و او (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور به تبلیغ رسالتش گردیده اسـت. (1)غار حِراء
زمان بعثت را دیدیم و حالا چه بهتر، مکانی را که در آن برای نخستین بار بر پیامبراکرم وحی الهی نازل شد ببینیم:آغاز وحی
در یکی از همین گوشه گیریها و تفکرات در غار حرا بود که جبرئیل امین بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و نخستین وحی خدائی را فرود آورد. سخن در این باره به تفصیل گفته شده و چه بهتر که ما یکی از این احادیث را که مفصلتر اسـت از زبان حضرتش بشنویم. فرمود:احمد ار بگشاید آن پرِّ جلیل *** تا ابد مدهوش گردد جبرئیل (22)
(پیامبراکرم داستان خود و جبرئیل را برای خدیجه باز میگوید: )
« و من به خانهی پیش کسانِ خود بازگشتم، تا نزد خدیجه رسیدم و در برِ او نشستم. پس گفت: ای ابوالقاسم کجا بودی؟ کسانم را به جستجویت فرستادم. همهی مکه را گردیدند و نزد من بازگشتند. آنگاه من آنچه دیده بودم بازگفتم و او گفت: بشارت باد بر تو ای پسرعم (23) و پایدار باشی. سوگند به کسی که روان خدیجه بدست او اسـت، من امیدوارم که تو پیامبر این مردم گردی.» (24)
این یکی از احادیثی بود که در این باره از صحابه و تابعین نقل شده اسـت. (25) این حدیث را عُبید بن عُمَیْر برای عبدالله بن زبیر (73-1هـ) نقل میکند. وَهْب بن کیسان (م127هـ) که در آنجا حضور داشته بعد برای دیگران میگوید. عُبَید از اکابر تابعین مکی اسـت. در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زاده شد و در 68هـ وفات یافت. از رسول خدا مستقیماً چیزی نشنیده و بیشتر از اُبیّ و عمر و سایر صحابه نقل میکند. اما این حدیث را سند نمیدهد. میگوید پیامبر فرمود، اما نمیگوید خود او از که شنیده؟ در نتیجه این حدیث «مُرْسَله» اسـت. یعنی حدیثی اسـت که نام صحابیای که از شخص پیامبر شنیده باشد در آن نیامده. البته عُبید از رواتِ شش گانه اسـت (26)، او را «ثقه» دانستهاند (27)، ولی گاهی هم مورد سرزنش قرار گرفته اسـت. (28)
اما روایت صحیحین که از عایشه (9ق. هـ. - 58هـ) نقل شده، مُسند و مَرفُوع اسـت و معتبرتر میباشد. البته عایشه به هنگام نزول وحی هنوز زاده نشده بود و خود شاهد نبوده (در سال دوم هجرت زوجهی رسول خدا شد)، ولی لابد از رسول خدا و یا از یکی از صحابه شنیده اسـت. (29) به هر صورت، گفتار، گفتار عایشه اسـت، نه نقل قول نبی اکرم. فرق اساسی که با این روایتِ عُبید دارد یکی همان عدم ذکر خواب یا بیداری اسـت و دیگر اینکه از رؤیت جبرئیل در آسمان چیزی نمیگوید. روایت دیگری را هم طبری از عبدالله بن شداد بن الهاد نقل میکند (30) که تقریباً تلخیص روایت عایشه اسـت. در آن از خواب و بیداری سخنی نیست و رؤیت جبرئیل را در آسمان ندارد. عبدالله از اکابر تابعین و روات ستّه؛ ثقه، فقیه و کثیرالحدیث اسـت. (31) او از خواص اصحاب امیرمؤمنان علی(علیه السلام) بود و در جنگ نهروان کشته شد (82هـ) (32). به هر صورت، آن حدیث هم مُرْسَله اسـت و نام صحابی را ندارد.
گفتهاند که ابوموسی اشعری (44- 21هـ)، مجاهد (102هـ) و زُهری (124هـ) هم در این باره چیزی نقل کردهاند (33) در میان محدّثان شیعه، ابن شهرآشوب (588هـ) (34) و مجلسی (1111هـ) (35) هم این حدیث را نقل کردهاند ولی سند آن را بدست ندادهاند.
بازگشت به خانه
دیدیم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه وحی را درک کرد. گفتهاند که چون از غار بیرون آمد و روانهی خانه شد هر گام که برمیداشت نگرانی و بیم بیشتری مییافت. از هر جانبی صدایی میشنید و چون جبرئیل را در آسمان دید که همهی فضا را پر کرده و به هر جانب که مینگرد او را میبیند، نگرانیش فزونی گرفت. هرچه کرد و حتی چهرهی خود را با دستان خود پوشاند فایدهای نبخشید. با لرزشی شبیه لرزهی تب خود را به خانه رساند.پینوشتها:
1. التجرید الصریح لاحادیث الجامع الصحیح حسین بن مبارک زبیدی1: 62 باب مبعث النبی. زادالمعاد ابن قیم جوزیه1: 19. بخاری: مناقب23، لباس68، مناقب الانصار 25، مسند طیالسی: صفة النبی1. حتی گفتهاند که بعثت رسولان عموماً در چهل سالگی بوده و در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) هم که کمتر از چهل سال داشته، معتبری در دست نیست. زادالمعاد 1: 18.
2. پیامبر به بلال فرمود: «... هیچگاه روز دوشنبه را از یاد مبر که من در این روز به دنیا آمدم و در آن مبعوث گشتم و در آن وفات مییابم... » شرح المواهب و الروض2: 384، مسند احمد4: 107، سیره ابن کثیر1: 393.
3. محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محمدرضا 59، نورالیقین فی سیرة المرسلین و محاضرات تاریخ الامم الاسلامیة، شیخ محمد الخضری 69. پایهی این محاسبه بیشتر متکی بر حساب اولیهای اسـت که محمود پاشا (محمود بن حمدی مصری) استاد ریاضی (1220-1303هـ) کرده اسـت. او در سال 1858م. رسالهی خود را دربارهی گاهشماری پیش از اسلام در پاریس به چاپ رساند که سال بعد به دستیاری استاد احمد زکی پاشا (م1935م) به عربی ترجمه و چاپ شد (نتایج الافهام فی تقویم العرب قبل الاسلام چاپ پاریس و بولاق). ریاضی دان معروف مصری آغاز وحی را فوریه سال 610 میلادی گرفته، ولی خضری بک آنرا خطا شمرده و میگوید این محاسبه مبتنی بر بعضی از روایاتی اسـت که بعثت را در آغاز چهل سالگی باز گفتهاند. گذشته از آن، مبانی کار محمود پاشا مورد گفتگو اسـت. ولی به هر صورت، در زمان خود کار جالب توجهی بوده اسـت، هم چنین دیده شود: التوفیقات الالهامیة فی مقارنة التواریخ الهجریة بالسنین الافرنکیه و القبطیة لمختار باشا، بولاق، 1311.
4. مروج الذهب مسعودی 2: 28.
5. بلاذری1: 103 به بعد.
6. Bell"s Introduction,p. 1
7. طبری2: 201 به بعد، امتاع الاسماع1: 13، تاریخ الاسلام ذهبی1: 69. ابن الاثیر2: 16، ابن خلدون3: 6، البدایة و النهایة ابن کثیر3: 1-2، شرح النووی بر صحیح مسلم 15: 99، الروض 2: 384، سبل الهدی2: 303، بخاری: مناقب23، ترمذی: مناقب4.
8. طبقات ابن سعد 1: 193 به بعد بیروت، سیرة حلبیه 1: 272، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر ابن سیدالناس1: 88 قاهره 1356. ابن کثیر3: 6 یعقوبی 2: 15، زینی دحلان 1: 92، بحارالانوار18: 190، سبل الهدی2: 303.
9. طبری2: 203 به بعد، امتاع الاسماع 1: 14، یعقوبی2: 17-18، مروج2: 282.
10. ابن هشام1: 240.
11. مسلم: صلاة المسافرین 179 و 180، ابوداود: رمضان 2-6، ترمذی: صوم 72 تفسیر سورهی قدر2، نسائی: صیام5، ابن ماجه: صیام2، دارمی: صوم56، موطاً: اعتکاف12، احمد2: 230، 385، 425 و 3: 495 و5: 130، 132، 369 و6: 12، طیالسی: اعتکاف9، 12، سفینةالبحار 2: 411.
12. بحارالانوار6: 447 (چاپ جدید18: 206 و 92: 39)، حیاة القلوب2: 257، وسائل الشیعة حرّ عاملی: صوم مندوب: باب15.
13. امالی ابن الشیخ 28، بحارالانوار18: 189 چاپ آخوندی.
14. کافی4: 149. ایضاً مناقب ابن شهرآشوب1: 150، بحارالانوار18: 204. منتخب کنزالعمال در حاشیهی مسند 3: 362.
15. الخمیس1: 316.
16. سبل الهدی2: 319.
17. سفرنامه مکهی فرهاد میرزا (1305هـ) 195 چاپ 1294. پیامبر رهنما1: 248. به نقل از مرآت الحرمین و فی منازل الوحی که مؤلفین آنها شخصاً به زیارت این کوه رفتهاند. سیره ابن کثیر1: 390، اخبار مکه ازرقی، مرآت مکه صبری 1115، پیامبر اسلام، دکتر محمد حمیدالله، 70 چاپ پاریس 1959، دائرةالمعارف اسلام2: 315، سفر به عربستان بوکهارت1: 302. یاقوت: معجم البلدان 2: 228.
18. پارهای از مفسران «الم. ذلک الکتاب لا ریب فیه» (2: 1و 2) را اشاره به کتابی دانند که جبرئیل آورد، آنگاه که گفت: «اقرأ». الورض الانف سهیلی.
19. «قلت ما اقرأ»- در شرح مواهب و جای دیگر: «ما انا بقاریء»، یعنی من هم مانند دیگر مردمم و خواندن به آموختن اسـت و من آنرا نیاموختهام.
20. گفتهاند: چه بسا حکمت تکرار «اقرأ» اشاره به انحصار ایمان در سه امر اسـت: گفتار، کردار، نیت (اندیشه). وحی نیز شامل سه چیز میگردد: توحید، احکام، قصص. (شرح المواهب) و سه بار فشار اشاره اسـت به شدائد سه گانهای که بر رسول خدا انجام گرفت و بعد از آن فرج رخ داد. اولی فشار قریش و رفتن حضرتش به شعب بود. دومی اجتماع قریش برای قتل او بود و سومی خروج از ولایتی بود که بیش از همه جا دوست میداشت. سهیلی.
21. الروض الانف سهیلی2: 392، سیرهی حلبیه 1: 272.
22. مثنوی معنوی4: 503.
23. خطاب «پسرعمو» در میان اعراب شایع بود و نزدیکی دوستی را میرساند.
24. سیرهی ابن هشام 1: 252-4 چاپ 1355مصر.
25. آغاز وحی را ملاحظه کنید: مناقب ابن شهر آشوب1: 44-40، بحارالانوار مجلسی18: 306، بخاری: بدء الوحی3، مناقب الانصار 28، تعبیر1، مسلم: ایمان 252-254، احمد6: 153، 232، التجرید زبیدی 1: 4 و 62، طبقات ابن سعد 1/ 1/ 126، تاریخ ذهبی1: 67، 69، الامتاع 12، طبری2: 201 به بعد (1: 1147 دخویه)، عیون الاثر ابن سید الناس1: 80، 84 به بعد، زاد المعاد ابن قیم1: 19، 33، سیرهی ابن کثیر2: 306، اخبار مکه ازرقی: 426 به بعد لایپزیگ، سیرهی حلبیه 1: 272، تفسیر طبری 30: 162بولاق، تاریخ الخمیس دیار بکری 1: 280، 320، قسطلانی2: 38 به بعد (باب بدء الوحی) مسعودی4: 133، تفسیر امام فخر: سوره العلق96، مشکوة المصابیح محمد بن عبدالله تبریزی:513 به بعد (باب مبعث و بدء الوحی)، اتقان1: 91 به بعد چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، دائرةالمعارف اسلام کلمهی وحی، تاریخ قرآن نولدکه 78.
26. طبقات ابن سعد5: 34، کبیر بخاری3: 1/ 455، معارف ابن قتیبه، 192، حلیه ابونعیم3: 266، تهذیب عسقلانی7: 71، شذرات ابن العماد1: 82.
27. اسد الغابه 3: 353.
28. کفایة خطیب 176، جامع صغیر مادهی مثل.
29. فتح الباری 8: 581.
30. طبری1: 1148.
31. ولی ضعف سند دارد. معجم رجال الحدیث حضرت آقای خوئی 10: 226.
32. اسدالغابه4: 183، التقریب202، اختیار معرفة الرجال، 141، معرفة الرجال کشی57، خلاصة علامه 51، منهج استرآبادی200ب، المنتهی کربلائی 186، طبقات ابن سعد 6: 86، کبیر بخاری 3: 1/ 115، تهذیب نووی 349، بدایه ابن کثیر9: 37، تهذیب عسقلانی 15: 25. شذرات ابن عماد1: 90.
33. اتقان سیوطی1: 92 چاپ ابراهیم.
34. مناقب1: 40-44.
35. بحارالانوار18: 306 چاپ دوم.
36. سیره حلبیه1: 277، بلاذری1: 104 به بعد، عیون الاثر1: 82 به بعد، سیرهی ابن هشام 1: 253.
37. سفینة البحار: 380 (نظیر آن) و بخاری: مناقب الانصار20، نکاح 108، ادب23، توحید32، 35، مسلم: فضائل الصحابه 71-74، ترمذی: مناقب 61، ابن ماجه: نکاح56، احمد1: 205، 395 و 2: 231 و 4: 355، 356، 381 و 6: 58، 202، 279، الروض2: 224 به بعد، التاج3: 378. قسطلانی10: 435.
38. ابن حجر 12 مورد برای توجیه این ترس میشمارد که بیشتر درواقع توجیه حدیث اسـت. (فتح الباری 1: 27 حلبی) و اگر آن را اضطراب و نگرانی بگیریم دیگر نیازی بدان توجیهات نمیماند.
بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر(ص)
بهترین زنان و مردان از دیدگاه پیامبر اکرم (ص) چه کسانی هستند؟
بهترین زنان و مردان چه کسانی هستند برای آنکه به این سوالمان پاسخی بدهیم
به سراغ سخنان پیامبر اکرم(ص) می رویم و به این مسئله از دیدگاه ایشان نگاه می کنیم.
یکی از همسران پیامبر(ص) می گوید از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود:
بهترین مردان امت من کسی است که نسبت به همسر خود بهترین رفتار را داشته باشد
و بهترین زنان امت من کسی است که نسبت به شوهرش بهترین کردار را داشته باشد.
همچنین هر زنی که آبستن می شود، هر شب و روزی که بر وی می گذرد
برابر با هزار شهید اجر و پاداش دارد. بهترین زنان امت من زنی است که در آنچه معصیت نباشد
رضای شوهر خود را بدست آورد و بهترین مردان امت من مردی است
که با خانواده اش به لطف و مدارا زندگی کند. چنین مردی هر روزی که بر او بگذرد اجر صد شهید را دارد.
در این هنگام عمر گفت: یا رسول الله! چگونه می شود زنی که رضایت شوهرش را بدست آورد
اجر هزار شهید و مردی که با خانواده اش مدارا کند اجر صد شهید را داشته باشد؟
پیامبر فرمود: بدان که اجر زنان نزد خداوند بیش از مردان است،
به خدا سوگند که ستم شوهر نسبت به زن بعد از شرک به خدا بزرگترین گناهان است.
نسبت به رفتار با زنان و یتیمان از خدا بترسید که خداوند به خاطر ایشان شما را موأخذه می کند .
هر که به این دو نیکی کند رحمت الهی نصیب او شود و هر که بدی نماید مورد خشم الهی واقع می شود.
پیامبر بزرگوار اسلام آنچنان برای مقام زن اهمیت قائل می شوند که به مردان می فرمایند:
بهترین شما کسی است که با خانواده اش رفتار نیک داشته باشد و من از همه شما نسبت به خانواده ام خوش رفتارترم.
باشگاه خبرنگاران جوان
بامداد – پیامبر گرامی اسلام حضرت محمّد (صلوات الله علیه و آله) به عنوان رحمت برای همه جهانیان و برای ابلاغ پیام خداوند به وسیله معجزه جاوید کلام الهی یعنی قرآن کریم مبعوث شد؛ لذا دور از ذهن نیست که یکی از آرزوهای ایشان، وحدت و همدلی مسلمانان برای حفظ دین شریف اسلام از خطر توطئه های دشمنان باشد. در این نوشتار به گوشه ای از تأکیدات قرآن و پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) بر لزوم وحدت بین مسلمانان می پردازیم.
قرآن کریم با برادری دانستنِ نسبت بین مسلمانان،(از لحاظ عطوفت و همدلی آنان با یکدیگر) نسبت به اصلاح اختلافات و کدورت های احتمالی، دستور داده و می فرماید: إِنَّمَا الْمُوْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون: در حقیقت مومنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید، امید که مورد رحمت قرار گیرید. (حجرات ۱۰)
از طرفی ریشه این وحدت را، وحدت راه و هدف یعنی همان توحید و قرب الهی می داند و بیان می دارد: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ اذْ کُنْتُمْ اعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ أِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ ایاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون: و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید. آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس میان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید؛ و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه، خداوند نشانه هاى خود را براى شما روشن مى کند، باشد که شما راه یابید.(آل عمران/ ۱۰۳)
همیشه یکی از دغدغه ها و توصیه های پیامبر گرامی اسلامی در ارتباط با وحدت امّت اسلامی بوده است. احادیث نورانی حضرت را در چند عنوان بررسی می کنیم.
عواقب وخیم تفرقه
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: مااختَلفت أمّةٌ بعدَ نبیّها أِلّا ظَهَر أَهلُ باطِلها علی أهلِ حقِّها: هیچ امّتی پس از پیامبر خود گرفتار اختلاف نشد؛ مگر آنکه باطل گرایان آن، بر حق خواهانش پیروز گشتند.(میزان الحکمه، ح۴۸۳۰، باب الاختلاف) از آنجا که همه مومنین در یک جبهه قرار دارند و دشمنان اسلام بر آنند تا اصل اسلام و جامعه اسلامی را در هم شکنند؛ لذا باید دانست که هرگونه فاصله گرفتن صفوف متراکم اسلامی از یکدیگر به نفع دشمنان اسلام و به ضرر تمام مسلمانان تمام خواهد شد.
برادری و برابری؛ عامل وحدت
پیامبر اکرم در حدیثی دیگر، برادری و برابری مومنان را عامل وحدت و یکپارچگی آنها در مقابل دشمنان اسلام دانسته و می فرمایند: ألمُومِنونَ إِخوَةٌ تَتَکافَوُ دِماوُهُم وَ هُم یَدٌ عَلی مَن سِواهُم: مومنان با هم برادرند و خونشان برابر است و در برابر دشمن، متّحد و یکپارچه اند. (کافی، جلد ۱، ص ۴۰۴)
برابری و برادری مسلمانان با یکدیگر از یک طرف و نیز ملاک اصلی برتری که قرآن کریم آن را “تقوا” می داند از طرف دیگر ایجاب می کند که مسلمانان در ارتباط با یکدیگر تقوا را رعایت کنند.
از مهم ترین موارد تقوا، عدم ظلم به برادر دینی است. مسلّماً دوری از برادر دینی و ایجاد کدورت و تفرقه بین مسلمین که نهایتاً به ضعف و مظلومیّت تمام امّت اسلامی منجر می شود، بزرگ ترین ظلم در حقّ امّت اسلامی و خلاف رعایت تقواست.
تکیه گاه یکدیگر
کسانی که به خدا و پیامبری رسول اکرم و نیز معاد، ایمان دارند نمی توانند در زمان سختی ها و مشکلات یکدیگر را تنها گذارده و نسبت به یکدیگر بی تفاوت باشند؛ بلکه حقوقی بر عهده دارند و باید تکیه گاه یکدیگر در تمام زمان ها باشند.
پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله) می فرمایند: ألمُومِنُ لِلمُومِنِ کَالبُنیَانِ المَرصُوصِ یَشُدُّ بَعضُهُ بَعضاً: مومن نسبت به مومن مانند بنای استواری است که اجزای آن، یکدیگر را استحکام می بخشند.(صحیح مسلم، جلد ۴، ص ۱۹۹۹؛ نهج الفصاحه، حدیث ۳۱۰۳) تکیه گاه، محل و موضعی نزدیک و مستحکم و مطمئن است که مواقع سُستی و ضعف، انسان را حفظ کرده و نیرو می بخشد. با این معنا، لازمه اولیّه تکیه گاه بودن مسلمانان با یکدیگر، نزدیکی و انس و اتّحاد بین مسلمانان است.
به عبارت دیگر؛ تک تک مسلمانان و امّت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) باید تکیه گاه یکدیگر باشند. وقتی همه افراد امّت اسلامی به یکدیگر اعتماد و تکیه کردند، حاصل این اعتماد، یکپارچگی خاصّی خواهد بود که همان وحدت است.
وحدت؛ ارمغان دوستی
جوشش محبّت و الفت مسلمان، در بین مسلمانان، همانند آهنربایی قدرتمند، دلربایی کرده و باعث تجمیع دل های مومنین و وحدت بین آنها می شود. پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) می فرمایند: خیرُ المُومِنینَ مَن کَانَ مَألَفَةً لِلمُومِنینَ وَ لَا خَیرَ فِیمَن لَایَألفُ وَ لَایُولفُ: بهترین مومنان، کسی است که محور الفت مومنان باشد، کسی که انس نگیرد و با دیگران مأنوس نشود خیری ندارد.( بحار الانوار، جلد ۷۱، ص ۳۹۳)
دوستی و وحدت، ارتباط مستقیم با یکدیگر دارند به شکلی که نمی توان گفت: “دوستی عامل وحدت است یا وحدت عامل دوستی است!” قرآن کریم، این الفت و دوستی را به عنوان نعمتی الهی دانسته که یادآوری آن مقدّمه ای است برای خودداری از تفرقه و جدایی ها. خداوند متعال می فرماید: وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ: و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس میان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید؛ و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه، خداوند نشانه هاى خود را براى شما روشن مى کند، باشد که شما راه یابید. (آل عمران/ ۱۰۳)
هم قرآن کریم و هم فرمایشات نورانی پیامبر عظیم الشّأن اسلام، بر مسأله برادری و اتّحاد در بین تمام مسلمانان تأکید و اصرار ویژه ای دارند و چرا اینچنین نباشد! در حالی که در صورت ایجاد تفرقه و فاصله بین صفوف مسلمین و عارض شدن سستی و ضعف بر آن ها، قدرت امّت اسلامی رو به کاهش گزارده و باعث می شود تا در مقابل دشمنی های دائمی دشمنان اسلام، صدمه دیده و اصل دین اسلام به خطر بیافتد. لطفاً قبل از خواسته های شخصی خودمان، به فکر محافظت از اصل دین اسلام باشیم.
منبع:تبیان
نوشته وحدت ، آرزوی همیشگی پیامبر اکرم (ص) اولین بار در بامداد پدیدار شد.
ویژگی های اخلاقی پیامبر اسلام (ص) مثال زدنی و سرشار از فضایل و زیبایی هاست. ایشان رحمة للعالمین بوده و برای تکمیل مکارم اخلاقی نازل شدهاند.
ناگهان کبوتری سپید با بالهای یاقوتی نزدیکش آمد. پرهای خود را که از ابریشم نرمتر بود به پهلوی آمنه مالید. دردی که در او بود آرام گرفت. پسری به دنیا آورد؛ سرش در مقابل آفریدگار به سجده و دستهایش رو به آسمان بود. صدای بال کبوترانی به گوش آمنه خورد. سپس این کلمات را شنید:
«ما به پسر تو خلق آدم، معرفت شیث، شجاعت نوح، خصلت ابراهیم، زبان اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صلح، حکمت لوط، مژدگانی یعقوب، تحمل موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، صدای داوود، حب دانیال، وقار الیاس، عظمت یحیی و زهد عیسی را عطا کردیم.»
از کتاب پیامر نوشته زینالعابدین رهنما
پیامبر اکرم اقیانوس بیکران فضایل اخلاقی و مطالعه زندگینامه رسول خدا نشان میدهد که رفتارش پر از زیباییهاست. پیامبری که رحمة للعالمین است و برای تکمیل مکارم اخلاق نازل شده است. نگاه کردن آن حضرت حکایت از عدالت درونی او دارد، رفتار کریمانهاش گویای بزرگی روح، و خشم و خشنودی اش تنها به خاطر رضایت پروردگارش بود. در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تو صیف نیست، زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی با هم ندارند جز به تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و متواضعترین مردم بود، آن قدر مهربان و نازک دل بود که همه مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند. در امانت داری سرآمد همه بود و در راستگویی از دوران جوانی لقب امین به او داده بودند، در زیبایی سیرت و صورت همتایی نداشت، به پیمانش وفادار بود و عفت کلام آن حضرت سر مشق همه نیکان بود. خوبیها و فضایل و زیباییهای آن حضرت آن قدر فراوانند که برشمردن تمام ویژگی های اخلاقی پیامبر کاری بس دشوار است و ذکر همه آنها در این مختصر نمی گنجد. در ادامه به توصیف برخی از ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص) میپردازیم.
رفتار پیامبر (ص) با همنشینان
خشم و رضا
سپاسگزاری
شکیبایی
سکوت رسول خدا
حیای پیامبر
ساده زیستی پیامبر
میانه روی
ادب ورزی
امانت داری
حق گرایی
گذشت
پرهیز از فال بد
ایمان و دین باوری
حفاظت از زبان
خدمات اجتماعی
هدیه
پیامبر و بهداشت
مهربانی پیامبر
تواضع
احترام به دیگران
شجاعت و مهربانی توام
بخشش پیامبر
او هر منکری را زشت میانگاشت و به هر خوبی فرمان میداد. بر او وبر دودمانش برترین و پاک ترین درودها و سلامها باد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر (ص) ویژه 28 ماه صفر. پیام تسلیت رحلت حضرت محمد (ص) مصادف با 28 صفر. پیام های تلگرامی ویژه تسلیت رحلت پیامبر (ص).
رحلت پیامبر اعظم، معراج وصال اوست با حضرت دوست. رحلت جانسوزش را به عاشقان رسالتش تسلیت می گوییم.
مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم یا ایّها الرّسول بدون دعای تو از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم |
ختم رُسُل به سوی جنان میکند سفر
جان جهانیان ز جهان میکند سفر
ریزید خون ز دیده که در آخر صفر
کز پیکر وجود، روان میکند سفر
رحلت نبی رحمت تسلیت باد
دریای اشک، ملک خداوند سرمد است
بــاور کنیــد روز عــزای محمد است
وفات حضرت محمد (ص) تسلیت باد
دریغا که روح دعا، رفت در خاک
گرفتند از ما روان دعا را
به سوگ محمد، بگریید، یاران
که زهرا ببیند، سرشک شما را
رحلت پیامبر (ص) تسلیت
جان جهان ز پیکر هستی جدا شده
خاموش، شمع محفل نورالهدی شده
ملک خداست غرق در اندوه و اضطراب
واویلتا عزای رسول خدا شده
وفات حضرت محمد (ص) بر ما تسلیت
باور کنید قامت حیدر خمیده است
رنگ از عذار حضرت زهرا پریده است
باور کنید بغض حسن مانده در گلو
خونِ دل حسین به صورت چکیده است
رحلت حضرت محمد (ص) تسلیت باد
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر ز دود و آه
تاریک تر ز عرصه تاریک محشر است
مهرت به کائنات برابر نمی شود
داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود
از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود
سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود
ای امت رسول، قیامت به پا کنید
لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید
در ماتم پیمبر و تنهایی علی
باید برای حضرت زهرا دعا کنید
فاطمه، آن عصمت ذات خدای ذوالمنن
با امیرالمؤمنین، رخت عزا دارد به تن
رحلت نبی رحمت تسلیت باد
بیارید گل بر در بیت زهرا
که همدرد باشید، خیرالنسا را
الهی الهی که اهل مدینه
نبینند، تنهایی مرتضی را
چلچراغ رحمت واژگون شد ای وای
دل آل علی غرق خون شد ای وای
بال و پر روح الامین شکسته
رکن امیرالمؤمنین شکسته
آید از مدینه پیک غم با فغان
که رسول اکرم رفته از این جهان
خاطر بَضعه ُالنبی شکسته
گرد یتیمی به رخش نشسته
رحلت نبی رحمت تسلیت باد
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیده زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
چراغ مدینه امشب شده خاموش
صدیقه کبرا گردیده سیه پوش
زهرای مظلومه از دیده گریان است
بهر پدر امشب چون شمع سوزان است
سوگ رسول یا که غم بینهایت است
یا نقشه شکستن رکن هدایت است
تیغ سقیفه گشته حمایل به دست خصم
او را هوای حمله به بیت ولایت است
ای آسمان بگرد و دل از غصه چاک کن
خود را نهان چو جسم پیمبر به خاک کن
دستی برون ز خاک کن ای ختم انبیا
اشک غم حسین و حسن را تو پاک کن
سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر، شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه مى گریم.
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
رحلت پیامبر اکرم (ص) بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد
فقدان رسولان، پشت اهالی ایمان را می شکند و عشق را داغدار می کند؛ رحلت رسول اعظم اسلام تسلیت باد!
به گلها بگویید به اشک ژاله، رخ بشویند و بلبلان را به نوحه خوانی بخوانید که پیامبر باران، امشب دیگر نمی خندد.
در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند. عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم.
در شب رحلت پیامبر اعظم (ص)، اشک غم می ریزیم و بی تاب می شویم. عروج آسمانی اش را تسلیت می گوییم.
غمی در سینه ام می جوشه امشب
چراغ آسمون، خاموشه امشب
گمونم پیرنِ مشکی شو، زهرا
به جای مادرش، می پوشه امشب!
یا رسول اللّه! امروز ماتم سرای دل را به نام تو، سیه پوش کرده ایم و نام مبارک تو را با درود و تحیّت بر زبان جاری می سازیم.
اى خاتم مهربانى و عشق! سلام بر تو که گام هاى مهتابى ات شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند!
یا رسول الله! مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم.
یا رسول الله! با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم، اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد.
سلام بر خاتم مهربانى و عشق! سلام براو که گام هاى مهتابى اش شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند!
رحلت جانکاه پیامبر مهربانی و رحمت تسلیت باد
شده دریاى دیده در عزایش موج زن امشب
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
پایان شب آخر ماه صفر است این
یا آن که ز نو ماه محرم شده امشب
هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب
گریان، زغمى دیده عالم شده امشب
آهنگ سرشکم، که رسد بر لب مژگان
با این دل سودا زده همدم شده امشب
رحلت پیامبر اکرم(ص) تسلیت باد
۲۸ صفر رحلت پیغام دار آخرین، خاتم نبوت را نگین، حضرت رسول واپسین، عینیت قرآن کریم، حضرت رسول اکرم صلیالله علیه و آله بر مسلمانان جهان تسلیت باد.
….::::: سالروز رحلت پیامبر مهربانی و رحمت حضرت محمد مصطفی (ص) تسلیت باد :::::….
سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر، شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه مى گریم.
فقدان رسولان، پشت اهالی ایمان را می شکند و عشق را داغدار می کند
رحلت رسول اعظم اسلام تسلیت باد!
به گلها بگویید به اشک ژاله، رخ بشویند و بلبلان را به نوحه خوانی بخوانید که پیامبر باران، امشب دیگر نمی خندد.
رحلت پیامبر اکرم تسلیت باد
فلک را رکن آرامش شکسته
زمین از اشک غم، در گل نشسته
ملائک جمله در جوش و خروشند
خلایق جمله از ماتم خموشند
در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند.
عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم
رحلت پیامبر اعظم، معراج وصال اوست با حضرت دوست. رحلت جانسوزش را به عاشقان رسالتش تسلیت می گوییم.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره